رفتن به محتوای اصلی

شکل گیری تفكر شهروند مستقل در طيفي از جوانان ايراني
28.10.2011 - 14:55

زندگي‌هاي مجردي و خانوارهاي تك نفره

 

كسي نمي‌داند با پديده‌اي كه شايد تازه نباشد اما نمودش اين روزها تازه است، چگونه برخورد كند، پديده زندگي مستقل جوانان يا آنچه جمعيت‌شناسان مي‌گويند: «خانوارهاي مستقل.» بعضي از آنها كه اين سبك زندگي را برگزيده‌اند، معتقدند كه اين شيوه، شيوه‌اي مطلوب است و از تجربه آن خوشنودند، اما برخي نگرانند، اين نگران‌ها بيشتر مسوولان و تصميم‌گيرندگان و تا اندازه‌اي والدين هستند. صرف‌نظر از اينكه در اين خانوارهاي مستقل چه مي‌گذرد، با «دكتر محمد‌سعيد ذكايي»، عضو هيات‌علمي دانشگاه‌علامه، جامعه‌شناسي كه به‌طور خاص روي جوانان مطالعه مي‌كند، در مورد اين خانوارها، دلايل افزايش چشمگير آنها در جامعه ايران و تاثير آن بر سبك زندگي ايراني گفت‌وگو كرده‌ايم.

 

‌شرق: پيش از اين دوران‌گذار از زندگي فرزندان در خانواده تا ازدواج طولاني نبود اما در يكي، دو دهه اخير با تغييراتي كه در جامعه ايراني رخ داده، اين دوران افزايش يافته است. آيا اين مي‌تواند دليلي باشد براي اينكه اين روزها جوانان بيش از گذشته تمايل دارند به شكل مستقل زندگي كنند؟

چند اتفاق دست به دست هم داده‌اند تا افزايش تعداد پديده‌اي كه مي‌شود نام آن را خانوارهاي مستقل گذاشت، اتفاق بيفتد. از آن جهت به اين شكل سكونت خانوارهاي مستقل گفته مي‌شود كه خانواده محسوب نمي‌شوند و در آنها قرار‌داد‌ها، الزامات و تعهدات زندگي خانوادگي وجود ندارد. افراد اين خانوارهاي مستقل پيش از اين ازدواج نكرده‌اند و بنابراين نه طلاق گرفته‌اند و نه بيوه هستند. در هر حال در مورد اين واحدها كه در جمعيت‌شناسي به آن خانوارهاي مستقل گفته مي‌شود، آمارهاي رسمي كه وجود دارد، به دليل محدوديت‌هاي فني و گاه برخي محافظه‌كاري‌ها ممكن است كمتر از ميزان واقعي باشد، اما در هر حال با تخميني از اطلاعات سرشماري سال 85 مي‌توان گفت كه حداقل حدود 200 هزار خانوار تك نفره در حال حاضر در ايران وجود دارد.

‌پس اين آمار، افرادي را كه متاركه كرده يا بيوه شده‌اند و در حال حاضر به صورت مستقل و جدا از خانواده‌هاي‌شان زندگي مي‌كنند را در بر نمي‌گيرد؟

خانوارهاي مستقل جزو مطلقه‌ها و بيوه‌ها تلقي نمي‌شوند و هنوز ازدواج نكرده‌اند بنابراين آمار آنها از آمار اين افراد جداست. مروري بر آمارهاي سال 85 نشان مي‌دهد كه در اين سال بالغ بر 175 هزار خانوار مستقل در ايران وجود داشته است، اين در حالي است كه 10 سال پيش از اين تاريخ، آمار اين گروه حدود 100 هزار نفر بوده است. اين نشان مي‌دهد كه به طور تقريبي خانوارهای (افراد) مستقل در عرض 10 سال دو برابر شده‌اند. بر اين اساس مي‌شود حدس زد حالا كه در سال 90 هستيم با تعميم روند دو دهه گذشته بايد انتظار داشته باشيم كه تعداد خانوارهاي مستقل با برآوردي محافظه‌كارانه بين 200 تا 250 هزار باشد.

