رفتن به محتوای اصلی

بازیگر است، قدیس نیست
20.01.2012 - 17:45

هنگامی که دختر وبلاگ نویسی مصری، عکس های عریانش را در اینترنت منتشر ساخت[1]، در بین جماعت ایرانی نیز، بحث و نظرها پیرامون این حرکت که آیا درسته بوده و یا غلط نیز بالا گرفت. عده ای تا بدان جا پیش رفتند که برهنه شدند و در حمایت از علیا مخدره! عکس های برهنه خودشان را منتشر ساختند!

برخی از این دوستان چنان در این کار سلیقه بخرج دادند که گویا منتظر فرصتی بودند، تا اندام خود را بصورت عمومی نمایش بدهند! اکنون و برای چندمین بار، عکس نیمه برهنه و تبلیغ فیلم جدید گلشیفته فراهانی، مجددا آن بحث ها را زنده کرده است.

از هر گروهی و دسته ای و طیفی، چنان این موضوع را مورد بررسی قرار می دهد و برای آن فلسفه هایی ساخته اند، که احتمالا خود گلشیفته فراهانی نیز از خواندن این متن ها متعجب خواهد شده است!

چندماه قبل از این، عکس شرمینه شهریور[2] بر روی جلد مجله سکسی پلی بوی منتشر شد. ایشان بعنوان اولین دختر ایرانی که عکسش بر روی مشهورترن مجله سکسی دنیا منتشر شده است، معرفی شدند؛ تصویر شرمینه آنقدرها که تصویر نیمه برهنه، گلشیفته غوغا به پا کرده، با عکس العمل ایرانیان روبرو نشد؛ چرا؟

در اینکه زندگی بازیگران، خواننده ها و افراد مشهور، همیشه سوژه ی داغ رسانه ها و البته مردم کوچه و بازار است شکی نیست. این سوژه بودن، مختص ایران و ایرانی هم نیست و البته ربطی به فرهنگ ایرانی و غیر ایرانی هم ندارد. در آمریکا هم مجله هایی هستند که کارشان نوشتن و گفتن از زندگی همین افراد است و به خصوصی ترین جزئیات زندگی آنها نیز وارد می شوند.

لخت شدن آن خانم مصری و خانم فراهانی، یک نکته را به تمام ایرانی ها نشان داد، این مسئله، برهنگی، در میان ایرانیان، چه روشنفکر و چه سنتی هنوز یک تابو است، هنوز برایمان هضمش سنگین است و هنوز نمی دانیم چطور با آن برخورد کنیم.

یا خیلی انفعالی عمل می کنیم یا انتحاری! برخی برای توجیه اینکه اصولا نشان دادن بالای تنه ی لخت خیلی هم خوب است و اشکالی ندارد، فورا دست به دامان عکس های جهان پهلوان تختی شدند! که آهای ملت ببینید ایشان هم عکس لختی دارند!

این حرکت اگرچه در نوع خود طنز بسیار گزنده ای است، نشان از بلاهت مطرح کنندگان آن دارد. اصولا مقایسه دو چیز غیر همسان برای نتیجه گیری همسان، پذیرفتنی نیست.

در سوی دیگر، عده ای با شعار برابری مرد و زن، عکس های یک بازیگر مرد ایرانی، را منتشر کردند که او نیز بالا تنه اش برهنه بود و استناد کردند که اگر برای آن بازیگر مرد اشکالی ندارد برای این خانم هم نباید اشکالی داشته باشد!

عده ای هم این عمل را شجاعانه، متهورانه، تابوشکن و... خواندند. غافل از اینکه این عمل توسط یک بازیگر، در یک فیلم انجام شده است نه چیز دیگر! عده ای هم بسیار فلسفی به عکس نگاه کردند و از غم نهفته در چشمان گلشیفته نوشتند؛ گویا گلشیفته را با زور مجبور به این کار کرده اند و او هم با چشم هایش به این جماعت علامت داده که من غمگینم، اما مجبورم!

عده ی بسیاری البته این عمل متهورانه را در راستای آزادی انتخاب نوع پوشش و مبارزه علیه حجاب اجباری دانستند. به این دسته از دوستان که این عمل را در راستای برابری و آزادی حق انتخاب پوشش می دانند باید چند نکته را تذکر داد:

اول اینکه، گلشیفته یا شرمینه، برای آزادی در انتخاب پوشش این عمل را انجام نداده اند. یکی برای بازی در فیلم و دیگری بنابر حرفه اش، مدل بودن، این کار را کرده است. از آنها افسانه و اسطوره نسازیم. بازیگر کارش بازی کردن است، یک روز ممکن است او را در نقش یک قدیس ببینیم و روز دیگر در نقش یک جانی یا حتی یک فاسق! اگر این طور باشد، احتمالا این بانوان[3]، قهرمانان این راه هستند! متاسفانه برخی از دوستان، فراموش می کنند که هر گردی گردو نیست. اگرچه لخت شدن این روزها وسیله ای برای نشان دادن اعتراض در آمده است، اما باید توجه داشت که اساسا هر کس که لخت می شود، هدفش اعتراض به وضعیت موجود نیست. یک بازیگر وقتی در صحنه ای از فیلم لخت می شود، تنها مشغول ایفای نقشش است، نه کم تر نه بیشتر.

دوم، آیا مبارزه برای بدست آوردن حق پوشش برای زنان با برهنگی یکی است؟ این طرز فکر بی شباهت به داستان "لباس نوی امپراطور" نیست. می گوییم، "پوشش"، اما در اینجا پوششی وجود ندارد! "برهنگی" است. این طرز فکر مانند این است که بخواهیم با جنگ و اشغالگری، یک کشور را بسوی صلح ببریم، آیا این طرز تفکر را قبول دارید؟ آیا برهنگی راه درستی برای مبارزه علیه حجاب اجباری است؟ نکته ی اساسی در اینجاست که باید مراقب بود که مبادا از آن سوی بام بیوفتیم! ابتدا کشف حجاب اجباری، سپس حجاب اجباری و حالا برهنگی! اثرات منفی آن دو اتفاق، کشف حجاب اجباری و حجاب اجباری، در گمانه زنی ها و بحث های فیس بوکی و غیر فیس بوکی در مورد این حرکت، قابل تشخیص است. اینکه ایرانیان با مسئله حجاب و بی حجابی هنوز نمی توانند منطقی و عقلانی برخورد کنند، کاملا طبیعی است زیرا که هم حجابشان اجباری بوده هم بی حجابیشان!

سوم، آیا سقف خواسته های زنان ما این قدر پائین آمده که به برهنگی راضی شده اند؟ که برهنگی را آزادی می دانند؟ آیا جنبش زنان ما دنبال همین حداقل هاست؟ آیا برهنگی و برهنه گشتن، رویای زنان ماست؟ چند درصد زنان جامعه ایران، صرف نظر از اینکه چه مذهبی داشته باشند و یا اصولا مذهبی باشند یا نه، راضی هستند که برهنه در مجامع عمومی حاضر شوند؟ چند درصد از مردان راضی هستند زنانشان را اینگونه ببینند؟ باید قبول کرد که بافت فرهنگی غرب با شرق متفاوت است. ضمن اینکه مانند غرب شدن الزاما به معنی پیشرفت نیست و نیز برای پیشرفت نیازی به برهنه شدن نیست.

باید از خودمان بپرسیم، آیا خواسته هایی نظیر حق حضانت، حق طلاق، دیه، شهادت زنان در دادگاه، داشتن قاضی زن و... مهم ترند یا اینکه زنان ما حق داشته باشند لخت بگردند؟

به یک نکته توجه کنیم، همه ما بارها و بارها در فیلم های ایرانی دیده ایم که مادر و فرزندی بعد از سالها به هم می رسند و همدیگر را در آغوش نمی گیرند و از راه دور برای هم احساسات خرج می کنند! یا اینکه با تمسخر و استهزا، می گوییم زن و شوهر در فیلم های ایرانی کنار هم نمی خوابند، یا اینکه زن با چادر و روسری می خوابد و... حالا یک بازیگر تمام این حرکت هایی را که سوژه ی طنز ما بوده را به کناری نهاده، اشکالی دارد؟

چهارم، هر کسی آزاد است نوع لباسی که می پوشد را خودش انتخاب کند، اما آیا نپوشیدن لباس و بعبارتی برهنگی، تجدد و یا پیشرفت است؟ اگر اینطور است که باید در کشورهایی مانند آمریکا و کانادا و انگلیس، اکثریت مردم، برهنه باشند، که البته نیستند.

اصولا مردم از هنرمندان، بازیگران، سیاستمداران و اشخاص مهم کشور خود، تصویرهای ذهنی ای دارند و بر اساس آن تصویر ها انتظاراتی نیز دارند. حال اگر یکی از این تصویر های ذهنی، در هم بکشند، جامعه با شوک مواجهه خواهد شد. شاید فلان بازیگر ایرانی یا خارجی، حتی اگر فیلم سکسی هم بازی کند، به کسی برنخورد. زیرا که احتمالا چنین تصویری را از خودش در ذهن مردم ساخته است، اما دیگری حتی ممکن است با پوشیدن یک دامن کوتاه یا لباس تنگ، هوادارانش را ناراحت کند.

شاید علت ناراحتی عده ای از گلشیفته، همان تصویر ذهنی ما ایرانیان باشد. تصویر یک دختر معصوم و سربه راه، که اکنون آن تصویر شکسته است.

در اینکه هر شخصی مالک بدن خویش است شکی نیست. اما اینکه یک هنرمند در یک فیلم کاری را انجام دهد، مجوزی برای انجام آن کار توسط دیگران در زندگی روزمره نمی باشد. بعلاوه بازی یک بازیگر در یک نقش، مجوزی برای خوبی یا بدی آن نیز نمی باشد. اگر گلشیفته قرار است الگو بشود، یا اینکه برای کارهای بعضی ها بعنوان منبع و ماخذ عمل کند، او نقش های بسیار بهتری را هم بازی کرده است که از آن ها هم می توان بعنوان الگو استفاده کرد. در کشورهای غربی، بازیگران صحنه هایی بدتر از این را بازی می کنند، اما آیا فکر و ذکر و عمل مردمان آن کشورها انجام حرکات بازیگران محبوبشان است؟

مردم به سینما می آیند، فیلمی را می بینند و بعد همه چیز تمام می شود. کسی در مورد بدن فلان بازیگر، لحظه ی عشق بازی آن یکی و غیره صحبتی نمی کند، اگر هم صحبتی است در مورد داستان فیلم و محتوای آن است. بهتر است ما هم نه تنها گلشیفته را بلکه دیگران را هم از روی کار و حرفه ای که دارند مورد سنجش و نه قضاوت قرار دهیم. گلشیفته، یک بازیگر است، مریم باکره نبوده و نیست!

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس
ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.