رفتن به محتوای اصلی

دولت های خارجی خودی و دولت داخلی بیگانه
27.01.2012 - 20:54

طرح مسأله: به تازگی برخی از مدافعان سرنگونی جمهوری اسلامی توسط دولت های خارجی، برای حساسیت زدایی از مردم نسبت به حمله نظامی دولت های خارجی به ایران، مفاهیم "بیگانه" و "خودی" را به گونه نوینی "بر می سازند". مدعای آنان بسیار ساده و زود فهم است. می گویند:

الف- دولت/حکومت داخلی استبدادی سرکوبگر، که حقوق شهروندی انسان ها را نقض می کند، غریبه و بیگانه است.

ب- دولت/حکومت دموکراتیک خارجی که به ایران- مشابه لیبی- حمله نظامی کند، خودی است و غربیه و بیگانه محسوب نمی شود.

ج- وقتی حکومت سرکوبگر ناقض حقوق ملت باشد، مردم به نیروی مهاجم خارجی به چشم نجات بخش می نگرند.

د- همسویی با نیروی خارجی مهاجم به کشور، معیار خیانت و وطن فروشی نیست و مخالفت با تهاجم خارجی هم عیار ملی بودن تلقی نمی شود، بلکه محتوای این همسویی عیار را مشخص می کند.

این مدعیات تا چه اندازه مدلل و مقبول اند؟ پذیرش آنها چه پیامدهایی دارد؟ در پرتو این مدعیات کل تاریخ گذشته ایران را چگونه باید از نو بازسازی کرد؟ به دولت های موجود کنونی جهان از چه منظری خواهیم نگریست؟ این مقاله می کوشد تا حداقل محل نزاع را روشن سازد.

یکم- تاریخ بیگانه ایرانی : تمامی نظام های سیاسی تاریخ ما، نظام های استبدادی سرکوبگر بوده اند. البته میزان استبداد و شدت سرکوب گری آنها یکسان نبوده است. بنابر مدعای طرح شده در آغاز، همه آنها بیگانه و غیر خودی بوده اند. به عنوان مثال، رضاشاه و محمد رضا شاه، دو مستبدی بودند که نه تنها فضای سیاسی را کاملاً سرکوب کرده بودند، بلکه نظام سیاسی را به طرف حکومت مطلقه فردی پیش راندند. آیا این دو پادشاه، "بیگانه" و "غیرخودی" بودند؟ حکومت مطلقه رضاشاه فجایع بسیاری آفرید. یک مجلس سلطانی تحت امر برساخته بود. خانم آن لمپتون- ایران شناس و وابسته مطبوعاتی بریتانیا در تهران- در گزارشی نوشته بود: "اکثریت قابل توجهی از مردم از شاه بیزارند". سفیر آمریکا در تهران نیز پس از تبعید رضاشاه طی گزارشی درباره او نوشت: "خودکامه ای ستمگر، طمع کار و بی احساس که سقوط وی از قدرت و مرگش در تبعید... هیچ کس را متأثر نکرد". محمد رضاشاه پهلوی هم ناقض حقوق بشر بود، اما ایرانی و خودی بود، نه بیگانه و غربیه.

دوم- محکومیت دفاع از ایران: در طول تاریخ، وقتی ایران از سوی دولت های خارجی مورد تهاجم نظامی قرار می گرفت، نظام های استبدادی سرکوبگر، به اتکای مردم، از ایران دفاع می کردند. مطابق مدعای تازه، همه دفاع های نظام های سیاسی از ایران- در برابر حمله بیگانگان- را باید محکوم کرد، برای این که همه آن حکومت ها، استبدادی و سرکوبگر، و بنابراین، "بیگانه" بوده اند. به عنوان مثال، در حمله عراق به ایران، بیگانه ای (آیت الله خمینی) با بیگانه دیگری (صدام حسین) می جنگیده است. اما در مواردی، "بیگانه ای" (مستبد داخلی) به تقابل با "خودی" (مثلاً دولت بریتانیا) پرداخته است.

سوم- روسیه خوب: قطعاً سطح توسعه دولت متجاوز روسیه تزاری، از سطح حکومت های استبدادی ایرانی بالاتر و بهتر بوده است. بدین ترتیب، بر مبنای مدعای جدید، نه تنها مقاومت نظام های استبدادی -که باید بیگانه به شمار روند- و مردم در برابر تجاوز های روسیه موجه نبوده، بلکه جدا کردن بخش های زیادی از سرزمین های ایرانی توسط روسیه نیز باید عملی اخلاقاً روا به شمار رود. عهدنامه های گلستان و ترکمانچای موجه بوده اند، برای این که بیگانه حاکم بر ما، بخش های وسیعی از سرزمین ایران را به کسانی بخشید که از او توسعه یافته تر بوده اند.

چهارم- بریتانیای دموکراتیک: اگر روسیه توسعه یافته تر از ایران نیز دارای نظامی استبدادی و سرکوبگر بود، بریتانیای صنعتی که دارای نظامی دموکراتیک بود. بریتانیا در سال ۱۹۱۸ به زنان نیز حق رأی داد و بدین ترتیب دموکراسی خود را کاملتر و وسیع تر کرده بود.

روسیه و بریتانیا برمبنای معاهده ۱۹۰۷ ایران را میان خود تقسیم کردند. خوزستان- که عربستان خوانده می شد- را در این معاهده حتی جز ایران هم به شمار نیاوردند. چنان قلمداد شد که خوزستان تحت الحمایه بریتانیا است.

پس از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و خروج روسها از ایران و الغای همه قراردادهای استعماری، سرنوشت ایران به کلی به دست بریتانیای کبیر افتاد. بریتانیا از هیچ کوششی دریغ نکرد تا قرارداد ۱۹۱۹ را به تصویب مجلس ایران برساند و ایران را عملا در اختیار بگیرد.

بخش های از حکومت ایران، نیروهای "ملی" و مردم شجاعانه ایستادند و نگذاشتند که آن قرارداد به تصویب رسد و آن را به بایگانی تاریخ سپردند. برمبنای این مدعا، کار مردم و نیروهای ملی ایران صددرصد نادرست بود. برای این که:

اولاً: دولت/حکومت حاکم بر ایران، استبدادی و ناقض حقوق شهروندی ، و بنابراین، "بیگانه" و "غریبه" بود.

ثانیاً: بریتانیا قطعاً دارای دولت/حکومتی پیشرفته و دموکراتیک بود. بنابراین، آن حکومت دموکراتیک، نسبت به حکومت سرکوبگر ایران، "خودی" و "نجات بخش" به شمار می رفت.

ثالثاً: اگر ایران-همانند هندوستان- کاملاً تحت سیطره بریتانیای کبیر قرار می گرفت، مردم ایران، همانند مردم هندوستان، سرنوشت بهتری می یافتند. یکی از هموطنان موجه ساز استعمار گفته است: اگر ما همچون هند تحت استعمار بریتانیا بودیم، حداقل امروز همه مردم ایران می توانستند انگلیسی صحبت کنند. آنان که این گونه فکر می کنند، به وجوه مثبت استعمار در برخی از جوامع نگریسته و به طور نوستالوژیک چنان تاریخی را برای ایران آرزو می کردند و می کنند. این رویکرد معلوم نیست مبارزه گاندی با استعمار بریتانیای دموکراتیک و مبارزه الجزایری ها با فرانسه دموکراتیک را چگونه تبیین می کند؟

پنجم- وحدت ملی ایران: زمانی که رضا خان با کودتا بر سر کار آمد، ایران به تنها چیزی که نمی مانست، یک کشور واقعی بود. به غیر از نفوذ واقعی روسیه و بریتانیا، در هر گوشه ای از کشور هر کس ساز خود را می زد و با وابستگی به دولت های "بیگانه" هیچ مرکزیت و نظمی را به رسمیت نمی شناختند. رضاشاه به روش های نظامی تمامی این گروه ها و اقوام و عشایر را سرکوب کرد و همه را تابع دولت مرکزی ساخت.

حکومت شیخ خزعل در خوزستان مورد حمایت بریتانیا بود. او حکومت های مرکزی را به رسمیت نمی شناخت و حتی حاضر به پرداخت مالیات به دولت مرکزی نبود. در ۱۹۰۱ شیخ خزعل طالب آن شد که دولت بریتانیا او را خدمتگزار سفارت انگلیس بشناسد تا او با اقدامات دولت مرکزی برخلاف مصالح خود به مخالفت پردازد. در ژوئن ۱۹۰۳، انگلستان تضمینی مشابه آنچه به شیخ کویت داده بود، به او داد. مطابق مفاد این تضمین مکتوب، بریتانیا متعهد شده بود که جلوی هرگونه تلاش حکومت ایران را که هدفش کاستن اقتدار شیخ در منطقه باشد، بگیرد. در سال ۱۹۰۸ شیخ خزعل از بریتانیا خواست: "تا آنجا که قدرت دارد مانع جذب او در هر کشوری گردد، زمامداری متوالی او و وارثان او... و مصونیتش در مقابل هرگونه دستبرد مجلس به قدرت او را تضمین کند... و اگر ایران تجزیه شود او قدرت خود را در آن ایالت نگهدارد".

دولت بریتانیا در سال ۱۹۰۹ مقداری از سهام شرکت نفت را به رایگان به شیخ خزعل واگذار کرد و در ۱۹۱۴ پشتیبانی مکتوب بیشتری از حکمرانی وی به عمل آورد. در سال ۱۹۱۷، طی مراسمی علنی، مدال همایونی بریتانیا به شیخ خزعل اهدا شد و از آن به بعد، "سر شیخ خزعل" نامیده شد. در ۱۹۱۹ بریتانیا ۲۰۰۰ قبضه تفنگ تازه ساز، مهمات، چهار توپ صحرایی، یک کشتی بخار و حتی توپ هایی برای مراسم سلام نظامی به او اهدا کرد. در همین سال- ۱۹۱۹- بریتانیا احمدشاه را مجبور کرد تا لقب "سردار اقدس" به شیخ خزعل اعطا کند. در این زمان، خوزستان کاملاً در چنگال بریتانیا قرار داشت.

رضا خان به دنبال پایان بخشیدن به حکومت مستقل شیخ خزعل بود. بریتانیا هنوز موافق این کار نبود اما میان دستگاه سیاست خارجی بریتانیا در این خصوص اختلاف نظر پدید آمده بود. به هر حال در آذرماه سال ۱۳۰۳ رضاخان به این مسأله پایان داد و در ۱۱ دی ماه ۱۳۰۳ بدون آن که جنگی کرده باشد، به عنوان فاتح وارد تهران شد. در اوائل ۱۳۰۴شیخ خزعل را پنهانی بازداشت کرد و در ۲۰ اردیبهشت او و پسرش را به تهران آورد و تا پایان عمر- در سال ۱۳۱۵- در منزلی در تهران نگاه داشت.

رضاشاه نقش مهمی در نابودی حرکت های گریز از مرکز و نافی وحدت ملی ایران داشت. وحدت ملی ایران با زور و قلدری پدید آمد، نه گفت و گوی منطقی ، که امکان ناپذیر بود.

ششم- مستبدان خودی: پرسش مهم و کلیدی این است: نظام های استبدادی سرکوبگر از کجا آمده اند؟ آیا دولت های خارجی آنها را زاده و بر ما مسلط کرده بودند؟ آیا خداوند آنها را از آسمان نازل کرده و بر ما مسلط ساخته بود؟ همه آنها (رضا شاه، محمدرضاشاه، آیت الله خمینی، آیت الله خامنه ای) مستبدانی بودند که در دل همین خاک و سرزمین زاده، بالا رفته و مردم را سرکوب کرده اند. آنان محصول ظرفیت های واقعی همین جامعه بودند. به تعبیر دیگر، مردم ایران آنها را آفریده و خلق کرده بودند. اما همه مخلوقات و محصولات تاریخی ما از نظر معرفت شناختی و اخلاقی موجه نبوده و در خدمت کاهش درد و رنج آدمیان نیز قرار نداشته اند.

هفتم- فرار از مسئولیت: "بیگانه" و "غریبه" کردن نظام های سیاسی استبدادی، معنایی جز مسئولیت گریزی و انداختن بار گناهانمان بر دوش "دیگران/بیگانگان/غریبه ها" ندارد. نظام استبدادی از نظر معرفت شناختی و اخلاقی محکوم است. چنان نظامی به هیچ وجه قابل قبول نیست. اما با "بیگانه سازی" حکومت های استبدادی ناقض حقوق مردم، نمی توانیم منکر نقش جمعی مان در پدید آوردن چنان نظاماتی شویم. البته نقش همه افراد ملت در پدیدآوردن نظام های استبدادی یکسان نبوده و نیست. اما از منظر تاریخی، مورخان و جامعه شناسان جمیع دستاوردهای تاریخی مثبت و منفی یک ملت را گزارش می کنند. در گزارش عالمان علوم اجتماعی نوشته خواهد شد: ایرانیان تاکنون حتی یک نظام سیاسی دموکراتیک برنساخته اند. این امر هیچ ارتباطی به مسائل نژادی و قومیتی ندارد، در تبیین این نوع مسائل، باید رویکردی "جامعه شناختی" اتخاذ کرد.

هشتم- روحانی نما: آخوندها، آخوندهای فاسد را "روحانی نما" قلمداد می کنند. یعنی یک روحانی همه مفاسد را که انجام دهد، تازه مثل بقیه مردم خواهد شد، نه "روحانی" که پاک و آسمانی است. اما واقعیت این است که آیت الله العظمی، آیت الله، حجت الاسلام والمسلمین و حجت الاسلام فاسد و مفسد فی الارض داریم. آیت الله تروریست، هم آیت الله است. آیت الله دزد هم آیت الله است. آیت الله دروغگو هم آیت الله است. اگر چنین رویکردی- یعنی روحانی نما خواندن آخوندهای فاسد- مجاز باشد، اعضای همه مشاغل وقتی یکی از هم صنفی هایشان مرتکب فسادی شد، او را مهندس نما، دکترنما، تاجرنما، روزنامه نگار نما، مرده شورنما و غیره قلمداد خواهند کرد.