‌شما به اين نكته اشاره كرديد كه تعداد واقعي افرادي كه اين شيوه زندگي را اختيار كرده‌اند ممكن است از آمار‌هاي موجود اندكي بيشتر باشند. از طرفي احساس مي‌شود برخي مديران يا مقام‌هاي دولتي گاه اين مساله را كم اهميت پنداشته يا با هراس و نگراني در مورد آن صحبت مي‌كنند. چه ويژگي‌ای در خانوارهاي مستقل موجب اين نگراني براي مسوولان دولتي شده است؟

همان طور كه اشاره كرديد گاهي در تحليل‌هاي ارايه شده مديران دولتي هر دو وجه را مي‌توان ديد. يعني يا توجه نكردن و در حاشيه قرار دادن چنين موضوعي يا داشتن نگاهي توام با نگراني. خب طبيعتا جايي كه به پنهان كردن يا طرح نكردن مربوط مي‌شود، ممكن است اين استدلال باشد كه نسبت اين افرادي كه مستقل زندگي مي‌كنند نسبت به كل جمعيت هنوز چندان چشمگير نيست يا اقليتي محسوب مي‌شوند كه در ساختار خانوادگي ايران چندان تعيين‌كننده نيستند، هر چند تعداد اين خانوارها به صورت فزآينده‌اي در حال افزايش است. بخشي هم كه به نگراني و مبالغه و بزرگ‌نمايي و جنبه‌هاي آسيب‌شناختي اين پديده بر مي‌گردد، پتانسيل و پويايي تحولات اجتماعي و تفكيك اجتماعي در هر جامعه و از جمله ايران را ناديده مي‌گيرند. با در نظر گرفتن كليشه‌سازي‌هايي كه هنوز نسبت به گروه سني نوجوان و جوان، به چشم مي‌خورد و تلقي «جواني» به‌عنوان دوره‌اي از زندگي كه به شكل بالقوه مي‌تواند داراي آسيب باشد وهم براي خود فرد وهم براي ديگران مشكلاتي ايجاد كند، بخشي از اين نگراني را مي‌توان درك كرد. اين تلقي مي‌تواند براي مسوولان چنين دغدغه‌اي را ايجاد كند كه زندگي مستقل مي‌تواند به مشكلات اين افراد دامن بزند. بخشي ديگر از نگراني‌ها هم ناشي از آن است كه برخي چنين پديده‌اي را پديده‌اي غربي و وارداتي مي‌دانند. اين نگاه نيز خود بر آمده از نوعي نگرش به خانواده غربي است كه بر سويه‌هاي آسيب‌شناختي آن تاكيد افراطي مي‌شود. روشن است كه اين تلقي راديكال نگرشي يك سويه است و به اين موضوع توجه نمي‌شود كه به‌رغم وجود سويه‌هايي از افول در خانواده‌هاي غربي، اما هنوز نشانه‌هايي از تداوم سنت و قوام را مي‌توان در آن مشاهده كرد. به هر حال در تقابل قرار دادن خانواده ايراني و خانواده غربي و نگراني از تاثيرات خانواده غربي بر خانواده‌هاي ايراني، منجر به اين مي‌شود كه در مورد پديده خانوارهاي مستقل با ترس و بيم نگاه شود. به علاوه موضوع ديگري نيز وجود دارد كه گاهي اوقات تحليل‌ها در مورد چنين پديده‌اي را افرادي انجام مي‌دهند كه در مورد خانواده و تغييرات فرهنگي و سبك‌هاي خانوادگي و آمارهاي مربوط به اين روند‌ها آگاهي كافي ندارند و تنها از سر دلسوزي صحبت مي‌كنند. در هر حال، واقعيت اين است كه در جامعه ايراني خانوارهاي تك نفره‌ای وجود دارد كه مي‌توانند از اقتضائات جامعه مدرن به حساب بيايند. افزايش اين سبك زندگي مي‌تواند هم وجوه آسيب شناسانه داشته باشد و هم وجوه غيرآسيب شناسانه.

