میدانم که تیتر زیبائی نیست، که فحش ست، منافی عفت کلام ست. ولی چه میشود گفت به کسانی که رمزعملیاتی خود را “Argo, Fuck yourself” قراردادهاند؟ مگر فیلم را شایسته تشخیص ندادند و برایش اسکارنتراشیدند تا آب پاکی بروی آنهمه جنایتی که سیا انجام داده و همه روزه انجام میدهد بریزند و به ریش من و شما بخندند که عمری از ایشان متضرر بودهایم و امروزه هم که آواره جهانیم ؟ این خودستائی را ببهانه اقدامی انجام دادهاند که سی واندی سال پیش بقصد حفاظت از انقلاب ایران انجام گرفت ولی با مدیریت احمقانه سران جمهوری اسلامی تنها برای روی کار آمدن جمهوریخواهان در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت.
توجه داشته باشیم این فیلم زمانی روی اکران میآید که فیلمهای تبلیغاتی این آقایان همچون "سقوط آزاد" جیمزباند بکلی آبرو باخته ست ودیگرطرفداری ندارد بطوریکه ازنامزدی اسکار نیز کنار گزارده میشود. با قدری انصاف باید بپذیریم که این اواخر و پس از گندهائیکه بوشِ پسر در افغانستان وعراق بالا آورد هولیوود کارکرد پیشروانهای داشته ست، با فیلم سازانی چون جرج کلونی که فیلم "شب بخیر و پیروز باشید" را دربارۀ سیاست های ضد دمکراتیک مک کارتی برای سرکوب آزادی بیان در آمریکا ساخته است. این را هم گفته باشم که اسکار همواره سیاسی بوده ست مثال "دکتر ژیواگو" را در نظر بگیرید که ابتدا با علم کردن یک نویسنده دست چندم روسی جایزه ادبی نوبل به او اعطاء کردند و با سرمایه گذاری عظیم و بکارگیری هنرپیشه های مشهور و پرفروش از آن فیلم ساختند و به آن اسکارهم دادند.
ولی اینبار با دست پرپیش آمدهاند وبا استفاده از افراد خوشنامی چون جرج کلونی، بعنوان تهیه کننده سعی دارند چنین وانمود کنند که مثلا سرمایه گذارفیلم ما نیستیم. درابتدای فیلم هم شرح کوتاهی از تاریخ ایران بمدت چند دقیقه بیان میشود، بهمراه کاریکاتورهائی در مزمت شاهان ایران و بخصوص محمدرضاشاه که قصدی جز آچمز کردن تماشاچی ندارد تا به صداقت سازندگان فیلم اذعان کند. باقی فیلم دیگر چیزی جز قهرمان سازی بشیوه هالیوود از عوامل سازمان سیا ومظلوم نمائی از دیپلماتهای غربی نیست. تماشاچی در انتهای فیلم با همدری و لبخندی ستایش آمیزسالن سینما را ترک میگوید وعوامل اپوزیسیون در خارج نیز یا برای آن کف میزدند و یا با لبخند قباسوختهگی درباره آن سکوت اختیار میکنند چرا که خود زمانی در آنسوی خط بوده اند! البته اسرار ناگفته درباره انجام این عملیات کم نیست برای مثال هیچگاه معلوم نمی شود که چه عواملی نام دیپلمات های آمریکائی را در لیست کسانی که در چند هفته پیش به ایران وارد شده بودند ثبت کرده بود که تائیدیه آن با اندکی تاخیر که به فیلم هیجان بیشتری می بخشید صادر گردید. یا اینکه چرا در میان آنهمه کارکنان سفارت تنها پنج نفر دیپلمات حقیقی بودند و باقی را تفنگداران دریائی آمریکا تشکیل میدادند؟ ونیزاین پرسش که چرا هیچ کوششی برای آزادی آنها بعمل نمی آید؟ و چرا عملیاتی که از سوی حکومت کارتر برای اینکار صورت میگیرد با مداخله همین سازمان سیا دربیابانهای طبس با شکست کامل روبرو میشود و کماندوهای شرکت کننده در آن کشته و یا متواری میشوند.
