رفتن به محتوای اصلی

گفتگوی کیانوش توکلی با رعنا سلیمانی نویسنده کتاب “زنده باد زندگی”،
07.03.2023 - 17:43

 

خانم  رعنا سلیمانی، چندی پیش  و هم‌زمان با بالاگرفتن جنبش «نه به اعدام» در ایران، در کتاب «زنده‌باد زندگی» به رمانی به  وقایع زندان اوین می پردازد   که  نظرات بسیاری را به‌سوی خود جلب کرد. وی آثار دیگری همچون مجموعه داستان‌های «لورکا در خیابان فرشته» و «می‌دونستی؟» و رمان «سندروم اولیس» را نیز در کارنامهٔ ادبی خود دارد. اخرین کتابش «یک روز با هفت هزار سالگان»  نام دارد .

تصویر

 

 

نگاهی به رمان “زنده باد زندگی”، نوشته رعنا سلیمانی

وقایع رمان در زندان اوین و در بازه زمانی حدود بیست‌وچهارساعت رخ می‌دهد از یک صبح که ‏زندانیان از خواب بیدار می‌شوند تا روز بعد پیش از طلوع آفتاب که زمانی است معین و خاص ‏برای اجرای حکم محکومین به اعدام. شخصیت‌های اصلی رمان چهار زن‌اند؛ سکینه در ارتباط با ‏رابطه‌ی نامشروع و زنا مجرم شناخته شده و پیش از این هم تا پای چوبه‌ی دار رفته و بازگشته، ویدا ‏در نزاعی که قصد میانجی‌گری داشته ناخواسته مرتکب قتل شده، شیرین بااتهام جاسوسی برای ‏کشور اسراییل مجرم شناخته شده و سهیلا که به جرم اعتیاد و روسپی‌گری در زندان بوده کودک ‏خردسالش را در همان زندان به‌دنبال آورده در همان‌جا هم به قتل رسانده است. در این میان، به‌جز ‏سهیلا هیچ‌کدام جرم‌شان را نپذیرفته‌اند و امیدوارند روزی رنگ آزادی را ببینند. جانمایه‌ی ‏رویدادهای این بیست‌وچهارساعت که با بازگشت‌های پی‌درپی به گذشته‌ی هرکدام از شخصیت‌ها، ‏گستره‌ی زمانی وسیعی پیدا می‌کند، زن در جامعه‌ی مردسالار دینی، جنسیت‌زده‌ و نابرابر ایران ‏است؛ با بن‌مایه‌هایی هم‌چون تحقیر جنس زن، محرومیت‌های زنان به اشکال گوناگون، فرودستی ‏زن در برابر مرد، ناامنی جانی و روانی زن در جامعه، سوءاستفاده و تجاوز به دختران خانواده‌های ‏فرودست جامعه، بلوغ دختران و نگاه نکوهش‌گر جامعه به این پدیده‌ی فیزیولوژیک و طبیعی جسم ‏زنان

 

 

 

زنان ایران؛ علیه فرهنگ حاکم

امسال روز جهانی زن برای ما زنان ایرانی رنگ و بویی دگر دارد زیرا که آوازه  شجاعت زنان ایران  درهمه جهان درخشان و پر تلألو شده است.

زنان ایران با رشادت و ایستادگی  آزادی‌خواهانه شان علیه استبداد و نابرابری و همچنین مبارزه  پیوسته  خود برای رهایی از فرهنگ مردسالاری و خشونت سیستماتیک رژیم فاشیست اسلامی و  پایان دادن به بردگی جنسی، بدل به  نمادی از شجاعت و دلاوری  شده اند.

 هشتم  مارس ۲۰۲۳ همزمان شده است با ششمین ماه از انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، انقلابی که  با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز شد. این انقلاب که نه  تنها در ایران بلکه در جهان از آن به عنوان  نخستین انقلاب زنانه تاریخ بشریت یاد میکنند.

  نخستین بار این شعار ۸ مارس (روز جهانی زن) ۲۰۱۵، در روست…

زنان ایرانی با وجود همه محدودیت‌های ناشی از انگاره‌های جنسیتی اشتباه که در جامعه رایج است، توانسته‌اند توانایی های خود را در بخش‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی به اثبات برسانند و حاضر نیستند در برابر نگاه واپس‌گرا زانو بزنند.  آنان خواستار این هستند که  اندیشه و تن خود را خود به‌دست بگیرند و جایگاهی برابر با مردان در جامعه داشته باشند.

زنان ایران به اندازه کافی  زجر کشیده، تلفات داده و همچنین تاوان سنگینی هم پرداخته‌اند. این ادامه مبارزه و خروش همه نسلها در این دوران است که از تفکرات ناکارآمد خسته شده‌اند و دیگر هیچ چیز جلودارشان  نیست.

