یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با پیروزی غیر منتظره آقای حسن روحانی به پایان رسید. انتخابات ریاست جمهوری در ایران فرصت و شرایطی برای مردم و حاکمیت و همه نیروها و جریانهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی داخل و خارج کشور ایجاد میکند که به شکلی اقدامات و خواستها و مطالبات مختلف و یا مواضع مخالفت و موافقت خود را با روشنی بیشتر مطرح کنند. اتحاد جمهوری خواهان ایران نیز طی بیانیهای اعلام داشت که در انتخابات شرکت نخواهد کرد. در این بیانیه آمده بود که "اتحاد جمهوریخواهان ایران برایِ بیان فریاد اعتراض خود به روند انتخابات تا به امروز، در «انتخابات» ۲۴ خرداد شرکت نمی کند؛ ولی به نظرِ کسانی که همرزم ما در پیکار برای آزادی اند و راه دیگری برگزیده اند، احترام می گذارد." این بیانیه درست در روزهائی منتشر شد که توافق و اجماع اصلاح طلبان با اعتدالیون برای حمایت از آقای روحانی داشت به نتیجه میرسید. صدور بیانیه و اعلان عدم شرکت در چنین شرایطی مورد انتقاد شدید عدهای از فعالان "اجا" قرار گرفت.
پیش و پس از انتخابات کشمکشهای نظری و قلمی در میلینگ لیست درونی "اجا" شدت گرفته بود. مقالات متعددی در رابطه با انتخابات و نتایج آن در سایتها منتشر شد. خانم ملیحه محمدی مقالهای به نام "رابطه مردم و اپوزیسیون" در تاریخ 28 ژوئن در سایت روز آن لاین و "اجا" و برخی سایتهای دیگر منتشر کرد. در همان سه سطر اول این مقاله مضمون اصلی و چکیده نظرات نویسنده مستتر است. مینویسد: "موضوع این نوشتار پرداختن به اشتباه بزرگ اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور در رویکرد به انتخابات اخیر است. مضمون این اشتباه، روانشناسی نادرست از جامعه مادر از یکسو و دریافت جزمی از حکومت و ندیدن مشکلات و چرخش های آن و بر این بستر، ارائه رهنمود غلط به مردم است." به این ترتیب، خانم محمدی و برخی دیگر از همفکرانش در "اجا" هیأت سیاسی را مورد نوعی قضاوت مضمونی و دیدگاهی قرار میدهند. به گمان من طرح یک چنین قضاوتی اساساً نادرست و خود ناشی از دید و موضع خاص نویسنده نسبت به امر اصلاح طلبی و روندهای سیاسی در ایران است.
از آن جا که مضمون این عبارات حاوی احکام و نظراتی است که در پس آن نوع معینی از روش و سیاست رفرمیستی تبلیغ و حتا به عنوان تنها یا بهترین نوع سیاست معرفی میشود، بر آن شدم نقدی بر آن بنویسم تا روشن شود خانم ملیحه محمدی چرا و از کدام موضع دوستان و همفکران خود را مورد انتقاد قرار میدهد. البته احتیاجی به نقد همه مطالب این مقاله نیست. در همین سه سطر مقصود نویسنده بر آورده شده است. اما هدف من از نقد این مقاله مشارکت در تلاش جمعی درون و بیرون "اتحاد جمهوری خواهان ایران" در رفع ابهامات و به ویژه تفسیرها و برداشتهائی است که گاه به کلی با سیاست و مشی راهبردی "اجا" متفاوت هستند.
