
گفتوگوی دیدار در برنامه اصل ۲۷ با استاد دانشگاه تهران (قسمت دوم) زیباکلام: دهه هشتادیها ما را لعنت میکنند/ چه کسی از شما خواسته اسرائیل را نابود کنید/ اهواز آب ندارد، میخواهند یمن را درست کنند اصل ۲۷ در یکی دیگر از سلسله برنامههای خود میزبان دکتر صادق زیباکلام، منتقد سیاسی و استاد دانشگاه تهران بود. او در قسمت اول این گفتوگو به این موضوع اشاره داشت که مقصر رویگردانی مردم در چند سال اخیر کل حاکمیت است. دیدارنیوزـ نسرین نیکنام: دکتر صادق زیباکلام چهره شناخته شده دانشگاهی در قسمت دوم گفتوگو با دیدار و برنامه اصل ۲۷ به این موضوع اشاره داشت که اگر هر زمان نظام احساس خطر کند، افراد را دستگیر و زندانی میکند. او به فعالیتهای اپوزیسیون خارج از کشور در جریان اتفاقهای ۱۴۰۱ اشاره میکند و میگوید: این اپوزیسیون با واقعیتهای جامعه ایرانی فاصله زیادی داشت یعنی هیچ شناختی نداشت؛ از این رو همه فعالیتها و راهپیماییها گرچه خیلی سر و صدا به پا کرد و مورد توجه هم قرار گرفت، اما همه در حد شعار باقی ماند. این استاد دانشگاه میافزاید: اپوزیسیون خارجی فکر میکرد، با حمله و فحاشی میتواند کار را جلو ببرد، اما نرفت و دلیل این اتفاق هم این است که آنها نه طرحی برای این کار داشتند نه برنامه درستی و گامهای برداشته شده هیچ کدام منجر به نتیجه نشد. به گفته صادق زیباکلام، جمهوری اسلامی هم با آگاهی از این ضعفها هیچ نگرانی بابت فعالیتهای اپوزیسیون نداشت، چون میدانست آنها کاری از پیش نمیبرند. او به شرایط کشور پیش از انقلاب ۵۷ هم اشاره میکند و میگوید: آن زمان ما فکر میکردیم که در کشور هیچ اتفاق مثبتی نمیافتد و باید اصلاحات صورت گیرد، اما حالا معتقدم خیلی از برنامههای شاه درست بود، برنامههای اقتصادی، اصلاحات ارضی، ذوب آهن، پتروشیمی، کشیدن راهآهن و این رویه بعد از انقلاب هم ادامه پیدا کرد. زیبا کلام این را هم اضافه میکند که "خواسته ما در سال ۵۷ خواسته سیاسی بود، زیرا در آن زمان حدود ۶ هزار زندانی سیاسی در زندان اوین بود و ما میخواستیم آنجا را با خاک یکسان کنیم و این تعبیر که میگویند ما به دنبال آب و برق مجانی بودیم واقعیت ندارد." این استاد دانشگاه با اشاره به حضور روشنفکران و نخبگان در راس مخالفان شاه، میگوید: «باور میکنید که در آن زمان شیرین عبادی علیه محمدرضا شاه کلی سخنرانی میکرد، عبدالکریم لاهیجی و عباس میلانی جزء نخبگانی بودند که دنبال اصلاحات بودند نه چیز دیگری.» او میگوید: «حالا به مرحلهای رسیدیم که نسلهای دهه ۶۰، ۷۰ و حتی ۸۰ بدون اینکه درباره تفکرات و دلایل انقلاب در سال ۵۷ تحقیق کنند انگشت انتقاد به سوی ما گرفتهاند و میگویند کاش قلم پایتان میشکست و انقلاب نمیکردید.» زیباکلام معتقد است: "ریشه این بغض و کینه این است که ما عقب ماندهایم یعنی جامعه ما عقب مانده است، زیرا جامعهای که گذشته را نشانه گرفته و با کینه به آن نگاه میکند، چگونه میخواهد برای آینده برنامهریزی کند و جلو برود." این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه براندازان میخواهند که رژیم کنونی را سرنگون کنند، میگوید: «اگر چنین تصمیمی وجود دارد و تصمیم درستی هم است پس چرا ایراد میگیرند که چرا ما سال ۵۷ انقلاب کردیم، نمیشود گفت تصمیم ما غلط بوده و تصمیم آنها درست است و برعکس.» او ادامه میدهد: «حرفم این است ما به دنبال خواستههای مدنی بودیم، اما دهه هشتادیها کینه زیادی از ما دارند و میخواهند ما را خفه کنند، اما یک بار هم از ما نپرسیدند که چرا انقلاب کردید و مدام ما را مزدور و خائن میدانند.» زیباکلام میافزاید: «ای کاش در آن ۴ ماهی که صدها نفر کشته و نابینا شدند، حاکمیت به این فکر میافتاد که با نسل جدید وارد گفتوگو شود تا ببینید حرف آنها چیست و چه میخواهند، اما این کار را نکرد.» به گفته این استاد دانشگاه، "جمهوری اسلامی در ماجرای یمن و حوثیها به دنبال این بود که کاری انجام شود، اما سوال اینجا است ورود به یمن چه فایدهای برای کشور داشت و جواب یک کلام است هیچ، جز اینکه باید شرایط زندگی ۲۰ میلیون نفر را فراهم کنیم، از آب و برق و تامین خوراک گرفته تا ساخت بیمارستان و درمانگاه؛ اما بعد از گذشت بیش از سی سال از جنگ، خرمشهر و اهواز آب لوله کشی و آبادان فاضلاب ندارد." او ادامه میدهد: «از دیگر دستاوردهای جمهوری اسلامی حمایت از سوریه است که نتیجه آن وجود یک رژیم دیکتاتور است که مردم آنجا دلخوشی از آن ندارند، اما جمهوری اسلامی این کشور را به عنوان محور مقاومت معرفی میکند.» زیباکلام این را هم اضافه میکند: «اساسا چه کسی به جمهوری اسلامی اجازه داده یا گفته که باید اسرائیل را نابود کند، این اجازه را مردم دادند؟ همه پرسی شده است؟ مجلس گفته؟ در قانون اساسی نوشته شده؟ فلسطینیها گفتهاند؟» او معتقد است: «اسرائیل وارد جنگ با ایران نمیشود و این موضوع را نه ایران میخواهد نه اسرائیل و نه حتی آمریکا، اما اگر روزی این اتفاق بیفتد بیشک آمریکا پشت اسرائیل میایستد و آن وقت است که یک تیر چراغ برق در ایران سالم نمیماند و حتی روسیه و چین هم هیچ کمکی به ایران نمیکنند، حتی آنها از این اتفاق خوشحال هم میشوند.»
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
دیدگاهها
اسیر و ذلیل ذهنیّت آکبندی و اسیر در حماقتهای علم نما
درووود!
توضیحی مختصر در خصوص استدلالهایی که تا امروز فهمیده نشده اند و احتمالا تا فرداهای دیگر نیز فهمیده نخواهند شد!
اینکه چرا انقلاب شد و چرا حکومت آخوندی بر سرنوشت مردم، حاکم اقتلویی شد و چرا ما عقب موندیم (از چی عقب موندیم؟. حقیقت اینست که ما از دوران قاجار تا امروز هیچگاه راه خودمان را نرفتیم) و چرا مدّعیان هارت و پورت کن و متکبّر اپوزیسیون که صد پله بدتر از حاکمان اقتلویی دستگاه الله مخوف رفتار میکنند و همچنان سرگشته و مجنون خیالات چسکی-گوزکی خودشان هستند، فعلا بحث کلیدی مسائل عاجل و عینی و ضروری ایران و مردمش نیست. در باره «چراهای انقلاب و سیطره یابی کاست اخانید» میتوان سالهای سال قلمها فرسود و دود چراغها خورد.
نه آقای زیبا کلام محترم!. مشکل در فرم و نوع حکومتها نیست؛ بلکه مشکل در تلاش برای «درک و فهم خویشتن به حیث انسان ایرانی که در بستری تاریخی و فرهنگی بالیده ایم» نهفته است. نه آنانی که حاکمند، نه آنانی که محکومند، نه آنانی که در ینگه دنیا، له له میزنند برای حکومت، هیچکدامشان تا امروز در باره «چه هستی» خودشان نیندیشده اند تا بفهمند و بدانند که بدون «شناخت خویشتن» نمیتوان هیچگاه میلیمتری برای «خویشتن» گامی برداشت.
شاهکلید تحوّل در تاریخ کشورهای اروپایی از نقطه ای شروع شد که اروپایی از خودش پرسید، «من کیستم و چیستی مرا، چه چیزهایی رقم میزنند؟»، دقیقا با طرح و اندیشیدن در باره همین سئوال بود که « رنه دکارت» گفت: [Cogito ergo cum/... d etudier qussi en moi-meme, et d employer toutes les forces de mon esprit a choisir les chemins .... = من می اندیشم و آگاهبودم از اندیشیدنهایم ریشه میگیرد/ ... در ذرون خودم کنکاش میکنم و تمام نیروهای روح و روانم را به کار میبندم تا بتوانم راهی را برای خودم برگزینم و بیافرینم ...] و با همین یک جمله، سنگپایه عصر نو را در تاریخ اجتماعی و فرهنگی و کشورداری اروپاییان پی ریزی کرد. من از عوام ایرانی هیچ سخنی نمیگویم که از تحصیل کردگان جامعه ایرانی، بیشتر و عمیقتر میفهمند و تمییز و تشخیص میدهند؛ بلکه من از مدّعانی سخن میگویم که در تمام عمرشان برغم ادّعاهای پر طمطراقشان نتوانسته اند تا امروز «دو بیت از شاهنامه» را بدون غلط غلوط بخوانند، فهمیدن دو بیت، فعلا پیشکششان باد!. ولی تا دلتان بخواهد در هر زمینه ای که تصورش را بکنید یا نتوانید متصور شوید، اظهار لحیه های سرسام آور کرده اند عین آخوندهای حوزوی که حتّا پیچ و خم کوچه های جنّت را با شماره پلاکهای آنها از حفظند و شبانه روز با آب و تاب در وصفشان بر منابر زر زیادی میزنند.
زمانی میتوان از مسئله ای، درک و فهم عمیق داشت، که مسئله در درون آدم افتاده باشد و تمام رگ و ریشه آدم را به همآوردی فراخواند. نه آنانی که حاکمند با شمشیر ذولفقارشان، شعور درک مسائل را دارند، نه اینهایی که اتیکت اپوزیسیون به خودشان چسبانده اند، میدانند یا میفهمند که مسئله یعنی چه؟. بنابر این از جمع «دو صفر» یا میلیاردها صفر نمیتوان هیچگاه و هرگز «رقمی» را زایاند که بتوان بر پایه آن به چند و چون مسائل همّت کرد.
فاجعه مناسبات حاکم و محکوم و مخالفین حُکّام در تاریخ معاصر ایران، فاجعه ایست که در هیچ کجای جهان تا کنون اتّفاق نیفتاده است که بتوان از تجربیات دیگران برای حلّ مسئله، کمک انگیزشی گرفت. فلاکت ایران و حکومتها و مناسبات ضدّ و نقیض انواع و اقسام کنشگران و غیره و ذالکش، عین کوزه ای است که نه دهانه داره، نه دسته، نه سوراخ، نه شیب و شکاف که بتوان آن را در دست گرفت و از جایش بلند کرد. معضلات و فلاکتهای ایران دوام خواهند آورد تا روزی و روزگاری که کنشگرانی و با شعورانی و فهمندگان و مسئولان و شخصیّتهایی پیدا شوند و به اصل و اصالت فرهنگ و تاریخ ملّت خود پی ببرند و بر شالوده «پرنسیپهای آن» گرد هم آیند از بهر آفرینش باهمستانی نو و سرفراز.
شاد زیید و دیر زیید!
فرامرز حیدریان
افزودن دیدگاه جدید