رفتن به محتوای اصلی

پاسخی به: [دکتر کاوه اردلان و محمّدِ امینی] در یک تصویر
16.07.2008 - 21:25

چندی پیش آقای دکتر کاوه اردلان از زوایهء دانش اکولوژیک [Ökologie] طرز منش با چگونگی فرهنگی و اندیشه ورزی ساکنان بخشی از ایران باستان را در نوشتاری در سایت ایران گلوبال انتشار داد. واژهء یونانی اکولوژیک یکی از شاخه های علوم امروزی هست که از ترکیب شناختی پرنسیپ های: { بیولوگی، شیمی، اکونومی، اجتماعی، و جغرافیایی} بهره می جوید تا رابطه کنش و واکنش بین جانداران و بی جانان، تا هستی موجودات و شرایط زیستی آنها را همچنین رابطهء بین انسانها با تکنیک، اقتصاد، و محیط زیست را مورد پژوهش قرار دهند.

از دیدگاهِ سیاسی، اگولوگی [Ökologie]، یک عنوان کلی هدایت کنندهء یک جنبش اجتماعی هست که میدانِ فعالیّتِ آنها رابطهء عملکردِ انسانها و موجودات زنده و غیر زندهء دیگر در طبیعت میباشد. از اوایل 1980 میلادی در کشورهای صنعتی بر شدّت این جنبش افزوده شد. محور اصلی فعالیّتِ اکولوگها پاسداری از طبیعت با محیط زیست و جلوگیری از حملهء بی برنامه و نابود کنندهء انسانها در عرصه های مختلف میباشد، این جنبش در اروپا بصورت حزبی و سازمانی [ احزاب سبزها] در عرصهء سیاسی بویژه در آلمان مؤثر هستند.

بنا به استناد همین تعریفِ کوتاه، میتوان گفت که به تنهایی تئوری زیر پایه قراردادنِ واژهء اکولوژی برای شناخت شاخص های باستان شناسی و جامعه شناسی گروه و دسته ای از مردمان از سوی دکتر اردلان امری احساسی به دور از متدلوژیک تحقیقاتِ علمی آکادمیک و حاکی از خشم بیکران بدونِ منطق در اندیشه هست. به همین مناسبت نوشتار تند خویانه و غیر علمی ایشان در بین ایرانیان بازتابی نداشت و شایستهء پاسخی هم نبود.

آقای محمّد امینی که تاریخ را در داستان سرایی خشک و با سوداگری به نمایش گذاشته و میگذارد و تاریخ را هنوز به عنوانِ یک دانش زندهء مستقل در تئوری و پراتیک، در فاز مجسم و نیمه مجسم در زمان و مکان در نیافته است، با مسرت بسیار درونی از اینکه دکتر اردلان جایگاهِ هخامنشیان و پارسیان باستان و باز ماندگانِ امروز آنها را در بیابانها و در حاشیهء کویرها می یابد، [چرا که خودِ محمّد امینی در نوشته های قبلی خود چنین تزی را مطرح کرده است]، با این نوشتار آقای اردلان، زمینه را برای خود مناسب دید که جرأت کند بصورتِ کتبی باری دیگر با تاخت و تازی ترکمن وار و قاجار گونه به بهانهء پاسخ دادن به نوشتهء دکتر اردلان نظراتِ مربوط به عصر پسامدرن که بر معیار و ارزشهای سرگذشت جوامع عشیره ای، قبیله ای تأکید دارد را انتشار دهد. طبق معمول در نوشتهء آقای محمّد امینی به شیوهء سنّتی سخن کوچه و بازار از هر دری آورده میشود، ولی آنچه از آنها پالایش میشود و بیرون می آید بی هویّتی ایرانیان و سرزمین ایران، با برجسته کردن بیگانگان بویژه تُرک تباران خواهد بود.

در اینجا موضوع به نقد کشیدنِ نوشتار غیر آکادمیکِ دکتر اردلان و آقای محمّد امینی نیست، بلکه هدف روشن شدن و فرو ریختن اسکلت بندی ساختار تفکراتِ زادهء ذهن و خیالِ این دو نفر که اسنادِ آکادمیک هم دارند میباشد که قصد گسترش ناشایستهء آنها را دارند.

هر دو نویسنده اساس نوشتار و یا تئوری خود را بر این بستر بنا نهاده اند که هخامنشیان: { پاسارگادی: [6 قوم: روستا یا شهر نشین و چادرنشین] و پارسیان اَنشانی یا اَنزانی [ 4 قوم چادرنشین] } که در مجموع 10 تیره میشوند، از دشت و کویرهای بی آب و علف آمدند و در چنین مناطق و سرزمینهایی ساکن شدند، در نتیجه روحیّه ای خشن و خونخواري بر گرفته از این طبیعت در نهاد و اندیشهء آنها رشد کرده و دگر آریایی ها، آن عقابانِ تیز پرواز_ مناطق خوش آب و هوا و دامنه ها با بلندیهای زاگرس و البرز را همراه با سایر اقوام دیگر را به دام انداختند و از بین بردند.

در نقشهء بر داشته شده از یک کتاب معتبر آرشیتکت [ معماری] زیر، که مسیر مهاجرت و محل سکونت هخامنشیان را با خطِ قرمز بر روی نقشهء کل ایران رسم و نشان داده است بدرستی میتوان بی اساس بودن تزهای این دو نفر را مشاهده کرد،

همانطور که از روی نقشه میتوان خواند و برداشت کرد، هخامنشیان با موج دوّم مهاجرت ایرانیان [ آریایی تباران] به فلاتِ ایران، اوّل در نواحی غرب و جنوب در یاچهء رضائیّه، که سرزمین آذربایجان و کردستان امروز هست سکنی گزیدند، پس از آن آرام آرام در غرب با گذشتن و ساکن شدن بتدریج از کرمانشاه، لرستان، بختیاری، شوش یا جغرافیای عیلام باستان، کهگیلویه و بویر احمد، به مهاجرت خود تا استان فارس، استان بوشهر امروز، و جنوب تا خلیج فارس ادامه دادند.

>> مهّمترین امری که باید به آن توجّه کرد و از روی نقشه هم بخوبی آشکار هست، این میباشد که مسیر مهاجرت هخامنشیان نه در مناطق ایرانِ مرکزی و نه در شرق رشته کوههای زاگرس که کویرهای ایران تا دامنه های شرقی آن صدها کیلومتر فاصله دارند، بلکه مسیر مهاجرت و محل اقامتگاهِ همیشگی آنها کاملأ در مناطق غرب و در سوی غرب رشته کوهِ زگراس می باشد، به عبارتی کوتاه محلّ سکونت هخامنشیان را رشته کوه زاگرس از ایران مرکزی و کویرهای ایران جدا میکند، هخامنشیان در سرزمین عیلام باستان می زیستند، خودِ واژهء عیلام یعنی: « ناحیّهء کوهستانی »، بنا بر این خانهء اصلی هخامنشیان دامنه ها، فراز و نشیبها، و بلندیهای زاگرس بوده است که اصلأ با کویر و بیابان سر و کاری نداشته است.

بنا به همین یک فاکتور، صد در صد تئوری و تزهای دکتر اردلان و آقای محمّد امینی کاملأ بی اساس و گذشته از علمی نبودنِ آنها، ادعاهایی متناقض و وارونه جلوه دادن واقعیّاتِ تاریخی و مردم شناسی از سوی این دو نویسندهء متعصب قومی میباشند ! .

شاید از آقای محمّد امینی انتظار نرود که تاریخ ایران را بدرستی بدونِ گرایشاتِ قومی به نمایش بگذارد، امّا از آقای دکتر اردلان که خود ریشه در قوم ماد، پارس، پارت [ ایرانی تباری] دارد کسی دیگر از ایشان چشم داشت نوشتن چنین تزها و تحلیل هایی را نداشت، حداقّل میتوانست به ملّتی توهین نکند و نظرات سیاسی و انتقادی و یا تجزیه طلبی خود را بشکلی مفید و راه گشا و متین مطرح میکردند،

عجیب هست که دکتر اردلان موجودات ریز و درشت و حشرات کویرهای ایران را زیر ذره بین گذاشته ولی رشته کوهِ با عظمت و سر به فلک کشیدهء زاگرس را ندیده اند، به جغرافیای سکونت هخامنشیان یعنی سرزمین انشان [قسمتِ شرقی جغرافیای عیلام]که پایتخت آن در درهء مالیون 60 کیلومتری غرب تخت جمشید است توّجه نکرده اند، زادگاه و اقامتگاهِ هخامنشیان که کلأ در غرب و جنوب غربی میباشد یعنی در همان ایالت انشان و یا ساتراپی پارس قدیم که حتّی فقط جغرافیای غرب استانِ فارس امروزی را هم شامل میشد میباشد که علاوه با داشتن پانصد تا هزار کیلومتر فاصله با کویرهای ایران با مناطق و استانهای ایران مرکزی اصلأ به آنها ربطی ندارند را ندیده اند،

بعید است آقای اردلان ندانند که پارس نام گروه و دسته ای نیست، بلکه نام منطقه و سرزمین هست، که بسیاری از باستان شناسان آنرا از نام قدیمی کوه زاگرس که پارزا [Parsa] نامیده میشده و زادگاه آقای اردلان و هم تبارانشان میباشد، برداشته شده است. رشته کوه زاگرسی که در کنار رشته کوهِ البرز نشانه های نمادین و هویّتِ سرزمین ایران هستند، زاگرسی که تقریبأ تمام آثار باستانی هخامنشیان و ساسانیان را در آغوش خود دارد، چرا یک آثار باستانی معتبر از هخامنشیان در دشت و کویرهای مورد نظر دکتر اردلان و آقای امینی یافت نمیشود ! ؟.

آقای دکتر اردلان اگر واقعأ قصد پژوهش را دارند هنوز بر سنگهای برجای مانده در تخت جمشید جایگاه تیرهء ایرانی مادها از گذشتگان کُرد تباران در امپراطوری هخامنشیان حکاکی شده است، آنها در هرم رهبریّت، کشور داری، فرماندهان نیروی های نظامی، رئیس ساتراپی ها، رئیس ادارات، تشریفات، و بسیار مسائل دیگر این امپراطوری درست همسان با اشراف زادگانِ هخامنشی شرکت دارند، قدرت سیاسی در یک خانواده از دستی بدست دیگر سپرده شده است، از پدر بزرگ به نوهء خود انتقال یافته است [از ماد ها به هخامنشیان]. تیره های ایرانی: ماد، پارس، پارت، مانند سایر ملّتهای دیگر بهم وابسته و از یک خانواده هستند، طبیعی هست که در خانواده ای جنگ و درگیری وجود داشته و خواهد داشت.

اینطور به نظر می آید که دو نفر نویسنده بر جغرافیای امروز ایران هم تسلط ندارند و تهران امروز را جزء ایران مرکزی بحساب می آورند، در صورتیکه تهران از مناطق و استانهای شمالی کشور هست که ساکنان بومی آن از مردمانِ مادِ ایرانی هست، تهران جغرافیا و محل سکونت پارسیان و هخامنشیان نبوده و نیست.

هخامنشیان در جغرافیا و مناطقی با شرایط آب و هوایی خاصّ خود می زیسته و مهاجرت کرده اند، که گذشتگان و نسل امروز امثال دکتر کاوه اردلان ها در همان مکان و اتمسفر یعنی در بخش غربی زاگرس هستند، بنا بر این هر صفت شایسته و یا نامطلوبی را که دکتر اردلان به هخامنشیان نسبت داده است، بطور اتوماتیک، خود با نسلهای گذشته و همنوعان دیروز و امروز ایشان را در این جغرافیا شامل خواهد شد.

ساکنان ایران مرکزی و حاشیه نشین کویرها، مردمانِ فارسی زبان [از قوم پارس هخامنشی نیستند] ایرانی هستند که با پروسهء تکاملی تاریخی و مکانیزم تولیدی و ابزار تولید تغییر ماهیّت و فر هنگ داده اند،

بر دکتر اردلان واجب هست که اگر بخواهند از دیدگاه اکولوژیکی اندیشه و فرهنگ هخامنشیان را دریابند، به غرب و جنوب غربی، و به جغرافیای سراسری غرب رشته کوهِ زاگرس از دریاچهء رضائیّه تا خلیج فارس، بویژه به استان کُردستان و یا مناطق کُردنشین مراجعه کنند و بدرستی تحقیق کنند که دلیل تند خویی و خشنی دکتر اردلان در بیان و نوشتارش از کجا می آید ؟.

شاید علّتِ خشن بودن، سترگی و زمختی با درشتخویی ها از همین رشته کوه زاگرس بر میخیزد، که ایرانی تباران را در دو سوی و بر فراز خویش چنین بار آورده است، در نهایت هخامنشیان و پارسیان زیر مجموعه ای از همین مردمانند ! ؟.

به امید آنروزی که پژوهشگران ایرانی بدون غرض ورزی علمی و بدونِ دشمنی قومی بر پایهء اندیشهء راسیونال بر تاریکیهای تاریخی و مردم شناسی کشور روشنایی ببخشند.

نقشهء زیر مسیر مهاجرت و اقامتگاهِ هخامنشیان را نشان میدهد:

Missing media item.

 Abb.1 Zug der Perser im 8.Jh.v.chr. vo, den Ufern Urmia-Sees bis in ihre neue Heimat in der Persis.

کوچ مردمان پارس [ هخامنشیان] از ساحل های دریاچهء رضائیه تا جایگاه جدیدشان در سرزمین پارس.

Nasser.karami@gmx.de

|ژولای| 2008| میلادی|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.