نقد و بررسی در "اجا" همواره جریان داشته و خواهد داشت. اهداف سیاسی "اجا" خصلت فرا حزبی و ملی و دموکراتیک دارند اما به لحاظ تشکیلاتی "اجا" به مانند یک حزب سیاسی که بخشی از جمهوری خواهان خارج کشور را در خود جای داده است، عمل میکند و به همین دلیل به میزان زیادی مجادلات و کشمکشهای داخلی این نهاد سیاسی به احزاب سنتی شبیه شده است، کشمکشهائی که گاه تا مرز دسته بندی و انشقاق پیش میرود. روشن است که نقطه نظرات گوناگون اجتماعی و اقتصادی در اتحاد جمهوری خواهان حضور داشته و خواهد داشت. لذا برخورد آراء و نظرات در "اجا" تا آن اندازه مفید و ضروری است که مشخصاً مربوط به اهداف پذیرفته شده و سیاستها و شیوهها و اشکال و راه دستیبابی به هدف مشترک باشد. به گمان من طرح مسائلی خارج از این چهار چوب کلی سازنده نیست. در "اجا" هم جمهوری خواه بورژوا و هم جمهوری خواه چپگرای مدافع استقرار سوسیالیسم و هم جمهوری خواه مذهبی میتوانند حضور داشته باشند.
پس از همان آغاز باید دانست که در درون اتحاد جمهوری خواهان ایران، همواره نقطه نظرهای متنوعی پیرامون درک و فهم از سیاستورزی، اصلاح طلبی، قانونگرائی و غیره در شرایط پیچیده سیاسی و اجتماعی کشورمان وجود دارد. لذا وجود برداشتهای مختلف و گاهن به کلی متفاوت در میان فعالان و سیاستورزان "اجا" در رابطه با موضعگیریهای سیاسی مهم، تعجب برانگیز نیست. منشور ده مادهای "اجا" اهداف سیاسی را مشخص کرده است. در باره شکل و شیوه فعالیت نیز هم در منشور و هم در مصوبات همایشها تأکیدهای مشخصی وجود دارد. در طرح راهبردی "اجا" البته به مواردی اشاره میشود که تا حدود زیادی متأثر از اوضاع و مشکلات سیاسی اواخر اصلاحات دوم خردادی است. با توجه به شرایط و روندهای طی شده ضروری است طرح راهبردی نیز مورد بازبینی قرار گیرد به طوری که دادههای سالهای اخیر و روندهای جاری در آن لحاظ گردد. از جمله تحولات بسیار مهمی که از انتخابات ۸۸ تا انتخابات اخیر ریاست جمهوری ایران رخ داده است به میزان زیادی "اجا" را قادر میسازد نسبت به روندها و تحولات درونی و مناسبات مردم با حاکمیت و به طور کلی آرایش سیاسی و اجتماعی نیروها در کشور با دیدی عینی تر و دقیقتر بنگرد و نتایج را در اسناد پایهای خود منعکس کند.
اینک انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را پشت سر گذاشتیم. روند پر ماجرا و پر افت و خیز این انتخابات با نتایجی که شگفتی بسیاری از کنشگران سیاسی از جمله این جانب را برانگیخته بود، موضوع بحث و مقالات بیشماری در داخل و خارج از کشور شده است. خانم ملیحه محمدی نیز فعالانه نقطه نظرات خود را به رشته تحریر در آورده در سایتها منتشر میکند. اما موضوع مقاله "رابطه مردم و اپوزبسیون" صرفاً محدود به حوزه ژورنالیستی و تحلیل شرایط روز نیست. نویسنده مقاله با اشاره به شرایط سیاسی کشور در پی رد صلاحیت آقای هاشمی رفسنجانی و موضعگیری بخش بزرگی از نیروهای اصلاح طلب داخل و خارج کشور علیه انتخابات مهندسی شده، اعلام تحریم و امتناع و یا عدم شرکت در انتخابات را خطا و ناشی از دیدگاههای جزمی و روانشناسی نادرست جامعه دانسته و مورد تخطئه قرار داده است. لازم نیست تأکید کنم که او و هر کس دیگری حق دارد آزادانه نظر خود را بنویسد و منتشر کند ولی نویسنده که بیش از همه از بیانیه عدم شرکت رهبری "اتحاد جمهوری خواهان" ناراحت و معترض است در مقاله "رابطه مردم و اپوزیسیون" خود احکامی غیر واقعی صادر میکند که بیشتر به تمایل فکری خود نویسنده مربوط است.
نویسنده محترم رویکرد بخش وسیعی از اپوزیسیون خارج از کشور در انتخابات را اشتباه بزرگ اپوزیسیون میخواند. البته باید دانست منظور نویسنده تحریم کنندهگان سنتی مانند سازمانهای چپ رادیکال، مجاهدین و سلطنت طلبان نیست، بلکه اتحاد جمهوری خواهان ایران است. نویسنده مضمون این اشتباه را "روانشناسی نادرست جامعه" معرفی میکند. ادعا میکند آن بخشی از اپوزیسیون اصلاح طلب خارج از کشور که پس از رد صلاحیت آقای رفسنجانی به عدم شرکت در انتخابات روی آوردند، از شناخت درست روانشناسی جامعه بی بهره هستند.
من از ادعای شناخت روانشناسی مردم آن هم به حدی که بتوان به آنها رهنمود داد بی اطلاعم. تازه اگر جریانی در خارج کشور ادعا کند از نفوذ کلام لازم برخوردار است و میتواند رهنمودهای روانشناختیاش را به گوش مردم برساند و مردم هم در صورت شنیدن به عمل در آورند، آن وقت میتوان روی ادعای خانم محمدی مکث کرد. اما چنین پدیدهای وجود خارجی ندارد. البته نباید فراموش کرد که ادعاهای "همه چیزدانی" در میان تفکرات ایدئوژیکی مختلف رایج است و فرقی هم نمیکند که در درون و بطن جامعه باشند یا در قارهای دیگر، آنان نسخه حلاٌل همه مسائل را در مشت خود دارند ما را با این تفکرات راه و کاری نیست. اما راستی چه کسی در خارج کشور مدعی روانشناسی درست (و یا نادرست) از جامعه است؟ در توضیح میگویم: برخی از دوستان به شمول خانم محمدی در نقد عمل رهبری سیاسی "اجا"، از خود نوعی شتاب و سراسیمهگی و ناخویشتنداری نشان میدهند. همان طور که در نقل قول بالا دیده میشود خانم محمدی مسؤلان سیاسی "اجا" را از یک سو متهم میکند که از قارهای دیگر به "روانشناسی جامعه" دست میزنند و از سوی دیگر همان کار ناکرده و ناشدنی را نیز متهم به انجام نادرست آن میکند. پرسیدنی است که همه آنهائی که در کشور بودند، در زندانها بودند، در میان روحانیون بودند، در احزاب تحت فشار امنیتیها بودند، در میان دانشجویان بودند، در میان میلیونها مردمی که در خانهها و حتا در خانه آقای رفسنجانی بودند و در کنار آقای خاتمی بودند و همگی در بطن جامعه بودند چرا مشمول ادعای "روانشناسی نادرست جامعه" خانم محمدی قرار نگرفتند؟ چه حاجت و ضرورتی باعث شد که خاتم محمدی دست به صدور تز و نظریهای بزند که بتواند با آن فقط بر سر "اتحاد جمهوری خواهان ایران" بکوبد! همه میدانند عده زیادی از اصلاح طلبان پس از کودتای انتخاباتی ۸۸، به خارج کشور پناه آوردند و بخش قابل ملاحظهای از آنان درست بیخ گوش خانم محمدی موضعی مشابه "اجا" داشتند. اما خانم محمدی دیواری کوتاهتر از رفقای خود پیدا نمیکند و شاید به همین دلیل با تئوری ویژه خود، فقط این نهاد را به جزم اندیشی و در نتیجه ارائه رهنمود غلط به مردم، متهم میکند.
