رفتن به محتوای اصلی

تحریم انتخابات ریاست جمهوری، گزینه ای حقوقی و دمکراتیک
16.05.2013 - 18:33

 واژهءِ تحریم

● تحریم یک واژهءِ عربی است و معنی حرام کردن، حرام گردانیدنِ چیزی و یا کاری، و یا در مجموع مفهوم منع کردن را میدهد. در جامعه ای مانند ایران امروز که هنوز  دست آوردهای عصر مدرنیته از جمله:  جایگزینی اندیشهءِ راسیونالیسم، پروسهءِ دمکراسی، سکولاریسم، و تفکیک و تقسیم قدرت نهادِ حکومت و سیاست را تجربه نکرده و همهء تعاریف و قوانین از دیدگاهِ دینی و مسجد و حوزهءِ ایراسیونال متافیزیک می آیند و 34 سال در قرن 21 حکومت آسمانی دینی شیعه گری بر آن حاکم هست، کلمهءِ تحریم میتواند از جنبهءِ حلال و حرام کردن و از زاویهءِ امر به معروف و نهی از منکر مبانیِ اصول و فروعِ دینی اسلام در افکار و احساس تودهءِ مردم گناه و معصومیّت را بر انگیزد و موضوع بهشت و جهنم را در جلوی چشمشان مجسم کند،

 آنهم در زمانی که جمهوری اسلامی و رهبر انقلاب آن در جایگاهِ  مالک و دربانِ و کلید دار دروازهءِ بهشت و حهنم ایستاده اند و تصمیم میگیرند که کدامین به بهشت و کدام گروه به جهنم باید روانه شوند.

● آمیختن اصطلاحات و واژه هایِ هستی شناسی، سیاسی، جامعه و معویّت شناسی در ابعادِ اجتماعی، فرهنگی، با مفاهیم و قوانینِ دینی، به دورانِ اسکولاستیک قبل از مدرنیته یا به همان  دورانِ قرون وسطی غوطه ور در فلسفه و در افکار ایراسیونالِ متافیزیک دینی بر میگردد.

● در اروپایِ قرون وسطی کلیسا مرکز علم و حکمت(فلسفه) بود و این علوم تنها در مدارس دینیِ کلیسا تدریس میشد. با بازگشاییِ دانشگاههایِ سکولار بر پایهءِ خردگرایی این جهانی، هستی شناسی  و فلسفه و تعاریف از پنجرهءِ جهان بینیِ دینی از میدان و از دورانِ تکاملیِ جوامع پیشتار اروپا در اواخر قرن چهارده به حاشیه رانده شد و ادبیّات سکولار و دیدگاهِ راسیونالیسم و ماتریالیسم دیالکتیک مسیر شکوفایی غیر دینی را در پیش گرفت.

● از زمانِ سلسلهءِ صفویّان بینادگذارِ مذهب و مسلکِ شیعه گری، تا اوایل قرن 20 در ایران علوم هستی شناسی و فلسفه از زاویهء دینی شیعه گری و بوسیلهءِ حوزه ها و مکتب خانه های دینی تعریف و به کل جامعه انتقال داده میشد. برخلافِ اروپایِ در اواخر قرنِ چهارده، حوزه ها و مکتب خانه هایِ دینی در واقع دانشگاههایِ دورانهایِ مدرنیته و روشنگری جامعهء ایرانی تا نیمهء اوّل قرن 20 بودند. آیت الله ها و آخوندهای حوزه ای، سیاست مداران و تحصیلکردگانِ زمان خویش جامعهءِ ایرانی و نقش  بالاترین مرجع و مقام در  علوم و حکمتِ آسمانی و زمینی را داشتند.

● اگر در اروپا در عصر مدرنیته و روشنگری دانشمندانی مانند:

John Lock/ Charles de Montesquieu/ Jean-Jacques Rousseau/  Immanuel Kant/  Edmund Burke/ Hamilton, Madison, Jay/ Alexis de Tocqueville/ John Stuart Mill/ Abraham Lincoln/....

(جان لاک/ شالز دو مونتسکیو/، ژان- ژاک روسو/ ایمانوئل کانت/ ادموند برک/ همیلتون،جیمز مدیسون، جان جی/  الکسی دو توکویل/جان استوارت میل/ آبراهام لینکلن،...)  فقط در عرضه داشتن تئوریِ های دمکراسی از برجسته ترین فیلسوفان، روشنفکران و سیاست مداران در دورانِ مدرنیتهءِ جوامع اروپایی برای گذار از سنّت گرایی دینیِ متافیزیک به عصر رنسانس و رفرماسیون  و دمکراسی  بودند و در روند جدایی دین از حکومت (سکولاریسم) و مردم سالاری و دمکراسی و تقسیم قدرت سیاسی تأثیر گذار بوده اند،

در مقابل دانشمندان و تئوری سین ها و فیلسوفان و سیاست مداران در بالا مذکور جوامع پیشرفته در عصر مدرنیته و روشنگری از جان لاک گرفته تا آبراهام لینکن ها، آیت الله ها و آخوندهای سنتّی، همراه با روشنفکران دینی مانند جلال آل احمد، علی شریعتی، عبدالکریم سروش ها، پیشوایان و پیشتازان عصر روشنگری و مدرنیتهء ایران تا به امروز هستند. که این خود واقعه ای اسفناک در تاریخ ایران میباشد.

بی جهت نیست جنبش بایکوت تنباکو را که روحانیون در آن نقش کلیدی داشتند، با زبان دینی مخصوص بخود "تحریم تنباکو" نامیدند. یکی از عللِ شکستِ انقلاب مشروطیّت، مشارکتِ روحانیّت در نوکِ رهبری آن با جهان بینیِ دینی بود که توانِ تحملِ قانونمندیِ زمینی غیر دینی و سکولار را نداشتند.

● اقدام به تأسیس دانشگاه سکولار و لائیسیته و گرایش به اندیشهءِ غیر دینی راسیونال از انقلاب مشروطیّت آغاز و کم و بیش  در دورانِ خاندان پهلوی بشکل لائسیته(تفکیک و جدایی علوم این جهانی از علوم دینی) رواج یافت. انقلاب اسلامی 57 بار دیگر آخوند سالاری و حوزه و مکتب خانه را  در ساختاری بنام جمهوری اسلامی جایگزین کرد.

 یکار گیری اصطلاح "بایکوت" بجای واژهءِ  دینی " تحریم"

● انسانهایِ عصر رنسانس با همنوعان خود در قرون وسطی از نظر جهان بینی و هستی شناسی تفاوت داشتند. لاتین زبان رسمی دینی و زبان ادبیّات سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی قروم وسطی، همچنین زبان رسمی دینی کاتولیک ها، قیصرها، و پادشاهان متکی به دین و  کلیسا بود. لاتین زبانِ مشترکِ قارهء اروپا برایِ گسترش علوم و حکمت دینی و برایِ تبادل  نظر در سایر علوم و تجربیّات دیگر بود.

● جوامع در حال بیداری اروپا در عصر رنسانس ( تولّد دوباره)، با زبان لاتینِ آمیخته به ادبیّاتِ دینی و فرهنگِ دینیِ آن فاصله گرفتند و بویژه طبقهءِ پیشتاز و روشنفکر آنها اصطلاحات و واژه هایِ غیردینی و لائیسیتهءِ قانونمندِ دورانِ مدرنیتهءِ انسان محور را جایگزین زبان لاتین علوم و حکمت دینی قرون وسطی کردند.

● جایگاه ارزشمندی که مارتین لوتر در میان آلمانی ها دارد، بیشتر به مناسبت تأثیر پذیری او در تکامل و شکوفایی ادبیّات زبان آلمانی در مقابل زبان لاتین آمیخته به دین و مذهب هست، وگرنه رفرمیستِ دینی و انقلابگر اجتماعی و طبقاتیِ مشهور دورانِ رفرماسیون در آلمان که جنگهای دهقانی نامیده میشود   Münzer Thomas (توماس مونسِر) میباشد. که نام او مانند مارتین لوتر بلند آوازه نیست.

