رفتن به محتوای اصلی

آیا "شواری ملی صلح" برآیند ساخت و پاختِ رژیم بوده است؟
22.07.2008 - 12:21

خشایار رُخسانی

نقش ایرانیان برون مرز در اثر گزاری بر سیاست های غرب و مقابله با شبکه لابی گران

جنابِ آقایِ محمدِ پروین، بیگمان نشاخت کردن ِ(تعیین) پاسداشتِ هوده هایِ (حقوق) شهروندیِ مردم ِایران در جایگاهِ پیش پِیغان ِ( پیش شرط) برایِ استواریِ مراوده هایِ بازرگانی از سویِ اروپا و آمریکا با ملاها، یک پیروزیِ بزرگ برایِ آزادیخواهان و جنبش ِدمکراسی خواهی در ایران میباشد. ولی پرسش مَهین این است که در این نِهیدهایی (اوضایی) که پیغان ها (شرایط) همساز با خواسته هایِ ما نیست چه کاری میتوانیم برایِ رسیدن به آن انجام دهیم؟

آمریکا زمانی به این پیش پیغان رویکردِ خوش نشان میدهد که ما ایرانیان برونمرز بتوانیم نشان بدهیم که نه تنها مردم ِ ایران همدستِ تروریست ها و همپیمان با ملاها نیستند ونکه مردم از آنها بیزار و سزاوار دمکراسی و آزادی نیز میباشند. بهترین راه ای که میتواند آزاده بودن ِایرانیان را به جهان بشناساند، یاری گیری از هنرمندان، خوانندگان و هنرپیشه هایِ ایرانی میباشد. نشان دادن ِچهره ای آزادمنش از ایرانیان به جهان، خویشکاریِ مَهینی (مهمی) است که کسی بهتر از هنرمندان ِ ایران شایستگی انجام آنرا نمی تواند داشته باشد. هنرمندان ایرانی خیلی آسانتر میتوانند با همکاران ِاَنیرانی ( خارجی) خود در اروپا و آمریکا پیوند بگیرند و آنها را در پیوستن به و پشتیبانی از جنبش آزادیخواهیِ مردم ِایران به یاری فراخوانند. بدون اینکه بخواهیم از انجام این کار شانه تهی کنیم، هر ایرانی گُمنام میتواند با نامه نگاری با هنرمندانِ ایرانی و انیرانی و ساستارمندانِ (سیاستمداران) دولت هایِ دمکرات در جهان آزاد ، رویکرد آنها را به جنبش ِآزادیخواهیِ مردم ِایران اندر کشد. از دیدگاه من هنرمندان میتوانند هزار بار بیشتر از ساستارمندان (سیاستمداران) بر روی رویدادهای همبودی (اجتمایی) دَرآیش (تاثیر) داشته باشند.

پُرسِش ِپسین پَلمَسی (اتهامی) است که شما به "شواریِ ملی صلح" وارد آوده اید؛ به این گونه که شما این انجمن را در خاستگاه پادویِ رژیم ملاها پایین آورده و بدنام کرده اید. آیا براستی شما باوردارید که برپاییِ این "شواری ملی صلح" برآیند ساخت و پاختِ رژیم بوده است؟ باوردارید که 60 هموند (عضو) آن از خانم شیرین ِعبادی گرفته تا آقایِ دادفر و هموندانِ "جبهه ملی ایران در تهران" همه مزدور رژیم ملاها هستند؟ تنها برایِ اینکه این نامآوران ِایرانی با برپاییِ این انجمن یا شورا میخواهند از تازش ِاتمی آمریکا و اسرائیل به ایران و سوزاندن مردم و خاک ایران جلوگیری کنند؟ آیا شما بُنیادنامۀ (اساس نامه) این انجمن را خوانده اید و پیام ِخانم شیرین عبادی را نیوشیده اید (گوش داده اید) که در روز ِبازگشاییِ این انجمن از رژیم ملاها درخواست کرد که با پیروی از پیماننامه هایِ سازمان ِملل و خودداری از غنی سازیِ اورانیوم، از پیشآمدِ جنگ جلوگیری کند؟ آیا پیام خانم شیرین عبادی را نیوشیده اید؟ که گفت: "جنگ را نباید که تنها به کشته شدن ِیک سرباز ایرانی با گلولۀِ تانکِ اَنیرانی (خارجی) کرانمند (محدود) کرد. آن ایرانی نیز که گُرُسنه، آواره و بی پناه در خیابان سرگردان است، او نیز کُرپانی (قربانی) جنگ شمرده میشود".

اندیشه برپایی "شورایِ ملی صلح" یک پیشآمد سودمند برایِ آزادیخواهانی میباشد، که تلاش دارند مباره هایِ آزادیخواهانۀِ خود را از راه روش هایِ شهرینگی و شهروندی و با برپایی انجمن هایِ ناوابسته به سامان ِسرشته داریِ کشور (حکومت) NGO به پیش ببرند. اگر دانشجویان و کُنشگران آزادیخواه در ایران پیام ِ "شورایِ ملی صلح" را دریابند و آنرا بین خانواده های خودِ و مردم ببرند، مردم با اندریافتِ مِهَند (با اهمیت) بودن ِ"شورایِ ملی صلح" بدور آن گرد خواهند آمد، زیرا این انجمن میتواند آنها را در یک نهادِ ناوابسته به حکومت سازماندهی کند. اگر مردم با پیوستن به شورایِ ملی صلح و یاری کردن از آن بتوانند آنچنان توانی را به این انجمن پیشکش کنند که این شورا بتواند با یک فراخوان 10000 از مردم تهران را برای پتکارش (اعتراض) به جنگ و جلوگیری از آزِرَنگ (مصیبت) جنگ به خیابان بکشد، آیا باور نمی کنید که این فراپیشی (اقدام) لرزه بر ستونهایِ کاخ ِاستبداد بیاندازد؟ ملاهایِ دژخیم شاید بتوانند به آسانی و بدون هزینه، گِردِهماییِ هَنگَمِه هایِ (اتحادیه های) آزاد کارگری را به بهانۀِ برهم خوردن آسایش ِحکومت، ددمنشانه درهم بکوبند، ولی آنها یارای آنرا نخواهند داشت که با فَراپیش های (اقدامات) سرکوبگرانۀ خود، مردم را از پَتکارِش (اعتراض) به جنگ بازدارند. زیرا برایِ سرکوب و یا به گلوله بستن ِ 10000 شهروندِ تهرانی که تنها برایِ پیشگیری از یک جنگِ در پیش ِرو،َ در خیابان های تهران گردهم آمده اند، باید هزینه ای بس گزاف پرداخت کند.

هر پیشآمدی که بتوان بکمک آن مردم را با کمترین هزینۀِ جانی گردهم آورد، یک پیشآمدِ سودمند و خجسته است که باید برایِ به نمایش گذاشتن ِ توانِ آزادیخواهان و بالا بردن خودآگاهی مردم در راهِ رسیدن به دمکراسی از آن بهره برده شود.

سام قندجي

ghandchi@yahoo.com

آقاي نويدي،

خير. در هر دو موردمنظورم من را غلط فهميديد.

1. در آمريکا برويد و شعار مرگ بر آمريکا بدهيد هم کسي شما را زندان نميکند. من گفتم شعار مرگ بر آمريکا در ايران آزاد بودن دليل دموکراسي نيست ولي اگر کسي شعار مرگ بر ايران داد و توانست زندگي کند، آنوقت ...آيآ من از چنين شعاري حمايت ميکنم. خير. مثال آمريکا را که زدم به اين خاطر بود که در اوج شرايط جنگ ويتنام در اين جامعه پرچم آمريکا را ميشد آتش زد. آيآ در اوج جنگ در ايران ميشد پرچم ايران را آتش زد....بحث من بحثي کلي درباره دموکراسي بود ...

در مورد از اين نمط کلاه درست کردن هم اشتباه فهميديد. منطور من کساني بود که يکباره بحث هاي تاريخي را صبح تا شب مينويسند که گوئي بحث هاي درباره فدراليسم در جنبش ما اين سالها درباره بحث هاي تاريخي بوده است و پان ايرانيسم را بعنوان آينده نگري تبليغ ميکنند. تا آنجا که تشکيلاتهاي کرد که شما به آنها اشاره کرديد مسأله من با آنها همانطور که هزار بار توضيح داده ام اين است که تشکيلات سياسي نبايد بر مبناي قومي باشد. بحث من درباره خون دادن و زحمت کشيدن نيست. خميني و تشکيلاتهاي مذهبي هم در زمان انقلاب خيلي خون دادند ولي اين به معني درست بودن تشکيلات سياسي بر مبناي مذهب نيست. تشکيلات سياسي بر مبناي مذهب يا قوميت راه بسوي فاشيسم است هر قدر هم که طرفدرانش آدم هاي صادقي باشند. به همين علت هم هست که بنظر من کنکره ايران قدرال و حزب دموکرات بايستي منحل شوند و همان زمان قاضي محمد هم حزب قومي غلط بوده است جدا از آنکه قاضي محمد يکي از فدا کارترين فرزندان ايران بوده است.

