برخی از هموطنانمان نسبت به تحولاتی که اخیرا در مصر رخ داده به دیدهِ تردید می نگرند و آن را مثبت ارزیابی نمی کنند. از جهتی نظرِ آنها می تواند درست باشد، و آن اینکه حضورِ مداومِ ارتش و نیروهای نظامی در عرصهِ سیاست ممکن است طبعاتی منفی برای مصر داشته باشد. در این باره، من با این دوستان اختلافِ نظرِ چندانی ندارم. اما این دوستان ادعای دیگری هم می کنند که به نظرم به مغالطه بیشتر نزدیک است تا به استدلال. آنها می گویند که خلعِ اخوان المسلمین و اسلامگرایانِ بنیادگرا در مصر باعث خواهد شد که آنها دست به عملیاتِ تروریستی و مسلحانه بزنند؛ فلذا خلعِ آنها مفید نخواهد بود. این به نظرم ادعایی باطل است. در مثل مناقشه نیست، اما مثلِ این است که بچه ای لوس و نُنُر و لجباز فرمانِ ماشین را در دست گرفته و در کوه و کمر مدام به این طرف و آن طرف ویراژ می دهد، و آنها که در ماشین نشسته اند بگویند که «ای وای! مبادا فرمان را از دستش دربیاورید، که خون می کند و قیامت می کند!» این هم مثلِ همان است. خلعِ اخوان المسلمین از قدرت مطمئنا بدونِ طبعاتِ منفی نخواهد بود، که اینها سابقه ای طولانی در تاریخِ مصر دارند و سازماندهی-شده هستند؛ اما اینکه مصریان بگذارند اینها با این کارهای خطرناکی که در این یکی دو سالِ اخیر کرده اند باز هم در قدرت بمانند، به معنیِ نادیدهِ گرفتنِ خطرِ بزرگترِ استقرارِ کامل و تصلبِ بنیادگرایان در حکومت است، و به طبعِ آن جنایتهای فراگیرتری که حضورِ آنها در مرکزِ قدرت ممکن خواهد کرد. لذا، گرچه اتفاقی که افتاد به طورِ خاص «ایده آل» نبود، اما به نظرم سودش بسیار بیشتر از ضررش بود. مثالِ خُلفِ مبرهن اش جمهوری اسلامی است که امروز جلوی چشممان است؛ که قدم به قدم انحصارِ قدرت را آغاز کرد و الان کار را به جایی کشانده که حتی «فکرِ آزادی» را هم به «قفس» تبدیل کرده است. بنابراین، دفعِ اَفسَد: هرچه زودتر، بهتر!
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید