رفتن به محتوای اصلی

نامه سرگشادۀ شاهزادۀ قجر به شاهزاده رضا پـهـلـوی
21.01.2012 - 18:49

خدمت شاهزادۀ قدر قدرتِ رعیت پرور، عالِم کون و مکان، بزرگ دمکرات ایران و پهلویِ دوران ...

اعلیحضرت همایون رضا شاه دوم، دامت افتضاحو

قربان خاک پای همایونی‌ات. تصدقت بشوم. چه خوب وصف حال ما را کردی! چه خوب درد ملت را گفتی!

گفتی که چرا نسل امروز باید تاوان نسل گذشته را بدهد؟ چرا باید ماها به خاطر تصمیمی که پدرهامان درسال ایت ایل یا سیچقان ایل‌ گرفته‌اند بسوزیم و بسازیم؟ واقعاً چرا؟ اصلاً کسی از خودش پرسیده چرا؟

شازده، قربان دهنت. ناز نفست. You’ve got a point بخدا که You’ve got a point and I love it به ارواح جدم فتحعلی شاه قسم کهYou’ve got a point.  آخر چه مناسبتی دارد که ما اشتباه پدرانمان را ادامه دهیم آنهم زمانیکه ملت خودش اذعان دارد که غلط کرده ست. نه یکبار و نه دو بار بلکه هزاربارغلط کرده ست. حالا چرا نباید برای ملت فرصتی پدید آورد که جبران مافات را بکند و با رای قاطع خود عز و شوکت سابق را بازگرداند؟

آیا دمکراسی غیراز اینست که حکومت و دولت آینده را دریک رفراندم به رای مردم بگذاریم وازآنان بخواهیم که خود را و ما را از شر این جمهوری ضاله خلاص کنند. دمکراسی معنائی جزاین ندارد و رهبر آن درایران کسی نیست جزاعلیحضرت همایونی که این چنین به احیای سلطنت کمر همت بسته‌اید و در راه بازگشت عزت و شوکت باستانی به اتحاد نیروهای ملک و ملت، از یمین و یسار و بزرگ و کوچک پرداخته‌اید و شکی ندارم که با کمک امدادهای غیبی ازغرب و با براه انداختن رفراندم "جمهوری خوبست یا سلطنت بهترست؟" یاد جد بزرگوارتان را درخاطره ها زنده خواهید کرد وبا تکرار آن تجربۀ بهینه نشان خواهید داد که اولاد خلف وی هستید. حتی اگر بازهم ازجمهوری خواه‌ها ازی عمله فساد شکست خوردیم نقدی نیست و چند سالی بعد دبه درمی‌آوریم که هر نسلی باید با یک رفراندم و در یک همه پرسی درباره "سلطنت یا جمهوری" اظهار نظر بکند.

جانا سخن از زبان ما میگوئی که باید برگردیم به عز و شوکت سلطنت در سی سال گذشته. و چرا سی سال؟ پس چند سال؟ شصت سال. چرا شصت سال؟ پس چند سال؟ صد سال. چرا صد سال؟ چون آن زمان اجداد اینجانب برایران ساطنت می‌کردند و چه کیفی داشت حال و هوای آن روزگار قاجار. تازه آن دبدبه و کبکبه سلطنت را ما در هر دو شکل مطلقه و مشروطه اش حفظ کردیم و شما پهلوی‌ها ... زبانم لال که زمانه، زمانه گله گذاری نیست و بقول شاعر ما درد مشترک داریم. راستش را بخواهید ما خیلی چیزهای مشترک با هم داریم. تا یادم نرفته این را هم بگویم که از بعضی اداهای روشنفکرانه شما هیچ خوشم نمی‌آید. یکبار بمناسبت سالروز انقلاب نحس مشروطیت بیانیه صادر فرمودید که " پدران و مادران ما در صدر مشروطیت خواستار جامعه جدید و سازمان‌های دولتی نوینی بودند" الحمدلله که این وصله ها اصلا بما قجرها نمی‌چسبد که تا توانستیم بر ضد مشروطه جهد کردیم. چندان که اولین کودتا را ما برعلیه آن براه انداختیم و تا جائی هم که من اطلاع دارم پدر و پدربزرگ شما درین راه ازما عقب نماندند که هیچ، گوی سبقت را از ما ربودند. پهلوی اول زمانی كه جوان بود در فوج قزاق ودرركاب لیاخف روسی، مجلس را بفرمان عموی بنده محمدعلی شاه به توپ بست. کودتاهای سوم اسفند و ٢٨ مرداد و سركوب جنبش‌های ضد سلطنت را هم که فقط پیروان سلطنت طلب ما مُقر می‌آیند و انکار می‌کنند. دیگر این مطایبات لوس و روشنفکری چه معنائی دارد؟ مگرمی‌خواهید جبهه ملی‌ها راجع به روابط نامشروع علیاحضرت تاج الملوک پهلوی با فلان پینه دوز مشروطه چی به شایعه پراکنی بپردازند؟ می‌دانید که در دروازه را می توان بست ولی جلوی دهان عوام الناس را نمی‌توان‌ گرفت. این لغزخوانی شما هتک حرمت به ساحت علیاحضرت فرح دیبا هم هست که یک فامیلی‌هائی هم با ما دارند. فردا دیدی که این فرقه‌‌های ضاله راجع به دیدارخصوصی ملکه پهلوی با بیژن جزنی در زندان اوین به داستان سرائی بسبک و سیاق فیلم گلادیاتور پرداختند که دیگر خر بیار و باقالی بارش کن که کشتن بیژن جزنی و همپالکی هایش را در تپه‌های اوین شاهد خواهند آورد و خواهند گفت: " دیدی شاهنشاه آریامهر چه انتقامی گرفت!" شازده این حرف‌ها قباحت دارد. بـجای این‌ها از کشتار و سرکوب فرقه چی‌ها و توده‌ای‌های بیوطن بگو در سال‌های٢٥ و ٣٦ تا برابهت سلطنت بیفزاید و پیروان جدیدت چون حشمت رئیسی ماست ها را کیسه کنند و ازشما حساب ببرند.

