رفتن به محتوای اصلی

انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا و نقش آمریکائی های ایرانی تبار
07.03.2009 - 10:46

درشرایطی که " جنگ سرد" ادامه داشت، اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش با دول غربی و هم پیمانانش برسرمنافع و میدان نفوذ خود در سطح جهان رقابت میکردندواین رقابتها گاهی منجر به ستیزه جوئی های سیاسی و دیپلماتیک می شد و گاهی نیز این قدرتها برسر چگونگی "تقسیم جهان به میدان نفوذ خود" با همدیگر سازش میکردند. درحقیقت تضادهای بین دو قدرت بزرگ بین المللی، گاهی موجب میگردید که " فضای مناسبی" برای ابراز وجود ملل تحت ستم بوجود بیاید. درچنین شرایطی، برخی ازرهبران کشورهای فقیرودرحال رشد درآسیا ، افریقا و آمریکای لاتین کوشش میکردند که از تضاد منافع بین دو ابر قدرت و رقابتهای آنان بنفع منافع مردم کشور خود استفاده کنند. اما گاهی اتفاق می افتاد که دوابر قدرت بجای ستیزه جوئی، باهمدیگربه توافق میرسید ند که دنیا را به میدان نفوذ خود تقسیم کنند و بالای سر ملل فقیرجهان درباره سرنوشت آنان تصمیم گیری کنند.

این سیاست " تقسیم حلوا" و نواستعماری قدرتهای شرق وغرب موجب گردیدند که جنبش های ملی در سه قاره شکل بگیرند و رهبرانی چون گاندی ، نهرو، مصدق، ناصر ، سوکارنو رهبری این جنبش ها را بدست گرفتند و نقش تاریخی مهمی برای کسب استقلال و آزادی کشورهای خود ایفا کردند . و در این ارتباط کنفرانس های

" کشورهای غیر متعهد" شکل گرفت که سیاست بیطرفانه ای دربرابر دو ابر قدرت اتخاذ میکردند.

اما پس ازمدتی جنبش های ملی و آزادیخواهانه در سه قاره فروکش کردند وسپس اتحاد جماهیر شوروی فرو پاشید وایالات متحده آمریکا نقش سر کردگی قدرت های جهانی را برعهده گرفت و باین ترتیب " نظم نوین جهانی" شکل گرفت و آمریکا یکه تاز میدان جهانی شد.

ایالات متحده آمریکا برای اینکه تسلط سیاسی و اقتصادی خود را در جهان حفظ کند، اکنون در نقاط مختلف جهان نیروهای نظامی ( زمینی ، دریائی و هوائی ) خود را مستقر کرده است. و مشاهده میکنیم که افرادی نظیر خانواده " بوش"(پدر و پسر) ، با همکاری " رامسفلد- چنی" که از حمایت گروههای محافظه کار افراطی نظیر

" نئو کانها" برخوردار هستند،سیاست جنگ و دخالت نظامی علیه سایر کشورها را پیشه کرده اند. محافظه کاران افراطی آمریکا سیاست جنگ طلبانه خود را تحت لوای " مبارزه با تروریسم" ادامه میدهند ، بدون اینکه درک روشنی از عوامل شکل گیری " بنیاد گرائی اسلامی و گسترش تروریسم" داشته باشند.

باید توجه داشت که عوامل مختلفی در شکل گیری بنیاد گرائی اسلامی و تروریسم موثر بوده اند:

1- شکست و ناکامی جنبش های ملی و دمکراسی خواهی مردم در سطح جهان موجب شکل گیری " جنبش های بنیادگرای اسلامی" در این کشورها شده است.

نیروهای بنیاد گرا و ارتجاعی اسلامیست کوشش میکنند که با بهره برداری ازشرایط ناهنجارونامطلوب اجتماعی که مردم کشورهای سه قاره درآن بسر میبرند وبا توسل جستن از باورهای مذهبی مردم بعنوان"ابزارایدئولوژ یکی کسب قدرت"، خود را بعنوان " الترناتیو جهانی" مطرح کنند. این محافل بخاطر واپسگرائی فرهنگی،"مدرنیسم و سکولاریسم " را نفی میکنند و بعلت " جمود فکری" به تخریب و تروریسم متوسل میشوند.

بنابراین، باید عوامل اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی پیدایش " بنیادگرائی اسلامی و تروریسم " را شناخت و شرایط " استقرار دمکراسی"، " رفاه اقتصادی" ، و " شکوفائی فرهنگی " را در کشورهای سه قاره فراهم کرد.

2- اکثر سیاستمدارانی که در ایالات متحده آمریکا قدرت سیاسی را بدست میگیرند،بجای اینکه در کشورهای سه قاره به جنبش های دمکراسی خواهی مردم یاری برسانند؛ و بجای اینکه با سرمایه گذاری و همکاریهای منصفانه اقتصادی و کمکهای فنی و آموزشی در راه رفاه عمومی مردم و تکامل اجتماعی این کشورها گام بردارند، دنیا را به دو جهان فقیر و غنی تقسیم کرده اند و بیرحمانه مردم این کشورها را استثمار میکنند و ازحکومتهای دیکتاتوری حمایت میکنند. و از همه بدتر، با دخالتهای نظامی و سیاست های جنگ طلبانه و تخریبگرانه خود، تروریسم و و آشوب را در این کشورها بیشتر دامن می زنند.

به باور من، ضروریست که" نظم نوین جهانی " که براساس بی عدالتی و جنگ استوار است، تغییر کند. و چنین آرزوئی با توجه به شرایطی که هم اکنون در دنیا حاکم است ، باین زودی امکان پذیر نخواهد بود.

ما میتوانیم به سیاست آمریکا بعنوان یک ابر قدرت نقد بکنیم و کوشش بعمل آوریم که سازمان یافته و هدفمند بر روی آن اثربگذاریم و نقش سازنده ای ایفا کنیم، اما نمیتوانیم با نیروهای واپسگرا و جنایتکاری مثل جمهوری اسلامی همصدا شویم.

اما نقش سازنده خود را در سطح ملی و بین المللی چگونه ایفا کنیم؟

1- تا زمانی که نیروهای ملی و طرفدار دمکراسی در ایران نتوانسته اند از اتحاد، انسجام و سازمان یافتگی مطلوبی بطور فرا گروهی و فرا مسلکی برخوردار باشند، قادر نخواهیم شد نقش مثبتی در تحولات اجتماعی ایران ایفا کنیم ویا گوش شنوائی در سطح بین المللی پیدا کنیم.

ایرانی تبارهائی که در کشورهای مختلف جهان ( از جمله در ایالات متحده آمریکا) زندگی میکنند، هنگامی میتوانند بنفع جامعه ایرانیان در داخل ایران و در خارج از کشور نقش مثبتی ایفا کنند، که از مناسبات فرد گرایانه خارج شده ، با گوناگونی اندیشه همبستگی خودرا سازمان یافته متبلور سازند.

2- تجارب نشان میدهندکه بسیای از نمایندگان کنگره و سنا در آمریکا و حتی برخی ازشخصیت هائی که بعنوان رئیس جمهور انتخاب میشوند، از مسائل جهان اطلاع کافی ندارند. بنابراین جامعه ایرانیان میتوانند با تشکیل "گروههای کاراز کارشناسان و صاحب نظران" از حق دمکراتیک خود استفاده کنند واز طریق ابزار های قانونی حقایق را باطلاع سیاستمداران و افکار عمومی برسانند و در این ارتباط نیز نقش " لابی های رژیم جمهوری اسلامی " را بر ملا سازند.

3-ساختار سیاسی ایالات متحده آمریکا به گونه ای است که " نقش فرد" برجسته تر از" نقش حزب" است . بهمین علت، سیاست و برنامه عمل احزاب در این کشور بسیار مغشوش هستند و لذا "لابی" های مختلف که منافع شرکتها و گروههای صاحب قدرت را نمایندگی میکنند،نقش موثری در تعین سیاستهای داخلی و بین المللی آمریکا ایفا میکنند. بنابراین ایرانیان فرهیخته مقیم این کشور میتوانند با ایجاد همبستگی و طرح نظریات خود حتی در مناسبات سیاسی این کشور نقش داشته باشند.اما بعلت پراکندگی نیروهای مدافع دمکراسی، لابی هائی که نقش دلال رژیم اسلامی را برعهده دارند، از این شرایط بنفع خود بهره برداری میکنند.

4-آمریکا کشوری است که از مهاجرین کشورهای مختلف تشکیل شده است و هریک از این "ملیتهای مهاجر" که از" همبستگی و سازمان یافتگی بهتری" برخوردار میباشد، بهتر میتواند در تعین سیاست داخلی و بین المللی آمریکا نقش داشته باشد.و از منافع ملیت خود دفاع کند.

تخمین زده میشود که بیش از یک میلیون نفرایرانی در آمریکا زندگی میکنند و اکثراٌ افرادی فرهیخته، کارشناس، و ثروتمند میباشند.اما متاسفانه اکثرقریب باتفاق ما از"فرهنگ سلوک و همبستگی" محروم هستیم. و بهمین علت ، درزندگی و کوششهای فردی موفق هستیم، اما قادر نشده ایم که نقش اجتماعی مشترک و موثری در این کشورها ایفا کنیم.

خودم تبعه آمریکا نیستم و در انتخابات نیز نمیتوانم شرکت کنم، اما پیشنهاد میکنم:

1- ما ایرانیان که در این کشور زندگی میکنیم، دارای هر گرایشی هستیم کوشش کنیم که "همبستگی "خود را حفظ کنیم و " بطور سازمان یافته و هدفمند" جمعیت مشترکی بوجود بیاوریم تا در روند تحولات سیاسی و مناسبات اجتماعی این کشور و از جمله در ارتباط با انتخابات این کشور نقش موثری ایفا کنیم.

2- " گروه کار " مشخصی از " کارشناسان امور خاورمیانه و ایران " تشکیل دهیم و کوشش کنیم که راهکارهای اصولی و اساسی را برای حل معضلات ایران و خاورمیانه با سیاستمداران و از جمله با نامزد های ریاست جمهوری آمریکامطرح کنیم .

3- در شرایط کنونی از "اوباما" حمایت کنیم تا سیاست جنگ طلبانه جناح " بوش " استمرار پیدا نکند و با انتخاب یک سیاه پوست فرهیخته، بینش و منش " " راسیستی " با شکست مواجه شود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.