رفتن به محتوای اصلی

تأثیر شبکه ای شدن ارتباطات بر تحولات سیاسی- امنیتی کشورهای عربی خاورمیانه
08.08.2013 - 21:20

چکیده

در این پژوهش، تلاش کرده ایم تا ریشه های تحولات در کشورهای عربی را تجزیه و تحلیل نموده و از منظری متفاوت انقلاب ها و تحولات سیاسی- امنیتی در این کشورها را بررسی نمائیم. نگاه غالب در این خصوص، انقلاب های عربی را به بهار عربی و بیداری اسلامی تشبیه می کند که منبعث شده از پیشینه و سیر تاریخی می باشند. اما نویسندۀ پژوهش حاضر بر این نظر است که این مقوله نمی توانند تمام زوایای تحولات صورت گرفته را بازگو کنند، فلذا برای بررسی و چرایی بروز این تحولات، ضمن بکارگیری نظریه پست مدرنیسم و بسط و تعمیم مسائل آن، مهمترین عاملی که می تواند حرکت دومینووار سقوط دیکتاتورها و خیزشها در کشورهای مشابه از لحاظ سیستم حکومتی و هویتی را رقم بزند، عامل شبکه ای شدن ارتباطات می باشد. شبکه ای شدن ارتباطات فرآیندی است که بر اساس آن، در عصر انقلاب ارتباطات، انسانها از طریق دنیای مجازی، فضای رسانه ای و ماهواره ای، اطلاعات مورد نیاز خود را دریافت کرده و همچنین به انتقال اطلاعات مبادرت می ورزند. در این نوع ارتباط که یک فعالیت فراگیرنده به شمار میرود، موجب به اجرا در آمدن نقش های گوناگون در بین انسانها در جوامع مختلف می گردد. در نهایت عوامل ارتباطی در عصر حاضر که به صورت شبکه های ارتباطی متنوعی درآمده اند، موجب تسهیل تعاملات بین انسانها گردیده اند. که شامل شبکه های تلویزیونی – ماهواره ای ، اینترنتی (وبلاگها ، شبکه های اجتماعی، چت روم ها، ایمیلها و ...)، وسایل ارتباطی مخابراتی و همچنین روزنامه ها ومجلات می باشند. چرا که با وجود فضای بسته ی سیاسی در کشورهای عرب منطقه بعد از سه الی چهار دهه دیکتاتوری، دیگر نمی توان جوانان را از استفاده از تکنولوژی های ارتباطی جدید در قرن 21، منع کرد. فرضیه آن است که قیام و سقوط در کشورهای عرب منطقه با تأسی گرفتن از یکدیگر و با استفاده از فضای جدید ارتباطاتی شکل گرفته است و می توان این عامل را راهی برای رسیدن به موج چهارم دموکراسی خواهی در خاورمیانه دانست.

مقدمه
این موضوع یک بحث جدیدی را در راستای تحولات صورت گرفته در کشورهای عربی دنبال می کند که اخیرا" تحلیل های متفاوتی در این رابطه ارائه شده است. نگارنده با توجه به تحلیل های ارائه شده، با تعریف شبکه ای شدن ارتباطات آنرا عاملی تأثیرگذار بر عرصه های مختلف زندگی انسان ها در قرن بیست و یکم عنوان می کند. با توجه به اینکه منطقۀ خاورمیانه، یک منطقۀ حساس سیاسی و اقتصادی و همچنین استراتژیک می باشد و از طرفی به عنوان یک منطقۀ ناامن تعریف گردیده است، فلذا، تحولات به گونه ای غیر قابل پیش بینی اتفاق می افتند. آغاز این تحولات و یا به تعبیر رایج تر خیزش های مردمی، از کشور تونس در اواخر سال 2010 میلادی بود، که با خود کشی یک جوان تحصیلکرده در مقابل سازمان دولتی در یکی از استان های این کشور اتفاق افتاد. بعد از برخورد زشت و ناپسند مأموران دولتی با این جوان دست فروش و خودسوزی آن با هدف اعتراض به این طرز برخورد (نیاز به احترام)، شبکه ها و رسانه ها اعم از شنیداری، نوشتاری، دیداری، و همچنین شبکه های اجتماعی با پوشش دادن این خبر دلخراش، باعث بیدار شدن و آگاهی مردم دنیا و بخصوص مردم ستمدیدۀ تونس گشتند. این اتفاق که می توان ماهیت آن را این گونه نام گذاری کرد که انسان ها نیاز به احترام به همدیگر دارند، باعث شد تا مردم تونس بالاخص جوانان، که اغلب هم قشر تحصیلکرده و بیکار بودند، با ترتیب دادن اعتراضات و تظاهرات خیابانی، منجر به مقابله با نظام حاکم و دیکتاتوری 23 ساله ای شدند، که سرانجام در ژوئن 2011 میلادی با فرار بن علی به عربستان پیروز شدند، و انقلاب تونس معروف به انقلاب یاس به پیروزی نهایی رسید. در ادامه دومین کشور که تحت تأثیر انقلاب تونس قرار گفت، کشور مصر بود. جوانان مصری با الگو گیری و الگوپذیری از قیام مردم تونس و همچنین با بکار گیری ابزار ارتباطی مانند، شبکه های اجتماعی و شبکه های ماهواره ای و موبایل توانستند با ارتباط و هماهنگی کامل به انقلاب برسند. در ادامه کشورهای دیگری مانند لیبی، یمن، بحرین، الجزایر، عربستان و دیگر کشورهای منطقه به جرگۀ این    قیام ها و تحولات پیوستند.
البته در لوای این اعتراضات و قیام ها، مشکلات متعددی وجود دارند که می توان به فقر و بیکاری، استبداد داخلی و استکبار خارجی، فساد مالی و اداری ، دیکتاتوری های موروثی و طولانی مدت، فضای بستۀ سیاسی، نبود مشارکت مدنی، و مسائلی از این قبیل اشاره کرد، که آنها را به هم مرتبط می کند. در خصوص پیشینه تحقیق حاضر می توان اینگونه گفت که، در راستای این انقلاب ها در کشورهای عربی، مقالات متعددی نوشته شده است که برخی از آنها به طور خاص به یک عامل ارتباطی به نام شبکه های اجتماعی اشاره کرده اند و آن را تنها عامل این خیزشها  نامگذاری کرده اند، در مقالات دیگر به بیداری اسلامی و تأسی گرفتن این قیام ها از انقلاب اسلامی ایران اشاره کرده اند. که نگارنده با توجه به مطالب فوق الذکر این عوامل را در یک عامل عمده و کلی به نام شبکه ای شدن ارتباطات جای داده است، و آن را سرمنشأ این انقلابات می داند. در قالب این مقاله سؤال اصلی به اینگونه می باشد که، شبکه ای شدن ارتباطات چه تأثیری بر تحولات سیاسی- امنیتی کشورهای عربی خاورمیانه گذاشته است؟ در جواب، فرضیه مورد نظر این است که، شبکه ای شدن ارتباطات باعث تضعیف حاکمیت ملی کشورهای اقتدارگرای عربی گشته و بسط مطالبات دموکراتیک در خاورمیانه را به همراه خواهد داشت. چارچوب نظری بکار گرفته شده در این مقاله، نظریه پست مدرنیسم می باشد. روش تحقیق حاضر بر اساس روش تحلیلی- توصیفی است که با عنایت به نو بودن و جدید بودن تحولات صورت گرفته انتخاب شده است.


چارچوب نظری
نظریه پست مدرنیسم:
معنی لغوی :
پسا مدرنیسم که در فارسی به صورت پست مدرنیسم نیز بکار می رود از ترکیب پیشوند «پسا» به معنای «Post» و مدرنیسم «Modernism» تشکیل شده است. مدرنیسم از مشتقات مدرن و مدرنیته ، از ریشه لاتین «Modo» به معنای اکنون است. به همین دلیل باید برای دوره های ماقبل مدرن [1] و مدرن[2] و پسا مدرن [3] تفاوت قائل شد.
به طور خلاصه ما قبل مدرن به دوره ای گفته می شود که فرد تحت تسلط سنت و اقتدار الهی و قدرت سیاسی است. در دوره مدرن فردیت اعتلا یافته و سنت نقد می شود. در این دوره فرد خود مختار با ظهور به شکل سوژه دکارتی، خود را ارباب و مالک طبیعت اعلام می کند و به مفهوم پیشرفت و بینش فعلی از تاریخ ارزش و بها می دهد. در کل دوران مدرنیته یا مدرنیسم در دو عنصر خلاصه می شود:
عقل ابزاری) به معنای تسلط انسان از طریق بکارگیری علم و تکنولوژی 
عقل انتقادی) به معنای تأکید بر سوژه خود مختار که شناسنده خود و جهان است و بر آزادی های فردی خود تأکید می کند. (جنکنز،1376، ص 36)
از نظر تاریخی،  فرهنگ مدرن با دوره رنسانس آغاز شده و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه به عنوان گفتمان کلیدی غرب تحکیم می شود. اندیشۀ پسا مدرن ،تفکری است که به منظور تعیین حدود عقلانیت مدرن آن را نقد و کامل می کند. گرچه بسیاری بر این عقیده اند که پسا مدرنیسم به نوعی پایان مدرنیسم است ، ولی در حقیقت پسا مدرنیسم به نگرشی - چه فلسفی و چه هنری- گفته می شود که در چارچوب مدرنیسم اتفاق می افتد . در عین حال که فرزند آن است ، اهداف و گفتمان آنرا به چالش می کشد. آنچه پسا مدرنیسم بدنبال نقد آن است، اعتقاد دوران مدرن به عقل به عنوان کلی ترین و عینی ترین مسند واقعیت و این اعتقاد است که تمامی تغییر و تحولات اجتماعی بر مبنای فعالیت عقل صورت می گیرد.(جنکنز، 1376، ص39)
پست مدرنیسم به دو دلیل عمده دارای معنای ثابت و واحدی نیست: نخست به دلیل ماهیت امتزاجی پست مدرنیته و کاربست مفهومی آن در حوزه های گوناگون نظیر فلسفه، معرفت شناسی، سیاست، معماری، هنر، جامعه شناسی و ارتباطات. دوم: به دلیل ماهیت سیال ،چندگانه و درحال تحول آن، چارچوبی تثبیت شده و مشخص برای بازنمایی مرزهای مفهومی و محتوایی آن دشوار به نظر  می رسد.
مدرنیته رادیکالیزه (گیدنز)، مدرنیسم در حال تحول(لیوتار)، آخرین شاهکار مدرنیسم ومکمل امر مدرن(جیمسون)، نوع خاصی از بحران در مدرنیسم(هاروی) و بعد از اکنون(اپیگنانسی و گرت)، از جمله تعابیری می باشند که در توصیف پست مدرنیسم بکار می روند.(جنکنز،1376، ص 41)
دایرة المعارف فلسفی راتلج، پست مدرنیسم را چنین تعریف می کند، پست مدرنیسم بیانگر طیف گسترده ای از فعالیت های فرهنگی است، که بنیان های اصلی و متفاوت فرهنگ اروپای غربی در زمینۀ ساختار، فردیت، و ماهیت زمان و مکان را به چالش می کشد، فیزیک، فلسفه وسیاست و هنر را بر مبنای پیش فرض های خاص خود تغییر می دهد، و پاره ای عقاید بنیادین مدرنیته را دگرگون  می کند.(لیوتار، 1380، ص21)