باید فهمید قصد نویسنده مقاله مبنی بر روانشناسی نادرست جامعه از سوی مسؤلان "اجا" چیست و دنبال چه چیزی هستند و چرا بخش وسیعی از اصلاح طلبان داخل کشور را که مستقیماً با روح و روان مردم در تماس هستند، اصلاً به حساب نیاوردند و تنها دوستان خود را که مانند خود نویسنده پایشان سالهاست به کشور نرسیده متهم به ذهنیگری و جزماندیشی و غیره میکند؟ خانم محمدی مگر نمیداند که این خشم و آتشی که در وجود این طیف گسترده از فعالان سیاسی تحول طلب و اصلاح طلب داخل و خارج کشور به این گستردگی شعله کشید، محصول چه اوضاع سیاسی در کشور بوده است؟ چرا باید شرایط را محدود به دایره روانشناسی جامعه کرد؟ مشارکت مردم و اجماع دوباره پدید آمده اصلاحی- اعتدالی برای تغییر در آخرین روزها مگر توسط روانشناسان ماهر و متخصص صورت گرفته است؟ کنش و واکنش نیروهای سیاسی حتا در طیف نیروهائی که خانم محمدی هم یکی از کوشندگان آن در شطرنج پر تناقض سیاسی کشور است را چرا باید به دلائل غیر واقعی این چنین مورد حمله قرار داد؟ مگر همه این واکنشها در پی رد صلاحیت آقای هاشمی از هر سو روی ندادند. تحریم، امتناع و عدم شرکت در انتخابات در میان مردم بیش از همه مشاهده میشد. اعلان چنین مواضعی از سوی نیروهای ناراضی و خشمگین اصلاح طلب محصول فشار و دخالت و تحمیل غیر قانونی اراده و اعمال نظر اقتدارگرایان حاکم بود! جمهوریت کشورما همچنان اسیر چنگال حکومت ولائی است بنا بر این قابل قبول نیست از اصلاح طلبان توقع داشته باشند در هیچ شرایطی به واکنش اعتراضی- مدنی دست نزنند؟ واقعیت این بود که طیف گستردهای از نیروهای داخل و خارج کشور به چنین واکنشی روی آوردند ولی "فقط" اتحاد جمهوری خواهان ایران به جزم اندیشی و روانشناسی نادرست متهم میشود!
به نظر میرسد نویسنده مقاله پیروزی آقای روحانی در انتخابات را به حساب روانشناسی درست خود میگذارد. البته کسی منکر تأثیر انبوهی از عوامل و فاکتورهای ریز و درشت مؤثر در روند انتخابات نیست. این تآثیرات در همه جا در جامعه و در عمل فعالان سیاسی و هم در کنش و واکنش نیروهای مختلف حکومتی و هم در رأس هرم قدرت و در میان اصولگرایان رقیب آقای روحانی و نیز در خارج کشور وجود داشتند. شرایط فشار نیز تا روزهای نزدیک به انتخابات همه تلاشها را محدود و عملاً منحصر به مانور معدودی از شخصیتها کرده بود در این میان مردم به صورت خود جوش از هر فرصتی که پیش میآمد مانند مراسم خاکسپاری آیتالله طاهری و در جمعهای انتخاباتی آقای عارف و روحانی، گوشهای از احساسات اعتراضی خود را نشان میدادند. اما علیرغم همه این شواهد، مردم ایران به دلیل فقدان و ضعف احزاب کارآمد و نهادهای مدنی مستقل، واکنش نهائی خود را در آخرین روزها به طور هجومی نشان دادند. آیا همه این روندهای متناقض تابع یک نقشه عقلائی و با ملاحظات روانشناسانه اجتماعی همانند یک آزمایشگاه علوم تجربی پیش رفت؟
