رفتن به محتوای اصلی

انتخابات سال نود و دو را می توان نقطه عطف دانست
14.08.2013 - 19:15

پاسخ به پرسش های آقای توکلی

سئوالات :

1- آیا به نظر شما انتخابات 92  رویداد مهم و نقطه عطفی در تحولات سیاسی ایران محسوب می شود و یا همانند سایر انتخابات، نمایشی سیاسی از سوی بیت رهبری بود؟ 

به نظرم آن بخش این پرسش که می خواهد القاء کند که گویی تمام انتخابات در جمهوری اسلامی "نمایش" است، خطای راهبردی است! چون اگر با این دیدگاه به تحلیل رویدادهای پویا و متحول واقعیت سیاسی در ایران بنشینیم، از جای خود بلند نخواهیم نشد. من چنین دیدگاه و نظری ندارم. برخلاف، انتخابات، به ویژه انتخابات ریاست جمهوری و تا حدی مجلس، در جمهوری اسلامی، پس از پذیرش قطعنامه و آتش بس در جنگ، و بالاخص، در خرداد هفتاد و شش، به طور عیان نشان می دهد که "انتخابات" و  استفاده از حقوق شهروندی خود از جمله در مشارکت سیاسی از طریق "رای" و "صندوق انتخابات" تحول کیفی یافته است و از حافظه جمعی به چگالی کنش جمعی فراروئیده است. اگر قرار بود که انتخابات در جمهوری اسلامی نمایش باشد، می بایست صحنه سیاست را بوسید و کنار گذاشت. هرچند این نوع القائات بیشتر به دنبال آن هدف است شاید، که به براندازی و انقلاب مشروعیت و کارت سبز دهد. یا شاید هم بر طبل اصلاح ناپذیري این حکومت می کوبد. بحث اصلاح پذیري و اصلاح ناپذیري یک حکومت امری ممتنع و سهل نیست که بتوان به راحتی حکم درباره آن صادر کرد. نمونه های مثبت و منفی در این زمینه کم نیست. این خطای راهبردی البته به خاطر شاید درک نادرست از دیالکتیک قدرت در جمهوری اسلامی و درک سنتی ما از پدیده قدرت باشد. پدیده قدرت به مثابه این که، قدرت فقط در دست ولایت فقیه یا بیت رهبری است و لاغیر، خطای راهبردی است. قدرت در یک جامعه متکثر است و در جمهوری اسلامی که جمهوری تضادها است، قدرت سرشکن شده است. فقط در یک جامعه تامگرا است که قدرت به طور مطلق در دست پیشوا و رهبر است. قدرت امری فّرار و سیّال است. و همین سیّالیت قدرت است که توزیع قدرت و بازتوزیع آن را ممکن می سازد. هر نیروی اجتماعی که قادر به بسیج مردم بر اساس و حول مطالبات مشخص و عملی جامعه باشد، قادر است به قدرت بدل شود.

با این مقدمه، انتخابات سال نود و دو را می توان نقطه عطف دانست، اگر التفات کرد که بحران سیاست خارجی و بحث هسته ای و اثرگذاری تحریم های اقتصادی که بر شدت منازعات درونی حاکمیت افزوده است، همراه با تلاش برای حذف و طرد نیروهای اصلاح طلب و حتا شخصی مانند هاشمی رفسنجانی، دست به دست هم داده است تا شخصیتی به عنوان پیروز انتخابات شناخته شود که کمتر کسی تا همان چند روز آخر انتخابات به پیروزی او گمان داشت، چه رسد به باور. شکست اصولگرایان در این انتخابات خواست و تمایل رهبر نبود، که سخن از نمایش انتخابات باشد. وارد جزئیات جغرافیای سیاسی شکست اصولگرایان نمی شوم این جا. وارد این بحث نمی شوم که برای مثال فرق میان روحانی و هاشمی  چه بود که هاشمی ردصلاحیت شد اما روحانی به پیروزی رسید! اما این به طور قطع این نیست که بیت رهبری تصمیم گرفت به جای "شناسنامه انقلاب" از "المثنی" آن استفاده کند. نقطه عطف از این جهت است که حلّ مساله هسته ای به شاه کلید حلّ بحران اقتصادی تبدیل شده است. حلّ این بحران به طور الزامی ممکن است به نفع اپوزیسیون و یا افزایش ضربه پذیری جمهوری اسلامی بدل نشود، اما بی تردید از مشکلات عدیده مردم خواهد کاست.

 

2- از دید شما آیا تحقق تغییرات مثبت کوچک در جمهوری اسلامی امکان پذیر است؟ فکر می کنید با رأی به تغییرات کوچک، مردم همچنان خواستار تغییرات اساسی در جامعه و زندگی خود هستند و این دو مکمل یکدیگرند؟ 

پاسخ به این پرسش مثبت است. زندگی در استبداد ادامه دارد. مردم نیازهای روزمره دارند که هر حکومتی باید، و در اصل مایل است، که به آن ها پاسخ بدهد. اگر به بحث کارآمدی و بحران کارآمدی به عنوان یک موضوع نگاه بکنیم و آن را در ادبیات این دو دهه اخیر رصد کنیم، در می یابیم که پاسخ به نیازهای روزمره در جامعه به یکی از اولویت های اصلی جامعه  بدل شده است در ارزیابی خود از کارآمدی و توانایی حکومت. تقویت مطالبه محوری و سیاست های مطالبه محور، از جمله جنبش های اجتماعی مانند جنبش زنان، و حرکت های صنفی، بهترین شاهد این مدعا هستند. تقویت جامعه مدنی، تقویت پاسخ به روزمرگی های یک جامعه است. مطالبه محوری و تلاش برای بهبود شرایط زندگی بخشی از سیاست زندگی است که بستر سیاست رشد و رفاه و دمکراسی است. بهبود شرایط زندگی مستلزم تقویت حق مشارکت سیاسی است. جامعه ای که گریبانگیر فقر است، درد شکم دارد نه آزادی. و شوربختانه بخشی از حاکمیت هم به این موضوع اِشراف دارد. به همین جهت هم هست که هر گام کوچکی برای بهتر شدن شرایط زندگی مردم را خطر و تهدیدی برای خود می داند. به همین جهت هم تباینی برای مبارزه برای اهداف روزمره و آرمان های بزرگ وجود ندارد. دوره صدارت کرباسچی در اصفهان و تهران را از یاد نبریم. بخشی از پروژه دادگاهی کردن کرباسچی از همین جنبه بوده است. از این نمونه ها بسیار است، اما مُشت نمونه خروار است. به ویژه امروز که جامعه جوان ایران دیدگاه ایدئولوژیک و حماسی و قهرمانپروری ندارد و دغدغه های او امور جزئی اما واقعی است. نوسازی جامعه از کوران مبارزه برای امور جزئی عبور می کند. از خُرد است که کلان برمی خیزد! تنافری میان خواست آزادی و بهبود زندگی روزمره در کار نیست. بلکه برعکس. تلاش برای نوسازی و دمکراتیزه کردن جامعه از مبارزه برای بهبود روزانه شرایط زیست فردی و جمعی و تقویت شهرنشینی و آداب شهرنشینی مدرن است که برمی خیزد. هر امر اجتماعی بر امر سیاسی تاثیر می گذارد همان گونه که امر سیاسی بر امر اجتماعی موثر است. میان این دو دیوار چین نیست، بلکه لازم و ملزوم هم هستند. 

 

3- با توجه به حمایت هاشمی رفسنجانی و خاتمی از حسن روحانی، وضعیت اصلاح طلبان درون حکومت در داخل ایران چگونه خواهد شد و در این شرایط اپوزیسیون سکولار- دمکرات چه موضعی را باید اتخاذ نماید؟

به نظرم هرچند اصلاح طلبان توانستند قدرت خود را به رُخ حریف بکشند و با حمایت از حسن روحانی او را به کرسی ریاست جمهوری بنشانند، اما این به این معنا نیست که آنان به صحنه گردانان اصلی سیاست های حکومتی مبدل شده اند یا می شوند. اصلاح طلبان هنوز با آن روزهای اوج خود فاصله دارند. البته این فاصله از قدرت به نفع آنان است. به آنان درس داد، برخلاف مدعای همیشگی آنان، که برای سیاست ورزی و موثر بودن به طور حتم نباید در حکومت بود. اصلاح طلبان به عنوان یک جریان سیاسی-اجتماعی حضور دارند و بخش فن سالار آن ها نیز در کابینه روحانی حضور دارد. اصلاح طلبان در مقابل روحانی باید سیاست اتحاد و انتقاد را در پیش بگیرند. اما با آن مرزبندی روشن هم داشته باشند. اگر بپذیریم که دولت تدبیر و امید روحانی که مایل است دولت فراجناحی باشد، دولتی است که ممکن است به خواست های حداقلی اصلاح طلبان و مطالبات جامعه پاسخ مثبت بدهد؛ کار و وظیفه اصلی اصلاح طلبان بسیج و سازماندهی نیروهای خود برای حضور و مشارکت فعالانه در انتخابات آتی مجلس است. و شرکت فعال در حوزه گفتمان سازی و تقویت و تحکیم جامعه مدنی. سخن علی مطهری را فراموش نکنیم که در صحن علنی مجلس گفت که اگر موسوی راه دیگری در پیش می گرفت، ای چه بسا امروز به جای روحانی رئیس جمهوری ایران می بود! این سخن قابل تامل،  و نشان از درایت است.

نیروهای سکولار-دمکرات به نظرم در مرحله تعلیق بسر می برند. و اگر می خواهند تاثیرگذار باشند، تاثیرگذاری آنان در حضور فعال آنان در مراکز تصمیم گیری سیاست های جهانی و تعامل فعال با اتاق های فکری است که سیاست جهانی در آن رقم می خورد. صرف اعلامیه و بیانیه صادر کردن، سنت سیاسی است که ازحیث تاریخی هم جالب است، اما کلید حل مشکلات نیست. درصد تاثیرگذاری در سیاست در ایران به طور مستقیم برای این اپوزیسیون وجود ندارد، اما به طور غیرمستقیم، از طریق جهان مجازی و کار رسانه ای، می تواند در روشنگری و گفتمان سازی دمکراتیک شرکت فعال کند اما نظر به رهبری مردم از بیرون نداشته باشد. "مردم" در طی زندگی روزمره خود هم مطالبات سیاسی خود را درک می کنند و هم رهبران سیاسی خود را رقم می زنند. اپوزیسیون هنوز نه نیرو است نه قدرت. انگیزه ای است که بیشتر از توبره حضور تاریخی خود می خورد و مشروعیت اش را بیشتر از لحاظ سلبی می گیرد تا ایجابی. این نوع اپوزیسیون در جامعه متکثر و در حال وداع از حماسه  و قهرمان پروری کماکان در حالت جنینی خود قرار دارد. هرچند که روح زمانه ما، روح دمکراسی، آزادی و رشد است. و گفتمان دمکراسی، از جذاب ترین گفتمان های زمانه ما.

 

4- اصلاح طلبان بیرون حکومت و از جمله اصلاح طلبانی که از حاکمیت به بیرون پرتاب شده و در خارج از ایران به سر می برند در شرایط سخت تصمیم گیری قرار گرفته اند؛ به نظر شما، انتخاب روحانی به معنی شکست اصلاح طلبان و اصلاح طلبی در نظام جمهوری اسلامی است؟