شما کوچک بودی وشاید یادت نیاید که وقتی پدر تاجدارتان درسال شوم و پرنکبت ٥٧ هزیمت فرموده از ایران خارج شدند و ملک و ملت را به آن هندی‌زاده ملعون سپردند، یکی از نوادگان لوئی چهاردهم به ایشان پیغام فرستاد که پس ازگذشت ٣٠٠ سال او هنوز خود را وارث تخت و تاج فرانسه میداند و بایشان توصیه کرد که مبادا کوتاه بیایند و از ادعای سلطنت برایران دست بردارند. و چه توصیه وزینی. چه سخن نغزی. همان موقع بود که دل ما هم به تالاپ و تولوپ افتاد و فیل‌مان هوس هندوستان کرد. شما هم که پس از وفات ایرانپدر، شاهنشاه آریامهر رسما اعلام پادشاهی نمودید امید و آرزوی ما را دو چندان فرمودید وما را بیاد بزرگی و شوکت گذشتگانمان انداختید. گفتم که ما هم بعله. ما هم آدمیم. یعنی شازده هستیم واز نوادگان سلطان فاتح، فتحعلی شاه قاجار که بیش از٣٠٠ زن عقدی و غیرعقدی داشت و من یکی از هزاران نواده ایشان.

حالا شازده بیا و بنده نوازی را تکمیل بکن. بیا و قبول کن که در این مبارزه برای احیاء سلطنت تنها نیستی و این بنده ناچیز در مقام یکی از شاهزادگان قجر درادعای شما برای تاج و تخت ایران سهیم هستم. آخر مگر ما دل نداریم؟ مگر از بیضه مقام منیع سلطنت بیرون نیامده‌ایم؟ مگر خون اشرافیت در رگهایمان جاری نیست؟ پس چرا نباید در این مبارزه مقدس رقیب شما نباشم. مگر نگفتید که مردم باید خودشان انتخاب کنند؟ آخر این چه دمکراسی است که در مبارزه برای احراز مقام سلطنت بیش از یک کاندیدا وجود ندارد. باور کن که با قبول من بعنوان رقیب انتخاباتی برای خودتان، موی لای درز دمکرات بودن شما نخواهد رفت و کسی در آن شک نخواهد کرد. اصلا خوب است که یکی از شاهسون‌های با اصل و نسب را بعنوان شاهزاده خاندان صفوی علم بکنیم که بازار سلطنت حسابی داغ بشود و بازار این جنگولک بازی جمهوریخواهی از رونق بیفتد وخودشان از رو بروند. برای تبلیغ ماها هم که باندازه کافی گروه سلطنت طلب در بساط شما پیدا می‌شود که چند تائی را به حمایت از ما بگماری. برای سلطنت طلب چه فرقی می‌کند که از سلطنتِِ چه کسی حمایت کند. بماند که همگی مرید دم و دستگاه شما هستند که بیا و بروئی دارد و الاف وعلوفی. این‌ها هم نباید نگرانی به خود راه بدهند چونکه سربزنگاه ما همه بنفع شما کنار می‌رویم و سبیل‌مان را که اندکی چرب کنید شعار "حزب فقط سلطنتی، رهبر فقط پهلوی" سرخواهیم داد. اگر هم کاری دردم و دستگاهتان به ما ها دادید که دیگر اتحاد ملی را تضمین کرده‌اید.

برای شروع می‌توانید  ID مرا درپالتاک آبی کنید یا سبز و یا بنفش که فرقی نمی‌کند.  بعداَ هم یک اطاق آبی برای من باز کنید که در آنجا با شما دعوای زرگری راه بیندازم، البته بصورت مودبانه وآنچنان که شما می‌گوئید "مدنی" که این را از چپول‌ها یاد گرفته‌اید که هیچ سنخیتی نه با کارهای مشعشعانه پدران شما داشت و نه با قدرت مطلقه‌ای که خاندان قاجار بر ایران حاکم کرده بود، خاندانی که من بدان منتصب هستم.

شازده، شما از صُلب رضا شاه کبیر هستی و من از بیضه سلطان قدر قدرتِِ، فتحعلی شاه قاجار. شما هم مثل من از صنف اشرافی و این برای شما افت دارد که درکنار کسانی چون رئیسی بنشینی که از طبقات دون پایه است. ولی اگر من و شما دست مشارکت بهم دهیم هیچ یک از دشمنان فاسد سلطنت چه در داخل و چه درخارج برما مستولی شدن نخواهد توانست وباردیگر سلطنت درایران برقرارخواهد شد و کار دنیا بروفق مرادِ ما پیش خواهد رفت. شازده باور کن که این از "پروژه ایران فردا" کارش بیشتر خواهد گرفت. من این را همه روزه سه بار بوقت عمل از چشمان عموی بزرگوارم سلطان صاحبقران، ناصرالدین شاه قاجارمی‌خوانم که حقه بنده را به تصویر پرهیبت خود مزین فرموده‌اند. میدانی که ما شاهزادگان برای ترضیه قوه تخیل خارق العاده‌مان علاقه خاصی به مخدرات داریم بخصوص به علیامخدرات.

بندۀ درگاه ضل اللهی، علاءالدّولۀ فتحعلی شاهی   

 

بلاد بُورتانی –  ماه صفـر سال ١٤٣٣هجری

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ناشناس
ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.