‌برگرديم به پرسش نخست، اينكه اين خانوارهاي تك نفره چگونه شكل گرفتند و چه شد كه در سال‌هاي اخير تعداد آنها به سرعت بالا رفت؟

بخشي از اين پديده مي‌تواند معلول تغييراتي باشد كه در ساختار و ارزش‌هاي خانواده در ايران شكل گرفته است. تغييرات ساختاري و ارزشي اغلب در تعامل با هم بوده و از يكديگر تاثير مي‌پذيرند. در مورد تغييرات ساختاري خانواده غلبه خانواده هسته‌اي و كوچك شدن آن قابل ذكر است. تغييراتي كه به تاخير در سن ازدواج و تشكيل خانواده منتهي شده است نيز از جنبه ارزشي قابل بحث است. در كشورهاي غربي روندي تجربه شده است كه نقش‌هاي زوجيني، پدري و مادري اشكال متنوع‌تري يافته است. براي نمونه از جمله تحولات در خانواده و نقش‌هاي خانوادگي اين كشورها كاهش نرخ ازدواج و افزايش همباشي قابل ذكر است. البته اين مورد را نبايد از نظر دور داشت كه اين همباشي در مقطعي حتي در كشورهاي غربي هم با مقاومت روبه‌رو شده است و شيوه‌اي مذموم و مهجور بوده است، بعد در فاصله كمي به عنوان يك مرحله پيش از ازدواج تلقي شد و خانواده‌ها و زوجين ترجيح دادند مدتي پيش از رسمي شدن ازدواج اين تجربه همباشي را داشته باشند. فاز سومي هم به وجود آمد كه اين همباشي به عنوان صورتي از ازدواج و تجربه خانواده به رسميت شناخته شد و بديلي شد براي ازدواج. در فاز نهايي خيلي‌ها بر اين نظرند که تحولات از اين مرز هم فراتر رفته و در برخي از اين كشورها مرزي بين ازدواج و همباشي وجود ندارد و نمي‌توان آنها را از هم به روشني متمايز كرد.

‌كدام مرحله در ايران تجربه مي‌شود؟

در ايران خوشبختانه هنوز خانواده كاركردهاي سنتي خود را حفظ كرده است و ما وارد فازهاي سوم و چهارم نشده‌ايم. در هر حال شيوه‌اي از زندگي كه زوج‌ها پيش از ازدواج زماني را با هم به سر ببرند تا هم براي ازدواج آماده شوند و هم ريسك ازدواج كاهش بيابد در گوشه و كنار ديده می‌شود، هر چند خانواده‌ها ترجيح مي‌دهند در مورد آن به شكل رسمي گفت‌وگو كنند. چيزي كه موجب مي‌شود خانواده‌ها در مورد اين سبك زندگي كه بيشتر با ارزش‌هاي فردگرايانه همخوان است، كمتر صحبت كنند، فشار و مقاومت هنجاري است. اين موضوع فشار هنجاري مي‌تواند توضيحي باشد برای اینکه چرا برآوردها در مورد تعداد خانوارهاي مستقل ممكن است اندكي محافظه‌كارانه باشد و همه واقعيت را انعكاس ندهد. حال برگرديم به پاسخ سوال شما، اينكه چه اتفاقي افتاده است كه چنين شكلي از زندگي در برخي گروه‌ها افزايش مي‌يابد و به سبك زندگي جايگزيني تبديل مي‌شود. يكي از اين دلايل برمي‌گردد به تغييرات ارزش‌هاي ازدواج و طولاني شدن تجربه‌گذار به دوره بزرگسالي كه در دنيا و به تبع آن در ايران نيز كاملا محسوس است. اگر آمارهاي حدود 20 سال پيش يعني دور و بر سال 65 را بررسي كنيد، در مي‌يابيد كه سن ازدواج براي دختران در محيط‌هاي شهري حدود 21 سال بوده است در حالي كه در فاصله كمتر از 20 سال در سال 85، سن متوسط ازدواج در شهرهاي بزرگ در دختران به حدود 24 و در پسران به 27 سال رسيده است. البته فراموش نكنيد كه در گروه‌هاي تحصيلي مختلف اين مي‌تواند ارتقا هم بيايد و به سن بالاتري برسد. اين تحول، محسوس و چشمگير است كه در يك فاصله 20 ساله، سن ازدواج چهار يا پنج سال افزايش يافته است. اين تحول كوچكي نيست. يكي از معاني اين تحول در واقع طولاني شدن زمان‌گذار است. در حال حاضر به صورت عرفي جواني را مرز بين بلوغ تا ازدواج مي‌دانند و طبيعي است زماني كه بلوغ كمي پيش رس مي‌شود و ازدواج هم عقب مي‌افتد، اين دوره‌گذار طولاني‌تر مي‌شود و پر كردن اين فضا اهميت ويژه‌اي مي‌يابد. البته در اين فاصله تغييرات ديگري هم اتفاق افتاده است. براي مثال تحصيل هم اهميت بيشتري يافته و به خصوص اين مورد در پيدا كردن شغل و استقلال مالي در ميان جوانان هم اهميت زيادي يافته. اين موجب مي‌شود كه سرمايه‌گذاري دختران و پسران بيش از همه در كسب مهارت و تحصيل باشد. پس بخشي از دلايل افزايش خانوارهاي مستقل، طولاني شدن دوره‌گذار و بخشي از آن افزايش فردگرايي است.