تشریح و تعمیم آن:
مهمترین کوششی که از نظر فلسفی برای نظریه پردازی در زمینه پست مدرنیسم شده است، در اندیشه فیلسوف فرانسوی ژان فرانسوا لیوتار صورت گرفته است. لیوتار در کتاب وضعیت پسا مدرن (1978) به مسئله شناخت در دوره پسا مدرن توجه می کند. او معتقد است که کامپیوتری شدن جوامع صنعتی مدرن تغییری در ماهیت شناخت بوجود آورده است. شناخت تبدیل به یک کالای اطلاعاتی شده است و علم از وضعیت اصلی و نخستین خود جدا شده و تبدیل به ابزاری در دست قدرت شده است، بنابراین کسانی که کنترل شناخت را در دست دارند، سیاست را کنترل می کنند.(نظری، 1388، ص195)
یکی دیگر از متفکران پست مدرن، جامعه شناس فرانسوی ژان بودریار است، که معتقد است جهان پسا مدرن جهان شبیه سازی است و به همین دلیل دیزنی لند و تلویزیون واقعیت های امریکا را تشکیل می دهند. از نظر بودریار ما وارد جهان فراواقعی شده ایم. به عبارت دیگر واقعیت تولید می شود، ولی از قدرت ما خارج است. بودریار حتی مقاله ای راجع به جنگ خلیج فارس در اوایل دهۀ 1990 نوشت و اشاره کرد که این جنگ، کاملا" ساخته و پرداخته رسانه ها بود و آن ها چنین جنگی را برای ما تصویر کردند. آنچه که ما از واقعیت و جهان واقعی می بینیم، در واقع تصویری است که به ما نشان داده می شود. رسانه ها به صورت دریچۀ نگاه ما به جهان عمل می کنند، حتی وقتی که در صدد مخالفت با این نظام سرمایه داری پیشرفته باشیم، بلافاصله به بخشی از آن تبدیل می شویم.
پست مدرنیسم به منزلۀ اصلی ترین مناظرۀ حاکم بر حوزۀ اندیشه سیاسی در دو دهۀ اخیر، تحولات و     چرخش های گسترده ای در نوع نگاه به سیاست و امر سیاسی ایجاد کرده است. در این راستا، پست مدرن ها با اتخاذ روشی منتقدانه و کثرت گرا، به جنگ با تمام واقعیت های متعصب مدرنیته در چارچوب اروپا مدارانه آن می روند و با فراهم نمودن پشتوانه های نظری لازم برای حمایت از تفاوت و غیریت، به تثبیت و غنای هر چه بیشتر رویکرد چند فرهنگی(Multiculturalism) یاری می رسانند. از این رو نظریه پردازانی نظیر دانیل بل، پست مدرنیسم را طلایه دار جامعه ای بازتر، آزادتر، برابری خواه تر و دموکراتیک تر می دانند. در تعبیر نهایی، می توان از اولویت یافتن سیاست های رهایی بخش در میان پست مدرن ها سخن به میان آورد، سیاست هایی که قبل از هر چیز معطوف به آزادسازی افراد و گروهها از قید و بند های تحمیل شده بر آنان و تلاش برای درهم شکستن نامشروع بعضی افراد یا گروهها بر دیگران است، که آنها را از دستیابی به  فرصت های موجود در زندگی شان باز می دارد. فرآیندهای پست مدرنیزاسیون وجهانی شدن، ماهیت دولت و ارزش ها و نهادهای سیاسی را دستخوش تغییر و دگرگونی کرده اند. در جوامع پست مدرن یکی از ویژگی های سیاست، در هم تنیدگی فرهنگ، اقتصاد، سیاست بین المللی، ملی و فرو ملی است. نه تنها کنشگران، حوادث، ساختارها و نیروها به هم پیوسته تر و درهم تنیده تر شده اند، بلکه نفوذ و تأثیرگذاری در تمامی سطوح وجود دارد. رشد ارتباطات فراملی و نظام های ارتباطی، نظام های بانکداری و مالی جهانی، علاقه به فرا ملی گرایی در جنبش هایی نظیر محیط زیست گرایی، اهمیت فزاینده فرهنگ های فرا ملی و ... جلوه های بارزی از این تحولات و دگرگونی ها هستند. درهم تنیدگی و تأثیر متقابل به روشهای متکثری صورت می گیرد و کنش های خارجی به رغم رضایت یا عدم رضایت دولتها، پیامدهایی را در درون دولت ها به همراه دارد. در اروپای غربی، هم سیاست قدیم و سیاست جدید، هم اکنون از لحاظ فرا ملی در سطوح کارگزاری، ارزشها، منافع و رفتار سازمان می یابند. و غالبا" از تکنولوژی های اطلاعاتی به منزلۀ ابزار ارتباطی استفاده می شود. اینترنت، به گروههایی با سبک زندگی متفاوت و متکثر اجازه می دهد تا جای خالی رادیو و تلویزیون را که گروههای قدیمی تر مانند گروههای ذی نفوذ و احزاب آنها را به انحصار خود درآورده بودنند، پر کنند. در عصر حاضر، به واسطه رشد روزافزون وسایل ارتباط جمعی، رسانه ها به مثابه ابزاری اساسی برای اعمال سیاست های قدرت های زورمدار رقابتی حساس و جهانی در این عرصه شکل گرفته است. عرصه ای که از آن می توان به عصر ارتباطات نام برد. پیچیده شدن فناوری های ارتباطی و قدرت گسترش پوشش دهی آنها بر سراسر جهان، روند تأثیرگذاری بر توده ها را افزایش داده است. رسانه ها از رهگذر نمادسازی، جامعه پذیری و الگوسازی رفتاری این توانایی را دارند که در رفتار افراد تغییراتی مهم پدید آورند(خانیکی،1376، ص75). رسانه های جدید امروزی می توانند با بهره گیری از فرایند دائمی و پویا، عناصر قدرتمند فرهنگی مورد نظر از جمله باورها و مقدسات را انتقال داده و با عرضۀ الگوهای فکری فرهنگ مورد نظر شیوه ی تفکر، رفتار و نگرش افراد را تغییر دهند(ماه پیشینیان1389، ص156). با توجه به نحوه ی اطلاع رسانی در قیام های عربی و شکل گیری این تحولات در خاورمیانه و شمال افریقا، برنارد کوهن عنوان می دارد رسانه ها ممکن است در بیشتر مواقع در گفتن این نکته به مردم که چه فکر کنند، موفق نباشند. اما به طور عمده، آنها در گفتن این نکته به خوانندگان که راجع به چه فکر کنند، موفق هستند.(شرام، 1381، ص98)رسانه ها در عصر اطلاعات مهم ترین نقش را در پوشش خبری رخدادها و تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایفا می کنند. انواع رسانه های مکتوب، دیداری و شنیداری، اینترنتی و دیجیتالی می توانند در عصر پسا مدرنیسم بر نوع شکل گیری افکار عمومی تأثیرگذاشته، روند های سیاسی و اجتماعی هر جامعه را به سمت و سویی خاص هدایت کنند. رسانه های جمعی با قدرت اعجاب انگیز خود قادرند جوامع گوناگون و متفاوت از هم را در دوردست ترین نقاط دنیا در یک جریان فکری مشترک تحت تأثیر جریان اطلاعاتی منظم دربارۀ مسئله خاصی به اجماع فکری برساند. جوزف نای بعد کلیدی قدرت در قرن بیست و یکم را شبکه های اینترنتی نام برده و از آن به عنوان یک عامل بسیار مهم و تأثیر گذار در روند تحولات در این برهه زمانی یاد می کند.
با  توجه به مطالب فوق، نظریه پست مدرنیسم به عنوان یک چارچوب نظری، می توان گفت، قابلیت تعریف و تبیین این موضوع را دارا باشد. در عصر حاضر و در دنیای جهانی شده، جوامع از طرق مختلف و با روش های گوناگون و متعددی در صدد ایجاد فضایی هرچه مناسب تر برای پیگیری اهدافشان در قالب ارتباطات همگانی در جامعه ای اطلاعاتی می باشند، که این اهداف همگی در لوای شبکه های ارتباطی و با گرایشهای خاصی دنبال می شوند.


