رفتن به محتوای اصلی

دست آورد جنگ جدید در لبنان
12.09.2008 - 17:08

 بعد از جنگ جهانی دوّم کشورهای فاتح در" یالتا" دور هم جمع شدند تا طرح نقشهء جهان بعد از جنگ را بریزند و طبق معمول به آن تعریفی دگر دهند. در این نشست بحث خاور میانه و خاور نزدیک به میان نیامد ، چرا که هنوز نشانه های از دست دادن مستعمرات انگلستان یکی پس از دیگری در نتیجهء دست آوردهای جنگ جهانی دوّم و بیداری مردمان این مناطق مشاهده نمی شد، و همچنان انگلستان قدرت منطقه را در کنترل خود داشت.

 کشور در حال رشد و قدرتمند نوپای جهان، ایالات متحّدهء آمریکا هم هنوز به اهمیّت شایان دریای میانه و خاورمیانه و کشورهای همجوار آن بخوبی پی نبرده بود. طولی نکشید که شرایط نسبتأ آرام این جغرافیای سیاسی دچار آسیب پذیری شد و رقابت و جنگ قدرت سیاسی با زمزمهء تأسیس کشوری بنام اسرائیل بین قدرتهای بزرگ از سر گرفته شد.

 کشور انگلستان به مناسبت جلوگیری از دست دادن قدرت سیاسی خود در منطقه، در سال 1945م. اقدام به تأسیس لیگای عربی کرد. در همین زمان کشور انگلستان با موافقت لیگای عربی از به رسمیّت شناختن حق مهاجرت یهودیان به سرزمین فلسطین خوداری کرد، و حتی پیشنهاد رئیس جمهور وقت آمریکا پرزیدنت "ترومن" را برای مهاجرت و پذیرش صد هزار نفر یهودی که بر اثر سیاست نازیسم در اروپای مرکزی و شرقی آواره و یا از بازداشتگاههایی مانند هولوکوست جان سالم بدر برده بودند، در سرزمین فلسطین که در تحت قیمومیّت خود بود را رد کرد.

 در نتیجهء تصمیم دولت انگلستان، یهودیان ساکن سرزمین فلسطین دست به اعتراض زدند، که در ادامه به درگیری شدید بین یهودیان و فلسطینیان انجامید، و انگلستان به علت ضعف اقتصادی و بسیار مسائل سیاسی دیگر در نقاط مختلف استعماری خود قادر نبود دوباره به فلسطین لشکر بفرستد، تا بر اعتراضات شدید یهودیان فایق آید، در نهایت بر اثر ناتوانی برای حل این مسئلهء، سرزمین فلسطین و سرنوشت این دو ملت را به سازمان ملل واگذار کرد.

 ایالات متحدهء آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سابق، که هردو به هر شکل ممکن خواهان بیرون راندن استعماری انگلستان از خاور میانه بودند، وقت را مناسب یافتند و خواستهء انگلستان را پایان قیمومیّت آن کشور در مقابل سرزمین فلسطین تلقی کردند، و در یک توافق غیره منتظره تصمیم به تقسیم سرزمین فلسطین و ایجاد دوکشور مستقل جدا از هم یکی یهودی و دیگری عربی را کردند.

 چهارده ماه می 1947م. وزیر امور خارجه اتحاد جماهیر شوروی" آندرو گرومیکو" سخنانی بسود مردم یهود در سازمان ملل متحد ایرادکرد و بر تشکیل دولت اسرائیل تأکید بسیار کرد.

 آمریکا و شوروی بیرون راندن انگلستان در خاور میانه و نایل آمدن به هژمونی خود را در آنزمان در گرو به قدرت رسیدن یهودیان ساکن فلسطین میدیدند. در نتیجه کشور اسرائیل در سرزمینی که در کتاب مقدس یهودیان در بخش اول آن به شرح آن پرداخته است و عهد عتیق نام دارد بوجود آمد.

 عکس العمل کشورهای عربی در مقابل این کشور تازه تأسیس در سال 1948م.، جنگی را که از سوی اعراب جنگ فلسطین، و یهودیان آنرا جنگ رهایی بخش اسرائیل خود مینامند، در مقابل کشور تازه تأسیس اسرائیل آغاز کردند، در این جنگ شش کشور عربی: مصر، سوریه، لبنان، اردون، عربستان سعودی، و عراق مشارکت داشتند.

 کشور اسرائیل توانست با پیروزی در این جنگ و تسخیر قسمت غربی بیابان "لِگِو" مساحت کشور خود را به دو برابر گسترش دهد. این جنگ با یک آتش بست بدون قرارداد صلح پایان پذیرفت، و جهان عرب همچنان کشور اسرائیل را به رسمیّت نشناختند و اقدام به تحریم اقتصادی این کشور کردند، و با در پیش گیری جنگهای چریکی بر آن بودند که کشور اسرائیل را از پای درآورند.

 در جنگ 1948م. اعراب و اسرائیل، اتحاد جماهیر شوروی سابق، بر علیه تحریم نظامی غرب در مقابل اسرائیل کمک های شایانی به این کشور کرد و از طریق چکسلواکی سابق مهمات جنگی مدرن به اسرائیل تحویل میداد. شش سال بعد سیاست ضد اسرائیلی را در پیش گرفت و در صف کشورهای عربی قرار گرفت، که این امر بطور سنتی جزء سیاست خارجی روسیه شده است و پرزیدنت پوتین ادامه دهندهء همان سیاست هست.

 هفت سال بعد، یعنی در سال 1955م. با میانجیگری کشور انگلستان برنامهء صلح بین اعراب و اسرائیل مطرح شد، جمال عبدالناصر پرزیدنت وقت کشور مصر، خواهان بازگشت ارتش اسرائیل به مرز های سال 1948، همچنین بازگشت آواره گان فلسطینی به سرزمین خود را شرط دانست، که در آن صورت شاید کشور مصر، دولت اسرائیل را به رسمیّت بشناسد.

کشور اسرائیل به دلیل استراتژیک و امنیتی کشور نو پای خود حاضر به بعضی از ریسکها نشد.

 جنگ شش روزه در سال 1967م. که بدستور پرزیدنت جمال عبدالناصر، بر علیه کشور اسرائیل آغاز شد، در ابتداء شهر بندری "إلات- اسرائیل" که تنها راه ارتباطی این کشور به در یای سرخ بود در محاصره در آمد، و خروج نیروهای سازمان ملل که در نتیجهء در گیریهای کانل سوئز در خاک مصر در مرز بین اسرائیل و مصر مستقر بودند را شامل شد.

در نهایت با پیروزی دوبارهء ارتش اسرائیل بر کشور مصر و کشور سوریه، اسرائیل توانست سرزمین جدید خود را دو برابر کند، به این مفهوم که شبه جزیرهء "سینائی " کشور مصر و بلندی های "گلان" کشور سوریه، و قسمت غربی کشور اردون (وست بانک)را به تصرف جدید خود در آورد.

 در این جنگ کشور فرانسه با پرزیدنت وقت خود "دوگل" تحریم نظامی کشورهای غربی در مقابل کشور اسرائیل را شکست و به پشتیبانی اسرائیل تسلیحات نظامی مهمی در اختیار ارتش این کشور گذاشت.

 شکست مجدد، کشور های عربی را واداشت که از راه دیپلماسی با کشور اسرائیل وارد مذاکره شوند که این کشور به مرزهای قبل از جنگ 1967م. که آنرا زمانی خود اعراب هم نمی پذیرفتند بازگردد.

 1973م. جنگ "جم- کیپور" که در روز تعطیلی یهودیان بود از سوی کشور مصر و سوریه نا بهنگام به سرزمین اسرائیل شروع شد، در این جنگ برای سوّمین بار ارتش اسرائیل پیروز شد، این بار کشور اسرائیل سرزمین و خاکی را تصرف نکرد، اما سه قرارداد مهم نظامی و سیاسی که برای امنیت مردم اسرائیل جنبهء حیاتی داشت بسته شد. این قرادادها که دو تای آن بین کشور مصر و اسرائیل، و سومی بین کشور سوریه و اسرائیل بود با حضور طرفین دعوا بر یک میز مذاکره بسته و امضاء نمی شد ، بلکه جداگانه با وساطت ایالات متحد آمریکا صورت میگرفت.

 با در گذشت جمال عبدالناصر 1970م.، و روی کار آمدن پرزیدنت انور سادات، در سیاست خارجی گرایش به غربِ خود و در رابطه با کشور اسرائیل تغییراتی مهم رخ داد که چهره و موضع گیریها را در منطقه عوض کرد.

پرزیدنت انور سادات بدرستی بعد از شکست پیاپی در جنگ با اسرائیل پی برده بود که مشکلات موجود با نظامیگری و جنگ حل نخواهد شد، بنابراین پایه را بر اساس روابط و صلح با کشور اسرائیل بنا نهاد و در سال 1977م. از اورشلیم پایتخت کشور اسرائیل دیدار کرد.

در زمان پرزیدنتی جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا، در سال 1978م. قرارداد صلحی که بیشتر منافع و امنیّت اسرائیل را تأمین میکرد، بین کشور اسرائیل و مصر، با حضور جیمی کارتر، انور سادات، و نخست وزیر وقتِ اسرائیل " بگین" در کمپ داوید بسته شد.

در عوض کشور اسرائیل شبه جزیرهء سینائی را به کشور مصر پس داد و روابط عادی برقرار، و سرزمینی بطول 300 کیلومتر منطقهء امنیتی بین ارتش دو کشور تعیین شد.

 کشور اسرائیل به سوریه هم چراغ سبزی نشان داد که اگر مایل به صلحی پایدار باشد، مانند مصر با آن رفتار خواهد شد، که در مقابل یک قرارداد صلح، بلندی های گلان را پس خواهد گرفت، حافظ اسد مایل نبود در دوران خود صلحی صورت گیرد، از طرفی چون سوریه هنوز هم خود را نمایندهء ناسیونالیسم عربی و فلسطینی می پنداشت، حاضر نبود به صلح تن در دهند، ولی بد میل هم نبود که این کار با جانشین خود عملی شود، با از بین رفتن پسر بزرگش در یک تصادف، نوبت به بشار اسد رسید، ایشان برنامه و اهداف سیاسی خود را بر مبنایی نهادند که بالاتر از صلح با اسرائیل بود.

بشار اسد برخلاف دیدگاه کشورهای عربی همسویی با سیاست اسلامگرایان تهران در خاورمیانه را دنبال کرد، اما همانطور که مشاهده شد بارها هم با اسرائیل سر میزه مذاکره نشسته است، اما موفق نبوده است.

قرارداد صلحی واقعی بین خانوادهء سلطنتی بنی هاشمی کشور اردون و کشور اسرائیل در سال 1994م. صورت گرفت، هردو کشور، منطقهء اتونومی فلسطینی که بعد از قرارداد 1993م." گازا- یریشو " بوجود آمد را خطری برای امنیت اردون میدیدند، از سویی دیگر حکومت اردون تجربه کرده بودند که جنبش رهایی بخش فلسطین یکبار تلاش کردند که حکومت هاشمی سلطنتی را براندازند و خود قدرت را بدست گیرند.

 سازمان آزادی بخش فلسطین به رهبری یاسر عرفات، راه مصر و اردون را پیمود، و بعد از اینهمه جنگ و گریز و در بدری در لبنان و فلسطین و اردون و در سایر کشورهای عربی و جهان، بلاخره دریافتند که با جنگ و خونریزی کاری از پیش نخواهد رفت، و ارتش مدرن و قدرتمند اسرائیل را حتی با کمک کشورهای عربی نمیتوانند از پای درآورند، از همه مهتر با فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم شوروی در سال 1991م. جنبش فلسطین از حمایت سیاسی و از دریافت تسلیحات نظامی شوروی محروم ماندند، علاوه بر آن در جنگ خلیج بین عراق و کویت یاسر عرفات پشتیبانی صدام حسین را گرفت، به همین مناسبت عربستان سعودی کمک مالی خود را به یاسر عرفات قطع کرد و کشور کویت هم فلسطینی های ساکن این کشور را از خاک خود بیرون کرد.

 اردون هم برای استمرار حیات خود سعی در ضعیف کردن جنبش فلسطین را داشت و سوریه هم فقط استفادهء ابزاری از این جنبش میکرد. بنابراین تنها راهی که برای جنبش و رهبر آن یاسر عرفات باقی مانده بود که به شیوهء مصر و اردون با اسرائیل سر میزه مذاکره بنشیند.

 در قرارداد 1993 در واشنگتن آمریکا بین یاسر عرفات و نخست وزیر وقت اسرائیل" رابین" که به مناسبت ملاقتهای اولیه آنها در شهر اسلو پایتخت کشور نروژ، آنرا هم قرارداد اسلو 1 مینامند، زیربنای پروسهء صلح و کشور اسرائیل ریخته شد، که به موجب این نشست، هر دو طرف دعوا، همدیگر را به رسمیّت شناختند، و جنبش فلسطین در اساسنامهء خود آرتیکل های مربوط به نابودی کشور اسرائیل را پاک و حذف کرد، و در مقابل کشور اسرائیل، جنبش مردم فلسطین به رهبری یاسر عرفات را به عنوان نمایندهء رسمی مردم فلسطین در عرصهء جهانی به رسمیت شناخت.

طبق این قرارداد به جنبش فلسطین وعدهء مسئولیت اداره کردن نوار غزه و غرب اردون را میداد.

 همچنین در ادامهء تکمیلی این پروسه طبق قرارداد" غزه- یروشو" 1994 که در مصر شکل گرفت، بعداز سال 1967م. برای اولین بار فلسطینی ها مسئولیت اداره کردن نوار غزه و منطقه یروشو را دریافت کردند. در قرادادهای بعدی 1995 در "یاتا" مصر که آنرا قراداد اسلو 2 میخوانند، اتونومی یک سوم از غرب اردون هم به فلسطنی ها واگذار شد.

به مناسبت این قراردادهای مفید و صلح آمیز، رابین، شیمون پرس، و یاسر عرفات جایزهء صلح نوبل را در تاریخ 10.12.1994 در یافت کردند.

 قرارداد " وی" 1998م. در نزدیکیهای واشنگتن، که با حضور پرزیدنت آمریکا، بیل کلینتون، یاسر عرفات، "بنیامین نتان یاهو" نخست وزیر کشور اسرائیل در کاخ سفید آمریکا، صورت گرفت و ادامهء این قرارداد در شرم الشیخ مصر ادامه داده شد که متأسفانه به نتیجهء سیاسی مناسبی نرسید.

 آخرین نشست برای پیشبرد صلح در اواسط سال 2000م. ملاقات "بارک" نخست وزیر اسرائیل و یاسر عرفات در کمپ داوید بود، که انتظار کمپ داوید 2 را از آن داشتند، اما در مورد تقسیم اورشلیم، آواره گان، و مشکلات مرزی، نظرات مشترکی نداشتند، و نتیجه بخش نبود.

با درگیریهایی که بر اثر حضور نخست وزیر اسرائیل آریل شارون در ماه سپتامبر 2000م. در مکان مقدس مذهبی"تم پل برگ"، تقریبأ شانسی دیگر برای ادامهء صلحی پایدار باقی نماند.

 سبب موفق نبودن صلح پایدار در بین اعراب و یهودیان بیشتر بستگی به نگاه آنها به همدیگر و برداشتی که از صلح دارند هست. اسرائیل و پشتیبان آن ایالات متحدهء آمریکا در تلاش ایجاد جوی هستند قانونمند و دموکراتیک که کشور اسرائیل به رسمیت شناخته شود تا بتواند با همسایگان عرب خود هم بر اساس دیدگاه لیبرال دموکرات روابط همه جانبه ای داشته باشد.

 در عوض بعضی از کشورهای عربی و اسلامگرایان رادیکال، کشور اسرائیل را مشکلی اساسی برای جهان اسلام، بویژه کشورهای عربی میدادند و خواهان نابودی آن هستند، از این گذشته با نادیده گرفتن مسائل تسخیر سرزمین و خاک و مشکلات مرزی، اختلاف بینش در تاریخ گذشتهء فلسطین، برخورد دین های مختلف، فرهنگهای گوناگون، دیپلماسی بر اساس قانون الهی و ایدئولوزیک، بر نابسامانی شرایط افزوده است.

با همین دیدگاه هم کشورهای عربی چندین جنگ را در برابر اسرائیل بپا داشته اند، که جز ویرانی های گوناگون برای طرفین، نفرت، دربدری، عقب ماندگی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی پیامد دیگری برایشان نداشته است.

از زمانیکه اعراب از راه دیپلماسی و مذاکره با کشور اسرائیل به گفتگو نشسته اند به اهداف مهم سیاسی رسیده اند که هیچگاه از طریق جنگ و ارتش به آن نمی رسیدند. در آینده هم فقط بر همین منوال حل مشکلات بین آنها امکان پذیر هست.

 با نگرشی به روند سیاسی تأسیس کشور اسرائیل، و پیامدهای آن در خاورمیانه و در جها عرب میتوان در یافت، که رهبران اسرائیل تاکتیک و استراتزیک کوتاه و دراز مدت خود را بر این گذاشته اند که با هر حملهء نظامی از سوی اعراب، قسمتی از سرزمین و نقاط استراتژیک مهم آنها را تصرف و در کنترل خود در آورده، و به موقع خود اعراب را مجبور به مذاکره کرده، و با گرفتن امتیازات جدید و تحکیم کشور اسرائیل و امنیت و سیاستهای آن در منطقه، این نقاط مهم و سرزمینها را دوباره به آنها بازگردانده اند.

سینائی مصر، بلندی های گلان سوریه، اردون غربی(و ِست بانک)، نوار غزه، جنوب لبنان، وامثالهم نمونه های بارز آن هستند.

 با بی توجهی و پند نگرفتن از تاریخ و آنچه بیش از پنجاه سال که بین کشورهای عربی و اسرائیل و در مجموع در خاور میانه و نزدیک گذشته، متأسفانه دو هفته پیش جنگی دیگر در لبنان از سوی حزب اللّه و حامیانش شعله ور شده است، که با جنگهای دیگر اعراب و اسرائیل تفاوتهای بسیاری دارد از جمله:

 در این جنگ هیچ کشور عربی بطور مستقیم شرکت ندارد، و از پشتیبانی آنها هم برخوردار نخواهد بود، بلکه از سوی سازمان حزب اللّه هست که دولت و حکومت شناخته شده ای نیست، ولی غیره قانونی برای خود مانند جنبش فلسطین قبل در لبنان و در اردون که حکومتی نظامی در دولت لبنان، و اردون تشکیل داده است.

کشورهای عربستان سعودی، اردون، و مصر، و دیگر کشورهای عرب ناحیهء خلیج فارس و شمال آفریقا اگر پشتیبان اسرائیل نباشند، در این جنگ دشمن آن هم نیستند، حداقل آن هست که به انتقادی اکتفا کنند و شاهد صحنه باشند.

 دیگری اینکه امروز بر همگان روشن شده است، که حرکت سیاسی شیعیان در لبنان یک سیاست پردازی ایرانی است که از دهه های 1960م. از سوی موسی صدر که در سال 1928م. در قم ایران متولد شده است، خانواده و خود موسی صدر، در شیعیان ایران، عراق، و لبنان از شهرت خاصی برخورداربود، در دهه های شصت در شهر "تیروس" و در حنوب لبنان اقامت گزید، 1969م. به ریاست شورای علمای شیعه در لبنان انتخاب شد، پنج سال بعد حرکت آزادی بخشی را در جنوب لبنان بنیاد گذاشت که بعدأ سازمان أل- عمل از آن بیرون آمد.

در سال 1978م. هنگام جنگ داخلی در لبنان، به دعوت رهبران کشور لیبی، سرهنگ قزافی به اتفاق دو نفر از همراهانش به کشور لیبی سفر کرد، که تاکنون از آن خبری نیست، عده ای گمان دارند که در درگیری بحث بین سرهنگ قزافی و موسی صدر بدستور سرهنگ قزافی ایشان را جوری نابود کرده است، عده ای دیگر بر این گمانند که امام موسی صدر هنوز در اسارت سرهنگ قزافی هست.

رهبران لیبی ادعا میکنند که امام موسی صدر در هواپیمایی کشور لیبی را به قصد روم ایتالیا ترک کرده است و هیچگونه مسئولیتی را در رابطه با ناپدید شدن امام موسی صدر نمی پذیرند.

در دادگاهی که در این رابطه تشکیل شد مسافرانی که با هواپیمای آنزمان عازم روم بوده اند، شهادت دادند که موسی صدر را در هواپیما دیده اند. در فرودگاه روم چه اتفاقی افتاده است معلوم نیست.

 سازمان حزب اللّه هم چیزی جز بخش رادیکال سازمان أل-عمل نیست، رئیس آن حسن نصراللّه هم همانطور که قبلأ اشاره شد، تربیت شدهء اسلامگرایان تهران هست.

بنابراین پشتیبانی حرکت و سازمانی که از آغاز دست پروردهء ایران باشد در میان کشورهای عربی کار آسانی نیست، چرا که خواهان دست برتر سیاسی ایران نه در ناحیهء خلیج فارس و نه در لبنان، در مجموع در منطقه نیستند.

 حضور بی سابقهء ارتش نظامی امریکا و اروپا و کشورهای غربی، آنهم با وحدت سیاسی تقریبأ مشترک آنها در منطقه. سیاست مبارزه با تروریسم جهانی که مرکز ثقل آن در منطقه هست، رشد دیدگاه سکولاریسم و دموکراسی خواهی در منطقه و جای دادن دین در یک ساختار دموکراتیک، مطرح بودن حقوق بشر و حقوق زنان در رابطه با بنیادگرایی اسلام.

 طرح خاور میانه بزرگ که دگرگونی های فرهنگی و اقتصادی، ساختار دولت، را بهمراه خواهد داشت. ناراضی بودن ساکنان لبنان که شیعه نیستند از این جنگ، ایستادن علنی ایالات متحدهء آمریکا در کنار ارتش و ملت اسرائیل، خلأ وجود اردوگاه سوسیالیسم، در نتیجه تک قطبی شدن قدرت سیاسی و نظامی آمریکا در خاور میانه و خاور نزدیک و مسائل دیگر، این جنگ را از سایر جنگهایی دیگر متمایز میکند.

 دست آورد این جنگی که اسلامگرایان تهران در صف مقدم سیاسی آن هستند، و سوریه در ردیف دوم آن قرار میگیرد، و حزب اللّه در جبههء جنگ آن می باشد، جز ویرانی دو کشور اسرائیل و لبنان، بویژه سرزمین لبنان، از بین رفتن و در بدری و فلاکت شهروندان و کو دکان بیگناه، کشته شدن سربازان از هر دو طرف، تشنج آفرینی در خاور میانه و نزدیک، و در سطح گلوبال نتیجهء دیگری ندارد.

 حزب اللّه با سنگرگیری و آمادگی قبلی با در اختیار داشتن پنجاه هزار موشک و راکت و ابزار جنگی دیگر شاید بتواند حتی از سال 1982م. چندین برابر بیشتر در مقابل ارتش اسرائیل مقاومت کند، بلاخره درهم خواهد شکست، و ساکنین جنوب لبنان مجبورند به نواحی شمال آن بروند که این خود یک نوع آنارشی و بی سرو سامانی و احتمال درگیری جنگ داخلی را دارد.

 ارتش اسرائیل هم طبق روش گذشته، حداقل برنامهء خود را، تسخیر قسمت قابل توجهی از خاک جنوب لبنان خواهد بود، تا منطقهء امنیتی برای شمال اسرائیل را تضمین کند و از سویی سر میزه مذاکره و صلح، با پس دادن آن، امتیازات سیاسی و امنیتی مورد نظر خود را در یافت کند.

 این بار خواسته های اسرائیل از دفعات قبلی هم فراتر خواهد رفت که کمترین آن خلع سلاح کردن حزب اللّه طبق مادهء 1559 سازمان ملل، و حد اقل برنامه آن از بین بردن ساختار حزب اللّه حتی اگر به قیمت خرابی کل لبنان شود، در عوض فراهم کردن زمینه ای در دراز مدت که بصورت حزبی سیاسی وفادار به دموکراسی و قانون، بدون خشونت زیر چتر حکومت لبنان به حیات خود ادامه دهد.

از سویی دیگر سازمان حماس و دولت انتخابی آنها را وادار خواهد کرد که اسرائیل را به رسمیت بشناسند و دست از خشونت و بنیادگرایی بردارند در غیر این صورت ادامهء کار و زندگی برایشان مشکل خواهد شد، زیرا جهان امروز بخوبی پی برده است که با اسلامگرایی رادیکال مشکلی حل نخواهد شد.

این بار نه فقط خواسته های کشور اسرائیل شرط هست، بلکه سیاست و منافع و امنیت ملی دلخواه آمریکا در خاورمیانه و نزدیک هم در اولویت هستند که تا حد امکان باید بخود جامهء عمل بپوشانند.

 اگر این جنگ علی رغم خسارات فراوان، نکتهء مثبتی داشته باشد همان طرح خاور میانه بزرگ و دموکراتیزه شدن خاور میانه هست که از دوسال پیش پایه های آن ریخته شده، و در این گیر و دار، خشت های بیشتری بر دیوار های ساختار آن گذاشته خواهد شد، و می رود که سقفی را تحمل کند.

از سویی دیگر مسلمانانی که خواهان گسترش چهرهء صلح طلبی، برادری و برابری دین اسلام هستند شانس بیشتری برای ترویج دیدگاه خود خواهند داشت، که به رفرماسیون دین اسلام حرکت تازه ای بدهند.

در این شکی نیست که سرنوشت لبنان و حزب اللّه درکنفرانس هایی مانند دیروز در رم ایتالیا مشخص خواهد شد، گرچه کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل، ایران و سوریه را هم بر شمرد، ولی در واقع در همین کنگره ها در غیاب آنها در کنار حزب اللّه در بارهء سرنوشت این دو حکومت هم تصمیم خواهند گرفت.

 از آنجا که سوریه یک کشور عربی هست، و از سویی دیگر یکی از دشمنان سرسخت اسرائیل بوده و هست و مشکلات مرزی و تسخیر خاک و سرزمین با این کشور داشته و دارد و حدود 25 سال در لبنان حضور داشته، همچنین مرز مشترک با لبنان و اسرائیل و دیگر کشور های عربی دارد، این شانس را دارد که در مذاکرات آیندهء این منطقه و سرنوشت آن شرکت داده شود، و بلندیهای گلان خود را باز پس گیرد و امتیازات اقتصادی و جایگاه خوبی هم در منطقه و جهان عرب کسب کند.

 امّا اسلامگرایان تهران که سرنوشت سرزمین و ملت ایران را بر پایه ای صد در صد بی اساس به سرنوشت حزب اللّه و به سرنوشت اعراب و اسرائیل پیوند داده است، از کاروان باز خواهند ماند، و با مشکلات عدیدهء درونی و بیرونی و با مسئلهء اتمی خود، ملت ایران را در مقابل نه فقط جهان غرب، بلکه کشورهای عربی و دیگر ممالک دیگر تنها میگذارند و بدون پرسپکتیوی مثبت، در جهان منزوی خواهد کرد، عملی که در طول تاریخ، شایستهء شهروندان ایرانی نبوده و نیست.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.