‌آيا اين بالا رفتن ميزان فردگرايي كه منجر به استقلال مي‌شود در ايران همسو با يك اتفاق جهاني رخ داده است؟

در اين مورد رگه‌هايي از تاثيرات محلي هم مي‌تواند وجود داشته باشد اما تا آنجا كه آمارهاي جهاني نشان مي‌دهد، هم طولاني شدن زمان‌گذار پديده روندي جهاني است و هم فردي شدن. مي‌خواهم بگويم يك تفكر شهروندي مستقل در بسياري از جوانان ايراني شكل گرفته است كه بخشي از آن به تحولات در بازار اشتغال و كار و تحصيل برمي‌گردد و بخش ديگر به رخنه برخي ارزش‌ها و روند‌هاي جهاني. رشد تكنولوژي‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي نيز در كنار جابه‌جايي‌ها و تحركات فزآينده جغرافيايي به نوبه خود بر تسريع و فراگيري اين انتقال ارزشي يا هم‌شكلي‌ها در بعضي ساختارهاي خانوادگي تاثير داشته است. البته اين روندها در دوره طولاني‌تري مطرح بوده و لزوما اتفاق تازه‌اي نيست. دختران و پسران دوست دارند از آنچه پدر و مادرهاي‌شان به آن رسيده‌اند، بالاتر بروند و موفق‌تر باشند، اين خواسته‌اي است كه والدين هم دارند، اما مورد ديگري هم كه وجود دارد، آن است كه جابه‌جايي و تحرك اجتماعي و جغرافيايي به موازات در كارند. سيستم كنكور مروج اين تحرك و جابه‌جايي است و مي‌تواند روي انتظارات و سليقه‌ها و حتي توصيه‌هاي والدين اثر بگذارد. دور شدن پسر و دختر جوان از خانه براي ارتقاي اجتماعي هزينه كمي براي بسياري از افراد و خانواده‌هاي آنها محسوب مي‌شود.

‌شما اشاره كرديد به اينكه استقلال مالي روي شيوه زندگي مستقل افراد تاثير گذاشته است. اين ميزان چقدر بوده است؟ مقصودم اين است كه اين مورد چه وزني را در كنار عواملي مانند فردگرايي و بالا رفتن زمان‌گذار دارد؟

طبيعتا به نظر مي‌رسد براي بخش قابل توجهي از افرادي كه سبك زندگي خانوار مستقل را انتخاب كرده‌اند، حمايت مستقيم خانواده‌ها وجود داشته است. اين مي‌توانسته بابت مصلحت دو جانبه فرزند و خانواده بوده باشد. در مورد دختران، استقلال اقتصادي تعيين‌كننده‌تر است. هنگامي كه دختران به واسطه داشتن درآمد مستقل خود قادر به خريد يا اجاره محل سكونت خود باشند به لحاظ رواني آمادگي بيشتري براي انتخاب اين شيوه زندگي دارند. بنا‌براين، به نظر مي‌رسد استقلال شرط نخست براي كساني است كه به اين شيوه از زندگي مبادرت ورزيده‌اند. البته اقليتي هم وجود دارند كه از روي تنش و اضطرار و مضيقه به اين شيوه از زندگي روي آورده‌اند و در آنها سرمايه‌هاي اجتماعي و روابط خانوادگي در حد نازلي است. اگر اين بخش را جدا كنيم، در مورد دو گروه ديگر به نظر مي‌رسد كه استقلال مالي نقش اصلي دارد. مهم است به تنوع در زمينه‌ها، انگيزه‌ها و شرايط كساني كه مستقل زندگي مي‌كنند توجه كنيم و با ساده‌سازي همه آنها را يكسان تلقي نكنيم. در اين تجربه زندگي لااقل3 يا 4 سبك يا تيپ متفاوت را مي‌توان از هم تميز داد كه البته در دختران و پسران تفاوت‌هايي دارد. اضطرار، مصلحت، انتخاب آزادانه و تنوع و تجربه‌اندوزي زمينه‌هاي اصلي اقبال به اين تجربه به‌شمار مي‌آيند.

