رفتن به محتوای اصلی

عیاردفاع از آزادی آراء و نقد ایده ها
20.12.2009 - 12:58

چند روز پیش مقاله ائی برگرفته از سخنرانی آقای داریوش همایون در «نهادِ امریکائی ـ آلمانی هایدلبرگ» آلمان، در سایت های مختلف از جمله اخبار روز درج شد که بعلت رویکرد و موضع گیری شفاف و بی ابهام آقای همایون از جنبش سبز، انعکاس وسیعی در سایت های مختلف خارج کشوری یافت. وقتی کسی با پرفیل سیاسی آقای داریوش همایون، اینچنین از جنبش سبز حمایت میکند، قبل از اینکه مهم باشد همایون در دل چه میاندیشد یا دارد، این نشان از دامنه و عمق ملی گفتمان سبز بعنوان گفتمان مشترک همه ایرانیان دارد و این گونه رویکردها همه باید پاس داشته شوند. کما اینکه اگر آقای رجوی و بنی صدر هم همین رویکرد را درپیش میگرفتند بسیار عالی میشد و گواهیِ مضاعفی میبود مبنی بر اعتلای گفتمان سبز تا سرحد گفتمان آشتی ملی و مداراگری دموکراتیک که فقط اعتبارمردمی و فراگیری ملی این جنبش را نشان میداد لذا جائی برای سرکوفت و به هتاکی کشیدن اتخاذ چنین رویکرد ها و تغیر مواضعئی وجود ندارد.

در پاسخ این مطالب خوب و خوشحال کننده اقای داریوش همایون، شخصی بنام دکتر علی حصوری اتهام نامه ای تند و سیاه کننده علیه داریوش همایون در سایت اخبار روز نگاشته که مدیر سایت مزبور، آنرا بالای مقاله داریوش همایون نهاده است.

نگارنده این سطور لازم دید که از حق نوشتاری یا اگر بتوان گفت ژورنالیستی خود استفاده کرده نقدی نگاشته و به سایت اخبار روز برای درج، در رابطه با آن دو مقاله بفرستد. نگارنده این سطور نقد لازم را نوشته و با این توضیح که مطلب برای هیچ سایت دیگری ارسال نخواهد شد به اخبار روز ارسال شد.

پس از دو روزپاسخی نیامد و مطلب هم درج نشد. نگارنده امروز مجدداً طی نامه ائی از اخبار روز خواست که اگر مطلب را درج نمیکنند اقلاً اطلاع دهند که پاسخ ذیل دریافت شد.

«سلام آقای تبريزيان

متاسفانه از درج نوشته ی شما معذور هستيم. تصميم نداريم به اين بحث ادامه دهيم.

با پوزش بسيار

تابان»

علاقمندان برای اطلاع بیشتر میتوانند به سایت اخبار روز برای مطلب آقای دکتر علی حصوری مراجعه نمایند.

سئوأل من از مسئولین اخبار روز و بویژه آقای تابان اینست : شما! با این روش! میخواهید الگوی رسانه آزاد در ایران فردای ما باشید؟ وقتی شما در شرایط رقابت رسانه ائی چنین میکنید، اگرفضائی غیر رقابتی در یک حکومت مورد نظر شما ایجاد شود، رسانه مورد نظر شما با رسانه ائی مثل کیهان شریعتمداری و یا ابرار چه تفاوتی خواهد داشت؟

...........................

تا مرد سخن نگفته باشد!

مقاله آقای دکترعلی حصوری با عنوان « پریشان گوئی تاریخی» در نقد نوشتار داریوش همایون تحت عنوان « وضع موجود دوهزار ساله» برگرفته شده از سخنرانی وی:« گسترش یافته سخنرانی در نهاد آلمان - امریکا، هایدلبرگ، دسامبر ۲۰۰۹ » چنان آش شوری بود که منِ غیر آکادامیک و کارگر را واداشت تا به خود اجازه دهم مقاله استاد دکتر علی حصوری را بخاطر بی مایگی مضمونی و بلاموضوعیت آن به نقد بکشم.

نقدگونه ی آقای دکتر حصوری بر نوشتار همایون، مرا بیاد یکی از داستانهای ماکسیم گورکی انداخت. گورکی داستان کوتاهی دارد که تیتر دقیق آن یادم نیست ولی میتوان آنرا بازدید شیطان از گورستان و یا گفتگو با مردگان نامید. در این داستان شرح داده میشود که شبی شیطان به گورستان میرود و با عصای خود بر سنگ برخی گورها کوبیده و مرده های مدفون در آن را ، از مرگ بیدار کرده و به گفتگو با آنان میپردازد. شیطان سرانجام به گور یکی از ناموران اکادمیک زمانه میرسد. اورا از قبر بیرون میکشد و از او میپرسد، کیست چکاره بوده و در حیات خود چه کارِ بد یا خوبی کرده است؟ آن دانشمند به شرح خدمات آکادمیک خود در طی زندگیش، پرداخته توضیح میدهد که تحقیقات بسیار کرده و طی کُتُب متعدد و حجیمی که تألیف کرده، اثبات کرده است که نژاد سفید، به این یا آن دلیل، بر نژاد زرد و سیاه و تیره رجحان نژادی داشته و کوچک قامتان نیز نسبت به بزرگ قامتان از قدرت تعقل بیشتری برخوردارند. شیطان با عصای خویش بر سنگ گور او میکوبد و میگوید بهتر است همچنان در گور خویش آرام گیرد و از دانش خود بیش از این سخن نگوید!

متدولوژی یا روش شناسی از زمان پیدایش فلسفه علوم( بمعنائی پوزیتویسم) به ما میگوید هر مبحثی بایددر ظرف و چارچوب مبحثی و مفهومشناسی و قاعده مندی خود به بحث گذارده شود. تاریخ را در جایگاه خویش و سیاست و حقوق را درجایگاه خود!

جناب دکتر حصوری در چند خط، زیرا نیمی از مقاله وی نقل قول های برگرفته از سخنرانی خود آقای همایون است، هم به توضیح ، توصیف و نتیجه گیری تاریخی نظام پادشاهی و علل انقراض آن پادشاهی، هم به مبحث حقوقی راجع به مسلم بودن دزدی رضا شاه، هم به پولیمیک سیاسی پرداخته و کاملاً برخلاف گفتمان سبز دایر بر شرکت همه ی سلیقه ها در چهار چوب آن گفتمان، بقول معروف پنبه آقای همایون را زده است. آقای دکتر علی حصوری فراموش کرده است که این مقاله همایون برگرفته از سخنرانی وی در یک نهاد آکادمیکی معتبر در سطح جهانی است بنام « هایدلبرگ». و بهتر بود، اولاً آقای دکتر حصوری به آن نهاد آلمانی ـ آمریکائی یک اعتراضنامه مینوشتند که چرا به داریوش همایون که خارج از منظومه نسل کنونی است و بیخودی خود را به نسل معاصر آویخته و از جنبشی بنام سبز حمایت میکند، اجازه داه است در آن نهاد معتبر سخنرانی کند. دوماً آقای حصوری باید میدانست که مسئله انقراض پادشاهی مسئله ائی است هم تاریخی و هم سیاسی. تاریخی بدلیل اینکه بخشی از تاریخ معاصر مارا پوشش میدهد و سیاسی بدلیل اینکه هنوز ماترکِ گفتمان پهلویسم از صحنه امروز سیاسی میهنمان رخت برنبسته است و پس سی دو سال هنوز موضوع کشمش پُلیمکال است و با این گفتمان در حوضه تاریخی به زبان کارشناسی و تخصصی تاریخی و محققانه باید سخن راند و، از منظر سیاسی، باید نفع و ضرر آنرا در متن گفتمان سبز با رویکرد استرتژیک ـ تاکتیکی و سودمندانه یا ضرر آمیز سیاسی سنجید که درهیچ یک از این دو رویکرد، زبان آقای دکتر حصوری جای نمیگیرد و بحث حقوقی دزد بودن رضا شاه هم که جای خود دارد. من فقط به یک اشاره و نمونه تاریخی بسنده میکنم: فیدل کاسترو یکی از درست ترین و با تقوا ترین( به معنای سیاسی کلمه)، رهبران سیاسی معاصر دوران ماست و پطر کبیر و ناپلئون بناپارت دو تن از ناموران و زمامداران سیاسی دو سده ی گذشته و عصر مدرن هستند. ناپلئون در جریان لشگر کشی های خود، اروپا و مصر را غارت کرد و آنهم، نه بسود خزانه ی فرانسه بلکه برای خودش. او بسیاری آثار بزرگ هنری سرزمینهای مفتوحه خود را برای تزئین قصور شخصی خودش به تاراج برد ولی همین امپراطور دزد، پرچمدار مدرنیته و انقلاب بورژوازی و گسترش دهنده تمدن عصر روشنگری به اروپای فتودالی و حتی سراسر جهان بود. ناپلئون به تعداد فرماندهان ستاد جنگی خویش دانشمند، از باستان شناسی گرفته تا گیاه شناسی به مصر بود تا تاریخ کهن و ناشناخته های طبیعت آنجا را بکاوند.

اگر رضا شاه هزاران پارچه آبادیِ خوانین فئودالِ گیلان و مازندران و فارس و.. را با زور و یا تهدید بنفع خود مصادره کرد و یا بقول استاد دزدید، هم او و هم پسرش این املاک را تحت عنوان بنیاد پهلوی، بهر صورت، در خدمت سرویسهای اجتماعی قرار دادند که بعدها توسط نهادهای «غیر دزد و پاکیزه ی» جمهوری اسلامی به تصرف درآمد. و این رضا شاه بود که نظام مالیه را بنیاد کرد که بعدها به اداره دارائی و خزانه داری مملکت تبدیل شد، نهادهائی که خرج و دخل دولت و بودجه بندی مملکت ( درآمد و مخارج دولت) و از آن جمله خرج دربار را تحت کنترول مجلس و دستگاه مقننه و زیر نظر دستگاه قضائی قرار دادند همان دستگاه قضائی ای که ما امروزه باید خوابش را ببینیم ولو اینکه بهترین در نوع و زمان خود نبودند.

پطر کبیر نیز از خانواده رمانوف بود و همان رمانوفی که خون ملت روس را به شیشه کرد و نظامِ سرواژش (کهنه ترین نوع ارباب و رعیتی) تا انقلاب اکتبر پا برجا بود ولی همین پطر از خاندان رمانف، روسیه را به کاروان دنیای مدرن کشاند و روسیه ر ا صنعتی کرد.

برای من ایرانی آن ناپلئون دزد ، آن پطر کبیر از خاندان سلطنتی رومانف صد ها بار از کاستروی پاک و پاکیزه ائی که کوبا و مردمش را به نکبت کشانده است بهتر است و برای منِ کارگری که روزم در پشت دستگاه تراش به شب میرسد و از َقبَلِ پیشرفت صنعتی زندگی مناسبی دارم، دزدهائی از طراز ناپلئون، پطر کبیر، و یا ( البته در سطحی خیلی کوچکنر) رضا شاه ( حتی اگر دزد بودن او اثبات شود)، بر پاکیزگانی چون کاسترو و هوشی مین و نیررره و موگابه ترجیح دارند.

حبیب تبریزیان

17/12-09

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.