به هر حال من در اين يآدداشت نميخواستم وارد اين بحث ها شوم. من نظراتم را در قبل نوشته ام و آنها که ميخوانند ميدانند. بحث من در اين جا اين بود که به بحث هاي سالم در اينحا بچردازيم و مثلاً شما به آقاي بهروز ستوده که از فعالين فداکار جنبش سياسي ايران هستند نگويئد "آريا پرست بيمار" چون با ايشان اختلاف نظر داريد. اگر با کسي نميتوانيد بحث کنيد نکنيد. همانگونه که مدتي پيش بنده و شما تصميم گرفتيم با هم بحث نکينم.

کیومرث نویدی

چه کسانی خواهان نابودی ایران اند؟!

جناب قندچی! ۱ ـ مرگ بر امپریالیسم آمریکا با مرگ بر آمریکا تفاوت دارد. در اولی یک سیستم سیاسی ـ اقتصادی (فرضی یا واقعی) مورد تهاجم است و در دومی سرزمینی با یک مردمان مشخص که ممکن است خود قربانی همان سیستم باشند. هر چند در کل این شعار مرگ بر باید از قاموس سیاسی ما حذف شود. اما، مرگ بر مثلا سلطنت پهلوی یا مرگ بر جمهوری اسلامی یا حتی مرگ بر سیستمی که حقوق اتنیکی را نفی می
کند با مرگ بر ایران متفاوت است. در اینجا یک سرزمین با تاریخش و همة مردمانش مورد

 

توهین قرار گرفته
اند. حتی درخواست جدائی بخش یا بخش
هائی از ایران نمی
تواند متضمن شعار مرگ بر ایران باشد. کردستان و بلوچستان و آذربایجان و خوزستان و ترکمن
صحرا هم از ایران جدا شوند، باز آنچه باقی می
ماند (که مجموعة جمعیتی آن فارس و کرد و ترک و بلوچ و ترکمن و.... هستند) نامش ایران خواهد بود. با گنجینه
ای فرهنگی که بخشی بزرگ از میراث بشریت است. شعار مرگ بر ایران چیزی جز موعظة نفرت نیست و موعظة نفرت باید ممنوع باشد. دست کم باید با جریمة نقدی سنگینی مجازات شود؛ حتی در فردای پس از جمهوری اسلامی. به ویژه، در حال حاضر باید توجه کرد که احتمالا این گماشتگان رژیم هستند که به نام ترک و کرد و بلوچ با نام
های مستعار برای ایجاد وحشت اینجا و آنجا این شعار را سر می
دهند. تا آنجا که تحربة من نشان می
دهد به هیچ نصیحت و توصیه و تذکری هم گوش نمی
دهند.

تا آنجا که از سخنان شما دریافته
ام، شما مطالبات اتنیکی را بر حق می
دانید؛ تنها کسانی و سازمانهائی را که از همان اتنیک
ها هستند و در راه تحقق آن همان مطالباتی که شما هم قبولشان دارید مبارزه می
کنند قبول ندارید و متهمشان می
کنید دویده
اند از این نمد کلاهی برای خود دست و پا کنند. با قبول ریسک ترور شدن و سربه دار سپردن و لینچ شدن؟ عجب کلاهی!

ناهید حسینی

برادر بی قراره...

ما را چی می شود دوستان؟

با خواندن این گزارش، احساس کردم من نیز همراه این دوستان به سنندج رفتم. نتوانستم اشک نریزم، دردلم صدها بار خواستار آزادی فرزاد کمانگیرشدم، خواستار آزادی دیگر جوانان شریف و لایقی که وجود آنان عزت، احترام و سربلندی برای کشورمان می آوریند شدم. خواستار آزادی دانشجویان دربند شدم. خواستار توقف اعدام شدم ولی از کی؟ نمیدانم! من براستی یک نکته را نمیتوانم درک کنم و آن اینکه چگونه ممکن است رژیمی اینگونه فرزندان ارزشمند خود را اعدام و یا زندانی کند؟ چگونه ممکن است انسانی را به خاطر خوب بودن از بین ببرند؟ اخیرأ دکتر کامیار و آرش علایی که از پاکترین و ارزشمندترین جوانان ایران هستند را در زندان اوین حبس کرده اند، گناه آنان جز خدمت به معتادان و مبتلایان به ایدز چیز دیگری نیست. گناه فرزاد کمانگیر نیز کمک به بالا بردن سطح سواد فرزندانمان در کامیاران بوده است. ما را چی میشود دوستان؟ لبانت رامی بویند که مبادا گفته باشی دوستت دارم!

مزدک

مدينه فاضله قومي

با درود من نیز فکر نمی کنم و امیدوارم که اکثریت مردم عادی ایران به اراجیف این افراد توجهی نداشته باشند. اینها هدفی جز پراکندن تخم نفاق و جدایی و کینه و دشمنی بین مردم ندارند.بدبختانه از بهمن 57 تاحالا بعناوین مختلف گاه با انشعابهای انقلابی!و گاه با درگیریهای خونین این ملت سازان حرفه ای موفق به پراکنده گی در جنبش سراسری

ایرانیان گشته و بزرگترین علت موفقیت حرامیان اسلامی بوده اند.به بحثها و نوشته هایشان که دقت کنی مشتی اراجیف از بخارات معده مشتی آدمهای عقده ای وورشکسته گان سیاسیست و هیچگونه صداقتی نه درعمل و نه در کلامشان نیست.ولی بدبخنانه گاه همین مقدار ترشحات مغزهای علیل و بیمار کافی است که ابلهانی را بسیج نموده تا عالمی را به آتش کشند.و دوباره قلدری دیگر را بر جان و مال ایرانیان سوار گردانند.

جمال

برادر بی قراره...

ادامه‌ سخن با آقا کیومرث نویدی . ولی قبل از ادامه‌ سخن با آقای نویدی توجه‌ جناب مزدک را به‌ نوشته‌ای در رابطه‌ با فجایع قارنا و کشتار مردم بیدفاع قرنا بدست ارتش ایران در کردستان جلب میکنم این نوشته‌ را آقای بهزاد خوشحالی نوشته‌ این بخش قرنا بخش کوچکی از نوشته‌ ایشان میباشد که‌ مسائل با فاکت از زبان روزنامه‌های جمهوری اسلامی و مسئولان ایران بیان میشود .جناب مزدک لطفأ فجایع قارنا را از زبان عاملان آن بخوانید . http://renesans.info/articles.php?id=6778 و ادامه‌ مطلب در رابطه‌ با کامنت جناب نویدی

جناب نویدی در کامنت خود این چنین به‌ من (جمال ) تذکر میدهند. ما داریم تلاش می
کنیم اعتمادسازی کنیم و کسانی چون شما کارشان شده
است این که گند بزنند به همة تلاش ما.

جناب آقای نویدی با این شیوه‌ بیان مطلب جای صورت مسئله‌ را عوض میکند

جناب نویدی من در پائین به‌ این مسئله‌ بر میگردم در رابطه‌ با شخص شما و اعتماد سازی شما ولی فعلأ اجازه‌ دهید نکاتی را در رابطه‌ با اعتماد سازی ملت کرد بیان کنم و من در این کامنت تنها 30 سال اخیر حاکمیت جمهوری اسلامی را در رابطه‌ با اعتماد سازی در نظر دارم .

ملت کرد در رابطه‌ با اعتماد سازی درست در اوایل انقلاب یکی از سازمانهای سراسری ایران چریکهای فدائی خلق ایران را به‌ عنوان یکی از اعضاء هیئت نمایندگی خلق کرد پذیرفت و این سازمان غیرکردی و سراسری ایرانی در تمام مذاکرات ملت کرد با هیئت دولت شرکت داشت و طرف مذاکره‌ بود ولی درست 2 ماه بعد پایان مذاکرات سازمان چریکهای فدائی خلق ایران امام خمینی را ضد امپریالست خطاب کرد و به‌ دفاع از جمهوری اسلامی ایران برخاست و همان احزاب کرد را که‌ تا دیروز همراه آنان با دولت مذاکره‌ میکرد آنان را ضد انقلاب و عوامل پالیزبان و در نشریات داخلی خود به‌ اعضاء خود یعنی چریکهای فدائی اعلام کرد که‌ در شناسائی ضد انقلاب (نیروهای احزاب کرد) دستگیری آنها با سپاه پاسداران همکاری کنید .