به گمان من انتقاد اولی که به رهبری سیاسی "اجا" وارد است، تأخیر در صدور آن بیانیه است نه در متن آن! بیانیه "اجا" انعکاس وضعیت روزهای پیش از صدور آن بود. هنگام صدور بیانیه تا حدی معلوم شده بود که اوضاع در حال تغییر است. تا پیش از آن بسیاری از اصلاح طلبان داخل و خارج کشور با خشم به روند مداخلهگرانه انتخابات با بدبینی تمام مینگریستند و بدون تغییر وضعیت هم در پائین و هم در میان رهبران مؤثر اصلاح طلبان و اعتدالیون (واکنش مشترک آقایان خاتمی و هاشمی)، به حق نمیتوانستند از صندوق رأی انتظار معجزهای داشته باشند. اتفاقاً همین بروز خشم و اعتراض و امتناعها به نوبه خود در انعکاس کوهی از نارضائیها از شرایط بحرانی و بن بست کشور مؤثر بوده است. حال در این میان، آن بخش از اصلاح طلبان پیرامون آقای محمد خاتمی که با توجه به شرایط خشم و نومیدی، در مداراگری از روحیه و سماجت بیشتری برخوردار بودند به تلاش ادامه دادند و سرانجام آن هم به اصطلاح در دقیقه نود، توانستند فرمول توافق با آقای هاشمی را با کنار رفتن آقای عارف و حمایت از آقای روحانی بیابند. بدین سان از بطن شرایط نومیدی و شک و ناباوری و خشم بسیاری از اصلاح طلبان تأثیرگذار، ائتلاف برای تغییر را به شکل تارهای احیاء کردند که مردم هم به آن روی آوردند. حال از خانم محمدی باید پرسید چرا موضع اصلاح طلبان خارج کشور که مشابه بخشی از اصلاح طلبان داخل کشور بود باید به حساب نشناختن روانشناسی جامعه و جزم اندیشی گذاشته شود؟ واقعاً غیرقابل قبول است که موضع بخش قابل ملاحظهی از اصلاح طلبان داخل کشور را به شمول توده عظیمی از ملت ایران، که پیش از چرخش اوضاع (در کل صحنه سیاسی و نه فقط در حکومت) موضعی مشابه بخشی از خارج کشوریها داشتند، میتوان با تئوری و اصول و فروع این چینی توضیح داد!.
به گمان من انتقاد دومی که به رهبری "اجا" وارد است عدم تحرک لازم و اعلان نکردن موضع جدید بود. خانم ملیحه محمدی نیز بدون توسل به نظریه جزماندیسی و روانشناسی و غیره میتواند به عدم واکنش رهبری نسبت به آخرین وضعیت، به طور جدی انتقاد کند و بخواهد که رهبری وقت "اجا" در رصد کردن اوضاع تا آخرین لحظات از خود پیگیری و تحرک جدی نشان دهد. اما ایراد خانم محمدی به هیأت سیاسی "اجا" جنبه دیدگاهی دارد. او با نگاه و مواضع خاص خود به این ارگان برخورد میکند. پس باید به بخش دوم حکم ادعائی خانم محمدی مراجعه کنیم:"دریافت جزمی از حکومت و ندیدن مشکلات و چرخش های آن و بر این بستر، ارائه رهنمود غلط به مردم است.". از نظر نویسنده مصداق بارز این حکم مسؤلین سیاسی "اجا" هستند. این نسخه شفابخش البته ماهیتی سیاسی و اهمیتی "راهبردی" دارد. در وهله نخست میتوان از آن نتیجه گرفت که نویسنده خود را مبرا از جزماندیشی میداند. چرا که میتواند "چرخشهای" حکومت را ببیند و مشکلات آن را به خوبی دریابد و به کمک روانشناسی درست جامعه از دادن رهنمود غلط به مردم اجتناب کند! حال ببینیم محتوای سیاسی این حکم چیست و به کجا اشارت دارد؟
در دو سه سال اخیر معدودی از فعالان اصلاح طلب از جمله آقای فرخ نگهدار در خارج کشور در هر فرصت و در هر تریبونی بی انقطاع بر ضرورت تغییر رفتار حکومت که همان تغییر رفتار رهبر جمهوری اسلامی است، به مثابه یک مشی سیاسی اصلاح طلبانه تأکید میکنند. مدافعان این نظر معتقدند که سیاست صحیح آن است که بر تغییر رفتار رهبری جمهوری اسلامی متمرکز شود. بنا بر این اپوزیسیون باید طوری عمل کند تا دل رهبری نظام را به دست بیاورند و او را مطمئن کند که کسی خواهان براندازی و یا کنار زدن او نیست. یک چنین سیاستی اگر توسط هر کسی در پیش گرفته شود مسلماً ربطی به اتحاد جمهوری خواهان ایران نخواهد داشت. "رفتار رهبری" که پیگیرانه میکوشد همه اهرمهای قدرت را در دست خود بگیرد، اگر (یک اگر ناقابل)به سود مردم تغییر یابد، یقیناً موجب خوشحالی بسیار همه مردم و ملت میشود اما در سیاست بر چنین آرزوهائی هیچ کس حسابی باز نمیکند. به هر حال سیاست پذیرفته شده در اجا گرچه هنوز با ابهام و برداشت مختلف همراه است، اما با این نظرات نیز سلوک و نزدیکی ندارد. درست است که سیاست "اجا" آن قدر شفاف و بدون ابهام نیست اما به دلیل وجود برداشتهائی از این نوع، در هر مقطع تاکتیکی مهم، توافقها آسان به دست نمیآید. در بسیاری موارد اکثریت آراء با اقلیتی مخالف و معترض روبرو میشود. بیشتر مصوبات اجا بر شیوه و اشکال و روش فعالیت مدنی غیر خشونت آمیز و اصلاح طلبانه تدریجی به اصطلاح گام به گام تأکید دارد. خوشبختانه "اجا" با ایده تحولات ناگهانی و گسسته یا براندازی در صفوف خود به هیچ وجه روبرو نیست. با این همه در اجا نسبت به امر اصلاح و تحول و تغییر در مقاطع مشخصی درک و تاکتیک واحدی وجود ندارد. این وضعیت در انتخابات اخیر ریاست جمهوری بار دیگر خود را نشان داد. برخی از دوستان که مدعی هستند "مشکلات چرخش حکومت" را خوب درک میکنند نظرات خود را که سالهاست توسط معدودی از ژورنالیستهای سابقا اصلاح طلب در داخل کشور هم تبلیغ میشود و به هیچ وجه هم جدید نیست، به سیاست رهبردی خود تبدیل کرده و عملاً رهبری سیاسی اجا را تا مرز بحران تحت فشار قرار میدهند.
وجود پیشنهادات مختلف و ارائه طرحهای سیاسی متفاوت به هر حال بخشی از حقوق اعضا است. "اجا" نیز برای تبدیل یک طرح مشخص عملی به مصوبه قانونی از مقررات و مکانیسم لازم برخورداراست. هر طرح مهم و پایهای که جنبه راهبردی داشته باشد، موقعی به مواضع "اجا" تبدیل میشود که در همایش عمومی آن مورد تصویب قرار گیرد. تا آن زمان تمامی مصوبات پیشین به قوت قانونی خود باقی هستند و مسؤلان سیاسی تنها در این چارچوبها میتواند عمل کنند. نادیده گرفتن مقررات تشکیلاتی و یا استفاده از اهرمهای تشکیلاتی برای تحمیل نظر خود بر دیگران از سوی هر کس که باشد پذیرفتنی نیست و در صورت استمرار "اجا" را به بحران و حتا جدائی و انشقاق میکشاند. تا آن جا که من میدانم اعمال فشارهای این چنینی در "اجا" بی سابقه نیست. گویا بروز چنین وضعیتی انشعابی را در دو سال پیش به "اجا" تحمیل کرده است. متآسفانه بعضی از دوستان در کاربست سیاست صحیح نزدیکی و اتحاد با نیروهای اصلاح طلب مرز روشنی قائل نیستند به طوری که "اجا" را در حد انحلال و ادغام سیاسی در این جریانات و سیاستها پیش میبرند. هر چه که باشد مسئولان سیاسی باید تابع ضابطه و مقررات پذیرفته شده و قانونی "اجا" باشند از جمله در عرصه بیرونی باید همواره بر موضع و هویت مستقل اجا متکی بوده و نباید به هر بهانهای از جمله انتخابات ریاست جمهوری آن هم در کشور خاورمیانهای ما، که پر از اعمال نظر غیر قانونی و فساد و زد و بندهای پشت پرده است، هویت مستقل "اجا" را زیر پا بگذارد و به سیاهی لشگر هر روندی تبدیل شود.
این نکته را هم بگویم که در هفته آخر پیش از انتخابات، سیگنالهای تازهای از سوی رهبر جمهوری اسلامی ظاهر شد. رهبر درمانده که هشت سال پیش با برکشیدن آقای احمدی نژاد به ریاست جمهوری به خیال خود حاکمیت را یک دست و تمامی اهرمهای جمهوریت را به خدمت حکومت خود در آورده بود، چنان فاجعه و بن بستی در عرصه داخلی و مناسبات بینالمللی کشور به وجود آورد که جز تن دادن به نوعی سازش اعلان نشده هیچ چاره دیگری نداشت. دست زدن به یک کودتای انتخاباتی مشابه سال۸۸، با توجه به اوضاع وخیم کشور نیز مصداق کور کردن چشم به جای گرفتن ابرو بود. هنوز عوارض و آثار مستقیم کودتای انتخاباتی ۸۸، که با محاکمات قلابی و بازداشت و زندانی کردن بسیاری از کادرها و فعالان جنبش سبز و تحت فشار قرار دادن بسیاری از فعالان و روزنامه نگاران و حصر غیر قانونی رهبران جنبش سبز، ادامه دارد. این وضعیت رأس هرم قدرت را وادار به نوعی تمکین و تن دادن به سازش برای غلبه بر شکست معنوی و اخلاقی خود کرد. چنین بود که به "ظاهر" تقلبی در شمارش و اعلان نتایج انتخابات و اعمال نظر از سوی مراکز قدرت زیر فرمان رهبر انجام نگرفت. با این حال نباید این حقیقت را فراموش کرد که توافق در حمایت از آقای روحانی و استقبال مردم در آخرین روزها، پس از آن صورت گرفت که ابتدا آقای خاتمی را با تمام قوا از شرکت در انتخابات بازداشتند و سپس آقای رفسنجانی را در میان بهت و حیرت همه مردم ایران و جهانیان رد صلاحیت کرده و از روند انتخابات بیرون انداختند! عدم اعتراض آقای هاشمی و در نهایت حصول اجماع پیرامون آقای روحانی شرایط نادلخواه اما به هر حال مطلوب آقای خامنهای را فراهم کرد. در پی آن نوعی سازش یا چرخش (فعلاً موقتی است بهتر است منتظر بود) در این سطح و در این مقطع و مرحله از کشاکش نیروهای سیاسی در کشور توسط آقای خامنهای صورت گرفت. این وضعیت صرف نظر از این که ناشی از اندرز یا آرزوی برخی از صفوف اپوزیسیون داخل و یا خارج کشوری بوده باشد و یا حاصل شرایط اسفبار داخلی و بینالمللی و بن بست همه جانبه حکومت نظامی- امنیتی آقای خامنهای و یا ناشی از خطر سوریهای شدن کشور و یا ناشی از مقاومت جنبش سبز و ایستادگی تحسین برانگیز رهبران و کادرهای مصمم این جنبش بوده باشد یا خیر، همه اینها را به هیچ وجه نمیتوان به هیچ تئوری و نظریه علمی و غیر علمی نسبت داد. مختصات لحظات پایانی یک نبرد که به "دقیقه نود" مشهور شده است، تابع هیچ تئوری ویژه علمی و یا ادعائی نیست.
نقی حمیدیان
یازدهم ژوئیه ۲۰۱۳ استکهلم
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید