رفتن به محتوای اصلی

تلاش اسلام گرایان ترکیه برای مهار نظامیان لائیک ادامه دارد
07.01.2008 - 20:35

 با آغاز روشنگری در اروپا تاریکخانه قرون وسطی در هم ریخت و بشر که سده های طولانی گرفتار اوهام و خرافات بود آزاد گردید. تحولات و دگرگونی های اجتماعی نخست علوم طبیعی را از شبکه وسیع و گسترده تقدس و فلسفه ایکه نام الهی بخود گرفته بود رها کرد ودر پی آن تجربه علمی برای شناخت واقعیت های دنیای جدید مطرح شد، علوم اجتماعی و نظری در راستای حاکمیت انسان بر سرنوشت خویش گسترش یافت.در این راستا اندیشه ورزان علوم اجتماعی گاهی از درون کلیسا و معبد و گاهی از برون آن بر نظام موجود تاختند تا آن را از پای در آوردند بگونه ایکه برای همیشه به حاکمیت کلیسا و معبد بر سرنوشت انسان پایان دادند و قوانین انسان محور را جایگزین قوانین دیگر و سنت های به جا مانده از قرون تاریک گذشته کردند. این حوادث در زمانی رخ می داد که بخش مهمی از جهان زیر نفوذ دولت مقتدر عثمانی بود که خود را نماینده اسلام می خواند و چشم و گوش خود را به حوادث پیرامونی بسته بود. حاکمان عثمانی در کشور گشایی خود با توجه به آموزه های اسلامی که اجباری برای پذیرش دین نیست، تنها به جمع آوری مالیات می پرداختند و انسان ها را در گزینش دین خود آزاد می گذاشتند. ولی همواره خود را حافظ اسلام و قوائد و قوانین آن می دانستند.

تحولات و دگرگونی های اجتماعی در اروپا به سوی شرق گسترش یافت، در مدت کوتاهی جامعه سنتی و نظام امپراتوری عثمانی را که بر نهاد ها و آموزه های اسلامی شکل گرفته بود و جان سختی از خود نشان می داد به لرزه در آورد، سپس به سوی ایران که از سوی شاه اسماعیل صفوی با یاری و مساعدت روحانیون نظام شیعه گری را با خشونت بر قرار کرده بود روانه شد. رقابت بین دو دولت ایران شیعه و عثمانی سنی از همان سال ها آغاز شده بود که گاهی با جنگ همراه بود. تفکر و اندیشه های نوین که از سوی غرب سرآزیرشده بود، برخی از روشنفکران شرق را از خواب غفلت بیدار کرد و به سوی خود کشید، روشنقکران عثمانی بعلت نزدیکی به اروپا و شرایط دولت خود زود تر از ایرانیان جذب آن شدند. برخی از دولت مردان عثمانی خود پیش قدم شدند تا با قبول تحولات اصلاحاتی در نظام خود بوجود آورند و با نام تنظیمات و مشروطه خواهی مانع از فروپاشی نظام کهنه شوند، از این رو مبارزه با نظام کهنه که بر اساس اسلام شکل گرفته بود از پایین و توده ای با پایگاه اجتماعی وسیع نشد، هر چند توده های مردم از ظلم و ستم حاکمیت که از سوی مفتیان و عالمان دینی حمایت می شدند در امان نبودند. به هر رو دولت مردان و روشنفکران در تلاش بودند بین اسلام و تحولات نوین آشتی برقرار سازند وقوائد و قوانین اسلامی را که سال های طولانی بر جامعه حاکم بود از تیر رس دور ساخته، تقدس آن را حفظ کنند. شاید از این رو باشد که سکولاریزیم و لائیسم بگونه ای که در اروپا شکل گرفت و مسقل حرکت کرد نتوانست در ترکیه و ایران عمل کند و به شکل آنتی تز به حرکت خود به سوی پیش ادامه دهد. در ایران هم اوضاع همینگونه بود. روشنفکران تحت تأثیر رخ داد های اروپا بودند ولی دید یکسانی نسبت به آن نداشتند، برخی پیشرفت های علمی و تکنیکی آن را می ستودند ولی نقش آن را شر مطلق و فرهنگ آن را فاسد می خواندند و برای مقابله با آن به آموزه های اسلام پناه می آوردند.

پیشتازان و زمینه سازان مشروطیت در هر دو کشور به ترجمه آثار روشنفکران غرب پرداختند تا اندیشه های لیبرالی را در جامعه اسلامی گسترش دهند، آنها تلاش می ورزیدند که روحانیت و علمای اسلامی را تحریک نکنند و از خشم آنها دور باشند. ترجمه آثار ولتر،آلکساندر دوما، مولیر، سیسموندی، هیوم، میل و دیگران به دو زبان ترکی و فارسی تحول ژرفی در جامعه آفرید، استقبال از آن در دولت عثمانی بیشتر بود، روزنامه های فارسی زبان که در استانبول به چاپ می رسیدند، ترجمه و نوشته های شیخ احمد روحی و میرزا حبیب اصفهانی را چاپ می کردند. ملکم خان در راستای اندیشه های لیبرالی به آزادی، قانون اساسی، انتخابات آزاد، محدود کردن قدرت شاه، برابری در مقابل قانون و مبارزه با خرافات اشاره می کرد ولی از ترس روحانیت به نوشته هایش رنگ اسلامی و مذهبی می داد و خود را خادم انسان می خواند. ترس از روحانیت و خشم آنها به قدری گسترده بود که مستشارالدوله دیپلمات سرشناس ایران در ترجمه قانون اساسی فرانسه آن را با آیات قرآنی و احادیث مذهبی درهم آمیخت. این روش معنی و مفهوم سکولاریزم را که در اروپا گسترش یافته و به اجرا در آمده بود، مخدوش کرد و آنتی تز در مقابل کلیسا را در جامعه اسلامی بوجود نیاورد. در این میان روشنفکران و زمینه سازان تحول و دگرگونی در هر دودولت تلاش می کردند تا با سنت و خرافات حاکم بر جامعه مبارزه کنند و با قاطعیت مدرنیسم را جایگزین سازند. میرزا فتحعلی آخوندوف از جمله کسانی بود که با آگاهی از فقه، زبان عربی، روسی و فلسفه تلاش می ورزید تا پنجره جدیدی باز کند و دنیای مدرن و تحولات اروپا را به جامعه عقب مانده ایران و دولت عثمانی بشناساند. آخوندوف در تفلیس با روشنفکران ترک و روس در ارتباط بود و به نقد استبداد شرق و جامعه اسلامی می پرداخت. سال ها تلاش کرد تا الفبای لاتین را جایگزین الفبای عربی سازد، الفبای عربی را که به قارسی راه یافته بود علل عقب ماندگی شرق و ملل اسلامی می دانست و آن را خط مردود و ناپاک می خواند. آخوندوف بر این باور بود که می توان با تغییر خط سواد آموزی را آسان کرد و به ملل پیشرفته اروپا نزدیک شد، در این راستا به تهیه الفبا پرداخت که مورد قبول دولت ایران واقع نشد و دولت عثمانی هم آن را مردود شمرد، ولی سال ها بعد آتاتورک بنیان گذار ترکیه نوین آن را پذیرفت و به اجرا گذاشت. آخوندوف که اروپایی ها وی را گوگول قفقاز و مولیر شرق می خواندند به شدت با خرافات مبارزه می کرد، در مکتوبات کمال الدوله با نقد جامعه خواهان جدایی مذهب از سیاست بود، به تمدن، آزادی، رواج انتقاد و مشروطیت می اندیشید و می گفت، ً شریعت راه را بر متفکرانی که قصد تغییر قوانین شرعی را دارند بسته است، شریعت سرچشمه عدالت نیست و نمی توان کنستی توسیون فرانسه را با رنگ و لعاب اسلامی به مرحله اجرا در آورد... در اسلام حقوق زن و مرد، مسلمان و غیر مسلمان برابر نیست... حقوق جزایی اسلام وحشیانه و مغایر با عدالت است... فتل به عنوان مجازات و قطع اعضاء بدن که در قانون اسلام وجود دارد، صفت وحشیانه است و شلیسته شأن خداوند نیست، باید دست روحانیت از امر قضاوت کوتاه گردد و آنها به امور مذهبی نظیر نماز و روزه و وعظ و امامت نماز جماعت و ازدواج و طلاق و دفن مردگان بپردازند، درست مثل روحانیون مسیحی ً ( به نقل از، شهریاری آریایی به حکومت الهی سامی، محمد رضا فشاهی، نشر باران، سوئد، ص 83).آخوندوف به عقل گرایی باور دارد و انسان را محور قرار می دهد. در این راستا افراد دیگری نیزبه عقل گرایی و لیبرالیسم اشاره کرده، مبدأ و منشأ قوانین را تحول و تغییر دانسته اند. عبدالرحیم طالبوف جوامع غربی را برای رشد مناسب می داند که در آن سئوال و انتقاد مطرح است، در حالیکه در جوامع شرقی سئوال و نقد حرام است و تنها تقلید جایز است که عقل و خرد انسان را از تحرک باز می دارد. میرزا آقا خان کرمانی هم با ژرف اندیشی سیاسی و فلسفی تقلید مردم از فقها را به نقد می کشد و خواهان پروتستانتیزم اسلامی می شود. به هر رو تلاش روشنفکران و اندیشه ورزان از نظر فکری و ذهنی پیش زمینه های مشروطیت را فراهم می آورند و با شرکت گروه ها و طبقات مختلف اجتماعی آن را به اجرا در می آورند.

در دهه های نخست قرن بیستم مشروطیت در هر دو دولت بزرگ منطقه تحقق می یابد و از دل آن جمهوری نوپای ترکیه بر پایه های ملی گرایی و سکولاریزم بر روی ویرانه های امپراتوری عثمانی سنی گرا شکل می گیرد، رضا شاه هم نخست بر نظام جمهوری دل می بندد سپس با نزدیکی به روحانیت از آن منصرف شده، نظام شاهنشاهی را جایگزین خاندان شیعه گرای قاجار می کند. رضا شاه نظام خود را بر اساس ملی گرایی، عظمت پرستی ایران باستان و دیکتاتوری نظامی استوار می کند و به غرب گرایی آتاتورک حسرت می خورد ولی اصل سکولاریسم را در قانون اساسی وارد نمی کند، هر چند با کشف حجاب در دی ماه 1314، تأسیس دانشگاه و اقدامات دیگر تلاش می ورزد جامعه را به اروپا نزدیک کند و فرهنگ اروپایی را در جامعه گسترش دهد. رضا شاه با آزادی های سیاسی و گسترش آن در جامعه به شدت مخالفت می کند، با خارج شدن رضا شاه از صحنه سیاسی شرایط دیگری در جامعه ظاهر می شود، نیرو های مترقی و ملی گرا به گود سیاست وارد شده احزاب سیاسی شکل می گیرند. در این دوره نیرو های مذهبی تند رو به ترور روی می آورند و در جنبش های توده ای شرکت نمی کنند.

با سرکوب شدید نیرو های ملی گرا و چپ در دهه سی و خالی شدن میدان از فعالین سیاسی، بار دیگر نیرو های مذهبی با شرکت روحانیت به فعالیت می پردازند و دهه سرنوشت ساز چهل شمسی آغاز می شود. در این دهه برخی از روشنفکران به ستایش از سنت کهن و شرق گرایی می پردازند. شاه از درون به این سنت گرایی عشق می ورزد، زیرا در آن مخالفتی با سلطنت نمی بیند که ودیعه الهی است. زمینه انتشار کتاب غرب زدگی آل احمد فراهم می شود. در نوشته های آل احمد احیاء ارزش های اسلامی در مقابل فرهنگ منحط غرب گوشزد می شود. از روشنفکران دوران مشروطیت مانند ملکم خان، آخوندوف، طالبوف، کرمانی و دیگران که اغازگر ورود فرهنگ غرب به ایران بودند به نفرت یاد می کند در مقابل از افرادی مثل شیخ فضل اله نوری با عناوینی چون شیخ شهید و مظهر مبارزه ستایش می کند. در این سال ها غرب ستیزی و مبارزه با اندیشه های غربی بویژه آزادی خواهی رواج دارد. مطهری متفکر پرکار جنبش اسلامی در سال چندین کتاب منتشر می کند، در همه جا حضور دارد به نفد ارزش های غربی و احیاء شیعه گری می پردازد و راه نجات را در اسلام و عملگرایی می بیند. در این سال ها شریعتی هم به این قافله افزوده شده با بهره برداری از امکانات موجود به مدح و ستایش از اسلام انقلابی و ضد غربی سخن می گوید و هر روز بر تعداد آنها افزوده می شود. همه این متفکران و اندیشه ورزان راه نجات را دراسلام و قوانین آن می بینند، به باور اغلب آنها تمیز خیر و شر در حوزه مشیت الهی، وحی الهی و قانون الهی قرار دارد و انسان حق قانون گذاری ندارد. مطهری در این راستا می گوید. ً در طبیعت پدیده ها متغیر هستند نه قانون ها، اسلام، قانون است و نه پدیده. ً ( ختم نبوت، ص، 55) و در جای دیگر می گوید. ً اسلام با آزادی فردی و حقوق بشری که در غرب وجود دارد مخالف استً( پیرامون انقلاب اسلامی، ص 106) اینگونه گفتار و نوشتار نزد علی شریعتی، احمد فردید، احسان نراقی، رضا داوری اردکانی، داریوش شایگان و دیگرطرفداران محافل احمد فردید به وفور یافت می شود که به شدت مخالف فرهنگ غرب هستند. به هر رو با انقلاب 1979 و شرایط حاکم بر جامعه روحانیت شیعه سرنوشت سیاسی کشور کهنسال ایران را در دست گرفت و با تهیه قانون اساسی از امتیازات ویژه ای برخوردار شد که با روح زمان و آزادی های فردی و اجتماعی مغایرت دارد. مبارزه ای که بیش از دو سده است آغاز شده همچنان ادامه دارد، سنت و مدرنیته آشتی ناپذیر اند، نمی توان از سنت و مدرنیته هم زمان دفاع کرد، هنوز هستند کسانی که خود را اصلاح طلب، نوگرا و لیبرال می خوانند ولی به دست آورد های بزرگ علمی، فلسفی و تکنیکی غرب تردید دارند و گاهی آن را منحرف می خوانند، از آن رو به سکولاریزم هم با شک و تردید می نگرند. بیش از دو سده مبارزه و یک سده بعد از انقلاب مشروطیت جامعه ایران به جایی رسید که نه تنها از نعمت آزادی بهره مند نشد بلکه حاکم بر اراده خویش هم نگردید. در مقدمه قانون اساسی آمده است... هدف از حکومت رشد دادن انسان در حرکت به سوی نظام الهی است... شالوده اصلی ساختار حکومت و قدرت ولایت فقیه است. آیت اله خمینی در این راستا می گوید. ً قضیه ولایت چیزی نیست که مجلس خبرگان ایجاد کرده باشد، ولایت فقیه چیزی است که خدای تبارک و تعالی ایجاد کرده است... اگر رئیس جمهور به نصب ولی فقیه نباشد طاغوت است.( صحیفه نور، ج 9، ص 352) بنابرین سرنوشت جامعه در دست ولی فقیه قرار دارد که مردم در تعویض و تعیین و مدت زمان آن هیچ نقشی ندارند، چندین دهه مبارزه برای آزادی در ایران به این نفطه رسیده است. نظام جمهوری اسلامی بر اساس اندیشه ها و آموزه های اسلامی و مذهب شیعه گری که مورد نقد علمای سنی بویژه وهابیون و طالبان ها است بر جامعه حاکم شده، گروهی از روحانیون سرنوشت سیاسی و اقتصادی کشور را با حمایت نیرو های مسلح و پاسداران در دست گرفته است.

در ترکیه شرایط بگونه ای دیگر پیش رفت، در سال 1923 جمهوری نوپای ترکیه با توجه به شرایط اجتماعی و جهانی و کپی برداری از کشور های اروپایی و اصل لائیسم شکل گرفت، آتاتورک با یاری آرتش و نیرو های ملی به نوسازی کشور پرداخت، هرچند هیچگونه امتیازی به نهاد های دینی نداد و آنها را به کنترل و نظارت دولت درآورد، ولیزیر ساخت های فکری و فرهنگ سازی لازم برای پذیرش لائیسم صورت نگرفت، بگونه ای که نهاد های دینی از دیده پنهان شدند و در خفا به کار خود ادامه دادند. آتاتورک به آرتش مأموریت داد برای حفظ لائیسم که آینده سیاسی ترکیه به آن بستگی دارد در مواقع ضروری اقدام کنند. از این رو آرتش ترکیه همواره بعنوان دولت در سایه عمل کرده، مراقب تحرکات نیرو های مذهبی و اسلامی بوده است. تا سال 1980 به دفعات کنترل سیاسی کشور را در دست گرفته با سرکوب نیرو های چپ و گاهی راست راه را هموار کرده است.

کودتای 1980 سرنوشت سیاسی کشور ترکیه را تغییر داد، نیرو های ملی و احزاب سیاسی کنار گذارده شدند، نیرو های اسلامگرا که تا آن روز از اذهان دور بودند و یا در حزب سیاسی کوچکی جمع شده بودند، وارد صحنه شدند. تورگوت اوزال با حمایت مستقیم آرتش دولت گذار خود را از اقتصاد ملی در پیوند با اقتصاد جهانی تشکیل داد. با شوک اقتصادی یارانه ها برداشته شد و یا به حد اقل رسید، دیوار های گمرکی از میان رفت، حمایت دولت از موسسات اقتصادیزیر کنترل و بازبینی درآمد، تعداد زیادی از مراکز تولیدی که توانایی مقابله با کالاهای خارجی را نداشتند از بین رفتند، بیکاری گسترش یافت و آرتش همراه با نیرو های امنیتی به سرکوب ادامه دادند. اقتصاد برنامه ای کنار گذاشته شد، اداره اقتصاد به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول سپرده شد. دولت اوزال در یک اقدام غافلگیرانه موسسات وابسته به دولت را به فروش گذاشت. خانواده های مذهبی و نهاد های اسلامگرا در خرید پیشقدم شدند، دهها شرکت را با ارزان ترین قیمت و با ساخت و پاخت های پنهانی به کنترل خود در آوردند. اسلامگراها فرزندان خود را برای اداره کشور و اقتصاد در آینده به دانشگاه های آمریکا روانه کردند. این افراد به شدت از سوی آمریکا مورد استقبال قرار گرفتند، در پایان هزاره دوم اقتصاد و سیاست در کنترل آنها قرار گرفته بود، در تمام این مدت آرتش درگیر جنگ در منطقه کردستان با جدایی طلبان کرد بود و فرماندهان نیز از نعمت آن برخوردار بودند.

در انتخابات 2003 حزب اسلامگرای عدالت و توسعه به پیروزی چشمگیری دست یافت و دولت خود را تشکیل داد، در پی آن پایبندی خود را به نظام لائیک و قانون اساسی به دفعات تکرار کرد، رونق اقتصادی و مذاکره برای عضویت ترکیه در اتحادیه اروپا از نگرانی ها کاست. دولت از اقدامات عجولانه برای اسلامی کردن جامعه خودداری کرد ولی در خفا به یارگیری در نهاد های مهم پرداخت. در این میان رشد اقتصادی و افزایش روز افزون صادرات به محبوبیت حزب افزود تا جاییکه در فکر تسخیر همه نهاد های دولتی شد. با پایان دوره ریاست جمهوری احمد نجدت سزر که مرد سختگیر و سکولاری بود و اغلب گزینش های حزب اسلامگرای عدالت و توسعه را وتو می کرد، عبداله گل را برای ریاست جمهوری به مجلس معرفی کرد که با مخالفت مجلس و دادگاه عالی قانون اساسی روبرو شد. در همه این مدت نظامیان لائیک مخالفت خود را با عملکرد اسلامگراها به شکل های گوناگون نشان می داد. با انتخابات زودرس حزب عدالت و توسعه که از امکانات مادی فراوانی برخوردار بود به پیروزی مطلق رسید و عبداله گل را با همسر محجبه به کاخ ریاست جمهوری فرستاد. از آن روز به بعد تلاش اسلامگرایان برای اسلامی کردن نهاد های دولتی شدت گرفت. حزب به تهیه پیش نویس قانون اساسی جدید که در آن به دختران اجازه ورود با حجاب اسلامی را به دانشگاه ها و موسسات دیگر می دهد مطرح شد. اسلامگرایان تلاش می ورزند تا نظامیان لائیک را با قوانین جدید غافلگیر کنند و یا آنها را دور بزنند. چالش نیرو های طرفدار لائیسیته با اسلامگرایان ادامه دارد . مدتی پیش یوسف ضیاأ اوجان به ریاست آموزش عالی انتخاب شد که استاد جامعه شناسی از دانشگاه خاورمیانه آنکارا است و به حزب عدالت و توسعه تمایل دارد. در این راستا هاشم قیلیچ با گرایش های اسلامی به ریاست دادگاه عالی قانون اساسی انتخاب شد. روشنفکران لائیک و نگران ترکیه صحبت از کودتای سفید و هژمونی دینی می کنند که در تلاش است کشور را از دست لائیک ها در آورد و قوانین اسلامی را جایگزین کند. آرتش ترکیه که خود را حافظ قانون اساسی و لائیک ترکیه می داند در منطقه جنوب و کردستان مشغول است. مجلس ملی ترکیه که اکثریت آن در دست حزب حاکم و اسلامگرا است مجور فرامرزی را به آرتش داده است. آرتش هم بعد از چند سال بار دیگر از مرز عراق گذشت و با حملات هوایی و توپخانه پایگاه های پ پ ک را درهم کوبید. ایالات متحده آمریکا از این حملات دفاع کرد و موفقیت آن را ستود. کشور های اتحادیه اروپا هم از این حملات حمایت کردند، این درست در شرایطی صورت می گیرد که اسلامگرایان از فرصت بدست آمده استفاده می کنند تا خواسته های خود را اجرایی کنند و قدم به قدم جامعه را برای پذیرش خواسته های خود آماده سازند، در این میان نخست وزیر از واژه هایی استفاده می کند که بتواند واژه لائیسم را از درون تهی سازد، بگونه ایکه چندی پیش گفت، حکومت و نظام دولتی ما لائیک است، فرد می تواند لائیک نباشدً . این گفتار نشان می دهد که ایشان از نظام لائیک خوشنود نیست و به آن باور ندارد.

پایان سخن اینکه، دو سده مبارزه برای آزادی در دو کشور مهم منطقه با کسب تجربه های طولانی به این نقطه رسیده است. در ایران با تاریخ و فرهنگ کهن پس از صد سال از انقلاب مشروطیت نظام جمهوری اسلامی برقرار شده که خواهان اجرای قوانین اسلامی است و در ترکیه که میراث دار یک امپراتوری بزرگ و تجربه بیش از 80 سال لائیسیته را با خود دارد، گروهی در تلاشند تا بار دیگر قوانین اسلامی و شریعت را حاکم کنند!! به نظر می رسد در این مدت، بستر سازی لازم برای پزیرش سکولاریسم صورت نگرفته است، زندگی انسان ها از خدامحوری به انسان محوری برنگشته، ذهنیت لازم برای درک مفاهیم دمکراسی، آزادی وجدان و لائیسیته مهیا نشده است . توماس هابز در یاداشت های سیاسی و فلسفی خود بارها گفته بود، اساس دولت مدرن، جدایی دین از سیاست است، روشنفکران هر دو جامعه در برخورد با نهاد های دینی و مذهبی، محتاط، محافظه کار و گاهی تسلیم طلب رفتار کرده ، از بیان اندیشه خود داری کرده اند، در ایران نظام سلطنت که دیر پایی خود را در حفظ سنت می دید با هرگونه روشنگری و آزاد اندیشی به شدت مخالفت می کرد. جالب توجه اینکه، ناسیونالیست ها و افراطی های عرب اسلامگرایان دو کشور ایران و ترکیه را قبول ندارند و هر دو را متهم می کنند که از اسلام بهره برداری سیاسی می کنند. آنها در فرصت های مختلف می گویند، ایرانیان قیزیل باش قوائد اسلامی را با ادیان باستانی ایرانیان درهم آمیخته، نهاد های دلخواه خود را بوجود آورده اند، ترک ها هم شمان های سابق هستند که با پذیرش اسلام در آرزوی کشور گشایی و کسب هویت اسلامی بودند، بنابرین باورمندی آنها هم مورد تردید است. به هر رو نبرد سنت و مدرنیته در این منطقه حساس جهان همچنان ادامه خواهد یافت و روز های سخت و دشواری در پیش رو خواهد بود...   

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.