رفتن به محتوای اصلی

"خوش برخورد" هستند و می گویند که از همه چیز خبر دارند
22.04.2008 - 12:21

انتخاب کامنت ها و تنظیم از کیانوش توکلی:

شهلا فرید

shahla_farid@gmx.de

برای تغییر عنوان «جمهوری اسلامی ایران» در پاس پناهندگی

خانم الهه بقراط حساسیت شما نسبت به مسئله درج تابعیت جمهوری اسلامی در پاسپورت پناهندگی و اقدامات شما در این زمینه ستایش برانگیز است. و در مورد مسافرت به ایران از سوی ایرانیان خارج از کشور، ایرانیان خارج از کشور حق دارند که به ایران رفت و آمد کنند و در این رابطه نباید مانعی از طرف جمهوری اسلامی برای آنها ایجادشود ولی گویا خود این هموطنان عزیز این را حق خود نمی دانند و لطفی از سوی جمهروری اسلامی به خود تلقی می کنند. اگر آن را حق خود می دانستند باید در مورد محدودیت هایی که در مقابلشان ایجاد می شد اطلاع رسانی می کردند. سوال و جواب هایی که ارگانهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی برخا با مسافران می کند و گفته می شود که بسیار هم "خوش برخورد" هستند این هدف را دنبال می کند که بگویند ما بر اوضاع مسلط هستیم و از همه چیز خبر داریم و این امر باعث می شود که این ایرانیان به طور طبیعی رفتار خود در خارج از کشور را محدود کنند. چرا همانطور که اعمال ضد حقوق بشری جمهروری اسلامی در رسانه های خارج منعکس می شود این اعمال منعکس نمی شود. چرا احضار صدها و یا شاید هزاران ایرانی در مسافرت به ایران به ارگانهای اطلاتی مورد اعتراض قرار تمی گیرد. آیا نباید در این زمینه اطلاع رسانی کرد؟

ناصر کرمی

"خوش برخورد" هستند و گویند که از همه چیز خبر دارند

آقای آیدین تبریزی

[1]... با پوزش که دیروز امکانِ ادامهء بحث را نداشتم و امروز هم وقت محدود هست،

آقای تبریزی بنا به گفتهء یک کاربر در سایت درونی، گیریم که اصلأ تخت جمشیدی هم وجود نداشته، در ماهیّت کار تغییری ایجاد نخواهد شد و سرزمین ایران یعنی:[ سرزمین آریایی ها] و مردمانِ آریانی باقی خواهند ماند، اصولأ بود و یا نبودِ تخت جمشید به حلّ مشکل فرهنگی شما کمکی نخواهد کرد، و در کل ربطی به برخورداری از گویش زبان مادری و خودگردانی منطقه ای شما ندارد!.

در ایران هزاران تخت جمشید کوچک و بزرگ هست، هر سنگ پاره ای و هر وجب خاکش تخت جمشیدی هست، در آذربایجان شما بنایی تاریخی هست، که از نظر تاریخی و جهان بینی، باستان شناسی، مهّمتر از تخت جمشید هست، مقدّس بوده و هست، در زمان هخامنشیان و ساسانیان زیارتگاهِ ایرانیان بوده است، سرزمین آذربایجان خود، تخت جمشید بزرگ تری هست، آقای تبریزی ایرانیان در خانهء مقدّس خود [ آذربایجان] به شما پناه داده اند، حال میخواهید خانه را بر سرشان فرو ریزید !!

هر تغییر و تحولی که بخواهد در نما و ساختار، و در ساکنانِ خانه ای بنام [ایران امروز] بوجود آید، و یا هر در و پنجره، و شیشه و هر گونه تکنولوژی و ماتریال جدیدی که در آن بکار رود، فقط بر پایه ها، دیوارها، ستونها، و اسکلت بندی 3000 هزار سالهء آن صورت خواهد گرفت، این خانهء کهنسال بخشی از گنجینهء فرهنگ جهانی و زیربنای دیوار تمدّنِ امروز را در خود دارد، به شما و امثال شما اجازه داده نخواهد شد، که این خانهء باستانی را ویران کنید، تا آنجا که اگر مجبور شویم، خود آنرا به آتش خواهیم کشید و فرزندانِ خود را بادستِ خویش بر این آتش خواهیم گذاشت !!.

2] ... شما اگر ایران [ سرزمین آریایی ها] را نمی پذیرید و مردمانِ آریانی تبار را نمی توانید تحمّل کنید، 5 گزینه را پیش پای شما گذاشته ام، گزینهء آخری آن جدایی هست، پس منّت بر سر ما بگذارید، با همکاری ناصر مستشار، ساوالان،... همنوعانِ خود را در سراسر ایران گردآوری کنید، و در دو استانِ اذریایجان غربی و شرقی جایگزین کنید، و دیورای به بلندی سقفِ آسمان بکشید، همان دیواری که اکنون شما در افکار، بین مردم آذری و ما حتّی بلندتر از سقفِ آسمان کشیده اید،

جهان امروز بر موازین فرهنگ و اندیشه ورزی در حرکت هست و دیگر ایدئولوژی شمشیر کشی و خونریزی، کشتار، تُرک تباران به پایان رسیده است، ارتش 1 میلیونی کشور ترکیّه دیگر کاربردی ندارد، از چریکهای پ ک ک شکست میخورد،

نگهداری این ارتش بدونِ در آمد و کاربرد، اقتصاد ترکیه را به زانو در خواهد آورد، آمریکا دیگر نمیتواند آنرا در منطقه بکار گیرد، تُرک تباران از هر سو و از لحاظ در محاصره و منزوی شده اند، آقای تبریزی درماندگی و واماندگی تُرک تباران را با ایرانیان چکار ؟ دیواری کوتاهتر از ایرانیان و تخت جمشیدشان ندیده اید ؟؟

من به شما پیشنهاد میکنم، در برابر هشداری بی پشتوانه ای که دیروز داده اید، هرچه زودتر در مقابل ملّتِ ایران طلب بخشش کنید، و به هم تبار خود آقای ناصر مستشار، گوشزد کنید، که اینهمه بوی خون و خونریزی به مشام خود نکشند، بوي خونی که از هر وجب سرزمین ایران می آید، بوي خونِ ایرانیان هست، کاری نکنید که ما را در جستجو و شناسایی قاتلان نسلهای گذشتهء خود براه اندازید و متحّد کنید،

در طول تاریخ هر کج اندیش و دشمنی با هر تلفاتی از سوی ایرانیان، امّا در نهایت در میان دولبهء قیچی، رشته کوههای زاگرس و البرز قیچی شده اند، امروز هم هر بد سرشتی را قیچی خواهد کرد.

آیدین تبریزی

آقای کیومرث نویدی،

شما نظر مرا دقیقتر بیان کردید. من هم دقیقا منظورم این بود که صاحبان این طرز فکر، "بالقوه" فاشیستند. اما حرف شما درست است که فاشیسم تنها در قدرت می تواند معنی داشته باشد و چون این گروه از اپوزیسیون در قدرت نیستند، در حال حاضر بالفعل "فاشیست" نیستند ولی بالقوه مستعد ایجاد حکومتی فاشیستی و راسیستی اند. اشاره من به "فاشیست خواندن حکومتیان" هم در واقع تاکید غیر مستقیم بر این موضوع بود. اما تاکید من بر حق "اتهام استنباطی" به عنوان "حق" آزادی بیان و نظر است (بدون توجه به این که این نظر درست است یا غلط) چون اگر عده ای بخواهند از همین امروز این اظهار نظرها را ممنوع و غیر مجاز اعلام کنند، فردا هرکسی بخواهد، به انتقاد از گروه به قدرت رسیده بپردازد و مثلا روش حکومتی شان را تمامیت خواهانه، دیکتاتورمابانه، فاشیستی... بخواند را به بهانه توهین کردن دستگیر و زندانی کنند و روزنامه هایشان را ببندند، این استبداد دوباره تکرار خواهد شد. اما همانطور که شما گفته اید "اتهام استنادی" موضوع دیگری است چون وقتی به یک نفر گفته می شود که نوکر و عامل بیگانگان است این حرف باید اثبات شود والا چیزی جز ترور شخصیت نیست.

تاکید بر "حق طلاق و جدایی" موضوعی کلیدی و اساسی است.

ما دیگر اشتباه اول انقلاب را تکرار نخواهیم کرد که اگر حق شهروندی و حق سیاسی گروههای سیاسی مخالف ما نقض شود، سکوت کنیم و بگوییم با ما که کاری ندارند! من با این که یک فدرالیست هستم و جدایی را به ضرر آذربایجان می دانم ولی هرگز سرکوب و سلب حقوق سیاسی و مدنی جدایی خواهان آذری، کرد... و غیره را نخواهم پذیرفت و در برابر هیچ امتیازی در کنار سرکوبگران قرار نخواهم گرفت. چون می دانم اگر در برابر نقض حقوق شهروندی و سیاسی جدایی خواهان سکوت کنم و یا با آن همراهی کنم، فردا نوبت فدرالیستهایی مثل من خواهد بود تا سرکوب شویم و آنگاه دیگری کسی نخواهد بود که از حق شهروندی و سیاسی من دفاع کند! پس دفاع از "حق طلاق و جدایی" به معنی تجزیه طلبی یا جدایی خواهی نیست، بلکه به معنی دفاع از حق شهروندی و سیاسی کسانی است که مثل من نمی اندیشند ولی حق دارند که آزادانه عقایدشان را مطرح کنند، حزب سیاسی رسمی داشته باشند، روزنامه، رادیو، تلویزیون در داخل ایران داشته باشند، در انتخابات شرکت کنند و خواست هایشان را از راههای سیاسی و مدنی و براساس قانون اساسی پیش ببرند. اما بدیهی است که اگر با وجود داشتن همه این آزادی ها، باز دست به اسلحه ببرند و ترور کنند، به خاطر تروریسم تحت پی گرد قرار خواهند گرفت ولی نه به خاطر جدایی خواهی!

قره باغ با نیروی نظامی اشغال شده است نه از راه دموکراتیک!

در جنگ قره باغ بیش از یک میلیون آذربایجانی از خانه هایشان آواره شده اند که تعدادشان بیشتر از ارمنی های قره باغ است! در قره باغ یک اقلیت با کمک نیروی نظامی خارجی و حمایت روسها و جمهوری اسلامی، این بخش را اشغال کرده اند! این یک اشغال نظامی است نه یک پروسه دموکراتیک! هرگاه اشغال نظامی خاتمه یابد و همه آواره ها به خانه هایان برگردند آنگاه می توان در مورد پروسه دموکراتیک صحبت کرد. در ثانی من نه شهروند جمهوری آذربایجان هستم و نه بخشی از دولت آن. آنها مسائلشان را باید با هم حل کنند و من همانقدر تاثیر دارم که شما تاثیر دارید، یعنی به عنوان یک ناظر خارجی. تاریخ باستان هم اصلا سندیت حقوقی ندارد بلکه تاریخ معاصر صدسال اخیر تنها منبع حقوقی است که می تواند در نظام بین الملل مورد استناد قرار گیرد. اگر شما قوانین نظام بین الملل را نمی دانید بروید مطالعه کنید. اگر به تاریخ است، ایروان نیز تا دویست سال پیش آذربایجانی نشین بود. اینکه هخامنشیان تا کجا را فتح کرده بودند هیچ سندیتی برای آنها ایجاد نمی کند. مغولها کل منطقه و بخشی از اروپا را تصرف کرده بودند پس امروز باید مدعی ارث و میراث باشند! اگر اینگونه بحث کنیم باید بگوییم تا زمان قاجار کل سرزمینهایی که شما ایران می نامید، بخشی از آذربایجان بوده چون بخشی از امپراتوری ترک قاجار بود و پهلوی ها به ناحق سرزمینهای آذربایجان بزرگ را که سلسله های صفوی و قاجار ایجاد کرده بودند، دزدیدند! اگر قاجار سرنگون نشده بود امروز فارس ها باید خواستار حقوق ملی خودشان می شدند و به شوونیسم ترک اعتراض می کردند! تاریخ هیچ مرجعیتی ندارد و تنها و تنها اراده آزاد انسانهای حی و حاضر ملاک است.

هشداری به همه ایرانخواهان!

اگر بیش از این با ادعاهای تاریخی بخواهید اسارت ملتها را در ایران توجیه کنید، اگر بیش از این بخواهید با توسل به تاریخ هخامنشیان، برتری نژاد آریایی را تبلیغ کنید... و اگر بیش از این با اعصاب من بازی کنید، به همه تان هشدار می دهم که برخلاف میل درونیم، مجبور خواهم شد تا نفرت ابدی مردم ایران را به جان بخرم و در مجامع علمی بین المللی مقاله ای ارائه دهم تا ثابت کنم که تخت جمشید هیچگاه خاتمه نیافته بود و پایتخت هخامنشیان نبوده بلکه قرار بود بعدها پایتخت هخامنشیان باشد. من اگر دکترای تاریخ ندارم، دکترای دیگری در شاخه دیگری از علم دارم و با روش تحقیق علمی و تهیه مقاله علمی آشنا هستم. فقط به دو مقاله ای که در مورد تخت جمشید در همین سایت نوشته ام نگاه کنید، به استدلالم در رد بنا نوشته های تخت جمشید به عنوان مدرک اتمام آن توجه کنید... تا بدانید که من توان ذهنی و استدلالی لازم برای این کار را دارم. هرچند این کار علاوه بر نفرت عمومی مردم ایران، شاید چند سالی از عمرم را هم تلف کند ولی اگر به این نتیجه برسم که برای رهایی ملتم و شکست شوونیسم آریایی، این کار لازم است، مطمئن باشید هم توانش را دارم و هم انگیزه اش را پیدا خواهم کرد! پورپیرار یک فارس ضد یهود است و اگر نتواند پوریم را اثبات کند و ضربه ای به یهود بزند، به تاریخ اجدادش خیانت نخواهد کرد. او حتی هخامنشیان را اجداد خودش نمی داند! اما من به خوبی می دانم که اگر ادعای پوریم را کنار بگذارم، پا روی دم یهود نگذارم و فقط بر روی اثبات ناتمام بودن تخت جمشید متمرکز شوم، خواهم توانست آنرا ثابت کنم. هشدار مرا جدی بگیرید!

تخت جمشید برایم حداقل به اندازه دلارهایی که از راه توریسم عاید کشورم خواهد کرد ارزش دارد و هرگز دوست ندارم تاریخ کشورم را به لطیفه خارجیان تبدیل کنم! اما اگر این شوونیسم و باستان پرستی بخواهد با علم کردن تخت جمشید هویت ما را نابود کند، حقوق بشری ام را لگد مال کند... دیگر در نابودی این شوونیسم با کمک اسلحه علمی تردید نخواهم کرد. حتی طرح کلی مقاله ای که می توانم بنویسم هم در ذهنم آماده است. علاوه بر استدلالهایی که در دو مقاله اخیر نوشته ام، یک بخش مهم را هم به محاسبه نفر ساعت لازم برای تکمیل تخت جمشید با تکنولوژی ابتدایی آن روز اختصاص خواهم داد. چنین تحقیقاتی در مورد اهرام ثلاثه مصر انجام شده و نیازی هم نیست که چیزی را اختراع کنم فقط کافی است نشان دهم که ساختن این مجموعه که شامل کندن تخته سنگهای بزرگ از دل کوه، انتقال آن به محل، تراشیدن آن با ابزارهای ابتدایی...است، بیش از صد سال زمان لازم داشت. با توجه به این که ساخت تخت جمشید از زمان داریوش شروع شده و احتمال روی دادن وقفه به خاطر جنگهای خارجی یا داخلی و وضعیت آب و هوایی هم وجود داشته، همین موضوع کافی است تا ثابت کند که این مجموعه نمی توانسته تمام شود. در مورد الواح بدست آمده هم توضیح بسیار ساده است. این الواح نه به زبان پهلوی بلکه به زبان عیلامی هستند که زبانی تصویری است و نه الفبایی و تنها با مطابقت دادن آن با خط میخی خوانده شده است. می توان گفت که این الواح متعلق به تمدن عیلامی قبل از هخامنشیان است و ما به اشتباه آنها را به حساب هخامنشیان گذاشته ایم چون هخامنشیان خط مخصوص خود را داشتند، خیلی عجیب است که الواحشان را به خطی بیگانه نوشته باشند!

ایرانخواه

آقای نویدی

تهمت نزنید! حقوق شهروندی و غیره را من کنار نگذاشتم! شما نماینده همه کردها نیستید بویژ نماینده نیمی از خانواده من! در ضمن من رک و راست حرفم را میزنم و به شما میگویم که تمامیت ارضی بازیچه نیست. اما کسی که به شما توهین مستقیم کرد و غیره را محکوم میکنم. ولی «مامور" جمهوری اسلامی خواندن چیزیست که در ادبیات سیاسی ما جا افتاده و همه میدانند که شما مامور جمهوری اسلامی نیستید، و آن را هم بایست هموزن چونیست و فاشیست و خائن دانست.

خوب است که میگویید نماینده کسی نیستید. من هم میگویم نماینده کسی نیستم. اما شما خودتان ده ها انگ به من زدید و حتی من را با افراد دیگر یکی دانستید و خلاصه ده ها نام هم به من گفتند. خلاصه اگر دوستانی به شما همین لقب ها را میدهند:

آینه گر عیب تو بنمود راست

خود شکن آینه شکستن خطاست!

(شاعر بزرگ آریایی نظامی گنجوی).

البته تا جاییکه فحش رکیک و تهدید جنسی باشد، محکوم است. وگرنه مامور رژیم جمهوری اسلامی درست مانند چونیست هست. آن را میتوان یک تفکر نامید. یعنی مامور رژیم: کسی که ناآگاهانه برای تثبیت رژیم کنونی میکوشد.

ایران مال ایرانیان وطندوست است و فرقی نمیکند از کجا باشند. آذربایجان هم برای ایرانیان آذری وطندوست، تاتها، تالشها، ارمنیان و آسوریان است. ببخشید آذربایجان که همواره جزوی از حوزه تمدن ایران بوده، از لحاظ تاریخی نامش ایرانی است و جزوی از منطقه ایران بوده است. همانطور که ترکیه مشروطیت تاریخی ندارد، آذربایجان جزو حوزه تمدن ترکها و جدا از ایران هم مشروطیت تاریخی ندارد. بخشهایی از کشورهایی میتوانند جدا شوند که پیشینه تاریخی ندارند. مانند کانادا یا استرالیا و یا بلژیم غیره. ولی ایران فرق دارد. بویژه نمیتوان یک درصد از مناطق ایران را به حوزه تمدنهای دیگر واگذار کرد، زیرا میدانیم که اینها پس از اسلام داخل ایران شدند. همانطور که عربهای فرانسه و ترکهای آلمان حق جدایی دارند، گیرم حتی روزی 99% جمعیت این دو کشور شوند. هر زمان پان ترکیستهای تجزیه طلب مانند آیدین حق مردم ارمنی کاراباغ را درست شمرند که حق جدایی دارند، شاید بنده هم نظرم را عوض کنم. اما تا زمانیکه ده ها سایت قلنبه و سلنبه پان ترکیست خواستار حق جدایی برای ایران هستند ولی همین حق را برای ارمنیان کاراباغ نقض میکنند، ما میبینم که اینها نیز چنین حرفهایی را برای گسترش حوزه تمدن غیرایرانی استفاده مینند و بس.

جناب آیدین

درست دوباره اینجا مانند جعلبازی پورپیراری و یونسکویی و سومرویی و آمار قلابی از زبانها در ایران و از این قبیل حرفهاست. در جنگ قره باغ، حدود هشتصد هزار مسلمان (غالبا آذربایجانی ولی اندکی کرد) و چهارصدهزار ارمنی آواره شدند. اما بیشینه این آوارگان از کشور ارمنستان و آذربایجان بودند و نه از خود منطقه قره باغ کوهستانی. ارمنیان یک رای دموکراتیک در کاراباغ کوهستانی در سال 1990 گذاشتند و اکثریت مطلق جمعیت کاراباغ کوهستانی به جدایی از جمهوری آذربایجان رای دادند.

http://flagspot.net/flags/az-artsa.html

شما پان ترکیستها این رای را محترم نمیشمرید و اگر میشمرید، بروید در سایتهای پان ترکیستی مانند گونازتیوی، دورنا، آزادتریبون و مجله وارلیق و چندین سایت رنگارنگ دیگر آن را درج کنید

اما چون جمهوری آذربایجان آن را قبول نکرد، کشتار سومقیت آغاز شد (اولین کشتار دست جمعی ارمنیان در شهر سومقیت) و سپس شروع کرد به بمباران پایتخت کاراباغ. ارمنیان هم چاره-ای نداشتند که از خود دفاع کنند و ناچار در جنگ، سرزمینهای غیرارمنی را تصرف کردند. اما مسئله اصلی، همان کاراباغ کوهستانی است که اکثریت مطلقش ارمنی بود و نمیخواستند بخشی از جمهوری آذربایجان باشند. این حق مسلم است که جدا شوند، زیرا حقوق تاریخی با آنها نیز هست. در ضمن جمهوری اسلامی هم هیچ کمکی به ارمنستان نکرد بلکه برخلاف ترکیه، تنها مرز را با دو کشور باز گذاشت. اینکه کشور آذربایجان باخت، بخاطر این بود که مسئله کاراباغ کوهستانی برای ارمنیها، مسئله مرگ و زندگی بود. برای جمهوری آذربایجان، یک سرزمینی تصرف شده بود. چرا تاریخ باستان سندید حقوقی دارد. روزگاری که ایرانیان و ارمنیان در این منطقه بودند، هیچ ترکی پیدا نمیشود. در ضمن پیش از دوران قاجاریه، ایروان مطلقا ارمنی نشین بود، قاجارها مسلمانان (آذربایجانی، کرد و تات) را به ایروان فرستاند و ارمنیان را حدود چهل درصد کردند.

با قتل عام ارمنیان در ترکیه، و مهاجرت ارمنیان از آنوتولیا در جنگ جهانی اول، دوباره اکثریت مطلق ارمنی نشین شدند. حتی اگر دوران قاجاریه را به نام بیاوریم، باز شهری مانند باکو غالبا پارسی-زبان بود. و تازه دولت قاجاریه هم نامش دولت ایران و در جوامع بین الملل نامش Persia بود. نامش دولت ترکستان نبود! و آنها بر تمامیت ارضی کشور تاکید میکردند و نه جدایی. صفویان هم هرچه زبانشان ترکی بود، ولی سلسله ای آمیخته بودند، و از لحاظ پدری خود را سید (عرب) میدانستند ولی در واقع جد پدریشان کرد بود. و دورتر هم برویم، که دیگر در زمان ایلخانیان زبان آذربایجان ترکی نبود. همانطور که گفتم، هر زمان اگر روزی عربهای فرانسه (که گویا در پاریس اکثریت هستند یا دارند میشوند) و ترکهای آلمان حق جدایی دارند، من هم حق جدایی آذربایجان ایران را محترم میشمرم. فرقی هم نمیکند که نه تنها شما، بلکه همهء ایرانیان از یزد و بلوچستان و غیره تا تبریز برای جدایی آن رای بدهند. منطقه بخشی از حوزه تمدن تاریخی ایران بوده است و جدایی آن مطرود است.

نخجوان هم تا صدسال پیش اکثریت ارمنی داشت. البته همه میدانند این سومری /ایلامی بازی که پان ترکیستها راه انداختند بخاطر اینست که برای ترکان پیشینه تاریخی در منطقه درست کرد، آنهم در جنوب عراق گیر دادند! و سپس میروند آثارهای تاریخی ارمنی را نابود میکنند:

http://www.youtube.com/watch?v=JZu2zqFE_gI

http://www.armenica.org/history/old-jougha/index…

http://www.archaeology.org/online/features/djulfa…

http://nakhichevanmonuments.org/

و سپس حتی کتابهای دویست سال پیش را تحریف میکنند که نام ارمنی از آن پاک شود:

http://www.umd.umich.edu/dept/armenian/sas/bour.h…

این درست همان فرهنگ پان ترکی است که از دوران خاتمی در آذربایجان ایران رشد کرده است و بیخود نیست تلویزیون گوناز-تی-وی، حتی بیش از اینکه به فارسیزبانان یا کردزبانان فحش بدهد (به هر دو فحش میدهد)، بیشتر به ارمنیان فحش میدهد!

خلاصه این بازیها را کنار بگذارید. ارمنیان کاراباغ کوهستانی (داغلیق قره باغ یا به زبان ارمنی همان آرتساخ) در سال 1990 رای

دموکراتیک برای جدایی دادند و اگر حق تعیین سرنوشت به قول شما پان ترکیستها محترم است، پس حق آنها محترم است. همانطور که گفتم، ماجرا اینست: مرگ خوبست ولی برای همسایه. رای ارمنیان کاراباغ خوب نیست، چون باعث ضعف قدرت پان ترکیستان منطقه میشود، ولی مال آذربایجان ایران خوبست چون باعث ضعف تمدن ایران میشود. و در ضمن جالب است که پان ترکیستهای سایت هی مسئله سوئیس و آلمان و نمیدانم چی را می آورند، ولی تا از کشور همسایه مانند عراق و ترکیه و آران و ارمن و غیره بحث شود، میگویند اینها مسئله ما نیست. نه خیر این پان ترکیست بازی، بازیچه آران و ترکیه است برای گسترش حوزه تمدن ترکی و خفه کردن ایرانیان در منطقه. اولین هدفشان هم کشور ارمنستان و سپس کردها خواهد بود. برای همین در ایران ملایم ترند و فعلا با تمام قدرت، میکوشند که تالش و کرد و تات آران و کردهای ترکیه را نابود کنند و همچنین برای از بین بردن کشور تاریخی ارمنستان میکوشند. در ایران هم سعی میکنند گفتمان ضدایرانی، کورپیراربازی، و آمارهای دروغین را رواج بدهند. تمامی اینها همان استراتژی ختنه است که دکتر احمدی به آن اشاره کرده است و یک استراتژی درازمدت است.

ایران مال ایرانیان وطندوست است و فرقی نمیکند از کجا باشند. آذربایجان هم برای ایرانیان آذری وطندوست، تاتها، تالشها، ارمنیان و آسوریان است. ببخشید آذربایجان که همواره جزوی از حوزه تمدن ایران بوده، از لحاظ تاریخی نامش ایرانی است و جزوی از منطقه ایران بوده است. کشور ایران مانند ترکیه نیست که مشروطیت تاریخی نداشته باشد. آذربایجان ایران هم مال آذربایجانیهای ایراندوست و سایر وطندوستان هست.

کیومرث نویدی

جناب ایرانخواه ممنون که نقاب
هائی از قبیل حقوق بشر، دموکراسی، حقوق شهروندی و این ماجراها را کنار گذاشتید و رک و راست چهرة واقعی
تان را نشان دادید. جز تهدید جنسی هر کار دیگری می
توان با تجزیه
طلب کرد: دشنامش داد، بی حیثیتش کرد،کشتش، خوردش، انجه
انجه
اش کرد (مثل آنچه با شوانه کردند.) و اما:

۱ ـ من تجزیه
طلب نیستم. می
کوبم برای اتحاد دموکراتیک مردم آزاد ایران. می
گویم تجزیه
طلبی نباید به خودی خود جرم باشد.

۲ ـ اگر بنا باشد اما، امثال شما و داریوش همایون نمایندگان اصلی تفکر فارس
ها باشید (که من گمان نمی
کنم) هیچ راهی برای من باقی نمی
ماند که به کردها (به دیگران هم) توصیه کنم تا دیر نشده
است یعنی تا بی حیثیت و کشته و خورده و انجه
انجه نشده
اند درروند. منتها چون جائی به جمعیت
های ملیونی پناهندگی نمی
دهد ناچارند سرزمینشان را هم با خودشان ببرند.

و اما، سخنی هم با آیدین تبریزی

آیدین گرامی! من با به کاربردن عنوان فاشیست برای نشان دادن یک گرایش نژادی یا سروری
طلبنه موافق نیستم. اینها شووینیست و راسیست
اند. در حکومت که باشند حتماً فاشیسم بنا خواهند کرد (یعنی مبارزة طبقاتی را هم متوقف خواهند کرد.) اما، این بحث دیگری
ست.

آقای وظنخواه

واقعاً من درمی
مانم که چگونه باید با شما سخن گفت.

شما اصل جدائی خواهی را جرم می
دانید. در غر این صورت هیچ راهی نیست جز این که به جدائی
خواهان اجازة فعالیت مسالمت
آمیز بدهید.

من نه تنها نمایندة تمام کردها نیستم نمایندة حتی یک کرد دیگر هم جز خودم نیستم. عرض کردم توصیه خواهم کرد.

جنابی تبریزی درست می
گوئید ما به لحاظ حقوقی جدائی
خواهی را یک حق می
دانیم و جزو حقوق شهروندی اما، جدائی کردستان و آذربایجان یا هر جای دیگری را بنا بر مصالح سیاسی همگان توصیه نمی
کنیم و حتی با آن مبارزة نظری هم می
کنیم و اگر جدائی
طلبان بخواهند غیردموکراتیک عمل کنند یعنی دست به اسلحه ببرند و بخواهند جدائی را بر مردمان یک منطقه تحمیل بکنند من یکی با آنها حتی خواهم جنگید. ماجرا این است که آزادی
های مدنی یک سلسله زنجیر به هم
پیوسته
اند. از هر جا بخواهی جلوی 
آزادی و حقوق شهروندی بایستی ناچاری همه را جمع کنی: زندان و تخته
شلاق و آپولو و.....و بعد هم عقب
ماندگی و شکستگی تمدن خواهد آمد (در دوران تولید کالائی صنعتی)

این دوستان بی
شک حسن نیت دارند و میهنشان را نیز بسیار دوست دارند و قطعاٍ بسیاریشان بسیار انسان
های شریفی هم هستند. تنها اینها را نمی
توانند دریابند. این است.

آقای ایران
خواه

۱ ـ آیدین تبریزی به شدت در همین دو سه روز گذشته پان
ترکیسم را کوبیده و آن را کنار فاشیسم جا داده است.

۲ ـ من گمان نمی
کنم جدائی
خواهی در آذربایجان رأی بیاورد. آذری
های کمی پان
ترکیست هیتند و آذری
های خیلی بیشتری ناسیونالیست ایرانی (دو آتشه
تر از شما). به ویژه اگر به خواستهای فرهنگی
شان توجه شود.

۳ ـ کردستان ایران در شرایطی که بخش اصلی کردستان جزو خاک ترکیه است چرا از ایران و فارس
ها و بقیة هم
پیمانان تاریخی کرد جدا شود؟ فقط این نمی
شود که یک جوان کرد را بگیرند لینچ کنند و به آن شکل فجیع بکشند و سازمانهای سراسری (مثل حزب مشروطه) واکنش درخور شنان ندهد و مرتب هم ما کردها را خر کنند که چشم و چراغ و افتخار ایرانیم.

۴ ـ ایران باید پیشاهنگ دموکراسی و حقوق بشر در منطقه باشد. به یاد داشته باشید بعد از یازده سپتامبر فقط در یک کشور بر قربانیان گریسته شدو به یادشان شمع
افروزی شد؛ آن هم ایران بود.

۵ ـ پورپیرار چرت می
گوید؛این پان
ایرانیسم تنیده به فارس
گرائی اما، دارد لج دیگر ساکنان غیرآریائی ایران را درمی
آورد و آنها را بدل به بمب ساعتی می
کند. من می
گویم احترام کوروش را نگاه داریم. اما به نیمه
خدا بدلش نکنیم و تنور احساسات ضد عرب و ترک را تاو ندهیم.

۶ ـ از نظر من این مجلس مؤسسان است که باید تصمیم
گیری کند و به نمایندگان کومله و دموکرات هم جائی، گفته
ام که پیش
شرط گذاشتن برای مجلس مؤسسان یعنی اعلام جنگ پیشاپیش به آن مجلس و همة مردم غیر کرد و بخش بزرگی حتی از کردها.

hamid

عشق و نفرت همزمان چپ ها و همجنسگرايان نسبت به همديگر

با تشكر از مقاله مفيدتان اقاي جهانگیر شیرازی :

با توجه به سابقه طولاني وجود همجنسگرايي در تاريخ و فرهنگ كشورمان ايران ,متاسفانه مطابق روال هميشگي با سكوت سعي بر كتمان حقايق ميشود.

هفته گذشته BBC برنامه اي راجع به كوبا نمايش داد و در خلال برنامه ياداور شد كه رائول كاسترو هم همجنسگرا است , و مردم به دليل برادرش ان را ناديده ميگيرند.با اين وجود در همين كشور هم همجنسگراها مورد ازار قرار ميگيرند و درد اينجاست كه حتا چپهاي غرب هم بر اين بيداد چشم ميبندند.خانمها و اقايان در جامعه ايراني هم همجنسگرا داريم چه زن و چه مرد .حالا هي بگو انشاالله گربه است.

کرد زاد

آينده نگري و افسانه هاي دولت هاي ملي

جناب اقای قندچی

اینکه با صراحت و غیر مسئولانه حزبی مارکسیستی-سوسیالیستی را نژاد پرست بخوانید از ارزش مقاله خوب علمی شما می کاهد از نظر علمی راسیسم تعریف خود را دارد که ویژگی های پ ک ک جزو ان نیست اما گرایشهای تند ملی در پ ک ک واکنشی است به تئوری افراطی و نژاد پرستانه و مدون پان ترکیسم نه چیز دیگر!! اما در باره کردستان بزرگ باید به شما بگویم همان گونه که خود می دانید تشکیل خواهد شد و اگر ایران ساختاری فدرالیستی -اتنیکی داشته باشد می تواند جزئی از فدراسیون ایران باشد کردستان به در یای ازاد راه ندارد و از نظر ژئوپلتیک باید متحد کشوری باشد که این خصوصیت را دارا می باشد به خاطر دشمنی و خونریزی های تاریخی میان ترکیه و کشورهای عرب با کردان این اتحاد یا فدراسیون تنها با ایران محتمل است می بینید که بدین گونه با پذیرش ساختار فدرالیسم اتنیکی ایران حتی امکان بزرگتر شدن هم می یابد که من به ان کشور گشایی مدرن می گویم!

ناصر مستشار

خدمت آقای آیدین تبریزی

نگذارید که مخالفین شما برای شما برنامه تعین کنند و شما را هدایت نمایند.شما همچنان بر مواضع اصولی خود استوار بمانید.درست نیست شما بخاطر چند نفر که با افکار شما مخالفت می ورزند ،نفرت عمومی مردم را علیه خودتان بر انگیزید!این تهدیدتان نیز بسیار ناپسند بود.راستی ودرستی کار باید ادامه داد تا به نتیجه مطلوب رسید وگرنه با عصبیت وعصبانیت نمی توان هیچ کار اصولی را پیش برد.مخالفان شما منتظرند تا شما دست به کار عجولانه واحساساتی بزنید تا شما در اذهان عمومی بدنام نمایند.بقول ضرب المثل آذربایجانی که می گوید:بیائیم کج بنشینیم اما راست ودرست صحبت کنیم!پاینده باشید وبر اعصاب خودتان کنترل جدی داشته باشید.چند نفر مخالف شما ،نماینده فکری همه مردم ایران نیستند و مخالفان شما نیز نمایندگان وپاسداران فرهنگ ایران نیستند.اگر آقایان خودشان اقرار می کنند که قوم آریائی در هنگام ساکن شدن در ایران دانش نوشتن نداشتند وآنرا از سومریان و بین النهرین آموختند این خود اقرار به نامتمدن بودن قوم آریا در ابتدا ورود به فلات ایران می باشد.این برای همیشه باید برای همه به اثبات برسد که فلات ایران گذرگاه تاریخ بوده است و به همین خاطر یک سرزمین مهاجر نشین تبدیل شده است.همه ساکنین تاریخی این سرزمین از هردین وآئینی وتباری حقوق مساوی برای بر پائی یک حکومت مدرن وسکولار را بطور برابر خواهند داشت.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.