رفتن به محتوای اصلی

انتخابِ اِعتدال و معضل اِصلاح
07.07.2013 - 08:41

 انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری به پایان رسید و برنده آن «شگفتی» لقب گرفت. «شگفتی» امری خارق آمد است و بیانگر آن است که کمتر کسی چنین نتیجه ای را انتظار می کشید. تجارب انتخاباتِ ریاست جمهوری هشتاد و هشت و رویارویی بخش چشمگیری از حاکمیت با خواست ملت به آن جا منجر شد که صندوق رای و «رای» به مناقشه اصلی میان حکومت و ملت بدل شود. سرکوب و خشونت و نگاه امنیتی بر جامعه سبب شد که کمتر کسی امید به صندوق رای داشته باشد. «رای» و «انتخابات» در حقیقت از خرداد هفتاد و شش جایگاه خود را در محاسبات و مطالعات سیاسی در جامعه ما باز کرد. هرچند ما از دیرباز با رای و رای گیری آشنا بودیم و مشروطه و مجلس در پستوی ذهن ما حضوری فّرار داشت. و انتخاب دولت اصلاحات که آن هم شگفتی تلقی گشت، اِعجازِ «رای» را در خاطره و کنش ما زنده کرد.

این انتخابات با تمهیداتی آغاز شد. شگفتی هائی به همراه داشت. جملاتی به کار رفت که در زبان رهبر جمهوری اسلامی به ندرت کاربرد داشت. از جمله این عبارت که رهبر نظام دو روز قبل از انتخابات بیان کرد: «ممكن است بعضيها - حالا به هر دليلى - نخواهند از نظام جمهورى اسلامى حمايت بكنند امّا از كشورشان كه ميخواهند حمايت كنند، آنها هم بايد بيايند پاى صندوق رأى. همه بايد بيايند پاى صندوقهاى رأى، حضور خودشان را اثبات كنند.» این عبارت را پیش از این هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه قبل از انتخابات سال هفتاد و شش نیز عنوان کرده بود:  "حتی آن‌ها که ما‌ها را قبول ندارند، بدانند اگر ایران را قبول دارند همین آراء زیاد سبب می‌شود دشمنان ما حساب جدیدی را روی ایران باز کنند. اگر آراء باشد، به نفع کلیت کشور است." رهبر جمهوری اسلامی نیز حتا مخالفان نظام خود را به رای دادن ترغیب کرد زیرا 
"اگر چنانچه آراء بيشترى از مردم را داشته باشد، در صورتى كه داراى رأى سديد و خوبى باشد، بهتر ميتواند از آن رأى دفاع كند؛ ميتواند در مقابل معارضين كشور بايستد. كشور ما دشمن دارد، معارض دارد."

سید علی خامنه ای در روز انتخابات وقتی در محل صندوق سیار 110 در حسینیه خمینی رای خود را به صندوق انداخت، بر اهمیت سلامت انتخابات و دقت در شمارش آراء تاکید کرد و گفت: «من به اين حضرات محترمى كه مسئولان صندوقها و مسئولان بازشمارى و قرائت آراء و اينها هستند، يك توصيه به اين عزيزان دارم و آن اين است كه بدانند رأى مردم امانتى است دست آنها و حقّ‌النّاس است؛ يعنى حفظ امانت در اين مسئله، حقّ‌النّاس است. همان‌طور كه ميدانيد حقّ‌النّاس را انسان بيشتر بايستى رعايت كند و خروج از عهده‌ى حقّ‌النّاس سخت‌تر است از خروج از عهده‌ى حقّ‌الله. لذا است كه خيلى بايد در اين زمينه توجّه كنند.» این تقابل و دوبُنی «حق الله - حق الناس» که تقابل بنیادین با نظام دمکراتیک است، همان دوگانگی ساختاری است که شاخصه اصلی جمهوری اسلامی است. بااین حال، تاکید صریح و شفاف وی بر حق الناس بیانگر دلنگرانی و آگاهی رهبر جمهوری اسلامی از بحران اعتماد در جمهوری او است. به همین جهت، او این بار اشتباه سال هشتاد و هشت را تکرار نکرد و تلاش کرد تا لحظه آخر سعی کند این پیام را به رای دهندگان بدهد که سلامت انتخابات حتمی و قطعی است.

بااین همه، آن چه در این چهار سال گذشت، اعتماد به انتخابات و «رای» را مخدوش کرد. و این فضا کماکان در میان بخشی از نیروهای سیاسی و اجتماعی موجود است به طوری که پیروز این انتخابات را نشان از «مهندسی اجتماعی ظریف و دقیق حکومت» می نامد. به راستی اگر حکومت از چنین عقلانیت و تدبیر و هوشمندی برخوردار است که می تواند چنین نمایشی برگزار کند، باید به آن دست مریزاد گفت! زیرا دریافته است که قدرت به معنای بازی استراتژیک است. اما داده ها و واقعیات تردیدی در این نمی گذارد که این انتخابات محصول مهندسی حکومت نیست، بلکه بیشتر نشانه از استمرار نظریه توطئه در میان ما دارد و گواهی است بر خطای دید و تلقی غلط از «قدرت»؛ یعنی این دیدگاه از «قدرت» که گویی «قدرت» در اختیار قدرتمندان است! باری، اگر حتا نظریه توطئه را هم بپذیریم که این انتخابات مهندسی شده است- که نیست- اما این به این معنی است که خواست آنانی که در انتخابات شرکت کردند و به حسن روحانی رای دادند، با خواست حاکمیت گویی به اجماع رسیده باشد. این نظر بی آن که خواست خودش باشد، به آن چیزی رای داده است که خود با آن مخالف است! اگر حاکمیت جمهوری اسلامی قادر است چنین نمایشی برگزار کند، حاکی از پشتوانه چشمگیر نظری و عملی راهبران آن دارد که دریافته اند سیاست به معنای بازی استراتژیک است. و چنین نظری اگر صحت داشته باشد، بیانگر بلوغ سیاسی حاکمیت است. هرچند ساختار جامعه و حاکمیت کنونی حاکی از آن است که آرایش نیروهای سیاسی و اجتماعی خط بطلان بر نظریه قدرت مطلق به مثابه جمهوری اسلامی می کشد و بر حضور معنادار نیروهای متفاوت و متضاد در بطن جامعه و حاکمیت مهر تاکید می زند.

فقط قدرت مطلق است که توانایی چنین رزمآیشی دارد و جمهوری اسلامی قدرت مطلق نیست. توازن قوا در جامعه کنونی ایران پیچیده تر از آن است که حاکمیت قادر باشد انتخابات را از انجام تا فرجام مهندسی کند. آن هم پس از تجربه انتخابات هشتاد و هشت و هزینه های سنگینی که حکومت پرداخته است. آن هم در زمانی که بحران های اقتصادی و نارضایتی اجتماعی و تشتت و مرکزگریزی در میان نیروهای حتا ذوب در ولایت نیز بر چالش های عمده و همه جانبه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حکومت افزوده است و بحران پرونده هسته ای کماکان تنور داغ سیاست خارجی است که نان شب مردم را زغال می کند. نمی توان ناتوانی از تحلیل واقعیات سیاسی و ساختاری جامعه ایران را در لوای مهندسی کردن انتخابات و بیرون کشیدن رای حسن روحانی را از صندوق آراء پرده پوشی کرد. تردیدی نیست که معضل اساسی همانی است که بوده است: یعنی تعارض میان نظام حقیقی و نظام حقوقی قدرت. و این تعارض را هم نمی توان از طریق این که گویی تمام مشکلات ساختاری و فراگیر کنونی ناشی از افراط گرایی عده ای خاص است از ضمیر جامعه پاک کرد. این که هر کس بسته بر توان و قدرت و منزلت خود سعی دارد پیام های این انتخابات را به نفع خود مصادره کند، در جمهوری اسلامی امری رایج است. این است که نماینده ولی فقیه در سپاه، حجت‌الاسلام حاج صادقی، سعی دارد نتیجه این انتخابات را به این گونه به نفع ولی نعمت خود مصادره کند که « گاهی انتخاب شدن یک کاندیدا که در مناظره ها منتقد نظام است، یک لطف خفی خداوند است.» و خلاصه این که هرچند از دید نماینده ولی فقیه شکست اصولگرایان بابت اشتباهات آنان بوده است اما گویی نماینده ولی فقیه در سپاه خبر نداشت که « خدا تدبیری می‌کند و رییس جمهوری منتقد به نظام اما محکم نسبت به اصولش را سر کار می آورد. «

نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران روحانی را "رئیس جمهوری منتقد به نظام" اما "وفادار به حکومت" تعریف می کند. تردیدی نیست که همه آرای روحانی از یک جنس و مقوله نیست اما بی تردید اعتراض و ابراز مخالفت با وضعیت موجود بوده است.

گرچه هنوز زود است، از پیامدهای انتخابات سخن گفت اما همین نتایج اولیه بیانگر پاره ای از نکات مهم و آموزنده است. پیروزی حسن روحانی بر رقبای غیرروحانی قبل از هرچیز، از بُعدِ واقعیتگرائی سیاسی، بیانگر پاره پاره شدن و فقدان نیروی مرجعیت در درون نیروهای اصولگرا است. این پیروزی بیانگر آن است که اینهمانی با رهبری نظام مصداق شکست در عرصه سیاسی است. نشانگر آن است که یک شخصیت روحانی که مخرج مشترک برآمده از واقعیات ممکن میان نیروهای اصلاح طلب است و شخصیتی چون رفسنجانی است که خود نماد درهمآمیزی طیف های معتدل و عملکردگرایی موجود در درون نظام است؛ بازتاب نیازهای اصلی و روزمره مردمان کوچه و بازار و طیف وسیع نیروهای میانی و دیوانسالاری موجود است. بیان این واقعیت است که انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری در سایه بحث اقتصاد و پرونده هسته ای برگزار شد، هرچند مباحث دیگری مانند حقوق شهروندی، قانونگرائی و توسعه از عوامل دیگر آن بودند.

 این آراء بار دیگر مُهری بر این واقعیت است که رفع نیازهای اولیه و اصلی کماکان نیاز مبرم اکثریت جامعه است. این انتخاب قبل از هرچیز نماد پیروزی عملگرایی و دنیویت بر آرمان گرایی و قدسی گرایی است. بی تردید خود تفرقه و سرشکن شدن آرای اصولگرایان نمادی است از فرادستی روند دنیویت بر قدسیت است. هرچند زود است به تحلیل درست و دقیق آماری و میدانی آرای رای دهندگان در شهرهای بزرگ و متوسط و کوچک، مرکز و حاشیه، فضاهای انتخاباتی درون شهری و روستائی پرداخت، اما یک تحلیل سردستی از همین آرا بیانگر آن ممکن است باشد که گویی فضای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی ایران دو قطبی گشته است. زیرا اگر آرای کاندیداهای اصولگرا را با هم جمع زد و در مقابل آرای روحانی قرار داد، چیزی در حدود هجده میلیون رای می شود. هرچند نمی توان گفت که اگر برای نمونه فقط یک نماینده اصولگرا در میدان بود، همه آرای احتمالی طیف اصولگرایی به سبد آن ریخته می شد. بااین همه، همین آرایش کنونی دستکم مایه چنین تحلیلی خواهد بود که گویی فضای عمومی جامعه گرایش به قطبیت دارد. آرایش آرای روحانی پیروز تاکنون بیانگر آن است که طیف های متفاوتی به آن رای داده اند و بی تردید بخشی از این آراء نیز نماد اعتراضی با خود دارد.

گیتی گرایی از طریق روحانیت تجربه ای است که از عصر قاجار کلید خورده است. الگوی شهریار- روحانی، برخلاف شهریار-فیلسوف افلاطونی، بیانگر تفاوت های موجود در سازه های تمدنی و فرهنگی است. این الگو که در طوفان انقلاب و الگوی ولایت فقیه-دین سالاری درهم پیچیده شد، رویارویی میان نطفه های موجود گیتی گرایی در دین و خوانش های بسته و کنسروشده در روحانیت را به نقطه اوج و عطف رسانده است.

پیروزی یک "روحانی" در متن الگوی ولایت فقیه-دین سالاری تشدید گُسل است در برآیند رویارویی گیتی گرایی-قدسی گرایی. همسوگرایی میان این دو در روند تاریخی، بر مبنای شواهد تاریخی، تلاشی سیزیف وار بوده است و است. اما قطعا پیروزی احتمالی این "روحانی" که کاندیدای اصلح و آرمانی نیروهای اصلاح طلب نبوده است بلکه فقط کاندیدای واقعی بر اساس توازن قوا در چارچوب نظام حاکم است، برگی دیگر را رقم خواهد زد در فرآیند گیتی گرایی پرپیچ و خم ایران. شگفت این است که در دوره احمدی نژاد میزان شکاف و کشاکش میان رهبریت قانونی و طیف های درونی قشر روحانیت ازسوئی، و رئیس جمهور احمدی نژاد و رهبری نظام سیر صعودی داشته است. به هرحال یکی از شاخصه های رئیس جمهور توده گرا همین امکان تنش بالا میان او و مرجعیت و رهبری نظام بود. گویی که هرچه بر مدت عمر او بر اریکه قدرت گذشت؛ اریکه ای که احمدی نژاد به واسطه کمک های دست غیبی و دستان ملموس و واقعی حامیان نظام پادگانی بر آن تکیه زد. اما رئیس جمهور توده گرا به اتکای امکانات قانونی و نهادین ریاست جمهوری بیشتر از ریاست جمهوری های پیشین موجب تنش میان نهاد عرفی ریاست جمهوری و نهاد شرعی ولایت فقیه گشت. طنزی تاریخی که بیانگر واقعیت پارادخشی جامعه است.

بحث اساسی و مبنائی گیتی گرایی در حوزه سیاسی؛ یعنی تفکیک حوزه عمومی از حوزه خصوصی یا به عبارتی تفکیک حوزه سیاسی از حوزه دینی، در حوزه فرهنگی؛ یعنی تفکیک فرهنگ از دین، کماکان هیزم آتشی است که بر روی آن آبِ دیگِ جنبش های اجتماعی در ایران گرم می شود. همان طور که تفکیک حوزه آموزش از دین نیز از شاخصه های دیگر این فرآیند است. باری، رویارویی گیتی گرایی و قدسیت گرایی در این حوزه ها پیچک واره ای است تا در حوزه اقتصاد.

فراموش نکنیم که تجربه تاریخی اصحاب نهضت اصلاح و لوتر، همان طور که ماکس وبر در تحقیقات تاریخی خود نشان داده است، برخلاف خواست و اراده خود به سکوی پرتاب فرآیندی بدل گشت که سپس در روشنگری و مدرنیت به آغازگاه چرخش تاریخی بدل گشت. فرد روحانی نیز، به فرض تداوم این پیروزی، خواسته یا ناخواسته به حامل این فرآیند بدل خواهد گشت. اما این روندی است پیچ در پیچ و مولفه هایی مانند توازن قوا میان حکومت و جامعه، تقویت جامعه مدنی، تبدیل خواست دنیویت به شعار روزمره و تبدیل آن به کنش مدنی و روزمرگی؛ امری نیست که فقط و فقط در حدّ و توان پیروزی یک روحانی در این انتخابات باشد.

به نظرم، فرآیند سکولاریسم در ایران کنونی، که سقط جنین سکولاریسم غیردمکراتیک نظام سیاسی پیش از انقلاب است، عرصه و افقی را در پیش روی ما می گشاید که هژمونی دنیویت را در سبک و سیاق ایرانی به مساله ای انکارناپذیر بدل کرده است.

بر این گمان نیستم که پیروزی   روحانی در کوتاه مدت سبب شود که کشاکش های فرهنگی و هنری و رویارویی خیابانی در برخورد با شیوه های زندگی از میان برود، اما تغییر و تعدیل خواهد کرد. اگر این نتایج تائید شود، سرگیجگی نیروهای اصولگرا و مرجعیت نظام، هرچند از همین اکنون شعارگونه در صدد مصادره واقعیت به نفع خود هستند، فرصتی را در اختیار نیروهای اصلاح طلب و تحول خواه قرار می دهد تا بتوانند با گام های کوچک اما نهادین، شطرنج قدرت را در ایران در چشم انداز بلند مدت به نفع گیتی گرایی در سبک و سیاق ممکن تغییر دهند.

از یاد نباید برد که این انتخاب شاهدی است بر این مدعا که میانه روی و اعتدال که این بار در شخصیت هایی چون خاتمی و رفسنجانی تبلور پیدا کرد، بر گفتمان اصولگرایی غلبه کرد. نیروهای اجتماعی که اصولگرایان کماکان قادراند بسیج کنند حتا تا این جا قادر نبوده است بر این کاندیدای مبتنی بر اِجماع واقعی میان طیف های اعتدال گرای موجود غلبه کند.

شکست اصولگرایان و در راس آنان، سعید جلیلی، بیانگر شکاف میان خواست و مطالبات جامعه ایران و اراده و آرمان حکومت است. فرآیند تبدیل این خواست عمومی که در آرای انتخابات نمود پیدا می کند به سازوکار و کنش سیاسی و تحقق این خواست عمومی در کسوت عملکرد دولت و مجلس در چارچوب نظام قدرت حقوقی چالشی است که نیاز به تامل جدی و مفصل دارد. پیروز این انتخابات اصلاح طلبی عملگرا است و استفاده بهینه از منفذهای موجود از طریق صندوق رای. فقدان نظام سیاسی کارآمد در نبود فرهنگ تحزب که پاشنه آشیل فرهنگ سیاسی ایران است، معضل تبدیل خواست عمومی به سیاست رسمی است. این معضلی است که هم دولت اصلاحات و هم حتی دولت عوامگرای کنونی با آن، به اشکال و اهداف متفاوت، روبه رو بوده است. و این معضلی است که برای پیروز "روحانی" این انتخاب موجود است.