تاریخ و فرهنگ و سنت و دین و شخصیت ما این "امکان/زمینه/بستر" را فراهم می آورد که نظام های سیاسی استبدادی برسازیم. برای نفی استبداد و سرکوب نیازی بدان نیست که نظام های استبدادی خودساخته را "بیگانه" و "غیر خودی" سازیم. رویکردی که نظام های استبدادی خودمان را "بیگانه" قلمداد می کند، مشابه رویکرد "روحانی نما" سازی آخوندهاست.

نهم- استبداد موجه و قابل دفاع است، چون خودی است: تا حدی که من اطلاع دارم، هیچ کس تاکنون چنین ادعایی نکرده است. این مدعا آن قدر مخدوش است که اندک بهره ای از عقلانیت مانع دفاع از چنان مدعایی خواهد شد. نظام های استبدادی "بیگانه" نبوده اند، خودی خودی بوده اند. اما رژیم استبدادی از منظر معرفت شناختی و اخلاقی محکوم است و باید- به قصد برساختن نظامی دموکراتیک و ملتزم به آزادی و حقوق بشر- با آن مبارزه کرد. برای مبارزه با رژیم دیکتاتوری هیچ نیازی به بیگانه سازی آن وجود ندارد. فرزند برای ایستادن در برابر پدر مستبد خود، نیازمند "بیگانه/خارجی/غریبه" سازی او نیست. ممکن است برادر من قاتل حرفه ای یا کلاهبردار باشد، اما من نمی توانم مدعی شوم که آن قاتل حرفه ای یا کلاهبردار، برادر خونی من نیست، بلکه "بیگانه/خارجی/غریبه" است.

دهم- هم جبهه شدن با رژیم استبدادی: تا حدی که من اطلاع دارم، هیچ یک از مخالفان جمهوری اسلامی که به شدت مخالف حمله نظامی به ایران هستند، نگفته اند باید با جمهوری اسلامی در یک جبهه قرار گرفت، چون "خودی" است.یعنی مال خودمان است. از مخالفت با بمباران ایران- مشابه لیبی- چگونه می توان همسو و هم جبهه شدن با رژیم جمهوری اسلامی را استنتاج کرد؟

یازدهم- خودی سازی دولت متجاوز، شرط لازم بمباران ایران: همان گونه که گفته شد، مبارزه با رژیم استبدادی، منطقاً نیازمند "بیگانه/خارجی/غریبه" سازی آن نظام سیاسی نیست. اما دفاع از جنگ و بمباران ایران، نیازمند "خودی سازی" دولت متجاوز "خارجی/بیگانه" است.

بدین ترتیب، باید به دقت به محل نزاع توجه کرد. محل نزاع مبارزه با رژیم استبدادی سرکوبگر به قصد گذار به دموکراسی نیست، که امری موجه است. محل نزاع، دفاع از جان و زندگی مردم است. بمباران ایران توسط دولت های غربی به قصد سرنگونی جمهوری اسلامی، می تواند به کشته شدن ده ها و یا صدها هزار ایرانی منتهی شود. بنابراین، محل نزاع بمباران ایران است. با خودی سازی دولت های بمباران کننده ایران و بیگانه سازی رژیم حاکم بر ایران، مسأله جان و زندگی مردمی که در اثر بمباران کشته خواهند شد، حل نخواهد شد.

دوازدهم- بیگانه بودن اکثریت دولت ها: اکثریت دولت های موجود جهان، حقوق شهروندی مردم خود را نقض می کنند. بدین ترتیب، اکثریت دولت های موجود، دولت های بیگانه و غریبه اند و تنها تعداد اندکی از دولت های جهان، برای مردمشان دولت های خودی به شمار می روند. با توجه به این که بمباران کشورهایی که دارای دولت های بیگانه اند، موجه و مجاز است، دولت های خودی باید بمباران دولت های بیگانه را آغاز کنند.

نتیجه: معنای مفاهیم را عوض می کنند تا حمله نظامی به ایران توجیه پذیر شود. رژیم حاکم، "بیگانه" است. دولت خارجی که ایران را بمباران کند، "خودی" است. بمباران ایران، "تجاوز" نیست. همکاری با مهاجمان، خیانت به شمار نمی رود

مخالفان، رژیم جمهوری اسلامی را به دلیل تبعیض های نهادینه، نقض حقوق بشر و غیر دموکراتیک بودن، نمی خواهند. شجاعانه با سلطه استبداد دینی می رزمند تا مردم زندگی آزادانه و عادلانه ای بیابند، نه آن که با متجاوزان "همسو" شوند تا کشور بمباران و مردم کشته شوند. مردم ایران به نظامی عادلانه- دموکراسی ملتزم به حقوق بشر عادلانه ترین برساخته آدمیان تاکنون است- نیاز دارند.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
بی بی سی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.