رفتن به محتوای اصلی

سالروز 28 سالهء پدیدهء "جمهوری اسلامی" در ایران [8 پایانی]
25.05.2007 - 20:13

 

نقش رهبر انقلاب در سرکوب جنبش اصلاح طلبی

گذشته از آمیختن دو مفهوم ناسازگار و دشمن تاریخي تئوکراتی با جمهوریّت، قانون اساسی نظام اسلامی، پارلمان، تقسیم نامتوازن قدرت سیاسی بین رهبر انقلاب و پرزیدنت، وجود شورای نگهبان، شورای مجتمع مصلت نظام رفسنجانی، مجلس خبرگان، قوهء قانونگذاری، نیروهای انتظامی، با سایر ارگانهای ایدئولوژیک وابسته و تحت فرماندهی رهبر انقلاب، که جنبش اصلاح طلبی دولتی را در ایران ساقط کردند و در آینده هم به آن ادامه خواهند داد، خودِ پدیدهء فردی، روانکاوی، ماهیّت، کاراکتر، جهان بینی و سیاست گزاری رهبر انقلاب سیّد علی خامنه ای، در مدّت 18 سال در این جایگاه، نقش برجسته ای را در این تحوّلات داشته است که جز:

 شوم و شکست، سرکوب و تحقیر، از بین بردن اندیشمندان و کاردانان ایرانی، دامن زدن به تشنجات درونی، در خاورمیانه، درگیری با جهانِ دموکرات خارج بویژه آمریکا و اتحادیّه اروپا، پیوستن به شبکیّهء تروریسم گلوبال، پایین آوردن جایگاه و ارزش نام و فرهنگ ایرانی در خانوادهء بزرگ جهانی، آگاهانه نگهداشتن پیوستهء جامعهء ایران در فضا و فرهنگِ تاسوعا و عاشورای کربلای حسیني تمام فصل آن، دست آورد دیگری نداشته و تا زمانی که سیّد علی خامنه ای در یک قطب و علی اکبر هاشمی رفسنجانی در قطب دیگر قدرتِ سیاسی کشور قرار دارند، این سرزمین و ساکنان آن جز ادامهء ذلّت و خواری، مصیبت و بد بختی، از دست دادن ناسیونالیتت و هویّت ایرانی خود و تحمیل فرهنگ اسلامی سنتّی، فروپاشی و نابودی کشور، امر دیگری را تجربه نخواهند کرد.

 دستگاه قضایی کشور به فرماندهی مستقیم رهبر انقلاب تا اواسط سال 2000 میلادی جنبش اصلاح طلبی را در ایران از پای درآورد. مطبوعات که در کشورهای مدرن نگهبانِ دموکراسی هستند و در ایران نیز نیروی محرّکه و توضیح و گسترش رفُرمها را بر عهده داشتند و تا سال 2000 تعداد آنها حتّی به 600 رسیده بود، یکی پس دیگری بسته شدند. خبرنگاران، رهبران جنبش دانشجویی و جنبش زنان ایران، بخشی از جامعهء روحانیّت، نویسندگان، روشنفکران، حقوقدانان، احزاب و سازمانهای مذهبی، رده های بالا در قوهء اجرایی، در وزراتخانه ها، که خواهان رفُرم بودند و با سیاست پرزیدنت خاتمی همسو و در بعضی موارد از نزدیکان ایشان بودند، دستگیر، محاکمه و زندانی شدند، که پروسهء بعضی از این بگیر و ببندها هنوز هم ادامه دارند، به فرمان شخص رهبر انقلاب صورت گرفتند.

 گرچه آقای خاتمی از سیاست ضد آمریکایی مرسوم د رجهان سوّم و در کشورهای عربی، بشکل معتدل آن هرگز چشم پوشی نخواهد کرد، ولی به مناسبت آسیب پذیری نظام جمهوری در مقابله با ابر قدرت جهان آمریکا و رفع این خطر ، اقدام به یک مصاحبه با تلویزیون آمریکایی CNN کرد، درست یک روز بعد از این مصاحبه سیّد علی خامنه ای خط قرمزی بر گفته های پرزیدنتِ کشور 70 میلیونی ایران کشید و بادادنِ صفتِ شیطان بزرگ به حکومتِ آمریکا، این کشور را دشمن درجهء یک جمهوری اسلامی محسوب کرد. با بی ارزش کردن تز" گفتگوی بین تمدّنهای" پرزیدنت خاتمی و در مقابل مطرح کردن شعار "جنگ میان فرهنگها و تمدّنها" و با تأکید بر ارزشهای اسلام سنتّی حوزه ای، آنرا تهاجم فر هنگی کشورهای غربی به فرهنگِ قرآنی ارزیابی کرد.

