رفتن به محتوای اصلی

گفتگو با بهروز صادق خانجانی، درباره مسائل مربوط به جامعه مسیحیان ایران و تاثیر برانتخابات
14.06.2013 - 05:31

 فشار بر مسیحیان، فشار بر بهائیان، بازداشت دگراندیشان از هر نوعی که باشد، یورش به کلیساها و محافل بهائی و...، اینها حرف تازه ای  در جمهوری اسلامی نیستند، همیشه بوده و خواهد بود.

بعضی ها این کم تحملی را ناشی از ایدئولوژیک بودن نظام سیاسی ایران می دانند و بعضی ها معتقدند که حس قدرت طلبی و اقتدارگرایانه و تلاش برای حفظ آن منشاء این برخوردها است. هرچه هست بد بوده و خواهد بود، هر چه هست آن نتیجه ای که می خواستند را به دنبال نداشت ولی باز هم اصرار دارند، اصرار و اصرار... و این داستان همچنان ادامه دارد.

برخورد با اقلیت های دینی بخصوص مسیحیان و بهائیان از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب در جمهوری اسلامی شروع شد. بطوریکه در طی این سالها بنا به آمار ارائه شده از سوی جامعه مسیحیت حداقل پنج تن از مسیحیان نوکیش و یا کشیشان مسیحی در این نظام به قتل رسیده اند، ارسطو سیاح، اولین آنها بود، وی کشیش کلیسای انگلیکن بود که توسط عده‌ای ناشناس کشته و اموال کلیسایش توسط جمهوری اسلامی توقیف شد. کشیش حسین سودمند، رهبر کلیسای جماعت ربانی ، کشیشی بود که در مشهد زندانی و به دار آویخته شد. اما جفا بر مسیحیان تنها به کشته شدن رهبران کلیساها ختم نشد بطوریکه در طی این سالها صدها مسیحی نیز بازداشت و تحت بازجویی و زندانی بوده‌اند. چاپ کتاب مقدس به زبان فارسی ممنوع شده و برخی از کلیساها تعطیل و از مراسم کلیسایی جلوگیری به عمل آمده است.

در آخرین مورد از این دست برخوردها که همزمان با فضای آشفته داخل کشور در آستانه انتخابات همراه بود، شاهد دستگیری سه تن از نوکیشان مسیحی به نامهای محمدرضا فرید، سعید صافی و حمیدرضا قدیری، از اعضای کلیسای خانگی استان اصفهان، و بسته شدن یکی از قدیمی ترین و بزرگترین کلیساهای جماعت ربانی واقع در خیابان تخت جمشید تهران(طالقانی) و بازداشت کشیش"روبرت آسوریان" رهبر گروه الهیات مسیحی آن کلیسا و 10 تن از خادمان و حاضران در کلیسا بودیم.

بهروز صادق خانجانی، یکی از رهبران کلیسای پروتستان موسوم به «کلیسای ایران»، که خود بارها به دلیل فعالیتهای مذهبی اش بازداشت و زندانی شده است، درباره هدف حاکمیت از تعطیلی کلیسای جماعت ربانی با توجه به همزمانی آن با ایام انتخابات به پایگاه اطلاع رسانی رهسانیوز می گوید: نظام جمهوری اسلامی ایران عزم خود را جزم کرده تا طبق برنامه ریزی دقیقی که از سال 88 با دستگیری اعضای کلیسای ایران شروع کرده است، مسیحیان فارسی زبان یا نوکیشان مسیحی را ریشه کن کند. وی معتقد است که این پروسه در دو فاز انجام خواهد شد که فاز اول آن از سال 88 شروع شده و فاز دوم آن بعد از انتخابات چند روز آینده شروع خواهد شد.

وی در تشریح چگونگی شروع این سرکوبها  می گوید: این سرکوبها بخصوص بعد از سفری که آقای خامنه ای در سال 89 به شهر قم داشتند و در آنجا طی سخنرانی که نوکیشان مسیحی را هم ردیف با فرقه های خطرناک اعلام کردند شدت یافت. بطوریکه بعد از آن شاهد بودیم در ابتدا با دستگیری اعضای کلیساهای خانگی این پروسه شروع و به تعطیلی کلیساهای رسمی و قدیمی مسیحیان انجامید.

وی در ادامه می گوید: بعد از هدف قرار دادن کلیساهای خانگی، تغییراتی در ادبیات جمهوری اسلامی رخ داد، چنانچه نوکیشان مسیحی را «مسیحیان صهیونیست» یا « مسیحیان تبشیری» خطاب کردند، که ما در آن زمان وقتی با این ادبیات مواجه شدیم، می دانستیم که هدف جمهوری اسلامی در واقع برخورد و سرکوب مسیحیانی می باشد که فعالیت دارند، یعنی مسیحیانی که ایمان خودشان را ابرزا می کنند و  به بشارت مردم جامعه می پردازند و در همین راستا بود که نظام جمهوری اسلامی سعی کرد در بین جامعه مسیحیان تفرقه ایجاد بکند و آنها را از همدیگر جدا کند. به طور مثال به کلیساهای خانگی می گفتند که مشکل ما کلیساهای ساختمانی است و به کلیساهای ساختمانی برعکس این مطلب را القا می کردند.

اما بعد از سرکوب کلیساهای خانگی و دستگیری تعداد زیادی از اعضای آن مانند کشیش یوسف ندرخانی، کشیش بهنام ایرانی، کشیش فرشید فتحی و خود من، آنها با دستگیری اعضای کلیسای اسقفی،  سرکوب کلیساهای ساختمانی را شروع کردند و بعد به سراغ کلیسای انجیلی، کلیسای عمانوئیل و کلیسای پطروس نیز رفتند. در واقع آنان به دنبال تعطیلی و سرکوب کلیساهایی بودند که موعظه در آنها به زبان فارسی انجام می شد و بنابراین طبیعی به نظر می رسید که در طی این روند روزی به کلیسای جماعت ربانی نیز خواهند رسید. و می توان گفت که فاز اول این پروسه با تعطیلی کلیسای جماعت ربانی به خوبی (از نظر حاکمیت) به سرانجام رسید. به همین دلیل است که آنان با کلیساهای آشوری یا ارامنه هیچ مشکلی ندارند زیرا که همه واهمه آنان این بود که مبادا افرادی که پیغام انجیل و بشارت مسیح را به زبان فارسی می شنوند، آن را بپذیرند.

ایشان همچنین درباره تعطیلی کلیسای جماعت ربانی و همزمانی آن با ایام انتخابات و حواشی مربوط به آن گفتند: یکی از مسائلی که متاسفانه گروههای مسیحی هیچ توجهی به آن ندارند این است که آنان فکر می کنند که حاکمیت می خواهد کلیساها و اعضای آن را به اغتشاشات انتخاباتی ربط دهد، در حالیکه به نظر من چنین چیزی اصلا صحت ندارد. به نظر من کلیسای جماعت ربانی، کلیسای کم  سروصدائی نبوده است، کلیسایی بود که افرادی همچون شهید هایک و یا شهید دیباج و اکثر شهیدان کلیسایی که توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیدند، از آن بیرون آمده اند و کلیسایی شناخته شده حتی در سطح جهانی است و به همین دلیل در ایام انتخابات بسته شد چرا که هم رسانه های داخلی و هم رسانه های خارجی به موضوع انتخابات در ایران به طور خاص نگاه می کنند و عمده توجه آنان و مخاطبان آنان مربوط به اخبار و مسائل انتخاباتی است و همین امر موجب می شود تا بسته شدن کلیسای جماعت ربانی که همیشه کلیسایی خبر ساز بوده، در بین اخبار داغ مربوط به انتخابات کمرنگ و یا حتی گم شود و نظر عموم نسبت به این موضوع مهم جلب نشود.

وی همچنین در ادامه با اشاره به قتل کشیشان این کلیسا در طی قتلهای زنجیره ای گفت: یکی از اتهامات سعید امامی که توسط دادستان جمهوری اسلامی به ایشان تفهیم شد مسئله قتل کشیشان مسیحی بود واین موضوع به طور روشن مشخص می کند که شهادت این عزیزان با برنامه جمهوری اسلامی بود و نظام در قتل کشیشان مسیحی دست داشته است زیرا دادستان قوه قضائیه نمی توانست بدون داشتن ادله و بر اساس هیچ و پوچ در پرونده سعید امامی چنین اتهاماتی را عنوان کند، چرا که سعید امامی از افراد وابسته به نظام و جزء بدنه آن بود و قطعاً جمهوری اسلامی نمی تواند برای کارگزاران خود بر اساس اتهامات واهی پرونده سازی کند.

بهروز خانجانی معتقد است که با بسته شدن آخرین کلیسای رسمی و ساختمانی مسیحیان، بعد از انتخابات دیگر شاهد فعالیت هیچ گروه رسمی در ایران نخواهیم و همه گروه های فعال به ناچار باید از طریق  کلیساهای خانگی به فعالیت خود ادامه بدهند و به این ترتیب جمهوری اسلامی وارد فاز دوم خود در مقابله با مسیحیان و سرکوب آنان خواهد شد.

وی در پاسخ به اینکه اطلاق مسیحیان صهیونیست چه تاثیری در افکار عمومی دارد، گفت: طبعاً این موضوع در افکار عمومی خارج از کشور هیچ تاثیری ندارد، اما در اذهان داخل کشور می خواهند به مردم  القاء کنند که مسیحیان «دشمن» مردم هستند، چون این نظام به طور خاص، در سی و چهار سال گذشته روی این موضوع کار کرده و اسرائیل را به عنوان نظامی ظالم و قاتل در میان مردم جا  انداخته است. نظام می خواهد با اطلاق چنین واژه هایی، در میان نیروهای داخلی وابسته به خود مانند بسیجیان این سرکوب ها را توجیه کند. همانطور که می دانید در میان اکثر افرادی که در داخل کشور زندگی می کنند مچ نظام باز شده و هیچ مشروعیت و مقبولیتی میان آنها ندارد. برای نمونه ما شاهد بودیم که، نظام برای اینکه مردم را به زور پای صندوقهای رای بکشاند، انتخابات شوراها را دو سال به تاخیر انداخت، موضوعی که در هیچ جای دنیا اتفاق نمی افتد، پس نظام بهتر از هر کس دیگری می داند که مشروعیتی در میان مردم ندارد و برای توجیه بسیجیان و وابسته های خود سعی دارد مسیحیان را به اسرائیل ربط بدهد.

بهروز خانجانی در ادامه می گوید: اتفاقا این سوالی است که  روزی یکی از بازجوها از من پرسش کرد و من در جواب ایشان گفتم، شما باید متوجه یک فرق عمده مسیحیان با مسلمانان باشید(مسلمانانی که با تفکر مصباح یزدی حرکت می کنند)، یک مسیحی ممکن است که نسبت به سرزمین اسرائیل و نه دولت و حاکمیت اسرائیل دید مثبتی داشته باشد، همانطور که مکه برای مسلمانان یک سرزمین مقدس تلقی می شود و آنها حتی به سمت مکه دعا می کنند در حالیکه حاکمیت مکه روابط خوبی با حاکمیت ایران ندارد و نظام سیاسی آنها دست شیعیان نیست، به همین ترتیب ما هم اسرائیل را سرزمین مقدسی می دانیم چرا که پیامبران زیادی در آن ظهور کرده و خیلی از مسیحیان دوست دارند سرزمینی را که مسیح در آن به دنیا آمد و در آن مصلوب شد ببینند و این عجیب نیست که ما یک حس خوب و مثبتی نسبت به این سرزمین داشته باشیم، اما هیچوقت یک مسیحی معتقد قبول نمی کند که برای سرکوب دشمنانش بمب در اختیار آنان قرار بدهد و نهایتا در دعاهای خودش به صورت خصوصی از خداوند می خواهد تا آن سرزمین را محافظت بکند، اما نظام جمهوری اسلامی برای اینکه تفکر خودش را پیش ببرد برای سرکوب مردم بی گناه و مخالفان خود اسلحه در اختیار دوستان و حامیان خود قرار می دهد مانند آنچه که امروز در سوریه اتفاق می افتد. پس اگر آنان ما را متهم به مسیحیت صهیونیست می کنند  ما هم در جواب می توانیم جمهوری اسلامی و تفکر مصباح یزدی را تفکر «شیعه نازیسمی» خطاب کنیم. زیرا که همواره بر این عقیده بوده اند که شیعه برتر است یا شیعه حق کشتن بقیه را دارد به مانند آنچه که هیتلر فکر می کرد.

اما در مورد مسیحیت تبشیری باید بگویم که خود جمهوری اسلامی در بسیاری از کشورها مشغول تبلیغ و تبشیر تفکر شیعه است و اگر تبشیر ما درا یران از نظر نظام جمهوری اسلامی، گمراه کردن مردم است پس چرا خود آنان در کشورهای مسیحی به گمراه کردن مردم آن کشورها مبادرت می ورزند؟ و به نوعی نگاه یک طرفه به این مسئله دارند؟ آیا در کشورهای غربی و مسیحی که ایران در حال تبلیغ و گسترش تفکر شیعه است کسی از آنان بازخواست کرده؟ کسی آنان را دستگیر و حتی به اتهام تبلیغ علیه امنیت ملی به اعدام محکوم کرده است؟

 وی در توضیح فاز دوم از پروژه سرکوب توسط نظام جمهوری اسلامی می گوید: حکومت در فاز اول سعی کرد که همه کلیساهای رسمی را تعطیل کند و در این زمینه هم تقریبا موفق عمل کرد اما در فاز دوم ما شاهد خواهیم بود که همه گروههای رسمی مسیحیان پروتستان یا به گفته آنان «مسیحیان تبشیری» ساختمان رسمی ندارند و بنابراین ناگزیر برای ادامه فعالیت خود، به صورت غیر رسمی و در کلیساهای خانگی اقدام خواهند کرد و در اینجاست که جمهوری اسلامی به فکر مهار کامل این جریان است یعنی اینکه جمهوری اسلامی اکنون احساس کرده است که قدرت مهار این جریان را دارد و برای همه مسیحیان در تمام سطوح کلیسایی پرونده سازی کرده است، حتی وزارت اطلاعات کسانی را که فکر میکرد در نبودِ خادمان و کشیشان کلیسا می توانند به عنوان جانشین، مفید  و موثر واقع شوند را شناسایی و برای آنها پرونده سازی کرده است بطوریکه یا آنان را دستگیر کرده یا پرونده باز در مراجع قضائی دارند و یا احضار و تهدید شده اند و به این ترتیب اگر شما دقت کنید متوجه می شوید که کسانی که می توانستند به عنوان جانشین برای ادامه حیات کلیسا کارآمد باشند ستاره دار شدند که در فاز دوم این فشارها افزایش پیدا خواهد کرد بطوریکه من حتی فکر میکنم شاید کشته هم خواهیم داشت و این سرکوبها به همین جا ختم نخواهد شد. اما پیام من به حاکمان جمهوری اسلامی این است که آنان بدانند که جامعه مسیحی بیکار ننشسته و همانطور که آنان فکر میکنند و برای ما نقشه میکشند، ما هم  با توکل به خدا، جلوی آنان ایستادگی خواهیم کرد و نخواهیم گداشت که نظام فکر کند هر کاری که دلش میخواهد، می تواند انجام دهد. آنان خوب بدانند که جامعه مسیحی، جامعه بی غیرتی نیست و با تمام قوا در مقابلشان ایستادگی خواهد کرد، ما برای هر چیزی آماده ایم و از تهمت ها و اتهام زنی های واهی و بی اساس تا کشته شدن در این راه، هیچ  واهمه و هراسی نداریم و به قول خودشان "سربدار هستیم" و اجازه انجام این کارها را به آنان نخواهیم داد .

ایشان همچنین با توجه به فشارهای روز افزون بر مسیحیان و خانواده های بازداشت شدگان گفت: که این امر باعث شده تا ما آمار دقیقی از تعداد بازداشت شدگان نوکیشان مسیحی در دست نداشته باشیم و مطئنا تعداد افراد نوکیش مسیحی که هم اکنون در زندانهای جمهوری اسلامی  بسر می برند خیلی بیشتر از آنچه که در رسانه ها عنوان شده است. وی در همین رابطه می افزاید: بسیاری از خانواده ها تهدید شده اند که در صورت رسانه ای شدن دستگیری اعضای خانواده خود، بقیه اعضای خانواده نیز دستگیر و یا تحت فشار خواهند بود و به همین دلیل خیلی از خانواده ها رغبت و تمایلی ندارند که اسامی آنان در رسانه ها عنوان شود.

 وی در پاسخ به آخرین سوال در رابطه با وضعیت نوکیشان مسیحی که هم اکنون در زندان ها گرفتار هستند اظهار داشت: وضعیت کشیش بهنام ایرانی بسیار نامساعد و وخیم گزارش شده است، کشیش بهنام سالها قبل به علت تصادفی که داشتند پیوند استخوان انجام داده اند و ایشان در حال حاضر از عفونت و دیسک کمر بشدت رنج می برند واین در حالی است که وی در یکی از بدترین و نامساعدترین زندانهای ایران، یعنی زندان قزل حصار نگهداری می شوند ، شنیده ها حاکی از آن است که این زندان واقعا از همه لحاظ در وضعیت بسیار نامطلوبی است، بطوریکه در این زندان حتی اعمال همجنس بازی هم صورت می گیرد. و اما نکته جالب اینجاست که وقتی از اینگونه  زندانها صحبت به میان می آید، بزرگان نظام و افرادی همچون آقای خامنه ای، این زندان ها را با زندانهایی مثل گوانتانامو و یا ابوغریب مقایسه می کنند، اما من می خواهم بگویم که این یک قیاس مع الفارق است زیرا اگر زندانی در شرایط گوانتانامو وجود داشته باشد که دارد، آمریکاییها از این زندان هرگز برای تادیب شهروندان خود استفاده نمی کنند و برای نگهداری شهروندان خود اقدام به ساخت آن نکرده اند، یعنی مسئله اینجاست که آمریکا به شهروندان خود احترام گذاشته و یک شهروند هر چند خلافکار خود را در دادگاهی منصفانه محاکمه می کند و سپس در شرایط و زندان های استاندارد نگهداری می کند و حتی آن قدر پا فراتر گذاشته که برای حفظ احترام شهروندانش، حق کاپیتالاسیون را نیز برای آنان وضع می کند.

وضعیت سایر زندانیان مسیحی همچون کشیش فرشید فتحی، علیرضا سیدیان و سعید عابدینی هم بهتر از وضعیت کشیش بهنام ایرانی نیست و آنان نیز همچنان تحت فشار و آزار و اذیت هستند.

رهسا نیوز – بابک اجلالی

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.