خیر. به هیچ وجه. پیروزی روحانی مدیون حضور همین اصلاح طلبان است. حسن روحانی پیروزی خود را تا حدی مدیون خاتمی و عارف و سایر اصلاح طلبانی است که با هاشمی رفسنجانی دست به تدارک نقشه راه زدند. اصلاح طلبان نیز باید به فراخور تجربه درمی یافتند که تندروی و رادیکالیسم به ضرر جنبش دمکراسی خواهی است. نظریه سیاست فراگیر  و دولت ائتلافی در جمهوری اسلامی امر تازه ای نیست. توجه به این نکته که سه روز مجلس در بحث و فحص درباره وزرای پیشنهادی روحانی تحت سایه سیاست های اصلاح طلبان قرار داشت و دارد، بیانگر حضور پررنگ اما غایب اصلاح طلبان است. و قدرت هر جریان و حکومتی به همین قدرت در لحظه غیبت آن است. اصلاح طلبان شکست خواهند خورد اگر بخواهند سیاست های خود را دربست با سیاست های روحانی میزان کنند یا دچار افراط و تفریط شوند. هرچند حضور چند وزیر فن سالار اصلاح طلب ممکن است هر اشتباه این دولت را هم به پای اصلاح طلبان بنویسد. اما آن چه بر این دوره از انتخابات سایه افکند، پیروزی اصلاح طلبان یا شکست اصولگرایان در اصل نبود. شکست رادیکالیسم و پوپولیسم بود که بر همه چیز سایه افکنده بود. تلاش مشترک بخش اکثری از اصلاح طلبان و جناح هاشمی و اصولگرایان معتدل هم از همین روی بود. این به این معنی نیست که از فردا قطار اصلاح طلبان از خارج به سوی ایران حرکت کند. خیر! حمایت از روحانی که نماینده اصلاح طلبان هم نبود، بلکه محمدرضا عارف بود، در جهت امکان سیاست ورزی اعتدالی بوده است نه سیاست ورزی اصلاح طلبانه. بی تردید، نقاط اشتراکی در میان این دو سیاست وجود دارد از جمله تشنج زدائی در حوزه سیاست خارجی و سیاست هسته ای، از جمله بحث عدالت اجتماعی و امنیت زدائی از حوزه های غیرامنیتی و اجرای بندهای مغفول همین قانون اساسی. فراموش نکنیم که مشکلات انباشت شده در جامعه ایران نیاز به اشتراک نظر و مساعی طیف هائی دارد که در کلیات با هم اشتراک نظر دارند. در این کلیات، اصلاح طلبان با اعتدال طلبانی چون روحانی می توانند همفکری و همکاری کنند. بنابراین، نه دوره اصلاح طلبی سرآمده است نه اصلاح طلبان چون در حکومت نیستند، از عرصه سیاست و سیاست ورزی به دوراند!

 

5-  در پایان اگر توضیح دیگری را لازم می دانید بعنوان اخرین پرسش  در این قسمت به آن پاسخ  دهید.

 

به نظرم هنوز زود است از آینده این دولت سخن گفت. اما آن چه مهم است، این است که مبارزه برای تحقق وعده ها و نیازهای جامعه مستلزم آن است که تمام اقشار اجتماعی که به دنبال بهبود شرایط زندگی خود و فرزندان خود هستند، تمام آن کسانی که به دنبال مطالبات صنفی و معیشتی، فرهنگی و هویت طلبی خود هستند، در چارچوب بهره گیری فعال از منفذهای قانونی و روش های مدارا و مسالمت در هر کجا که هستند و کار می کنند، بر روی مطالبات خود پای فشاری کنند و فضای تغییری را که برآیند شکلگیری اراده معطوف به تغییر سیاست ها و دولتمردان اصولگرایی بود هم چنان زنده و پویا نگاه دارند. سیاست روزمرگی ها مطرح است. مبارزه در تمام سطوح برای احقاق حقوق قانونی خود، بخشی از پروژه سیاست به مثابه زندگی نیک است که سبب می گردد فضای فرهنگی جامعه تغییر کند. یکی از تجربیات دولت اصلاحات همین فقدان حضور پررنگ مبارزه روزمره در جهت احقاق حقوق قانونی خود در تمام سطوح جامعه بود. هرچند خود اصلاح طلبان نیز به این امر التفاتی نداشتند. مبارزه برای تغییر مبارزه برای تغییر فقط از بالا نیست. مبارزه از پائین و برای تغییر تحتانی ترین لایه های قدرت در جامعه است. مبارزه مدنی پیشدرآمد مبارزه سیاسی است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

کیانوش توکلی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.