 رهبر انقلاب سیّد علی خامنه ای برای سُست کردن پایه های کابینهء پرزیدنت خاتمی، کنزرواتیوترین افرادِ را در نوک هرم قوهء قضاییه به خدمت گماشت، تا تمام اشخاصی که به طرفداری از رفُرمها جامعهء مدنی را هدایت میکردند بشکل ترورهای رنجیره ای 1998 از بین ببرند و سازمان اطلاعاتِ مخفی رژیم لیستی از نام دگراندیشان، خبرنگاران، روشنفکران، و رهبران اپوزیسیون فعّال در جایگزینی رفُرمها در کشور تهیّه کرده بود که در فرصت مناسب آنها را هم سر راه خود بردارند. جنبش دانشجویان در سال 1999 برای سد کردن و تراکم رفُرمها، برای بستن روزنامهء لیبرال"سلام"، همچنین برای تعقیب و دستگیری عاملین ترورهای زنجیره ای، جنبش دانشجویی 2003 که علاوه بر خواسته های دموکراتیک اینبار به روشنی استعفای پرزیدنت خاتمی را هم خواهان بودند، تحت فرماندهی شخص رهبر انقلاب سرکوب شدند. در انتخابات ماه مارس 2000 رفُرمیستها در پارلمان ایران از اکثریّت آراء برخوردار بودند که طبق اصول دموکراسی قادر بودند هر قانونی را بتصویب برسانند، امّا شورای نگهبانِ در رأس آن رهبر انقلاب قرار گرفته، تمام قوانین پیشنهادی اصلاحی مجلس را مغایر با شریعت اسلام و تضعیف قدرت رهبر و نظام جمهوری اسلامی ارزیابی و از صحنهء سیاسی کشور خارج ساخت.

 نمایندگان اصلاح طلب مجلس اکنون با داشتن رأی اکثریّت در پارلمان در نشست آگوست 2000 میلادی خود، تلاش در به تصویب رساندن یکی از شعارهای محوری انتخاباتی خود، یعنی مصونیّت و استقلال مطبوعات کشور از نظارت و کنترل شورای نگهبان و قوهء قضاییه، همراه آن دادن آزادی و میدان بیشتر به فضای مطبوعات و به ژورنالیستهای کشور که موتور اصلی دوران گذار بودند را کردند. این بار رهبر انقلاب صبر نکرد که این خواسته از سوی شورای نگهبان بلوکه شود، بلکه خود شخصأ ماوراء قانون اساسي نظام اسلامی، و با بی اعتنایی به نمایندگان مردم و پرزیدنت انتخابی آنها وارد معرکه شد، و با نوشته ای به مهدی کروبی رئیس مجلس آن زمان فرمان ممنوع شدن حتی طرح این موضوع در مجلس را صادر کرد و آنرا بر علیه اسلام و قرآن و نظام اسلامی نامید. با خواندنِ نوشتهء حکم سیّد علی خامنه ای در مجلس عدّه ای از نمایندگان به نشانهء اعتراض جلسه را ترک کردند.

 سایر برخوردهاي سپاهِ پاسداری گونهء رهبر انقلاب با آکسیونها و نوشته های اعتراضی جمعی از نمایندگان مجلس در چندین بار که نگرانی های خود را به سیستم متمرکز مطلقهء یکنفرهء قابل خطای رهبر انقلاب، همچنین سپردن قدرت بیشتر به جایگاه پرزیدنت کشور و پارلمان در تصمیم گیریهای سیاسی، در عوض کاهش نفوذ قدرتِ مافوق شورای نگهبان و در مجموع سرنوشت کشور ابراز میداشتند بهتر از رفتار مذکور در بالای رهبر انقلاب نبوده است. جامعهء ایرانی از دیدگاه ایشان که هنوز بالغ نیست و حق دخالت در امورات زندگی خویش را ندارند.

 فرصت مناسب دیگر برای شناسایی و پرونده سازی رفُرمیستهای درون کشور، شرکتِ 22 نفر از متفکرانِ جنبش اصلاحات، در کنفرانس" بنیاد هاینریش بُل،Heinrich Böll- Stiftung "( نویسندهء مشهور آلمانی 1917-1985) در آپریل 2000 در شهر برلین آلمان بود. این 22 نفر از سوی این بنیاد که به حزب سبزهای آلمان نزدیک هست و در زمینه های سیاسی، پژوهشی، اجتماعی مشغول به فعالیّت میباشد، بطور رسمی دعوت بعمل آمده بود، پس از بازگشت به ایران دستگیر شدند، که نام اکبر گنجی با "مانیفست جمهوریّت" خود در میان دستگیر شدگان برجسته تر شد، بطور یقین دستگیری این افراد از سوی پارلمان و یا پرزیدنت ایران صورت نگرفته، بلکه بدستور مستقیم رهبر انقلاب بوده است.

 محمّدعلیشاه قاجار در تمام طول عمر خود برای نابودی انقلاب مشروطیّت کوشید و دست آخر با کمک قزاقهای روسی مجلس انتخابی ملّت ایران را در سال 1909 میلادی به توپ بست و در حقیقت تا آغاز جنگ جهانی اوّل از انقلاب مشروطیّت دیگر چیزی باقی نگذاشت، سیّد علی خامنه ای هم از نظر کشورداری و فرهنگی مانند این شاهِ قاجار و از نظر دیدگاه ارتجاعي دینی مانند شیخ فضل الله نوري همان دوران، انقلابِ دوّم مشروطهء ملّت ایران( جنبش اصلاحات) که همانا پایان دادن به جهل و خرافات، افسونگری و حکومت مطلقهء سایهء خدا، و در عوض جایگزینی مردم سالاری، خردگرایی، ساختار دولت با روابط اجتماعی مدرن با اندیشهء گیتی گرایی مرسوم امروز جامعهء جهانی پیشرفته را هدف راسخ خود قرار داده بود را، تاکنون سرکوب کرده است و میکند.

محمّدعلیشاهِ قاجار به آرزوی خود نرسید، امّا سیّد علی خامنه ای با سیستم نظامی و پلیسی، نظام اسلامي قاجار مانندِ خود نه فقط پارلمان و پرزیدنت و شاهرگهای اساسی سیاسی تأثیر گذار کشور را به تنهایی در چنگ دارد، بلکه هر زمان که اراده کند با اهرمهای: نهادهای کنزرواتیو خود در مجلس و در جامعه، با شورای نگهبان، قوهء قضاییهء، شورای مجتمع مصلحت نظام، تحتِ فرماندهی خود مجلس را به توپ خواهد بست، چنانکه تا کنون بارها به این عمل اقدام کرده است. اگر لازم باشد گارد انقلاب، سپاه پاسداران و ارتش را هم بطور کامل به میدان خواهد آورد.

 جمهوری چهارم، انتخاب پرزیدنت محمود احمدی نژاد، 2004- ....

در نوشته های قبل یادآوری شد، که هر سه گروه: 1- کنزرواتیوهای سنتّی 2- پراگماتیسم 3- رفرمیست ( اسلامگرایان چپ)، به نظام سیاسی کشورداری ولایتِ فقیه و جدایی ناپذیري دین و سیاست با قانون اساسی بر اساس ارزشهای دین اسلام و نوع حکومتِ دوران خلفای راشدین 1400 سال پیش تدوین شده اعتقاد راسخ دارند، تنها اختلاف آنها در انتخاب استراتژیکهای جایگزینی این اهداف و ارزشها میباشد.

 گروه رفرمیستها، ایدئولوژیک و رادیکال بودنِ سیستم را سمّ و عامل نابودی آن میدانند، در عوض گروه کنزرواتیو در رأس آن سیّد علی خامنه ای، هر گونه نرمش رفرُمیستها را عقب نشینی و تنها راز موفقیّت را شعارها و ارزشهای سمبلیکِ زمانِ انقلاب با شیوهء سیاسی خشونت و سرکوب با تکیه بر نهادهای بوجود آمدهء همان دوران مناسب می بیند و هرگونه رفُرمی را مانند رفُرمهای" گلاسنُست و پِرسترُیکا" دوران گورباچف برای سوسیالیسم در شوروی را خطری برای فروپاشی نظام اسلامی خویش می بینند و حاضر به هیچگونه ریسکسی نیستند. گروه پراگماتیسم بسرکردگی رفسنجانی در شورای مصلحت نظام، نقش هماهنگ کننده بین پرزیدنت و پارلمان، شورای نگهبان، و نظارت بر امور را در خدمتگزاری به مقام رهبر انقلاب دارد.

 با شکست پروسهء تلاش در رفرماسیونِ دین اسلام و لیبرالیزاسیونِ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، درون ساختاری نظام جمهوری اسلامی از سوی رفُرمیستها ( اسلامگرایان چپّ) و با تاکتیکِ فلج کردن و به نمایش گذاشتن ناتوانی حکومتِ اصلاح طلبِ پرزیدنت خاتمی از سوی کنزرواتیوها به فرماندهی خامنه ای، در انتخابات پرزیدنتی سال 2005 در ایران محمود احمدی نژاد از جناح کنزرواتیوها، در سوّم ماه آگوست همان سال، به عنوان نهمین پرزیدنتِ نظام اسلامی بر گزیده شد.

جایگاه و پتانسیل سیاسی پرزیدنت و پارلمان که نقش تنها نیروي اپوزیسیونِ درونِ ساختاری نظام اسلامی داشت را، اکنون رهبر انقلاب سیّد علی خامنه ای این دو ارگان از سوی کنزرواتیوها اشغال شده را در کنار ارگانهای کنزرواتیو دیگر مانند شورای نگهبان، مجلس خبرگان، شورای مجتمع مصلحت، در کنار نیروهای انتظامی و ارتش در اختیار خود دارد. در واقع قدرت سیاسی نظام جمهوری اسلامی اکنون حتّی بدون اپوزیسیون سفارشی و خودی، ساختاری همگونِ کنزرواتیو دارد.

 پرزیدنت احمدی نژادِ کنزرواتیو، طبق ماهیّت و دیدگاه و استراتژیک، سیاست رادیکال و ایدئولوژیک همراه باخشونت بر اساس ارزشهای فوندامنتالیستی دین اسلام را در درون کشور و زیر بنای سیاست خارجی ضد آمریکایی و اسرائیل و فرهنگ تمدّن غربی، کپی شده از سیاستهای اتخاذی دوران جمهوری اوّل در حیاتِ خمینی را مبنای اساس کار خود انتخاب کرد و آگاهانه شعار برداشتن کشور اسرائیل از روی نقشهء جغرافیای جهان و انکار کشتار یهودیان در زمان نازیسم در آلمان را به خیال گسترش آن در خاورمیانه برای متحّد کردن کشورهای عربی و مسلمانان جهان بر علیه آمریکا محور سیاست خود قرارداد. پرزیدنت احمدی نژاد و استاد ایشان خامنه ای با تجربه نگرفته از گذر زمان، فراموش کردند که اینان نه آن روح الله خمیني کاریسماتیک هستند و نه زمان و شرایط امروز ایران و جهان با آن دوران قابل مقایسه هست و ملّل کشورهای جهان هم مانند ملّت ایران نیستند که با زبانِ عامیانهء درشتخویي بیقاعده و بی پرنسیپ، سپاه پاسداری و بسیجی مأبانهء تروریست وار، خارج از نزاکت و بی محتوا با آنها به محاوره و مشاجره بپردازند و رفتار کنند.

 فراموش کردند که جهانِ امروز با مکانیزم مناسبِ زمان و فاز تکاملي خود، پارامترهای عقب ماندهء سنتّی جمهوری اسلامی و اهداف نامبارکِ مورد نظر آنها را بخوبی میشناسند و 90% ملّت ایران هم بارها آنرا رد کرده اند، فراموش کردند که امروز دیگر اتحادیّهء اروپا و آمریکا در برخورد با آنها متحّد شده اند، حتّی قادر هستند چین و روسیهء را هم با خود یکی کنند. درک نکردند که جهان عرب و حتّی فوندامنتالیستهای آن فریبِ شعارهای پوچ ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی دیروز خمینی و شعارهای امروز یک پاسدار پیر بنام علی خامنه ای و پاسدار جوانی بنام محمود احمدی نژاد را نخوردند و نخواهند خورد.

 طولی نکشید که بکار گیری و تکرار دیدگاهِ کنزرواتیو و ایدئولوژیکِ دوران خمینی از سوی علی خامنه ای و پرزیدنتِ دست پروردهء خود احمدی نژاد در سیاست خارجی، با مقاومت شدید بین الملّلی، کشورهای عربی خاورمیانه، ناحیهء خلیج فارس، شمال آفریقا، و از سوی کشورهای همسایهء ایران روبرو شد، که حکومتگران رژیم اسلامی از ترس پیامد کارکردِ خویش برای کاهش فشار جهانی دست بدامن: نمایندهء آمریکا در عراق، پرزیدنت عراق جلال طالبانی، ولیعهد عربستان سعودی عبدالله کشورهای ناحیهء خلیج فارس، مصر، وزیر امور خارجهء کشور ترکیّه آقای "گول"، پرزیدنت افغانستان، شدند و در مقابل آنها زانو زدند.

 نتیجه گیری کوتاه از عنوانِ انتخاب شده:

1- در اساس گوهر اصلی انقلاب 57 یعنی انتخابِ کنسبت بازگشت به ارزشها و پارامترهای دینی و ایدئولوژیک اسلام سنتّی برای حلّ تضادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی باز مانده ازحکومت قبل و اضافه بر آن بحرانهای عمیق بیشمار برخاسته از همین انقلاب و دگردیسی آن تا به امروز، انتخابی صد در صد اشتباه بوده که رشد و تحرّک جامعه ایران بسوی آینده را حداقل یک قرن به تأخیر انداخته است.

 2- رهبران و حکومتگران اسلامی با هوشیاری ملّت ایران موفّق نشدند ساختار سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ایده آل و مناسب با جهان بینی دینی و سیستم ولایت فقیه خود را پیاده و نهادینه کنند، در نتیجه پایه های قدرت سیاسی آنها در جامعه و در جهان بینی ایرانیان زمینگیر نشده و همچنان ثبات و استمرار حاکمیّت و فرمانروایی آنها پا در هوا و اکنون متزلزل شده است.

 3- تلاش در ترکیبِ اسلام ایدئولوژیک فوندامنتالیستِ سنتگرا با اتخاذ سیاست رادیکالیزه همراه با خشونت و تبدیل آن به ابزاری برای سرکوب جنبش دموکراتیکِ درون کشور و زیر بنا قرار دادن آن در سیاست خارجی، بویژه برای مقابله و مجادله با کشورهای غربی و دموکراتیک، یک بار در دوران حیاتِ خمینی، بار دیگر از دوسال قبل تاکنون محمودِ احمدی نژاد و بار سوّم مانند صدها بار دیگر برای همیشه با شکست روبرو شده است. از بازخوانی هاشمی رفسنجانی، خاتمی، کروبی و سایر بازنشستگان رژیم اسلامی درنوکِ هرم سیاسی و رهبری دردی را دیگر دوا نخواهند کرد.

 4- ایرانیان بعد از انقلاب57 درگیر بوده اند که هویّت خود را برچه اساسی تعریف کنند: ناسیونالیسم ایرانی، ایدنتیتت شیعه، یا پان اسلامیسم؟؟، که حکومتگرانِ اسلامی هویّت شیعه گری را هدف اصلی خود، و خیالِ پان اسلامیسم را در سر هم داشتند، امّا با شکست در این دو زمینه، تلاش بر آن کردند که ایران را در لیگای عربی و انجمن کشورهای مسلمان جا دهند، در همین رابطه در جلسهء 30 نوامبر 2006 کشورهای اسلامی، سخنگوی وزیر امور خارجهء ایران "حمید رضا آصفی" از سوی رهبر انقلاب گفت:که ایران بی صبرانه منتظر پذیرش عضویّت آن در کشورهای لیگای عربی هست، خودِ سیّد علی خامنه ای در دیدار چندی پیش با نخست وزیر کشور ( اسماعیل اُمرگِله)، کوچک و گمنام جیبوتی برچنین آرزویی تأکید کرد، امّا کشورهای عضو این لیگا با این بهانه که این ارگان عربی هست و با پذیرفتن کشور و ملّت ایران ماهیّت عربی خود را از دست میدهد و از اهداف سیاسی،نظامی و اقتصادی و فرهنگی خود منحرف میشود، عضویّت ایران را نپذیرفتند. بنابراین این بار هم تلاش در تعریف هویّت ایرانی براساس دین اسلام و مذهب تشیّع از حملهء اعراب تا صفویّان و قاجاریّان و حکومتهای بیگانهء دیگر و امروز از سوی سران رژیم اسلامی برای چندمین بار در تاریخ با شکست رویرو شده است.

 5- سران جمهوری اسلامی که پیوسته با دیدگاه و ایدئولوژیک دینی، حاکمیّت خود را بر ملّت ایران تحمیل کرده اند، اکنون با شکست کامل و عدم کارایی اسلامگرایی ایدئولوژیک سنتّی آنها در ایران و در جهان، اکنون برنامهء هسته ای ایران را به ناچاری آگاهانه به یک ابزار ایدئولوژیکی هم برای سرکوب در کشور و برای مقابله با جهان خارج و تشنج زایی در خاورمیانه تبدیل کرده است. به التیماتوم های سازمان ملّل، آژانس انرژی هسته ای، و به هشدارهای جهان امروز، و به توصیه های دوست و دشمن و منافع ملّی توجهی نمیکند و به یکه تازی خود ادامه میدهد.

 برکسی پوشیده نیست که سیاست هسته ای رژیم برای استفادهء اقتصادی و تحقیقات علمی و رشد تکنولوژی در کشور نیست، زیرا اگر این اهداف را تعقیب میکرد، به روابط سیاسی، منش و کردار متناسب، با تن در دادنِ به مکانیزم امروز جهان و فرصت های مناسب اقتصادی در آسیای میانه، در قفقاز، کشورهای همسایه، دریای خزر، خاورمیانه را ازدست نمیدادند و با فراهم کردن زمینه از فرار مغزها به خارج جلوگیری و از نیروی توانمند متخصّصان ایرانی خارج از کشور استفاده، سیستم اقتصاد کشور را بر اساس خردگرایی و شایسته سالاری برنامه ریزی، و روابط اقتصادی خود را با اتحادیهء اروپا و آمریکا تنظیم میکردند، نه صرفأ با کشور چین و رقیب انرژی خود کشور روسیه.

 6- محور قرار دادن مسئلهء هسته ای با ناسیونالیسم ایرانی و ملّی جلوه دادن آن بی مورد است، فقط زمانی مسئلهء هسته ای فراگیر و به امری ملّی تبدیل خواهد شد، که طرف حساب ملّت ایران فقط "پارلمان و پرزیدنت انتخابی" آنها باشد و تمام نهادهای غیر انتخابی و ایدئولوزیک اسلامی با فرهنگ سنتّی آن از ارگانِ رهبر انقلاب سیّد علی خامنه ای گرفته تا کوچکترین شورای محّل اسلامی آن منحل اعلام شوند. و کلمات عربی" الله اکبر" از وسط پرچم ملّی ایران برداشته شود و بجای آن نشانهء شیر و خورشید بجای اصلی خود باز گردد. در آن صورت بدون شک پارلمان و پرزیدنتِ ایراني انتخاب شدهء مردم و غیر مکتبی که قصد ساختن بمب اتم را هم ندارد، از پشتیبانی افکار عمومی و بخش وسیعی از ایرانیان حتّی اپوزیسیون رادیکال آن بر خوردار خواهند شد.

