رفتن به محتوای اصلی

دمکراسی هیچ ربطی به تمدن صنعتی ندارد
11.06.2008 - 12:21

 انتخاب کامنت ها و تنظیم از کیانوش توکلی:

محمود

نگاه می
کنیم و نمی
بینیم

آقای نویدی، اگر به عنوان مقاله نویس پاسخگو به سوالات خوانندگان نیستید چگونه از دولت ها باید توقع پاسخگویی داشته باشیم؟ اکثریت سوالها را بدون پاسخ گذاشته اید. هنوز مرجع نقل قول از اعلامیه را درج نکرده اید و این طفره رفتن از مسئله شک برانگیز است. همه ی استدلال شما به حق طلاق معطوف به این ماده از اعلامیه، و یا درست تر، قرائت شما از آن است. اگر ابطال شود این قرائت، مسئله حق طلاق هم که شما آن را ارجاع به اعلامیه جهانی داده اید منتفی ست. هنوز شعر ترکی از نظامی را که ادعا کرده اید ذکر نکرده اید. صحیح نیست مسئله ای را مدعی شدن و سند هم ارائه نکردن. هیچ نظریه پردازی چنین نمیکند. هنوز نگفته اید ملاک ایران مرده و ایران زنده برای شما چیست و اینکه چرا عده ای باید کرم بگذارند در آرامگاه کوروش.

و اینکه گفته اید فرقی نمیکند بیانات شما نظر باشند و یا نظریه، بسیار ناشی گرانه است. فرق اساسی است میان نظریه و نظر. نظر را هر کس دارد. نظریه مبنی و اصول دارد که باید رعایت شود و از طرف دیگران اثبات پذیری اش، در مورد علوم انسانی بطور نسبی، پذیرفته شود. وگرنه حتا با رعایت تمام اصول نیز، تا زمانی که پذیرفته نشود، یک فرضیه باقی می ماند. بیانات شما تا زمانی که سند ارائه ندهید، فرضیه هم نیستند، بلکه نظر صرف اند. آن نظراتی که مخدوش هستند و نظر دهنده حاضر به پاسخگوئی سوال ها نیست.

طبیعتا صحبت از ابطال پذیری تام به این معنی ست که هر نظریه ای، ابطال پذیر است و نه اینکه هر نظریه ای باطل است. و در مورد اینکه میگوئید کردها از لحاظ نژادی ایرانی نیستند هنوز سند نیاورده اید. آیا پژوهشی خاص مورد استناد شما بوده است و یا اینکه از خود میگوئید؟ اگر مورد اول است، لطفا سند را ارائه دهید. اگر مورد دوم است بر چه اساسی چنین میگوئید؟ نژاد شناس هستید و یا آموزش حرفه ای دیده اید؟ لطفا توضیح دهید

اینکه گفته اید بدون دمکراسی تمدن صنعتی ممکن نیست. این یک نظریه نیست. نظر است و نظر را با نظر میتوان رد کرد که البته هنری نیست. میتوان در پاسخ نظر شما نظر داد: دمکراسی هیچ ربطی به تمدن صنعتی ندارد، اگر میتوانید ابطالش کنید!

هر وقت نظریه و یا به احتمال بیشتر، فرضیه ای در این زمینه تولید کردید میتوان در مورد آن گفتگو کرد. در این مورد البته باید توضیح دهید که منظور از دمکراسی چیست. اگر منظور دمکراسی لیبرال باشد، واضح است که تمدن صنعتی بر این دمکراسی که عمر اش به شصت هفتاد سال بیشتر نمی رسد، به فاصله ی چندین سده مقدم است و این هسته ی احتمالی فرضیه شما را از پیش متلاشی میکند. تمدن صنعتی سده هاست که تشکیل شده است.

ولی اگر منظور دمکراسی نسبی ست، که این نیز در آتن بوده است و دو و نیم هزاره ای بر تمدن صنعتی متقدم است و ربطی به این موضوع ندارد. به عبارت دیگر، ارتباطی منطقی میان دمکراسی و تمدن صنعتی نیست. یکبار دمکراسی متقدم بوده است و یکبار تمدن صنعتی! نتیجه معکوس اینکه هم میتوان غیر دمکرات بود و تمدن صنعتی داشت: مثال چین تا به امروز و برزیل تا چندی پیش و روسیه از اول تا امروز و هند تا همین چندی پیش و ژاپن تا پیش از جنگ و مثال های دیگر و هم میتوان دمکرات بود و تمدن بازرگانی و کشاورزی داشت مثل دمکراسی های باستانی.

محسن کردی

من مدتهاست که دلم نمیخواهد وارد بحثهای قومی و ملی بشوم. کامنتهای شان را هم دیگر نمی خوانم. اما گاهی یک نگاه گذرایی دارم. آیدین تبریزی نوشته است؛ "ترکهای ایران که سالها تحقیر شده بودند و از هویت خود "شرمنده" بودند و نه تنها در تهران که در تبریز و شهرهای دیگر آذربایجان سعی می کردند که با بچه هایشان فارسی حرف بزنند تا حداقل آنها لهجه نداشته باشند تا تحقیر شوند! امروز با دیدن پیشرفت ترکیه، می روند که از زیر این بار سنگین یک قرن تحقیر، رها شوند و هویت خود را بدون شرمندگی و با افتخار اعلام کنند". من بیست سالی است که در ایران نبوده ام. تا وقتی که در ایران بودم، در ارتش ایران، که از همه نقاط ایران در آن همکار داشتم، فرادست و زیر دست ترک داشتم، و با آنها رفت و آمد خانوادگی داشتم، و چندتایی از صمیمی ترین همکارانم را که رفت و آمد خانوادگی هم داشتیم بچه های آذربایجان تشکیل میدادند. یا باید من کور و کر بوده باشم یا اینکه این حرفی که آیدین میزند حقیقت نباید داشته باشد یا اگر حرفش درست باشد باید چنین احساسی برای یک ترک بطور مصنوعی و تلقینی در این سالها رخ داده باشد چرا که من آدم کم هوشی نیستم. به اندازه کافی در اجتماع در آن زمان گشته بودم که معنی اشاره یک چشم یا تکان خوردن گونه در اثر خشم را ببینم. چگونه است که من هرگز هرگز و هرگز و هرگز، چنین احساس تحقیری را که آیدین مدعی آن است در همکارانم حس نکردم؟ من میدانم که آنها هرگز و هرگز پروایی از بر زبان راندن منویات قلبی شان نداشتند و در خلوت باهم زیر و روی خمینی و رژیمش را یکی می کردیم ازبس فحش میدادیم یا بحثهای سیاسی میکردیم. غیر ممکن است که چنین احساس تحقیری در آنها وجود میداشت و آنها بروز نمیدادند. شاید یکی خجالتی باشد اما دیگری و دیگری و دیگری چه؟

اگر جوکها را می گویید، من اینها را اصلا از مصادیق تحقیر به حساب نمی آورم. این انحراف بحث است. جوک در مورد ناموس رشتی ها بسیار بدتر است اما رشتی ها چرا مثل شما احساس تحقیر نمی کنند؟ برای آنکه شما در پی سوء استفاده از جوکهایی هستید که با تحقیر هیچ ارتباطی ندارند. شماها منظور دیگری دارید و از جوک برای تهییج مردمانی نا آگاه استفاده میکنید که منظور اصلی شما را درک نمی کنند. تحقیر یعنی اینکه شما به سلمانی بروید ببینید آنجا نوشته شده "از اصلاح سر ترکها معذوریم" یا نظایر این را در رستورانها، اتوبوسها و غیره بیاورند. کدام تحقیر جناب آیدین؟ اگر تو احساس تحقیر می کنی، یا هر تعداد آذربایجانی در مقیاس هزاران.. بروید نزد روان پزشک!! این حس تحقیر در تو یک توهین به من فارس زبان است. به من میگویی نژاد پرست که مصادیق عینی اش را در بالا آوردم چیزی که اصلا در من و در سایر هم میهنان فارس زبان نیست. این کیانوش توکلی هم اینجا عقده تراپی باز کرده که هر بی سروپایی بیاید اینجا خودش را خالی کند و ما را عصبی کند.

وقتی با این همقطاران ترک یا کرد رفت و آمد خانوادگی داشتیم آنها خیلی عادی با همسرشان به زبان محلی شان سخن می گفتند که ما نفهمیم مثلا می گفتند برو میوه بیشتر بیار یا چایی بیار یا ... کدام تحقیر آقای آیدین؟ این حرفها برای من قابل پذیرش نیست. یا باید از ایران جدا شوید، یا اگر میخواهید در ایران فرزندتان پیشرفت کند باید به زبان فارسی و انگلیسی او خیلی اهمیت بدهید تا ارتباطش با همنوطنانش و جهانیان برقرار شود. زبان محلی هم بسته به اهمیتی که میدهید باید بیاموزد. ما در سوئد علیرغم همه ارق ملی مان معمولا بچه های مان فارسی را خوب حرف نمی زنند. یعنی بد نیست اما مثل ما حرف نمی زنند. اما ما اصلا احساس تحقیر نمی کنیم. پس این بسته به خود افراد است که از هویت شان شرمگین باشند یا نباشند اگر نه کدام سوئدی به خودش اجازه میدهد که مرا تحقیر کند؟ چه کسی در ایران به خودش اجازه میدهد که تو را بعنوان ترک تحقیر کند؟

کیومرث نویدی

نگاه می
کنیم و نمی
بینیم

آقای محمود. اگر سری به آرشیو نویسندگان سایت بزنید و روی نام من کلیک کنید، چنید (فکر می
کنم ده یا یازده) مقاله خواهید دید تحت نام کلی نتایج وارو. در آن مقاله
ها من نشان داده
ام چرا آزادی
های مصرحه در میثاق جهانی حقوق بشر سنگ و ساروج یا مصالح تمدن صنعتی هستند.

شما تمدن صنعتی را با صنعتی شدن اقتصاد یکی می
گیرید. انباشت اولیه سرمایه و آغاز صنعتی شدن با دیکتاتوری هم ممکن است و اصلا فقط با دیکتاتوری ممکن است. اینجور دیکتاتوری
ها را می
گویند دیکتاتوری توسعه (دیکتاتوری مصلح) اما، بدون دموکراسی و آنجا که آزادی
های فردی و اجتماعی وجود ندارد، چنین صنعتی شدنی تنها با اتکای به بازار خریدندة خارجی می
تواند نسبتا جایگزین شود. چین کنونی نمونه
ای از چنین اقتصادی
ست. یک فاجعه است و اگر آزادی ندهد، اگر به دموکراسی و آزادی احزاب رو نیارد روزی منفجر خواهد شد.

تمدن صنعتی هنگامی مستقر می
شود که شما یک جامعة مدنی به وجود آورید و یک بازار خریدندة داخلی (در کنار بازار فروشنده) تا بتوانید برسید به بازار اعتبارزا یا خود
اعتبار. در عین حال فراموش نکنید که دو جنگ جهانی بر سر تقسیم بازار خریدندة خارجی را جهان پشت سر گذاشته است. بدون آزادی و دموکراسی سرمایه میل می
کند به سمت مافیائی شدن و برده کردن نیروی انسانی و همین به ویرانی تمدن بر می
روید. به هر حال آن مقاله
ها مهمترین کارهای من هستند. اگر به این مقولات علاقه دارید بخوانیدشان. همة مطالب آنها را نمی
توانم در یک کامنت یا حتی در یک مقاله خلاصه کنم.

مزدک

اشپیگل: آيا سردار زارعی هنوز زنده است؟

بقول صادق هدایت اینهم از مالک هشتدر!وقتی محمد خودش به9 ساله تجاوز می کند و و 23 زن_انسان) را از حقوق اجتماعی و داشتن خانواده محروم می کند و تقاضاهای حنسی آنها را ناجوانمردانه سرکوب می نماید و سایر بزرگان و رهبران اسلامی به تبعیت از او در طول 1500 سال به جنایات ضد انسانی و ضد زن که هدفی جز تحقیر وسرکوب بخش بزرگی از انسانها را نداشته ادامه داده و خواهند داد .آیا چنین حرکتهایی از مالک هشدرها میتواند جرمی نابخشودنی تلقی شود؟ بخصوص در مملکتی که زن و مشکلات زنانه انچنان تابو گشته که حتی درموقع تجاوز به عنف و تحقیر شدن زنی از ترس بی آبرویی(ابرودر اسلام میان لنگ زنان قرار داده شده)جرات مطرح کردنش را ندارند.تازه در صورت مطرح شدن اگر زن را به فاحشگی و تحقیر بیشتر متهم نکنند متخاوز با دادن اندکی دیه نه تنها آزاد می شود بلکه شیرتراز دفعه قبل و با اطمینان بیشتر به جنایاتش ادامه می دهد. بدبختی ملت ایران عمیق نیندیشیدن در روح قوانین ضد بشری اسلامی است والا حرامیانی دم از بازسازی و یا مترقی و یا اصلاح چنین جنایات ضد بشری سر نمی دادند

آیدین تبریزی

اصلاحات صوری یا واقعی در ترکیه؟

آقای نویدی عزیز،

تحقیر فقط جوک نیست و اتفاقا جوک اگر با رعایت اصول طنز باشد، اصلا هم تحقیر آمیز نیست و دوستان فارس من که با من از نزدیک آشنا هستند بسیاری از جوکهای ترکی را برایم تعریف می کنند و من هم بسیاری از آنها را با خنده ای همراهی می کنم. این را قبلا هم نوشته بودم. ولی احساس تحقیر از تخریب روزمره ای که به صورت وسیع در کتابهای تاریخی، علمی، ادبی و ... تکرار می شود، ناشی می شود. اگر مردم عادی از داشتن لهجه خجالت می کشند یا احساس مورد تمسخر قرار گرفتن دارند، من از ناجوانمردی هایی مثل همین کار خبرگزاری های فارسی مثل بی بی سی عصبانی می شوم. یک نمونه از توهین احمقانه به ترکها در لغت نامه حییم را با چشمان خودتان ببینید:

http://www.millishura.com/Farsi/mars/turk.sozluk…

معنای کلمه "ترک" در لغت نامه حییم: سلطه جو، مستبد، بچه شرور و شیطان و اسب ترکی!

پانی

آقای تبریزی!

من نمی دانم آیا زبان فارسی من ایراد دارد و نمی توانم مطلب را برسانم، یا اینکه شما خودتان را به کوچه علی چپ می زنید تا مطلب اصلی فراموش بشود؟!

مسئله من اصلا بی بی سی نیست، آیا شما واقعا فکر می کنید که سیاست کشور بریتانیا اینقدر بی در و پیکر است که رئیس بخش فارسی رادیو بی بی سی بتواند خر خودش را براند و چون "ایرانی" است حتما سیاست ضد ترکی داشته باشد؟! آیا ما باید این حرفها را جدی بگیریم؟

مسئله من با شما (که متأسفانه آنرا مسکوت می گذارید) بی بی سی نیست، بی بی سی در راستای سیاست بریتانیا اگر لازم باشد سیاه را سفید و سفید را سیاه نشان می دهد. سؤال من این است که چرا انتقاد از ترکیه (حتی دروغ پراکنی در باره این کشور) اینقدر به تریج قبای شما برمی خورد؟ چرا احساس می کنید حمله یا انتقاد از ترکیه، حمله و انتقاد به شخص شما است؟

اینکه شما یک مبارز رسانه ای هستید و برای آشکار شدن حقیقت تلاش می کنید شایسته تقدیر است. من هم بنوبه خودم (و از طرف میلیونها ایرانی مقیم در دموکراسیهای غربی) از شما عمیقا متشکرم که نمی گذارید صدای ما خفه بشود!!! بقول خود شما ساق اول!!! ولی این حساسیت شما نسبت به بنگاههای خبرپراکنی مثل بی بی سی چرا فقط وقتی خودش را نشان می دهد که مسئله مربوط به ترکیه باشد؟ آیا اخبار دروغ در مورد بقیه کشورهای دنیا اهمیتشان کمتر است، یا اینکه شما نسبت به ترکیه درست به اندازه دانشگاه سهند تبریز احساس مسئولیت می کنید؟

برای اینکه باز هم برداشت اشتباه نکنید، دوباره می نویسم که من با خیلی از حرفهای شما موافقم و شما را یک انسان خردگرا و تا حدود زیادی واقع بین می دانم، ولی برخورهای اینچنینی شما و این دفاع غیر انتقادی شما از ترکیه که متأسفانه برای اولین بار نیست که صورت می گیرد (حالا به هر بهانه ای که باشد) کمکی به تفاهم و درک متقابل نمی کند و گزک به دست کسانی می دهد که همه فعالین آذربایجانی را وابسته به ترکیه و باکو می دانند،

دیگر خود دانید.

آیدین تبریزی

اصلاحات صوری یا واقعی در ترکیه؟

جناب آقای کردی،

در مورد احساس شرمندگی از هویت خود، همین شعر شاعر بزرگ و محترم آقای احمد شاملو کافی است که از اینکه نامش (احمد) عربی است و فامیلیش (شاملو) منتسب به قبیله همیشه شرمسار تاریخ!؟ شکایت می کند. و یا احمد کسروی تبریزی که در مقاله آذری، زبان باستان آذربایجان می گوید که با این که زبان فارسی در مقایسه با زبان ترکی بسیار نارساست و مثال می زند که ترکی 14 زمان گذشته دارد و 4 زمان حال، و فارسی فقط 4 زمان گذشته دارد و یک زمان حال، باز ما ترجیح می دهیم که زبان ترکی را در ایران براندازیم و فارسی را زبان رسمی بکنیم؟! آیا چنین فردی از یک نفرت از خویش و نفرت از هویت خود رنج نمی برد والا کدام انسان عاقلی چنین حکمی در مورد خودش می دهد؟!!

من نمی دانم چرا کسی سئوال نمی کند که چرا بی بی سی فارسی یک چیزی می نویسد و بی بی سی انگلیسی چیز دیگری؟! من تنها نظر سخنگوی اتحادیه اروپا را در مورد اصلاحات انجام شده در بند 301 قانون اساسی آورده ام که معتقد است، اصلاحات انجام شده از نظر استانداردهای اتحادیه اروپا قابل قبول است و همین اصلاحات باید در مورد سایر قوانین موجود هم انجام شود. در حالیکه بی بی سی فارسی با کنار هم گذاشتن انتقادات چند منتقد ترکیه ای (که وجود این درجه از انتقاد از دولت و مجلس، خود نشان دهنده آزادی بیان در ترکیه است)، چنان وانمود می کند و تیتر می زند که این اصلاحات صوری بوده است؟! شما چرا به من اعتراض دارید، بروید یخه اتحادیه اروپا را بگیرید که چرا اقدام "صوری!" ترکیه فاشیست را تایید می کند؟! آیا رشوه گرفته اند؟! من نمی دانم، بروید از خودشان سئوال کنید. فقط یک چیزی را بگویم که رئیس بخش آسیا و اقیانوسیه بی بی سی که بخش فارسی هم زیر نظر آن است، یک ایرانی (آقای بهروز آفاق) است و او با دست چین کردن مسئولان بخش بی بی سی فارسی، به صورت غیر ملموس سیاستهای خود را در این رسانه پیش می برد. مگر ندید که تا من اعتراض نکرده بودم و در اینجا و در بالاترین و هرجا که دستم می رسید، به بی بی سی و رادیو فردا اعتراض نکرده بودم و آبرویشان را نبرده بودم، خبر تحصن سهند را منتشر نمی کردند؟! من یک مبارزه رسانه ای می کنم برای آشکار شدن حقیقت. بدون این مبارزه حتی در دموکراسی های غربی هم صدای شما خفه خواهد شد!

کیومرث نویدی

نگاه می
کنیم و نمی
بینیم

ادامة پاسخ
های آقای محمود.

کورش هخامنشی یک فرهنگ
ورز نبوده. او قطعا بخشی از تاریخ ماست. اما او شاهنشاه کشوری بوده که دیگر وجود ندارد و فقط بخشی از آن امروز میهن ماست. آن سیستم و آن سامانه دیگر وجود ندارد. آرامگاه کوروش یک اثر باستانی ارجمند برای ماست و نیز تخت جمشید. اگر ما این
ها را تبدیل به مذهب بکنیم اگر تبدیل به هویت ملی
مان بکنیم، هم همة غیر آریائی
هائی را که در ایران زندگی میکنند با ایران بیگانه کرده
ایم و هم خودمان را در آن گور و آن ویرانه مدفون ساخته
ایم.من برای کاری که آقای نوری علا و خانم میرزادگی در آغاز کردد، با توجه به حساسیت ماجرا احترام قائلم. اما، دارند لجاجت می
کنند. ثابت شده است که آب
گیری سیوند هیچ لطمه
ای به این سایت
ها نخواهد زد و حتی اخیرا یک کارشناس خارجی نظر داده است که رطوبت هوای ناشی از آب
گیری سد هیچ تأثیری روی پاسارگاد نخواهد داشت.

اگر من بر زردشت یا حافظ یا مولانا و..... تأکید دارم از آن روست که اینان نماینده و نماد فرهنگ ایرانی
اند. سیستم
ها و امپراطوری
ها می
میرند. اما، فرهنگها نه! با این همه اعتقاد دارم که خود را در این
ها نیز نباید حبس کنیم. من زردشت را هم در پیوند با کانت و اسپینوزا و دیگر اندیشمندان جهان می
خواهم و نه به تنهائی. با این همه اگر یک ایرانی بگوید ما همه فرزند زردشتیم، اعتراضی نخواهم داشت ولی خواهم گفت مرا نصفه نیمه فرزند او حساب کنید.

من مطلقا مخالف این هستم که کسی بنویسد ما فرزندان کورشیم. هم نادرست است و هم بوی یک شووینیسم ناب می
دهد. این یعنی روادید دادن به پان
ترکها که بروند برای آذری
های ما پدری تاریخی بیابند: اغوزخان مثلا

دنبالة پاسخ به آقای محمود:

۲ ـ بخشی از کردها که در ایران زندگی می
ًکنند هم هند و آریائی
اند (زبان آنها چنین است) و هم ایرانی، بخشی که در ایران زندگی نمی
کنند هند و آریائی هستند ایرانی نیستند. اگر ما ایرانی بودن را موکول کنیم به هند و آریائی بودن، پس به عربها و ترکمن
ها حق داده
ایم خود را ایرانی حساب نکنند و در واقع حکم اخراجشان را از ایران صادر کرده
ایم.

۳ ـ نوشته
اید سرزمین از آن دولت است. اگر منظور شما از دولت استیت است درست است. اما استیت بدون مردم معنائی ندارد. استیت را مردم تشکیل می
دهند. در مقالة بعدی به تعریف این مفاهیم و نیز ملت فرهنگی و اتنیکی خواهم پرداخت.

کردها از نظر شما مردمان محلی
اند. موسیقی کردی از نظر شما موسیقی محلی است. من در این موارد قبلا نوشته
ام. کردها بخشی از ملت ایران
اند، با حفظ هویت کردیشان و شاعران و ادبیات آنها جزو مواریث ملی ما هستند. نیز شاعران ترک (منظومة درخشان حیدربابای شهریار یک میراث ملی ایرانی
ست. و نیز ایمان
قلی شاعر ترکمن، باباطاهر عریان شاعر لر، فائز دشتستانی و حتی اگر یک نویسندة عرب ـ که داریم نامش را به یاد ندارم ـ. ادبیاتی به عربی در بارة مردم ایران خلق کند جزو ادبیات ملی ماست؛ همانسان که آثار علمی بوعلی
سینا، رازی، خیام و... که به عربی هستند، هم بخشی از ادبیات جهانی عربی هستند و هم جزو مواریث ملی ما ایرانیان)

من پرسش
های شما را ندیده
بودم. می
بخشید.

۱ ـ در آنچه به جهان انسان مربوط است ما دانش با آن تعریفی که در عرصة مواد معدنی داریم نمی
توانیم داشته
باشیم. حتی فریدریش فون هایک پدر نولیبرالیسم معتقد است که دانش اقتصاد که دقیق
ترین رشته
های علوم انسانی
ست سرشار از نظریه است و هیچ نظریه
ای حتی در اقتصاد قابل اثبات نیست؛ می
توان تنها بر مبنای ابطال
پذیری در جهان انسان سخن گفت. و آنگاه که شما نظریه
های آلترناتیو را بر مبنای تجربه
های تاریخی و نیز بررسی منطقی ابطال کنید، نظریة جانشین به طور نسبی (و نه مطلق) نظریة قابل اعتمادی
ست مگر این که کسی یا کسانی با ابطال آن نظریه
ای دیگر ارائه دهند که کاراتر باشد. بر مبنای همین اصل من نوشته
ام مثلا که از طریق اعمال مالکیت دولتی نمی
شود سوسیالیسم بنا کرد؛ و این البته به این معنا نیست که هیچ گونه
ای از سوسیالیسم نمی
توان بنا کرد. نوشته
ام به هیچ رو نمی
شود حکم کرد که جمهوری الا و بلا از پادشاهی مشروطه نتایج بهتری خواهد داشت. نوشته
ام در یک سرزمین با تنوع اتنیکی، بهترین راه فدرالیسم است و اگر در این حد حقوق مردمان رعایت نشود، آنها حق خواهند داشت برای جدائی کوشش کنند. نوشته
ام در سرزمینی که بخش عمده
ای از مردمان آن نتوانند با زبان مادری باسواد شوند، غیر ممکن است بتوان تمدن صنعتی و مدرنیته را تحقق بخشید و کل آن سرزمین در شکستگی تمدن غرق خواهد شد؛ نوشته
ام توسعة پایدار نمی
تواند جز در مراحلی که پای بازدارش
های پیشاسرمایه
داری در میان هستند از طریق اتوریتیک متحقق شود و..... شما حق دارید نظریه
های مرا نقد کنید و نشان دهید که این نظریه
ها ابطال
پذیر است. من از این بحث استقبال می
کنم.

آقای دلسوز!

این دموکراسی هدایت یا کنترل شده دیگر چه مقوله
ایست؟ کی باید کنترلش کند؟ مگر مسئولین این سایت جلوی درج افکار شما یا باورمندان به راه
حل
های رضاشاهی را گرفته اند؟ شما از فقدان منطق در رنجید و در نتیجه رک و راست خواهان سانسور هستید. اگر کیانوش توکلی خود تا کنون کلمه
ای در مورد حقوق ملیت
ها یا بهرملت
ها یا به قول شما اقوام غیر فارس ایرانی ننوشته، آقای ف تابان مدیر سایت اخبارروز که یک بیانیة بالابلند و (از نظر من) بسیار منطقی در این مورد نوشت که در ایران گلوبال هم درج شد. سلطنت
طلبها و پان
ایرانیست
ها چندین فرستندة تلویزیونی، رادیو و..... در اختیار دارند که در پاره
ای از آنها لمپن
هائی از قبیل صوراسرافیل، به صراحت دگراندیشان و خواهندگان فدرالیسم را به اعدام تهدید می
کند (بیچاره پدربزرگ فرهیخته
اش که این بابا اعتبار او را کرده
است دستمایة لجن
پراکنی
های هیستریک.)

و

آیدین گرامی! من حدودی حق به کردی می
دهم. هستند در میان فارس
ها و حتی کردها کسانی که گرایشات شووینیستی ضد ترک و عرب دارند. اما، دست کم تا هنگامی که من در ایران بودم چنین احساسی عمومی نبود. به گمان من و این را نوشته
ام هم اگر زبان ترکی یا کردی هم زبان مشترک مردم ایران می
بودند، حکومت
های توتالیتر دیگر زبانها را در برابر آنها ممنوع می
کردند. این در ذات توتالیتاریسم است.

دو سازندة اصلی جوک
های ترکی را می
شناسم که هر دو ترک

اند. یک سازندة جوک
های رشتی را هم که رشتی
ست. ما کردها در زبان کردی جوک
های زیادی در بارة خودمان داریم که غیر قابل ترجمه است. شگفتم که چرا به فارسی جوکی گفته نمی
شود. پاره
ای از جوک
ها به راستی زننده
اند. اما برخی
شان واقعاً شیرین
اند و نشانة ذوق طنز این مردم. این سر به سر گذاشتن
ها اگر از سر بغض و کینه و تحقیر نباشد، گاه حتی باعث صمیمیت میان آدمها می
شود.

نظر خواننده

ایرانخواه

نگاه می
کنیم و نمی
بینیم

در ضمن در رابطه با مولانا هم مقاله دارم:

http://www.azargoshnasp.net/Pasokhbehanirani/mowl…

ولی این بحث که فلانی مال حوزه تمدن ایران است یا نه، برای من جنبه تاریخی دارد. و اگر من به این حقیقت اشاره میکنم که نظامی گنجوی یک بیت ترکی ندارد، جنبه تاریخی دارد. اما عده ای هر روز در امروز به نظر من به حوزه تمدن ایران دست درازی میکنند. زبان ترکی هم شاعران خوبی دارد مانند یونس امره و فضولی و ... که شکی در عظمت این شاعران در جهان نیست. در ضمن جالب است که مولانا و فرزندش شاید اولین مسلمانانی باشند که به یونانی غزل گفته باشند و حتی کهنترین نمونه یونانی کاپاداسیان مال این دو نفر است. ولی ده ها بار گفتم که من یک انسان را براساس رفتارش و منشش برتر میشمرم و نه تاریخ.

ولی اینکه فلانی مال این حوزه تمدن است یا نه، به سیاست و احساسات و غیره بستگی ندارد. تنها به واقعیت بستگی دارد.

محمود

نگاه می
کنیم و نمی
بینیم

آقای نویدی! ابطال پذیری آنطور که شما میگویید پس بطور ذاتی شامل "نظریه" های شما هم هست و نیازی به تلاش برای ابطالشان نیست. در ضمن این ها هنوز ثابت نشده اند، یعنی بطور همان نسبی ثابت نشده اند، که بتوان ابطالشان کرد. در واقع بیانات شما نظریه نیستند، نظر هستند.

در مورد کردها جواب شفاف بدهید: گفته بودید که از لحاظ نژادی ایرانی نیستند. از لحاظ فرهنگی هم همینطور. در صورتی که زبانشان ایرانیست و زبان هم تجلیگاه اصلی فرهنگ هست. اینکه گفته اید برخی از کردها ایرانی نیستند و ارجاع میدهید به اینکه بیرون از ایران هستند روشن است. در اینجا ارجاع داده اید به استیت-نیشین. به هر حال ملاک بحثتان روشن نیست. آلمانی های لهستان لهستانی اند ولی از لحاظ قومی آلمانی هستند. از لحاظ زبانی هم همینطور. فرانتس کافکا چکی است ولی متعلق به فرهنگ آلمان و الی آخر. اینکه میگوئید کردها از لحاظ نژادی ایرانی نیستند سند ارائه دهید برای اظهار نظرتان.

در مورد نقل قولی که از اعلامیه جهانی کرده بودید جواب نداده اید: خودتان ترجمه کرده اید؟ یا اینکه از ترجمه دیگران استفاده کرده اید؟ متن انگلیسی را بیاورید تا روشن شود. به هر حال تمام مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر در ذیل استیت-نیشین است و چیزی به نام نیشین-اتنیک در آنجا درج نشده است. هیچ ماده ای از اعلامیه جهانی، تا به امروز، حق مالکیت دولت را، چه دیکتاتوری باشد و چه دمکراسی، خدشه دار نمیکند. دولت در این اعلامیه دولت است، فارغ از عیار دمکراتیکش. لطفا منبع انگلیسی نقل قول خود را ذکر کنید.

در مورد ایران دفن شده ی کوروش هم که بعضی ها میخواهند درش کرم بگذارند جواب ندادید و نگفتید که ملاک شما برای ایران مرده و ایران زنده چیست. آقای نوری اعلی و خانم شکوه میرزادگی سایتی برای دفاع از پاسارگاد تاسیس کرده اند و در ایران هم هزاران وبلاگ مستقل دفاع کرده اند. بر چه اساسی متهم به مرده پرستی و کرم گذاشتن میکنید و کلا ملاکتان چیست؟ آیا اگر میراث کوروش مرده باشد میراث فردوسی و نظامی نیز نمرده است؟ میراث ابن سینا و سهروردی نیز نمرده است؟ میراث زرتشت که شما به او استناد میکنید نمرده است؟ لطفا شفاف توضیح دهید. در مورد نظامی توضیح ندادید. اگر سفیر فرهنگی ایران است پس باید به عنوان ایرانی شناخته شود تا سفیر ما باشد. در صورتی که آن شاعر به ترک بودن و حتا ترک نژاد بودن جعل میشود و غیرایرانی جلوه داده میشود. پس نمیتواند سفیر ایران باشد و کلا مال ایران نیست که بخواهد سفیرش باشد. و البته این درست نیست و واضح است که غلط است.

سند شعر ترکی را هم نیاوردید. لطفا اینکه گفته اید شعر ترکی سروده است نشان دهید و آن شعر را ذکر کنید

کیومرث نویدی

خـرد ، غـربـال هست

آقای همائی

من همپایة هیچ کس نیستم. من خودم هستم؛ همان چیزی که آقای جملای از انسان انتظار دارند. من همانم که دکارت می
گوید: «من می
اندیشم پس هستم."

من به هیچ رو منکز زیبائی
هائی در کار آقای جمالی نیستم. به عنوان یک ناظر و یک منقد نظرم را به ایشان گفته
ام.

۱ ـ بسیاری از احکام فیلولوگیک ایشان غیر دقیق و به هم بافتن رطب و یابس است (هم درست در میان آنها هست هم نادرست. مثال هم برایشان آوردم: زاان به معنای زایدن و زان به معنای دان در کردی یکی نیستند و این حکم ایشان که در کردی زایش و دانائی یکی هستند باطل است. از این نمونه
ها فراوان دارند.

۲ ـ آنچه ایشان به فرهنگی سیمرغی نسبت می
دهند و آن را یگانه می
شمرند جلوه
ایست از آنی
میسم و خاص فقط ایرانی نیست. نمادهائی که ایشان به عنوان نمادهای منحصر به فرد ذکر می
کنند: هاک یا تخم به ویژه که خیلی مورد استناد ایشان است و از آن به اصل بودن خودزائی در فرهنگ ایرانی می
رسند، در بسیاری فرهنگ
ها مشابه دارد. حتی سیمرغ همینطور (فونیکس و عنقا و بسیاری مرغان دیگر نزد دیگر خلق
ها)

دنبالة پاسخ آقای همائی

۳ ـ ایشان بزرگترین نماد فرهنگی ایران را که می
شود گفت بخش اصلی زیبائی
های عرفان وحدت وجودی ما از اوست، بد فهمیده
اند. با محمد یکی گرفته
اند. حتی خدای زردشت (اهورامزدا) قادر مطلق نیست؛ بدون یاری انسان نمی
تواند بر اهریمن چیره شود. اشا امشاسبند هماهنگی زردشت همان چیزی
ست که آقای جمالی در کل هستی می
جویند و خواهم نوشت که اتفاقا چقدر فلسفة زردشت به فلسفة اسپینوزا نزدیک است.

و باور کنید این را که من خیلی پیشتر از اینها این را دریافته بودم که آقای جمالی به دشمنی با زردشت برخواهند خواست. اجازه بفرمائید بقیه بحث را بگذارم برای مقاله
ای که در بارة زردشت خواهم نوشت. اگر آقای جمالی این پیکار بیدادگرانه را با زردشت آغاز نکرده بودند، من کاری به ایشان نمی
داشتم. با این همه برایشان سلامتی و طول عمر آرزو دارم و امیدوارم، یعنی دلم می
خواهد ایشان با تجدید نظر در هر چه نوشته اند و ویرایش نوشته
هایشان اثری ماندگار و زیبا از خود به جا بگذارند. این یک تأویل از اسطورهاست، به یاری فیلولوگی و در حد یک تأویل البته که زیباست.

نوشته
ام زردشت بزگترین نماد فرهنگ ماست که چنین نیز هست. اما او تنها یک نماد نیست؛ او نهاد فرهنگ ایرانی
ست. (و در اینجا ایران بزرگ را در نظر دارم.)

او نخستین اندیشنده (فرد اندیشندة تاریخ نیز هست.) او نخستین معترض و نخستین منقد اجتماعی جهان است. آقای جمالی از افسانةافراسیاب که برداشتی
ست از افسانة آشیل یونانی (چرا که در اوستا همتا ندارد) به نفی زردشت رسیده
اند اما، قول شهرستانی از درونمایة اصلی فلسفة زردشت را نمی
پذیرند. این شگفت است.

نگاه می
کنیم و نمی
بینیم

۱ کردها و حتی فارس
ها و دیگر مردمان هند و آریائی، چند هزار سال پیش فرهنگ مشترکی با هندی
ها داشته
اند و با بقیه هند و اورپائی
ها. آن فرهنگ مستحیل شده است. ما فقط زبانهای هند و آریائی داریم نه فرهنگ هند و آریائی.

۲ ـ گمان کنم من به اندازة کافی توضیح دادم. شما می
توانید بپذیرید یا نپذیرید. من اصراری ندارم. نظرها یا نظریه
های من هم از شمول همان حکم کلی خارج نیستند. اما، شما نمی
توانید از ابطال
پذیری نظریه
ها به این حکم برسید که پس همة نظریه
ها باطل
اند. بدون دموکراسی نیل به تمدن صنعتی غیر ممکن است و در سرزمینی که دارای تنوع اتنیک است، بدون رعایت حقوق همة گروه
ها هیچ گونه
ای از دموکراسی تحقق نخواهد یافت.

این نظر من است. لطفا ابطال
پذیری
اش را ثابت کنید.

و دیگر هم فعلا خداحافظ. چون باید برای مقالة بعدی
ام کار کنم.

آیدین تبریزی

اصلاحات صوری یا واقعی در ترکیه؟

جناب آقای پانی،

من در مورد مساله سهند، فقط سه خبر در ایران گلوبال منتشر کردم، پنج نامه به رسانه های فارسی نوشتم. اگر در سایت بالاترین بروید می بینید که حدود ده لینک یا بیشتر در این زمینه روی سایت قرار داده ام و دهها کامنت در آنجا نوشته ام و از حقانیت مبارزه آنها دفاع کرده ام. در همین سایت ایران گلوبال بروید ببینید که چند کامنت در جواب آقای کردزاد که با لحنی تمسخر آمیز این حرکت را غیرتی شدن روی دختر نامیده بود نوشته ام... کمی انصاف داشته باشید. در مورد کشورهای دیگر هم خبری در ایران گلوبال منتشر نمی شود ولی اگر خبری منتشر شود و من بدانم که اشتباه است، حتما واکنش نشان خواهم داد.

حال ببینید تحقیر ترکها در ایران چقدر سیستماتیک است:

http://www.millishura.com/Farsi/mars/turk.sozluk…

جالب این است که واژه "ترک" در هر ویرایشی عوض می شود و دانشمندان بزرگ دست اندرکار تهیه لغت نامه حییم، که در تعریف واژه "ترک" تحقیق می کنند، در هر ویرایشی معنای جدیدی را برای این واژه کشف می کنند!

ویرایش اول:

اسب ترکی

ویرایش سوم:

بچه شرور و شیطان

ویرایش چهارم:

سلطه جو، مستبد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.