ریشه ناآرامی ها و خیزش ها در کشور های عربی
اگرچه در منطقه خاورمیانه، تغییر مقولۀ تازه ای نبود، بلکه دگرگونیهایی که بعد از جنگ اول جهانی در این منطقه رخ داد، بسیار سریعتر و در سطح بنیادی تری به نسبت هر مقطع دیگری در گذشته بود.  اما در راستای  تبیین مسائل مربوط به خیزش های مردمی در خاورمیانه و شمال آفریقا، علل و عوامل زیادی وجود دارد که نگارنده در این گفتار آنها را تشریح کرده و به ارائه استدلال می پردازد.
با ظهور خیزش ها در سال 2011 میلادی از کشور تونس، کشورهای دیگر مشابه از لحاظ ساختار حکومتی در خاورمیانه نیز، شاهد اعتراضات مردمی بر علیه نظام حکومتی حاکم خود شدند و در نهایت به سرنگونی حکومت های دیکتاتوری عرب در منطقه خاورمیانه گردیدند. یکی از دلایل مهم افزایش این خیزش ها را می توان به مشابه بودن سیستم های حاکم بر این کشورها دانست، یعنی اینکه این کشورها از وجود حکومتهای موروثی- دیکتاتوری در کشورهای خود رنج می بردند و از کمترین حق و حقوق شهروندی برخوردار بودند. لذا با عنایت به کاستی ها و نا کارآمدی های فراوان در بین جوامع عرب، آنها  بر آن شدند، تا با خاتمه دادن بر فقر و بیکاری و بالاخص اقتدارگرایی بر خود، در مقابل مستبدین حاکم خیزش کرده و آنها را سرنگون کنند. استدلال نگارنده بر این می باشد که در روزگار دهکده جهانی و در عصر حاضر، ما با پیشرفت روزافزون تکنولوژی در سراسر جهان روبرو  شده ایم و عامل شبکه ای شدن ارتباطات را عاملی برتر در جهت بسیج و افزایش خیزش ها ی مردمی در جهان عرب می داند. شاید این سؤال به وجود بیاید که چرا این کشورها تا به حال در مقابل این زورگویی ها و استبداد طولانی نایستاده اند، با در نظر گرفتن شرایط در بین جوامع و کشورها  از لحاظ سیاسی- اجتماعی- اقتصادی – فرهنگی، می بایست به موضوع اندیشیده شود. لیکن ما در این گفتار به این موضوع خواهیم پرداخت.


علل افزایش خیزشهای مردمی در کشورهای عربی
سرچشمه های نا خرسندی در جهان عرب از دهه ها پیش فراهم بوده، اما باید دید در این برهۀ تاریخی چه بادی در آن دمیده است و آن را شعله ور گردانیده است. پس، باید از علل نا خرسندی که ریشه انقلاب هاست، سخن به میان آورد و از دو دسته علل کوتاه مدت و بلند مدت انقلاب ها سخن گفت. آنگاه به روند احتمالی این دگرگونی ها پرداخت و سمت و سوی آنها را گمانه زنی کرد.
هر انقلاب را دو دسته علت است: "علت های دوًری"، "علت های ساختاری". علت های ساختاری پیچیده و درهم تنیده اند و علت های دوًری کوتاه مدت وبه چشم آمدنی تر. حکومت های تک سالار و خودکامه، تبعیض و نبود عدالت اجتماعی ، فقر و فساد اقتصادی و سیاسی، نبود ساختارهای مشارکتی، کهنگی و ناهمخوانی ساخت سیاسی با روزگار کنونی، از این علت های ساختاری خواهد بود. اما علت های دوًری، علت های ساختاری را پویایی می بخشند. علت های دوًری، جرقه ای هستند که در انبار باروت می افتند. رگباری هستند که برفهای نشسته در گذر سالها بر قله ها را آب می کنند و سیلی خروشان به راه می اندازند. آنچه می بایست زین پس در بررسی انقلاب ها و جنبش های اجتماعی – سیاسی روزگار ما بر آن تمرکز شود، همین علت های کوتاه مدت است.   برجسته ترین علت کوتاه مدت در این انقلابها، اثر سرایتی انقلاب تونس بوده است. انقلاب تونس، حس اعتماد به نفس به عرب بخشید. مردمانی که سالها زیر یوغ سرکوب سر برده بودند. فراهم شدن زمینه های یک کار، شرط های بسیار می طلبد که همان علت های ساختاری است، اما تا اراده و عزم آن کار – شرط کافی- پدید نیاید، کار به انجام نخواهد رسید. محمد البرادعی در بحبوحه این تحولات گفت: ملت مصر به این نتیجه رسید که می تواند. به دیگر سخن اثر سرایتی این است که اگر تونسی ها توانسته اند، مردمان در جاهای دیگر نیز می توانند. اما این اثر سرایتی را چه چیزی پدید می آورد؟ در روزگار دهکدۀ جهانی، جهان همچون دهکده ای است که خبر ها زود سراپای دهکده را فرا می گیرد.  این نیروی شگرف رسانه هاست که حتا در کشورهایی که رسانه ها به حلقوم فرمانروایان بدل شده اند، در چنین هنگامه ای نمی توانند خبر هرچند بی تفسیر باشد و مردمان هرچند به رسانه های بی طرف بیرون کشور خود دسترسی نداشته باشند، از آن رویدادها درس خواهند گرفت. بارها مشاهده شد که در تونس و مصر و دیگر جایها، چون زور پر زور شد! ، همان فرمانروایان سرکش ندای اصلاحات سر دادند.(حمیدی، 1390، ص14)
آلکسی دوتوکویل دربارۀ انقلاب فرانسه و نظام کهن آن گفته است: معمولا" خطرناکترین لحظه برای حکومتی، بد لحظه ای  است  که  آن حکومت دست به  اصلاحات بزند ...، شکوه و شکایتی  که  مدتها،  به  دلیل این  که حل ناشدنی به نظر می رسید، تحمل می گردید، در لحظه ای که امکان از میان برداشتنش در ذهن مردم تصور می گردد، تحمل ناپذیر به نظر می رسد.(بشیریه، 1383، صص62-61)
وحید مژده  تحلیلگر سیاسی افغان، علل خیزشها و قیامهای ملتهای خاورمیانه را در استعمار خارجی و استبداد داخلی عنوان کرده و می گوید: جهان سوم همیشه دچار دو مصیبت بوده است، یکی استعمار از طرف خارجیها و دیگر استبداد داخلی حکام آنها، بنابراین در جهان سوم وقتی می خواهیم تاریخ این کشورها را ورق بزنیم، همیشه با این دو مصیبت بر می خوریم، گاهی استبداد است و گاهی هر دو با هم دیده میشود. دنیایی که ما در آن زندگی می کنیم، متأسفانه دیکتاتورها با دیکتاتورهای چندین قرن پیش فرق نکرده اند، وقتی بعد از جنگ جهانی دوم، استعمار کهن به شکل سابق آن تا حد زیادی از بین رفت، استعمارگران چهره های خود را تغییر دادند به این شکل که تلاش کردند در شکل استبداد داخلی، استعمار به شکل نوین آن در جهان سوم حاکم بماند و به غارت سرمایه ها و دارائی های این کشورها ادامه بدهند. وی به شباهت، غفلت و خودفریبی دیکتاتورها می پردازد و می گوید: وقتی ما این دیکتاتورها را با دیکتاتورهای گذشته مقایسه می کنیم، با تعجب می بینیم که فرق زیادی میان انورسادات و حسنی مبارک، با فرعونها که روزگاری در همین منطقۀ مصر خود را خدای مردمان آن سرزمین می خواندند، دیده  نمی شود، اینها شباهت بسیار به هم دارند.
 با اشاره به روند جهاني شدن و گسترش وسايل ارتباط جمعي، تحولات اخير در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا را،  نتيجه تناسب نداشتن ساختارهاي سياسي اين کشورها با زمانه خود تفسير شده اند. کساني که کمبودهاي اقتصادي را عامل ناآرامي هاي کشورهاي منطقه معرفي مي کنند، خاستگاه قيام هاي عربي اخير را طبقه محروم و جريان هاي کارگري دانسته اند، اين درحالي است که در رويکرد فضاي بسته سياسي، به عنوان عامل کليدي نيز، تنها جامعه نخبگاني ملتهاي عربي مورد توجه قرار گرفته است. هرچند اشاره به تلاش براي تثبيت هويت اسلامي به عنوان پايه تحولات اخير، خاستگاهي فراطبقاتي داشته، اما در جامعه اي با تکثر مذهبي و عقايد گوناگون عربي بخشي از قبطي ها، ماروني ها، دروزي ها و پيروان اديان ديگر ديده نشده اند. اين در حالي است که به اعتراف همه رسانه هاي خبري و تحليل گران منطقه، نا آرامي هاي کشورهاي عربي محدود به طبقه، مذهب، حزب و يا ايدئولوژي خاصي نبوده و تمامي مردم از فقير و غني، مسلمان و مسيحي، اسلام گرا، چپ گرا و ناصري در آن شرکت داشته اند. بی احترامی به ملت هاي عرب توسط حاکمان مستبد جامع ترين عاملي است، که مي توان آن را در تحليل ناآرامي هاي عربي اخير با توجه به مقولۀ شبکه ای شدن ارتباطات، به کار بست. در واقع این عامل ارتباطات است که با عوامل متعدد در اختیار کاربران و معترضان قرار گرفته، و در نهایت این حرکتهای مردمی را هماهنگ و منسجم نموده است، که به یک حالت دومینووار برای نقاط مختلف و اغلب مشابه، بدل شده است. رنج هاي گوناگونی مردم کشورهاي مختلف عربي را مي آزارد، اين رنج ها به علت طولاني شدن، به زخم هاي کهنه اي تبديل شده اند.
ملت هاي عرب در کشورهاي خود در تقسيم بندي هاي غيرعادلانه گرفتار شده اند، اکثريت اعراب يا در کشورهاي فقيري مانند سودان، مصر، يمن، اردن و ... جاي گرفته اند و اقليتي هم در کشورهاي نفت خيزي مانند عربستان سعودي و کشورهاي حاشيه خليج فارس واقع شده اند. در تمام کشورهاي عربي حکومت هاي مادام العمر به نام جمهوري يا پادشاهي و يا اميرنشيني، حکم مي رانند و رئيس جمهوري به نام حسني مبارک پس از 30 سال حکومت، با برنامه ريزي تلاش داشت، جمال مبارک را به حکومت پس از خود بگمارد، و اين رويه پس از به قدرت رسيدن بشار اسد پس از فوت حافظ اسد به رويه اي مبدل شده است و در نهایت علي عبدا... صالح هم به دنبال جانشيني پسرش بعد از خود برآمدکه خوشبختانه این امر برای وی محقق نشد. توسعه نيافتگي کشورهاي عربي از ديگر ویژگی های آنها است، دسته اي از کشورها به علت فقر و نبود مديريت صحيح در کشورداري، و گروه ديگر با توجه به منابع سرشار، اما به خاطر توسعه نيافتگي نيروي انساني و جمعيت متوازن، همچنان عقب مانده واقع شده اند. نبودآزادي و سلطه چند 10ساله حکام عربي و اميد نداشتن به هيچ گونه روزنه اي براي رسيدن به شيوه اي متفاوت از آن چه در حال حاضر وجود دارد، رنج ديگري است که اين مردمان را  مي آزارد. مهم ترين مسئله براي مردم جهان عرب وابستگي شديد به غرب و به ويژه به آمريکاست که هيچ رهاوردي براي آنان نداشته است، و طي ده ها سال تحقير و وعده هاي پوچ، مشکلي از آنان حل نشده است، اعراب حمايت هاي آمريکا از حکام خود را بر رنج هاي مضاعف ادراک کرده اند.اين حقارت ها بدان جا رسيد که ملتي که زماني داعيه امپراتوري عربي و تفکر و مدنيت برتر داشت، مجبور شد براي نشان دادن خشم خويش در تونس، الجزاير ، مصر و اردن دست به خودسوزي زده و شعله هاي دروني خود را به رخ جهانيان بنمايانند، تا بدين گونه اعلام کنند، که خيزش سراسري در راه است. آن چه ديروز و امروز و آینده در تونس و مصر و يمن و بحرین و لیبی و امثالهم ديده مي شود، پاره هايي از آتش است، که پيکره هاي حکومت هاي استبدادي و ديکتاتوري را در بر گرفته است.


