رفتن به محتوای اصلی

رامبوی کاظم پاشا
22.06.2013 - 15:57
برگردان:
گلناز غبرایی

رامبوی کاظم پاشا

 

دانیل اشتاین فورت: اشپیگل 17 یونی 2013

 

اردوغان اول با پلیس سرکوبگرش به جان جوانان معترض افتاد، بعد سعی کرد، سیاستش راعوض کند. براستی فهمیده در کشورش چه خبراست؟  آینده ای نامعلوم در انتظار اوست.

 

باید  مسجدی اعجاب انگیز از آب درآید. باید برای عبادت 30000 هزار نفر جا داشته باشد و باید در بلندترین نقطه ی  شهر بنا شود. « کوه کامیلکا». جایی که نشود نادیده اش گرفت. تماشایی، بی نظیر و جاودان

نخست وزیر ترکیه مدت هاست رویای ساختن این مسجد را در سر می پروراند. یکی از محبوبترین نقشه هایش است. هنوز نامی برایش پیدا نشده. اما نام رجب طیب اردوغان هم بد نیست. او هم چون سلطان محبوبش سلیمان بزرگ صفت «معمار» را بسیار می پسندد.

تا سه هفته پیش به نظر نمی رسید که کسی قادر به ایستادن در مقابل او باشد. در برابر حرص ساخت و سازش، دربرابر فهم سیاسی خودخواهانه اش، در برابر نظرات شدیدأ سنتی اش در رابطه با تریبت مردم.

اما اتفاقی افتاد که به خودپسندی نخست وزیر ضربه سنگینی وارد آورد. پارکی سمبول و بهانه ی خیزش جوانان شد. کار به جایی کشید که دیگر استانبول 2013 را با پاریس 1968 مقایسه می کنند.

نسل جوان پارک گیزی از اطاعت کردن سرباز زده. خواستار جامعه ی باز است و نمی خواهد کسی برایش بزرگتری کند. نه اسلامیست ها و نه کمالیست ها. خشمش متوجه  سیاست های بی نمک وسوسیال کونسرواتیو حزب عدالت و توسعه است. اما حداقل به همان اندازه هم از دولت ترکیه و پلیس سرکوب گرش خشمگین است.

28 ماه مه آغاز ماجراست. روزی که جوان های ترک برای اعتراض به تخریب فضای سبز در مرکز استانبول به خیابان ها آمدند و پلیس با گاز اشک آور و ماشین آب پاش با آنان روبرو شد. این خشونت صدها نفر را به خیابان کشید و بعد تعداد به هزاران و صدها هزار رسید. حداقل پنج نفر در این نا آرامی ها به قتل رسیدند. و صحبت از 5000 مجروح است. تازه در پنج شنبه ی گذشته اردوغان راضی به صحبت با نمایندگان این اعتراضات شد.

تظاهرات چپ در ترکیه همیشه وجود  داشت و از همه بیشتر در سال های ناآرام دهه ی هفتاد. اما در آن زمان با خشونت غیر قابل مقایسه ای سرکوب می شد. گروه های افراطی در خیابان ها با هم می جنگیدند و تعداد زیادی جان شان را در این میان از دست می دادند. بعد هم ارتش به میدان می آمد. بعضی از انقلابیون آن دوره والدین نسل پارک گیزی هستند و از بچه هایشان در این اعتراض بر علیه اردوغان پشتیبانی می کنند. او را هم متقلب و دروغگو می دانند. حق دارند؟

بسیاری از ترک ها گمان می کنند که رشد اقتصادی در ترکیه اروپایی ها را بیش از آنچه باید خیره کرده است. کلوپ های رنگ و وارنگ و برج های شیشه ای، اما هم زمان دستگیری های گسترده ی مخالفین و کردها،  تهدید خبرنگاران و محدودیت هنرمندان.

در سایه ی این رشد اقتصادی حزب عدالت و توسعه تا توانست به همه ی ارکان دولت نفوذ کرد. حالا در رأس قوه ی قضائیه و پلیس افراد مورد اعتماد اردوغان را می بینیم. پوشش خبری اعتراضات اخیر نشان داد که رسانه ها هم در دست آن هاست. در مناقضه ی پروژه های بزرگ فقط شرکت های هوادار دولت برنده می شوند. حتی همین برنامه ی ساخت و ساز پارک  گیزی را هم شرکتی که داماد اردوغان یکی از اعضای هیئت رئیسه ی آن است، در دست داشت.

برای شعله ور شدن آتش قیام ماه مه به ابزار زیادی نیاز نبود. هرکس برای خود دلایلی داشت. تنوع تظاهر کنندگان شاهد آن است. مجموعه ای از هواداران محیط زیست، مسلمانان چپ گرا، دوستداران فوتبال و جوانان بااستعداد و خلاق. جنبشی نوزاد و بی سروسامان. اما نفس وجودش نخست وزیر را به مبارزه دعوت می کند.

و او؟ هر جا که فریاد اعتراضی می شود، شبح دشمنان دیرین، کمالیست ها رامی بیند. مخالفین را لومپن و افراطی می نامد و بعد می گوید که کار کار دولتمداران قدیمی است. همین نشان می دهد که اردوغان چقدر کم تغییرات اجتماعی را در کشورش درک کرده است. فعالین حزب کمالیست سی اچ پی البته تلاش کردند تا بلندگو را در دست بگیرند. اما با سوت و هوی تظاهرکنندگان روبرو شدند.

این که جهان بینی دوقطبی نخست وزیر از کجا می آید قابل بررسی است. بعنوان فرزند یک خانواده ی فقیر مجبور به تحمل تحقیرهای فراوان شد.  «آن ها» سعی کردند نگذارند سر بلند کند. تهدید شد، روانه ی زندانش کردند و اجازه ی فعالیت سیاسی را از او گرفتند.

«آن ها» همان کمالیست ها بودند که به او، این زحمتکش مؤمن و معتقد، برآمده از کاظم پاشا ـ محله ی فقیر نشین استانبول ـ به دیده ی تحقیر می نگریستند. برای بالا رفتن از نردبان قدرت و رسیدن به بالاترین مقام حزبی به سختی تلاش کرد. باید خود را به اثبات می رساند. یاد گرفت که گاه و بیگاه کوتاه بیاید، اما هیچوقت از پاننشیند.

در نبرد انتخاباتی اردوغان خط کشی میان «ما» و « شما» همیشه نقش مهمی بازی کرده است.

«ما» ستمدیدگان، مذهبی ها و مردم ساده ی کوچه و خیابانند.

«آن ها» ستمگران و پولدارها هستندغالبأ پای خارجی ها هم به میان می آید. اروپایی ها، بازارهای جهانی، آن ها که نرح بهره را تعیین می کنند.

اما باید این نکته را هم در نظر گرفت که در سه دوره حکومت اردوغان مقاطعی وجود داشت که او با دیگران رابطه ی خوبی برقرار کرده بود. خیلی از لیبرال ها درست مثل او دمکراسی بیشتر و کوتاه کردن دست نظامیان از حکومت را می خواستند. بعد اما اردوغان همان نمونه ی حکومت های قبلی را پیاده کرد و نشان داد که به دمکراسی تحت کنترل خود اعتقاد دارد و برای حقانیت بخشیدن به این ایده هنوز هم از خطر «آن ها» حرف می زند و از یاد می برد که بسیاری از « آن ها» را روانه ی زندان کرده.

این که چه تعداد از اعضای حزبش این سیاست رامبویی را می پسندند، زیر علامت سوال است. در صف محافظه کاران شکاف دیده می شود.

عبدالله گل، رئیس جمهور که بیشتر اهل تساهل و تسامح است، روی دست اردوغان بلند شد و حرف عجیبی زد. گفت که پیام مردم را که در خیابان هستند، شنیده و این هم کاملأ درست است که دمکراسی فقط محدود به روز انتخابات نمی شود.

جنبش پرنفوذ و اسلامی فتح الله گولن که پشت سرش رئیس جمهور ایستاده، انتقاداتش را واضح تر بیان می کند. روزنامه ی « زمان»  نخست وزیر را به جریحه دار کردن «احساسات ملی» متهم می کند. و فهمی کُرو یکی از روزنامه نگاران نزدیک به محافل دولتی در فکر تشکیل حزب گولن برای روزی که اختلافات میان فتح الله سی و اردوغان شدیدتر شود، است.

بنابراین شاید همین جنبش گولن علت عقب نشینی اردوغان و پیشنهاد به رفراندوم گذاشتن سرنوشت پارک گیزی به معترضین باشد.

اردوغان می داند که نباید فتح الله سی  را شوخی بگیرد. آن ها می توانند علیه او عمل کنند و نگذارند که مردی از کاظم پاشا به آرزوی بزرگ زندگیش که رئیس جمهور شدن در سال آینده است برسد.

بعد از سه دوره رئیس دولت بودن ، اردوغان بر اساس اساسنامه ی حزب خودش دیگر اجازه ی کاندید شدن برای نخست وزیری را ندارد.  به همین دلیل او سیستم انتخاب رئیس جمهور را تغییر داد و به رأی مستفیم مردم واگذاشت. در سال 2014 این مردم هستند که تصمیم می گیرند چه کسی رئیس جمهور شود و اردوغان با کمال میل آماده است تا به جای گل بنشیند.

گل اما آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات دور آینده ریاست جمهوری اعلام کرده. به این ترتیب برای اردوغان تنها راه تغییر اساسنامه ی حزب است تا بتواند برای دور چهارم در مقام نخست وزیری باقی بماند.

در هر صورت او به سادگی حاضر به از دست دادن قدرت نخواهد شد. آرزویش دیدن روزی است که بعنوان رهبر خلق  مسجد کامیلکا  را افتتاح کند.

 

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

احد قربانی دهناری

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.