قدر مسلم اینکه امروزه جامعه آمریکاعمیقا به دو کمپ دمکرات و جمهوریخواه تقسیم شده است که اینکار اثرات خود را بر کل بوروکراسی دولتی از جمله کنگره آمریکا نهاده ست بطوریکه آنرا بکلی فلج کرده و به انفعال کشانیده ست. سازمان سیا نیز ازین دو دستگی مصون نمانده و قرائن بسیاری حاکی ازین ست که اینکار تا حد دشمنی آشکار میان دو دسته مذکور پیش رفته است. یکی دو سال پس از پایان جنگ سرد که ما شاهد افشای عملیات سیا در جریان آن بودیم این تفرقه و تشتت در بنیۀ سیا نیز از پرده بیرون افتاد. درآن سالها فیلمهای مستند بسیاری مثلا در باره عملیات سیا در کوبا ساخته شد که نشان میداد بیش از٣٠٠ اقدام به ترور و تهدید جانی به فیدل کاسترو را انجام شده بود و هریک ازین فیلم ها جزئیات بیشتری از فیلم ماقبل خود را برملا میکرد. مثلا زنی بنام ماریتا لورنزMarita Lorenz که زمانی منشی مخصوص و معشوقه کاسترو بود در یک مصاحبه از ماموریت خود برای کشتن او سخن میگفت که در جریان آن قرصهای سمی را که از سوی سیا به وی داده شده بود از ترس در دستشوئی میریزد وازبین میبرد. در مصاحبه دیگری در یک فیلم بعدی او اعتراف میکند که در برخورد با فیدل تصمیم میگیرد که همه چیز را به او بگوید و شرح میدهد که چگونه فیدل با دادن سلاح کمریش به او غافلگیرش میکند و می گوید "میدانم که برای کشتن من آمده ای، بگیر بزن."
در یکی ازین فیلمها که درباره حادثۀ طبس ساخته شده بود ترنر استانفیلد Turner Stanfield رئیس سیا در زمان جیمی کارتر بطور تلویحی بخشی از سازمان سیا را به خرابکاری در عملیات طبس متهم میکند. او میگوید که در همان شب عملیات یکی از همکارانش در سیا در جریان پروازش از نیویورک برای او آرزوی موفقیت درعملیات پیش رو را میکند، عملیاتی که قرار بود تنها برای بخش دست اندرکارآن در سیا اطلاع داده شود و کس دیگری درسازمان از آن خبر نداشته باشد. درین فیلم اززبان ویلیام هیگ معاون ریگان نیز میشنویم که ترور نافرجام ریگان برای هشدار به وی جهت ممانعت از حمله به ایران و نیز جایگزینی بوش پدر Bush درمقام وی بعنوان معاونت ریاست جمهوری آمریکا انجام پذیرفته ست
جریان نفوذ سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی در تشکیاتی که مبادرت به عملیات مسلحانه میکنند چیز پوشیدهای نیست بویژه از زمان آلدومور، نخست وزیر ایتالیا و رهبر حزب دمکرات مسیحی که برای اولین بار در تاریخ آن کشورخواستار ائتلاف با حزب کمونیست شده بود و توسط بریگادهای سرخ ربوده شد و بقتل رسید. در آن زمان آلبرتو فرانسیسچینی یکی از رهبران وبنیادگذاران بریگادهای سرخ که در زندان بود ازنفوذ پلیس درتشکیلات خبرداد و اینکه این عملیات توسط سیا طرح ریزی شده بود. هواپیما ربائی وانهدام برجهای دوقلو که مستمسک حمله به افغانستان وعراق قرارگرفت نیز با اتکاء بشواهد بسیاری با اطلاع دستکم بخشی از سازمان سیا انجام پذیرفته بود. ساختن فیلمهای هالیوودی، سال ها پیش ازعملیات و از روی پروندههای سازمان سیا و نیز انهدام ساختمان موسوم به ساختمان شماره ٧ ازجمله این شواهد هستند. در جریان بمب گذاری شهربوستن نیز مادر دو جوان چچنیُ الاصلی حق داشت که از مقامات آمریکایی بپرسد که چرا بموقع مداخله نکردند و مانع بمب گذاری نشدند، آنها که از افکار افراطی تامرلان، برادر بزرگتر و ارتباط او با عوامل تروریستی چچنی خبر داشتند. شواهد حاکی از آنست که اف بی آی بارها درین باره او را مورد بازخواست قرارداده بود ونام وی در لیست افرادی که قابلیت عملیات تروریستی داشتند به ثبت رسیده بود.
آدرس نادرست دادن (False Flag) شیوهای شناخته شده در کارحکومتهاست که عملیاتی برعلیه نیروهای خودی انجام دهند وآنرا به گردن دشمن بیندازند. امروزه دیگر روشن شده است که بخشی از سازمان سیا دست دردست جنایتکاران و تروریستها سعی دربازسازی شرایط جنگ سرد دارد وبا دستآویزقراردادن دشمن فرضی این فرصت را برای مافیای صنایع اسلحه سازی آمریکائی فراهم میآورد که از یکسو مردم خاورمیانه را به خاک و خون بکشند و ثروت هایشان را بتاراج ببرند و از سوی دیگر خود مردم آمریکا را سرکیسه کنند وهزاران میلیارد دلار به جیب بزنند. همچنانکه با دو جنگ افغانستان وعراق قرضی به مبلغ ٣٠٠٠ میلیارد دلار برگردۀ مردم آمریکا گذاشتند که با ربح روزانه ٣ میلیارد دلاری امروزه به ١٧٠٠٠ میلیارد دلار بالغ گشته ست. این ها حتی به رئیس جمهور منتخب مردم آمریکا رحم نکردند و امروزه پس از گذشت ٥٠ سال حاضر به علنی کردن پرونده قتل کندی نیستند. این پرونده قرار بود در سال ٢٠١٤ علنی گردد ولی با تغییر دادستان کل کشور اینکار به سال ٢٠١٧ موکول گردید. کوشش هائی هم در کنگره آمریکا در جریان ست که الی الابد این پرونده مسکوت باقی بماند.
ظاهراً فیلم آرگو در رقابت با فیلم "نیم ساعت پس از نصف شب" به کمیته اسکارفرستاده شده بود تا این اثر پرقدرت کاترین بیگلو Kathryn Bigelow که درباره چگونگی یافتن و قتل اسامه بن لادن بود موفق به دریافت جایزه نشود چراکه این فیلم بی مهابا به افشاء شکنجههای حین بازجوئی میپردازد. هیاهوی بسیار درباره رقابت با فیلم لینکلن نیزازین رو بپاشده بود. حال آنکه لینکلن فیلم کسل کننده، بیرنگ و بیخاصییتی بود با منولوگهای طولانی و صحنههای مستندگونه که هرگز شانس دریافت جایزه اسکار را نداشت و درغیاب آرگو، پیروزی "نیم ساعت . . ." حتمی بود. این پیروزی، پیروزی سازمان سیا در جنگ تبلیغاتیاش برعلیه همۀ قربانیانش بود و میشل اوباما آنرا با اعلام برنده جایزه اسکار از کاخ سفید جشن گرفت. تصورش را بکنید اگر "نیم ساعت . . ." برنده میشد آیا میشل اوباما اینکار را میکرد؟
این میان سکوت اپوزیسیون خارج از کشور بسیار پرمعنا ست. سلطنت طلبها هنوز نتوانستهاند تلخی پنج دقیقۀ ابتدای فیلم را با شهد بقیه آن که انتقاد آشکار ازعملکردهای جمهوری اسلامی ست بشورند وقورت بدهند. ناگزیر این فیلم راه گلوی آنها را بسته ست بطوریکه صدائی از سازمانهای سیاسی مشروطهخواه و پادشاهی برنمیآید. وضعیت آنهائیکه در زمان گروگانگیری دستی بر آتش داشتند و امروز با یک پشتک واروزدن ١٨٠ درجه سعی دارند ژست لیبرالی وغربی بخود بگیرند ازین هم اسفبارتر است. این ها که زمانی فریاد ضد امپریالیستی شان و شعار"دانشجوی خط امام، افشا کن، افشا کن" آنها گوش فلک را کرمیکرد امروزه منکر همه چیز شده اند و حکم کاسه گرمتر از آش راپیدا کردهاند.
