رفتن به محتوای اصلی

شکستن دیوار تمامیّتِ ارضی، با پرپایی جبههء کنزرواتیو ایرانی [5]
07.12.2007 - 19:13

چرا انتخابِ عنوانِ شکستن دیوار تمامیّتِ ارضی ؟ :

انتخاب اجباری عنوانِ [شکستن دیوار تمامیّت ارضی] نه تنها برای کسانیکه سری در اندیشه گری و قلبی مهرورز دارند و در دنیای به هم پیوستهء امروز روزگار میگذرانند، بلکه برای هر گروه و دسته ای که با اندک ذخیره ای از متون و اصولی از مسائل اجتماعی مایل به تزیین و مفهوم بخشیدن به روزگار خویش هستند، امری است غم انگیز و ملال آور.

معمولأ واژهء [شکستن] در اکثر فرهنگها، در ادبیّات، و در عرصه های فراگیر دیگر مفاهیمی چون: خرابی و فروریزی ساختار و پیکری، گُسست و پراکندگی ایی، انداختن فواصل زمان و مکان بین دلبر و دلداده ای، روی برگرداندن و پُشت کردنِ بدونِ نگاهی، مات و مبهوت ماندنِ آمیخته به واماندگی در واقعه ای، ناتوانی در قدرتِ بیان و یا انجام عملی، خود و دیگران را گناهکار و بدهکار شمردنِ سرشار از شرمساری ایی، سُستی در رابطه ها و پیوندها در نتیجه بی مهری در خانواده ای گاه به بزرگی کشوری، بازمانده ویرانه ای از تحرّکاتِ فیزیکی و میکانیکی خواسته و یا ناخواستهء گیتی گرای بدونِ سُروری، شکستن اراده ای در راسخ عزمی در پُر مفهوم سفری، یا تنها در حُزن و اندوهِ خویش فرو رفتن در پهنه بیابانی، فرو ریزی کوهِ سَر به فلک کشیدهء ستُرگی، شکستن شیشهء چه بسا کوچکِ پنجره ای، هجوم سیاهی در کلبهء امیدی در اثر شکستن نوری، شکستن تَر و تازه شاداب نونهالی در شکوفه بهاری، جدایی شیرین خُرد سال کودکِ وابسته به مِهر و شیر ِ مادری، سَر بر زمین ساییدنِ درختِ تنومندِ پُر برگی در خورشید تابستانی در نتیجهء شکستنِ ستونِ تنه ای، لکه دار شدنِ آینهء شفافِ جوانمردی ایی، و یا سقوطِ قامتِ آزادهء سَرو ِ سبز ِ بلندی، بر زمین خوردنِ غروری، یا ذوب و روان شدنِ و به پَستی گراییدنِ رو به نیستي شکوه و عظمتی،

و بسیار مفاهیم دیگر را بیانگر هست، تازه بدونُ پرداختن به نکاتِ منفی شاخه های اقتصادی، اجتماعی آن، انتخاب واکنشي اجباری این عنوان به قصد شاید برداشتن خشتی از دیوار همزیستی هزار سالهء ملّتی، میتواند برآمد چه کنش هایی از سوی افرادی از اقوام با خواسته های رادیکال نسنجیدهء در گفتار و نوشتار خارج از روندِ زمانِ خود میتواند باشند !!!.

گرچه ایرانیان در بیشتر بزنگاههای تاریخی موفّق نشده اند خدمتگذارانِ واقعی خود را بشناسند، امّا در قدردانی از خدماتِ ارزشمند اقوام ساکن ایران در إزای پاسداری آنها از مرزهای این سرزمین با حفظ تمامیّت ارضی و در نگارش نقش و نگار فرهنگِ ملّی کشور، هیچگاه غفلت نکرده اند، بنیاد گذارانِ امپراطوریها و تاریخ باستاني قبل از اسلام را به آنها نسبت داده اند، مجموعهء گویشها و زبانهای ایرانی را زیر مجموعه ای از زبانِ فارسي پوست انداختهء با گذر زمانِ آن میدانند، زنان و مردانِ شایستهء بر خاسته از همهء این اقوام را با افتخار به سردارانِ ملّی و چهره هاي نمادین تاریخ کشور خود بر گزیده اند و چه نشانه ها و مدالهای شایستگی بیشماری که در دورانِ مختلف و به مناسبتهاي گوناگون بر گردنِ آنها نیاویختند و به پاس ستایش از آنها، چه مدح و ثناها که بر زبان جاری نکرده اند و نمیکنند.

با هدفِ تبدیل کردنِ موضوع قومی ملّی به یک نیروي مادی سیاسی تفرقه انداز زیانبار از سال 2000 میلادی به ظاهر در قالبِ مطرح کردنِ یک سری خواسته های دمکراتیک روشن که برای همهء ایرانیان با دیدگاهی مثبتِ فراقومی و فراحزبی و فارغ از سمت گیریهای ایدئولوژیک، قابل درک و در درستی آنها در بین همهء طبقات دیگر هیچگونه شکی نیست و بحقّ هم پذیرفته شده است، و با توجّه به تاریخ گذشتهء سرزمین ایران و توان اقتصادی حکومتهای آینده، تصمیم قطعی همگانی بر آن شده است که به این خواسته ها که باعث تقویّتِ فرهنگِ ملّی کشور هست، گام به گام به مرحلهء پراتیک در آیند و به عدم عدالتِ اجتماعی و اقتصادي تاکنونِ در نواحی سیستان و بلوچستان، در کردستان، اقلیّتِ اعراب خوزستان، تُرکمن، و یا در استانهای[به اصطلاح فارس تبار که از درآمد های ملّی از جمله نفت بی بهره مانده اند] خطِ پایانی داده شود.

طبعأ رسیدن به این اهداف فقط در یک ساختار حکومتی دموکراتیک و با مردمی که مفهوم و مرزهای دموکراسی را بخوبی بشناسند و خود را در داشتن یک سرنوشت مشترک در کنار دیگران در یک کشتی ببینند، ممکن میباشد. بر خورداری از این خواسته هاي دموکراتیک به اشکال و در ساختارهاي مختلف پیشنهادی از سوی نخبگانِ قومی بارها مطرح شده است که از سوی علاقه مندان به حلّ مسائل ملّی و از سوی احزاب و سازمانها با گرایشات گوناگون و حتّی از سوي پاتریوتیست ها و ناسیونالیستهای رادیکال ایرانی مورد تحقیق و بررسی قرار گرفتند، که مخرج مشترکِ همهء این دیدگاه ها بر اساس حقوق فردی و شهروندی در بینش لیبرالیسم سیاسی، با سرزمین ایرانی با ملّتی واحد، ساختار حکومتی دموکراتیک، تقسیم قدرت سیاسی، شایسته سالاری، یک خودگردانی محلّی که باعث تقویّت قدرت حکومتِ مرکزی شود و نه تضعیف آن، با پذیرفتن تعریفی جدید از ملّت، ملیّت، ناسیونالیسم ملّی و بگذشت از ناسیونالیسم قومی، بر قراری عدالت در عرصه های اقتصادی، اجتماعی، آموزش به زبان مادری در حدّ توانِ حکومتِ مرکزی تا مرزی مشخص، پاسداری از میراث هاي فرهنگی چند گونهء سراسر کشور و سایر مسائل دیگر، می باشد.

ساختارهای حکومتي پیشنهادی از سوی نخبگانِ اقوام ابتداء بر:

بستر ستم ملّی بر اقوام، از غیر متمرکز و دموکراتیک بودنِ حکومت آینده، از سیستم ایالتی ولایتی دوران مشروطیّت، انواع جمهوری ها، فدرالیسم در اَشکال مختلف آن، حقّ تعیین سرنوشت، استقلال، تشکیل ارتش مستقل، از تعیین مرزهاي جغرافیای قومی، فُرم کنفدراسیون، نگاهِ به بیرون از مرزهاي ایران و پیوستن به هم تباران و کشورهاي بیگانه، از یک سو پاک سازی تاریخ و از سویی دیگر ملّت سازی بدونِ پشتوانه، قطعه قطعه کردن جغرافیاي سیاسی ایرانِ همیشه واحد با تاریخی جدید، نابودی تاریخ و فرهنگ ایرانی به شیوه هایی که در بخش 4 این نوشتار به آن اشارت رفت [1- تمامیّت خواه 2- ریزیونیسم]، در نهایت از دگردیسی این خواسته های دموکراتیک و حکومت سازیهای اقوام مرزنشین، لشکر کشی های قومی همراه با جدایی طلبی و تجزیه ایران از سوی بعضی از آنها بیرون آمد، امّا در حقیقت هر قدم مثبتی که اقوام مرزنشین برای دموکراتیزاسیون کشور در ساختارهای سیاسی حکومتی پیشنهاد کردند، از سوی ارگانهای ملّی و فراقومی ایرانیان بشکل معتدل آن با استقبال روبرو شدند،

امّا در عوض گروهی از افرادِ اقوام ایرانی با فرهنگ سیاسی و اجتماعی و با روشهاي شناختي بدونِ اصول و قانونمند از این فرصت سوء استفاده کرده، و هر روز که میگذرد پا را از گلیم خود فراتر میگذارند و قصدِ تاخت و تاز بیشتری در ویرانگري تاریخ و سرزمین ایران و به بازی گرفتن افکار و احساسات انسان دوستانهء ملّتِ ایران و فرهنگ ملّي آنها را در سر می پرورانند و شعار محوری آنها این شده است که: یا تجزیه و جدایی بعضی اقوام و بریدنِ قسمتی از خاکِ سرزمین ایران، و یا تسلیم و زانو زدن همراه با پوزش و التماس ایرانیان در مقابل آنها تا برگردهء این مردمانِ باستانی سوار و سیل ریشه براندازی را در پهنهء تاریخ گذشته و حال با سرزمین مهرپرورشان جاری سازند و آنها باید فقط خاموش تماشاگر صحنه های فاجعه بار آنچه بر خود و کشورشان میرود باشند !!!،

این فرهنگ و طرز بینش را ملّت و سرزمین ایران در گذشته تحمّل نکرده و در آینده هم تحتِ هیچگونه شرایطی و به هر بهایی و در هر شکلی با قاطعیّتِ تمام تحمّل نخواهند کرد، تا آنجا که تاریخ به یاد دارد ملّتِ ایران تنها در مقابل شناخت و انسانیّت و فرازمندی دیدگاه و چشم اندازها در فرهنگ و تمدّن آفرینی زانو زده و میزند و به همزیستی مسالمت آمیز همراه با درک و شناختن ارزشها با احترام متقابل تن در داده و خواهند داد و دیگر هیچ !.

امّا انتخابِ اجباری عنوان [شکستن تمامیّت ارضی] برآمده از پروسهء چندین سالهء مباحث تئوریک و پراتیکِ در نوشتاری، گفتاری، کرداری، اقوام و اپوزیسیون با احزاب و سازمانهای گوناگون، بویژه پیشوایان قومی، و در بعضی از سایت های اینترنتی میباشد،

ولی فاکتور آخر که باعث قطعی انتخاب آن شد، متن سخنرانی آقای [مهندس حسن شریعتمداری] فرزند مرحوم آیت الله شریعتمداری، در: [اولین کنگره جبهه ملی ایران- اروپا ، کنگره ورجاوند] در خارج از کشور در شهر کُلن آلمان بود که بطور کتبی در سایت اینترنتی [ اخبار روز به تاریخ 15. اُکتبر.2007] منتشر شد می باشد، که جامعه شناس و پژوهشگر توانمندِ ایرانی: [آقای دکتر اسماعیل نوری علا] در نوشته ای کوتاه این متن سخنرانی را به نقد گرفتند که در "سایت ایران گلوبال" انتشار یافت و کلی سرو صدا هم راه انداخت.

مهندس شریعتمداری گذشته از این سخنرانی، مطالبی در مورد مسائل ملّی در "اتحّاد جمهوری خواهان ایران" بصورت نوشتاری و بشکل گفتاری در اوّلین جلسات پالتالکی این اتحّاد با موضعی رادیکال به مسائل ملّی برخورد داشته اند، و این جملهء ایشان: [کشور ایران هیچوقت هویّت ایرانی و آریایی نداشته] در خاطره ها مانده است، یا در جایی دیگر فرمودند، مسئلهء ملّی امروز ایران: { ریشه در گذشتهء تاریخی بین ایرانیان و تُرک تباران دارد }، از اینها گذشته مصاحبه ای هم در سایت: {برای یک ایران} ForOneIran دارند که تنها به نقد کشیدن همین مصاحبه شاید با اقدام به نوشتاری چند قسمتی کافی نباشد،

بنا بر این با اکتفا به برجسته ترین نکات این مصاحبه و متن سخنراني جدیدِ ایشان که میتواند نمونهء سمبلیک مسائل ملّی در ایران باشد، که دریابیم هدفِ بعضی از اقوام تنها برخوردای از آموزش زبانِ مادری و خود گردانی محلّی و بهبودی استاندارد زندگی عمومی نیست، بلکه مسائلی فراتر از این مباحث میباشند. تازه آقای شریعتمداری کسی است که در بین ایرانیان [به اصطلاح فارس تبار] از خوشنام ترین میباشند، گرچه من [نگارندهء این نوشتار] صادق ترین فرد از ناحیهء آذربایجان [تُرک آذری] را که تا کنون در مورد مسائل ملّی از نزدیک میشناسم، آقای "کمال اَرس" با داشتن دیدگاه فراقومی وسیع ایشان میباشند، نه آقای شریعتمداری و نه آقای بابک امیر خسروی، و نه محمّد امینی ها و امثال اینها هستند.

با کمی دقّت در مصاحبه و متن سخنرانی مهندس شریعتمداری، بخوبی پیداست که جوهر افکار ایشان با تاریخ باستانی قبل از اسلام ایران، با نژاد یا قوم آریایی و در مجموع با واژهء [آریایی] مانند بسیاری دیگر از هم تبارانِ خود سازگار نیست، اولأ باید تأکید کرد که بارها از سوی ایرانیان مطرح شده است که تعیین یک ساختار حکومتی دموکراتیک برای امروز ایران، هیچگونه ربطی و یا نیازی به ورق زدنِ تاریخ گذشته نیست، دوّم اینکه این حقّ طبیعی مهندس شریعتمداری هست، که تاریخ ایران را در فضایی دیگر و یا در حوزهء آکادمیک دانشگاهی به نقد بگیرند و مسلمأ پاسخ خویش را دریافت خواهند کرد، ولی ایشان در مصاحبهء خود در سایت اینتر نتی: [برای یک ایران] بیان داشته اند که یکی از فاکتورهای مهّم حرکتِ قومی آذربایجان نگاه [به کشور ترکیّه و رشد چشمگیر] آن میباشد، از همین نگاهِ به کشور ترکیّه، صحبت ایشان را کمی می شکافیم و مجبور به گذری شتابان در گوشه هایی از تاریخ هستیم، تا بخوبی پی بیریم که نگاهِ به کشور ترکیّه با فرهنگ تُرک تباری نه اینکه به حلّ مسائل ملّی در ایران کمکی نخواهد کرد، بلکه به ناسیونالیسم رادیکالِ ایرانی، و به پاک سازی قومی دامن خواهد زد:

1- اصولأ چرا آقای شریعتمداری برای حلّ مسئلهء ملّی ایران به شرایط و مشکلات درونِ کشور ایران و همسایگان مردم آذربایجان در جغرافیای سیاسی ایران از جمله: استان کهگیلویه و بویراحمد، استان فارس، استان بوشهر، خراسان، گیلان، مازندران، کردستان، کرمان، سیستان و بلوچستان، اصفهان، چهار محال و بختیاری، و دیگر استانهای ایران نگاه نمیکنند و نگاه به کشور ترکیّه دارند ؟؟.

2- چرا از نگاهِ آقای شریعتمداری، ایرانیان باید از تاریخ درخشانِ [ بویژه قبل از اسلام] ملّی خود و یا در هر دوره ای چشم بپوشند، ولی در مقابل تُرک تباران از زمانِ مصطفی کمال [ آتاتورک ]1923 میلادی، بدستور شخص آتاتورک اندیشمندان آلمانی و اطریشی که امروز نام 600 نفر از مشهورترین آنها شناخته شده هست و تازه اغلب آنها [ یهودی تبار] و بقیّه از مخالفان [سوسیال دموکراتها] تحتِ تعقیب قرار گرفتهء سیستم نازیسیم هیتلری که هدفمند به ترکیّه آورده شدند را وادار کرد تا تاریخی جعلی و ساختگی از 2000 تا 9000 سال برای تُرک تباران ترکیّه که در آن زمان بیش از 90% درصد مردم آن بیسواد بودند بنویسند،

تاریخی که قدیمی تر و باسابقه تر از تاریخ و حضور: [ یونیان، ایرانیان، و رومی ها]، در ترکیّه امروزی در عراق و در خاورمیانهء امروز و فراتر از آن باشند و زبان تُرکی را [ بشکل کودکانهء مبالغه آمیز و بدونِ پشتوانه ای] زیر بنای همهء زبانها، و تُرک تباران را بنیاد گذار فرهنگ و تمدّنِ تمام ملّل جهان امروز بنامند

3- اصولأ علّت دشمنی تُرک تباران با ایرانیان که آقای شریعتمداری به آن اشاره دارند از کجا سرچشمه دارد؟؟، مگر ایرانیانِ باستان از جمله کوروش کبیر نبود که یهودیان را نجات داد و در اوایل قرن نوزده همین یهودیان برای ملّتِ تُرک تبار، تاریخ و زبان نوشته و در دانشگاههای آنها استادی و استادان دانشگاهِ تُرک را تربیّت کردند، شهرسازی را در این کشور رواج دادند و در عرصه های دیگر سنگِ زیر بنای ترکیّهء امروز را نهادند، که در واقع دروازهء ورودِ به فرهنگ و تمدّن سازی در جهان امروز را بر روی آنها باز کردند، چیست ؟؟، آیا تُرک تباران هنوز به آن شناخت و آگاهی و تسلّط بر نفس خویش نرسیده اند که به خدمتگذارنِ واقعی خود [از جمله ایرانیان در دورانِ مختلف و یهودیان] سپاسگزاری کنند ؟؟

4- این چه طرز اندیشه و فرهنگی است که تُرک تباران در تاریخ حرفهء خود کرده اند، که از یک سو کمر همّت به پَستی کشاندن و نابودی فرهنگ و تاریخ ایرانیان و دگر سایر ملّتهای دیگر را دارند، امّا از سویی دیگر با چنگ و دندان و با متوسّل شدنِ با این و آن و از هر طریق ممکن به تاریخ سازی برای تُرک تباران می پردازند از جمله: هر فرهنگِ در تاریخ از بین رفته ای را ، هر قَبر مُرده ای در منطقه که نام و نشانی بر سنگی بر آن نشانده نباشد را ، هر قومی و قبیله ای که در خونخواری به شهرت رسیده است را [ آتیلا]، هر زبانی منفردی که در هر کجای جهان که باشد را ، در هر کوه و دشتی که اسب و گله ای گذر کرده باشند را، مردمان اسکیتن و هونهای سفید را، حتّی اشکانیان ایرانی را، مردمانِ کُرد تُرکیّه [ تُرکهای کوه نشین] را، یا هر قومی را که در آسیای میانه، در آسیای غرب، در آسیای کوچک، که از مردمانِ هند و اروپایی و یا از نژادِ سامی [ عرب و یهود] نباشد را که حتّی در تاریخ محو شده اند را از گذشتگانِ خود میدانند ؟؟.

5- آیا این پندار و کردار که: [حال که ما تُرک تباران تارخ گذشته و درخشانی نداریم] بگذار دیگران هم نداشته باشند و آنها را به بازی بگیریم در جهان امروز خریداری دارد و به حلّ مشکلاتِ قومی ملّی در ایران کمکی خواهد کرد ؟؟.

6- مردم اسرائیل [یهودیان] از پیامبر آنها در کتابِ آسمانی اش گرفته تا همهء طبقات این قوم که در هرکجای دنیا باشند در برابر خدماتِ گذشته و حال ایرانیان به آنها، در خانوادهء جهانی برای بینش و فرهنگ ایرانی احترام و ارجی ویژه قائل هستند، و یکی از جشنهای بزرگ مذهبی و رهایی بخش ملّی خود را به پاس خدماتِ ایرانیان باستان نامگذاری و هر ساله آنرا جشن میگیرند، آیا اگر تُرک تباران بجای در پي خوار و کوچک کردن تاریخ و فرهنگِ ایران مانند ملّتِ و دولتِ اسرائیل، در مقابل اینهمه خدمت ایرانیان به زبان و به فرهنگِ تِرکی و شناسایی آنها، قدردانی میکردند، ضعف و یا کوچک بودن تُرک تباران را میرساند ؟؟، یا بیانگر و نشانهء رشد ناسیونال و در عرصه اینترناسیونال فرهنگ ملّی، شهامت، شناخت، پُر باری و متانت و تواضع و پُختگي فرهنگ آنهاست !!.

7- خاستگاهِ 6 قوم تشکیل دهندهء قارهء اروپای امروز بلندی های آسیای میانه هست، که [اسلاوها] گذشته از مردمانِ هند و اروپایی بودنشان عضوی از این 6 گروه هستند، اگر کوروش کبیر اسلاو هم باشد باز هم از مردمان هند و اروپایی هست، مگر مردم آلمان که خود را آریایی میدانستند و میدانند، از همین مردمان هند و اروپایی ژرمن نیست، امّا واقعیّت تاریخی این هست که اسلاوها و گذشتگانِ ایرانیان که بعدأ بطرف جنوب مهاجرت کردند در همسایگی یکدیگر در غرب منطقهء شهر مسکو امروزی میزیستند و ربطی به همدیگر ندارند، ولی امروز بخوبی میدانیم که تُرک تباران سه دشمن ساختگی خود را یعنی: ایرانیان، اسلاو ها [ در روسیّهء امروز و در بالکان] و مردم یهودی را به مناسبتهای مختلف کنار هم میگذارند تا با یک تیر 3 نشانه را بزنند، گیریم که کوروش کبیر ساخته و پرداختهء یهودیان و زبان پارسی و تاریخ ایرانی همه دست آورد یهودیان باشد، از این بابت ایرانیان راستین سپاسگزار یهودیان خواهند بود و از این به بعد مردم یهود را بیشتر احترام و بیش از قبل دوست خواهند داشت، این دو ملّت از دیر باز در خاور میانه دارای دشمنان، فرهنگ و صفات با منافع مشترک داشته اند و دارند، و در طول تاریخ در روزهای سخت به کمک یکدیگر شتافته اند و امید است که در آینده این عمل تکرار شود،

امآ تعجب اینجاست همین یهودیان که در قرن گذشته و امروز برای تُرک تباران زبان و تاریخ نوشته اند و مینویسند، ولی بعضی از مردم تُرک تبار با کمال تأسف اکنون میگویند که تاریخ و زبان و چهره های نمادین ایران را یهودیان، نوشته و تکمیل، و پرورش داده اند. این فرهنگ ناسپاسی و از خود دور کردن ناتوانیها و به دیگران چسپاندن آنها از سوی تُرک تباران، در جهان امروز دیگر بازاری ندارد، و بر همهء اقوام ساکن در این منطقه واجب و شایسته هست، که با هوشیاری به مبارزهء آن بر خیزند، بویژه اینکه با پذیرفته نشدنِ ترکیّه در اتحادیّهء اروپا، در آینده مانند اوایل قرن نوزده [ زمانِ آتاتورک] به این روش و فرهنگ در آسیای میانه، در ایران، در قفقاز، در آسیای کوچک، و هر جا که تُرک تباران هستند دامن زده خواهد شد.

 

پیشینه های تاریخی قومی و مسائل ملّی:

تُرک تبارن تاریخ مستندِ خود را تقریبأ از 2000 سال قبل از میلاد بنیاد میگذارند، و در تئوری خود را از بازماندگانِ [سومریان در 4000 سال پیش از میلاد] که در ناحیّهء جنوبی دجله و فرات یا عراق امروز [Mesopotamien] بسر میبردند میدانند، در مجموع خود را در جایگاهِ وارثانِ تمدّنهای 6 گانهء بین النهرین: [ اکد، آشور، سوبارتو، اورارتور، سومر، عیلام] میگذارند، در آسیای کوچک [ تُرکیّه ، آناتولی] امروز هم خود را از باز ماندگانِ مردمانِ : "هِتیتر" [Hethtiter در 2000 سال پیش از میلاد] بحساب می آورند، بجاست که به این 2 مردمان اشاره ای کوتاه داشته باشیم:

سومری ها یا [شومری ها] مردمانی قدیمی غیر از نژاد سامی[ عرب و یهود] و از ساکنان [تقریبأ4 هزار سال پیش] بومی در قسمت جنوبی بابل در عراق امروزی بین دو رود دجله و فرات بودند.

سومر یا [شومر] یک واژه آکدی هست و به معنی[ سرزمین فرهنگ]Kulturland هست، به همین مناسبت گویند که سومریها آورندهء فرهنگ هستند، و تُرکها در همین رابطه خود را از بازماندگانِ سومری ها، و در نتیجه خود را بنیاد گذار فرهنگ جهان امروز میدانند.

سومریها مبتکرین علوم بسیاری، از جمله: ستاره شناسی، ریاضیّات، در معماری [آرشیتکت]، در کشاورزی، در علم مکانیک، از همه مهمتر اختراع خط میخی، که زیربنای خطوط الفبایی امروز جهان قرار گرفت، [تُرک تباران] هم با سومری دانستن خویش، زبان تُرکی خود را [زبانِ آفتاب] Sonnensprache مینامند و این زبان را زیر بنا و آفرینندهء همهء زبانهای جهانِ امروز بشمار می آورند. در صورتیکه زبانِ امروزی تُرکها با الفبای لاتین کمتر از یک قرن [74 سال] و با الفبای فارسی و عربی حداکثر 5 قرن سابقهء تاریخی مستند دارد.

از آنجا که سومری ها سامی تبار [عرب و یهودی] نبودند که مثلأ از جنوب مسکونی خود مهاجرت کرده باشند، در بارهء خواستگاه اصلی سومریها اجبارأ به تئوریهایی در غرب و شمال و شرق متوسّل شده اند: که آنها شاید از ناحیّه قفقاز معبر گذرگاه مردمانِ گوناگون آمده اند، یا با [چچن ها و یا گرجی ها] هم نژاد هستند، یا مهاجرت آنها میتواند از شمال غربی ایران باشد، فرضیّه ای دیگری هم بر این مبنا گذاشتند

که شاید سومری ها از آسیای میانه [ خاستگاهِ بسیاری از مردمان گوناگون بوده است از جمله تُرک تباران] آمده اند، ولی آخرین و معتبرترین این فرضیّه ها و پیشگویی ها این میباشد که گویند سومری ها از غرب محلّ سکونت خود یعنی از [فلات ایران] از دامنه های سلسله کوههای زاگرس ایران بر خاسته اند. فرضیّه ای دیگری هم هست که اگر از غرب[فلات ایران] نباشد پس بدون شک از شرق محل سکونت خود آمده اند و در خارج از محلّ سکونت خود به بیرون مهاجرتی نکرده اند و با چیرگی اکدیها با آنها آمیختند و نظری هم هست که آنها بطور کلی در تاریخ محو شده اند.

زبان سومری جزء زبانهای تک خانواده [ منفرد] Isoliert میباشد، به این مفهوم که با هیچ زبانی همخانواده نیست و پیوندی ندارد. که خط تصویری این زبان تنها به خط [پیکتوگراف] مصری شبیه می باشد. برای شناختن سومری ها از طریق مقایسهء زبانها، پژوهشگران مقایسه ای بین زبانِ سومری، و زبانهای غیر از هند و اروپایی، و سامی، در منطقه و فراتر از آن از جمله: زبانهای دروایشی هندی[ شامل 25 زبان]، زبانهای قفقازی[ شامل 40 زبان از سه شاخهء: هند و اروپایی، تُرکی، و سامی]، آلتایی شامل: [ زبانهای تُرکی، مغولی، تونگوزی]، اورالی [ شامل 20 زبان]، تبتی،... را انجام دادند که بطور کلی پیوند دادن زبان سومری با این زبانها، بویژه با شاخهء آلتایی که زبانِ تُرکی هم زیر مجموعهء آن هست مطلقأ امروز با شکست ربرو شده و پروندهء آن بکلی بسته شده است، وابستگی زبانهای ژاپنی و کره ای که در حوزهء زبانهای[اورالی، آلتایی] حدس زده میشد، امروز هم دیگر از اعتبار افتاده است. آخرین نتیجهء پژوهشگران بر این محور استوار شد: که زبان سومری منفرد بوده و در آن زمان خارج از مرزهای جغرافیای محلّ سکونت آنها به بیرون گسترش پیدا نکرد.

اگر قرار بر این باشد که تُرک تباران هر زبان منفردی را در آسیای میانه، آسیای کوچک، خاورمیانه، غرب آسیا از خود بدانند، با این حساب باید هزار زبانِ منفرد در قارهء افریقا، بومی های استرالیا، یا باسکن ها در اسپانیا و فرانسه، زبانهای سرخ پوستان آمریکا، سیبری نشینان، یا زبانهای منفرد: بوروشاسکی، ینیس اشه، یوکاگی ریش، چوکتشوف کامجا و دالیشه،... را همه زیر مجموعهء زبانِ تُرکی و مناطق مسکونی آنها را همه تُرک تبار بدانیم.

 

اوّلین تاریخ مستندی که تُرک تباران در ناحیهء دجله و فرات قدم گذاشته اند، لشکر کشی سلجوقیان در 1051 میلادی برای بر انداختن آخرین خلیفهء عباسی بوده ولی مهاجرتِ عمومی تُرک تباران از آسیای میانه بطرف غرب 1071 میلادی میباشد که امروز در کتابهای دبستانی جوامعی که نسلهای آیندهء خود را بر اساس دیدگاهِ راسیونال [ علمي خردگرا] تربیّت میکند ثبت و ضبط میباشد، بعد از سلجوقیان سلسلهء تُرک تبار دیگر عثمانیان تا اوایل قرن نوزده در خاورمیانه و بالطبع در عراق امروزی که زادگاه سومریان بود میباشد. امروز در هیچ نوشته و کتاب معتبری دیده نمیشود که حتّی حدسی زده شود که تُرک تباران با سومری ها پیوندی داشته اند و یا دارند،

امّا به چه امّیدی و با تکیه زدنِ بر کدام دلیل و برهانِ تاریخی و علمی با وجودِ تکنولوژی اطلاعاتی و پژوهشگري پیشرفتهء امروزی هنوز گهگاهی از گوشه و کنار مردم تُرک تبار چنین ادعایی را دارند جای بسی سؤالاتِ حیرت انگیز هست !! گمان رود که این مردمان هنوز بر تفکراتِ چند قرن پیش هستند که میشد بدون حساب و کتاب و با خشونت و شمشیر تاریخ و فرهنگها را بپای خود نوشت، ولی امروز همه میدانیم که تاریخها، فرهنگها، تمدّنها، ساختنی و آفرینشی هستند نه گرفتني با جنگ و شمشیر و یا برداشتن از این و آن !!

تُرک تباران گذشته از وابسته دانستن خود به تمدّنهای شش گانهء بین النهرین، براي رسمیّت بخشیدن به وجود تاریخی با سابقهء خود در ترکیّه امروزی، همانطور که در بالا اشاره شد خود را از ماندگانِ مردمان [هِتیتر] Hethiter ساکنانِ قدیمی آناتولی از 2000 سال قبل از میلاد بشمار می آورند. بطور مسلم تاریخچهء آسیای کوچک [ ترکیّهء امروزی] از ششصد هزار سال قبل تا به امروز بطور مستند در دسترس هست و بسادگی میشود این ادعاي تُرک تباران را دقیق پیگیری کرد، که در توانِ این نوشتار کوتاه نیست، امّا بدونِ شک همینکه بگوییم که قطعأ مردمانِ Hethiter از نژاد مردمانِ هند و اروپایی [Indoeuropäische Volk] هستند، پاسخی است که دلیل بر مردود شمردنِ صد در صد 100% ادعای تُرک تباران را داده است، زیرا مردمانِ تِرک تبار از نژادِ هند و اروپایی نیستند. مردمانِ Hethiter بعد از غلبه بر مردمان بومي آناتولی بنام: [Hatti] نام این مردم را بر امپراطوری خود که در سال 1750 میلادی با مرکزیّت Hattusa تأسیس کردند گذاشتند، تعدادِ 8 زبانِ مختلف که اغلب زبانهای هندو اروپایی بودند در آن رواج داشت و خط آنها خظ میخی [keischrift]، و یا خط هیروگلیفِ هِتینی [ hethitischeen heieoglyphen ] بوده است.

امپراطوری Hethiter، تقریبأ 1200 سال قبل از میلاد، بوسیلهء مردمان در یایی [Seevölker]، که از نظر نژادی به تِراکن [Thraken]، که یکی از 6 قوم اروپای امروز هست از قدرت افتاد، در سلسله های بعد از تِراکن: مردمان [فری گر] phryger از بازماندگانِ هِتیتر و هند و اروپایی یونانی تبار که 800 سال قبل از میلاد در آناتولی دولتی را بوجود آوردند، فری گرها در نیمهء اوّل قرن هفتم از مردمان [کیمِر ِن] Kimmerren [696 قبل از میلاد]، شکست خوردند.

کیمِر ِن ها مردمانی هند و اروپایی که حتی آنها را آریایی ایرانی و زبانشان را هم از خانوادهء زبانِ ایرانی میدانند که در ناحیّهء جنوب روسیّه به مناطق آناتولی مهاجرت کرده اند،

بعدأ مردمانِ [لیدیّه] Lyder و [لکید] Lykier از هند و اروپایی تبار همخانوادهء یونانیها، و از سال 1000 قبل از میلاد حضور مستقیم یونانیها در آسیای کوچک، همزمان حضور Ionier [ یونانی های امروز]، بعد از یونانی تبار ها، حضور ایرانی های هخامنشی [Perser] از سال 585 قبل از میلاد در آسیای کوچک میباشد، کوروش کبیر با پیروزی بر شاه لیدیّه بنام Kroisos در سال 546 قبل از میلاد، همچنین غلبه بر حکومتهای منطقه ای دیگر مانند: Ionier یونانی تبار ایرانیان تمام آسیای کوچک [ ترکیّهء امروزی] را تا حملهء اسکندر مقدونی [323 -336] قبل از میلاد را در کنترل خود داشتند. با پیروزی اسکندر دورانِ هِلِنیسم [Hellenismus] یونانیان و بعد حمکراني امپراطوری رومی ها [Römerherrschaft] تا سال 1454 میلادی[ تأسیس دولت عثمانی] در آسیای کوچک می باشد.

بنا به شواهدِ تاریخ مستند امروز تا سال 1077 میلادی که سلجوقیان موفّق شدند قسمتی از خاکِ آناتولی را به تصرّف خود در آورند، در هیچ تاریخی نامی از تُرک تباران آورده نشده است، سلجوقیان هم بدست مغولان 1243 میلادی شکست خوردند و دیگر تُرکان داراي حکومتِ منسجمی نبودند.

بر اساس ورق زدنِ بیموردِ تاریخ و ادبیّات برای حلّ مسئلهء قومی ملّی از سوی تُرک تباران و اقوام دیگر، بویژه با بر افراشتن تاریخهای ساختگي قومی در برابر تاریخ ملّی مستندِ ایرانیان که در حافظیّهء تاریخی و در کتابخانه هاي کوچک و بزرگِ جهان جاودانه هست و از آن پاسداری میشود، به مانند بر شاخه ای لاغر نشستن هست که خودِ آن شاخه بدرستی بر تنه ای استوار و بند هم نیست، ادامه دادن و عمیق تر شدنِ قوم تُرک تبار و بعضی از اقوام مرزنشین کشور در پاکسازی تاریخ مردمان ایرانی [ آریایی] و تاریخ سازی بدون پشتوانهء خود، به ارّه ای میماند که با بُرشِ روز افزونِ این شاخه، هر لحظه سقوط بدونِ چون و چراي خویش را نزدیکتر میکنند.

|...ادامه دارد...|

|دسامبر|2007|میلادی|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.