● زبان فارسی امروز مناسبت چندانی با زبان پارسی دوران هخامنشیان و ساسانیان ندارد و فرهنگِ شهریِ شکل گرفته در ایران هم یک فرهنگِ دینی سنتی است. زبان فارسی امروز را میتوان با زبانِ رسمیِ کلیسا یعنی لاتین مقایسه کرد، که با مفاهیم دین اسلام و شیعه گریِ ایراسیونال متافیزیک و با فرهنگِ غیر ایرانی آمیخته شده است.

● امروز دیگر ضرورت حیاتی دارد که در جامعهء ما واژه ها و اصطلاحاتی بکار گرفته شود که معانی و مفاهیم این جهانی لائیسیته و بر گرفته از فلسفه و  دانش و تکنولوژی امروزی و مناسبات جهان پیرامونی را داشته باشد. در ایران فردا ضرورت هست که یادگیری زبان انگلیسی از کلاس سوّم دبستان رسمی و اجباری و جانشین زبان دینی عربی شود.

 با این برداشت مناسبت هست که از همین امروز بجای واژهء تحریم آمیخته به فرهنگِ دین و مذهب، اصطلاح سیاسی بایکوت این جهانی را  که طی تضادهای طبقاتی و سیاسیِ  زمینی شکل گرفته را بکار ببریم.

 واژهء" بایکوت " از کجا می آید  ؟

● در زمان حاکمیّت استعماری انگلستان در ایرلند، زمین هایِ کشاورزیِ ایرلند به زمین داران و مالکانِ بزرگ انگلیسی تعلق داشت و کشاورزانِ ایرلندی این زمینها را از این مالکان انگلیسی اجاره میکردند. مسئول کارهای اداری و جمع آوریِ محصولات و اجاره بها از کشاورزان در ایرلند فردی انگلیسی تبار بنام آقای   Charles Cunningham Boykott  بود.

● در سالی که وضع محصولات در ایرلند خوب نبود و گرسنگی و قحطی کشاورزان را هم تهدید میکرد، آنها از مالکانِ خود تقاضای تخفیف در اجاره بها را کردند، آقای بایکوت به نمایندگی از سوی زمین داران 10 درصد از اجاره بها را به کشاورزان تخفیف داد، امّا کشاورزان 25 درصد تخفیف را درخواست کردند که مورد قبول واقع نشد و اضافه بر آن آقای بایکوت تصمیم به اخراج آن عده از کشاورزانی که توان پرداخت اجاره بها را نداشتند را گرفت.

● در مقابل عمل غیر انسانیِ آقای بایکوت رهبر ملّی ایرلند Charles Stewart Parnell  (چارلز استوارت پارنل)، با همکاری اتحادیّهءِ کشاورزان ایرلندی که جنبش اصلاحات ارضی و رفرم در قوانین زمین داری را سامان داده بودند، یک قیام سازمان یافته بدون خشونت را بر علیه آقای بایکوت که نمایندگی زمین داران انگلیسی را داشت تدارک دیدند و با یک نافرمانیِ مدنی و طبقاتی، زمین دارانِ انگلیسی و نمایندهء آنها را در ایرلند تنها و منزوی کردند و از کار و برداشت محصول بر روی زمینهایِ آنها سر باز زدند، در نتیجه  آقای بایکوت که تا دیروز در اوج قدرت فرمان میراند، به فردی ناتوان و درمانده و منزوی محاصره در جمع کشاورزان ایرلندی قرار گرفت.

● عملکرد کشاورزان ایرلندی و رهبران آنها خسارت بسیار سنگینی بر زمین داران انگلیسی وارد آورد و بطور کلی امنیّت جانی و مالی آنها در جامعهءِ ایرلندی ها موردِ خطر جدی قرار گرفت. گرچه کشاورزان ایرلندی مشقاتی را متحمل شدند، امّا حرکتِ انقلابی و آگاهانه و بدون خشونتِ همگانیِ آنها در پروسهء مبارزاتی و رهاییِ مردم ایرلند و سایر مردمانِ دیگر مفید واقع شد. از آن زمان به بعد اصطلاح بایکوت به حرکتی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادیِ بدون خشونت در یک کشور و در میان کشورها و مردمان دیگر  در جهان رواج یافت.

● در سیر تکاملی انسانها از گذشته های دور تا کنون بایکوت ها در اشکال و انواع مختلف وجود داشته و دارد و امروز هم شاهد بکار گیریِ آن در اقصی نقاط جهان هستیم. نظام جمهوری اسلامی از آغاز تا به امروز مورد بایکوت جهان دمکراتیک بوده و امروز شدتِ بیشتری بخود گرفته که متأسفانه ملّت ایران باید مشکلات فراوانی را متحمل شوند.

 بایکوت انتخابات ریاست جمهوری، گزینه ای حقوقی و دمکراتیک

● بایکوت روشی مسالمت آمیز و مدرن هست که آنرا برای ضعیف کردن و یا وادار کردنِ رقبایِ سیاسی به پذیرشِ خواسته هایِ جمعی و گروهی، گردن نهادن به ارزشها و معیارهایِ پسندیدهءِ عموم هست. بایکوت یک گزینهءِ قانونی و یک نوع انتخاب و رأی دادنِ دمکراتیک هست که با مثبت آن فردی و یا حزب و سازمانی و گروهی را انتخاب و با رأیِ منفیِ آن هدفِ برگزیده نشدنِ فرد و یا دسته ای است. بایکوت یک نوع تحصن و اعتصاب عمومی و یا یک نافرمانیِ مدنیِ بدون خشونت هست که طرفِ مقابل را به دگم بودن و یا اگر پذیرا باشد، آگاه کردن به اشتباهش هست، تا به راه راست بازگردد.

● بایکوت استقامتِ بدونِ خشونتِ دمکراتیک میباشد، یک حرکتِ اعتراضی و یک ابزار و اهرم سیاسی، عاملِ یک مرزبندی میان حق و ناحق، بین خوب و بد، بین مردمی و غیر مردمی، برای جلو گیری از تجاوزات به حقوقِ مردم، پایان دادن به جور و ستمِ ملّی و انسدادِ ادامهء استبداد و شکستنِ دیوارهایی هست که اندیشه و آزادی را در میان گرفته است. بایکوت یک کنترل و داوری است که چه کسی انتخابی و چه کسی انتصابی است، یک تاکتیک و فن و هنر سیاسی است که از پشتوانهء حقوقی دمکراتیک بر خوردار هست.

● بایکوت یک جریان رفرمیستی سیاسی مدرن و یک استراتژیِ اصلاح طلبی بدون خشونت و مسالمت آمیز فراگیر هست. بایکوت منزوی ساختن سامان یافتهءِ مطلوب بنا به منافع عمومی، یک نافرمانیِ مدنیِ کلکتیو همگانی، بی توجهّی به عملکردِ حاکمانِ دیکتاتور وقت ، از کار انداختن گردشِ دستگاهِ سرکوب حکومت، طرد کردنِ سیاست ورزی اقتدار گرایی دینی، خرید نکردنِ کالایی، دروازه را بر رویِ تبهکاران بستن، و محکوم کردن خلافکاران و قانون شکنان و شیاطین دینی میباشد.

