رفتن به محتوای اصلی

اتحّادِ جمهوریخواهان و اقتصادِ بازار بنیاد 2
26.08.2007 - 20:13

با پوزش از خوانندگان در تأخیر ارائهء ادامهء این نوشتار، علاقه مندان به موضوع انتخاب شده میتوانند بخش نخست آنرا در آرشیو سایت ایران گلوبال قسمت «نویسندگان ثابت» مطالعه فرمایند [1]:

 

بخش [2]

 سوسیالیسم

: جهان بینی که از آغاز قرن نوزده بعد از انقلاب 1830 فرانسه، در اعتراض و برای برخورد با کاپیتالیسم شکل فعّال بخود گرفت و هدف آن برکناری اقتصاد بازار آزادِ سیستم سرمایه داری بود که بنای سیاستِ اقتصادی آن بر لغو مالکیّت خصوصی، لغو مالکیّت فردی یا گروهی محدودِ خاصّ بر ابزار تولید، در عوض واگذار کردن آنها به مالکیّت عمومی جامعه با نظارت و کنترل دولت، همچنین بکار گیری سیستم اقتصادی متمرکز دولتی [Zentrale Plan Wirtschaft]، که با هدایت و رهبریّت هدفمند پروسهء تولید اقتصادی با برداشتِ درست از تناسب نیازمندیهای پایه ای جامعه در عرصهء تولید، تا از اثرات منفی اقتصاد بر روابط اجتماعی و سیاسی در جامعه جلوگیری، در نتیجه تنشها را کاهش و از پدیداری تضادهای طبقاتی و اجتماعی فرآیند اقتصادی ممانعت بعمل آورد و در نهایت بر آنها چیره شود. فاکتور اصلی این سیاستِ اقتصادی، رفع استثمار، ایجاد جامعه ای آزادِ بدون جور و ستم طبقاتی، برقراری عدالت اجتماعی در بهره وری از تولیدات اقتصادی، از همه مهّمتر بهبودی شرایط زندگی طبقهء کارگر و زحمت کش جامعه هست.

 اندیشهء سوسیالیسم با الهام گرفتن از رفرماسیون در دین مسیح، از دوران عصر روشنگری بر مبنای بینش راسیونالیسم، از قرن 18 تا اوایل قرن 19 شکل سوسیالیسم تخیلی [utopische Sozialismus]، را داشته که از سوی اندیشمندان و سوسیالیستهای تخیلی مانند: [Robert Owen 1771- 1858] و [Charles fourier 1772- 1835]، نمایندگی میشده است. برخلافِ سوسیالیستهای تخیلی، فیلسوفانی مانند: [ karl Marx1818- 1883] و [ Friedrich Engels 1820-1895]، تلاش بر آن داشتند که سوسیالیسم را علمی، پراتیک و درستی آنرا با خردگرایی در عرصه های چندگانه به اثبات رسانند، که با تقسیم دوران تکاملی جوامع بر اساس ماتریالیسم تاریخی، سوسیالیسم و فاز کمونیسم ( جامعه ای بدون طبقه)، را نتیجهء نهایی و قطعی دگردیسی دوران سیستم کاپیتالیستی و آنرا تنها آلترناتیو جبر دیالکتیک زمانِ فروپاشی آن ارزیابی میکردند، که با انقلابات طبقهء کارگر و زحمتکشان جایگزینی آن هموار میشود.

 کارل مارکس [یهودی تبار] و فریدریش إنگلس، زمانی اقدام به تألیف و انتشار "مانیفست کمونیستی" کردند [1848 میلادی در لندن]، که اوّلی 27 و دوّمی 29 سال بیشتر نداشتند، بنابراین اثر مانیفست آنها برآمد مطالعات تئوری های دراز مدّت نبوده ، بلکه بازتاب شرایط و شیوهء تولیدی اقتصاد و روابط اجتماعی و سیاسی آن در اروپا و یا جوامع به دوران صنعتی رسیده که فاز پراتیک تولیدات صنعتی بجای تولید مانوفاکتور را طی میکردند میباشد.

انقلاب اجتماعی و آزادی خواهی از فرانسه بر خاسته و در حال گسترش آن زمان در اروپا، انقلاب سیاسی در آمریکا، پدیدهء تأثیر گذار سوّم یعنی انقلابِ صنعتی در انگلستان شکل گرفته که باعث تقویت و ظهور با انباشتِ نامحدود سرمایهء در اندک زمانِ طبقهء بورژوازی را فراهم کرد، باعث ایجاد: بیکاری، فقر، بی سامانی اجتماعی با زایش و رشد فواصل تضادهای طبقاتی که نیروی محرّکهء جنبشها و انقلابات هستند، شد.

 مارکس و إنگلس با درک پیامد غیر انسانی و بدون برنامهء فاز اوّلیّهء سرمایه داری و با پیش بینی مراحل آیندهء نا خوشایند آن، تاریخ جوامع همراه با علت ظهور و وجودِ الزامی ارگانِ دولت و حکومتها را نتیجهء چند لایه ای بودن جوامع و بالطبع با خواسته های متفاوتِ و جنگ آشتی ناپذیر میان تضادهای طبقاتی آنها تعریف و بر همین اساس این جنگ طبقاتی را در آنتیک بین "برده دار و برده" و در عصر قرون وسطی بین" ارباب و رعیّت"، و در عصر جدید بین " طبقهء سرمایه دار استثمارگر و طبقهء کارگر ستمکش" بر می شمارند، امّا برخلاف دیدگاههای فئودالیته و ضد سرمایه داري قشری کمونیستهای ایرانی، و طرح روش نادرست و استعمارگرانهء "راه رشد غیر سرمایه داری" در سیاست خارجی اتحّاد جماهیر سابق، نزد مارکس و إنگلس اهمیّت و نقش بسیار سازندهء و جهش دهندهء انقلاب صنعتی با شکل گیری سیستم کاپیتالیستی بر آمده از آن، از خودِ دوران تکاملی سوسیالیسم و کمونیسم برجسته تر هست، به همین مناسبت هم رسیدن و گذراندن بدون چون چرای آنرا در همهء کشورها برای رسیدن به سوسیالیسم امری اجتناب ناپذیر و حیاتی میدانستند.

 علی رغم اینکه سیستم کاپیتالیستی نوپای انقلابی در اواخر دوران سده های میانه در اروپا موفّق به فروپاشی سیستم پسامدرن فئودالیته شد و در عصر مدرن و پُست مدرن امروز هم چیرگی کامل خود بر پایگاه اردوگاه سوسیالیسم را به اثبات رساند و باعث فروپاشی اتحّاد شوروی سایق و از دور خارج کردن فعّالِ ایدئولوژیک مارکسیستی بشکل منسجم هژمونی طبقاتی و در شکل ساختار قدرت سیاسی حکومتی از سال 1991 شده است، ولی خردگرایی راسیونال و آینده نگری بشکل گلوبال و بطور خاص در کشورهای در حال رشد مانند ایران نخواهد بود که تمام و یا بخشی از صحنه خارج شدنِ متون و مفاهیم مانیفست مارکس و إنگلس را به اصلی جاودانهء مطلق گرا تبدیل کنیم، زیرا هر آنچه تاکنون در حوزه های اقتصادی و سیاسی در جهان صورت گرفته و حتی شکل فراگیر و گیتی گرا شدن سیستم کاپیتالیستی جهان گلوبال امروزی را، در اثر معروف مانیفستِ خود به روشنی تشریح و تحلیل و پیش بینی کرده اند.

 در واقع زمانِ پیش بینی شده از سوی این دو اندیشمند که پروسهء سیستم سرمایه داری را با زایش و پرورش نیروی تاریخی( طبقهء کارگر) از بین برندهء خود، زمانی به مناسبت شیوهء تولید و روابط اجتماعی آن به ضد خود تبدیل خواهد کرد، اکنون به نقطهء اوج و رشد خود رسیده و شرایط مانور و کنش و واکنش پراتیک جهان بینی سوسیالیسم از هر زمان دیگر امّا نه به آن روشی که مارکس و إنگلس در نظر داشتند و یا نه به آن شیوه ای که در اروپای شرقی و در جهان تجربه شد، مناسب تر هست،

 از سویی دیگر با متمرکز شدن هرچه بیشتر کاپیتال جهانی در دست افراد و شرکتها و کُنسرنهای انگشت شمار( مُنوکاپیتالیسم)، افزایش صعودی لشکر بیکاری، گسترش روز افزون فقر، اتمسفر و طبیعت بیمار، کاهش منابع انرژی، چند وجهی شدن قطب های اقتصادی، مهاجرت و جابجایی نسنجیدهء سرمایه، پر شدن بازارهای جهانی از تولیدات اضافی، کم رنگ شدن مرزهای جغرافیایی بین کشورها، کاهش تعّلقات ناسیونالیستی و ناتوانی اقتصاد و حکومتهای ملّی، بهم نزدیک کردن ساکنان کرهء زمین در اثر رشد شتابان فن آوریهای ارتباطاتی، زمینهء انقلابات کارگری را امروز میّسرتر کرده است، اعتراضات و راهپیمایی ها در کشور های صنعتی بویژه در سرزمینِ آمریکای پرچم دار سرمایه داری گلوبال، عمیق تر شدن شکاف بین شمال و جنوب کرهء زمین، وابسته و محدود کردن رعایت حقوق بشر و دموکراسی،

اعتصابات فراملّی و همبستگی های گلوبالِ فدراسیونِ جهاني حمل و نقل ITF، و کنفدراسیونِ جهاني اتحادیهء های کارگری ITUC، با کارگران ایران و "منصور انسانلو " در ایران، نمونهء بارز آن هست که با این حرکت، بُردار برآیند حاصل شده از گذر تاریخ نقش مهّم طبقهء کارگر که از تحلیل علمی مانیفست بیرون می آید بار دیگر برای تغییر و تحول ریشه ای و ساختاري فعّال سیاسی و اقتصادی عرض اندام میکند.

 فاکتور قابل یادآوری دیگر پُر شدن بازار آمریکا و اروپا از کالاهای ارزان قیمتِ جمهوری خلق چین که باعث بیکاری و تضعیف جدی سیستم کاپیتالیستی کشور آمریکاي پیشتاز کاروان سرمایه داری گلوبال و سایر کشورهای صنعتی دارای سیستم "اقتصاد بازار آزاد" هست که زنگ خطری را برای کارشناسان کاخ سفید و این کشورها به صدا در آورده است.

  

نئو لیبرالیسم

[Neo-Libralism]: شاخه و طرز تفکر سیاسی و اقتصادی منشعب از تنهء لیبرالیسم هست، که آنرا در فرم و مضمون جدید و با اهداف معین متناسب با زمان خویش به معرض نمایش میگذارد و بیشتر بر لیبرالیسم اقتصادی و چهار چوب آن تکیه دارد . ضرورتِ بازنگری و بازنویسی و تغییر استراتژی لیبرالیسم به شیوهء نئولیبرالیسم را پیامد منفی کُنسِبت اقتصادی لِسه فِر [Laissez-Faire] سیستم کشورهای کاپیتالیستی اروپای غربی در قرن 19 "اقتصاد بازار آزاد" بدون دخالت حکومت به خودِ بازار واگذار کرده بودند که بحران اقتصادی 1929 کشورهای صنعتی را نتیجهء آن میدانند، میباشد. با کسب تجربه از این بحران اقتصادی، اکنون بر اساس دیدگاهِ نئولیبرالیسم وجود و دخالت حکومت برای نظم و امنیّت همراه با پشتیبانی از گردش منظومهء مفید اقتصادی، همچنین برای جلوگیری از تک قطبی شدن و یا از شکل گیری کارتل ها برای سالم نگهداشتن میدان رقابت های همگانی در بازار اقتصاد، موازی با آن تلاش در برقراری روند گردش بدون وقفهء آن و تا اندازه ای ایجاد اعتدال در امر اقتصادی و اجتماعی را الزامی میدانست.

 از بنیاد گذاران آغازین اندیشهء نئولیبرالیسم John Maynard Keynes [1883-1946]، اقتصاددان و تحلیل گر سیاسی انگلیسی هست، او با تحقیق دقیق خود بحران اقتصادی جمعهء سیاه، 25. اُکتبر 1929 را که در تاریخ اقتصاد، بزرگترین بحران آن میباشد و سیستم اقتصاد کشورهای غربی بویژه آمریکا و آلمان را فلج کرد را نتیجهء "بحران لیبرالیسم و بویژه نظم" اقتصادی بازار آزادِ" آن ارزیابی کرد و با کمک اندیشمندان اجتماعی در صدد آن شد که با ترمیم سیستم کاپیتالیسم از فروپاشی آن جلوگیری و آنرا با فلسفهء لیبرالیسم زیر سؤال رفته، بشکل دیگر باهم درآمیزد و آنرا در ساختار حکومتی و اجتماعی جدیدی[نئولیبرالیسم] تجلی دهند.

 فاکتورهای دیگری که John Maynard Keynes را واداشت که فراتر از محدودهء اقتصاد به اندیشهء لیبرالیسم سیاسی وفادار بماند و آنرا از ایستادن باز بدارد و به مرحلهء تکاملی خود نزدیکتر کند پیدایش دو ایدئولوژی های مطلق گرا و دیکتاتوری مارکسیسم و فاشیسم در اروپا که هردو بشکلی در ضد کاپیتالیسم و ضد دموکراسی بودن زیر یک سقف قرار میگیرند و در شکلهای: 1- انقلاب سوسیا لیستی 1917 در روسیّه 2- به قدرت رسیدن موسولینی 1922 در ایتالیا 3- به قدرت رسیدن نازیسم با صدر اعظمی آدلف هیتلر در آلمان 1933 میلادی 4- آغاز فروپاشی قدرت سیاسی امپرا طوری بریتانیای کبیر در جهان، بود که هر چهار فاکتور را نتایج جنگ جهانی اوّل میدانند، میباشند.

 John Maynard Keynes دانشمند بریتانیایی با انقلاب اقتصادی خود کوشش بر آن داشت که نگذارد لیبرالیسم سیاسی فدای لیبرالیسم اقتصادی "بازار آزاد" شود و خواهان گردش جامعه ای برخوردار از آزادی و دموکراسی متداوم بود، تئوریهای اقتصادی او بعد از جنگ جهانی دوّم زیر بنای اقتصاد بازار آزاد لیبرال قرار گرفت و توانست کمونیست ها را با کاپیتالیسم و راست ها را با دموکراسی آشتی دهد و راه سوّم جدیدی با تکیه بر دیدگاه لیبرالیسم را عرضه کند.

 از برجسته ترین تئوریهای این اقتصادان:[ تنها توازنِ بین عرضه و تقاضا در بازار بطور اتوماتیک به توازن کلی ساختار اقتصاد یک کشور منجر نخواهد شد، با پایین آوردن دستمزد کارگران قدرت خرید کاهش می یابد، سعی در پس انداز میشود، در نتیجه تقاضا کم میشود، با کم شدن تقاضا، عرضه هم کاهش می یابد، در نتیجه سرمایه دار برای حفظ سود خویش کم تولید میکند، کمی تولید اخراجی کارگران را با خود می آورد، بنابراین مشکل بیکاری و نازایی اقتصادی نه اینکه بر طرف نمیشود، بلکه شدیدتر و به بحران هم تبدیل خواهد شد، در واقع با این تئوری طبقهء زحمت کش را از مسئولیّت شکل گیری بازار بیکاری و فقر با بحرانهای اقتصادی مبرا داشته، و بدرستی گناه و علل همهء نواسانات اقتصادی را بر دوش کاپیتال و کاپیتالیسم با سیستم اقتصادی "بازار آزاد" آن با محدود کردن نقش حکومتِ نمایندهء مردم گذاشته است،

 برای اشتغال کامل و گردش سالم اقتصادی، مقدار سرمایه گذاری صعودی بدون وقفه در امر تولید با ایجاد اشتغال با میزان بهرهء بانکها را تابعی ثابت و تعیین کننده و فاکتورهای دیگر را تابعی متغیّر از آن ارزیابی میکرد. همچنین این اقتصاددان این سؤال را مطرح کرد : که اگر در سیستم "اقتصادی بازار آزاد" بحرانی پیش آید( مانند سال 1929)، دیگر این اقتصاد بر زمین افتاده خود به تنهایی قادر نیست بلند شود و بر پای خود بایستد، و یا اگر سرمایه داران در گردش اقتصاد به هر دلیلی مایل به سرمایه گذاری نباشند، باعث ورشکستگی اقتصادی و بیکاری و فقر و آنارشی خواهد شد، در آن صورت چه ارگانی مسئولیّت بازسازی اقتصاد و چه کسانی جایگزین سرمایه داران در امر سرمایه گذاری خواهند شد ؟؟.

 در هر دو مورد بالا نقش و وجود ارگان حکومت و یا دولت را الزامی میدانست که جوابگوی جامعه باشد و خود سرمایه گذاری کند و با برنامه ریزی منظم به گردش اقتصاد حرکت و شتابی دهد تا اشتغال بوجود آید،...]. تئوریهای این اقتصادان تا 1970 آکتوئل و پایهء اقتصاد های مردمی مدرن کشورهای صنعتی بود، پرزیدنت کندی تئوریهای او را زیر بنای سیاست اقتصادی خود قرار داد، جمهوری فدرال آلمان از اندیشه های ایشان بهره گرفتند.

 John Maynard Keynes آینده نگری کرده بود که: در صورت ناتوانی سیستم اقتصادی سرمایه داری گلوبال، با مقاومت و اصطکاکها و یا بشکل حاد آن جنگ میان فرهنگها، آنگاه مارکت فوندامنتالیسم ( Marktfundamentalismus) اقتصاد بازار آزاد، با بنیاد گرایی دینی و مذهبی(religöser Fundamenatalismus) با انگیزه های ناسیونالیسم و راسیسم در مقابل همدیگر قرار خواهند گرفت، خواهد شد و از جایگزینی دموکراسی و گسترش لیبرالیسم سیاسی در کشورهای در حال رشد صدمه وارد خواهد کرد. همین امری که اکنون در خاورمیانه و یا در جهان عرب، و در آمریکای لاتین شاهد آن هستیم.

رو در رویی و ایجاد تنش در خاورمیانه با جنگ ایدئولوژیک دینی و روانی و با مقاومت بیجای سیستم پسا مدرن دینی و خلیفه گری ولایت فقیه با جهان پیشرفته، که باعث واماندگی از کاروان و منزوی کردن کشور ایران در خانوادهء جهانی، و آیندهء آنرا هم با سرنوشتی نامعلوم بدون پرسپکتیو و نگران کنندهء جدی گرفتار کرده است، نمونه ای روشن از این تئوری هست.

26.08.2007 میلادی

[1]: http://iranglobal.info/node/22849

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.