رفتن به محتوای اصلی

حملهء ارتش اسرائیل به ایران، حمله به ملّتِ اسرائیل هست
17.09.2008 - 17:08

خُبرگانِ زمانِ خویش کوروش کبیر را تیز هوش و تحلیل گر، چهره های فلسفی، ادبی، تاریخی یونانی از جمله: هرودوت و گزنفون او را دادگستر و با سخاوت در تبادل اندیشه، مشاوره گر و نتیجه پرداز در سیاست، « آیشیلوس » شاعر یونانی [525 – 456 قبل از میلاد] که در دورانِ جوانی در لباس سربازی در نبرد یونان و ایران در منطقهء ماراتُن بر علیه ایران شرکت داشته و برادر خود را در این نبرد از دست داده، از نیک گویی دربارهء کوروش و ایرانیها مبالغه کرده است، فیلسوفِ مشهور یونانی «پلاتون» [427 -347 قبل از میلاد] که زبان نقدش فلسفهء دیالکتیک هست که اساس ایده و تئوری فلسفی اش آفریدن پایه و فضایی است که حالت فرض و گمان، همچنین نسبیّت [ سوبیکتیسم و رلاتیو یسم] بتوانند به شناخت حقیقت [ابیکتیو] منجر شود، در بارهء کوروش کبیر میگوید:

{... کوروش را نباید فقط بخاطر آزادکردن یونانی ها در آسیای صغیر «ترکیه امروزی» ارج نهاد، بلکه او کسی است که با قدرت و حاکمیّت چنان کنار آمده است، که زمامداری او بر دوش کسی سنگینی نکرد و هیچکس را آزار نداد، بین مردمانِ تحتِ فرمانروایي خود تفاوتی نمیگذاشت، آسایش و امنیّتِ همهء آنها را بطور یکسان آرزو میداشت. هرکسی آزادی اندیشه و بیان داشته است، صلح و دوستی و همبستگی، خردگرایی گروهی و شایسته سالاری در نزدِ او از اولویّتِ خاصّی برخوردار بوده است. او رهبر ماهری بود که سرزمین پدری اش را دوست میداشته است. برای پلاتون از دیدگاه فلسفی کوروش پدیده ای بوده است که از یک سو خود به حقیقت تبدیل شده است و از سویی دیگر او آفریدگار فضا و مکانی است که در آن شناخت حقیقت ممکن شود...}

امّا آنچه کوروش هخامنشی را کبیر و در تاریخ جاودانه میدارد آزادی بدونِ خرابی حتّی در و دیواری از بابل مرکز بازرگانی و علوم عصر آنتیک، تجمع کشورها و تقاطع اندیشه های مردمان گوناگون با باورها و سایر شاخص های متناوب و متفاوت دیگر بوده است میباشد، در بابل فتح شده مردمانِ گوناگون و طبقاتِ بهم آمیختهءِ رنگارنگ یافت میشد، که بسیاری از آنها به شکل برده در اسارت بودند، از جمله ساماریتانِرها [Samaritaner] که در سال 721 قبل از میلاد به نینوا به تبعید آورده شدند،

یهودیان هم به سرنوشت اسفبارتری از ساماریتانِرها از سال 589 قبل از میلاد به عنوانِ برده در بابل گرفتار بودند، سِدِکیا یا سِدکیس [Zedekis] آخرین پادشاهِ یهودی "یودا" [Juda] شاهد بریدنِ گردن فرزندانِ خویش بود و دست آخر خودِ او را هم کور کردند، همین یک عمل ناشایستِ غیر انسانی، بیانگر شرایطِ نامناسبِ یهودیانِ زیردستِ گرفتار در بابل بوده است.