● بایکوت انتخابات ریاست جمهوری، زبان گویا و عزم راسخ ایرانیان با جهان دمکراتیک و متمدن امروزی است که ملّت ایران دین ستیز نیست و در تکوین و تکامل ادیان بخصوص دین اسلام سهم بسزایی داشته اند، امّا به نظام جمهوری اسلامی ضد دین و ضد معنویّت دیگر مشروعیّت نخواهند داد. بایکوت انتخابات یعنی ارزیابی و نتیجه گیری از حیات نا سالم 34 سالهء رژیم اسلامی، شکست تز: "دین اسلام با آزادی و دمکراسی در تضاد نیست" و شکست کامل تز، آشتی ملّت ایران با نظام مستبد اسلامی است.

● بایکوت انتخابات ریاست جمهوری حکایتِ قطعی از اصلاح ناپذیر بودن نظام جمهوری اسلامی، از دست دادن فرصت های مناسب، به خطر انداختن تمامیّت ارضی کشور، منزوی کردن ایران در جهان، وضعیّت اسفبار اقتصاد، گسترش بیکاری و فقر، یأس و ناامیدی، افزایش کج روی اجتماعی و فرهنگی، پایمال شدن ارزشها و ترویج خرافات و هدایت کشور به لبهء پرتگاه تاریخی است.

● بایکوت انتخابات ریاست جمهوری، شفافیّت بخشیدن به تاکتیک و استراتژی احزاب و سازمانهای چپ و راست، شناخت بیشتر پیشتازان سیاسی جامعهء ایرانی، پرده برداری از پنهانکاریها، قرار دادن نمایندگان واقعی و نهادهای انتخابی مردم،  و حرکت های اجتماعی، مدنی، جنبش های آزادیخواهی: ملّی و فرهنگی، دانشگاهی و دانشجویی، کارگری، فرهنگیان، و طبقات دیگر جامعه در مقابل نهادهای غیر انتخابی و یا انتصابی دستگاه ولایت، مجتمع مصلحت نظام، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، در مقابل ارگان سرکوب دولت، و سایر ارگانهای وابسته به آنهاست. بایکوت انتخابات بیانگر رشد و شناخت عمومی ملّت ایران به مناسبات جهان پیرامونی  و نشان از آگاهی به حقوق خویش است.

◄  بایکوت انتخابات، اوّلین شرط برقراری "انتخابات آزاد" هست

● سیستم ایدئولوژیک دینی نظام جمهوری اسلامی غیر دمکراتیک شکل گرفت. انتخابات به مفهوم واقعی آن و مطابق با تئوریهای دمکراسی بطور کلی در نظام جمهوری اسلامی وجود نداشته و نخواهد داشت. بنا بر اینبایکوت انتخابات ریاست جمهوری، اوّلین شرط برقراری "انتخابات آزاد" هست.

● از عجایب تاریخ هست، که ملّت ایران با تجربهء ناگوار از کارنامهءِ 34 سالهءِ نظام جمهوری اسلامی، هنوز در انتخابات فرمایشی آن شرکت میکنند و به این نظام مستبد دینی و توتالیتر مشروعیّت و وکالتِ مجدد میدهند، تا همچنان عرصه را در همهء ابعاد بر روی این ملّت تنگتر و وخیم تر کند و همچنان بر دیکتاتوری و سرکوب خود ادامه دهد، چنین رفتار مردم ایران نیاز به یک تحقیق و بررسیِ عمیق روانکاوی، جامعه شناسی تاریخی و فرهنگی کارشناسانه دارد.

● امّا نامنویسی هاشمی رفسنجانی و اسفندیار رحیم مشایی برای نامزدی ریاست جمهوری، مسیر انتخابات را دو قطبی کرده است. هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای پیوسته دو رویِ یک سکه جمهوری اسلامی هستند، هدفِ اصلیِ هر دو نفر که با وفات خمینی کُل نظام را به دو قطب تقسیم کردند و هر کدام بر مسند قطبی نشسته اند، حفظ نظام جمهوری اسلامی در هر شرایطی است، نظام جمهوری اسلامی به آلاکُلنگی میماند، که علی خامنه ای در یک سر آن و هاشمی رفسنجانی در طرف دیگر آن نشسته است، و بنا به مقتضای زمان و شرایط یکی بالا میرود و دیگر پایین می آید، اکنون نوبت هاشمی رفسنجانی است که مطرح و بالا آید و خامنه ای پایین رود، اختلافات این دو نفر (که همه ساختگی و نقش بازی کردن هست) در مقابل مشترکاتِ و همدلیِ آنها اصلأ به حساب نخواهد آمد. این دو نفر با هم بعد از وفات خمینی به یک دزدی تاریخی و خونبار دست زدند، و یکدیگر را لو نخواهند داد.

● علی خامنه ای با اسفندیار رحیم مشایی با شعار مهدویّت خود (که قصد عبور از ولایت فقیه را دارد و میخواهد بدون واسطه با امام زمان در تماس باشد) و با جبههء احمدی نژاد مشکل دارد. کاندید مورد نظر و ایده آل علی خامنه ای پاسدار محمد باقر قالیباف از جبههءِ اصولگریان است، امّا نظام جمهوری اسلامی و دستگاه رهبری ولایت فقیه آنچنان در بحرانهای دورن کشور و در عرصهءِ بین المللی گرفتار و نکبت به بار آورده است و آنچنان نام و جایگاهِ نظام اسلامی در جهان پیرامونی آسیب دیده و یا بطور کلی ته مانده های اعتبار خود را از دست داده  که علی خامنه ای بر خلاف میل باطنی خود، تنها حضور علنی و عملی هاشمی رفسنجانی را در میدان مبارزاتی امروز از ضرورتهایِ تاریخی برای نجات مجدد نظام جمهوری اسلامی میداند.

● در نهایت با پشتیبانی اصلاح طلبان، مشارکتی ها، تحکیم وحدتی ها، ملّی مذهبی ها، نهضت آزادی، اصولگرایان، و سایر دستگاههایِ وابسته به نظام، همچنین حمایتِ طیفی از اپوزیسیون، و از روی ناچاری ملّت ایران، که مجبورند بین بد و بدتر، بد را انتخاب کنند، هاشمی رفسنجانی ریاست جمهور خواهد شد. هاشمی رفسنجانی طبق دستور و رهنمود علی خامنه ای  تلاش خواهد کرد که:

 1- آرامش را در درون نظام جمهوری اسلامی و در بین شاخه های آنرا دوباره بر قرار کند و همهء معتقدان و وفادارانِ به نظام را باهم آشتی دهد و آنها را بر سر یک سفره و زیر یک سقف تحتِ رهبری علی خامنه ای جمع آوری کند، احتمال اینکه حصر خانگی مهدی کروبی و میرحسین موسوی را هم بر طرف سازد بسیار زیاد هست

2-  تلاش در تنش زادیی در سیاست خارجی و در عرصهء بین المللی است که اندک اعتباری به نظام جمهوری اسلامی داده شود، به مسئلهءِ هسته ای با دادن امتیازاتی به جهان غرب، پایانی خواهد بخشید.

● امّا بحرانهایی را که نظام جمهوری اسلامی با آن روبروست روبنایی نیست که هاشمی رفسنجانی با علی خامنه ای بتواند آنرا بر طرف کنند، خانه از پایه خراب و پوسیده است، زمان و عمر آن سپری شده است که از هیج نیروی طبیعی و آسمانی دیگر کاری ساخته نیست، و طبق اصول جبر دیالکتیک محکوم به فناست و فقط منتظر شکاف در سپاه و عدم فرمانبری بخشی از آن  از  ولایت فقیه و فلج شدن بیشتر اقتصاد است، تا بر زمین افتد.

● مشکل نظام جمهوری اسلامی، تنها جایگاه و کیستی ریاست جمهوری و یا مجلس شورای اسلامی که در حقیقت هر دو نهاد خدمتگزاران و گماشتگانِ علی خامنه ای هستند، نمیباشد، بلکه مشکل محوری قانونِ اساسیِ نظام جمهوری اسلامی، دستگاهِ ولایتِ فقیه و سلطانیِ علی خامنه ای، نهادهایِ غیر مردمیِ و انتصابی شورای نگهبان، مجتمع مصلحتِ نظام، مجلس خبرگان، و مطلقأ ساختار و سیستم دین سالاری استبدادی و آخوند سالاریِ کل نظام جمهوری اسلامی است.

