رفتن به محتوای اصلی

شکستن دیوار تمامیّتِ ارضی با برپایی جبههء کنزرواتیو ایرانی
01.11.2007 - 19:13

[بخش 1]

  

پیشگفتار:

 ایرانِ امروز بازمانده از سرزمین کهنسالی هست که از دورانِ نه چندان دور زیستگاهِ اقوام گوناگون بوده و امروز هم چندی از آنها را با مهر در آغوش و در دامن خود می پروراند.

در جغرافیای سیاسی ایران در زمان هخامنشیان که از سیر دریا [ سیحون] و آمو دریا [ جیحون] تا سرزمین یونان و سراسر آسیای کوچک [ترکیّهء امروزی] تا شمال آفریقا مصر و از جهتی دیگر تا هندوستان، گستره و پهناوری داشت، اقوام مختلف با زبان و فرهنگهای چند گونه بسر می بردند که در سنگ کنده ها و یا سنگ تراشه های تخت جمشید [پرسپولیس] شکل و شمایل 28 تا 48 ملّت هنوز هم بخوبی نمایان است که اسامی آنها در کتیبه های داریوش اوّل و اردشیر دوّم ثبت و ضبط شده است، بر اساس کتیبهء اردشیر دوّم که در همدان بدست آمده حاکی از آن دارد که بیش از 30 ملیّت مختلف در این امپراطوری پهناور [150 ساتراپی] میزیسته اند که با گذشت زمان از وسعتِ خاکِ این مرز و بوم کاسته شده است.

ایرانیان که در اواخر دورهء صفوّیان در حکومت شرکت داده شدند، با تلاش همه جانبهء خود بازسازی مرزهای ایران را به وسعت زمان ساسانیان نزدیک کردند، امّا زبونی و عدم نداشتن فرهنگ سیاسی با اندیشهء دیوان سالاری قاجاریان زمینه تجزیّهء ایران را برای دو دولتِ متجاوز روس و انگلیس هموار کرد، که درنتیجه بیش از نیمی از مساحت ایران که شامل سرزمینهای: [تاجیکستان، افغانستان، بلوچستان، ترکمنستان، ارمنستان، گرجستان، آذربایجان] و غیره از بدنهء جغرافیای ایران جدا شدند.

طبیعی هست که چنین رُخدادهای ناشایسته ای، بین پیوندهای ما ایرانیان و دیگر هم میهنانِ باستانی امان همچون: تاجیکیان، افغانیان، ارمنیان، بلوچ ها، و آذربایجانی ها [ از قوم ماد]، و هم میهنانِ کُرد جدا شده از دورهء صفویّان [در ترکیّه، عراق، سوریهّ امروز] فاصله انداخته هست که طبعأ از تعداد و شمار این اقوام کاسته است. با وجودِ رویدادِ این همه تحوّلات و نابسامانی ها، ایرانِ امروز هنوز هم کشوری با مساحت و جغرافیای نسبتأ بزرگی هست که از ملّتِ واحد ایرانی متشکل از 6 شاخهء قومی: [فارس، کُرد، بلوچ، عرب، ترکمن، تُرکی آذری،] میباشد.

امّا همانطور که تا کنون چندین بار اشاره رفته است، ساکنان ایرانِ امروز از سه گروهِ قومي: 1- آریایی 2- سامی [ اعراب، یهودیان، آسوریان] 3- تُرک و مغول، تشکیل شده اند که در میان آنها گروهِ اوّل اکثریّت را دارند و هر یک از این سه گروه خود به اقوامی چند تقسیم میشوند. بنا به این تقسیم بندی سه شاخهء زبانی: آریانی[ ایرانی]، عربی، و تُرکی آذری بیشتر وجود ندارد که این زبان ها [بویژه زبانِ فارسی] خود را در گویشها و لهجه های چندی به نمایش میگذارند.

  

انقلابِ مشروطیّت و ایجاد ساختار, Staat Nation Nation Staat

 با تسلّط اعراب و در ادامه دورانِ حکمرانی تُرک تباران و مغولان تا قبل از انقلاب مشروطیّت معمولأ ساختار حکومتها بر اساس خانوادگی و قبیله گری ایلی در اشکال ملوک الطوایفی بوده است. با جنبش بیداری ایرانیان و مبارزات ضد استعماری خود، اقوام ساکن ایران با همبستگی ایی کم سابقه در نمای انقلابِ مشروطیّت 1905 و با دور هم جمع شدنِ خود در "تصویب قانون اساسی" فراگیر ملّی 1906 میلادی به دوران فئودالیته و عشیره گری و با سیستم ملوک الطوایفی پایانی بخشیدند و "ملّتی واحد" در جغرافیای سیاسی همیشه "یکتای ایران" مانند سایر ممالک غربی بویژه مانند ملّتِ فرانسه براستی شکل گرفت.

هر کس با هر اندیشهء سیاسی و با هر وابستگی قومی منکر گذار این دوره و تشکیل سیستم، "ملّت دولت" [Nation Staat] و سپری شدنِ آن در ایران شود، انقلابِ مشروطیّت را نادیده میگیرد و در صداقت و با برداشت و شناخت درستِ خود از دورانِ گذار تکاملی تاریخی باید شک و تردید کند و تجدید نظر در آن برایشان از ضرورت هاست.

شکل گیری "ملّتِ واحد" در ایران در زمان انقلاب مشروطیّت رابطهء تنگاتنگی با رشد ابزار تولید و درجهء صنعتی شدن با مناسبات اجتماعی آن مانند اغلب کشورهای غربی نداشته است و بیشتر شبیه انسجام و شکل گیری ملّت واحدِ یونانِ باستان برای مقاومت و دفاع از خود در مقابل لشکر کشی های ایرانیان به یونان بوده است. بنا بر این زیر بنای شکل گیری "ملّتِ واحد" ایران در دوران انقلابِ مشروطیّت، به روش جهانِ شرق استقلال کشور و مبارزه با نیروهای خارجی استعماری بوده است، از سویی دیگر این دو فاکتور خود نشانه و شاخص های بنیادین سیستم های دولتی"ملّت دولت" Nation Staat، هم در شرق و هم درجهانِ غرب میباشد.

شکل گیری فُرم این "ملّتِ واحد" در ایران [چنانکه حتی از عکسهای گرفته شده از مجلس شورای ملّی آن زمان بخوبی پیدا هست]، مانند پروسهء شکل گیری "ملّت واحد" در آلمان که در آغاز از ائتلافِ بین رهبرانِ حکومتهای محلّی و منطقه ای بسیار: فئودالها، اشرافیان، و شاهزاده ها صورت گرفت، در ایران هم از سوی سرانِ قبیله ها و عشایر، خوانین و مالکانِ بزرگ و کوچک، افراد سر شناس، و با روحانیّت شکل گرفت. سیاستمداران و اندیشمندانِ آلمانی توانستند در دورانِ رشد سرمایه داری ملّی این کشور با تکیّه بر دموکراسی و با ایجاد ساختارهای مدرن اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، این ائتلافِ در سطح رهبریهای جوامع فئوالیته که تعدادشان هم کم نبود را به بدنه و سطوح پائینی[ ائتلاف مردمی] جامعه انتقال دهند.

در ایران با شکل گیری سیستم سرمایه داری ملّی، این پروسه های تکاملی در دورانِ سلسلهء پهلوی[ بوِیژه پهلوی 2] بخوبی صورت گرفت و ساختار حکومتي "ملّت دولت" Nation Staat رنگ می بازد و دیگر حکومت نمایندهء گروهِ قومی و یا نژادی خاصّ [ مثلأ فارس و یا تُرک] نبوده و جای خود را به سیستم حکومتی:"دولت ملّت" Staat Nation که برپایهء حقوق شهروندی و حقوق فردی، شایسته سالاری، خلاقیّت، شناخت، و مطابق با میزانِ رشد صنعتی و ابزار تولیدی و شیوهء تولید، هماهنگ با گردش ساختارهای جهانی، بدون در نظر داشتن وابستگی قومی، زبانی، دینی، جنسیّت، و تعّلق منطقه ای بنیاد گذاشته شده است، نمونهء بارز آن رشد چند گانهء "تُرک و آذری تباران" سرزمین آذربایجان در دورانِ پهلوی 2 است که در تاریخ وجودی و در فرهنگ و تمدّن سازی آنها بی سابقه هست.

باز هم هر کسی منکر گذار و سپری شدن فرُم حکومتی "دولت ملّت" Staat Nation در ایران شود، بدونِ شک یا در این دوران از شناخت و آگاهی چندانی برخوردار نبوده که محیط پیرامونی و تغییر و تحولات را دریابد و یا هنوز بر دیگاهِ عشیره گری خود پا می فشارد که چنین افراد و یا گروهی دیگر طرفِ صحبت و میزانِ سنجش ما و پژوهشگران هم نمی باشد.

دورانِ ائتلاف مردمی و انتقالِ قدرتِ سیاسی از نوک هرم بافتِ حکومتی جامعهء فئودالیته یا اشرافی یا شاهزاد ه های کوچک و بزرگ به بدنه و سطح پائین جامعه که در آلمان با برنامه ریزی درست و از سویی با برخورد منطقی سران قومها و تیره های آلمانی و بگذشت آنها از قدرتّ محلّی ملوک الطوایفی خود برای ایجادِ کشوری بنام آلمان با ناسیون و یا ملّتی متحّد و قدرتمند در اروپا صورت گرفت، در ایران به همین سادگی این روال طی نشده است.

مخالفتِ شدید "قوم و شاهانِ قاجار" و روحانیان سنتیّ امّا هم تبار خود [ مانند شیخ فضل الله نوری] با انقلاب مشروطیّت، که در واقع مخالفت با مدرنیته و با شکل گیری دولتِ ملّی و" ناسیونِ واحدی" بنام ایرانی هست، زیر بنای اپوزیسیون قوگرایی دیروز و خط مشی تُرک تباران و سایر اقوام رادیکال در ایرانِ امروزی هست. در زمانِ انقلابِ مشروطه، انتقال قدرت و حلّ شدنِ اقوام در ساختار سیاسی و حکومتي متمرکز و ملّی صورت گرفت، در نتیجه مخالفت با این روند هم صرفأ شکل قومی قبیله ای مانند تُرکی آذری و یا کُردی داشته است،

ولی در دورانِ سلسلهء پهلوی که با رشدِ بورژوازی ملّی همزمان هست، علاوه بر انتقالِ قدرتِ سیاسی، سلب مالکیّت از مالکان بزرگ در شکل اصلاحاتِ ارضی و تبدیل شدن رعیّت به کشاورز و با در هم فرو ریختن نظم اقتصادی بستهء فئودالیته بوسیلهء بورژوازی نو پا در ایران، نوع مخالفت با یکسان سازي دست آوردِ سرمایه داری، از شکل قومی و قبیله ای بیرون می آید و شکل طبقاتی بخود میگیرد،

وقتی در جامعه ای نیروی محرکهء جنبشهای سیاسی اجتماعی تضادهای طبقاتی شود و بر اساس نیروی برآیند از این تضادها، تصمیماتِ کلان سیاسی اقتصادی گرفته شود، آن جامعه دیگر با فاز و مراحل قومگرایی و با بافتِ قبیله گري نژادی بدرود گفته است، که در کشور ما چنین روندی پیموده شده است.

شمار فئودالها، مالکان، و خوانین بزرگ در استانِ فارس و سایر استانهای [به قولأ فارسی تبار] به علّت همراه نشدن با برنامهء سرمایه داری دولتِ وقت و عدم بگذشت از قدرتِ سیاسی مطلق منطقه ای خود که اعدام، زندان، و یا تبعید را برای آنها در بر داشت، از سرزمینهای آذربایجان، کردستان، بلوچستان، ترکمن صحرا، و اقلیّتِ عربِ در خوزستان بیشتر هست و اگر در این دوران ستمی روا شده است ستم طبقاتی بوده است که از سویِ قشر سرمایه داری و فئودال اشرافِ همهء اقوام در آن شریک و سهیم بوده اند، نه ستم ملّی از سوی قومی خاص، که شعار بی پشتوانهء امروزی بعضی ها میباشد.

همانطور که بار ها اشاره رفته است اهرمهای اصلی انقلاب 57، گذشته از بحرانها در خاورمیانه و رقابت میان دو اردوگاهِ کاپیتالیسم و سوسیالیسم در دورانِ جنگِ سرد، دو طبقهء فئودالیته و روحانیّت که با برنامهء اصلاحاتِ ارضی و سکولاریسم از آنها کسب قدرت سیاسی و سلب مُلک و ثروت شده بود میباشد که میتوان چنین نتیجه گیری کرد:

انقلاب 57 پیروزی دو دیدگاه با دو جایگاهِ طبقاتی فئودالیته و دینی سنتیّ که در انقلاب مشروطیّت در اپوزیسیون و مخالفِ سرسختِ اهداف این جنبش فراگیر توده ای بودند، بر سیستم بورژوازی ملّی انقلابی مدرن استوار بر ساختار فرا قومی و فرا منطقه ای ملّی از مشروطیّت تا پایانِ سلسلهء پهلوی شکل گرفته بود، میباشد.

گرچه در ایرانِ امروز شیوهء مصرفی کلایی تولیدی سرمایه داری پیشرفته و جهان گلوبال رایج هست ولی ساختار حکومت و روابط اجتماعی آن خلیفه گری فئودالیتهء ملوک لطوایفی حتّی قبل از انقلاب مشروطه هست که با روابطِ اجتماعي پسا مدرنِ خود به افکار قومگرایی و قبیله پرستی دامن زده است، اضافه بر آن نظم اقتصادی اجتماعی گلوبالِ در حال گسترش، رویدادهای سیاسی اجتماعی در بعضی از کشورهایِ همجوار مشترکِ قومی با ایران، همچنین سرمایه گذاری جهانِ غرب بویژه آمریکا و برخی از کشورهایِ همسایه بر پتانسیل قوگرایی، این پروسهء طی شده در ایران را به عقب باز گردانده و آنرادو باره زنده و بر شدّتِ آن افزوده است.

نکته ای دیگر که تاکنون به ندرت به آن اشاره شده این هست که در زمان سلسلهء پهلوی 1 و 2، حکومتِ مرکزی نتوانست و یا به نفع خود نخواست در سرزمینهایی که امروز در آنها [بویژه در کردستان و آذربایجان] مسئلهء قومگرایی برجسته شده است، اسکلت بندی سیستم ماقبل مدرنِ فئودالیته را کاملأ در هم فرو ریزد، در نتیجه این جوامع با هر رشد فر هنگی که داشته باشند در نهایت بافت و ساختار و روابط اجتماعی قبیله ای خود را نگه داشته اند و جهان امروزی را از همین زاویه و پنجره می بینند و بر همین خمیرمایه اَشکال و فُرم اندیشگری و ساختار سازی سیاسی و حکومتی را بنا می نهند،

برنامهء سیاسی و عملکردِ حزب دموکراتِ کردستان و حزب کومله در منظومهء پارامترهای جهانِ امروزی به پارتیزان های قومی و عشیره ای مربوط به عصر آغازین دوران فئودالیته سده های میانه بیشتر شباهت دارد تا بر اساس یک اندیشه و فلسفهء سیاسی منظم در ساختار دموکراسی های مدرنِ جوامع پیشرفتهء امروزی. انتخاب مسعودِ بارزانی به رهبری منطقهء کُرد نشین شمال عراق و انتخاب جلال طالبانی به عنوانِ رئیس جمهور عراق، بیشتر بر اساس همین روش فئودالیته و قبیله گری سنتّی هست تا گزینشی به شیوهء دموکراسی های مرسوم و معمول. سایر احزابِ قومی برخاسته از آذربایجان، ترکمن صحرا، بلوچستان، و اقلیّت عربِ خوزستان هم بر همین بستر و در چنین فضای فکری و دیدگاهی به فعالیّت خود دل خوش میدارند.

  

کنگرهء ملیّت های ایرانِ فدرال:

 در جوامع قانونمند که بر پایه های پروسه های سپری شدهء مراحل تکاملی و تجارب اندوخته شده در آزمون های تئوری و پراتیکِ برخاسته از آنها، همچنین بر اساس امکانات ساختارهای استوار بر دیدگاهِ راسیونال در دستِ امروز، آینده شناسی [Futurologie ] که در عرصه های: اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژی، و محیط زیست به کَند و کاو می پردازد، تا با خردگرایی حساب شده برنامه ریزی و برای نایل آمدن به اهدافِ آینده نگر مورد نظر با رشدِ بدون وقفه آن پیوسته در تلاش هست، معمولأ سیستم حکومتی و نوع دموکراسی را فاز و مرحلهء رشد شیوهء تولید کالایی و نظم اقتصادی مربوط به همان زمان با روابط اجتماعی مختص به همان عصر تعیین میکند،

مثلأ نمیشود ساختار حکومتی و اقتصادی دورانِ سرمایه داری را در جامعه ای که هنوز در فاز رشد اجتماعی و اقتصادی بستهء فئودالیتهء سنتّی هست پیاده کرد و یا عکس آن به مراتب مشکل تر هست، یعنی پوشیدنِ پیراهن تنگِ ساختار فئودالیته قبیله گرایی به تن جامعه ای در حال رشد و در حال گذار یکی از سه مرحلهء دورانِ صنعتی با ملّت و جغرافیای سیاسی ایی واحد امّا پلولالیستی مانند ایران، عملی عقب مانده و واپسگرایانهء ساختار شکن و محکوم به پراکندگی و انحطاط در جهاتِ مختلف هست.

از سال 2000 که عوامل قومی تجزیه طلبِ ایرانی و سوء استفادهء کشورهای همسایه و جهان غرب تقریبأ موضوع قومی و نژادی را در ایران به یک فاکتور سیاسی باز دارنده و منفی تبدیل کرده اند، از سویی دیگر وابستگی قومی و قبیله ای را به موضوع اصلی سیاسی دریافتِ اقامت و گرفتن پاسپورتِ پناهندگی سیاسی در کشورهای غربی و دموکراتیک [ بویژه در کشور آلمان]، در آورده اند، اقوام ایرانی مرز نشین کشور [ کُرد، بلوچ، عرب، تُرک تبار] خود را در چندین گردهمایی، در برابر ملّت ایران به اشکال نامناسبِ گوناگون تعریف و معرفی و ماهیّت خویش را به نمایش گذاشته اند و میگذارند که از برجسته ترین این گردهمایی ها ارگانِ: [کنگرهء ملیّت های ایران فدرال] است.

در نوشتار 4 قسمتی با عنوانِ: "برداشت های متفاوت از فدرالیسم" بطور مشروح به تعریف مضمونی قوم و ملّت، مفهوم و محدودهء ساختار های حکومت و دولت مطابق با دانش ساختار و حکومت شناسی امروزی پرداخته شده و در واقع برای کسانیکه دیدگاهی واقعگرا دارند و در دنیای امروز بسر میبرند لازم به توضیح و تفسیر این واژه ها هم نیست، امّا برای ادامهء بحثِ قابل پژوهش و گسترش، مجبوریم به تعریف چند واژهء "دولت"، "حکومت"، و "ملّت" بپردازیم:

1- "دولت" را حقوقدانان و در ارگانهای جهانی از جمله سازمانِ ملّل متحّد به رسمیّت شناخته شده، از ترکیب سه اصطلاح سیاسی و جامعه شناسی: Staatgebiet یک "جغرافیای سیاسی" ، Staatvolks "مردمانِ مختلفی" که در یک جغرافیا بسر می برند، وStaatgewalt "حکومت" تعریف میکنند، در واقع منظور از دولت همان کشور و سرزمین ایران یا آلمان، برزیل، هندوستان، و سایر سرزمین های دیگر با تاریخ گذشته و حال آنهاست.

2- "حکومت"Regierung ارگانی است انتخابی برای مدّتی محدود که در "دورنِ کشور" بالاترین قدرت سیاسی را دارد و در برابر جهان خارج [ برون مرز خود] استقلال کامل دارد که در کنار خدمات و وظایفِ محوّله چندگانه دیگر، موظّف به پاسداری از تمامیّت ارضی و مرزهای جغرافیای سیاسی شناخته شدهء یک کشور در مقابل هر نیروی خارجی و داخلی هست، مثلأ "حکومت فعلی خانم مِرکِل" در آلمان و یا حکومت "پرزیدنت احمدی نژاد" در ایران که برای مدّتی محدود انتخاب شده اند.

3- Nation"ملّت" در زبان و ادبیّات سیاسی و حقوقی امروز جامعهء جهانی، به گروهی از مردمان با پیشینه های گوناگونِ زبانی، نژادی، فرهنگی، تاریخی، که فقط در 2 زمینه و یا در 2 مورد: یعنی در یک "جغرافیای سیاسی Staat gebiet"و در ارگانی بنام "حکومت" Regierung مشترک هستند، گفته میشود، از این گذشته ناسیون در لاتین [ ناتیو] مفهوم سرزمین و کشوری را بیانگر هست که در آن تولّد صورت گرفته است. بنا بر این هرکسی در جغرافیای سیاسی ایران متولّد شود و یا پدر و مادری با شناسنامهء ایرانی داشته باشد، بطور اتواتیک ناسیونالیتت ایرانی دارد. چنین قانونی در جهان امروز شناخته شده هست.

دورانِ ملّت سازی براساس دین و مذهب، نژادی، تاریخی، فرهنگی، زبانی، و منطقه ای از آغاز دورانِ صنعتی به بعد به پایان رسیده است. اگر ملّت سازی بر معیار ساختار و دانش امروز نباشد، پس ملّت امروز ایالاتِ متحّدهء آمریکا را باید حداقل به بیش از 150 ملّت، و یا هریک از کشورهای صنعتی و پیشرفتهء امروزی را باید به چندین ملّت تقسیم کرد.

 با اکتفا به تعاریف و دامنهء قانونی همین سه واژهء [ دولت یا کشور، حکومت، ملّت] در بالا ذکر شده، تشکیل کنگره ای بنام: [ملیّت های ایرانِ فدرال] از جنبه های امنیّت ملّی یک کشور و بنا به ابعاد حقوقی و دموکراسی های مرسوم امروزی حرکتی است کاملأ ضدِ دموکراتیک و در عرصه های درونی و جهانی درست برابر با حقوق بشر، امری خلاف و غیر قانونی، و عملی آنارشیستی با دارای پتانسیلی خشونت بار که تا مرز تروریسم [از نوع قومی و اتنیکی آن] چندان فاصله ای ندارد، چنین سیاست ورزی بر اساس ایدئولوژی قومی در ایرانِ امروز و فردا و یا در هر کشور متمدّنِ معتقدِ به دموکراسی ممنوع خواهند بود، زیرا برابر با متون و اصول حقوق بشر امروز برخورداری از حقوق فردی، گروهی، قومی و قبیله ای تا زمانی جایز و خواسته ای دموکراتیکِ سیاسی بشمار می آید که به منافع و امنیّت ملّی و تمامیّت ارضی کشوری صدمه ای وارد نکند و باعث سلب آسایش و محدودیّت آزادی عمومی نشود،

 امّا وقتی گروههای اقلیّت در ایران واژهء "ملّت" را بر خود میگذارد، آنوقت این ملّت یک "حکومت" میخواهد و هر حکومتی هم که بالاترین ارگان سیاسی درونی هست برای رسمیّت بخشیدن به حکمرانی حقیقی و حقوقی خود در جهان به یک جغرافیای سیاسی با مرزهایی خط کشی شده نیازمند هست و طبق قوانین بین المللی این حکومت هم وظیفه و حق دارد از این جغرافیای سیاسی در مقابل هر نیروی خارجی بپا خیزد،

پس افراد بنیادگذار این کنگره با نشست های خود عملأ دور هم گرد آمده اند تا ملّت و سرزمین واحد ایران را به 6 ملّت و به 6 سرزمین مستقل تقسیم و در صدد تشکیل ارتش های مخصوص بخود بر آمده اند تا فردا برای تعیین مرزهای خط کشی شدهء قلمرو خویش، ملّت ایران را از هر قوم و قبیله بجان هم اندازند و به یک جنگ داخلی قومی تمام عیار جامعهء عمل بپوشانند.

براستی آیا افرادِ مؤسس این ارگان، با چنین اندیشه های خیالی صلاحیّت تصمیم گیری آیندهء کشوری باستانی مانند ایران را دارند ؟؟؟ آیا به ابعاد و پیامد هایِ شوم حرکتِ خود چشم انداز دارند و واقف هستند که مرتکبِ چه اشتباهِ بزرگی شده اند ؟؟ آیا برنده و یا بازندهء این آتش افروزی امروز و فردای خود را میتوانند حتّی تخمین بزنند ؟؟ آیا مسئولیّت هر نامبارکی و ویرانی با سیل خونهایی که در اثر برنامه های نسنجیدهء خود در ایران به راه انداخته اند و خواهند انداخت را از همین امروز به عهده میگیرند ؟؟.

...ادامه دارد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.