ما نه تنها هدفمان براندازی جمهوری اسلامی است بلکه براندازی فرهنگ غالب حاکم بر مردم ایران زمین هستیم، فرهنگ و ذهنیتی که مالامال آلوده است، آلوده به ضد زنانگی و تنانگی است. فرهنگی که عاشق مرگ است  فرهنگی که خو گرفته به جهل و ستم. این فرهنگ همچنین گرفتار جنون است، جنون قتل‌های ناموسی و دیوانه وار گرفتار خرافات زن ستیزانه است. اما ما زنان عزممان را جزم کرده‌ایم که از شر امام و امام دار و امامزاده‌ها رها شویم. همه چیز ممکن است خون، خنده، خشم، زیبایی، اشک، رقص، هراس، مرگ، بغض، فریاد و سپس رهایی وغرور در انتظارمان است.

ما خواستار جامعه‌ای رنگارنگ و مدرن هستیم، جامعه‌ای که به جای نوحه و عزاداری و مرگ پر از شور زندگی  و  پایکوبی و رقص شادی و خنده و تنانگی زنانگی باشد.

انقلاب «زن، زندگی، آزادی» به معنای رهاشدن زنان از بند باورهای خشک و تندروانه مذهبی و رویکردی دارد به دیدن زنان آنگونه که خود می‌خواهند باشند و نه آن‌چنان که گفتمان مرد سالاری  بر آنان دیکته می‌کند . این انقلاب بر آن است که زنان را آنچنان که شایسته آن هستند  ببیند و بر آن است هر آنچه دست و بال او را برای سخن گفتن و رها شدن و قدافراشتن بسته است بر هم بزند و کنارنهد.

 بی‌شک  فصل تازه ای برای ما رقم خورده است، فصلی سرشار از  شکوفه های گیلاس  و باریدن  رویا و هم آغوشی‌ها و پایکوبی‌های سرمستانه از رهایی، با شعار زن زندگی آزادی که خواستگاهش زیستن در جامعه ای مدرن  است، جامعه ای که آگاه است و می داند همه انسان ها هر دو جنسیت را در خود دارند. هم چنین  با نگاهی روان شناختی  می توان دریافت که انسان موجودی دو جنسیتی است.۱

   جا دارد که اشاره‌ای کنم به رمان «اورلاندو»  که از مهمترین آثار ویرجینیا وولف به شمار می‌آید.

ویرجینیا وولف در رمان «اورلاندو»، روح شعر و ادبیات را در قالب پسرکی به نام اورلاندو متبلور می‌سازد و این جوان شاعر در نیمه‌ی رمان تغییر جنسیت می‌دهد و زن می‌شود، زن شدن اورلاندو آن قدر طبیعی اتفاق می‌افتد که نیازی به هیچ توجیه علمی نیست. اورلاندو می خواهد زن باشد و از زن بودن خود خوشنود است. اورلاندو می‌خواهد مادر باشد و از مادر بودن خود خوشنود است.

در پایان ذکر این نکته شایسته است  که شعار زن زندگی آزادی در پی برتری بخشیدن  به یک جنسیت خاص نیست و  معطوف به وجه زنانه‌ بشر است. وجهی که در همگان از این سو تا آن سوی هویت جنسی یافت می‌شود. از این رو به این نتیجه می رسیم که هر کدام از ما در مقام انسان مطرح هستیم ،انسانی آزاده و آگاه تا نقش خود را برای آنچه که مقدرمان است در این جهان هستی  ایفا کنیم .

 مایا آنجلو می گوید: «هر گاه زنی از حق خود دفاع کرد در واقع از حقوق همه زنان دفاع کرده است ».

اما من امروز می‌خواهم بگویم هر گاه زنی از حق خود دفاع کرد در حقیقت از حقوق همه مردان و زنان دفاع کرده است.

هیچ جامعه ای به رستگاری نمی‌رسد مگر آنکه مردمان آن جامعه  به آنچه حقشان است دست بیابند.

یک روز با هفت هزار سالگان

رعنا سلیمانی نویسنده را با آثار دیگرش همچون : «لورکا در خیابان فرشته»، «می‌دونستی»، «سندروم اولیس» و « زنده باد زندگی» در جامعه ادبی ایران می‌شناسیم با چاپ کتاب جدیدش «یک روز با هفت هزار سالگان» به‌درستی ما شاهد نمود رشد و پیشرفت ساختار، زبان و شگردهای رواییِ داستان‌نویسیِ هستیم. چرا که کاربست شگردهای ادبیِ متفاوت و تازه‌تر، نمایش آگاهیِ به‌مراتب بیشتر از فرایند روایت داستان نوگرا و نیز اهمیت فزاینده به عناصر اصلیِ رمان‌نویسی در قرن حاضر از ویژگی‌های آشکار این رمان سلیمانی هستند.

تیتر رمان «یک روز با هفت هزار سالگان...» برخاسته از یکی از رباعیات خیام است ، روایتی صریح از زندگی یک زن مهاجر ایرانی در سوئد است که با زبانی بسیار ساده ولی، در عین حال، گیرا یک روز از زندگیِ پُرفرازونشیب و توانفرسای راوی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد.

خانم سلیمانی، با تکیه بر شیوۀ تک‌روزنگاریِ روایت جویسی ـ بسان داستان‌هایی از مجموعۀ «دابلینی‌ها» یا رمان «اولیس» خودِ جویس ـ به روایت و شرح یک روز از زندگی راوی پرداخته و آن را به ساعات گوناگونی تقسیم کرده که راوی در خانۀ سالمندان در سطح شهر و زیر مراقبت و نظارت ویژۀ شرکتی بومی حضور می‌یابد و، ضمن شرح گوش‌های از سازو کار راوی و تماس او با سالمندان زن‌ومرد سوئدی، چالش‌های گوناگون پاره‌ای از زندگیِ انسان قرن بیست‌ویکمی ـ چه مهاجر ایرانی در اروپای شمالی و چه مردمان بومیِ سالخورده ـ را با زبان و روایتی رسا، صمیمی و، در عین حال، جسورانه به تصویر می‌کشد.

لمس تک‌تک این برش‌ها در خانه‌های شخصیِ سالمندان یادشده از آن رو برای خواننده بسیار محسوس است که گویی با ورود راوی به هر یک از این خانه‌ها دوربین دیگری به‌جز دوربین روایت بدنۀ اصلیِ اول‌شخص رمان روشن می‌شود و روایت دوربین‌دردوربین راوی را با شرح ریزِ رسیدگی به سالمندان ، مشاجره‌های گاه‌وبیگاه با آن‌ها دربارۀ موضوعات گوناگون و گاه بی‌ا‌حترامی‌ها و توقعات بی‌جا و نگاه از بالا به پایینِ این طبقه از جامعۀ سوئد به یک «پرستار قراردادیِ خاور میانه‌ایِ» رهیده از جامعه‌ای بسته و سرکوبگر را کلید می‌زند، مشاجراتی که گاه برای خواننده (به‌ویژه خوانندۀ ایرانی) می‌توانند دلخراش باشند و گاه به‌دلیل زبان جسورانه و بی‌پردۀ راوی (به‌ویژه در مورد کنایه‌ها و شوخی‌های جنسیِ سالمندان مرد) شگفت‌انگیز و بُهت‌آور به چشم آیند، چیزی که از کم‌تر نویسندۀ زنِ امروزی و در خدمت صرفِ روایت و نه محض هرزه نگاری و جلب توجه می‌بینیم.

در کنار چهارچوب، جنس و زبان روایت «یک روز با ...» نمی‌توان چالش‌ها و درگیری‌های خودِ راوی با همکارانش و نیز زندگیِ خصوصیِ او در سوئد و خطرهایی را که برای گذران زندگی از سر گذرانده را هم به‌سادگی نادیده انگاشت. نویسنده در این رمان، که تا اندازه‌ای به درونمایۀ رمان نخستش یعنی «سندروم اولیس» نیز پهلو می‌زند ـ دشواری‌ها و سرخوردگی‌های زندگی خصوصی و کاریِ بسیار توانفرسای یک زن مهاجر ایرانی در سوئد را به‌خوبی در چهارچوب روایتی نوگرا و زبانی ستایش‌برانگیز به روی کاغذ آورده و سپس به‌شکلی نامستقیم به نوعی بیداریِ محسوس راوی در پایان رمان و رسیدن به اندیشۀ خیامیِ لذت از هر دَم و پرهیز از افسوس دَم‌های رفته پل می‌زند که به‌دلیل ساختار نوگرا و زبان رُک و ویژه‌اش هرگز به کسالت، نتیجه‌گرایی یا پندآموزیِ آثار داستانیِ اخلاق‌گرا نزدیک نمی‌شود.

با مقایسۀ آثار ادبی خانم نویسنده رعنا سلیمانی در فرایندی که در نگارش داستان آغاز کرده، «یک روز با هفت هزار سالگان» رمانی است که هم‌اکنون در ستیغ نمودار روند نوشتاریِ او جای گرفته و خواندنش برای هر دوستدار ادبیات داستانیِ امروز ـ به‌ویژه اقلیت مهاجران خواسته و ناخواستۀ ایرانی در سراسر جهان ـ آنان را به جزئیات زندگی تبعیدی آشنا می‌نماید ، با وجود بی‌پردگیِ گاه گزندۀ برخی صحنه‌های روایت راوی، روان بودن زبان و صمیمیت آن با خواننده به‌خوبی از پس برقراریِ یک هم‌ذات‌پنداریِ مناسب با او برآمده‌است.
 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
برگرفته از:
ایرانگلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.