کوروش با فتح بابل مردمانِ در اسارت را آزاد کرد، آزادی مهاجرت، آزادی دین و مسلک و فرهنگ، آزادی کار و کوشش و روزگار گذراندنِ با برقراری مساوات را بر قرار کرد، کوروش بنیادگذار حقوق بشر با هدیه کردن آزادی به یهودیان، یکی از بزرگانِ قوم را بنام زُرُبابل [Zorobabel] را مسئول رهبری و هدایت آنها تا فلسطین کرد. بدستور کوروش اسرائیل دوباره بازسازی، و عبادتگاهِ یهودیان [Tempel]، آنها را با پشتوانهء مالی از گنجینهء امپراطوری هخامنشیان بسیار محکمتر و بلندتر از قبل با دیواری 4 لایه ای که سه لایهء آن از سنگهای محکم و لایهء آخر از چوب تازه بود از نو ساختند. به یهودیانی که دیگر مایل بازگشت به اسرائیل نبودند و در ایران ماندند، از سوی دولتِ هخامنشی در زمینه های گوناگون کمک شد تا دوباره آزادانه زندگی را از سر گیرند. خانه و دارایی یهودیانی که در زمانِ اسارت از بین رفته بودند بین بازماندگانِ همین قوم تقسیم گردید. بسیاری از آنها همراه کوروش کبیر به مرکز ساتراپی پارس آمدند، استان فارس بعد از اورشلیم و حومهء آن در جهانِ شرق اوّلین سرزمینی بود که بالاترین رقم افرادِ یهودی را دارا بود، امروز هم این هم میهنان در رقمی بالا در کمال صلح و امنیّت در کنار سایر ایرانیان در شهر شیراز مرکز استانِ فارس بسر میبرند.

یهودیان امروز در سراسر ایران بازمانده از همان زمان هستند، آزادی یهودیان در بابل روز دوباره متولّد شدن و تداوم حیاتِ آنها بشمار می آید. علاقهء کوروش کبیر به یهودیان و تلاش آن در بهبودی سرنوشت آنها از عجایب تاریخ هست، در مقابل مردمانِ یهود هم ناسپاسی نکرده اند و در کتُبِ مقدّس و در ادبیّاتِ تاریخی، اجتماعی، و فرهنگي خود، کوروش را تا در مقام بزرگترین پیامبر بالا برده اند، چه ستایش و نیایش ها که نکرده اند.

>> پوریم [Purim]، رویداد دیگری هست که دوستی و همبستگی ایرانیان و یهودیان را در تاریخ این دو ملّت به نمایش میگذارد. " هامان " [Haman] وزیر و یا بالاترین فرد حکومتِ هخامنشی بر اثر حسادتِ شخصی با یک و یا چند نفر از یهودیانِ درباری، برای نابودی یهودیان در صدد تعیینِ تاریخ مشخصی بود که ملکهء یهودی تبار ایرانی إستر [Ester] همسر خشایار شاه 1 [Achaschwerosch] با یکی از نزدیکانش متوجّه امر میشوند و شاهِ ایران را در جریان میگذارند، و بدستور شاهِ هخامنشی " هامان " نخست وزیر و خانوادهء او همراه با کسانِ دیگر که در این توطئه شرکت داشته اند، اعدام شدند. این عمل از خود گذشتگی و همبستگی ایرانیان به سرنوشتِ مردمانِ یهود بار دیگر به نمایش میگذارد.

در عصر جدید بویژه در نیمهء دوّم قرنِ 20 دو ملّت ایران و اسرائیل همبستگی با عهد و پیمانهای محکم گذشته را تکرار و تازه کردند. امروز تحلیل گران و کارشناسان بر این باورند که انقلاب اسلامی 57 در ایران، نتیجهء بر کناری مصدق در سال 1953 میلادی و برنامهء اصلاحاتِ ارضی و سایر رفُرمهای دیگر در سال 1963 میلادی در ایران میباشد، امّا واقعیّت این هست که همکاری و همبستگی ملّت و شاهِ ایران با مردم اسرائیل از زمانِ تأسیس کشور اسرائیل 1947 میلادی، نقش اساسی را در سقوطِ سیستم شاهنشاهی با برکناری افکار ایرانی را در پی داشته است،

از همان نیمهء اوّل سالهای 1950 میلادی که با جنبش افسرانِ جوان اعراب همراه میباشد، تمام کشورهای عربی همان اتحّادی را که بر علیه دشمن خود یعنی کشور اسرائیل داشتند، بر علیه کشور ایران به رهبری جمال عبدالناصر تا سال 1970 میلادی هم بود، که بعد از وفاتِ او سیاستمدارانِ عرب راهِ او را ادامه دادند. جمال عبدالناصر از همان آغاز 1953 صرفأ به مناسبتِ همکاری ایران با اسرائیل به روابط دیپلماسی خود با ایران پایان داد.

جهان عرب جبههء اپوزیسیون، بویژه دینی آنرا که بر علیه حکومتِ ایران بودند به اشکال مختلف حمایت میکردند، اغلب افرادی که در رژیم اسلامی به مقامی رسیدند، از دوره دیدگانِ در آموزشگاههای فلسطینی بودند و هستند. در مجموع همکاری و همبستگی دولت و ملّتِ ایران با حکومتِ اسرائیل و جهان غرب بویژه آمریکاباعث شد که جهان عرب و مسلمین جهان به دشمنان درجهء یک ایرانیان تبدیل شوند. اینکه عربها پیوسته و هر زمان ایرانیان و یهودیان را دشمن مشترک خود میدانند در این جملهء صدام حسین دیکتاتور بیانگر این حقیقت هست که گفت : [ ...خدواند 3 موجود را نمی بایستی می آفرید، پشه، یهودی و ایرانی را... ] .

در تمام جنگهای اعراب و اسرائیل ایران چه بشکل کنترل آبها و راههای آبی ناحیّه خلیج فارس و دریای عمّان، کانال سوئز با دریای سرخ، باب المندب و تنگهء عدن، چه بصورت کنترل کشورهای عربی بویژه ناحیّهء خلیج فارس و عراق، یا کشورهای شاخ آفریقا و چه بصورت تأمین انرژی و موادِ سوختی برای جنگ، پیوسته در کنار ملّت و حکومتِ کشور اسرائیل بودند.

>> انقلاب 57 با رژیم اسلامی ضدِ کشور اسرائیل حاکم بر ایرانِ امروز، نتیجهء ایدئولوژیکی کردن دین اسلام و اسلامی کردنِ ساختار حکومتها مطابق با سیاستِ خارجی آمریکا در مقابل ایدئولوژی مارکسیسم در خاورمیانه میباشد. برنامهء اصلی وقوع انقلاب اسلامی در کاخ سفید آمریکا صورت گرفت، رقابتِ بین برژنسکی [Zbigniew Brzeziniki] مشاور امنیّت پرزیدنت کارتر که طرف شاه را داشت و هنری پرشت[ Henry Precht] رئیس بخش ایرانی وزارت خارجه با سروس وانسه [Cyrus Vance] و وزیر امور خارجه که بر روی خمینی حساب باز کرده بودند، در نهایت رأی به برکناری سیستم شاهنشاهی خاتمه یافت که پس از ملاقاتهای مختلف بین کارشناسان آمریکایی و طرفداران خمینی در اروپا و آمریکا، انقلاب اسلامی را از پاریس به ایران آوردند، رژیم اسلامی کالای تولیدی سیاست خارجی وزارتِ امور خارجهء آمریکاست،

پس شایسته هست که حکومت و ارتش اسرائیل بجای بُمبارانِ تأسیساتِ صنعتی و سرزمینِ ایران مسئولین کاخ سفید و کارشناسان آمریکایی آنزمان را به پای میز محاکمهء اینتر ناسیونال بکشد و مجازات آنها را معیّن کند نه مجازاتِ ملّتِ بی گناه ایران که هیچ نقشی را در این بازی نکرده اند و نمیکنند و تازه قربانی هم شده اند. این سیاست آمریکا بوده است که یک حکومتِ بر گرفته از فرهنگِ ایرانی را بردارد و بجای آن حکومت دینی را بر مسند قدرت بنشاند، در نتیجه ملّتِ اسرائیل را هم در خاورمیانه تنها بگذارد.

>> با تجربه از تاریخ بخوبی در خواهیم یافت که هر وقت ایرانیان در سرزمین خود در رأس قدرت سیاسی بوده اند، روابط و پیوندِ بسیار استواری با ملّتِ اسرائیل داشته اند، امروز ملّت و حکومت اسرائیل بخوبی میداند که حکومتِ اسلامی فعلی حاکم بر ایران "ملّتِ ایران" نیست و خواسته های واقعی آنها را نمایندگی نمیکند، این حکومت با آشوب و تشنج آفرینی و بحران سازی متولّد شده و تنها از همین روش هم تغذیه و پایدار میماند، صلح و آرامش برای حاکمان دینی رژیم اسلامی زهری هست کُشنده ، آیا اکنون ارتش اسرائیل با حملهء احتمالی خود که به بحرانها دامن خواهد زد میخواهد به آرزوی سران رژیم اسلامی برای 3 دههء دیگر حکومتِ دیکتاتوری آنها پاسخ مثبتی دهد ؟؟.

کشور ایران از قدیم تاکنون به عنوانِ یک کشور کلاسیکِ تاریخی و باستانی در خاورمیانه نقش تعیین کننده و تعادل موازنهء قدرت سیاسی و نظامی را داشته است، حملهء احتمالی ارتش اسرائیل باعث تضیف ایرانیان در خاورمیانه خواهد شد در نتیجه توازن قدرتِ چندگانه بسودِ اعراب به رهبری مصر و سوریّه، بویژه در ناحیّهء خلیج فارس بهم خواهد خورد، این عدم توازنِ قدرتِ سیاسی و اقتصادی به ضرر ملّت و حکومتهای اسرائیل و کشورهای غربی حتّی خودِ آمریکا خواهد بود، ملّتِ اسرائیل بخوبی میدانند که جهانِ عرب کینهء اسرائیل را در سینه دارند و فقط منتظر زمانِ مناسب میباشند، دوستانِ امروز اسرائیل در بین کشورهای عربی مصلحتِ زمان و شرایط هست، از ناتوانی آنهاست، واقعیّت ندارد و پایدار نخواهد ماند !. کشور مصر که خود را پدر جهانِ عرب میداند در محاصرهء اسلامگرایانِ این کشور هست، آیندهء نامعلومی را انتظار میکشد.

زمانی فرا خواهد رسید که با تضیف ایران، در مقابل برجسته کردن همراه با برتری و اتحّاد اعراب در خاورمیانه، اسرائیل که هیچ، خودِ آمریکا را به چالش خواهند کشید، غرب هرگز نباید فراموش کنند که اعراب در فرصتِ مناسب بار دیگر نفت و انرژی خاورمیانه را مانند 1973 میلادی به عنوانِ اسلحه بکار خواهند گرفت.

حملهء احتمالی ارتش اسرائیل به ایران باعث خواهد شد که اپوزیسیون درون و خارج از کشور دستگاهِ ولایتِ فقیه در اشکال مختلف حتّی ناخواسته و اجباری در جبههء سیاسی رژیم اسلامی قرار گیرند، در واقع آمریکا و اسرائیل پشتیبانی نیروهای دمکراتیک ایرانی در رابطه با تغییر رژیم اسلامی و در عرصه های دیگر خاور میانه را از دست خواهند داد،

حملهء احتمالی ارتش اسرائیل به ایران، این امکان را برای رژیم فراهم میکند که بخش عظیمی از جامعهء ایرانی را در زیر یک سقف جمع کند و ساختار حکومتی و سیاست داخلی و خارجی خود را به مسئلهء ملّی ایرانیان تبدیل کند و برای نابودی اپوزیسیونِ خود و برای تنگتر کردنِ حلقهء دیکتاتوری در درونِ کشور سندِ قانونی در دست داشته باشد.

به عبارتی دیگر حملهء احتمالی ارتش اسرائیل به تأسیساتِ ایران، تأئیدِ هویّت حقوقی، حقیقی، و ملّی نظام ولایتِ فقیه بر ملّتِ ایران هست، امری که رژیم علیرغم تلاشی 30 ساله در آن شکستِ کامل خورده است. ولی اینک با یک اشتباهِ حکومتِ اسرائیل و یا آمریکا، سرانِ رژیم اسلامی یک ساعته به آرزو و اهدافِ دیرینهء خود خواهند رسید.

حکومتِ اسرائیل به سفارش آمریکا، دست از دوستی با ایرانیان برداشته و در منطقه پیمان نظامی و سیاسی با کشور تُرکیّه بسته است در واقع به ترکیّه باج میدهد: علاوه بر کمکهای مالی و تکنولوژی، ابزار و آلاتِ جنگی تحویل ارتش تُرکیّه میدهد، کالاهای اقتصادی تُرکیّه از طریق اسرائیل وارد آمریکا میشود و در مقابل کالا و وسایل آمریکایی از همین طریق به تُرکیّه باز میگردد. امّا اسرائیل و آمریکا غفلت کرده اند و میکنند که بدانند آکادمیکها و الیته های تُرک تبار اکنون با سرخوردگی از پذیرفتن آنها در اتحّادیّهء اروپا خواهانِ بازگشت تُرکیّه در جبههء ایران اسلامی، جهان اسلام رادیکال ضدّ غرب، و حتّی در صفِ روسیّه دشمن دیرینهء آنها هستند،

بر خلاف میل صددر صدِ ایرانیان استراتژی سیاستِ اتحّادِ: تهران، باکو، و آنکارای اسلامی در دستور کار هست، دین اسلام از هویّت و فرهنگِ تُرکی با هر شدّتِ لائیسیته و سکولاریسم در این کشور جدا شدنی نیست، کشور تُُرکیّه مدارس گسترش تعلیماتِ دین اسلام را در سراسر کشورهای آسیای میانه و قفقاز تُرک تبار باز کرده است، گروههای تروریستی القاعدهء تُرکی در این کشور وجود دارد، اسلامگرایان حکومت را در کنترل خود دارند، جدیدأ با سوریه و ایران روابطِ خوبی برقرار کرده است، تُرکیّه در صحنهء سیاست ورزی خاورمیانه نقشی را بازی نمیکند، کارنامهء سیاسی پاک و روشنی هم در بین همسایگان و خاورمیانه ندارد و نمیتواند از مهارتِ دیپلماسی برخوردار باشد، از سویی دیگر دارای مرزی جغرافیایی آبی و خشکی مانند ایران با اعراب نیست، مانند ایران منابع نفتی و انرژی ندارد، در نتیجه نمیتواند مانند ایران نقش رقیب انرژی و اقتصادی اعراب باشد، در سازمانِ اُپیک مکانی ندارد، تُرکیّه فقط ارتشی برای جنگ دارد، همان امری که ملّتِ اسرائیل، فلسطین، خاورمیانه، و جهانِ امروز به آن نیازی ندارند، آنچه امروز اسرائیل نیاز دارد سیاست ورزی توانمند در شرایط صلح و آرامش درخاورمیانه هست و تنها ایرانیان هستند که میتوانند در ایجادّ چنین فضایی نقش اساسی را در خاورمیانه بر عهده بگیرند.

حملهء ارتش اسرائیل به ایران آرزوی پان تُرکیسم و پان عربیسم هست، در این میان هیچ سودی عایدِ ملّتِ اسرائیل نخواهد شد، تازه دوستانِ ایراني از زمانِ باستان تا کنون خود را هم از دست خواهند داد، دیوار حفاظتی را از چند سو فرو خواهند ریخت، دوستِ دیرینه را ضعیف، و جبههء دشمن خود را تغذیه و تقویّت خواهند کرد.

کشور ایرانی سکولار و دمکراتیک و قوی تضمینی هست برای برقراری و ثباتِ صلح و آرامش در خاورمیانه، خواهانِ بر قراری روابطِ دیپلماسی فراگیر با احترام متقابل بین دو ملّتِ ایران و اسرائیل به مانندِ در ادامهء طول تاریخ هست، به رسمیّت شمردنِ حقوقِ دمکراتیکِ مردم فلسطین در حکومتی مختص بخود میباشد،

تنها چیزی که ایرانیان در شرایط بسیار سختِ کنونی از ملّت و حکومتِ اسرائیل انتظارش را ندارند حملهء نظامی و بُمب افکنی هست، ملّتِ اسرائیل و ایران داراي دشمن مشترکی بنام نظام ولایتِ فقیه در ایران، و داراي سرنوشتِ ژئوپلتیکِ مشترکی هستند، امروز زمانِ صلح، همبستگی و هوشیاری این دو ملّت میباشد که با کمکِ سایر جهانِ آزادیخواه در پی چاره جویی با کمترین هزینه برای جایگزینی حکومتی دمکراتیک در ایران میباشد، تضعیف ایرانیان، تضعیف ملّتِ اسرائیل هست، حمله احتمالی ارتش اسرائیل به ایران، باز شدنِ جبهه هایی برای حملهء آسانِ امروز و یا فردای دشمنان ملّت و سرزمین اسرائیل را در بر خواهد داشت. نتیجهء نهایی حملهء ارتش اسرائیل به ایران، حمله به سرنوشت و امنیّتِ کوتاه و دراز مدّتِ ملّت و کشور اسرائیل خواهد بود.

Nasser.karami@gmx.de

|سپتامبر|2008| آلمان|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.