رفتن به محتوای اصلی

ایرانِ گروگان
07.05.2023 - 16:06

ایرانِ گرانمایه اسیرست وُ گروگان
دلمُرده وُ تن زخمی وُ خونابه چکان جان
آری وطنِ خسته اسیرست وُ ز جان سیر
یاران زِ غمش در تب وُ بی تاب وُ پریشان
تنهایی وُ اندوهِ تو افزون زِ حساب است
خورشید وُ مَه از نالۀ تو بی سر وُ سامان
باغ از غمِ گُل جامه دران است وُ عزادار:
باران! تو وُ ابر وُ دلِ ما، هر سه به حِرمان
خورشید چو خاری شده در چشمِ سیه کار
عَطشان شده خاک از تب وُ بُگشوده گریبان
گفتی که جهان مُرده وُ بر شانه بَرَندَش
از کوچۀ بی چلچلۀ ساکت وُ پنهان
در ساحلِ تاریک دگر شور وُ نوا نیست
دریا زِ تپش مانده وُ امواجِ خروشان
اندیشه نشان شد که بمیرَد به سیه چال
تا خشک شود ریشۀ هر تاکِ فروزان
در سوگِ سخن؛ سوده وُ فرسوده زمان شد
ابلیس رئیس است وُ سخنگویِ هوسران
آنان که ندارند جُویی دانش وُ هوشی
استاد وُ رئیس اند وُ وزیرند وُ فراوان
در رأسِ هرم اهرمنِ ابلهِ هول ست
باقی همه گولانِ فریبند وُ به فرمان
در مجلسِ اسلامیِ ملّایِ تبهکار
رجّاله وُ جانی وُ خبیثان به خرامان
نکبت ز پیِ نکبت وُ آزار وُ شکنجه
این قومِ دغلکاره از آن سرخوش وُ شادان
در گوشه وُ اطرافِ «ولی» حلقه به گوشان
بی رونق وُ بی ارزش وُ ارزان تر از ارزان
این ریش درازان وُ فقیهانِ مُفنگی
اذهانِ مریض اند وُ ز نکبت پُر وُ پیمان
تا آخور وُ خورجین وُ جو وُ کاه به راهست
آخوندِ نظر کرده خوش وُ خرّم وُ خندان
القصه رسیدند به آبی وُ به نانی
بُردند وُ بخوردند وُ نشستند سرِ خوان
این سیلِ سیه خانه تبه کرد وُ نگونسار
اکنون ز پیِ کندنِ پی؛ بُردنِ بنیان
خود قبلۀ این قوم؛ دروغ است وُ خیانت
در ناکسی وُ پَستیِ دوران همه یکسان
دیدی ز حرامی همه بی حرمتی وُ مرگ
این نامه مهیا شده از رحمتِ رحمان
کِی دیده کسی معرفت وُ عاطفه از شیخ
از کردۀ خود کِی شده یک لحظه پشیمان
روزی خُور وُ دریوزه وُ بوزینه به کارند؛
از جهل وُ جنون جامعه شان گشته چراغان
گویند که ما منتخبِ خوبِ خداییم!
از هرزۀ بیهودۀ نادان؛ همه هذیان
این رهبرِ بی ریشه که آغشته زمین را
همچون علفِ هرزه زِ داس است گریزان...
این خانه خزان دیده وُ رنجیده چه بسیار
این خانه بماند؛ بِرَوَد دشمنِ ترسان...
اکنون گَهِ شادیست جوانانِ غزلخوان!
سرسبزیِ سَروید وُ صنوبر همه رقصان
ایران به خدا چشم وُ چراغِ دلِ جانی
از عشقِ تو زیباییِ زیبا شده رخشان
خود خانه سخنگویِ خیالست وُ سُرایید؛
این وزن که شادست وُ قشنگ ست وُ شکوفان
گلهای گلستانِ وطن نغمه سُرایید
بیایید وُ بخوانید به شادی بَرِ جانان
در جذبه وُ در جلوۀ جانانه به اوج اند؛
رامشگرِ رؤیایی وُ خُنیاگرِ تابان
پایان نپذیرد سخن از مهرِ تو گفتن
آزاد وُ سرافراز بمانی؛ وطن ایران
شنبه 16 اردیبهشت ماه 1402///6 ماه مه 2023

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.