‌بخش ديگري از پرسش من اين بود كه چگونه در سال‌هاي اخير دختران بيش از گذشته به زندگي مستقل روي آورده‌اند؟

بخشي از اين مساله برمي‌گردد به تغييرات در نوع روابط خانوادگي و تغييرات در الگوهاي زندگي در برخي از خانواده‌ها. به هر حال بايد بپذيريم كه برخي از خانواده‌ها استقلال دخترانشان را راحت‌تر مي‌پذيرند و آمادگي بيشتري براي واگذاري مسووليت تصميم‌هاي مهم زندگي به آنها را دارند. در اين شرايط نتيجه گفت‌وگوها و چانه‌زني‌هاي متقابل خانواده و دختران، ممكن است مستقل زندگي كردن موقتي يا دايمي دختران باشد. اين موضوع برمي‌گردد به نوع ارتباطي كه در خانواده‌ها وجود دارد و به نظر مي‌رسد كه خانواده‌هاي طبقه متوسط و بالاتر شهري امروزه بيش از گذشته آمادگي پذيرش يا كنار آمدن با اين تصميم‌ها را دارند. از طرفي ديگر به نظر مي‌رسد كه ارزش‌هاي زنانگي و مردانگي نيز تغيير يافته است. وقتي برخي خانم‌ها احساس مي‌كنند كه به تنهايي مي‌توانند از عهده امور روزمره زندگي خود برآيند و نگران مشكلات امنيتي نباشند و براي آنها اين موضوع كه لزوما براي زندگي به مردي اتكا كنند وجود نداشته باشد، نوعي تغيير در ارزش‌هاي زنانگي است. به هر حال در سال‌هاي گذشته ممكن بود كه در يك نگاه سنتي‌تر زنان هميشه مردي را به عنوان تكيه‌گاه جست‌وجو كنند و اعتماد به نفس كافي براي مستقل زندگي كردن نداشته باشند اما در سال‌هاي اخير اين شيوه سنتي تغيير كرده است. اين موضوع را هم در نظر داشته باشيد كه روي ديگر تغيير زنانگي، تغيير در ارزش‌هاي مردانگي است. به عبارت ديگر ما اين روزها به شكل گذشته مردانگي و زنانگي غالب نداريم و طيفي از زنانگي‌ها و مردانگي‌ها داريم. اين تنوع در نقش‌هاي زنانگي و مردانگي در جاهايي تاثيرگذار بوده است. اين موجب شده است كه هم مردان ما از آن نگاه كم و بيش و يك دست و همگن فاصله بگيرند و هم زنان در مواردي از شيوه سنتي دور شده‌اند. پس من بخشي از تمايل زنان به زندگي مستقل را تغييرات نقش‌هاي زنانگي و مردانگي مي‌دانم.

‌آيا اين تمايل دختران به داشتن خانوارهاي مستقل در مقايسه با پسران چشمگير است؟ اگر چنين نيست، دليل آن چيست؟

به لحاظ تعداد، فراواني پسراني كه خانوارهاي مستقل را تشكيل مي‌دهند، هنوز بيشتر است. اما در مورد دختران در سال‌هاي اخير شيب نمودار تمايل آنها به زندگي مستقل، چشمگيرتر بوده است. در هر حال هنوز به لحاظ تعداد، پسرها بيشتر بوده‌اند، چون به فرصت‌هاي معيشتي و اقتصادي بيشتري دسترسي داشته‌اند. يكي از دلايل چشمگير شدن شتاب تمايل دختران به زندگي مستقل، رواج ارزش‌هاي فردگرايانه، انعطاف‌پذيري بيشتر خانواده‌ها و البته تنوع بيشتر در الگوها و سبك‌هاي زندگي خانواده‌هاي ايراني است.