 7- سؤالات بنیادی که امروز ایرانیان باید از خود بپرسند این خواهد بود که چرا و به چه مناسبتی ایرانیان برای دست یابی به دموکراسی میبایستی حتمأ از وسط دین اسلام بگذرند ؟؟ چرا این مایهء سیه روزی که در گذر تاریخ هویّت ایرانی و سرزمین آنرا از هر جهت به نابودی کشانده و میکشاند را کنار نگذارند و اگر هنوز به دین باوری نیازمندند چرا گذشته از دین زردشت، دین مسیح، یا دین یهود و یا بودا و یا ادیان دیگر را انتخاب نکنند ؟؟ و یا چرا اصلأ دین اسلام را دور نزنند؟؟ چرا ملّت ایران رهایی خود از شر پدیدهء جمهوری اسلامی پدیدهء شوم قرن بیست را، به رفرماسیون در دین اسلام وابسته کرد است ؟؟. چرا ایرانیان مانند بردگان این وزنهء سنگین دین اسلام رادیکال ناسازگار با فرهنگ ایرانی و جهان را باید ناخواسته پیوسته با خود حمل کنند ؟؟. براستی اگر ایرانیان از سر شوق آزادانه و دلخواه، راه حهنم را برگزینند، تا دیگر خامنه ای و رفسنجانی و خاتمی نخواهند آنها را با خشونت و زور و اجبار به بهشت ببرند، جمهوری اسلامی، آنها و فرهنگ ایرانی اشان را راحت خواهند گذاشت؟؟.

 گزینه های ممکن:

سیاست و روشی را که حکومتگران جمهوری اسلامی در پیش گرفته اند، دوست و دلسوزی برای این سرزمین و ساکنان آن در میان همسایگان و بقیهء جهان باقی نگذاشته اند، و هر روز که میگذرد منزوی تر و با نمایی ناشایسته تر معرفی خواهند شد و احتمال گزینه های زیر را ممکن خواهند ساخت:

 1- اگر حکومتگران رژیم جمهوری اسلامی، به خواسته های سیاسی، حقوق بشر، دموکراسی، کناره گیری و عدم حمایت از شبکیهء تروریسم جهانی، تغییر روش در خاورمیانه و نزدیک و تشنج زدایی در شاهراههای راههای آبی، دامن نزدن به بحران مردم فلسطین و اسرائیل و پشتیبانی از صلح و آرامش در منطقهء، آمریکا و اتحادیهء اروپا تن در دهد و تضمین بدهد، و غنی سازی اورانیوم را متوقّف کند و پیشنهادات مطرح شده را بپذیرد، آنوقت ایالات متحدهء آمریکا در استراتژیک بعد از جنگِ دوّم خلیج با بیرون راندن ارتش صدام از کویتِ خود، که نه قصد سرنگونی رژیم اسلامی، بلکه جا دادن آن در دایرهء امنیّتی حوزهء خلیج فارس خود پیروز شده است و در واقع جمهوری اسلامی اهلی و تسلیم شده است. آنوقت ملّت ایران باید بتنهایی تکلیف خود را با رژیم روشن کند.

 2- یا رهبران جمهوری اسلامی بر کورس دیدگاه اسلام ایدئولوژیک و فوندامنتالیستی خود با گسترش و صدور آن باقی خواهند ماند و به غنی سازی اورانیوم و طرحهای اتمی خود بدون رعایت قوانین جهانی ادامه خواهند داد، در آن صورت کشورهای همسایه، کشورهای عربی بویژه ناحیهء خلیج فارس، و شمال آفریقا مانند مصر، کشورهای ترکیّه و اسرائیل دو کشور متحّد نظامی و سیاسی بعد از سقوط حکومت محمّد رضاشاه پهلوی در منطقه، و جهان دموکراتیک در کنار آمریکا و اتحادیّهء اروپا خواهند ایستاد و دست ارتش آمریکا را برای گزینهء نظامی هموار خواهند کرد، تلفات و ضایعات برخاسته از این گزینه قابل پیش بینی نیست. آنچه مسلم هست علاوه بر نابودی تأسیسات هسته ای، تسخیر و کنترل نقاط استراتژیک تنگهء هرمز و خلیج فارس با استانِ خوزستانِ نفت خیز، حداقل برای مدتّی اوّلین هدف آمریکایی ها خواهد بود.

