با اطلاع شدم كه حسين فطانت در كلمبيا در حالي كه در خواب بود ، در گذشت
فرزين بستجاني در تماس تلفني با پسر امير حسين فطانت با اطلاع شد : "من پسر امیر هستم. دادیار فطانت.
در مورد ادای احترام، هنوز تصمیم نگرفته ایم که جمعه باشد یا شنبه. امروز این اطلاعات را خواهم داشت و آن را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. پدرم شنبه 29 آوریل بین ساعت 1 و 2 بعد از ظهر فوت کرد. محل استراحت او قبرستان گواتاویتا، کوندینامارکا، کلمبیا است."
امير فطانت : «توطئه گروگانگیری ولیعهد و خاندان سلطنتی گلسرخی- دانشیان» و سناریو پرویز ثابتی
او در شیراز به دنیا آمد. در دبیرستان کمال نارمک درس میخواند و بعداً برای تحصیل در فوق لیسانس عمران به دانشگاه پهلوی شیرازرفت. ترجمه گزارش یک آدمربایی و خاطرات روسپیان سودازده منهر دو از گابریل گارسیا مارکز از کارهای او هستند.
پاسخ فطانت به اتهام 50 ساله: من گلسرخی و دانشیان را نفروختم
تاریخ ایرانی: در سحرگاه ۲۹ بهمنماه ۱۳۵۳ خسرو گلسرخی و کرامتالله دانشیان دو شاعر مارکسیست به جوخه اعدام سپرده شدند. آنها که از ماهها قبل به خاطر تشکیل یک گروه چپگرا به همراه ۱۰ تن دیگر از همفکرانشان شامل طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار، رضا علامهزاده، رحمتالله جمشیدی، شکوه فرهنگرازی، ابراهیم فرهنگرازی، مریم اتحادیه، مرتضی سیاهپوش، منوچهر مقدم سلیمی و فرهاد قیصری بازداشت شده بودند، متهم شدند برای ربودن و گروگانگیری ولیعهد برنامهریزی کرده و قصد داشتهاند از این طریق رژیم پهلوی را برای آزادی زندانیان سیاسی چپگرا تحت فشار قرار دهند.
ماجرا از این قرار بود که سماکار و علامهزاده که از کارمندان تلویزیون بودند و گرایش مارکسیستی داشتند، طرحی را میان خود مطرح میکنند که با مخفی کردن سلاح در دوربین فیلمبرداری تلویزیون و وارد کردن آن به مراسم جشن سینمای کودک و نوجوان، فرح یا ولیعهد را که در برنامه شرکت میکردند گروگان بگیرند و آزادی زندانیان سیاسی را طلب کنند. سماکار از دوستش بطحایی میخواهد که برایشان اسلحه تهیه کند و بطحایی که خود با دانشیان، شکوه و ابراهیم فرهنگ، اتحادیه، جمشیدی و سیاهپوش گروهی برای مطالعات مارکسیستی تشکیل داده بود، پیشنهاد سماکار را میپذیرد. مسئولیت تهیه اسلحه نیز به کرامت دانشیان سپرده میشود.
این پروژه اما به نحو مشکوکی لو میرود و تمامی اعضای گروه و برخی همفکرانشان که اساساً در جریان این عملیات نبودهاند بازداشت میشوند. در چهار دهۀ گذشته دلایل زیادی برای افشای این عملیات بیان شده است، اما روایتی که بیشتر از دیگر روایات مطرح شده این است که امیرحسین فطانت از همبندیان کرامتالله دانشیان در دورۀ اول زندان، که به عنوان رابط چریکهای فدایی خلق قرار بود اسلحه لازم برای انجام این عملیات را در اختیار دانشیان قرار دهد، ماجرا را به ساواک گزارش کرده و موجبات بازداشت اعضای گروه را فراهم آورده است.
دستگیری در زمان پهلوی
امیرحسین فطانت برای مدت دو سال زندانی شد. پس از آزادی از زندان مثل بسیاری دیگر از دانشجویان؛ بازگشت او به دانشگاه مشروط به رضایت ساواک شد.[۲] بنا بر روایت کتاب «یک فنجان چای بی موقع» (نوشته امیرحسین فطانت) وی خبری را که از کرامتالله دانشیان شنیده بود، مبنی بر اینکه «قرار است در جشنواره سینمای کودک که … فرح و ولیعهد هم هستند… ولیعهد برای آزادی زندانیان سیاسی گروگان گرفته شود» - بعد از یک جنگ و جدال درونی و با علم اینکه «کرامت بالاخره دستگیر میشد. چه من میگفتم و چه نمیگفتم»، در اختیار یکی از مأمورین امنیتی میگذارد و قول وی را که نامبرده «حداکثر شش ماه تا دو سال» حکم خواهد گرفت باور میکند.[۳] و بدین ترتیب، به طور غیر مستقیم و ناخواسته به سناریوی نوشته شده پرویز ثابتی مبنی بر اعدام دانشیان و خسرو گلسرخی کشیده میشود.[۴] ادعا شده در جریان دادگاه، نام او به عنوان نفر سیزدهم و «فرد فراری» اعلام شد[۵] تا با قتل بعدی او توسط ساواک یا انقلابیون امکان افشای توطئه و تبانی ساواک ناممکن شود.[۱]
امیرحسین فطانت خود را «خائن» نمیداند و میگوید از هیچ چیز پشیمان نیست، با این حال میگوید هرگز تصور نمیکرده این دستگیری منجر به اعدام کسی شود. کتاب «یک فنجان چای بی موقع - ردپای یک انقلاب» علاوه بر زندگی پر نشیب و فراز نویسنده به شرح جزئیات این ماجرای تاریخی میپردازد
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
دیدگاهها
"بعضی تصمیمها ساده است،…
"بعضی تصمیمها ساده است، بعضی سخت، بعضی با زندگی و سرنوشت خود آدم مربوط میشود و بعضی با زندگی و سرنوشت دیگران. این که در یک نقطه بخصوص بهترین انتخاب کدام است بستگی به شناخت، تجربیات، ارزشها و اعتقادات و اخلاقیات و رویاها و همه روح یک آدمیزاد دارد و از همه مهمتر بستگی به شرایطی که آدم در آنها قرار گرفته است. بعضی از تصمیم گیریها ساده است و بعضی مشکل، بعضی نتایج جزئی دارد و بعضی منجر به نتایج و حوادث و بعضاّ تراژدیهای بزرگی میشود خارج از تصور. بعضی تصمیمها شخصی و تنها به زندگی خود آدم تاثیر دارد و بعضیها حوادثی را به وجود میآورد که با تاریخ یک ملت پیوند میخورد. مشکل آنجاست که بعضی تصمیمها که اول ساده و بدیهی مینمایند منجر به وقایع بسیار پیچیدهای شوند که بعدها طومار زندگی و سرنوشت آدمهای زیادی را در هم بپیچند و برگی بس شاخص را بر یک دوران تاریخی بیافزاید."
یک فنجان چای بی موقع
Rahmat Rezaniaروان این وطن…
Rahmat Rezania
روان این وطن پرست شاد که این نقشه شوم را برملا کرد.
مجموعه ای از مصاحبه با ایشان و چند مامور سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که در جریان این ماجرا بوده اند در یوتیوب هست. اینکه اینها قصد گروگانگیری داشته اند شکی نیست. کرامت دانشیان از همان ابتدا برنامه را برای آقای فتانت تعریف میکند بی آنکه بداند او با ساواک همکاری میکند.
کمونیستها چند بار قصد ترور شاه فقید را کردند و خوشبختانه موفق نشدند و تیرشان خطا رفت
کمونیسم و تروریسم در ایران دو واژه مترادف است. از دوران حیدر خان عمو اوغلی تا همین سالهای اخیر صدها نمونه ترور انجام داده اند هم ترور مخالفانشان، همفکرانشان که مخالفت کرده هم افرادی که درون سازمان های آنها مشکوک بوده اند. ترور کارآفرینان و صاحبان صنایع.
Hamid Eftekhariدر سالهای…
Hamid Eftekhari
در سالهای هشتاد میلادی در پاریس بدون اینکه از گذشته او اطلاعی داشته باشم چند سالی با او حشر و نشر داشتم
آدم با سواد و با معرفتی بود
با یک دختر کلمبیایی زندگی میکرد
بعدا سالها از او خبر نداشتم تا اینکه چند سال پیش در بی بی سی گذشته او را شناختم و بالاخره از طریق سایتش و فیسبوک او را پیدا کردم
هر از گاهی با او نلفنی تماس میگرفتم
متاسفانه بخاطر یک اشتباه ناخواسته یک عمر مورد طعن و لعنت قرار گرفت که استحقاقش را نداشت
روحش شاد و یادش گرامی باد
آقا فرزین. من پسر امیر هستم…
آقا فرزین. من پسر امیر هستم. دادیار فطانت.
در مورد ادای احترام، هنوز تصمیم نگرفته ایم که جمعه باشد یا شنبه. امروز این اطلاعات را خواهم داشت و آن را با شما به اشتراک خواهم گذاشت. پدرم شنبه 29 آوریل بین ساعت 1 و 2 بعد از ظهر فوت کرد. محل استراحت او قبرستان گواتاویتا، کوندینامارکا، کلمبیا است.
Sr. Farzin. Soy el hijo de Amir. Dadiar Fetanat.
Acerca del homenaje, aún no hemos decidido si será el día viernes o sábado. Hoy tendré este dato y se lo compartiré. Mi papá murió el Sábado 29 de Abril entre 1 y 2 de la tarde. Su lugar de descanso es el cementerio de Guatavita, Cundinamarca, Colombia.
افزودن دیدگاه جدید