حقیقت اینست که مخالفت با جمهوری اسلامی نباید مستمسکی باشد برای سوءاستفاده سازمانهای جاسوسی و اطلاعاتی برای کسب اعتبار و اعادۀ حیثیت نداشتۀ شان. مخالفت با جمهوری اسلامی نباید باعث فراموشی تاریخ معاصر کشورمان باشد که ما خود ناظر بخشی ازآن بودهایم. شعار "مرگ بر آمریکا" در آن زمان انعکاس مداخله آن کشوردرهمه ابعاد زندگی ما ایرانیها بود از تاثیر برکوچکترین جزئیات زندگی شخصی بگیرید تا حاکم کردن پنجاه ساله خاندان پهلوی برکل سیاست کشور. این را حتی مارلین اولبرایت فهمید که از مردم ایران بخاطر کودتای ٢٨ مرداد معذرت خواست. بیآئید ما نیز آن را از حافظه تاریخی مان نزدائیم. بپذیریم که حقیقت مطلقی وجود ندارد. آنچه که در زمان جنگ سرد درست مینمود امروزمیتواند درست نباشد. ولی این دلیل نفی همه آنچه رخ داد نمیتواند باشد. زمانیکه سرزمین ویتنام، کامبوج و لائوس زیر بمباران ناپالم میسوخت و خاکستر میشد، زمانیکه سرزمین پاتریس لومومبا تکه تکه میشد و به حراج سلطه گران میرفت ما نمی توانستیم جانب جنایتکاران جنگی را بگیریم. وظیفه هر انسانی بود که آن زمان در تنها اردوی مخالف این غارتگران بیایستد. حتی جنبش کشورهای موسوم به غیر متعهد درین اردوگاه جای داشت.
سزاوار نیست که روزهای پرتلاطم انقلاب را که سرشار ازامید وهراس بود بشکل هیستریهای خیابانی که درآن افرادی از دکل جرثقیلها بدار آویخته شدهاند نمایش داد، روزهائی که درآن انتظارهرحادثهای میرفت از کودتا گرفته تا بازگشت چهرههائی بدنامی چون تهرانی برای بازسازی ساواک بصورت ساواما. نباید اجازه داد از آنان که در آن روزها به نگهبانی از انقلاب مشغول بودند چهرهای همچون نگهبان سادیستی فرودگاه ارائه شود. آنهائی که شبها درخیابانها مورد تهاجم ماشین های ضد گلوله ساواکیهای قرار میگرفتند و روزها درکارهای اجرایی دائما تحت فشار محافل پشت پرده بودند که میکوشیدند اسناد بدست آمده از سفارت را برای ازمیدان بدربردن رقبایی خود در قدرت مورد استفاده قراردهند.
سازمان سیا فیلمهای تبلیغاتی بسیاری برای کسب اعتبار واعاده حیثیتِ نداشتۀ خود ساخته ست؛ از فیلم های جان وین در باره جنگ ویتنام بگیرید تا آثار هنرمندانهای چون پلاتون، شکارچی گوزن و این اواخر خنثی سازان (مین) Hurt locker که در آنها تنها مشقاتی که برسربازان آمریکائی وارد میآید نمایش داده میشوند و نه مظلومیت قربانیان واقعی این جنگها که کشورشان مورد تجاوز نظامی آمریکا قرار گرفته ست. ولی باید اذعان کرد فیلم آرگو درمیان این فیلمهای ساخته و پرداخته سازمان سیا بسیار موفق بوده و بن افلک در نقش مندز، جاسوس سیا براستی شایسته بالاترین نشان افتخار دولت امریکا ست همان نشانی که به خود مندز داده شد، جایزه اسکار که قابلی ندارد!
نمی خواهم مضمون نوشتهام را با تئوریهای توطئه مخدوش سازم. ولی مسلم ست که فیلم آرگو با هدف اعاده حیثیتِ نداشتۀ سازمان سیا میتواند درجهت جوسازی برای یک دخالت نظامی بکارگرفته شود، بدلیل ارائه الگوهای سیاه و سفید و افراطی ( stereotype) ازمردم ایران و با این ادعا که در ایران هستند کسانی که برای ما فرش قرمز بیندازند واینکه قهرمانان سازمان ما برای ایرانیها آزادی خواهند آورد همچنانکه دیپلماتهای امریکائی را آزاد کردند. ولی پاسخی که من برای این آقایان دارم و بزبانی که آنها میفهمند همانست که در تیتر این نوشته آوردهام.
لندن بهار ١٣٩٢ www.hamraahaan.com
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید