رفتن به محتوای اصلی

پاسخ به جناب یک ایرانی بهائی
30.03.2009 - 21:24

جناب "یک ایرانی بهائی"، هم میهن عزیز، بنده و ملیون ها نفر دیگر از جنم بنده که از بدو باز کردن چشمان مان در جامعه چیزی جز خشم برنامه ریزی شده، سانسور، و تحقیر تجربه نکردیم، هیچ چیزی به جامعه ی بهائی که بطور اصولی هدفی جز حفظ و تامین منافع فرقه ای خود اش ندارد، بدهکار نیستیم. جامعه ی بهائی به مانند یک فرقه عمل می کند و در حالی که مدام از جامعه ی میزبان اش سهم می خواهد، حاضر به هیچ گونه سهم گذاری ای نیست. این یعنی دو رویی اجتماعی. شما نیز اینک در یک بی اخلاقی محض به سر می برید هنگامی که با یک فرد حقیقی وارد گفتگو می شوید و با آنکه در خارج کشور هستید حاضر نیستید با نام و نشان واقعی تان ظاهر شوید. هنگامی که دم از حقوق شهروندی می زنید دوست گرامی، مقدمات رفتار شهروندانه را دست کم رعایت کنید.

خیر، دفاع کردن از حقوق شهروندی بهائیان برای بنده هیچ ارجحیتی از دفاع کردن از حقوق دیگر شهروندان ندارد. برای من میان یک کرد سنی با یک درویش مسلمان، و میان این دو با یک زرتشتی و یا یک یهودی تفاوتی نیست. در این رژیم آب دریاها نیز در امان نیست هم میهن عزیزم، دیگر چه رسد به جان آدمی.

آنچه که اما در این میان بسیار به چشم می زند، بی تفاوت بودن جامعه ی بهائیت نسبت به سرنوشت ملی، بطور اعم، و بی تفاوتی نسبت به شهروندان غیر بهائی بطور اخص است. کسانی هم که از این دو ویژگی بی بهره اند، به عبارت دیگر در مسائل اجتماعی و سیاسی دوشادوش دیگر شهروندان دخالت می کنند، استثنائی هستند موید قاعده.

ما تا به حال ندیده ایم جامعه ی بهائی از سهم به یغما رفته ی ایران در دریای مازندران سخن گوید، و یا به دفاع از خلیج همیشه فارس بپردازد، به این مسئله اشاره کند که چرا بلوچستان تبدیل شده است به منطقه ی نظامی و یا چرا زنان ایران مدام در منگنه قرار گرفته اند. نظر جامعه ی بهائیت در مورد محیط زیست چیست؟ جامعه ی بهائیت چه رویکردی نسبت به طرح خاورمیانه ی بزرگ دارد؟ آیا امروز از هماغوشی باراک حسین اوباما با طالبان میانه رو حمایت می کند؟ آیا جامعه ی بهائیت شنا کردن مهندسان روس را در آب های گرم خلیج فارس منطبق با منافع ملی ایران می داند؟ اصلا ایران برای جامعه ی بهائیت چه فرقی مثلا با شاخ آفریقا دارد؟ آیا به مردمان هر دو منطقه به مثابه ی ماده ای خام که باید در نهایت بهائی شوند نگاه نمی کند؟ مفهوم ایران برای جامعه ی بهائی چیست؟ جامعه ی بهائی چه تعریفی از منافع ملی به دست می دهد؟ آیا کلا برای جامعه ی بهائی هدفی جز تامین منافع فرقه ی خود اش وجود دارد؟ من پیشنهاد می کنم دوستان پیش از آنکه محمد رضا شاه را متهم به این کنند که در فکر قتل عام بهائیان بوده است، فرای فکر کردن به ارتباط میان نمک و نمکدان، کمی هم به پرسش هایی از این دست فکر کنند. چرا که مطمئنم اندیشیدن به این امور ممنوعه، یک کوشش فکری نشاط آور خواهد بود برای دوستان.

خیر، رنج های ناروایی که بر بهائیان رفته است فرقی با رنجی که بر دیگران رفته است ندارد. دوست گرامی، ما زرتشتیان اگر بخواهیم کارنامه ی رنج مان را بیان کنیم که چیزی نیست جز یک هولوکاست ممتد در طول 1400 سال، کار به جایی می رسد که به قول اخوان بزرگ، ابرهای همه عالم روز و شب در دل جنابعالی آغاز به گریستن کنند. نقش مظلومان حرفه ای را بازی کردن، و همزمان بطور سیستماتیک تبلیغ کردن، همزمان هر جا که میسر است در همه ی نهادها در جستجوی هژمونی معنوی بودن و همزمان دم از غیر سیاسی بودن زدن و همزمان داعیه ی فتح جهان را داشتن و همه ی مردم عالم را یک زبانه کردن چیزی جز یک سامانه ی فکری از نظر من تک دیسه ای و بسته نیست که حقیقت و شرافت نخستین قربانیان اش خواهند بود.

ما تا به کنون یک نقد از یک بهائی نسبت به تاریخ صد و اندی سال بهائیت ندیده ایم. اندیشه ی انتقادی در این آئین به میزان صفر است و این یک امر بسیار خطرناک است. محفل ها شما اجتماعات کوچک ولایی هستند که چیزی از ولی فقیه در بُعد میکروسکوپی اش کم ندارند. دو نوع سیستم طرد در میان تان جاری و ساری ست، که نوع قوی اش حتا رفت و آمد اعضای خانواده را با فرد مطرود قدغن می کند. هر یک تان وظیفه دارید که دست کم یک فرد را در طول زندگی بهائی کنید. در سراسر دوران صد و اندی سال گذشته بطور سیستماتیک جنبش باب و ازلیانی از جنم میرزا آقا خان که روشنگرانی درجه ی یک بودند از سوی بهائیت مصادره به مطلوب شده اند، حال آنکه باب از سوی بهائیان تکفیر شد. قره العین بهائی نبود دوست عزیز، قره العین بهائی نبود. و باب نیز حتا حج رفتن و نماز را نیز قدغن کرد، حال همزمان از میراث معنوی چنین انسان هایی مصرف کردن و در همان حال همه ی آثار باب را بطور سیستماتیک از میان بردن هیچ نشانی از شرافت و حقیقت جویی ندارد. دوست عزیز، روی سخنم با شما و آن محافلی که پشت سرتان ایستاده اند است، ما در ساعت صفر تاریخ مان هستیم، همه ی گروه ها باید به میدان آیند و آردهای مان را با هم الک کنیم تا اشتراکا جامعه ای بسازیم مبتنی بر حقیقت و شرافت. کارهای نصف و نیمه جامعه ی نصف و نیمه به بار می آورد و چنین جامعه ای دیگر بخت بقا ندارد.

امروز اگر جامعه ی جهانی بهائی لازم دیده است که در یک معامله ی بزرگ با جمهوری اسلامی برای پس گرفتن سرمایه های اش مسئله ی تیمور بختیار را به میان بکشد، نخست اینکه این امر رازی سربسته نبوده است. همه می دانسته اند، دوم اینکه تیمور بختیار کسی بود که خود شاه را هم خواست ترور کند و بعده ها به صدام پناهنده شد و همانجا نیز از سوی ماموران ویژه ی ساواک ترور شد. اعمال یک چنین موجودی را به رژیمی نسبت دادن که در زیر چتر حمایت آن همه ی ادیان، بدون استثناء بیشترین میزان از مدارا و بردباری حقوقی را در طول 1400 سال گذشته تجربه کردند، هیچ نشانی از شرافت و حقیقت جویی ندارد. این رفتار، رفتاری ست مبتنی بر فرصت طلبی محض، معامله گری، و فقط و فقط به فکر ریش خود بودن.

در این میان مسئله ی 28 مرداد را به میان کشیدن، و آن را به مسئله ی بهائیت ربط دادن یک جادوگری و ابلیس منشی محض است. 28 مرداد اسطوره ای ست که امروز دیگر پایه های چوبین اش را موریانه ها خورده اند، سر پا بند نیست این افسانه. حال در همان زمان که پژوهشگران شجاع و نوین این افسانه را به قول لیوتار شالوده شکنی کرده اند و پیچ و مهره های اش را باز کرده اند، یک سری بیایند و در طی یک معامله ی بزرگ با حکومت ملکوتی خامنه ای برای باژ دادن و باژ گرفتن این مسئله را با قتل عام بهائیان به دست محمد رضا شاه ربط بدهند، خیلی پوزش می خواهم، حتا خر را نیز به خنده وا می دارد.

بهرام چوبینه و امثال او نیز که بخاطر حفظ خوشنامی خود پای این بازی زشت رفته اند به شاه که در این زمینه کارنامه اش مثل خورشید روشن است لطمه ای نمی زنند، پسر اش نیز راه خود را می رود و آنچه که از دست اش برمی آید در آزادی و نجات میهن اش، تا پای جان، انجام می دهد. مشکلی که چنین رفتارهای مبتنی بر فرصت طلبی و سودجویی فرقه ای به وجود می آورند لطمه زدن به وجدان جمعی جامعه است. با شاهرودی به زیر یک لحاف خزیدن چندش آور است، آن نامه ی سرگشاده به شاهرودی به همان اندازه شرم آور است که این مقاله ی سفارشی چوبینه؛ کل این بازی یک بی انصافی برنامه ریزی شده است و دیگر هیچ. آن حکومت را مخالفان چپ و راست اش به جرم بهائی دوستی و یهودی دوستی پنج دهه ی تمام زیر رگبار تبلیغاتی خود خُرد کردند و فروکوبیدند، حال مردمانی که در زیر چتر حمایت او توانستند به بالاترین مقام های اجتماعی و یک رفاه بی مثال برسند آمده اند و انگشت اتهام و افتراء را به سوی او نشانه گرفته اند، آن هم برای پس گرفتن سرمایه های ظبط شده و چند حقوق بازنشستگی؟ زهی تاسف! خجالت آور است این رفتار. اصلا اینجا موضوع محمد رضا شاه نیست، چنین رفتاری فی النفسه زشت است و من به عنوان یک ایرانی از اینکه ببینم هم میهن ام تا بدین درجه نزول اخلاقی کرده است برمی آشوبم و دل ام بر هم می آید.

این رژیم فاشسیستی چون همه ی سامانه های فاشیستی دیگر مردم را وادار به تجزیه اجتماعی کرده است و این مشکل اساسی ماست، که هر کس می کوشد فقط و فقط گلیم خود را از آب بیرون کشد. آن عده ی کم شماری هم که در میدان ایستاده اند و بار نیکی همگانی را بر دوش می کشند، شانه های شان دیر یا زود خُرد می شود و این، پایان زیست اجتماعی یک ملت است.

دوست عزیز، شما شک نداشته باشید، و آنانی که باید بدانند می دانند، من همه ی زندگی ام دفاع از حقوق شهروندی و فرّ و کرامت انسان بوده است، بدون هیچ قید و استثنائی، ناوابسته به جنس، نژاد، و آئین. این بدین معنی نیست که با هر آئینی هماواز باشم. خیر، بنده ارادتی به اسلام و فرزندان معنوی اش ندارم، اما از آزادی وجدان دفاع می کنم و برای ام فرقی ندارد چه کسی زیر مهمیز است، و اینکه آیا آن کسی که اینک زیر مهمیز است خود روزی تازیانه به دست بوده است و یا خیر؟ برای همین نیز حتا بطور علنی از حق مردی از جنم عبدالکریم سروش نیز که یکی از بنیاد گذاران فاشیسم امروز می دانم اش دفاع می کنم. منتها دوست گرامی، در جنم ام دورویی نیست، از روز نخست از دو رویی و سود جویی گروهی بیزار بوده ام و همین گونه نیز از دنیا خواهم رفت. برای من شرافت و حقیقت دو روی یک سکه اند، ایرانزمین اگر تا به امروز پائیده است بخاطر تعهد اش به این دو اصل بوده است، شما بر خدایی که می پرستی هر نامی می خواهی بگذار، نام خدای تو الله است، نام خدای من مزدا، این مسئله ی خصوصی ماست، شرافت و حقیقت اما امور همگانی اند که از سوی همگان باید پاس داشته شوند. من در این بازی ای که جامعه ی بهائی آغاز کرده است، نشانی از شرافت و حقیقت نمی بینم، اگر می دیدم، دفاع می کردم.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.