رفتن به محتوای اصلی

سخنی با آقای مستشار!
03.09.2008 - 10:27

سخنی با آقای مستشار!

من این نوشتار را به قصد کامنت گذاری نوشتم ولی فکر کردم وسیعتر خوانده شود بهتر است. لذا انرا در سایت میگذارم و روی سخنم با همه است و خطابم به آقای مستشار بهانه!

جناب مستشار! مدتها و مدتهاست که در این فکرم تا شما را از یک اشتباه جدی ـ البته به ظن خودم ـ دربیاورم و آنهم کاربردکاربرد متداوم کلمه اپوزیسیون از طرف شماست، در شریطی که به نظر من این اصطلاح در حال حاضر زمینه عینی خود را از دست داده است و من خود مدتها اسیر همین توهم بودم که گویا اپوزیسیونی وجود دارد و باید کار ی بکند. دوست عزیز کدام اپوزیسیون؟ اپوزیسیون تعریف دارد. ما همه یک سری سربازان مختلف از ارتشی از هم پاشیده و شکست خورده ایم که تمام فکر و ذکر فرماندهان ورشکست شده امان اینست که چگونه ظاهر خود را حفظ کنند و با حفظ ظاهر، آرایش، یا نیمه آرایش و شبه آرایش سیاسی و مبارزتی! برای خود و به نفع خود و برای نجات خود زیر ورقه تسلیم را امضاء تا بلکه مال و جان خویش به سلامت دربرند و یا در بهترین حالت عصا و ردای رهبریت و سپه سالاری سیاسی را همچنان برای خود حفظ کنند.

به نظر من اپوزیسیون در درجه اول یعنی رواج و پذیرفتگی یک گفتمان ضد پوزیسیونی. گفتمانی که در خود، هم راهبردهای سیاسی متحد سازنده و همسو و هم جهت کننده داشته باشد و افق نمائی کند و هم در درجه دوم راهبرد سازمان یابی داشته باشد تا، بر این دو زمینه بتواند راهبرد های تبلیغی، ترویجی و گسترش گفتمان خود را برای بسیج مردم و برانگیختن اعتماد مبارزاتی در آنها به کار گیرد. اپوزیسیونی که بتواند بر این زمینه شور و احساس مسئولیت مدنی و ملی در مردم بر انگیزد. شوری که زمینه عینی دارد و واهی نیست.

دوست عزیز! ما مخالفین رژیم مشغول خورده کاری فردی هستیم، خورده کاریئئ که در بیشتر موارد هم، ناسخ و منسخ یکدیگر هستند.

بطور مثال ،دوستی، وقت زیادی میگذارد و راجع به عقب نشینی و پس زدن امریکا و آنهم با زبانی که حد اقل من سرم نمیشود و با فرهنگ لغت در دست باید آنرا بخوانم، دلیل پشت دلیل سر هم میکند تا به من و شما بفهماند بوش، اسرائیل و کل غرب در برابر جمکران نشان و سیاست های ناپلئونی او شکست خورده است و... خوب! اگر من بیایم وقت بگذارم و جواب این دوست را بدهم ، دیگر وقتی برای کار دیگر نمیماند. عملاً بنده ائی که، در حد بضاعت خود، ماهانه ، چند بحرطویل در افشای همین رژیم مینویسم باید وقتم را صرف این پلیمیکها بکنم و اگر نکنم، فکر میکنم ( من ها و شماها) سکوتم و سکوتمان ، تأئید ضمنی این نوشتار هاست. بر همین روال است رساله های فدرالیستی و ضد فدرالیستی و...

دوست عزیز اپوزیسیون به جای خود، من و شما که در این سایت قلم میزنیم و مقاله گذاری میکنیم، راهبرد و قطب نمای مشترک و همسو در همین کارنشریه اینتر نتی امان نداریم.

دوست عزیزمان هم کیانوش فکر میکند باز مکاره انتشارتی بهتر از بازار نام و نشاندار و سمت و سُو دار حرفه بنیاد است. و اینرا، حد اکثر دموکراسی انتشاراتی میداند!

جناب مستشار! ما بدون گفتمان سازی همفکری نخواهیم آفرید و بدون همفکری به سطح اپوزیسیون فرا نخواهیم روئید!

آنچه به غلط اپوزیسیون خوانده میشد مرده است و باید طرحی نو در انداخت. این طرح نو باید تابلوئی داشته باشد که بعلت ، خیانت و تسلیم و سازش های غیر قابل قبول از سکه نیفتاده باشد. من چندی پیش، در نوشتاری( راهبردی و نه انتقادی و یا سیاسی) تحت عنوان از گذشته برای آینده بیاموزیم، آنچه را در این زمینه به عقلم میرسید نوشتم. و تابلو ناسیونال دموکرات را برای چنین گفتمان سازیئ مطرح کردم ولی کمترین واکنشی جز از آن آشنایانی که به توصیه خود من آنرا خوانده بودند( از جمله خود کیانوش) نگرفتم. شاید این گفتمان کاستی های نظری و یا عملی داسته باشد ولی میتوان با آلتر ناتیوی دیگر پا به میدان گذارد و یا با نقد آن آنرا پالائید و عملی ساخت.

بزرگترین بد بختی آسیب شناختی نه تنها ما، مخالفین رژیم، بلکه خود رژیم هم اینست که در تمامی بدنه سیاسی این مرز بوم منافع ساختاری و ساختارانه که در بسیاری مورد تا حد منافع رهبری و رهبرانه فردی هم تقلیل یافته است بر منافع کلان جمعی، کلکتیو وملی چیرگی یافته است. و این آن خطری است که در خود از هم پاشیدگی ملی و مملکت را نهفته دارد. در سیاست مدرن و حتی تا حدودی پیش مدرن این، گفتمان( دیسکورس) سیاسی و یا قدرتمداری و حکومتی بود و هست که بر ساختار و فرد مقتدر حاکم، سوار است ولی در کشورهائ نظیر چاد، سودان، سومالی، زیمبابوواین، فرد و ساختارقبیله ائی و طایفه ائی کلانتالیستی است که، هیچ گفتمانی را جز برتریت منافع خود و خود و باز هم خود رانمیشناسد و حاضر است نه تنها قوانین زمینی را برای ادامه اقتدار خود به نفع خود تغیر دهد بلکه هیچ ابائی از دست بردن در قوانین الهی نیز ندارد. و جمهوری اسلامی ما نمونۀ بارز آن است.

آنهنگام که شاه متوجه شد مردم دیگر او را نمیخواهند نخواست با کشت و کشتاری وسیع در رأس قدرت بماند و منافع مملکت و ملی را بر منافع خویش و تاج و تخت خود ترجیح داد ولی در این حکومت منافع دستگاه حاکم و شخص حاکم، حتی بطور قانونی، فراتر از مملکت و ملت قرارداده شده است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.