این انتخابات رستاخیز اصلاح طلبی و حتا هاشمی است و برگی دیگر از شکست برای نماد قدسیت و مقابله با دنیویت در ایران یعنی ولایت فقیه.

اما این به هیچ روی به این معنا نیست که فرآیند گیتی گرایی از طریق صندوق رای و نهاد ریاست جمهوری رقم خواهد خورد. فرآیند گیتی گرایی در ایران قبل از هرچیز در نظام فرهنگ و گذار از فرهنگ سنت مدار به فرهنگ زمان محور رقم خواهد خورد. ازهمین روی، بر این نظرم که انتخابات ریاست جمهوری یا رئیس جمهور به خودی خود نقش مرکزی در این فرآیند ایفاء نمی کند. اما ممکن است بتواند بستری فراهم کند که این گیر و گدار و گذار آرام آرام برساخته ای را شکل دهد که مهر و نشان جامعه مدنی را در درازمدت بر واقعیتِ بتواره ولایت فقیه کنونی نقش زند.

طُرفه این که پرسش اساسی که رودرروی ارکان نظام جمهوری اسلامی قرار دارد و سنگ محکی است که دیر یا زود کارآزمایی و کارآیی او را به چالش خواهد گرفت، کمااین که انتخاب دولت اصلاحات خاتمی نمونه مبرز این کشاکش بود، پرسشی است که در این انتخابات اخیر که دُز چالش برانگیزی آن پیشاپیش با رَدّ چهره هایی چون هاشمی و مشائی و نمایندگان درجه یک اصلاح طلبان با سطح کنونی شکیبایی حکومت که بیانگر میزان پائین و نگرانی جدی آن است پائین کشیده شد توسط یکی از روزنامه نویسان روزنامه رسالت در بحبوحه فضای انتخابات کنونی در سرمقاله ای به نام "تنظیم دُز رقابت" طرح شد. کاظم انبار لوئی در سرمقاله خود نوشت:

"نظامهاي پايدار دموكراسي در غرب از ابتدا مدلي را از رقابت تعريف كرده‌اند كه در رجوع به آراي عمومي در ساحت " جمهوريت " به مباني نظام و چارچوبهاي قانون اساسي آسيب وارد نشود. آنها اين دقت را داشته‌اند كه رقابت‌هاي انتخاباتي به صورت عبور از يك نظام سياسي و ورود به نظامي متفاوت در نيايد. نظام‌هاي لائيسيته و سكولار طوري رقابت‌ها را تنظيم كرده‌اند كه هر طرف پيروز شود مشكلي در اقتدار و امنيت ملي و مباني نظام پديد نيايد. چارچوب‌هاي جمهوريت در قانون اساسي ما هم طوري رقابت‌ها را تعريف كرده است كه اسلاميت نظام در درجه اول آسيب نبيند و در درجه دوم متضمن امنيت و اقتدار ملي باشد".

پاسخ او به این پرسش اساسی البته محلی از اعراب ندارد زیرا حوالت به غرب و دشمن می دهد و از درک واقعیت موجود و کاستی های ساختاری نظام سیاسی که او خود دلبند آن است ناتوان است، اما بیانگر دغدغه اصلی و نگرانی عمده جناح ذوب در ولایت است که اینک به رغم دُز پائین این انتخابات باید تسبیح زمان و خواست عمومی را دوره کنند تا دریابند که حکومت سکولار و چرخه قدرت در آن، چرا از این کارآیی و کارآزمایی برخوردار است که آلترناتیوسازی را به حاشیه می کشاند اما حکومت استبدادی و دینی هر چه بیشتر می گذرد برای اصل جایگزین سازی و آلترناتیو خود عرصه و فضا ایجاد می کند.

احمد توکلی در مصاحبه ای پس از انتخابات همین دیدگاه "دُز پائین" را به این شرح بیان کرد که دو دیدگاه در میان حاکمیت درباره انتخابات وجود داشته است. یک دیدگاه مایل است به شرکت حداکثری مردم سوای این که آنان به چه کسی رای می دهند. و دیدگاه دوم بر آن است که «که شرکتشان در انتخابات به مصلحت نظام نیست، بهتر است برای رأی‌دادن تحریکشان نکنیم‌...». هرچند او تاکید می کند که گویا نظر رهبر جمهوری اسلامی موید نظر نخست و مشارکت حداکثری علی رغم آن است که پیروز انتخابات کاندیدای مورد نظر او باشد یا نباشد.

با این همه، پرسش به قوت خود باقی است که در صورت تداوم پیروزی روحانی؛ او چگونه با مباحث سیاست خارجی و سیاست هسته ای که خود 678 روز متصدی آن بود برخورد خواهد کرد، به ویژه که رهبری در این دو حوزه دلبند افرادی چون جلیلی بوده است. و در حوزه فرهنگ و اقتصاد و اجتماع چه در سر دارد و چه در خورجین. هرچند او روحانی است آمیخته به عمل گرایی، که هم پای در ارکان حکومت داشته است و هم در میان طیف های معتدل سیاسی درون نظام دستی، اما باید دید که او چقدر قادر است برای دولت تدبیر و امید خود برای رویارویی با هسته سخت نظام هزینه کند..

 

سایت «الف» که از سایت های اصولگرایان نزدیک به احمد توکلی است به مانند سایت «بازتاب»،که منسوب به محسن رضایی و از طیف اصولگرایان است، در تحلیل خود از شکست اصولگرایان نوشت: است. در این تحلیل "اين انتخابات يك پيام ساده داشت و آن هم اعتراض بود. اعتراض به وضع موجود پيام صريحي بود كه از صندوق هاي راي بيرون آمد.»

اعتراض به وضعیت موجود بر بستر توازن قوای موجود که ناشی از آچمز سیاسی است، توان برکشیدن کاندیدای مطلوب رهبری نظام را از دست های غیبی سلب کرد.

در نتیجه شرایط به گونه ای رقم خورد که اصولگرایان که گویی به خاطر عدم حضور کاندیداهای مطرح اصلاح طلبان به پیروزی خود چنان یقین داشتند که از امکان ارائه کاندیدای واحد غافل ماندند و در حقیقت شکاف های میان آنان چنان شدید و مرهم ناپذیر گشته است که چنین امکانی را در دست نداشتند؛ در دست به دست شدن قدرت به نیروهای اعتدالی حول روحانی سهم بسزائی ایفاء کردند. سوای این که، تجربه هشت ساله اصولگرایی عوامگرا و نظریه یک دست شدن حاکمیت خطا از کار درآمد و ناکارآمدی اصولگرایان را که از حمایت و تشویق همه جانبه رهبر نظام و نیروهای پادگانی برخوردار بود عریان ساخت. این بیانگر بی اعتمادی کامل جامعه به راهکارهای اصولگرایانه

و راهبردهای دشمن محور رهبری نظام هم بود. به هم «الف» این انتخابات و نتیجه آن «اعتراض به محدود كردن آزادي ها بود اعتراض به سانسور و فشار بر مخالفين بود. اعتراض بر اقتدار گري و قيم مآبي بود. اعتراض بر بگير و ببندهاي سليقه اي بود.«

سایت «بازتاب»  در اولین واکنش به پیروزی روحانی همین دیدگاه را طرح کرد. «بازتاب» نوشت: «جریان اصولگرایی باید شکست می‌خورد تا نسیم تغییر در این کشور به وزیدن بگیرد که تداوم اصولگرایی و آن همه ناکامی و مسئولیت ناپذیری روح و روان مردم را آزرده کرده بود؛ مردمی که بخشی از آنان کاملا از جریان اداره کشور خارج شده بودند!» این سایت در همین مقاله به گرایش اصلی اصولگرایان به مونولوگ و تک گفتاری و خبره بودن در این تکگوئی انگشت می نهد و ابراز می کند که «جریان اصولگرایی باید درک کند که فقط در مونولوگ است که می‌تواند فرمایش‌های خود را برای مردم بخواند و دیکته کند و در یک دیالوگ و گفت‌وگوی دو نفره همیشه کم می‌آورد و قافیه بازی را می‌بازد.»