تأثیر شبکه ای شدن ارتباطات بر قیام های مردمی در کشورهای عربی                            
در گذشته فضای رسانه‌ها بسیار محدود بود، اما امروز گستره شبکه‌ای و فرامرزی شدن دایره عملکرد شبکه‌های اجتماعی، بر میزان اثرگذاری آنها در ابعاد ملی و بین المللی افزوده است. این‌که امروز می‌بینیم بحرانی در یک کشور آغاز شده و ادامه آن از طریق شبکه‌های اجتماعی در سایر کشورها  پیگیری می‌شود، به دلیل همین ویژگی شبکه‌ای بودن این نوع از رسانه‌هاست. شبکه‌های اجتماعی در واقع از طریق ویژگی شبکه‌ای و نیز کلونیهای مختلف هم بر ادامه و گسترش این بحرانها و هم بر شدت آنها اثرگذار هستند. از زمانی که تکنولوژیهای جدید شکل گرفته اند چند تغییر اساسی رخ داده است. در حوزه (web1) فضای در اختیار مخاطب به حدی بود که می‌توانست تعامل اندکی داشته و خود را از پذیرندگی محض، رها سازد. البته این فضای تعامل محدود نیز به صورت مدیریت شده و کنترلی عمل می‌کرد، که وبلاگ‌ها از نمونه‌های بارز آن هستند که در آنها مدیر وبلاگ می‌توانست در گذاشتن کامنت مخاطبان دخالت کند.
اما در تکنولوژی های جدیدتر که متعلق به (web2) هستند، مثل فیس بوک، یوتیوب، توئیتر، و ... وجه تعامل مخاطبان بسیار پررنگ تر است. در این جا محتوا عمدتا در اختیار مخاطبان است. در واقع تفاوت عمده بین وب1 و وب2 قدرت بالای مخاطبان است. در وب2 مدیران تنها می‌توانند با وضع قوانین در روند شکل گیری محتوا اثرگذار باشند. آنچه نقش این رسانه‌ها را از سایر رسانه‌های مجازی پررنگ تر می‌کند، ویژگی‌های خاص آنهاست. سرعت زیاد شبکه‌های اجتماعی و هم چنین امکاناتی که این شبکه‌ها در انعکاس تحولات دارند، از جمله همین خصوصیات است.(کامروا، 1388، ص340)
در گذشته بیان شفاهی، سینه به سینه، شایعه نامه‌ها یا شب نامه‌ها این کار را انجام می‌دادند، اما امروز گستردگی شبکه‌های اجتماعی و دارا بودن امکاناتی چون گذاشتن همزمان فیلم، تصویر و صدا، مزیتها و   پتانسیل هایی را برای این شبکه‌ها ایجاد کرده که توانسته اند در حوزه‌های مختلف موفق عمل کنند.
نکته قابل توجه دیگر در این حوزه آن است، که عمدتا" در تحولات و بحرانهای سیاسی، فضای شایعه به شکل گسترده‌ای شکل گرفته و بر این تحولات نیز اثرگذار می‌شود، که در این مورد نیز شبکه‌های اجتماعی این قابلیت را دارند که در این حوزه‌ها هم وارد شده و با استفاده از فضاهای غیر رسمی، در پراکندن شایعه‌ها نقش مهمی داشته باشند. در گذشته رسانه‌ها به صورت دست دوم تنها منعکس کننده بحران‌ها و جریان‌ها بودند. اما امروز نه تنها انعکاس دهنده، بلکه تاثیرگذار بر روند جریان‌ها و بحران‌ها هستند و حتی در برخی موارد شکل دهنده و زمینه‌ساز آنها نیز به شمار می‌روند. بنابراین امروز نمی‌توان یا حداقل کمتر می‌توان رسانه‌ها را حتی با اهرم های دولتی تحت فشار قرار داد یا کنترل کرد. امروز رسانه‌ها خارج از کنترل دولت‌ها حرکت کرده و به همین دلیل خواهان ایفای نقش یا سهم در حوزه‌های سیاسی و تحولات هستند. دولت‌ها نمی توانند رسانه‌ها را خارج از دایره تصمیم گیری ها و تنها بعنوان مجرای منعکس کننده آنچه دلخواهشان است، ببینند. رسانه‌ها امروز این توانایی را دارند که حتی بخشی از قدرت را از دولت‌ها گرفته و در انحصار خود درآورند. رسانه های غربی در این مفهوم، به عنوان ابزار تفوق فرهنگی و بسط منازعات سیاسی، در واقع بازیگر اصلی قدرت در خاورمیانه هستند، که دولت ها و کشورهای اسلامی را به چالش واداشته اند. غرب از طریق رسانه ها نه تنها به راحتی حریف فرهنگی خود را مغلوب می کند، بلکه با محروم بودن حریف از امکان استفاده از رسانه ها در سطح جهان،کاری می کند که مخالفینش غیر عادی و غیر متعارف جلوه داده شوند. نظیر بنیادگرایی و اصول گرایی... و یا اصولا وجود رقیب در افکار و اذهان فراموش گردد.  Hudson. 1988,p171))
چرا دولت های اقتدارگرای جدید در خاورمیانه شکل گرفتند؟ چه چیزی موجبات و زمینه های تحول این کشورها را از نظام قبیله ای به دولت مدرن تدارک نمود؟ و اکنون چه شده است که دولت های خاورمیانه شاهد زوال تدریجی اقتدار خود هستند؟ در این قسمت به مشاهده نقش رسانه های گروهی و بررسی مسائل فوق خواهیم پرداخت. پاسخ پرسش های فوق در صورتی ممکن است که  نسبت این  رسانه ها  را با   گرایش های فکری و فرهنگ سیاسی موجود در خاورمیانه به درستی ارزیابی کنیم.  
اینگونه به نظر می رسد که مسأله دولت سازی، ظهور و زوال تدریجی دولت های اقتداری در خاورمیانه جدید،  همبستگی قابل ملاحظه ای با گسترش رسانه های جمعی در خاورمیانه دارد. ارتباطات جمعی در این منطقه، ماهیت دوگانه و پیچیده ای دارند، از یک طرف، با کمک به گسترش عقاید و اندیشه های مورد حمایت دولت مرکزی، یکسان سازی و یکسان اندیشی در گروه های قبایلی را فراهم نموده است، به طور کلی تمرکز رسانه ها در دست دولت ها، قدرت و اقتدار داخلی بلامنازعی به آنان داده است، و از طرف دیگر، جهانی تر شدن رسانه های غربی و دسترسی سهل و آسان به آنها، موجب ظهور ( نوعی انسان اقتدار گریز)، اخلاق گریزی و چند پارگی و تنوع در فرهنگ سیاسی جوامع اسلامی شده است.         (owen.1992,p33)دولت های جدید خاورمیانه، بنابه نقش یکسان ساز رسانه های جمعی، آنها را نوعی دانشگاه تلقی  می کنند که افکار عمومی مورد نظر و دل خواه دولت را باز سازی می کند. و به عنوان بازوی دوم دولت، نظام آموزشی، همگام با سیاست های فرهنگی چنان طراحی می شود که بتواند ماشین دولت را تغذیه و تقویت نماید. به این ترتیب، دستگاه دولت، رسانه های جمعی داخلی و نظام آموزشی، سه ضلع مثلثی هستند که منطقا" و بناگزیر باید توسعه متوازن داشته باشند. اما در عمل، دو عنصر نظام آموزشی و به ویژه رسانه های جمعی،  به دلیل سلطه رسانه های فرا ملی و نظام های آموزشی خارج از کشور، توسعه ی مغایر با خواست و اهداف دولت در خاورمیانه پیدا می کند. (Owen.1992,p33)
 بنابراین، رسانه های فراملی به لحاظ اشاعه فرهنگ سیاسی خاص خود، دستگاه دولت و مبانی مشروعیت اقتدار آن در جوامع اسلامی را به شدت تحت فشار قرار می دهند. نکته مهم این است که دولت های جهان سوم و به خصوص خاورمیانه، بنابر ضرورت حفظ و توسعه خود، نظام آموزشی و رسانه های جمعی را تقویت می کنند، اما باگسترش آموزش عمومی و سطح سواد مردم، و نیز توسعه و رشد کمی ابزارهای ارتباط جمعی در داخل کشورهای فوق، مردم خاورمیانه به رسانه های جمعی فراملی دسترسی بیشتری پیدا کردند و بخش مهمی از نیازهای خبری خود را از آنها تامین می کنند. نه تنها پیام های رسانه های غربی به خانه های مسلمانان نفوذ می کند، بلکه ملاکی بر ارزیابی رسانه های داخلی نیز واقع می شود.          (claphman.1990,p9)در چنین وضعیتی، نه تنها رسانه های غربی، رقیب صدا و سیما و روزنامه های داخلی می شوند، بلکه به دلیل تکنولوژی نابرابر و نیز برخی ملاحظات فرهنگی از قبیل برخی جذابیت های روانی مظاهر غربی، نبرد برای جلب افکار عمومی، به سود رسانه های بزرگ جهانی تمام می شود. گیدنز اشاره می کند که کشورهای جهان سوم، به خصوص آسیب پذیری بیشتری دارند، زیرا فاقد چنان منابع و قدرتی هستند که بتوانند با استفاده از آنها استقلال فرهنگی خود را حفظ و حمایت کنند.
تردیدی نیست که هم رسانه های داخلی و هم وسایل ارتباط جمعی جهانی غرب، فعالیتی کلیشه ای دارند. بنابراین، تصویری که هر کدام از آنها از جهان و جامعه خود ارائه می دهند، لزوما تصویری کامل و بی طرفانه نیست، بلکه مایلند جهان و جامعه آنها چنان که می خواهند، باشد. و اگر چنین نیست، دست کم مخاطبانشان تصور یا تصویر دیگری نداشته باشند. البته گسترش رسانه های جهانی در خاورمیانه تا حد بسیار زیادی هم مخاطبان این منطقه را هشیار نموده و معادله فوق را بر هم زده است. آنان تا حد بسیاری ماهیت و کلیشه های رسانه های ارتباط جمعی خارجی و داخلی را کشف کرده و لوازم و الزامات برخاسته از آن قالب ها را می دانند. و به این نتیجه رسیده اند که اگر بخواهند تصویر نسبتا " کامل و جامعی از جهان و تحولات آن داشته باشند، لازم است که سخن همگان را بشنوند، بدین ترتیب،  مردم خاورمیانه در شرایط جدید قدرت انتخاب بیشتری دارند. با این همه، رسانه های داخلی هرگز نمی توانند در وضعیت انتخاب، شنوندگان و بینندگان بیشتری داشته باشند.آنان علاوه بر ضعف های تکنولوژیک، از حیث مدیریت خبر و شیوه تبلیغ نیز با مشکلاتی مواجه هستند.مهم ترین نقص این رسانه ها، تبلیغ عریان و غیرجذاب، و نیز گزارش های آشکارا " یک جانبه و طرفداریهای غیر لازم است.(ایرانی، 1385، ص205)  نتیجه این امر، دلزدگی مردم مسلمان از رسانه های بومی، بی اعتمادی به اخبار و گزارشهای وسایل ارتباط جمعی ملی و تمایل به کسب خبر از رسانه های بیگانه است. چنین رویکردی نسبت به رسانه های خارجی، که غالبا در مواقع بحرانی، تشدید هم می شود، از لحاظ روانشناسی توده ای، به مرور به نیاز عادی و دائمی مردم تبدیل می شود.
در حالی که حکومت های خاورمیانه در راستای اقتدار خود، رسانه های همگانی داخلی را به بن بست دفاع همه جانبه از دولت سوق می دهند، مردم این کشورها در سخن از مشکلات خود، به منابع غربی مراجعه  می کنند.  نکته این است که مردم وقتی اطلاعات خود را از رسانه های بیگانه کسب می کنند، بر اساس همان اطلاعات نیز عقاید خود را تنظیم می کنند.  در حقیقت،  نوعی فرهنگ سیاسی برخاسته از رسانه های غربی در تعارض با فرهنگ سیاسی سنتی و مشروعیت حکومت ها در خاورمیانه رشد کرده است، کشورهای خاورمیانه و دولت های جدید آنها، به دلیل ضرورت مقابله با این وضعیت، در ناهمسازه مهم اقتدار و دموکراتیزاسیون قرار گرفته اند. توضیحات فرهنگ شناسان در باب وضعیت فرهنگی و فرهنگ سیاسی خاورمیانه بسیار ناامید کننده است ( crystal.1994,p67) محور بحث شاید بر سه نکته و مطلب اصلی متمرکز باشد، اسلام، اقتدار گرایی و دموکراسی. بحث ما هرگز بر سر امتناع دموکراسی یا زوال تدریجی اقتدارها نیست. سخن اصلی این است که در این میان، وضع دیانت و انبوه توده های مؤمن بحرانی است. آنها نمی دانند که دینشان در حوزه سیاست چه می گوید و یا این که دین را از کدام منظر بنگرند، بهتر است؟ در این اوضاع فکری پیچیده، طبیعی است که تفسیرهای متفاوتی از دیانت اسلام رواج یابد. و بدین سان، مناقشات کلامی و بنیادین مهمی در خاورمیانه شکل گرفته است که به نظر می رسد، زاده مناقشات فرهنگی / سیاسی در محیط جنجالی رسانه ها ست. به هر صورت، هر چند تا کنون، تلاش های نظری در جست و جوی یک سری مبانی متقن برای مشارکت سیاسی در خاورمیانه، چندان گسترده نشده است.kramer.1994,pp22&135)) اما علی رغم چنین مشکلات تئوریک، بسیاری از این جوامع به گونه های متفاوتی مسأله انتخابات و آرای عمومی را طرح و توسعه داده اند.  
می توان گفت که جوامع اسلامی خاورمیانه در شرایط حاضر، در یک نوع دوگانگی ناگزیر قرار گرفته اند، جدایی نظر و عمل و نیز گذشته و حال، که عرصه افکار عمومی و فرهنگ سیاسی را دچار چندگانگی، کژتابی و بحران مشروعیت نموده است،  (turner.1989,p27)نتایج سیاسی - اجتماعی پدیده فوق، اهمیتی قابل توجه دارد. از یک طرف، شقاق بین فعالین سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، همواره ساختار دولت را متعارض و حتی با تحریم و کناره جویی بخشی از نیروهای فکری و مدیریتی مواجه می کند، اینان از دولت بریده و به نیروها و مراکز انتقادی و جدی تبدیل می شوند. از طرف دیگر، گسترش امواج تنش های اجتماعی و قومی، پیکره و پایه دولت را متزلزل نموده و هیأت حاکمه را به اقدامات نظامی و امنیتی سوق می دهد. در نهایت بسیاری از دولت های خاورمیانه، نظیر: مصر، لیبی، عربستان، بحرین، یمن و...  در راستای تقویت وجه اقتداری خود، همواره به سان جزایری می مانند که تافته ای جدا بافته از جامعه هستند. در چنین شرایط آشفته ای که زاده کلیشه های رسانه های غربی است، نه ماهیت دیکتاتوریهای جدید در خاورمیانه و نه ویژگی های ماهوی جنبش های اسلامی معاصر، هیچ کدام تفکیک و روشن نمی شوند. بدتر اینکه دیکتاتوریهای موجود،  فرصتی پیدا می کنند که با معرفی خود به عنوان نظام های اسلامی نه تنها خود را حفظ کنند، بلکه با تقویت مشروعیت مردمی، مشکلات بسیاری در برابر جنبش های اسلامی اصیل تدارک نمایند(waterbury.1994,pp22&84) .به هر حال، دولت های منطقه با توجه به حاکمیت رسانه های بزرگ غربی، همواره در جست و جوی نوعی سیاست فرهنگی ای هستند که بتوانند در مقابل فرهنگ سیاسی منبعث از رسانه های خارجی، از هیأت ناموزن و شکننده خود دفاع نمایند، اما تجربه سال های اخیر نشان داده است که هرگز از این تعارضات نجات پیدا نکرده اند.
در این کشورها، سیستم سیاسی به گونه ای است که مردم هرگز نمی توانند به صورت قاعده مند و معنا داری در سیاست مشارکت کنند. مظاهر دموکراسی و انتخابات وجود دارد، اما مقدمات و شرایط آن مفقود است. گروه های سیاسی، لحظه ای خلق می شوند و بعد از انتخابات نیز بلافاصله فروکش می کنند. (shils.1991,p27) دولتهای خاورمیانه علی رغم اهمیت کم تری که به مشارکت سیاسی می دهند، به طور ناموزونی به افزایش سطح تحصیلات و آگاهی عمومی همت  می گمارند.  در بسیاری از این کشورها، هر ساله متوسط آموزش عمومی و دانشگاهی افزایش پیدا می کند. این امر، یکی از مهم ترین مقدماتی است که جوانان تحت پوشش آموزش رایگان دولت را به ساحت مشارکت سیاسی سوق داده، و با توقع مشارکت به عنوان یک حق، اقشار تحصیل کرده را در تعارض آشکار و پنهان با دولت قرار می دهد. فرهنگ سیاسی اقشار تحصیل کرده که عمدتا هم با مبانی و ارزش های تمدنی غرب آشناترند، در سایه امواج پی در پی  رسانه ها به گونه ای شکل می گیرد که هرگز نمی تواند از مشارکت در عرصه های عمومی چشم پوشی نماید. به هر حال چنین وضعیتی که بیانگر دوگانگی در فرهنگ سیاسی و سیاست فرهنگ خاورمیانه است، جامعه مدنی این کشورها را در موقعیت ویژه و متعارضی انداخته است. با توجه به آنچه پیشتر به آن اشاره شد، نقش امروز رسانه ها نقشی فراتر از اطلاع رسانی صرف است. رسانه ها در عصر اطلاعات و ارتباطات ابزارهای نوینی برای ایجاد بحران، کاهش یا افزایش بحران و گاه ابزاری برای جنگ آوری هستند. ابزارهایی که مکمل نیروی نظامی و تهدید کننده امنیتی در سطوح مختلف آن اعم از فردی، ملی، بین المللی و جهانی به شمار می روند. آنها به گونه ای که مشاهده خواهیم کرد در خط مقدم اقدامات بحران آفرین و تهدیدآمیز جهانی در مقابل امنیت صف بندی کرده اند. فلذا، ما در این فصل بر آن شده ایم تا تحولات صورت گرفته در منطقۀ خاورمیانه و شمال افریقا را، براساس مقوله ای به نام شبکه ای شدن ارتباطات تجزیه و تحلیل کنیم.
مردمان این منطقه در سایۀ نظامهای چندین و چند سالۀ خودکامه و پدر سالار، چنین بیداری و خیزشی را سرابی بیش نمی پنداشتند. ولی یکباره با خودسوزی یک جوان سبزی فروش تونسی و انتشار عکسهای دلخراش او در سایتها، وبلاگها و شبکه های اجتماعی، آتش نهفته در دل منطقه تبدیل به تیتر نخست بسیاری از رسانه های پرخواننده و پربیننده جهان شد. این بار ندای دموکراسی و آزادی خواهی و استبدادستیزی نه از باختر زمین، که از کشورهای مسلمان در خاورمیانه و شمال افریقا برخاسته بود و آن سخن معروف آلکسی دوتوکویل را به یاد می آورد که در توصیف رخدادهای پس از انقلاب فرانسه گفته بود: جهان تازه ای آغاز شده است، سیاست های کهنه دیگر نمی تواند تبیین کنندۀ وضع جدید پدید آمده پس از انقلاب در فرانسه باشد. بر این پایه، دربارۀ رویدادهای صورت گرفته در خاورمیانه عربی هم می توان گفت که حال و هوای تازه ای در منطقه رخ داده است که دیگر شیوه های پدر سالارانه و خودکامگی را برنمی تابد و فرمانروایان مستبد این منطقه اگر می خواهند بر سر کار بمانند، باید در سیاست هایشان بازنگری کنند و به خواست شهروندان گردن نهند. عاملی که نگارنده بر آن تأکید نموده و آن را مسبب این رویدادهای دامنه دار قلمداد می کند، نقش  شبکه ای شدن ارتباطات یا به تعبیر دیگر شبکه های اجتماعی و روزنامه ها و تلویزیون و اینترنت و امثالهم می باشند. خودسوزي  جواني دریکی ازخيابانهای  تونس به نشانه اعتراض ، سوژه نخست بسیاری از رسانه های مهم جهان، سایتها و شبکه های اجتماعی و مایه شورش گسترده در آن کشور شد و فرار بن علی و سرنگونی دیکتاتوری 23 سالۀ او را به دنبال آورد. اما مهمتر از آن دامنه دار شدن این اعتراضها و پیوستن مردمان زیر ستم در دیگر کشورهای عربی چون مصر، الجزایر، یمن، اردن، بحرین، لیبی، عربستان و ... به این مبارزۀ آزادیخواهانه بود، تا جایی که چند روز پس از آن، جوانی الجزایری و حتی جوانانی از رژیم صهیونیستی نیز در اعتراض به سیاست های حکمرانان در کشورشان دست به خود سوزی زدند. به هر روی بسیاری از تحلیلگران برآنند که رویدادهای تونس نقطۀ آغازین دورانی تازه از مبارزات دموکراتیک و جنبشهای اجتماعی در افریقا و خاورمیانه، در کشورهای عربی است. این دریافت ما را به یاد سخنان مارکس در تفسیر دامنه انقلاب های 1848می اندازد. او گفته بود: «آن به اصطلاح انقلابات 1848 حوادث حقیری بیش نبودند. ترکها و شکافهایی کوچک در پوسته خشک جامعه اروپایی. اما آنها مغاک این جامعه را افشا کردند و در زیر لایۀ سطحی به ظاهر سخت و جامدش، اقیانوسی از مواد مذاب را برملا ساختند، که فقط لازم بود کمی گسترش یابد، تا قاره های ساخته شده از سنگ خارا را خرد و قطعه قطعه کند.»)یرمن.1379، ص47) امروز  نیز   به  نظر  می رسد که خودسوزی آن جوان و ناآرامیهای پس از آن در کشورهای عربی، تبدیل به اقیانوسی از مواد مذاب در زیر لایه های به ظاهر سفت و سخت حکومت های اقتدارگرا گشته است. به تعبیر نگارنده این تحولات سرآغاز موج چهارم دموکراسی در جهان می باشند، که می توان بعد از امواج سه گانۀ ساموئل هانتینگتون از این تحولات به عنوان امتداد موج دموکراسی خواهی یاد کرد. در اینجا به نقش کارساز رسانه های مدرن و بویژه شبکه های اجتماعی در پوشش دادن رویدادهای خیزشی در کشورهای عربی می پردازیم. از آنجا که رسانه های نو مرزهای زمانی و مکانی را در هم می شکنند، ردیابی منبع پیام در آنها بسی دشوار است و برپایۀ تعامل و اشتراک کار می کنند، میدانی فراخ برای ابراز وجود انسانها و گروههای به حاشیه رانده شده در جوامع گرفتار دیکتاتوری و تک صدایی به شمار می روند و نیروهای اجتماعی، در فضای هراس آور و بستۀ حاکم بر جامعۀ استبدادزده، هرچه بیشتر به رسانه های زیرزمینی یا کنترل ناشدنی رو می کنند تا به افشاگری بپردازند و صدای خود را به گوش دیگران برسانند.
رسانه های بزرگ تونس از جمله رادیو و تلویزیون و مطبوعات دولتی، در سایۀ استبداد و سانسور  نمی توانستند به ایفای نقش بر پایۀ نیاز مخاطبان بویژه جوانان شهرنشین و دانش آموختگان که بدنبال مشارکت سیاسی و اجتماعی، حقوق شهروندی خود و خواستار احترام و ... بودند، بپردازند. بدین سان تعادلی که باید میان سه عنصر رسانه، مخاطب و جامعه برقرار باشد، برهم خورده و شکاف میان رسانه های دولتی و شهروندان پیوسته بیشتر شده بود. با توجه به تک صدایی بودن رسانه های تونس، لایه های میانی جامعه برای بیان اعتراض های خود بدنبال رسانه های دیگر رفتند. که چه بسا در این میان ممکن بود از هر کاغذ پاره ای نیز که از نظر حکومت بن علی ممنوع شناخته می شد، بهره بگیرند، زیرا از آنجا که ملت مجبور است نوشته های آزاد را غیر قانونی بداند، عادت برآن می شود که هر چیز غیر قانونی را آزاد، آزادی را غیر قانونی، و آنچه را قانونی است، ناآزاد  بداند.(مارکس.1380، ص108) در واقع حکومت بن علی به علت در نیافتن دگرگونیهای رسانه ای پیش آمده در جهان و کشور خود، چنین می پنداشت که با بستن دست و پای رسانه ها بویژه رادیو، تلویزیون و مطبوعات، دوام حکومتش را تضمین خواهد کرد. از همین رو، بویژه پس از انتخابات مجلس در دوم آوریل 1989 و در پی اعلام سیاست «خشکاندن سرچشمه ها»، به اعمال سانسور سنگین بر مطبوعات و سرکوب مخالفان پرداخت. غافل از اینکه به گفتۀ توماس ارسکین، رسانه های آزاد به مانند نیزه تلفوس قادرند زخمی را که بر پیکر سیاست می زنند، خود التیام بخشند. بگذارید انسانها افکار خود را آزادانه بیان کنند و خشمشان را مانند آتشی بیرون بریزند که در سطح زمین زبانه می کشد. آنها مثل ذرات پراکنده باروت با هم تماس برقرار می کنند و شعله ور می شوند. این انفجار نه صدایی در پی دارد و نه خطری، اما اگر آنها را تحت فشار قرار دهید به آتش پنهان در عمق زمین می مانند که تا بصورت زمین لرزه و آتش فشان خود را ننماید، شعله هایش را کسی نخواهد دید.(کین.1380، صص18-17) و چنین نیز شد. اختلافها و درگیریها که در ابتدا بیشتر میان دولت و حزب اسلامی النهضه بود، کم کم به ناآرامی در بدنۀ جامعه و بویژه جوانان تحصیلکردۀ بیکار که حکومت، نه در پهنۀ اجتماعی و نه در پهنۀ رسانه ای توان برآوردن خواستهایشان را نداشت، انجامید. جوانان با توسل به رسانه های جانشین (اینترنت و شبکه های اجتماعی) دست به ساختن جهان هایی برای خود زدند که هرچند ابژه های واقعی نداشت، اما آثار واقعی داشت، و به گفتۀ ارسکین، پس از چندی با پخش شدن فیلمها و عکس های دلخراش خودسوزی آن جوان سبزی فروش در شبکه های اجتماعی، مردمان همچون ذرات پراکنده باروت به هم پیوستند و طومار دیکتاتوری بن علی را برچیدند.
شبكة اجتماعي، سايت يا مجموعه سايتهايي است كه در آن،كاربران مي توانند خواستها، دلبستگيها، انديشه ها و كارهايشان را با ديگران درميان گذارند. در اين سالها شبكه هاي اجتماعي با سرعتي بی سابقه گسترش     يافته اند. شبكه هاي اجتماعي همچون فيس بوك، تويتر، يوتيوپ، فليكر، گوگل ريدر و....  بستري تازه براي پديد آمدن شبكه هاي مجاز ميان افراد هستند و در اندك زماني گسترش چشمگير يافته اند. شبكه هاي اجتماعي سايتهايي هستند كه افزودن ابزاري ساده مانند موتور جستجوگر و امكاناتي مانند چت و ايميل و چيزهاي ديگر به آنها، خاصيت به اشتراك گذاري پيدا مي كنند. شبكه هاي اجتماعي، محل گردهمايي صدها ميليون كاربر اينترنت است كه بي توجه به مرز، زبان، جنس و فرهنگ به تعامل و تبادل اطلاعات مي پردازند. شبكه اجتماعي، سايتي است كه در مرحله نخست به افراد وسازمانها امكان مي دهد صفحات خود را روي آن درست كنند و در مرحله دوم اجازه مي دهد اين صفحات  براساس مشتركات گوناگون به هم متصل شود. وقتي از شبكه اجتماعي سخن به ميان مي آيد، بايد به كاميونيتي يا همان  جامعه كاربری هم اشاره كرد. شبكه هاي اجتماعي به مجموعه اي  از و بسايت هاي مبتني بر فناوري وب 2 گفته مي شود كه با قابليت ايجاد شبكه و ارتباطات مجازي تعاملي در فضاي سايبر، به اثرگذاري بر سايتهاي رسمي مي پردازند. اين شبکه هاي اجتماعي امكان شبكه سازي گسترده در اينترنت پديد آورده اند.گاهي اين شبكه ها دامنة كارهاي خود را به فضاي واقعي جامعه نيز مي كشند. براي نمونه، سازماندهي بسياري از تجمعهاي سياسي و اعتراضي در همين شبكه ها صورت گرفته است.(ضیایی پور. 1389، ص195)


نتیجه گیری
عاملی که تأثیر قابل توجهی برروند قیامهای مردمی اخیر و پیروزی انقلاب تونس ومصرو لیبی و ... داشت، شبکه ای شدن ارتباطات می باشد. (نقش اینترنت، شبکه های اجتماعی چون توئیتر و فیس بوک و دسترسی به رسانه‌های خبری چون الجزیره و ... )نقش رسانه‌ها به حدی در این انقلاب ها پررنگ بود که برخی آن را «انقلاب فیسبوک» نامیدند. جوانان تونسی از این‌ رسانه‌های اینترنتی برای سازماندهی تظاهرات بهره می‌گرفتند. جوانان بین 14 تا 29 سال در کشورهای عربی بین 30 – 40 % جمعیت را تشکیل می دهند(ویکی پدیا) و اگر این عامل را با عامل بیکاری که به 30-35% می رسد، جمع کنیم، بخوبی متوجه خواهیم شد که چرا این قشر دیگر کاسۀ صبرش به سر رسیده بود. برای مثال، در فاصله 18 تا 26 دسامبر 2010، حداقل افرادی که از فیس بوک بهره گرفتند در کمترین روز بهره‌گیری از آن، یک میلیون و 820 هزار کاربر بوده است.(ویکی پدیا) اگر این آمار را با جمعیت تقریبا" 11 میلیونی تونس مقایسه کنیم، میزان تأثیرگذاری این رسانه ها روشنتر می‌شود. علاوه بر فیسبوک، توئیتر و شبکة الجزیره در خبررسانی و سازماندهی اعتراضات نقش اساسی داشته‌اند. عمده رسانه ها در ترغیب مردم به حضور و مشارکت در خیزش های مردمی، تولید افکار و اندیشه های مذهبی و سیاسی، توزیع ایده ها و اندیشه ها در جامعه به همراه هدایت و نظارت را از نقش های رسانه ها در تحولات اخیر در کشورهای منطقه می باشند. اینکه دولت ها در این کشورها با قطع اینترنت سعی کردند از تاثیر گذاری این شبکه های اجتماعی مجازی کم کنند، اما کارشناسان می گویند، دولت ها این کار را خیلی دیر انجام دادند و زمانی به قطع اینترنت روی آوردند که تمام قرارهای مهم گذاشته شده بود و مردم اتفاقا دیگر پای اینترنت کاری نداشتند، و باید در خیابانها حضور پیدا می کردند. فیس بوک و توئیتر به عنوان یک ابزار در اطلاع رسانی اخبار مخالفان دولت و پوشش تجمع های اعتراضی بسیار موثر بودند. تاثیری که از آن به عنوان موتور محرکه انقلاب در کشورهای منطقه به ویژه مصر و تونس نام می برند. شبکه توئیتر به خاطر مسدود شدن در مصر در پی یک اقدام، به ارائه خدمات تلفنی به مردم این کشور پرداخت.
عواملی چون فساد مالی واداری، بیکاری، فضای بسته سیاسی، دیکتاتوری، انتخابات نمایشی،و ... نیز ساختار تشکیل دهنده ی این کشورها بود. خود بوعزیزی که آتش این اعتراضات را بر جسم خود روشن کرد، یک تحصیلکرده ای بیکار بود، که از راه فروش سبزیجات در شهرک سیدی بوزید در تونس امرار معاش می کرد. موج خروشان اعتراضات مردمی اساسا" از رژیمهای مستبد سرچشمه گرفته وبه آسانی می شود، ریشه های آنرا در سایه سنگین مستبدین سالخورده و رژیمهای پولیسی شان جستجو کرد زین العابدین بن علی 23 سال بود که در تونس بر اریکۀ قدرت تکیه زده بود، و حسنی مبارک داشت 30 سال خود را تکمیل می کرد. اما معمر القذافی 42 سال بود که سرنوشت لیبی را به دست خود گرفته بود، و علی صالح 33 سال قدرت را در یمن بدست داشت. طولانی بودن مدت حکمرانی وحتی سالخوردگی حکمرانان مستبد، یگانه سبب اعتراض مردم نبود، بلکه سلب آزادی های سیاسی و فکری مردم و تنگ ساختن عرصه فعالیت بر مخالفین سیاسی وخالی ساختن جامعه از وجود هر نوع اپوزیسیون فعال و مطرح، اسباب اعتراضات مردمی را فراهم آورد. همراه با انتخابات نمایشی و آزادی های محدود وفرمایشی وکنار زدن احزاب سیاسی و نهاد های مدنی ویا بی اثر ساختن آنها، قدرت آهسته آهسته در هرم نظام حاکم تمرکز نموده، راه را به سوی یک استبداد تمام عیار هموار کرده بود. این نظامها به جز از لیبی، که دارای یک نظریه سیاسی ویژۀ خود بود، (در واقع برگرفته از یک کتابی بود به نام کتاب سبز که توسط قذافی تحمیل گشته بود)، بقیه همه نظامهای ریاستی بودند که رئیس دولت رشته همه کارها را بدست داشت و با یک دموکراسی نمایشی و از زیر چتر یک حزب حاکم که اکثر آنها را خود رهبری می کرد، بر مقدرات کشور و مردم حکمرانی می کرد. کوشش های مستبدین برای ماندن در اریکه قدرت، تنها منحصر به تلاشهای پیگیر واستفاده از هر وسیله ای نا مشروع برای بقای رژیمهایشان نمی شود، بلکه آنها پروژه های انتقال قدرت به فرزندان شان را هم روی دست گرفته بودند و این امر در حالت مصر و لیبی ویمن به خوبی مشاهده می شد. برخي تحليلگران در اين ارتباط با اشاره به مسايل تاريخي اين كشورها و تقسيم آنان بعد از جنگ جهاني اول با سقوط امپراتوري عثماني، معتقدند كشورهاي عربي – اسلامي در دو قرن اخير شاهد يك بحران اساسي در درون خود بوده اند. از ديدگاه طرفداران اين ديدگاه اين بحران با شروع انحطاط امپراتوري عثماني آغاز و با گذار از عصر دولت - ملت هاي اسلامي،  وارد عصر پست مدرن شده و همچنان در حال باز توليد شدن می باشند. بحران در كشورهاي عربي – اسلامي از زمان فروپاشي عثماني و ورود ايدئولوژي هاي غربي و ناهمخوان با بستر اجتماعي - فكري در جوامع اسلامي و با روي كار آمدن حاكمان بومي سكولار، شكل جديدي به خود گرفت.
در همه اين كشورها، دو روند متضاد در طي دهه ها در حال رشد بوده اند. يكي روند تكامل انساني كه شاخص آن افزايش سطح سواد و تحصيلات دانشگاهي است، كه به آگاهي بيشتر و انتظارات بيشتر  مي انجامد. اين روند در دهه هاي گذشته با انقلاب اطلاعات و ارتباطات و آسان و همگاني شدن دسترسي به اطلاعات بين المللي، به ويژه چگونگي زندگي مردمان ديگر كشورها، انجاميده است. پيدايش اينترنت، ماهواره و تلفن همراه، فاصله سنتي ميان مردمان يك كشور را با هم و با مردمان ديگر كشورها از ميان برده است. ديگر نمي توان واقعيت ها را از مردم پنهان كرد يا فساد حاكم را مخفي نگه داشت. روند دوم، رشد اقتصادي است، كه با رشد اجتماعي همگام نبوده و اگر هم از ديد آمار همگام به نظر برسد، فقط بخش كوچكي از جامعه را كه نزديك به حاكميت خودكامه و فاسد است برخوردار مي كند. اكنون شما اكثريت جامعه را كه جوان و تحصيكرده و متخصص هستند، داريد، كه از موهبات رشد ثروت در كشور برخوردار نيستند و به علت انحصاري بودن اقتصاد در دست عوامل حاكميت كه براي سود بيشتر و سريعتر فقط به بازرگاني و دلالي مي پردازند، از داشتن يك شغل همخوان با استعدادشان محروم هستند. نيروي ديگري كه براي دگرگوني هاي اجتماعي و سياسي در يك كشور غير آزاد وارد مي آيد، فشارهاي عوامل اجتماعي و سياسي بين المللي بر جوامع سنتي است. اين فشارها كه از راه اطلاعات و آگاهي ها وارد مي آيد، در جوامعي كه در حال انتقال از شرايط سنتي به شرايط نوين هستند، شكاف ايجاد مي كند و باعث اختلافات راهبردي و حتي سليقه اي مي شود. افكار عمومي جهاني نيروي قدرتمندي در راستاي تحولات دموكراتيك و حقوق بشري در جوامع سنتي است.  هنگامي كه يك ملت دچار اين تضادها مي شود و فشارهاي انباشته در درون اجتماع، ناگهان با بهانه اي به انفجار تبديل مي شود، تاثيري زنجيره اي بر جوامع مشابه مي گذارد و آنها را هم بسوي دگرگوني و انقلاب مي كشاند.
تحولاتي كه در شمال افريقا و خاورميانه شاهد آنها هستيم را مي توان به تحولات 1848 اروپا تشبيه كرد كه از شورش هاي فرانسه آغاز و دامن گير همه كشورهاي اروپايي (به جز انگلستان و روسيه) شد. عدم تعادل ميان رشد آگاهي و كيفي جمعيت كه باعث افزايش انتظارات مي شود از يكسو، و وجود ديكتاتوري هاي فاسد و خشن حاكم از سوي ديگر، همراه با فشارهاي جهاني ناشي از افزايش كيفيت زندگي و آزادي هاي اجتماعي در كشورهاي ديگر، كاسه صبر ملت ها را سرريز مي كند. ويژگي سرنوشت ساز يك صد سال گذشته، سرعت گرفتن موج پيشرفت هاي تكنولوژيك، به ويژه در بخش ارتباطات و آگاهي رساني است. در صد سال گذشته پيشرفت هاي شگرفي با سرعت تصاعدي انجام گرفته: از تلفن قارقاركي محدود به ثروتمندان، تا تلفن همراه ارزان و قدرتمند و نامحدود. از راديو لامپي تك موج محدود به ثروتمندان، تا راديو و تلويزيون ارزان و همگاني و بدون مرز ماهواره اي غيرقابل كنترل. از روزنامه هاي محدود چاپ سربي تا اينترنت و ميليون ها روزنامه و سايت و خبررساني جهاني رايگان و غيرقابل كنترل. اينها جوامع انساني را در سراسر جهان به هم نزديك و از كار يكديگر آگاه كرده است. افزایش بهره گیري از رسانه هاي جدید و پیدایی شبکه های اجتماعی ضمن آنکه ارتباط و سرعت عمل معترضان را گسترش داد، موجب سردرگمی نیروهاي امنیتی و در نتیجه کاهش هزینه ها شد. این امر، در همان حال، به معناي مشارکت همگانی در شکل دهی به دنیاي جدید، فراتر از تعهد به یک ایدئولوژي است. این مشارکت همچنین سبب می شود، الگوهاي عمل و تاکتیکهاي بیشتري در خلال مباحثات پیشنهاد شود و پیشبرد اهداف جنبش به شخص یا اشخاصی خاص وابسته نشود. اگرچه این تجربه تونس و مصر و دیگر کشورهای عربی را نمیتوان به عنوان  قاعده اي همیشگی برشمرد، اما درسی براي کشورهاي خاورمیانه است که جنبشهاي اجتماعی از این پس، دستکم در مراحل نخستین، بیش از سازماندهی و رهبري به پیدایی و گسترش شبکه هاي اجتماعی نیاز دارند. رویدادهای مصر نشان داد بسته شدن فضاي سیاسی - اجتماعی ممکن است آرامشی ظاهري را حاکم کند، اما نمیتواند مانع بروز اعتراضات به شکلهاي دیگر و در فضاهاي دیگر شود. تجربه مصر نشان می دهد اتفاقا" ایجاد اختلال در شبکه هاي ارتباطی مانند قطع مقطعی خطوط تلفن همراه، کاهش سرعت اینترنت و محدود کردن دسترسی به برخی پایگاههاي اینترنتی در نهایت، اقدامی منفعلانه است و موجب مدیریت و مهار اعتراضات نمی شود. بر اساس آمار، تعداد خطوط تلفن همراه  در مصر از 56 0/30  میلیون خط در دوره  8-2007 ، 352 /55 میلیون خط در سال 2009 به حدود 60 میلیون خط در سال  2010 رسیده و تعداد کاربران اینترنت از 1/20 میلیون نفر در سال 2009 به بیش از 1/22 میلیون نفر در سال 2010 افزایش یافت. جمعیت شهرنشین نیز در دوره 2010- 2005 حدود 8/1 درصد رشد داشته است.(ویکی پدیا) روشن است کشوري که طبق آمار 2010، متوسط سنی مردم آن 24 سال است، با این تعداد مشترك تلفن همراه و کاربر اینترنت، به خصوص که به بازاندیشی درباره خود پرداخته اند، حامل چه نیروي عظیم و دگرگون کننده اي است.این نیروي عظیم زمانی خواهان دگرگونی می شود که پاسخهاي موجود براي خواسته ها و نیازهایش را ناکافی یا ناامیدکننده ببیند. در واقع، نسل جدید با پرسش از الگوهاي رسمی و غیررسمی موجود، میخواهد پیگیر آرمانها و علایق خود باشد و انتظارات خاص خود را از دولت و جامعه دنبال کند. از این رو، در برابر الگوهاي حاکم فکري و رفتاري، واکنش و حتی مقاومت نشان می دهد. حال، هرچه فشار براي همسانی و همنوایی بیشتر باشد، یا نسل جوان در مورد درستی یا رضایت بخشی الگوهاي فکري و رفتاري حاکم، بیشتر تردید کند، به طور طبیعی اقدامات اعتراضی و مخالفت جویانه بیشتري هم انجام می گیرد، هرچند ممکن است بسیاري از این اقدامات ابتدا جنبه آشکار نداشته باشد. آنچه به این روند سرعت می بخشد، بهره گیري از رسانه هاي جدید، کسب اطلاعات و آگاهی درباره دنیاي اطراف و در نتیجه مقایسه مستمر میان وضعیت خود و جهان است.
در نهایت، و با توجه به مطالب گفته شده، برای تحلیل و بررسی این تحولات می بایست از تمام زوایا به موضوع نگریسته شود، تااینکه بتوان تحولات سیاسی – امنیتی مربوطه را با دقت، مو شکافی کرده و به استدلال مورد نظر برسیم. نگارنده بر این نظر است که این تحولات و انقلاب ها، همانگونه که مانند یک بازی دومینو حرکت کرده اند، به کشورهای دیگر عربی کشیده خواهند شد، و در نهایت، زمینه ساز موج چهارم دموکراسی خواهی در جهان گشته و هم چنین می توان گفت، باعث ایجاد حکومت های مردمی در این کشورها خواهند شد.
عواملی که بررسی گردید، عوامل بسیار مهمی بودند که توجیه قانع کننده ای برای شورش مردم در این کشور ها می باشند، اما با این وجود، این سؤال را بازگو می نماید، که چرا این کشور ها و این مردم، تا به حال و طی این مدت بسیار طولانی که از این مشکلات رنج می بردند، نتوانستند در مقابل دیکتاتورهای خود قد علم کنند؟ در پاسخ، ما به این استدلال رسیدیم که در عصر دهکدۀ جهانی، و با ورود انسان به عصر ارتباطات و اطلاعات است که می شود در راستای این موضوع قرار گرفت، با وجود قشر جوان و آگاه در این کشورهاست، که می توان در مقابل زور ایستادگی کرد. این خیزش ها را عاملی به نام شبکه ای شدن ارتباطات رهبری کرد و می کند، چرا که با وجود شبکه های اجتماعی گسترده در بین جوانان، این هماهنگی اعتراضات به سرانجام خود می رسید و به بار می نشست. الاایحال، ارتباطات از طریق رسانه ها می تواند عامل اصلی این حرکت دومینو وار خیزشی در بین کشورهای عربی باشد.

 

فهرست منابع
ایرانی، ناصر،  بحران دموکراسی در ایران و چند مقاله دیگر، تهران: نشر دانشگاهی،ص205.1385
بشیریه، حسین، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، 1383، صص 62-61
برمن، مارشال، تجربه مدرنیته: هرآنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود، مترجم: فرهادپور، فرهاد نشر طرح نو، 1379، ص 47
بودریار، ژان، در سایه اکثریت خاموش، ترجمه پیام یزدان جو، نشر مرکز، تهران 1387، ص67
جنکز، چارلز، پست مدرنیسم چیست؟، ترجمه مرتضایی، فرهاد، گناباد، نشر مرندیز1376 ، ص 36
حمیدی، محمد حسین، روند و ریشه های انقلاب در جهان عرب، اطلاعات سیاسی – اقتصادی شماره 282- 281 ، ص 14  .1390
خانیکی، هادی، فرهنگ جمعی و رسانه های نو، کتاب سروش، مجموعه مقالات 2، انتشارات سروش 1376، ص75
شرام، ویلبر، پیشتازان علم ارتباطات، ترجمه غلامرضا و زهرا آذری، انتشارات رسا، تهران 1381، ص98
ضيايي پور، حمید، جنگ نرم سايبري در فضاي شبكه هاي اجتماعي ، رسانه، سال بيستم، شماره2. 1389، ص65
کین، جان، رسانه ها و دموکراسی، ترجمه شاهرکنی، نازنین، نشر طرح نو، تهران1380، صص18-17 
کامروا، مهران، خاورمیانه معاصر، مترجمین قالیباف، محمدباقر، پورموسوی، سید موسی، نشر قومس، چاپ اول 1388 ص 340
کاستلز، امانوئل، عصر اطلاعات، قدرت و هویت، ترجمه حسن چاوشیان،جلد دوم،انتشارات طرح نو، تهران 1380 ، ص106
قاسم زاده، مرتضی، نقش شبکه های اجتماعی در تحولات منطقه ای و بین المللی،1390 منبع سایت سیاست ما
دویچه‌وله فارسی، بی‌بی‌سی فارسی، رادیو فردا  در تاریخ 30 اوت 2011
عشرون ألف متظاهر في اليمن يدعون الرئيس علي صالح للرحيل ... بي بي سي العربية، تاريخ 3/2/2011
لیوتار، فرانسوا، وضعیت پست مدرن، ترجمه حسینعلی نوذری، تهران، نشر گام نو1380، ص 21
مارکس، کارل، سانسور و آزادی مطبوعات، ترجمه مرتضوی، حسن، نشر اختران، تهران 1380، ص108
ماه پیشینیان، مهسا، سلاح های رسانه ای امریکا در جنگ نرم با جمهوری اسلامی ایران، فصلنامه علمی- تخصصی عملیات روانی، سال هفتم،ش 27، 1389 ،ص 156
مرکز آموزش و پژوهش مؤسسه همشهری، دانش ارتباطات، نقش شبکه‌های اجتماعی در شکل‌گیری اعتراضات مردمی در گفت‌وگو با دکتر محمد سلطانی‌فر رئیس دانشکده ارتباطات دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، اردیبهشت 1390
نظری، علی اشرف، پست مدرنیسم و باز اندیشی در امر سیاسی،رهیافت های سیاسی و بین المللی زمستان 1388 ص195

.Hudson , Michel C Democratization and the problem of Legitimacey in Middle East politics             (Middle East studies Associaties Bullefin1988.p.171                                                         
owen , Roger state , power and politics in the Making of the Modern Middel East (New York ,         Routhledg.2) ch.1992.p.33                                                                                                  
claphman ,Christopher third world polities (New York , Routhledge)1988 , pp.9,182
Crystal,JillوAuthoritiaranism and Its Aolersaries in the Arab World Worldpolities.1994(January,2,no46)p.67
kramer , Gurdrunو Liberalization and Democracy in the Arab World , Middle Eeast Report , no january1994 pp.135.22
Waterbury , johnو Democracy Withoat Democrats?the potential For  Political Liberalization in the middle East (London and newYork; I.B.Taurus pp.22,84,1994
turner, Bryan s.  Orietalism and the problem of civil society in Islam  Brattleboro , VT : Amana books.1989.p.27
Shils , Edwardو the virtue of civil society Governmant and opposition in     middle East,No1991.p27
در تاریخ ۳۰ ژانویه   ۲۰۱۱   AP Interview: Islamist leader returns to Tunisia
Q+A-How will Egypt's protests affect Mubarak's rule? Reuters, 25 Jan 2011
Time running out for cornered Gaddafi،. ABC Newsفوریه ۲۰۱۱).)
Libya: Muammar Gaddafi subject to ICC arrest warrant. BBC News ژوئن ۲۰۱۱).)
http://en.wikipedia.org/wiki/soft-security
Joseph s.nye,’’propaganda isn’t the war:soft power’’,the internathinal herald tribune,january10,2002
http://www.al-bab.com/
-   http://www.psyop.ir/
http://www.medianews.ir/fa/2010/06/05/world-map-o…
http://www.bashgah.net/
   http://www.bashgah.net/
   http://www.jahannews.com/
  http://www.huffingtonpost.com/
  http://www.tebyan.ir/
    http://www.hamshahrionline.ir/
 http://ahlulbasar.ir/
    http://moje4news.com/
     http://www.nytimes.com
www.oratert.com/thumbnail.php?file=ayl/twitte...
www.farsnews.com/newstext.php?nn=9004010403
   http://www.tebyan-zn.ir/science_technology.html
[1] - Premodern
[2] - Modern
[3] - Postmodern

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
پایگاه تخصصی سیاست بین الملل

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.