اعتماد سازی حزب دمکرات کردستان بعد از اعلام شورای ملی مقاومت به‌ همکاری با این شورا و سازمان مجاهدین روی آورد.و همین سازمان مجاهدین خلق (ایران) همراه صدام دست به‌ کشتار ملت کرد زد تا جای که‌ نوار ویدئوی رئیس جمهور مهرو تابان مریم رجوی وجود دارد که‌ اعلام میکند در در گیری با کردها از فشنگ استفاده‌ نکنید کردها زیر چرخ تانکهایتان له‌ کنید.

اعتماد سازی کومله‌، در این رابطه‌ کومله‌ برای اعتماد سازی تعدادی فاشیست ایران گرا منجمله‌ منصور حکمت، حمید تقوای، ایرج آذرین ، رضامقدم بنام نامی گرو سهند برای تشکیل حزب تراز نوین ایران حزب کمونیست خوب شنیدید تشکیل یک حزب تمام ایرانی تمام امکانات کومله‌ در اختیار این جنابان قرار گرفت و آنها رهبر حزب و اعضاء دفتر سیاسی کومله‌ و حزب شدند ، و همین اعتماد سازی باعث شد کومله‌ را به‌ نابودی کشاند و این جنابان تمام اسناد داخلی کومله‌ را درآخر در اختیار سازمان اطلاعات عراق وصدام قرار دادند .

بازم اعتماد سازی حزب دمکرات هامنطور که‌ خود شاهدید این حزب در رابطه‌ با این اعتماد سازی یکی از بزرگترین رهبران خود را بر سر میز مذاکره‌ با ایران از دست داد دکتر قاسملو .

اعتماد سازی ،دبیر حزب دمکرات کردستان دکتر شرفکندی در آلمان همراه احزاب سراسری ایرانی بنام اپوزیسیون ایرانی جلسه‌ای در رستوران میکونوس برلین میگذارند و همان جنابانی که‌ من و شما باید به‌ آنها اعتماد کنیم اپوزسیون ایرانی زمان و مکان و چگونگی جلسه‌ میکونس را تمامأ در اختیار سفارت ایران برای کشتار کردها قرار میدهند .

نمونه‌ای از زمان شاه اعتماد سازی مبارزان کرد عراق به‌ ایران اعتماد میکنند و شاه آریامهر در عرض 24 ساعت 4 میلیون کرد آریائی همچون آریامهر را در 1975 با قرار داد الجزایر به‌ مسلخ صدام میفرستد.

جناب نویدی عزیز لباس اعتماد سازی به‌ تن شما گشاد است شما نمایندگی ملت کرد را ندارید پس این اعتماد سازی را فقط از طرف خود بیان کنید ملت کرد برای این اعتماد سازی بهائی بس بزرگ پرداخت کرده‌ . این اعتماد سازی را ملت کرد نیست که‌ باید فراهم کند این ملت فارس نخبگان فارس و احزاب سراسری ایرانند که‌ باید اعتماد ملت کرد را به‌ دست بیاورند اگر کسانی دم از تمامیت ارضی ایران میزنند اگر کسانی به‌ هم زیستی مسالمت آمیز ملت کرد با ملت فارس در یک کشور اعتقاد دارند باید تمام و کاملأ حقوق ملت کرد را بدون اما و اگر و چون و چرا به‌ رسمیت بشناسند اعتماد سازی با گفتن اقوام ، یا پاره‌ ملت یا بهره‌ ملت یا اگر شما قوم باشید ما هم قوم هستم به‌ وجود نمی آید ‌مچنانه‌ که‌ گفتم این ملت کرد نیست که‌ برای ماندن در ایران باید اعتماد سازی کند بلکه‌ بر عکس این دیگران هستند که‌ خواهان تمامیت و یکپارچگی این کشور هستند باید اعتماد ملت کرد را برای زیستن در این سرزمین فراهم کنند

پیروز شریف

jamali@ parseng.com

حقوق بشرو جامعه مدنی و همآهنگی میان طبقات و گروهها واقوام و ... نیاز به یک فرهنگ مردمی و جهانی دارد

از رويكرد خانم شيرين عبادي به دموكراسي و حقوق بشر

تا فرهنگ سيمرغي ايران زمين

پیروز شریف

از ایران

خانم شيرين عبادي در مصاحبه يكشنبه 17 ديماه برابر با هفتم ‍ژانويه 2007 ساعت 9 شب به وقت تهران با صداي آمريكا مطالبي در رابطه با دموكراسي و حقوق بشر در ايران ايراد كردند كه رئوس رويكرد ايشان و برهان هاي پس ذهن ايشان به مقولات ياد شده به شرح ذيل ميباشد:

1- دموكراسي به لحاظ نظري انواع گوناگون دارد كه مهمترين عنصر آن نظام انتخابات مي باشد.

2- جدايي دين از سياست به تنهايي بيانگر دموكراتيك بودن نظام تلقي نمي شود. مثال ( نظام لاييك تركيه و كشورهاي مشابه ديگر )

3- نظام جمهوري اسلامي بسيار دموكراتيك تر از كشورهاي نظير عربستان سعودي و ديگر كشورهاي عرب حوزه خليج فارس است به دليل اينكه در كشورهاي ياد شده يا انتخابات اصلا وجود ندارد و يا اينكه ميزان مشاركت مردم به اندازه ميزان مشاركت مردم در جمهوري اسلامي نيست.

4- دموكراسي در آمريكا به دليل دو حزبي بودن نيز به لحاظ تئوريك دموكراسي كامل تلقي نمي شود و دموكراسي است كه يك پله از دموكراسي موجود در جمهوري اسلامي بالاتر است.

5- شرط دموكراتيك بودن كشورها وجود انتخابات و رعايت موازين حقوق بشر مي باشد.

6- صرف ديني بودن يك حكومت به مفهوم غير دموكراتيك بودن آن نظام تلقي نمي شود بلكه رعايت حقوق بشر است كه به يك نظام مشروعيت مي دهد.

7- قوانين ضد حقوق بشري موجود در جمهوري اسلامي در رابطه با حقوق زنان ( حق ديه نصف مرد،‌حق داشتن 4 زنت بعلاوه هر تعداد صيغه توسط مرد ، حق نامساوي ارث زن نسبت به مرد ) از خود اسلام نيست و براساس تفسير هاي غلط حاكمان و قانون گذاران جمهوري اسلامي است زيرا در كشورهاي اسلامي ديگر نظير تونس ،‌مالزي ، مراكش و الجزاير عليرغم اسلامي بودن اين كشورها چنين قوانيني يا تفسيري از اسلام وجود ندارد و يا اينكه در كشور ايران آيت الله صانعي مخالف اين قوانين هستند.

8- عدم رعايت موازين حقوق بشر توسط ر‍ژيم كنوني وجود دارد و ايشان و سازمان مرتبط با ايشان به اين موارد هميشه اعتراض كرده اند.

9- مردم از ايشان به عنوان برنده جايره صلح نوبل نبايد توقع داشته باشند كه تنها فريادگر بي عدالتي ها و نقض قوانين حقوق بشري باشند، زير ايشان يك وكيل هستند و حقوقي صحبت ميكنند و نمي توانند به ديگران يا حاكمان فحاشي كنند.

10- دوران انقلاب ها گذشته است و اصولا انقلابها به دليل هرج و مرجي كه پس از پيروزي ايجاد مي كنند هيچ كس از انقلاب ها منتفع نمي شود و در نتيجه بايد راهكارهاي اصلاح طلبان و نيروهاي ملي-مذهبي درون كشور را براي اصلاح تدريجي پذيرفت زيرا اين راه هزينه هاي كمتري دارد .

فرمايشات خانم شيرين عبادي همانگونه كه در بالا ارائه شده است حاوي برهان هاي سست و سفسطه هايي است كه لزوم كار تئوريك و روشنگري بنيادين و اساسي بيشتر در زمينه مباني نظري و عملي دموكراسي را براي نيروهاي سياسي طرفدار دموكراسي در خارج برجسته مي سازد. من انجام اين مهم را به انديشمندان ايراني و نيروهاي سياسي خارج از كشور واگذار ميكنم ، چون خود را در اندازه آن نمي بينم كه از عهده جامع و كامل كار پاسخگويي در اين زمينه بر بيايم و فقط در انتها به طرح برخي از پرسش هاي شخصي خود به عنوان يك ايراني از ايشان مي پردازم . از انجا كه مشابه براهين خانم شيرين عبادي سالهاست كه در ايران توسط نيروهاي اصلاح طلب مشاركتي و ملي – مذهبي ها به خورد طرفداران خود و مردم داده مي شود ،‌لزوم يك كار اساسي توسط نيروهاي سياسي خارج از كشور و انديشمندان مستقل براي واكاوي و سنجشگري اين قبيل برهان ها ي سفسطه آميز و نقد بنيادين اسلام بيش از پيش احساس و به يك ضرورت تبديل شده است كه جا دارد به طور جدي به آن پرداخته شود.

و اما پرسش هاي من به عنوان يك بيننده برنامه مصاحبه ايشان در ايران

1- سركار خانم عبادي شما وقتي از عدم تعارض اسلام و دموكراسي صحبت مي كنيد ، ايا اسلام را كه بدون زور تاويل و تفسير از خود مي تراود مطالعه و با خرد خود سنجشگري كرده ايد؟ اگر بلي نتيجه بررسي ها و سنجشگري هاي خود را براي مردم منتشر كنيد. اگر نه پس بر چه اساسي چنين حكم مردم فريبي از موضع يك حقوق دان و برنده چايزه صلح نوبل صادر مي فرماييد؟ آيا تعدد زوجات ، صيغه و فرمان هاي قتلو قتلوي كفار و دگر انديشان در خود قران نيامده است و ناتشي از تفسير غلط برخي از روحانيان تند رو مي باشد؟ چرا در چشم مردم ايران خاك مي پاشيد آنهم مردمي كه 28 سال است با از دست دادن جوانان خود در جنگي كه بيهوده 8 سال به درازا كشيد و حدود 4 ميليون معتاد ،‌زن خياباني ، كودك خياباني ، فقر و فلاكت و بيكاري و هزاران بيماري اجتماعي ديگر براي مردم به ارمغان آورده است.

2- خانم شيبرين عبادي وقتي صحبت از بالا بودن هزينه انقلاب مي كنيد و خواهان اصلاح تدريجي حكومت ديني ولايت مطلقه فقيهي در ايران هستيد هيچ مقايسه كرده ايد كه در انقلاب به اصطلاح شكوهمند اسلامي چند نفر كشته و مجروح شدند و در اين 28 سال حكومت اسلامي با اصلاحات تدريجي اش تا كنون چه تعداد نفر از دگر انديشان و مبارزان راه دموكراسي و عدالت كشته ،‌زنداني، و يا آواره ديار غربت شده و چه خانواده هايي كه از هم نپاشيده اند. وجود 4 ميليون معتاد در يك جامعه متصل به خدا و امام زمان بيانگر چيست و اين هرينه را كدام طبقه اجتماعي داده است . وجود بيش از 30 در صد نرخ بيكاري در جامعه هزينه نيست.

3- خانم شيرين عبادي صادقانه به خود نگاه كنيد ،‌ راست بگوييد آيا مشهوريت جهاني خود را مرهون رزيم ديني ولايت فقيهي كه به اعتقاد شما تا حدودي هم دموكراتيك است ( جون بر خلاف عربستان در اينجا انتخابات برگذار مي شود) نيستيد؟ اصولا در يك جامعه دموكراتيك غيرديني آيا به امثال خانم شيرين عبادي ها نيازي است و اصلا در چنين جوامعي آدمهاي مثل شما فرصت مشهور شدن و سفر دور دنيا رفتن به بهانه حقوق بشر پيدا مي كنند؟

4- خانم شيرين عبادي شما كه ادعاي حقوق داني داريد و متخصص حقوق بشري هستيد و اسلام شناس متبحري هم هستيد،‌آيا تا كنون فرصت مطالعه فرهنگ اصيل (‌فرهنگ سيمرغي ) ايران را كه پروفسور جمالي بيش از 40 سال از عمر گرانقدر خود را صرف آن نموده است مطالعه كرده ايد؟ اگر نه پاسخ دهيد چرا يك فعال حقوق بشري و برنده جايزه صلح نوبل با فرهنگ مملكت خود بيگانه است ، انهم در عصر ماهواره و اينتر نت. چطور شما وقت داريد دور دنيا راه بيفتيد و براي خارجي ها درس حقوق بشر بگذاريد ، انهم از نوع اسلامي اش ولي وقت نداريد درون اينتر نت يكبار هم شده نام استاد منوچهر جمالي يا حتي فرهنگ اصيل ايراني را جستجو كنيد تا با اقيانوسي از پزوهش هاي استاد جمالي مواجه شويد تا چشم شما را نسبت به فرهنگ اصيل ايرانزمين ( فرهنگ سيمرغي ) باز كند تا متوجه شويد كه اعراب تازي و اسلام آنها چه گوهري را از مردم ايران زمين ستانده و چه خرمهره اي به مردم ايران غالب كرده اند.

5- خانم شيرين عبادي شما و آقاي خاتمي كه ظاهرا اهل فرهنگ هستند و صحبت از گفتگوي تمدنها مي كنند،‌ و همينطور كساني مانند دكتر سروش و ملي مذهبي ها يا كوريد و يا خودتان را به كوري زده ايد كه تا كنون نتايج بيش از چهل سال پژوهش يك انسان شريف و دردمند ايراني را كه قلبش براي فرهنگ و مردم ايران مي تپد نديده ايد و يا ديده ايد و سكوت كرده ايد. انكه بايد جايزه صلح نوبل به او داد شما نيستيد اگر اين جايزه ارزشي هم داشته باشد حق استاد جمالي است. آقاي خاتمي نماينده ايران براي كفتگوي تمدن ها نيست . چرا شما و اصلاح طلبان حكومتي و ملي مذهبي ها چشمان خود را بشته ايد و پژوهشهاي استاد جمالي را نمي بينيد؟ استاد كه مجاني آنرا در سايت هاي مختلف گذاشته است . اگر ديده ايد و خوانده ايد چرا سكوت اختيار كرده ايد و دم بر نمي اريد؟ چگونه است من شهروند معلوم نيست درجه چندم در حكومت ديني ولايت فقيهي با همين امكانات معمولي توانسته ام استاد را در اين دهكده جهاني پيدا كنم و هزاران پرسش بي پاسخ مانده درد ورنج مردم ميهن ام را در آثار و انديشه هاياستاد جمالي پيدا كنم و شما وامثال آقاي خاتمي مدعي تمدن ايران و ديگر نيروهاي ملي و مذهبي قادر به اينكار نشده ايد. جايي كه همگي شما خود داراي وب سايت هستيد و ميدانيد وب سايت چيست و موتورهاي جستجو گر گوگل و ياهو چگونه كار مي كنند.

6- خانم شيرين عبادي اگر آثار استاد منوچر جمالي را خوانده بوديد آنوقت مي فهميديد كه تفاوت دين در فرهنگ كهن و اصيل ايراني ( فرهنگ سيمرغي ) با اديان ابراهيمي و از جمله اسلام از كجا تا به كجا ست و در مصاحبه خود با صداي آمريكا مدعي سازگاري دين اسلام با دموكراسي نمي شديد و اين چنين جهل و ناداني خود را در يك رسانه جهاني به مردم كشور خود اعلام نمي كرديد.

7- خانم عبادي فرض مي كنم كه شما و ديگر اصلاح طلبان حكومتي و نيروهاي ملي- مذهبي تا كنون استاد جمالي ( كاشف فرهنگ زنخدايي ايران يا فرهنگ سيمرغي ) را نمي شناخته ايد. آدرس هاي ايشان را برايتان مي نويسم تا براي سنجش سطح دانش و بينش خود نسبت به فرهنگ ايران به انها مراجعه كنيد تا اگر تا امروز مي توانستيد ادعا كنيد كه وجود شخصي به اسم پروفسور منوچهر جمالي بي اطلاع بوده ايد در اينده بهانه نداشته باشيد. در خاتمه تقاضا دارم آدرس هاي ياد شده را براي آقاي خاتمي ، آقاي سروش ، آقاي سحابي ،‌و ديگر نيروهاي ملي و مذهبي كه مي شناسيد نيز ارسال كنيد.

jamali.info

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.