بنا بر این مشارکت در انتخاباتِ ریاستِ جمهوری و یا چه کسی به عنوان رئیس جمهور انتخاب شود، باعث تغییر و تحولی و بهبودی شرایط درونی و برونی بسود سرزمین و ملّت ایران نیست. عاقلانه ترین و منطقی ترین و علمی ترین و جهان شمولترین گزینه، "بایکوت انتخابات ریاست جمهوری" است.

 " انتخابات آزاد" در مقابل "بایکوت انتخابات" و "اصلاح طلبی" در مقابل "انحلال طلبی"

  گروه و طبقاتی که بزرگترین خدمت را به تداوم و استحکام نظام جمهوری اسلامی کرده اند، بخش وسیعی از اپوزیسیونِ (اغلب خارج از کشور) نظام جمهوری اسلامی هستند، که یا در منافع شخصی و خانوادگی با این رژیم شریک هست، یا دیدگاهِ سیاسی خود را در دگردیسی این نظام اسلامی میبیند، یا اصلاح طلب و رفرمیستِ خیالی میباشند. جبهه بندیهایِ عقیدتی و قومیِ جهان سوّمیِ پسامدرن، نداشتن برنامهءِ سیاسیِ شفاف و خلاءِ آلترناتیو مشخصی در صورت نبودِ نظام اسلامی، و از همه مهمتر عدم برخورداری از توانایی ها و خط مشی های سیاسی راسیونال و مسلط نبودن اپوزیسیون به تئوریهای دمکراسی مدرن، به نظام جمهوری اسلامی میدان تاخت و تاز داده و میدهد.

●  دخالتِ قدرتها و کشورهای خارجی و کارتل های انرژی نقت و گاز، قطب های اقتصادی، در پنج قارهء کرهءِ زمین، جبهه بندیهای سیاسی در منطقه و خاورمیانه از جمله پان ترکیسم و پان عربیسم را میشود به روشنی در میانِ ادبیّات سیاسی و فعالیّت ها و نشست های اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی مشاهده کرد که هر از مدّتی در کشورهای مختلف کنفرانس ها و همایش های متعددی را نه حتمأ بر علیه جمهوری اسلامی، بلکه بر علیه  همدیگر سامان میدهند، که طبعأ بسود نظام ولایت تمام خواهد شد.

● قشر وسیعی از این اپوزیسیون دست نشانده و سرگردان، از گذشته تا به امروز، برکناری و انحلال طلبی این نظام جمهوری اسلامی قرون وسطایی آخوند سالار را از سوی گروهِ وسیعی از ایرانیان، عوامگرایی و ناشی گری، تندروی و خشونتگری معرفی میکنند و در مقابل آنها شعارهایِ  انتخابات آزاد و یا موضوع اصلاح طلبی را بدون هیچگونه پیش شرط و پشتوانه، و بدونِ  مطرح کردن فاکتورهایِ متقابل تضمینی و امنیّت قانونی و عملی کردن آنها به پیش میکشند.

● محدودهءِ مطرح کردن شعارهایِ انتخابات آزاد و اصلاح طلبی با ضمانت عملی آن باید در دو عرصه و مشروط مطرح شود:

 1- نظام جمهوری اسلامی ظرفیّت هضم هر گونه انتخابات آزاد و اصلاح طلبی را نداشته و ندارد. از این گذشته شعار انتخابات آزاد باید بر سر موضوع  ماندن و یا بر کناری  کل ساختار نظام و قانون اساسی آن و اصل ولایت فقیه آن باشد و تنها محدود به این و یا آن انتخابات رئیس جمهوری و یا مجلس شورای ملّی نباشد.  اوّلین بحث در مورد اصلاح طلبی هم باید بحث اصلاح و حذف جایگاهِ رهبر انقلاب و دستگاه ولایت فقیه و سلب اختیارات او در قانون اساسی، همچنین اصلاحِ قانون اساسی دین و آخوند سالار و جایگزینی دمکراسی و مردم سالاری سکولار ( جدایی دین از حکومت) این جهانی باشد.

2- برای تضمین و برای امنیّت عملی شدن انتخابات آزاد و جریان اصلاح طلبی باید برای رژیم جمهوری اسلامی خط و مرز قرمز کشید و شرط گذاشت که در مقابل عملی نشدن انتخابات آزاد، شعار و سیاست بایکوت انتخابات مطرح خواهد شد، و در مقابل عملی نشدن پروسهءِ اصلاح طلبی، پرچم انحلال طلبی برافراشته خواهد شد. این مرز کشیدنها و شرط گذاشتن ها، حداقلِ قراردادهایِ اجتماعی و سیاسی است، که باید از سوی آن دسته و گروه از ایرانیان که اعتقاد به انتخابات آزاد و اصلاح طلبی در نظام جمهوری اسلامی را دارند، مطرح شوند.

● بدون بر افراشته نکردن پرچم: بایکوت انتخابات و مسئلهءِ انحلال طلبی در مقابل سر باز زدن حاکمان تظام اسلامی از عملی کردن انتخابات آزاد و پروسهء اصلاح طلبی، اپوزیسیون بزرگترین خیانت را به ملّت کرده است، نشانه های این خیانت را میتوان در این شعار ها دید که گروهی امیر کبیر را با هاشمی رفسنجانی مقایسه میکنند، و میرحسین موسوی را دکتر شاپور بختیار زمان مینامند. این مقایسه ها توهین به شخصیّتهای بی همتای ایرانی، و نشانه از فقر فرهنگی و عقب ماندگی پیشتازان اپوزیسیونی سرگردان هست.

● طرفداران بایکوت انتخابات و حامیان خط مشی انحلال طلبی تاریخی، نظام اسلامی در بین جامعهء ایرانی و در جهان در اکثریّت هستند، امّا  با نبودِ دمکراسی نیم بند و با وجودِ دستگاه سرکوب و رعب و وحشتِ حکومتِ اسلامی و از همه مهمتر نبودِ احزاب و سازمانها و نهادهایی که بتوانند این جبههءِ وسیع را سامان دهند، همچنان این پتانسیل عظیم مردمی در زیر خاکستر برای روز مناسب، خود را پنهان نگهداشته است.

امّا امروز وقت آن هست که طرفداران بایکوت انتخابات و معتقد به سیاست و استراتژی انحلال طلبی نظام جمهوری اسلامی، باید باند و نوار های سفید پارچه ای [1] را بر بازوان خود ببندند. تا جهانیان دریابند که جبهه ای وسیع از ایرانیان خواهان برکناری کامل نظام جمهوری اسلامی هستند و نه اصلاح آن.

|ماه مه| 2013 میلادی| آلمان| ناصر کرمی|

 


 

[1]:  در امپراطوری رُم باستان یک سناتور پیشنهاد کرد که برای آنکه طبقهءِ بردگان از سایر افراد معمولی بطور مشخص بهتر شناخته و برجسته شوند، باید بر بازوی هر کدام از آنها یک باند و نوار باریکی  از پارچه ای سفید بسته شود. سناتور دیگری که با فراز و نشیب روزگار و سیاست تجربه ای بسیار فراتر داشت، این پیشنهاد را رد کرد، و گفت اگر قرار شود که هر کدام از بردگان نوار سفید رنگی بر بازوی خود حمل کنند، آنوقت خواهند فهمید که تعداد آنها چقدر زیاد هست و جرأت پیدا میکنند و بر علیه ما قیام خواهند کرد و فروپاشی امپراطوری نتیجهء آن خواهد بود. 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناصر کرمی
آرشیو نویسنده

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.