باختن قافیه بازی را یک فعال اصولگرا یعنی حشمت الله فلاحت پیشه به این شیوه تعبیر می کند که عادتواره اصولگرایان پیروزی از طریق مهندسی دست غیبی بوده است و این بار که حکومت، با توجه به تجربه هشتاد و هشت و حضور سرد مردم در انتخابات مجلس در دوره قبل و عدم توانایی برای تکرار سرکوب همه جانبه به توافق  بر سر برگزاری انتخابات با دُز پائین تمایل نشان داد، اصولگرایان بازی را به رقیب خود باختند: ««چون برخی اصولگرایان معمولا به دستکاری شرایط سیاسی کشور عادت کردند احساس کردند در انتخابات هم می توانند دستکاری کنند؛ اما ما دیدیم در انتخابات وقتی عزم نظام بر این امر شکل گرفت که حتی یک رای جا به جا نشود عملا کسانی که روی رای مردم حساب باز نکرده بودند غافلگیر شدند و در نهایت انتخابات بدین صورت رقم خورد.»

جالب اما سرمقاله روزنامه «رسالت» است که روزنامه جناح راست سنتی است. سرمقاله این روزنامه تلاش دارد نگاه به آینده داشته باشد و اولویت را بر روی ترمیم و بازسازی جریان اصولگرایی بنا نهاده است. این به این معنی است که پروژه بازگشت به نقطه صفر که زمانی در دوره خاتمی توسط یکی از سرمقاله نویسان همین روزنامه ارائه شده بود کلید خورده است. این سرمقاله تارنمای رسالت بر آن است که با توجه به وضعیت اسفبار اقتصادی حاکم بر جامعه آرایی که به سبد اصولگرایان ریخته شده است، «همين مقدار سي و پنج درصدي آراء که در سبد اصولگرايان ريخته شد، شاهکار اين شبکه اجتماعي بوده است.» و  بر نقش نیازهای اساسی اقتصادی در پیروزی چشمگیر روحانی تاکید می کند که «
پيام رأي امروز، بويژه، خواست کاهش فشار اقتصادي بر زندگي روزمره بوده است. اين خواست، تقريباً نيمي از جمعيت را به يک چرخش سياسي کامل متقاعد کرده است.» سایت رجا نیوز در تحلیل خود از شکست اصولگرایان می نویسد که انشقاق و تفرقه در میان نیروهای اصولگرا سبب شد که آنان «
در بهترین حالت تبدیل به تماشاگرانی برای حماسه سازی دیگران شدند.» این سایت اقبال انتخاباتی روحانی را  «
البته ناشی از آگاهی مردم نسبت به انحراف دولت دهم از مسیر ولایت و بی‎توجهی به حل مشکلات مردم در دو سال گذشته بود و درون خود نوعی بدبینی عمومی را نسبت به  دوگانگی رفتار و عمل در دولت ایجاد کرد». البته تکیه بر دو سال گذشته گویی تاکید بر آن است که شش سال نخست زمامداری احمدی نژاد همه چیز بر وفق مراده بوده است!

محمد کاظم انبار لویی در سایت «جهان نیوز» به تحلیل شکست اصولگرایان می پردازد و این شکست را حاصل کاهش یافتن مستمر اقبال گروه های مرجع اصولگرایان در نزد مردم و «ضعف در طرح یک گفتمان متناسب با نیازهای دهه چهارم انقلاب، ضعف در همگرایی رهبران اصولگرا، ناتوانی در بسیج سازمان رای، عدم طراحی یک برنامه که یک افق روشن را ترسیم کند، اکتفا به شعارهای بدون پشتوانه اجرایی یک عدم توفیق را به اصولگرایان تحمیل کرد که اگر خوب آسیب‌شناسی نشود نتایج جدی خود را در انتخابات مجلس نشان خواهد داد.» این عوامل سبب شد که «سرمایه اجتماعی اصولگرایان در دولت‌های نهم و دهم با نقد سیاه نمایانه چوب حراج خورد و با یک بی‌دقتی به سبد سرمایه اجتماعی رقیب ریخته شد.» حميدرضا ترقي عضو شوراي مركزي حزب موتلفه اسلامي نیز بر زوال سرمایه اجتماعی اصولگرایان صحه می نهد ««متاسفانه در طول دولت دهم چهره‌هاي اصولگرايي از كوچك‌ترين فرصت استفاده كردند تا دولت را تخريب كنند و انگار كه دولت هيچ كار خوبي نداشت. به همين دليل مردمي كه دولت را اصولگرا مي‌شناختند، نسبت به اصولگرايان ذهنيت منفي پيدا كردند و نتيجه اين شد كه سرمايه اجتماعي از دست برود.»

علی مطهری از اصولگرایان معترض نیز تحلیل خود را از شکست اصولگرایان در شش نکته طرح کرده است. به نظرم دو نکته آن قابل توجه است. به عقیده او « برخی اصولگرایان فکر می کنند برای آنچه انها آن را راه حفظ نظام می خوانند می توان بسیاری از حقوق مردم را نادیده گرفت...» و مصداق این سخن خود را قتل ستار بهشتی می داند و به این نتیجه می رسد که «نبض جامعه و میزان رضایت و عدم رضایت مردم در دست آنها نیست. ». نکته بعدی او این است که «برخی اصولگرایان سیاست حذف رقیب خصوصاً شخصیت های بزرگ انقلاب را در پیش گرفتند، آنها می خواستند آقای هاشمی را مثل آیت الله منتظری حذف کنند، یا آقای خاتمی را از قطار انقلاب پیاده کنند.»

نکته بعدی او در شکست اصولگرایان این است که »که اکثر آنها به دلیل برداشت غلط از اصل ولایت فقیه قادر به ایجاد تغییر در جامعه نیستند و فاقد قوه ابداع و ابتکار در فضای سیاسی جامعه هستند...» و شکست اصولگرایان در این انتخابات حاکی از آن است که پروژه حذفی آنان با شکست روبه رو شده است. شکست هواداران مصباح یزدی و جبهه پایداری و سعید جلیلی درست است که فرخنده است اما تقلیل شکست اصولگرایان به به دولت احمدی نژاد و یا هواداران او که اینک «جبهه انحرافی» لقب نامیده می شوند، انکار واقعیات موجود در جامعه ایران است. حتا در شهر مذهبی چون قم که هواداران جلیلی در آن مستقر هستند و کسانی چون رفسنجانی کمتر میل دیدار آن را در سر دارند، کاندیدای مورد حمایت او است که به پیروزی می رسد.

محسن غرویان از شاگردان پیشین مصباح یزدی پیام های این انتخابات را از جمله در این می داند که «مردم از حجم بالای رفتارهای غیراخلاقی تنش‌زا در حوزه سیاست، واقعاً به تنگ آمده بودند.»، «مشکلات اقتصادی واقعاً زندگی روزمره مردم را تحت تاثیر قرار داده و مردم ما را آزرده خاطر و رنجور کرده است.»، «مردم ما از افراط در تقابل با جهان دل خوشی ندارند و مشی و روش کنونی سیاست خارجی دولت را، یکی از علل مشکلات جامعه ایران می‌دانند. ما باید با جهان تعامل داشته باشیم نه تقابل.»، «انتخاب حسن روحانی به ریاست جمهوری، تمایل مردم ایران به بهره‌مندی بیشتر از آزادی‌ بود. باید فضایی در کشور ایجاد شود که آزادی‌های سیاسی و فرهنگی توسعه یابد و حقوق مردم با دقت و حساسیت بیشتری رعایت شود.«. 

محمدرضا باهنر نیز در تحلیل خود به این نکته اشاره می کند که پیروزی احمدی نژاد سرآغاز تفرقه و تشتت در نیروهای اصولگرا بود و «اما در سال ۸۴ آغاز پراکندگی‌ها بود که به صورت جدی احمدی‌نژاد آن را کلید زد و از طیف اصولگرایی خارج شد. از انتخابات ریاست جمهوری یکی یکی افراد از جرگه وحدت اصولگرایی خارج شدند که نمونه آن احمدی‌نژاد، قالیباف، ایثارگرانی‌ها بودند،..» و سرانجام «
ر مجلس نهم نیز طایفه جدیدی به نام پایداری تشکیل شد، و برخی اعتقاد دارند جبهه پایداری شاخه تندرو جریان اصولگرایی است، اما من معتقدم پایداری تازه متولد شده هنوز برای تبیین خط مشی‌های خود فرصت دارد.» به نظر او «
انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور قابل پیش بینی نبود اما امروز که این اتفاق افتاده باید در این راستا تحلیل شود که.»مردم از تندروها خسته شده اند و به اعتدال رأی دادند 

  به نظر او روحانی کسی است که «با توجه به سوابقی که روحانی در مجلس دارد٬ مباحثی که در زمان انتخابات مطرح می کرد شعاری نبود، زیرا فلز روحانی همین تیپی است٬ باز کردن مشکلات، اعتدال٬ عدم استفاده از افراد تندرو در کابینه٬ استفاده از تمامی جریانات سیاسی، مباحثی بود که برای جمع آوری رأی زده نمی شد.» نکته قابل توجه سخن او هراس حکومت از برگزاری انتخاباتی است که دوقطبی باشد. او می گوید «
واهمه برگزاری انتخابات دو قطبی که درحافظ تاریخی جامعه  از سال های ۷۶، ۸۴ و ۸۸  وجود دارد انتخابات را دچار مشکل و نگرانی می‌کرد.» و بر این نظر است که «
بهتر است انتخابات چند قطبی به صورت نرم پیش رود و جامعه نیز از میان چند کاندیدا انتخاب کند.».

عماد افروغ که از اصولگرایان اصلاح طلب است و به خاطر این که بارها از مصلحت گرایی رهبر و نه حقیقت گرایی او نقد کرده بود و از مجلس نیز محروم ماند، در تحلیل خود از شکست اصولگرایان معتقد است که «اصول‌گرایان شاید اسیر این توهم شدند که صاحبان قدرت هستند، اسیر وزن کشی های سیاسی شدند و اسیر توهماتی شدند که مانع شد که به ائتلاف شان پایبند باشند،..» و از رقیب خود روحانی غافل ماندند. و این سبب شد که برخلاف توقعات او و سایر اصولگرایان نتیجه این گونه رقم خورد که «توقع داشتیم اگر واقعیت طیف گونه آرایش سیاسی حفظ می شد شاید این مشی ..»بیشتر به سمت اعتدال گرایی اصول گرایانه سوق پیدا می کرد تا آنکه به سمت اعتدال گرایی اصلاح طلبانه برود

و برای خالی نبودن عریضه حیف است که از روزنامه «کیهان» نامی نبریم که سال ها است به اتهام نامه بدل گشته است. این روزنامه هیچ تحلیلی از شکست یا پیروزی اصولگرایان یا روحانی ارائه نمی کند بلکه بحث خود را بر روی «شکست سناریوی دشمن» متمرکز کرده است. «دشمن» الفبای تحلیلی رهبر جمهوری اسلامی و مریدان او در روزنامه کیهان است.  «کیهان» می نویسد هرچند درباره این انتخابات حرف و حدیث بسیار است اما «اما آنچه که بيش از همه عيان و نمايان است سردرگمي اتاق‌هاي فکر دشمن است که اکنون نمي‌دانند چگونه تحليل‌هاي قبلي خود را توجيه نمايند و چطور آن سناريوها را ترميم کنند.» و تاکید می کند که این انتخابات فشار چانه زنی در معادلات سیاسی و هسته ای نظام را افزایش داده است. البته روزنامه کیهان ید طولایی در تحریف و مصادره واقعیات دارد. زیرا از جمله پیام های انتخابات دیروز از جمله این بود که با انتخاب حسن روحانی فردی سکان اداره کشور را به دست می گیرد که سال ها است مورد هجمه اصولگرایان به خاطر باصطلاح سازش و عقب نشینی در امور هسته ای بوده است. و دست بر قضا همین شخصیت است که با اقبال عمومی مردم رای دهنده قرار گرفته است. یعنی اقبال مردم و خواست عمومی به حل و فصل بحث هسته ای با کمترین هزینه و پایان دادن به سیاست تشنج و تحریم. طرفه این که سعید جلیلی که کاندیدای حاکمیت قلمداد شد، با شکست سختی که متحمل شد در حقیقت نشان داد که خواست عمومی جامعه این بوده است که به کارنامه عملی وی در هدایت مسیر پرونده هسته ای رای منفی بدهند. عدم اقبال عمومی به سعید جلیلی عدم اقبال به سیاست های رهبری نظام، و گرایش به سیاست های اعتدالی است.

به همین خاطر این سخن سرمقاله نویس روزنامه «تهران امروز» که نزدیک به طیف قالیباف است، بیشتر با واقعیت و تحلیل درست از انتخاب شدن روحانی صدق می کند وقتی خطاب به سعید جلیلی می نویسد که چرا «انتخابات ریاست قوه اجرایی را به یک رفراندوم هسته ای تبدیل کردید؟!» و یا«به تکلیف‌تان عمل کردید که باعث شدید از این پس برداشت همنشین خارجی شما این بشود که ایده مقاومت و کوتاه نیامدن از حق هسته‌ای فقط از سوی چهار‌میلیون و اندی ایرانی حمایت می‌شود؟!»  از همین دیدگاه، نظر سید سلمان صفوی که برادر رئیس پیشین سپاه و از مشاوران رهبر جمهوری اسلامی است، خواندنی است. او در مقاله ای به نام «ریاست جمهوری دکتر روحانی و فرصت معنی دار هسته ای» با برشمردن این که گفتمان روحانی گفتمان « گفتمان تنش‌زدایی و تعامل سازنده (روحانی)» است در حالی که گفتمان جلیلی «گفتمان مقاومت (مصباح - جلیلی)» است، از این نکته پرده بر می دارد که غرب در زمانی که روحانی زمامدار پرونده هسته ای ایران بود حضور او را فرصت مغتنمی ندانستند و سبب شدند که گفتمان روحانی که همان گفتمان حل و فصل مناقشه ای هسته ای به سرانجام نرسد و به آن جا منجر شود که «اگر غرب در مقابل سیاست هسته‌ای دکتر روحانی در دولت اصلاحات، واقع‌بینانه مصالحه کرده بود و دچار زیاده‌خواهی نشده بود، او در سال 1384 رئیس جمهور ایران شده بود.«. و خلاصه این که، از نظر او غرب لازم است این فرصت را مغتنم شمرد و بذر امید می کارد که «ایرانِ دوره دکتر روحانی می تواند به عنوان پل تعامل سازنده غرب و جهان اسلام، صلح و امنیت پایدار برای خاورمیانه به ارمغان بیاورد.»

شاید به همین دلایل است که به قول حسین الله کرم در سایت «جهادی آنلاین» تاکید می کند که به جلیلی پیغام داده بودند که انصراف دهد. الله کرم می گوید «ما در  روز چهار شنبه به این نتیجه رسیدیم که تنها با انصراف جلیلی ممکن است جریان  اصولگرایی بتواند در انتخابات به موفقیت برسد . بنابراین به او پیغام دادیم تا به نفع قالیباف کنار بکشد.» دلیل بر اجماع بر روی انصراف جلیلی دو روز مانده به انتخابات هم این بوده است که فقط انصراف جلیلی است که سبب می شود آرای او به سبد روحانی ریخته نشود. در حالی که انصراف هر یک از سه کاندیدای شاخص اصولگرایان یعنی قالیباف، رضائی و ولایتی منجر می شود که بخشی از آرای آنان به سبد روحانی سرازیر شود. به نظر الله کرم «
با انصراف هر کدام دیگر از آقایان ولایتی ، رضایی و قالیباف بخشی ا ز سبد رای ایشان به آرای روحانی اضافه می شد و تنها سبد رای جلیلی بود که می توانست  به موفقیت گفتمان اصولگرایی کمک کند.» فراموش نشود که حسن الله کرم به عنوان حامی سعید جلیلی در این انتخابات شرکت کرده است.  نظر او بر این است که «
مظلوم نمایی هاشمی و نارضایتی عمیق مردم از احمدی نژاد در کنار خواست دولت مبنی برانتقام گیری از اصولگرایان به دلبل رد صلاحبت مشایی وهمچنین اتفاقات مناظرات و پاتک موفق رو حانی در مقابل جلیلی و قالیباف و تک او به محسن رضایی، در کنار عدالت رسانه ای صداو سیما نیز از دیگر علل کامیابی جریان اصلاح طلب به شمار میرود.»

عدم اجماع میان اصولگرایان به معنای این است که عنصر شیخوخیت و قطب در میان آنان رنگ باخته، و شخصیت های پیر اصولگرا دیگر از این مقام و منزلتی برخوردار نیستند که بتوانند اجماع را میان مریدان خود بوجود بیاورند. گفته های یکی از نزدیکان آیت الله مهدوی کنی نیز بیانگر آن است که تلاش مهدوی کنی برای انصراف ولایتی از انتخابات بی نتیجه مانده است و حتی او و نزدیکان او نیز نتوانسته اند با ولایتی به طور مستقیم صحبت کنند. حجت الاسلام میرلوحی - مسئول دفتر آیت الله مهدوی کنی - دراین باره می گوید که «پس از بررسی‌های اولیه قرار بود که نفر واحد انتخاب بشود اما گفتند بعد از ثبت‌نام این فرد انتخاب شود. پاسخ داده شد که تعدد کاندیداها توجه اقشار را معطوف به چند نفر می‌کند و کار سخت می‌شود؛ اعلام کردند که خیر. بعد گفتند تبلیغات شروع بشود، تبلیغات کردند و گفتیم این‌طور متفرق می‌شوید و بعد گفتند که مناظرات انجام بشود و عملاً آن چیزی که باید اتفاق می‌افتاد، حاصل نشد. بعد هم ما به‌شوخی گفتیم: یک‌دفعه بیست و چهارم خردادماه کاندیدا معرفی کنید! گفتیم اینکه دوستان بخواهند تا آخرین لحظه با هم رقابت کنند، چه ائتلافی است؟ خلاصه اینکه به توصیه‌ها و سفارش‌ها هم توجه نکردند.» جالب این است که آیت الله مهدوی کنی درباره جلیلی بر این بوده است که "ایشان جوان خوبی است اما اینکه به‌درد ریاست جمهوری می‌خورد یا نه، بحث دیگری است". و خلاصه این که آیت الله مهدوی کنی «آیت‌الله برای اینکه نظر خاتمه دهنده را ارائه بدهند، چند بار تماس گرفته بودند و به‌ناچار نامه هم نوشتند اما آقای ولایتی توصیه‌ها را نپذیرفتند. من حتی خودم هم صحبت کردم اما آقایان قطع کردند و بعد به پیغام‌ها و تماس‌های ما هم جواب ندادند. اما اینکه چه‌چیزی باعث شد ایشان امتناع کنند باید خودشان پاسخ بدهند. حالا اطرافیان یا مشاوران تأثیر داشتند، من اطلاعی ندارم.».

به طور قطع می توان گفت که از پیروزهای اصلی این انتخابات هاشمی رفسنجانی و بدنه اجتماعی و مدیریتی است که او در طی این سال ها به جذب آنان پرداخته است.  هاشمی را شورای نگهبان رد صلاحیت کرد. هاشمی حتا در روزی که قصد کاندیداشدن داشت از گفتگوی مستقیم با رهبر جمهوری اسلامی، به نقل خود رفسنجانی، درمانده بود و این امکان را حتی نیافت که با رهبر نظام تعامل کند. یعنی به در بسته خورد. او به نقل از روزآنلاین می گوید: « و در نهایت آخرین بار ساعت ٥ بود که تماس گرفتم و با آقای حجازی صحبت کردم. باز هم نتیجه ای حاصل نشد و در نهایت بعد از تماسی دیگر بار به آقای حجازی فقط گفتم که ایشان را از خواب بیدار نکنند و برایشان پیغام گذاشتم در نهایت برای ثبت نام راهی وزارت کشور شدم. » گویی تصمیم حکومتی بر این بود که با حذف هاشمی رفسنجانی و مشائی دو قطبی انتخابات پیشین را از صحنه حذف کند. اما بر کسی پوشیده نیست که حسن روحانی از نزدیکان درجه اول رفسنجانی است. حمایت رفسنجانی از او حامی یک پیام بود که خط و گرایش رفسنجانی در انتخابات حضور دارد، همان طور که این درباره خاتمی نیز صادق است اما به درجه کمتر. بی دلیل نیست که هاشمی در بیانیه خود پس از انتخابات در ستایش از درایت رای دهندگان سخن می گوید و انتخاب روحانی را کاری کارستان می نامد و پیام های عمده این انتخابات را چنین بیان می کند: «انتخابات ۲۴ خرداد فقط یک رویداد سیاسی نبود، بلکه یک اتفاق فرهنگی، یک هشدار اقتصادی و یک همراهی اجتماعی برای اعلام انزجار از کلّه‌شقی، قانون‌گریزی و فراز و فرودهای افراط و تفریط و برگشت به راه اعتدال و عقلانیت است.»

پیروز بعدی بی تردید اصلاح طلبان هستند که در عمل سیاست ورزی و عقلانیت سیاسی نهفته در درون خود را به نمایش گذاشتند. آنان کاندیدائی چون عارف را به میدان فرستادند و سپس از او خواستند تا به نفع روحانی میدان را ترک کند هرچند او در بیانیه انصراف خود به حمایت از روحانی نپرداخت. اجماع اصلاح طلبان، هاشمی رفسنجانی و نیروهای اعتدال گرا در میان طیف های دیگر اصولگرا موجب گشت که بر سر روحانی که به قولی «عضو جامعه روحانیت مبارز تهران» است به توافق برسد. یعنی بر سر کاندیدائی که تا سه روز قبل از روز انتخاب رئیس جمهوری چیزی در حدود ده الی دوازده درصد رای داشت و پس از اعلام حمایت خاتمی و هاشمی رای اش به پنجاه درصد رسید و موج اعتراض به وضعیت موجود و نفی کاندیدای مطلوب منسوب به رهبری، روحانی را به قول سایت «انتخاب» به «نماد اعتدال و اصلاح و تحول» بدل ساخت. هرچند لازم به تذکر است که روحانی خود را کاندیدای اعتدال و پرهیز از افراط نامیده است و بیشتر نماد اعتدال گرایی است.  لازم به ذکر است که  حتی این تشکل روحانی  سنتی نیز به او اقبال نداشت و او را کاندیدای خود ندانست بلکه حتی جامعه روحانیت مبارز شعبه اصفهان از کاندیدایی چون ولایتی دفاع کرد. برای نمونه، تشکل سنتی دیگر روحانی مانند جامعه مدرسین حوزه علمیه قم نیز به شکل مصداقی و در دفاع از یک کاندیدای خاص بیانیه انتخاباتی صادر نکرد و فقط به ذکر این بسنده کرد که « نامزد اصلح» باید واجد شرایط ذیل باشد: »رهنمود گرفتن از ارشادات رهبر فرزانه انقلاب» و « تبعیت از ولایت فقیه، ارتباط وثیق با مراجع عظام تقلید و علما‌، یاری گرفتن از کارشناسان دلسوز، توجه به ذخایر مادی و معنوی فراوان کشور‌، حرکت در مسیر چشم انداز 20 ساله نظام و پرهیز از شتابزدگی و روزمره فکر کردن در مسائل اقتصادی، توجه به اقتصاد مقاومتی و خودداری از ایجاد تشویش و هزینه تراشی برای مردم». این شاخصه ها در افواه عمومی ناظر بر سعید جلیلی تعبیر شد، هرچند رهبر جمهوری اسلامی، برخلاف انتخابات هشتاد و هشت، تاکید کرده بود که هیچ احدی از رای او با خبر نیست!

کلید تدبیر و امید دولت روحانی در عمل باید نشان دهد که چقدر می تواند با هسته سخت قدرت پنجه درافکند و برنامه اعتدالی و میانگین خود را به رغم مقاومت آنان بر کرسی عمل بنشاند. این دوره رویارویی مجدد با پرسش اساسی است که جامعه ایران از عصر مشروطیت تاکنون با آن روبه رو بوده است: این رویارویی که امکان گذار به جامعه متجدد بر بستر نظام کنونی که نظام دمکراتیک نیست، به شیوه گفتگویی رقم خواهد خورد یا به شیوه چالشی و انفجاری.

به بیانی ظهور اراده جمهور مردم و پیروزی روحانی پاسخ به این پرسش است که، به قول نویسنده مقاله سایت

 «فرارو»، « چرا مردم به دیپلماسی «مقاومت» نه گفتند و دیپلماسی «تعامل و گفتگو» را برگزیدند؟

شکست سنگین جلیلی که متصدی پرونده هسته ای ایران بوده است و پیروزی چشمگیر روحانی، که از متصدیان پیشین این پرونده بوده است و سیلی از افترأ و تهمت و تحریف و خیانت و سازشکاری از طرف اصولگرایان متوجه او ساخت؛ به این معنی است که آرای عمومی دال بر تغییر در این عرصه است. دال بر این است که افکار عمومی رابطه وثیق میان تحریم اقتصادی و پرونده هسته ای و سیاست خارجی تنش آفرین را با تورم و گرانی و بیکاری سرسام آور دریافته اند و به رابطه میان سیاست و اقتصاد به خوبی واقف اند. به همین جهت مطالبه اصلی آنان در این انتخابات به ثبات و آرامش و رونق اقتصادی و امنیت حقوقی بوده است. بی جهت نیست که به حسن روحانی رای داده اند تا کلید حل پاره ای از این مشکلات بنیادین گردد. پرسش اساسی این است که آیا این خواست اکثریت جامعه به ترجمان سیاسی در واقعیت بدل می گردد یا خیر. گرچه هم پیر اصولگرایی مانند ناطق نوری در پیام تبریک به روحانی از «وحدت ملی» سخن می گوید و از پیروزی روحانی به عنوان «نمایشی شکوهمند از وحدت و یکپارچگی در سطح نخبگان سیاسی متعهد کشور از همه طیف‌ها و سلایق برای تشکیل یک دولت وحدت ملی.» ...» نام می برد و هم شخصیتی چون ابراهیم یزدی در پیام تبریک خود به روحانی جامعه ایرانی را در حال گذار تاریخی می داند و « عبور سالم جامعه از این مرحله گذار و حفظ مصالح، منافع و امنیت ملی کشورمان در گرو حفظ وحدت ملی و ادامه وفاق ملی بدست آمده در این انتخابات است» می نامد و روزنامه «جمهوری اسلامی» مقصود از «وحدت ملی» را طرد نیروهای افراطی اصلاح طلبان و اصول گرایان دانسته، و تاکید دارد که از« از ترکیب اصولگرائی و اصلاح طلبی است که “اعتدال” پدید می‌آید» و روحانی را به طور تلویحی مخرج مشترک وحدت ملی می نامد. اما باید نظاره کرد که در این چهار سال اخیر چه عواملی دست به دست هم داده اند که به قول ناطق نوری چنین یکپارچگی در سطح نخبگان سیاسی کشور گویا شکل گرفته است. در انتخابات  هشتاد و هشت نیز بحث هسته ای و راه ها و هزینه های برون رفت از آن در دستور کار جامعه و مطالبات انتخاباتی بود. اما رهبری نظام تمایلی به حل و فصل این موضوع به شیوه دیگری نداشت. چون میرحسین موسوی نیز سخن از حق هسته ای شدن ایران می گفت و بحث او بر سر کم و کیف و اعتمادسازی بیشتر بود. آن چه که امروز روحانی می گوید. این که نظام و در راس آن، رهبری نظام و اصحاب مهندسی اجتماعی انتخابات تمایلی به اِعمال دست غیبی نداشتند را شاید باید ناشی از هزینه سنگین تجربه سرکوب جنبش سبز، شکست نظام در محو کردن این جنبش، شکاف و چندپارگی در درون خود هسته سخت نظام، و پررنگ شدن و تقویت مخالفان اصولگرا و اعتدال گرا سیاست های احمدی نژاد که از حمایت های بیدریغ رهبر نظام برخوردار بود با ادامه سیاست های طغیانی رئیس جمهور دولت دهم و نزدیکان او بود. هرچه نتایج عملی سیاست های دولت دهم بر طیف اصولگرایی عیان تر گشت، کنترل و مهندسی کردن اختلافات درون طیف ذوب در ولایت پیچیده تر گشت. به طوری که در نهایت از امکان ارائه کاندیدای واحد نیز بازماند. همین موارد و این نکته که انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در زی «دُز پائین» و بدون حضور چهره های اصلی اصلاح طلبان، رفسنجانی و حتا مشائی صورت گرفت، این امکان را که کاندیدائی پیروز میدان گردد که با شعار اعتدال و پشتیبانی چهره های موجهی چون خاتمی و هاشمی پا به میدان بگذارد تقویت کرد. نظام توانایی رای سازی را نداشت. به همین خاطر دیدیم که حتی انتخابات به دور دوم هم کشیده نشد هر چند 350 هزار رای، به قول حداد عادل، و 260 هزار رای به قول مجتی ذوالنور کافی بود تا انتخابات به دور دوم کشیده شود. یا به بیان دیگر، روحانی «تنها هفت دهم درصد با کشيده شدن انتخابات به دور دوم فاصله داشت.»

باری، نه انتظار معجزه توان داشت و نه حسن روحانی شخصیت شاخص جبهه اصلاحات بوده است. روحانی، همان طور که سرمقاله روزنامه رسالت تحت عنوان «ما و دکتر حسن روحانی» امیدواری خود را بیان می کند «که او يک هاشمي رفسنجاني جديد گردد، منتها از نوع و جنس اول و اصيل‌اش.»  و منظور او از هاشمی اصیل و از نوع اولش هم آن هاشمی است که ذوب در ولایت باشد نه آن هاشمی که پس از انتخابات هشتاد و هشت راه اعتدال و میانه پیشه کرد و سرانجام نیز ردّ صلاحیت گشت اما با حمایت خود از روحانی پیروز میدان انتخابات گشت.

 باید دید که حسن روحانی که به قول ناطق نوری «
عنان مدیریت اجرایی کشور را بدست شخصیتی سپرده است که نماد اعتدال عقلایی، اصلاح‌طلبی حقیقی و اصولگرایی واقعی گردیده است.»، قادر است به خواست حداقلی و کف مطالبات کسانی را که به وی رای داده اند برآورده کند یا خیر. ترجمان سیاسی  کف مطالبات را جبهه مشارکت در پیام تبریک خود به روحانی چنین رقم زده است: «اصول «حکمرانی خوب» یعنی مشارکت، حاکمیت قانون، شفافیت، پاسخگویی، وفاق عمومی، عدالت کارآمدی و مسؤولیت پذیری ، سرلوحه برنامه ها و کار ها قرار گیرد.». و این از جمله در گروی آن است که، به قول آیت الله دستغیب، ریاست جمهور بر وظایف قانونی خود پایبند بماند که « قوه مجریه که فعلا شما در رأس آن هستید ،مسئول تمام وزراء و استانداران در تمام ایران و کارکرد آنها ، مسئول اقتصاد کشور در همه موارد، مسئول در برابر مجلس مستقل و قوه قضائیه مستقل هستید.ومسئول روابط ایران با کشورهای خارجه که درعین روابط دوستانه هیچ کدام از کشورها در اقتصاد و سیاست و فرهنگ نباید متولی ما باشند. و به طور خلاصه شما قسم می خورید و خورده اند که حافظ قانون اساسی باشندو باشید.«

نکته اساسی دیگر این است که برخلاف آن چه که در اکثر تحلیل های شکست اصولگرایان گفته می شود که گویی علت اصلی شکست اصولگرایان و پیروزی اعتدال گرایان و اصلاح طلبان ناشی از سیاست های جنجالی و تشنج آفرین دولت احمدی نژاد بوده است و گویی دولت او، دولت تحت حمایت همه جانبه رهبر نظام نبوده است، لازم است سخنان رهبر نظام را در آن نماز جمعه  پس از انتخابات خرداد هشتاد و هشت خاطرنشان ساخت تا بر دو نکته بار دیگر انگشت نهاد. حکومت «شناسنامه انقلاب» خودش را باطل کرد یعنی عدم احراز صلاحیت هاشمی رفسنجانی. و همین هاشمی رفسنجانی بخشی از سخنان آن روز و این روز رهبر بود. و دیگری حمایت تمام قد رهبر از دولت احمدی نژاد است. به عبارت دیگر، اگر پیروزی اعتدال بر افراط در این انتخابات صورت گرفت، این پیروزی در اصل پیروزی اعتدال بر افراط رهبری نظام بوده است.

رهبر جمهوری اسلامی در خطبه دوم نماز جمعه بیست و دو خرداد سال هشتاد و هشت گفت:

«من البته در موارد متعددى با آقاى هاشمى اختلاف‌نظر داريم، كه طبيعى هم هست؛ ولى مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگرى فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاى رئيس جمهور از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف‌نظر بود، الان هم هست؛ هم در زمينه‌ى مسائل خارجى اختلاف‌نظر دارند، هم در زمينه‌ى نحوه‌ى اجراى عدالت اجتماعى اختلاف‌نظر دارند، هم در برخى مسائل فرهنگى اختلاف‌نظر دارند؛ و نظر آقاى رئيس جمهور به نظر بنده نزديكتر است.»

حسن روحانی از حمایت همه جانبه هاشمی و خاتمی برخوردار بوده است. گمان نمی کنم که حذف هاشمی به این معنا بوده است که حسن روحانی فرد اصلح نظام بوده باشد. و تردیدی نیست که بخشی از آرای روحانی رای نه به سیاست های رهبری نظام است. به همین جهت می توان با این سخن خانم ابتکار در گفتگوی خود با روزنامه شرق همرائی داشت که می گوید:

«اما به این خاطر نگرانم که تمام اشتباه اصولگرایان پای آقای احمدی‏نژاد نوشته شود و دیگران از زیر بار پذیرش مسوولیت شانه خالی می‌کنند. احمدی‌نژاد یک جریان فکری بود، نه‌تنها یک شخص. اصولگرایان باید مسوولیت حمایت حداکثری از احمدی‏نژاد را بپذیرند. احمدی‏ نژاد تولید یک خط فکری بود و با حمایت‏ها، عدم انتقادها، تعریف و تمجیدها و ستایش‏ها به اینجا رسید. »

عسگر اولادی که می توان او را پیر سیاست نیروهای مذهبی-سنتی بازار لقب داد و جریان موتلفه را که جریان راست سنتی است نمایندگی می کند، اشاره دارد که او بیش از چهل سال است حسن روحانی را می شناسد اما به ولایتی رای داده است. بااین وجود معتقد است که«من به روحانی رأی ندادم به ولایتی رأی دادم اما خیرالموجودین انتخاب شد.» این «خیرالموجودین» فصل مشترک توازن قوای کنونی در جامعه و در درون حکومت است یا خیر؛ که به شکل آشتی ملی یا دولت اتحاد ملی از آن یاد می شود، نیاز به گذشت زمان دارد تا روشن شود که آیا خیر آن برای جامعه است یا برای حکومت یا هر دو یا هیچ کدام. زیرا نگاهی به برنامه دولت تبدبیر و امید و مقایسه آن با دولت سبز میرحسین موسوی یا بیانیه های کروبی نشان می دهد که تفاوت ماهوی در آن به چشم نمی خورد. مگر آن که سلسله مراتب اولویت ها و برجستگی مطالب اقتصادی یا سیاسی و فرهنگی و نیروهایی حامی از آن متفاوت باشد. به عبارت دیگر، "بیداری زیبای خفته امروز جامعه ما"، به قول محمد رضا تاجیک، ناشی از عوامل زیر است:

"بنابراین، بیداری این زیبای خفته را، پیش و بیش از هر چیز باید در پرتو کنش آگاهانه مردم بر اساس مقتضیات موقعیت کنونی تحلیل کرد. اما در کنار این عامل باید به عوامل دیگری همچون: ردصلاحیت هاشمی، هراس از پیروزی برخی کاندیداها، جذابیت گفتمان انتخاباتی روحانی، حمایت خاتمی و هاشمی، شخصیت و گفتمان صادق و صریح عارف و انصراف شجاعانه و آگاهانه ایشان، نمایش نه‌چندان جذاب رقیبان، طرح احتمال ردصلاحیت روحانی، خستگی و دل‌آزردگی مردم از شرایط «واقعا موجود»، تبدیل‌شدن اصولگرایان به رقیب خود، و... اشاره کرد." او نتیجه انتخابات را خیزش مردمی می نامد که " تداعی‌کننده نوعی «جنبش یا اراده معطوف به حضور» است، بیش و پیش از آنکه بر انگیزش‌ها و آرمان‌های طبقاتی استوار باشد، بر یک مطالبه مشترک، یعنی خواست «تغییر» مبتنی بود. اگرچه در تحلیل نهایی نمی‌توان از نقش طبقه متوسط در این خیزش به سهولت گذشت، اما همچنین نمی‌توان آن را به سطح یک کنش طبقاتی تقلیل داد. تصویر تصور «کل‌بودگی» یا «جمعیت‌بودگی» همواره و همیشه خاستگاه و گرانیگاه طبقاتی واحد نیست."

می ماند مطالبات از آقای روحانی. در همان تهران پایتخت، نیمی از کسانی که واجد رای بودند، رای نداده اند. دستکم ده میلیون نفر وارد بحث انتخابات نشدند. هرچند نمی توان تلقی کرد که همه این ده میلیون نفر به خاطر صرف مخالفت در این انتخابات شرکت نکرده اند. زدن بر طبل مهندسی انتخابات و گویا این که این انتخابات طرح حاکمیت است، استمرار توهم توطئه است و عدم درک واقعیات پیچیده قدرت و توازن قوا در جامعه ایران. مطالبه اصلی آنانی که روحانی نماینده واقعی آنان نیست، تقویت جامعه مدنی در ایران است. به همین جهت است که می توان با این سخن عبدالله نوری در پیام تبریک خود به حسن روحانی موافقت داشت که

«حکومت برای بهره گیری از نظرات گوناگون، کاستن از اشتباهات و به حداقل رساندن تخلفات باید علاقه مند به گسترش آزادی ها باشد و دست منتقدان و دلسوزان را به گرمی بفشارد و از نقد خود واهمه نداشته باشد و فضای باز و شفاف سیاسی را مهم‌ترین عامل رشد و شکوفایی از یکسو و مانع گسترش فساد و تخلف از سوی دیگر بداند و رأی و نظر مردم را ملاک اصلی اعمال خود در نظر بگیرد و در این راستا شرایط امن را برای توسعه و رشد احزاب، انجمن های مردم نهاد، مراکز علمی، پژوهشی و رسانه ها و مطبوعات مستقل و آزاد فراهم آورد.» تقویت جامعه مدنی بر بستر فرصتی که انتخاب حسن روحانی و شکست اصولگرایان فراهم آورده است، مطالبه اساسی است که لازم است بر حول آن گرد آمد و به تقویت و بازسازی نهادهای مدنی پرداخت. صندوق رای این فضا را فراهم کرده است. اینک نوبت آن است که کف خیابان را به نهادهای مدنی قدرتمند تبدیل کرد و انباشت مطالبات برحق جامعه را به رغم مقاومت هسته سخت قدرت به عملگرایی سیاسی بدل کرد. در هر روی، بازگشت به اعتدال و عقلانیت که بدون مشارکت و قانونگرائی ابتر است، در گروی تقویت جامعه مدنی و نهادهای آن است. تردیدی ندارم که بخش چشمگیری از حاکمیت با دید سوءظن و عدم اعتماد به جامعه مدنی می نگرد زیرا واقف است که این مطالبات و این نهادها ممکن است با خواست اساسی آنان در تعارض باشد. هرچند خطای دید آنان و بخشی از نیروهای سیاسی مخالف آنان درست در همین است که از منظر سیاسی به جامعه مدنی می نگرند و از این درک عاجزاند که جامعه مدنی حد واسط حکومت و اقتصاد و جامعه است.

پیروزی روحانی اعتدال گرا پیروزی اصلاح طلبی نیست، بلکه پیروزی آن گرایشاتی هم هست که در درون نهادهای حکومتی مشغول به کار هستند و از زمره کسانی اند که خواهان غلبه اعتدال بر افراط هستند. می دانیم که روحانی کسی است عنوان «امام» را زیبنده نام آیت الله خمینی می دانست، کسی است که هشت سال نماینده رهبر جمهوری اسلامی در شورای عالی امنیت ملی بوده است و  به قول این مقاله نویس «مورد احترام و اعتماد ایشان بوده و توانایی اطمینان دادن به ایشان در موارد مهم را دارد که مهمترین نمونه آن مذاکرات هسته ای سال 81 و نیز رفع حصر آیت الله العظمی منتظری است. همین امر موجب کم شدن سوء تفاهم ها بین رهبری و دولت می گردد. و « 16سال مسئولیت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی و 8سال ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخصی مصلحت نظام را به عهده داشته است. در این 24سال همکاران او اساتید برجسته دانشگاه و پژوهشگران معتبری بوده اند که حاصل تحقیقات و مشاوره های آنان در مسائل کلان و استراتژیک بصورت جزوات و کتابهای بسیار چاپ شده و موجود است که همین منبع غنی می تواند برنامه کار دولت جدید باشد.» اما اگر عقلانیت سیاسی بر مدار مطالبه محوری مبتنی بر تقویت جامعه مدنی و حقوق ملت حاکم بر کنشگران معنادار سیاسی در ایران بدل شود _همان گونه که حمایت بخش قابل توجهی از اصلاح طلبان با حضور خود در صحنه سیاسی و درنهایت حمایت از روحانی نوید چنین عقلانیت سیاسی را از خود بروز دادند_ می توان امیدوار بود که حاکمیت اعتدال فضای مناسبی برای تحقق مطالبات بی پاسخ آرائی  که خواست شان از حیث سلبی پرهیز از  خشونت و افراط طلبی و از حیث ایجابی پایفشاری بر حقوق ملت است را در کشاکش سیاسی و دوگانگی ساختاری نهادینه در حاکمیت جمهوری اسلامی  از طریق تقویت جامعه مدنی، تقویت فرهنگ سیاسی، گسترش ذهنیت حقوق سالاری و پاسخگو سازی قدرت فراهم کند. نهادینه سازی این موارد در گروی ساماندهی ایجابی به این مطالبات است و در گروی سازماندهی و تقویت و بازنویسی سیاسی آن.

بی تردید این سخن درست است که سرمایه اجتماعی که از روحانی حمایت کرده است ضامن تحقق این مطالبات است: «مهمترین پشتوانه دولت جدید "سرمایه اجتماعی" است که به واسطه رضایت حداقلی اکثریت مطلق مردم از نتیجه انتخابات رقم خورده است. تحلیل نتیجه انتخابات که نشان دهنده برتری روحانی در اکثر نقاط شهری و روستایی (برخلاف انتخابات84 و88) و اقبال مردم به او در سراسر کشور است. حضور گسترده مردم در خیابان های شهرهای مختلف ایران و شادی آنان پس از اعلام نتیجه انتخابات نمایش بسیار خوبی از این سرمایه اجتماعی است...»

ترجمان این سرمایه اجتماعی به مطالبات مشخص و ممکن و بسیج و تقویت جامعه مدنی در جهت زدن مُهر مطالبات خود بر سمتگیری های دولت روحانی است که نشان خواهد داد در آسیابِ سیاست ایران بذر ازادی و احقاق حقوق ملت آرد خواهد شد تا در تنوره مبارزات مدنی و سامانمند اجتماعی و سیاسی حقوق شهروندی  برشته شود یا اینکه کلیدِ دولت تدبیر و امید در قفلِ کابینِ سیاست زیر چرخه فشارِ تجدیدقوای اصولگرایان گیر خواهد کرد.  در تعامل نیروهای اجتماعی خواهان اصلاح و تحول با دولت تدبیر و امید است که بیم و امید خفته است. بیم و امیدی که سرشار از تجربه اصلاحات است و بر ضرورتِ سنگینِ تغییر تهدیدِ تحریم و رکود اقتصادی و انباشتِ مطالبات همگانی به فرصت است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.