‌شيوه زندگي به سبك خانوارهاي مستقل منجر به چه تاثيراتي در زندگي و ازدواج جوانان مي‌شود؟ و آيا روي بالا رفتن سن ازدواج موثر است؟

طبيعتا چنين است. اگر بگوييم يكي از كاركردهاي خانوارهاي مستقل، پر كردن زمان‌گذار است، معناي آن اين است كه اين پديده، بر معناي ازدواج و سن ازدواج تاثير مي‌گذارد. انتظار مي‌رود همان گونه كه دانشگاه در يكي، دو دهه اخير، سن ازدواج را به ميزاني افزايش داده است، طبيعتا چنين شكلي از زندگي هم ممكن است افراد را به اين صرافت بيندازد كه تا زماني كه شرايط و نيز مورد ايده آل براي ازدواج آنها مهيا نشده است، به اين شيوه از زندگي ادامه دهند. به خصوص در مورد دختران، اين موضوع بيشتر ديده مي‌شود. طيفي از آنها ممكن است بدون اطمينان كامل از مطلوب بودن مورد ازدواج، ريسك از دست دادن استقلال خود را نكنند و آن را به زندگي كه بعدا ممكن است در آن آزادي عمل آنها شديدا محدود شود، تغيير ندهند و در نتيجه سن ازدواج باز هم بالاتر برود. در واقع خانوار مستقل مي‌تواند عاملي براي بالاتر رفتن سن ازدواج باشد. به خصوص اين مورد در دختران بيشتر مشاهده مي‌شود. به اين معنا كه دختراني كه به اين شيوه زندگي مي‌كنند از فشارهاي هنجاري و اطرافيان براي ازدواج اندكي دور مي‌شوند و در نهايت خود را با اين شيوه زندگي منطبق مي‌كنند.

‌آيا ممكن است اين سبك زندگي جوانان را به اين سمت سوق دهد كه از زندگي متأهلي با مسووليت‌هاي آن بگريزند و چنين سبكي از زندگي را ترجيح بدهند؟ يا اينكه ممكن است افرادي كه چنين سبكي را تجربه كرده‌اند، در مواجهه با مشكلات و مسووليت‌هاي ازدواج راحت‌تر جدا شوند؟

قطعا يك قرائت مي‌تواند اين باشد. چون افرادي كه در خانوارهاي مستقل زندگي كرده و تجربه استقلال را به‌شكلي داشته‌اند، وابستگي‌هاي آنها به شريك زندگي ممكن است كمتر باشد و با يك مقدار تنش كوچك در روابط زناشويي می‌توانند ترجيح بدهند زندگي را ادامه ندهند و در نتيجه ممكن است كه استحكام زندگي زناشويي در آنها كافي نباشد. بخشي از آسيب در مورد زندگي زناشويي اين افراد آن باشد كه چون خيلي زود مستقل شده‌اند، شيوه‌هاي سنتي ازدواج را كمتر ياد بگيرند. با اين همه اين مورد را نمي‌توان به طور مطلق گفت و اين به پژوهش مستقلي نياز دارد. در نهايت تاكيد مي‌كنم كه حوزه‌اي مثل تغييرات خانواده كه حالا خانوارهاي مستقل را بايد يك بخش كوچكي از آن دانست، حوزه‌اي در هم تنيده و چند ساحتي است و طبيعتا بايد به اين فكر كرد كه چه چيزهايي تغيير يافته است و اين استقلال براي دختران و پسران ما، چه معنايي پيدا كرده است. بنابراين براي فهم اين موضوع يك نگاه پديدارشناسانه هم لازم است و بايد پاي درددل آن دختر يا پسر مستقل هم بنشينيم و ببينيم براي او اين استقلال چه معنايي دارد و او چه فهمي از استقلال و تاخير در ازدواج يا چه فهمي از مناسبات با خانواده دارد. به عقيده من بايد اين تغييرات را تغييراتي فرآيندي بدانيم و اینکه تغيير راديكال و جهشي نبوده و تدريجي و فرآيندي بوده است و باز هم تاكيد مي‌كنم كه نگاه آسيب شناسانه به تنهايي، مشكلي را درمان نمي‌كند و بايد بپذيريم كه بخشي از اين تحولي كه صورت گرفته شکل، فرهنگي هم دارد و بايد در نهايت تفسير درستي از آن به‌دست آوريم

 

این گفت و گو در ویژه نامه روزنامه شرق پنجشنبه, 5 آبان 1390 منتشر شده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.