رفتن به محتوای اصلی

"هفتان" به "زمانه" یا مدیر مسئول آن نان قرض می دهد
18.04.2008 - 12:21

انتخاب کامنت ها و تنظیم از کیانوش توکلی:

داريوش برادري

روان‌کاوی یک «عارضه و نشان بیماری» به نام مهدی جامی‌(2)

مرسي سهند جان و هرمس جان از بيان نظرتان. همين سانسورها و تلاش براي عدم دست يابي ايرانيان در اينترنت به اين مقاله از طريق حذف مقاله در هفتان به بهترين شکلي درستي نقد و هراس از يک چالش مدرن را نشان ميدهد. از طرف ديگر آنها خواننده ايراني را دست کم گرفته اند. ايرانيها دقيقا اين حالات دورويانه در رفتار و کردار را سريع ميتوانند حس کنند .زيرا مجبور بوده اند در شرايط ديکتاتوري ايراني هميشه به اين علائم توجه کنند و آنتنهاي حسي شان خوب کار مي کند. اين مقاله در بالاترين نيز خوشبختانه لينک داده شده است. اين را گفتم تا اگر ميخواهند جلويش را بگيرند، سريع دست به عمل شوند و مثل هفتان پنج شش ساعت بعد اين کار را نکنند که ديگر کار از کار گذشته است و حال حتما خوانندگان هفتان با تاسف از اين سانسور سري تکان ميدهند و تکرار سنت را در هفتان مي بينند. راستي من ايميل اقاي نوش آذر را نمي يابم. در سايتشان مداد نيز ايميلي نيافتم تامقاله را براي ايشان نيز بفرستم. بهرحال ايشان نيز بايستي پاسخگوي سوالات مطرح شده در متن باشند و نظر خويش را بگويند.

هرمس

باندبازان معروف بار دیگر لینک مقاله شما را که در هفتان درج شده بود حذف کردند. این حجره داران که به سرقفلی هم دلبسته اند و نان به هم قرض می دهند، مانند باندهای احتکار کالا عمل می کنند، اما این بار آنان مقالاتی را که آنان را به نقد کشیده است و نسیه بودن شان را به رخ اندر کشیده است، احتکار می کنند و از چشم «غیر" پنهان می کنند. حاشا! آن هم در عصر ارتباطات. باری، جای شگفتی نیست. «هفتان" به «زمانه" یا مدیر مسئول محترم آن نان قرض می دهد و آن به این. در این میان آن چه فدا می شود نقد است. جالب این است که این دوستان چنان داد از سانسور و نقد سانسور می زنند که آدم نمی تواند باور کند این سیاست یک بام و دو هوا را. «هفتان" و زمانه مهدی جامی را چه حاجتی است که به این ترفندها دست بزنند، اگر در گفتار و اندیشه خود صادق هستند. استفاده ابزاری از روابط خویشاوندی برای خاموش کردن زبان نقد خط بطلانی بر تمام ادعاهای دمکراتیک «هفتان" و رادیو زمانه مهدی جامی است. واقعاً چگونه می توان چنین عمل غیردمکراتیک و غیراخلاقی را توجیح کرد؟ دوستان «هفتانی"!این پایبندی شما به گردش آزاد اطلاعات براستی قابل تحسین است! سایت زمانه مهدی جامی گرامی! درود بر شما که روابط مراد-مریدی را برای همین روزها زنده نگاه می دارید و معاصر بودن خود را به بارزترین نحوی آشکار می کنید. به راستی برای «هفتان" و رادیو زمانه مهدی جامی متاسفم. دوستان! نقد کنید! قدرت اندیشه تان را نشان دهید! نه زور روابط باندبازی و محفل گرایی ناهمزمان خود را!

شما باید درخواست کنید که آدرس و شماره تلفن رئیس هلندی سایت را در اختیار شما بدهند. فکر کنم با این فضایی که پیش آمده، آقای جامی و دستیارانش نیاز به یک مرجع بالاتر دارند تا دستکم صدای شما را بشنوند. این تیول بازی سنتی با زرداب مدرن نیاز به جراحی دارد. آن وقت شما لازم است با این مدیر یا مسئول صحبت کنید یا از ایشان تقاضای دیدار حضوری کنید. این شانتاژبازی و جوسازی و سبک و سیاق جمله بندی این مدیران شایق! جای تأمل دارد. مشکل همان است که شما بر روی آن مکث می کنید: خلط کردن حوزه شخصی و حوزه کاری یا تخصصی. این ردیف کردن همکاران درمقابل یک همکار البته دستکمی از شاهکار ندارد. یکی از ارکان مدرنیت متقابل بودن و دوسویگی است. اگر چنین است که کارهای شما باید از زیر ذره بین همکاران شما رد شود، آیا آقای جامی نمی داند که در این صورت حکم است که آثار این عزیزان هم از زیر ذره بین شما بگذرد. اما گویا ایشان چنان آزرده خاطراند که این جا هم شمشیر را از رو بسته اند و مایلند خیابان یکطرفه باشد. سزاوار است که این گفت و گو ادامه پیدا کند تا سایت خوب زمانه و همکاران محترم آن از این گفت و گوها طرفی ببندند.

سهند

داریوش عزیز: اولا باید گفته باشم که این نوشته تان خیلی جذاب و قابل فهم تر از بعضی ها بودند. ثانیا: من خشم و غضب و پرخاشگری شما را کاملا درک می کنم. آدمی که سیب زمینی نیست که در مقابل هر گونه جفا بدون احساس بر خورد کند. شخصی که به خودش احترام و ارزش قائل است در مقابل آنهائیکه فکر می کند که نه تنها احترامش را نگه نداشته بلکه که با ریا و سالوسی و دو رویی قیافه حق به جانب می گیرند و از مقام و مسئولیت خویش بخاطر عدم آگاهی مردم به نفع خویش سو استفاده می کنند باید هم خشمگین باشد. من قبلا هم به اشتباه های شما اشاره کرده بودم و خودتان هم میدانید که با شیوه بحث و گفتگوی شما محالف ام برای اینکه شما بعضی مواقع به تله آنهایی می افتید که برایتان گستده اندو بعدا با مچگیری شما قیافه حق به جانب گرفته و سعی در مخفی نگه داشتن اعمال ارتجاعی و ضداخلاقی خودشان دارند. اقای مهدی جامی آدم مزور و ریاکار و شارلاتانی هستند که مثل همه ریاکاران و شارلاتانها بلدند که با زبان نرم و به اصطلاح کله سرد--- در آمریکا به این گونه رفتارها بی کوول( خونسرد) می گویند--- سر عده ای هالو را شیره مالیده و قیافه مظلومانه و حق به جانب بگیرند.در اینکه آقای جامی نه تنها با الفبای روانکاوی فروید- لکانی بلکه که با حتی با ادبیات روانشناسی هم اشنا نیستند شکی نیست

در حقیقت در چنته دنیای ذهنی ایشان به جز خرافات شاهنامه فردوسی و اثار مخرب و مسموم شریعتی و چند نوشته ادبی قراضه در سطح روزنامه نگاری چیز دیگری وجود ندارد ایشان حتی قادر به قبول و درک نوشته های شخصی مانند اقای سروش نیز نیستند. برای اینکه ایشان را رادیکال میدانند. با همه اختلافاتی که من با افکار سروش دارم ایشان لگدی به پایه های رابطه مستبدانه پدر و پسر عصر ما زنده اند و پایه های " حقیقت ابدی و مطلق" را کمی به لرزه در آورده اند ولی از آنجائیکه اقای جامی سنتی بدون رابطه مرید و مرادی و یا بدون فرهنگ پدر مستبد-- که دقیقا به فرهنگ سایت رادیو زمانه هم منتقل کرده و آنجا را مسموم کرده اند-- و بدون اجازه پدر مطلق و زورگو و سلطه گر و " حقیقت مطلق" نمی توانند زندگی کنند با قبول نظرات و ایده های شخصی مانند سروش لرزه بر اندامش می افتد . قهرمانان فکری ایشان علی شریعتی مرتجع و دایناسوری به نام احمد قابل هستند که تازه گی ها گوهپایه های تاجکستان کشف شده است.

محسن کردی

جناب مستشار، در این سایت و توسط بسیاری نویسندگان با نام مستعار و غیر مستعار، سخیف ترین نسبتها به قوم آریایی، هویت ایرانی، فارس زبانان داده میشود و هرگز ندیدم شما چنین بیاشوبید که خواستار ممنوع القلم شدن نویسنده بشوید که بر آقای ناصر کرمی تاخته اید. سایت ایران گلوبال یک سایت ترکی، عربی، بلوچی یا پاکستانی و آمریکایی نیست بلکه یک سایت به زبان فارسی است با هویت ایرانی و برای مسائل ایران تلاش میکند و مطلب درج میکند. این که در خانه این صاحبخانه به هویت صاحبخانه انواع و اقسام بی حرمتیها میشود و صاحبخانه بنام سکولاریزم و بناحق قورت میدهد هیچ، حال اگر کسی آمد و بر اساس برداشت خودش از بخشی از این هویت دفاع کرد باید ممنوع القلم شود؟ اینهمه وادادگی بجز تمسخر دشمنان ایران را که در این سایت نظر میدهند و قلم میزنند را بر نمی انگیزد. آقای کرمی هم همانقدر که پانترکها و پان عرب و پان بلوچ و پان کرد حق اظهار نظر دارند و ممنوع القلم نمیشوند، حق دارد که برای خود و برای کشورش هویتی آریایی قائل شود. این حق اظهار عقیده او را بعنوان آزادی بیان محترم بشماریم. ما به دشمنان تمامیت ارضی ایران این وعده را میدهیم که در ایران آزاد فردا تلاش خواهیم کرد که حزب و تشکیلات شان را هرکجا بخواهند داشته باشند آنوقت شما اجازه آزادی بیان در این سایت را هم میخواهید از یک نویسنده و صاحب عقیده ای که چیزی بیشتر از بقیه پان ها نمیگوید دریغ کنید؟ آیا این انصاف است؟ آیا این رعایت آزادی بیان است؟ کرمی نگفته است که دیگران حق زندگی در ایران را ندارند بلکه میگوید که ایرانی همان آریایی است. خب بگوید!

یکی دیگر مثل من هم پیدا میشود که بارها گفته ام که آریایی خالصی دیگر وجود ندارد و ما ترکیبی از آریایی، سامی، و نژاد زرد پوستان مغول هستیم. خوب که چه؟ اینها مساله ای برای ممنوع القلم کردن نباید باشد. طرفه آنکه شما هرگز در سایتهای این پانهای غیر فارس زبان هرگز اجازه حمله به نظریات آنها را آنگونه که در ایران گلوبال می بینید نخواهید یافت و با هر معیاری این نشانه تحمل و نجابت ما و عدم تحمل آنهاست. هویت ما در ایران فردا چه به میل ما باشد و چه نباشد یک هویت ملی مانند هویت یک آمریکایی خواهد بود که هیچ ربطی به مساله اتنیکی مردمش ندارد. منافع ملی ما چنین ایجاب میکند و اگر خواستار تمامیت ارضی و رضایت ساکنان تمام ایران هستیم باید چنین به قضیه بنگریم.

ناصر مستشار

[آریایی تبار بودن ما، جهان بینی ما، و آمیختگی آریایی تباری ما با هر وجب از این سرزمین] هست. (جملات از آقای ناصر کرمی)

وقتی جملات بالا را کسی با ادعای زوشنفکری در این دوران بیان میکند پس باید به اوج بن بست انسانیت و مدنیت و آزادگی در این افراد پی برد! همه ساکنین ایران از فردای به قدرت رسیدن اندیشه ورزان همچون آقای کرمی، باید به انسیتو تحقیقاتی تشخیص نژاد وتبار مراجعه نمایند تا تعین گردد از کدام نژاد می باشند و برابر شناسائی نژاد آن فرد یک برگه شناسائی بدست آورند.این موضوع در المان هیتلری به وقوع پیوست وهرکس نتوانست نژاد آریائی بودنش را ثابت کند یا به هلاکت رسید یا تحت تعقیب قرار گرفت ویا در جامعه منزوی گردید که تمام ماجرا ها را همگان به جزء آقای کرمی یا نمی دانند یا اینکه می دانند و می خواهند دوباره آنرا تکرار نمایند.از آقای کرمی باید پرسید که با ساکنین ایران که از نژاد پاک آریائی نمی باشند چه رفتاری باید کرد؟ آقای کرمی دارای پاسپورت آلمانی هستند واینرا بخوبی می دانند تبلیغ نژاد برتر در کشور آلمان ممنوع است واز انتشاراینگونه افکار در رسانه ها جلو گیری می شود!یکم:ایشان از برخورداری تابعیت المانی محروم می شوند چون تبلیغ نژاد خاصی را علنی کرده اند.(در المان هر کس از هرکجای دنیا با هر دین ومرامی ورنگ ونژادی می تواند با پشت سر گذاشتن مراحل قانونی تابعیت المانی را بدست آورد اما آقای کرمی تابعیت ایرانی را منوط به داشتن نژاد آریائی کرده اند این خود بوی متعفن فاشیست می دهد)

دوم:انتشار افکار ایشان در همه جا از جمله در سایت ایران گلوبال باید افشاء و ممنوع اعلام گردد ودر همینجا اینجانب بدینوسیله از همه تقاضا دارم اگر از این فراخوان حمایت می نمایند پشتیبانی خود را اعلام نمایند.بگذاریم در همین محیط های کوچک و قبل از شکل گیری فاجعه های درناک بشری دست به اقدام جمعی بزنیم تا بتوانیم دمکراسی وحقوق شهروندی را آزمایش،تمرین،تابه اجراء بگذاریم!

بهنام

گرایش
ها و ضد گرایش
ها (۲)

کیومرث نکنه حالا میخوای بشی شاعر ملل؟ آقا چرا پرت و پلا میگی؟ کدوم حزب سیاسی گفته ترک و کرد و عرب نباید به زبان خودشون حرف بزنن؟ تو شدی یه پا دروغ مرد. یه پا دروغ. بیخودی ننویس شعر و دروغ برنتابند یکدگر. شاید شعر و دروغ برنتابند. اما شاعر و دروغ خوب هم برتابند.

کیومرث، از یه حزب یه سند بیار که توش حق آموزش به زبان مادری قید نشده باشه. مگه دشمن قسم خورده همایون نیستی تو. برو یه سند از حزب مشروطه که به فاشیسم فارس ملقبشون کردی بیار. فقط یه خط کیومرث، یه خط که توش گفته باشه کسی حق نداره به زبان مادریش تحصیل کنه. در تو چی رخنه کرده کیومرث، کدوم زهر، کدوم سم، کدوم ویروس رخنه که میخوای اینجوری دل و روده ی این مملکتو دربیاری و در و دیوارشو بکوبی تو سرش؟ چی رفته بر تو کردو مرد؟ شدی یه پا ام النفاق تو. یادت رفته همین جوجه باقروفیا به ساعدی میگفتن کاپوت فارسا؟ مردم عادی ندونن ما که میدونیم کیومرث. بی شرفا به طرف میگفتن کاپوت فارسا اونوقت تو میای ایراد میگیری که چرا میخوان ترک و عرب رو از کشور بندازن بیرون؟ آخه کدوم حزب سیاسی همچی حرفی زده که تو از خودت جعل میکنی؟ چرا دروغ شدی تو مرد؟ چرا تو هر جملت که مینویسی یه دریا خون موج میزنه؟ زمینو زمون دارن میگن مشکل ما دمکراسیه تو شدی همصدا با یه مشت فرقه چی که الا و بلا یا حق طلاقو از پیش میدین یا یوخدو. گیریم حق طلاقو پذیرفتیم کیومرث. کی میخواد خطبه ی طلاقو بخونه؟ تو؟ تو میخوای تعیین کنی کی چقدر خاک برداره بره؟ تو میخوای وسطو بگیری که یه مشت روانی که تو ترکیه و باکو تربیتشون کردن برای نصف زنجان نصف ایرانو به آتش نکشن؟ تو میخوای تعیین کنی ارومیه متعلق به کردستانه یا به آذبایجان؟ اهواز عربه یا بختیاریه؟ سیستان سیستانه یا بلوچستانه؟ مرد، به خودت بیا، از خواب بیدار شو. داری چهار نعل میری تو جهنم کیومرث، هفتاد ملیونم پشتت.

مزدک

برای تغییر عنوان «جمهوری اسلامی ایران" به عنوان «تابعیت"

من ضمن تایید حرکت خانم بقراط معتقدم که آنچه را که بوی اسلام و حرامیان اسلامی می دهد باید به لجن کشید.در ضمن جناب مستشار ما ایرانی هستیم و تابعیت و زبان و فرهنگ ما هم ایرانیست .شما سعی دارید بعناوین مختلف از حرکتهای جدایی طلبانه مشتی مزدور دفاع نمایید .شکی نیست که چنین حرکتهایی که برنامه ریزی شده صورت می گیرد افراد وطن پرست را رادیکالتر نماید.جناب آیدین ها هم دولت و هم زبان و هم پول و هم پرچم بیگانه را به ایرانی بودن ترجیح می دهند و منتظر روزی هستند که تقی به توقی بخورد تا نه از ایران برگی گذارندو نه ایرانی.اینقدر نمی خواهد ادعای روشنفکری درآوری شماها خود فاشیستهایی هستید که اگر قدرت را بگیرید از همه بدترید.این سایت هم مال بابای جنابعالی نیست که دیگران را به بایکوت تهدید می کنید.از مزدوری و فرومایگی هم دست بردارید و بیش از این آب به آسیاب تجزیه خواهان نریزید تا لاقل اگر ایران هم تجزیه بشود پیش وجودان خود ناراحت نباشید.ما ایرانی هستیم و زبان ما فارسی است و هویت ماهم ایرانیست.آریایی هم نژادنیست و یک فرهنگ است ومسلما در چهارچوب ایران تمام افراد ازهر نژاد و مذهب و مسلکی و رنگی و جنسی و تمایلات جنسی ...برابرند و د رقانون اساسی آن نوشته خواهد شد.پس بجای سنگ اندازی و با جدایی طلبان هم آهنگ شدن توان فکری خود را برا مبارزه با ارازل و اوباش اسلامی بکار گیر.

روشنفکر

ایا مایل هستید ؛ عنوان «تابعیت" در مدرک پناهندگی خود داشته باشند؟

خدمت دوست روشنفکر گرامی درود بی پایان میفرستم

وقتی اطلاعیه ای را که با عنوان "برای ثبت در تاریخ " فرستادید خواندم و به دنبال سوابق گروهی که امضاء کننده آن بودم گشتم چون اطلاعات من از گروههای سیاسی در تبعید کامل نیست ولی متوجه شدم که این گروه سابقه ای ندارد و تصمیم داشتم اصلا راجع به این اطلاعیه نظری ندهم ولی بعضی وقتها چیزهای بی اهمیت هم میتواند جرقه حرف و بحثی را بزند که موضوعی مهم را روشن کند . من اگر این متن را مینویسم صرفا قصدم نوشتن نظر و عقیده ام در مورد موضوع شاهنشاهی رضا پهلوی دوم است و این نوع اطلاعیه ها را به دو دلیل قابل عکس العمل نمیدانم , اول این گروه باید قبلا اعلام موجودیت کرده و در آن اهداف خود و مواضع را آشکار اعلام کند و مسلما قبلا حمایت خود را سلطنت رضا پهلوی دوم اعلام کرده باشد ولی من هرچه جستجو کردم حتی اعلام موجودیت آنان را نیافتم باقی پیشکش , البته تنها منبع من اینترنت است . دوم سلطنت و پادشاهی چیزی نیست که سازمانها با اطلاعیه به پادشاه بدهند تا بتوانند آنرا با اطلاعیه پس بگیرند . پادشاه با اعلامیه پادشاه نمیشود , این گروه و همه سازمانها باید بدانند پادشاه در یک نظام سلطنتی تعریف میشود و وقتی مشروعیت میابد که در مقابل پارلمان کشور سوگند یاد کند و تاجگذاری نماید و رسماً قدرت را در اختیار بگیرد. در مورد رضا پهلوی هنوز این اتفاق صورت نگرفته ولی هیچکس نمیتواند در شاهزاده بودن ایشان تردید کنند چون ایشان وقتی متولد شدند پدر ایشان شاه رسمی این کشور بودند! اما اینکه توانائی و قدرت بازگرداندن سلطنت را به خانواده پهلوی دارد یا خیر از این موضوع خارج است . آنچه مسلم است , رضا پهلوی شاه نیست و کسی نمیتواند با اطلاعیه او را شاه اعلام کند همانطور که کسی نمیتواند او را با اطلاعیه از شاهزاد گی براندازد.

نویدی

قصیدة دژخوئی و دژپوئی ما

نظاره
گذر عزیز

ا ـ سپاس. این آقای داریوش فکر کرده من با نام شما دارم از خودم تعریف می
کنم. تازه آقای داریوش من کردم ترک نیستم.

۲ ـ این شعر گرچه تقدیم شده به شما و آیدین تبریزی. اما، هرچه در آن آمده خطاب به شما نیست. با این همه این سرزنش هست که خشم و تندی مرا با جنگ روانی
ای که پاره
ای ابلهان و حتی عناصر مشکوک راه انداخته
اند از یک جنس نگیرید.

۳ ـ خبط یعنی لگدمال کردن از سر عمد. تباه کردن از سر عمد و پس می
شود خبط دیگران را با جاروئی از دروغ روفت.

۴ ـ بشنو ولی با زبان خود سخن بگو و از اندیشة خود.

۵ ـ دسپوت در درون آن باروست. او محتوای سخن را تعیین می
کند. در مورد همین مسئلة حقوق مردم غیر فارس و مثلا ترکها ببینید چه می
گویند بعضی
ها. هشدار داده
ام که با زبان نرم همینها را تکرار نکنید و گرنه آنها می
شوند محتوای سخن و شما می
شوید رویة آن.

۶ ـ حقیقت بشری همواره نسبیتی متغیر است. اما در زمان ما دیگر حداقل سکولاریسم است و پلورالیسم و منشور حقوق بشر که رواداری جزو آن است.

۷ ـ نه جانم شعر با شاعری که نیمی منطقی (برای مقاله نویسی) بی
اندیشد قهر می
کند. شاعر باید مدام خیال بورزد وگرنه می
خشکد.

زنده باشید. آن دو سه بیت نخست هم حتی اگر خطاب به شما بوده نه توهین که اغراقی شاعرانه است. گله است از دوست و نه دشمن.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.