3- یا اتخاذ سیاست افزایش تحریم های اقتصادی، کنترل و فشار از بیرون موازی با ممانعت های های چند گانه، به عبارتی دیگر منزوی و محاصرهء حکومت اسلامی از بیرون برای تضعیف کردن و مهار آن از سوی ایالات متحدهء آمریکا و هم پیمانان آن، از سویی دیگر تقویّت نهادها و جنبش های دموکراسی خواهی درون کشور که باعث فرو ریزی ساختار رژیم از درون شود. طبیعی است که گزینهء 3 مناسبترین شکل دوران گذار هست، که خوشبختانه علی رغم حضور فعّال ارتش آمریکا در آبهای خلیج فارس و در کشورهای همسایه و هم پیمانانش در منطقه، بر ادامهء این استراتژیک تاکنون وفادار مانده است. زیر مجموعهء گزینهء 3 تضعیف حکومت مرکزی، و تقویّت نیروهای جدایی طلب مرزنشین کشور است، که جز هرج و مرج و آنارشیسم با ویرانی عمومی و دخالت دادن بیگانگان در امور کشور پیامد دیگری نخواهد داشت، تبدیل خواهد شد.

 سران رژیم اسلامی باید بدانند اگر آمریکا در کشورهای افغانستان و عراق با شکست کامل مواجه شود که حتّی مجبور شود این کشورها را هم ترک کنند، ارتش آمریکا و اتحادیّهء اروپا در منطقه بنا به در خواست اغلب کشورهای عربی و برای ادامهء تسلط خود بر اقیانوس هند و محافظت از تنگه ها و شاهراههای آبی برای ترانسپورت مواد نفتی، و توازن قدرت سیاسی برای امنیّت جهانی، در خاورمیانه و در کشورهای ناحیهء خلیج فارس خواهند ماند. طراحان جمهوری اسلامی باید تا کنون درک کرده باشند که، زمانی غرب تصمیم به سرنگونی صدام حسین کرد، که این کشور به جبههء رقابتهای نفتی و انرژی اتحادیهء اروپا و آمریکا یعنی کشورهای روسیه و چین پیوست.

 در جدول فرمول بندی شاخص های کشورداری در جهانِ امروز، ساختار جمهوری اسلامی با کارنامهء رهبران آن که در مدّت حاکمیّت 28 سالهء خویش اعتماد ملّت ایران از آنها سلب شده است و نام آنها در عرصهء بین الملّلی با آنارشیسم و تشنج آفرینی عجین میباشد و در چند مورد به جرایم جنایی تروریستی محکوم گشته و از سوی پلیس اینترناسیونال حکم دستگیری آنها در جریان هست، نمیتوانند در شرایط کنونی قانونمند و مفید با جهانیان سر میز مذاکره بنشیند و کشور ایران را هدایت کنند، تنها کاری که از آنها ساخته است، زمینهء فراهم آوردن انتقال قدرت سیاسی به نمایندگان اصلی مردم زیر نظارت سازمان بین الملّل هست.

 امروز بر تمام نیروهای خواهان سربلندی ملّت و سرزمین ایران واجب است که بحث های بیمورد ایدئولوژیکی، قومی، حزبی، سازمانی، ساختاری را کنار بگذارند و زیر سقف دموکراسی دست اتحّاد بهم دهند، آتش بر گرفته در این خانه از انقلاب 57 ، اکنون شعله ور شده است و میرود که پایه ها و ستون های اصلی نگهدارندهء آنرا بسوزد و اسکلت آنرا در هم فرو ریزد، کودکانه هست که با بحث جمهوری خواهی و یا مشروطه طلبي امروز خود شاهد فرو ریختن کامل آن باشیم.

 اگر خانه ای که گویند زمانی فرهنگ ساز بوده است بر جای بماند، تعیین ساختار با قوانین زیستن همگانی آن، گزینش رئیس جمهور و یا پادشاه آن، رفتگر و دربان آن، کارگزار و کارفرمای آن، انتخابِ در و پیکر و رنگ و نگار درونی آن، آسان هست. پس بیایید همه باهم آتش شعله ور شده را خاموش کنیم، در غیر اینصورت در برابر گذشتگانِ پشت برزمین نهاده در این مرزو بوم در هرکجای آن، و در مقابل نسلهای آیندهء خویش شرمساریم.

25.05.07 میلادی

Nasser.karami@gmx.de

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.