رفتن به محتوای اصلی

انسان ایرانی آنلاین و مجالی برای اندیشیدن
13.08.2013 - 11:24

مارتین هایدگر، در کتاب «پرسش از تکنولوژی» اظهار داشـت: «جوهـر تکنولوژی نحوه‌ای از آشکار کردن هستی است.» درباره تکنولوژی‌های رسانه‌ای نیز هیچ سخنی نمی‌تواند بیش از این به حقیقت نزدیک باشد و دلیل وجودی این تکنولوژی‌ها دقیقا همین است که با تبدیل رویدادها و رویارویی‌های ما با جهان، به «بازنمودها» یا تصورات، جهان را «آشکار می‌سازد». اما این آشکارسازی، نوعی «نظم بخشیدن» یا «قالب‌بندی» خاص جهان (به تعبیر هایدگر «گشتل») نیز هست. در اینجا تعبیر نظم‌بخشی در معنای دوگانه هم ایجاد ساختار و هم به زیر فرمان درآوردن کنش‌های خاص به کار رفته است. این نکته شامل همه تکنولوژی‌های رسانه‌ای مدرن نیز می‌شود. همچنین، از نظر هایدگر دیگر تکنولوژی در روزگار ما در اختیار ما نبوده، بلکه خود به معنای خاصی از نوعی عاملیت برخوردار شده، تا آنجا که زندگی انسان‌ها را تابعی از فرآیندهای خویش قرار داده و به همه‌چیز انتظام و قالب‌بندی‌ها و چارچوب‌های خاص خویش را می‌بخشد. «تکنولوژی رسانه‌ای از منظری انتقادی» (طرح مباحثی در حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه‌ای)، اثر یوست وان لون، کتاب ارزشمندی در حوزه پژوهش‌های رسانه‌ای و حاوی بسیاری از موضوعاتی است که در عرصه این پژوهش‌ها در دوران ما وجود دارد. وان لون استاد تحلیل رسانه در موسسه تحلیل فرهنگی دانشگاه ناتینگهام ترنت است. آثار او به خوبی تاثیرپذیری‌اش از دیدگاه‌های متفکر بزرگ روزگار ما، مارتین هایدگر، را نشان می‌دهد. این کتاب به خوبی این تاثیرپذیری را آشکار می‌سازد. نویسنده کوشیده است تا مفهوم «گشتل» (به معنای چارچوب و چارچوب‌بندی) در تفکر هایدگر را در حوزه تکنولوژی رسانه‌ای به کار برد. هایدگر تکنولوژی دوره جدید را به منزله «گشتل»، یعنی به منزله آنچه به همه‌چیز و همه‌کس چارچوب و انتظام می‌بخشد، فهم می‌کند. لون نیز در اثر خویش خواهان است تا نشان دهد که تکنولوژی‌های رسانه‌ای جدید نیز هم جهان ما و هم نحوه هستی [دازاین] خودمان را رسانه‌ای کرده‌اند. به تعبیر ساده‌تر، همان‌گونه که هایدگر نشان می‌دهد تکنولوژی جدید در معنای عام کلمه را نباید صرفا به منزله مجموعه‌ای از ابزارها فهمید، لون نیز در این اثر خواهان این است که این حقیقت را اثبات کند که تکنولوژی‌های رسانه‌ای جدید صرفا ابزارهایی برای انتقال پیام یا اطلاعات نبوده، بلکه آن‌ها جهان و نحوه هستی خود ما را، در معنا و مفهومی وجودشناختی و نه صرفا به معنای جامعه‌شناختی و روان‌شناختی تغییر داده‌اند. رسانه‌های مدرن پدیدارهایی تکنولوژیک هستند، اما پدیدارهایی صرفا تکنولوژیک نیستند. فهم رسانه‌گری به معنای تکنولوژی ما را قادر می‌سازد شیوه خاص نظم یافتن جهانی را که در آن زندگی می‌کنیم، درک کنیم.
محیط تکنولوژیکی که ما با رسانه‌ها ایجاد کرده‌ایم نیز متن و سیاقی را پدید می‌آورند که صرفا در آن می‌توانیم این جهان را بشناسیم و هستی امروز و فردایمان را پدید آوریم. این مفهوم در جمله مشهور دیگر مک‌لوهان انعکاس یافته است: «رسانه پیام است.» این سخن بدین معناست که رسانه‌های جدید صرفا منعکس‌کننده واقعیات جهان نبوده بلکه سازنده واقعیات جهان نیز هستند.
رسانه‌ها در جهان کنونی همچون عینک یا لنزی هستند که ما از پس آن‌ها با جهان مواجه می‌شویم، بی‌آن‌که وجود آن‌ها را احساس کنیم و بی‌آن‌که التفات داشته باشیم که آن‌ها رنگ خاص خود را به جهان ما منتقل می‌کنند. در روزگار کنونی هیچ‌کسی نمی‌تواند به نحو اصیل و در جهانی خارج از جهان مجعول رسانه‌ها زیست کند. زیستن اصیل، یعنی در جهانی مستقل از جهان مجعول رسانه‌ای به معنای پذیرش مرگ است. رسانه‌ها حتی سرشت خود ما را نیز دستخوش تغییر و تحول قرار داده‌اند. ما بار دیگر با پرسش «انسان چیست» روبه‌روییم. ما باید از هرگونه پاسخ ذات‌گرایانه به این پرسش برحذر باشیم و با توجه به تاثیر انقلاب دیجیتالی بر ذهن انسان و شکل‌های اجتماعی حاصل از این انقلاب به پرسش مذکور پاسخ دهیم. مفهوم انسان بودن به نحو شگفت‌آوری تغییر کرده است. انسانی که با سیم به تلماتیک جهانی متصل است ارگانیسمی متفاوت از انسانی است که با این سیستم متصل نیست. علاوه بر این، از آنجا که فضای تلماتیک، ماهیت جهت‌گیری مکانی و زمانی ما را نسبت به دنیا تغییر داده است، این تغییر بر شیوه ادراک، تفکر و معناسازی ما تاثیر گذاشته است.
رسانه‌های مدرن و بسط نیهیلیسم
میان تکنولوژی رسانه‌ای و محتوای پیام همبستگی بنیادینی وجود دارد. مک‌لوهان در اثبات این همبستگی تا آنجا پیش می‌رود که اظهار می‌دارد «رسانه پیام است.» ما باید نسبت به هرگونه نگرش ابزارگرایانه به رسانه‌ها موضعی انتقادی اختیار کنیم. رسانه‌ها به شکل‌گیری منطقه‌ای خاصی براساس شیوه ادراک، تفسیر و استدلال کمک می‌کنند. رسانه‌های مدرن با نوع خاصی از وجودشناسی، معرفت‌شناسی و انسان‌شناسی -مشخصا با هر آنچه منطبق با عقلانیت مدرن است- سازگاری دارند. رسانه‌های مدرن از اساس نمی‌توانند امکان مواجهه آدمی با خویشتن اصیل خویش یا مواجهه و رویارویی با خود هستی را برای آدمی امکان‌پذیر سازند. این رسانه‌ها فقط می‌توانند انتقال‌دهنده آگاهی‌ها و اطلاعات باشند لیکن هرگز نمی‌توانند خودآگاهی و بصیرت‌های بنیادین غیرمفهومی از جهان و خویشتن را منتقل کنند. رسانه‌های مدرن، آگاهانه یا -بیشتر- ناآگاهانه، منابع اصیل معناسازی را از میان می‌برند. به تعبیر بودریار رشد شبکه به معنای انفجار بی‌معنایی در سراسر جهان است. مسئله این است که همه‌چیز را نمی‌توان به شبکه یا روی آنتن ارسال کرد. زبان الکترونیکی و دیجیتالی توانایی انتقال همه مفاهیم و اندیشه‌ها و احساس‌ها را دارا نیست. هرگونه تفکری را نمی‌توان به اطلاعات و دیتا تقلیل داد تا قابل انتقال در شبکه یا به واسطه آنتن باشد. سوال این است: آیا اطلاعات همان دانایی است؟ آیا در جوامع کنونی که به اصطلاح جوامع دانایی‌محور خوانده می‌شود، به‌راستی دانایی وجود دارد؟ آیا حضور دینی و شاعرانه و نسبت حضوری آدمی با جهان را می‌توان روی آنتن‌ها و در شبکه‌ها یافت؟ آیا برای این انسان رسانه‌ای یا انسان آن‌لاین که در شرف ظهور است، دیگر مجالی برای تامل، تفکر و اندیشه‌ای معنوی باقی‌مانده و خواهد ماند؟ ما می‌توانیم با جهان دو گونه رابطه داشته باشیم؛ دو گونه رابطه‌ای که با کمک از اصطلاحات سنت فلسفی خودمان می‌توانیم آن‌ها را رابطه حضوری (بی‌واسطه) و رابطه حصولی (مفهومی یا قیاسی) بنامیم. با غلبه تفکر متافیزیکی، به‌خصوص در دوره جدید و با سیطره تفکر تکنولوژیک، رابطه حضوری و بی‌واسطه آدمیان با جهان، آنچنان که فرضا خود را در یک اثر هنری می‌نمایانند، از بین رفته و رابطه حصولی و مفهومی فراگیر می‌شود. معنای ساده این سخن این است که در دوران جدید هنر می‌میرد و علم و تکنولوژی به نحو روزافزون رشد می‌یابد. رسانه‌های مدرن به ساحت عوالم باطنی حیات آدمی و حوزه خلق و آفرینش هنری، حضور شاعرانه یا ساحت معرفت قدسی راه ندارد. نکته دیگر این‌که رسانه‌ها در اختیار قدرت‌های سیاسی و اقتصادی است. این قدرت‌ها می‌کوشند به واسطه قدرت رسانه‌ها، جهان و حقایق را برای ما شکل دهند. آن‌ها خواهان تولید حقیقت‌اند. جهان ما نیز جهان رسانه‌ای است، یعنی ما در جهانی زندگی می‌کنیم که حقایق آن را قدرت‌ها شکل داده‌اند. این آگاهی به قدرت رسانه‌ها در خلق یا جرح و تعدیل حقایق در میان انسان‌های دوره معاصر کاملا شکل گرفته است. همین حساسیت، پرسش بنیادینی را، آگاهانه یا ناآگاهانه، برای توده‌های وسیعی از انسان‌ها شکل داده است: آیا حقیقتی مستقل از رسانه‌ها و مستقل از اراده قدرت‌ها وجود دارد؟ در روزگار ما اراده معطوف به قدرت و اراده جعل و تولید حقیقت آنچنان جایگزین اراده معطوف به حقیقت شده، که ایمان به نیل به حقیقتی محض یا اساسا اعتقاد به وجود «ذات حقیقت» متزلزل شده است. واتیمو از تعبیر نیچه، یعنی «افسانه‌سازی جهان» برای توصیف وضعیت کنونی ما بهره می‌گیرد. همه رسانه‌های مدرن آگاهانه یا به نحو ناخودآگاه در جهت بسط نیهیلیسم و مرگ حقیقت گام برمی‌دارند.
تحولات اخیر در حوزه تکنولوژی رسانه‌ای، همراه با تغییر و تحولاتی که در حوزه نظر و فرهنگ صورت گرفته و ما از آن می‌توانیم به شرایط پست‌مدرن تعبیر کنیم، ضرورت کوشش برای دست‌یابی به یک نظام اندیشگی و یک نظام وجودشناختی و معرفت‌شناختی جدید را برای ما اثبات می‌کند. ما دیگر نمی‌توانیم در چارچوب نظام‌های اونتولوژیک، تئولوژیک و ایدئولوژیک پیشین خویش به فهم جهان کنونی و جهان پیش‌رو و کنش فعالانه و خلاقانه با آن نائل شویم. ما ایرانیان اسیر نوعی تاخر زمانی و تاریخی نسبت به جهان و انسان رسانه‌ای‌شده کنونی هستیم. ما باید بر این تاخر زمانی و تاریخی غلبه کنیم، در غیراین صورت، در فضای دون کیشوتی خود بسیاری از امکانات تاریخی خویش را همچون گذشته از کف خواهیم داد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی
روزنامه بهار- سه شنبه,22 مرداد 1392

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.