رفتن به محتوای اصلی

هیج جوان ایرانی در بین انان نیست
19.02.2008 - 19:26

رازی

يک خواننده عزيز،

چندی پيش کيانوش پرسيده بود که به نظر کاربران فرهنگ گفتگو چه کامنت های بايد سانسور شود. پرسش کيانوش و پيش کشيدن طرحش هوشمندانه تر از آن بود که بشود با پاسخی ساده و راه حلی غير ممکن بدان پاسخ داد. بدون اينکه خودستايی کرده باشم نظر های قلمی شما و من تا حدودی پاسخ آن پرسش را داد: پيش از سانسور و يا حذف کامنتی بايد خودمان را امروزی کنيم، بدين معنی که بپذيريم همه حقيقت نزد من نيست. هسته مرکزی پرسش کيانوش هم همين بود: حقيقت نزد همه است با اندازه های مختلف. پاسخ دوستانه من به شما و پاسخ دوستانه تر شما به من نشان داد که ميتوان با هم مخالف بود ولی حقيقت را انحصار خود ندانيم. اشاره شما صحيح بود و من بسيار آموختم، فروتنی خاصی که در جوابيه شما بود احترام مرا به شما بيشتر کرد.

آقای سيامک ايرانی هم به عقيده من و تا آنجا که من از نوشته های او پی برده ام حقيقت را انحصار خودش نميداند. کسانی که در رد نوشته های سيامک ايرانی قلم ميزنند ، و خود شما هم اطلاع داريد، ابتدا خودشان اقرار ميکنند که از نوشته های او به سبب شيوه نگارش سيامک ايرانی چيزی دستگيرشان نشده ولی در کمال تعجب باز هم در رد نوشته های وی نظر ميدهند. ذهنی که حقيقت را منحصر به خود بداند لازم نميبيند که بايد نخست خواند و از آن مهمتر فهميد و سپس بدون آنکه حقيقت را به مالکيت خود در بياورد پاسخ دهد.

برای شما دوست ناديده گرامی، يک خواننده، کاميابی آرزو ميکنم

محسن کردی

خوشبختانه درج مطلب در اینترنت خرجی ندارد، کاغذ روزنامه ای را مصرف نمیکند. هرکه به مطلبی علاقه مند باشد میخواند و علاقه مند نباشد نمیخواند. لذا جای کسی را هم تنگ نمیکنی. اگر تو فقط می نوشتی، هرچه دلت میخواست و به ترویج آن زبان مرده ادامه میدادی، مرا با تو کاری نبود. اما وقتی می آیی به حاصل زحمات دیگران حمله میکنی، و یک نیروی مبارز را که به اندازه سایر نیروهای مبارز چپ و راست در حال نبرد با رژیم است را ناجوانمردانه، و شاید ناخودآگاه در خدمت به رژیم اسلامی زیر ضرب می بری، واضح است که من آنرا به ضرر منافع ملی ایران می بینم و عکس العمل نشان میدهم. حال اگر یک بار بود، دوبار بود، آنقدر که بشود اصلا نادیده اش گرفت، خوب، باز قابل تحمل بود. نظر من این بود و هست که کسی مطالب تو را نمیخواند. به زحمت اش نمیرازد. تو حرفی برای گفتن نداری این را خودت هم میدانی برای همین با این حربه وارد شدی و با سخنی حمله به حزب مشروطه را آغاز کردی که فقط خود گویی و خود خندی. من با همه اعتباری که دارم اینجا اعلام می کنم که بسیاری دیگر هم که میتوانند زبان الکن تو را بفهمند هم زحمت مطالعه مطالب تو را به خود نمیدهند. اما یک اشکال در میان می آید و آن اینکه جوانان ما که تجربه ندارند، و خیال میکنند کنند که خزعبلات تو حاوی مطالبی "سنگین" و خارج از درک آنهاست، براستی این وهم ممکن است بهشان دست دهد که نکند تو واقعا حرفی برای گفتن داری که هرچه محل ... ات هم نمیگذارند باز دست از ... کردن بر نمیداری. من به هرزبان ممکن از تو خواستم حرفت را درست بزنی اما تو حرفی برای گفتن نداشتی. تو حرفی برای گفتن نداری.

راشل

باعرض سلام,

اگرچنین وضعی در دانمارک توسعه پیدا کند مخصوصا" کاریکاتور موردنظر

در هفده روزنامه مناطق اسکاندیناوی پخش شود میتواند باعث نوعی

هرج ومرج شود. خیلی رابطه ها ووصلتها ودادوستدها بهم خواهند خورد و

بمرور زمان با توسعه بیشتر میتواند باعث جنگی بزرگ شودکه موقعیت خیلی خطرناکی بوجود خواهد آمد.

مزدک

راسیسم در اروپا بخصوص در ارگانهایی چون پلیس و ادارات مربوط به مهاجرت امری کاملا شناخته شده است .ولی گذشته از نژادپرستی باید به اختلافات بین مسیحیان و مسلمانان که هر کدام در پی تسخیر پایگاهای یکدیگرند هم توجه داشت.جنگی اعلان نشده بین این تمامیت خواهان در سراسر دنیا برقرار است.مثلا در زمانیکه مردم تایلند در زیر طوفان و سیل و امواج دریا غرق شده بودند مبلغان بی شرم مسیحی از انها می خواسته اند که با دست کشیدن از دین خود و مسیحی شدن کمک دریافت کنند!وحشیگریهای مسلمین و بربریتی که سراسر کشورهای اسلام زده را گرفته هم اضافه کنید.ولی باوجود همه اینها باز هم رفتار اروپاییان نسبت به پناهنده گان فرسنگها از برخورد کشورها و مردم مسلمان با پناهنده گان فاصله دارد.اگر فیلم عراقیان پناهنده به عربستان سعودی مهد اسلام را می دیدید هزاران لعنت به محمد و اسلام و پیروانش می فرستادید!درپایان نباید فراموش کرد که موقعیت زنان در اروپا بسیار بالاست و سازمانهای طرفدار حقوق زنان از رفتارهای مرد سالارانه و زن ستیزی مسلمین بشدت متنفرند.و پدیده سنگسار و تروریسم و قتل کسانیکه از اسلام دست کشیده اند...هم که جای خود دارد.بنابراین عوامل زیادی هستند که باعث بوجود امدن این برخوردها باجارجیان در اروپا می شود!

خواننده

من به دعوای شما کاری ندارم اما اینکه مینویسید «جوانان ایرانی باید بدانند که این است سرنوشت آنانی که بی شناخت پایه های فلسفی و بن مایه های کرداری سرزمین خود، می کوشند که دست به نوآوری زنند. نوآوری، جز از راه نو کردن سنت ها پدید نمی آید. هر گونه گسستی از توشه های نیاکان، در نهاد اش، استوار بر پیوندی ژرف است؛ جز این، پیامد، همین دادئیسم سیاسی ای ست که می بینیم. فحش و پرخاش و خشم. دروغ ها همیشه عمری میانمدت دارند" سخن عجیبی است که برای اولین بار می شنوم. عین همین حرف را بنیادگرایان اسلامی نیز میزنند که حاصل اش این بلایی است که به سر ما آمده است. نوکردن سنت برای مغول یعنی نو کردن کشت و کشتار و غارت و برای عرب نیز همین معنی را دارد. برای مسیحی یعنی آغاز جنگ صلیبی.اگر اشاره شما به سنت قبل از اسلام در ایران است، سخن تان شباهت عجیبی به سخنان خمینی قبل از رسیدن به قدرت دارد که میگفت اسلام دین رحمت و عطوفت است. موبدان زرتشتی در هیرارشی ساسانی نیز چیزی بجز اشراف ستمگر حامی طبقه حاکم نبودند.

سنتی که شما بدان اشاره میکنید جامعه دوران ساسانی است که جامعه در اثر وجود یک سیستم کاست مانند و تناقض موحش فقر و ثروت در اثر وجود استبداد شاه در اثر رقابت دائمی درونی اشرافیت، در اثر سنگینی خراج و اشتهای پایان نا پذیر خزانه شاهی و دیگر خزانه ها، در اثر سیطره خشن آتشکده و رقابت آتشکده و تخت در اثر هجوم ها و جنگ های پایان ناپذیر با همسایگان شرقی و غربی هر چندی یک بار دچار بحران های لرزاننده، قیام مردم و به ویژه در دوران جنبش مانی و مزدک، قحطی ها و هرج و مرج های شدید می گردد که معمولا شاهان ساسانی با توسل به خشونت خونین بر آن غلبه می کنند. دهقانان و شبانان عملا بندگان و رعایان محکوم بزرگان، آزادان، موبدان و هیر بدانند. مخرج سنگین دربار، جنگ، آتشکده، مخارج زندگی سراپا تجمل و عیش یک اشرافیت فوق العاده مغرور و فاسد و خودخواه بر دوش روستاییان و شبانان و پیشه وران تیره روز است که از یک سو باید سفره های اشراف را با محصول کار خود رنگین کنند و از سوی دیگر می بایست خود در میدان جنگ و در جامعه سرباز طعمه شمشیر دشمن قرار گیرند. چه چیزی در این سنت هست که باید نو شود؟ آیا انسان امروز اینقدر ناتوان و فاقد راه حل است که بناچار باید به دوران پدرانی رو کند که تا تمدن فرسنگها فاصله دارند؟ آیا نظریه شما حاصل یک تعصب کور یا بعبارتی حاصل مشکل روانی 30 سال حکومت دینی در ایران نیست؟

راد از اهواز

صف خرید پارچه مناسب روسری را در همانموقع که فرمان حجاب اجباری داده شده بود را در پارچه فروشی ها به یاد می آورم . جمعیتی از زنان در مغازه های پارچه فروشی برای خرید یک متر پارچه مناسب روسری جمع شده بود که اگر همانموقع بیرون می آمدند و فریاد میزدند نمی خواهیم ! گوش امام خمینی کر شده بود ولی هجوم برای تحت سلطه بودن بیشتر از مقاومت در مقابل اجبار بود . مقاومت درسی بود که انقلاب داده بود و چیزی هم از آن نمیگذشت . علت این رفتار , هراس از عده قلیلی لات بی مغز بود که آزادانه جامعه را تهدید کرده بودند . هنوز هم حکومت از همین روش برای سرکوب مردم استفاده میکند , تهدید و ارعاب توسط عده ای لات بی فرهنگ بد دهن بی مغز.

رشد سریع شهرها و پیدایش شهرهای تازه به تازه به ویژه در دوران اشکانی و ساسانی، بسط سریع بازرگانی داخلی و خارجی، بسط سریع تولید پیشه وری و تعداد پیشه وران وبغرنج تر شدن تقسیم کار در میان آن ها به ویژه در دوران اشکانی و ساسانی، گسترده تر شدن ساخت دولتی ( دیوان) و بسط ارتش و جاسوسی و دیگر موسسات دولتی و نیز پیچیده تر شدن نظام طبقاتی جامعه ایران همه و همه نشانه آن است که نظام ویس جای خود را به نظام اجتماعی عالی تر و کامل تر می دهد. در این جامعه آثروانان ( روحانیون) ارتشتاران (سپاهیان)، روستاییان و شبانان و سپس در دوره اشکانی و ساسانی، دبیران و اهل کسب و صنعنت و حرف ( واستریوشان و هتخشان) جزء قشرها و طبقات عمده و اساسی اجتماعی هستند. تحرک یک فرد در درون این هیرراشی طبقاتی البته به دشواری جامعه هندی ( که کاست ها در آن جا متحجرند و فقط روح از طریق تناسج می تواند دیوار بین آن ها را بشکند) نیست. ولی در دوران ساسانی این تحرک از یک طبقه نازل تر به بالاتر کار آسانی نبود. سنت پرستی و اشرافیت در دوران ساسانی از همیشه غلیظ تر است .

روایات زیادی حاکی است که مثلا انوشیروان از این « تحرک طبقاتی" بسی کاسته بود. چه چیزی در این سنت وجود دارد که جوانان وطن را به نو کردن آن فرا میخوانید؟

سام قندچي

ghandchi@yahoo.com

اندر بی کسانگی ِ حزب ِ مشروطه و بی توشگی ِ کسان اش

دوستان عزيز آقاي سيامک ايراني و آقاي محسن کردي،

ببينيد وقتي ما در اين سايت بحث ميکنيم واقعاً ميتوانستيم يک نام مستعار از اول انتخاب کنيم و به آن نام در اين دنياي مجازي بنويسيم. در آنصورت خواننده هم ميتوانست براحتي بحث ها را دنبال کند و روي آن قضاوت کند يا بهره ببرد بدون آنکه شخصيت حقيقي داشته باشم. اين جا واقعاً بيش از بحث نظري کار ديگري نميشود کرد.

شما هردو در بحث هاي نظري در اين فوروم خدماتي کرده ايد. فقط پيش از اين يک دوستي بنام آرمن سورن برايم مقالاتي ميفرستاد که به زيبائي سيامک مينوشت. سطح دانشم از ادبيات اصيل فارسي زياد نيست ولي هميشه کوششهاي بزرگاني نظير احمد کسروي در اين راستا را ستوده و نوشتارهاي با ارزش وي را خوانده ام و بهره برده ام.

دوست عزيز محسن کردي هم در اين سايت از اولين روزها فعاليت ميکرد. من محسن کردي را از سايت اخبار روز به ياد دارم. تنها کسي بود که در ابتداي آشنائي با اخبار روز نوشته هايش را در آن سايت ميخواندم بدون آنکه شخصاً او را بشناسم و اين ها مدتها قبل از رماني بود که خودم در اخبار روز مقاله اي درج کنم.

نقش افراد در سازمان ها و نيز در جاهاي ديگر البته لزوماً اينجا طرح نميشود. مثلاً آقاي محسن کردي در نيمروز هم مينوشتم.

مطمئنم آقاي سيامک ايراني هم مجبور است به نام حقيقي در يکجا و نام مستعار در جاي ديگر بنويسد. هر خدمتي به جنبش فکري مردم ايران ارزش دارد و هر فردي خود ميداند بهترين شکل که بتواند خدمت کند در شرايط ديکتاتوري چيست.

آقاي داريوش همايون در اين سايت در هيچ بحثي تا انجا که من بخاطر دارم نبوده است. شنيدم در برخي پالتاک هاي اين سايت شرکت کرده اند ولي در اين فوروم شرکت کتبي نداشته اند. بنظرم من جدا از اينکه هر کسي چه انديشه سياسي اي داشته باشد فکر ميکنم بتوان اذعان کرد که در اين سالها واقعاً آقاي داريوش همايون فعال بودند و بويژه در توسعه انديشه هاي دموکراسي خواهي در ميان سلطنت طلبان ايران زحمات شاياني کشيده اند.

آقاي رضا پهلوي نيز در اين سالها در رابطه با طرح تضييقات حقوق بشر در ايران در ميان مطبوعات و محافل بين المللي خدمات شايسته اي انجام داده اند.

شما ميدانيد که بنظر من دوام جريان سلطنت طلب در خارج سرنگوني جمهوري اسلامي را به عقب انداخته است و قبلاً نظرم را روشن نوشته ام و روشن گفته ام که بنظر من استعفاي آقاي رضا پهلوي از مقام سلطنت و همانطور که خودشان ميگويند مثل همه ما فقط شهروند عادي باشند به نفع رشد جنبش ايران است:

http://www.ghandchi.com/337-MonarchyMKO-plus.htm

ولي اين به خودشان مربوط است و حق فردي هر کسي است که هر چه ميخواهد خود را بنامد همانطور که فردي در انگليس خود را وارث تاج و تخت قاجار ميداند و هر از چندي هم مصاحبه هائي ميکند.

به هرحال بسياري سلطنت طلبان بودند که ديگر امروز خود را سلطنت طلب سابق مينامند همانطور که بسياري از چپي هاي قديم امروز خود را چپي سابق مينامند و بعد از مدتي هم با نظريات تازه اي که دارند هويت خود را توصيف ميکنند ولي ابائي هم ندارند که بگويند در گذشته چپي يا اسلامي يا هر چيز ديگري بوده اند. اين يعني تکامل.

به هر حال دستان عزيز جدا از انکه ما امروز با چه ديدگاه فلسفي يا سياسي خود را معرفي کنيم بعنوان فرد هستيم و اينها بخشي از تاريخ زندگيمان خواهد بود براي تاريخ نويسان اگر اهميتي برايشان داشته باشيم ولي به هر حال مجموعه خوب و بد ما بعنوان فرد ميماند و در اينجا هم هر لحظه اش درسي بوده است.

خسته نباشيد دوستان

مزدک

دیالکتیک معکوس تاریخ معاصرما بخش سوم تیتر مقاله

جناب حبیب چند نفر مسلمون برای گرفتن اقامت در کشوری گفتند که ما مسیحی هستیم و چون در ایران مارا آزار می دادند آمدیم اروپا!یک کشیشی زیرکی که گویا مدتی در ایران بوده و فرهنگ اسلامی را خوب می شناخت گفت که اشکالی ندارد.بردشون تو یک اطاق و از قبل تر تیب داده بود که در ضمن صحبت با برادران چراغها را خاموش کنند وقتی چراغها روشن شد برادران شروع کردند به صلوات سردادن!کشیش گفت الحق که مسلمانید!حالا برادر یکبار توده ای همیشه توده ای!کی انقلاب را کرد ؟آیا این مردم بازار و شهر نشین همان دهاتی بدبختی است که از شب تا صبح دنبال یک لقمه نان می گشت و با هر سکندری خوردن صد تا فحش به خدا و پیغمبر و قرآنش حواله می کرد.اصلا تو همان ایل قشقایی که زمانی بقول خودت دیده ای و درسراسر روستاهای ایران هزار نفر پیدانمی شد که نماز بخوانند ویا بندرت کسی قران میخواند.هرکس در همان دهاتها نماز و روزه می گرفت مورد تمسخر بود.اغلب جوانانیکه در سازمانهای مذهبی فعالیت داشتند از خانواده های مرفه شهری بودند.در ثانی اگر زمانی طالقانیها در روستایی زندگی کرده اند فرزندان آنها که در شهر بدنیا آمده اند را نمی توان دهاتی نامید....

آنهمه تحقیر مردم توسط ارازل و اوباش پهلوی و تضاد وحشتناک طبقاطی و خفقان جو سیاسی مردم را بجان آورد و بر علیه بیداد برخاستند.درست است که در طول انقلاب مسیر شعارها عوض شد ولی بزرگترین ضربه را به انحراف حرکت مردم بازهم دیکتاتوری پهلوی زد.مگر شاه خودش صدای انقلاب را نشنید؟خب جونش در می رفت بجای آه و ناله های سال 57 سالهای 50 و 52 اینکار را میکرد تا جوانان مردم طعمه ارازل و اوباش اسلامی نشوند!مثل اینکه مردم بدهکارند که فلان ارازل و اوباش باید تا درقدرتند به مال و جان و روزگارشان تجاوز کنند و وقتی هم ریق رحمت بسر کشیدند باز این مردمنند که گناه کارند! تیپ شما و خانم بقراط... روشنفکران بعد از این هستید.چرا به مقاومت ملیونی مردم برعلیه ارازل و اوباش اسلامی بعد از 57 و زمانیکه مردم تا حدودی از نیت حرامیان اسلامی آگاه شدن اشاره ای نمی کنید؟انقلاب را مردم شهر نشین و متمدن به نفع ارازل و اوباش اسلامی و اعتقادات خود کردند . مقاومت در مقابل حرامیان اسلامی هم بیشتر از طرف قشر روشنفکر روستایی صورت گرفت و دراین راه بیشترین زیانها هم متوجه آنها شد!

فاخته زمانی

zfakhteh@hotmail.com

مساله زبان مادری

آذربايجانی های ايران خواستار حقوقی در امور فرهنگی و زبان، از جمله حق تحصيل و آموزش به زبان مادری هستند. اما متاسفانه مقامات ايرانی به کسانی که در پی ترويج هويت فرهنگی آذربایجانی هستند، به ديده سوء ظن می نگرند و آنان را توقيف، شکنجه و محکوم به حبس می کنند.

حاکمیت ایران ائتنیک ها را از ابتدایی ترین حقوق خود محروم ساخته است. ملت آذربایجان گرفتار تبعیض و نا برابریهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. آنها محروم از تحصیل به زبان مادری اشان هستند و این مغایر با قوانین بین المللی و کشوری ایران می باشد.طبق قوانین ایران، ائتنیک های موجود این حق را دارند که به زبان خود تحصیل بکنند. اما با این وجود ما شاهد این هستیم که تنها اقلیتهای ارمنی از این حقوق بر خوردارند و این حق از دیگر ملیتهای غیر فارس ایران از جمله ملت تورک، کرد، بلوچ، عرب و ... سلب شده است.

مجید از المان

"مقام ومنزلت فحش ها" تفاوتهای فرهنگی

با تشکر از شما خانم گرامی

اینطور بنظر می رسد شما اسرائیلی ؛ایرانی تبار هستید بسیار خوشحال می شوم که نظرتان در باره اسرائیلی های ایرانی تبار در ایران گلوبال بنویسد اینکه ایا اکنون چه احساسی در کشور جدید دارند و چه آنان ...ایا مثل ایرانیان سایر کشور ها مسایل ایران را دنبال می کنند و...

با احترام

ائلشن

مساله زبان مادری سال هاست که فعالان حرکتی برابرخواه در آذربایجان براي تحقق موقعيت حقوقي شان به هر اقدام مسالمت آميزي دست زده اند تا در عرصه علني ديده شوند. از مکتوب کردن خواست ها گرفته تا برگزاري کارگاه و سمينار و تجمعات مسالمت آميز، از تشکيل جمع هايي چون هم انديشي ملیتها، حرکت هاي جهاني ، و صلح، و... تا جمع آوری امضا براي اجرای قوانین معتل مانده، و... سعي و انديشه وافر به کار برده اند تا هريک به شيوه خود فضاي کم وسعت را باز و گسترده کنند، هرچند هربار به خاطر چوب هاي زيادي که لاي چرخ حرکت شان گذاشته مي شود، هزينه پرداخته و تغيير روش مي دهند. افراد زيادي را به اتهامات گوناگون دستگير کرده و برايشان پرونده سازي کنند.

اما حکومت طی ۸۰ سال همواره بر تنوع ملیتی جامعه ایرانی سر پوش گذاشته اند. و با بهانه های چون " وحدت ملی "سعی در توجیح تبعیض و عدم اجرای اصل پانزدهم قانون اساسی در مورد تدریس زبانهای در ایران را دارند.

حال اینکه دولت موظف است شرایطی را محیا سازد تا حقوق زبانی – فرهنگی و اقتصادی این اکثریت نسبی جمعیت ایران رعایت شود.

میتوان از تجربیات کشورهای همسایه ایران نظیر عراق و افغانستان درس گرفت. این کشورها نیز مثل ایران چندزبانه و چند قومی هستند.

وحدت ملتها صرفا" زمانی بوجود می آید که ضمن احترام متقابل به هویت ملی هر یک از ملت ها از تحقیر و تمسخر اعمال زور سلطه غارت و اضمحلال فرهنگی ملتهای مختلف دست برداشته ضمن قبول حس همجواری و فضایی متکثر به وحدت ملی واقعی رسید.

سیامک ایرانی

اندر بی کسانگی ِ حزب ِ مشروطه و بی توشگی ِ کسان اش

آقای یک خواننده، با تشکر از اظهار نظرتان یا به قول ما سره نویسان، سپاس از نگرمایی تان، به هر روی. دوست گرامی سخنانی را که شما به عنوان کاستی های اجتماعی در مورد ساسانیان می فرمائید، از یک روح ویژه تغذیه می کنند: روح توابی. این ایرادهایی که شما می گیرید، هیچ یک حاصل پژوهش نیستند، همه روایاتی هستند که در جامعه ی به زور شمشیر مسلمان شده ی ایرانی ذخیره شده اند و برای نمونه اگر شما انسان مذهبی ای هم بودید، بر این ایرادها مسئله ی خویدوده را نیز می افزودید و می گفتید ایرانی ها آنقدر با خواهرها و مادرهاشان خوابیدند که خنگ شدند و فلان و بهمان. و اگر بنده، برای نمونه به شما می گفتم بروید و کتاب حقوقی "ماتیکان هزار دادستان" را، که پژوهش موردی ِ یک حقوق شناس ساسانی ست در باره ی هزار مورد ِ دادگاهی، و از میان آن ها یک مورد خویدوده را نمونه بیاورید، هیچ چیز جز حاشا کردن برای گفتن نداشتید. و یا اگر از شما می پرسیدم آیا می توانید حدس بزنید که خویدوده بنیاد آفرینشی دارد، مانند همخوابگی زمین و آسمان در کیهان شناسی یونانی و یا همسری اهورا و اسپندارمذ در ایران، و یا آدم و حوا در ادیان سامی و مشی و مشیانه در ایران، شما هزار و یک اما و اگر می آوردید و فلان و بهمان.

تصویری که شما از 1000 سال تاریخ ایران به دست می دهید را می توان در یک پاراگراف خلاصه کرد. پیش از شما کرده اند و پس از شما نیز خواهند کرد. مطهری و شریعتی کرده اند، داریوش همایون و اصحاب لیبرال دمکرات و چپ های میهنی و غیره نیز به سبک خود می کنند. آقای یک خواننده، به نظر می آید شما بحث هایی را که در این مورد در این سایت شده است دنبال نکرده باشید و نوشته های بنده را نیز نخوانده باشید. بنابر این، توقع اینکه هر از چندی یک پرسش تواب منشانه مطرح شود و بنده یک به یک به پاسخ بر آیم، دور از واقع بینی ست.

بروید و نوشته های بنده را بخوانید، اگر در آن مورد پرسشی مطرح کردید، پاسخ خواهید گرفت. همزمان، برای به دست آوردن تصویری واقعی از جهان پیشاتازش، دست کم پژوهش های نوین ایران شناسی را باید بشناسید. شما نمی توانید حد اقل ها را به جا نیاورید و با یک پرسش مطهری-خیم و شریعتی وارانه کل تاریخ را زیر و زبر کنید.

*

اما در مورد نو کردن سنت: لب مطلب شما این است که سنت به مثابه ی سنت چیز ارزشمندی نیست، به عبارت دیگر، هم می تواند حامل جهل باشد، و هم حامل فضل. همانگونه که می بینید بنده پرسش شما را فقط و فقط تدقیق کرده ام و ملاحظه می کنید که طرح بهینه ی پرسش تان، خود جلوی هر گونه بدفهمی را می گیرد. بنابراین، منظور بنده نیز از نو کردن سنت نمی تواند آئین غار نشینی باشد، و یا به قول میرفطروس، همان بازگشت به "خیش" ِ شریعتی. منظور ما از سنت، سنت روشنگری ایرانی ست که دوره بندی های خود را دارد. اصحاب رنسانس وقتی صحبت از بازگشت می کردند، منظورشان آبای کلیسا نبود، بلکه روشنگری آتنی را در نظر داشتند.

سوای این، اگر بحث بنده را دنبال کرده بودید متوجه می شدید که گوهر بحث بنده امری ست مفهومی. یعنی چه؟ یعنی اینکه وقتی ما از مفهوم قانون در سنت فلسفه ی سیاسی ایرانشهری سخن می گوئیم، منظورمان این نیست که بیائیم حقوق جزائی و یا مدنی را یک به یک از روی دوران ساسانی و یا اشکانی و یا هخامنشی بازسازی کنیم. چنین امری به کل بی معنی ست و اندکی آشنائی به بحث های جاری در تاریخ فلسفه ی سیاسی بسنده است که چنین نتیجه گیری های یک به یکی نشود. روزی نیست که در دانشگاه های اروپا سمیناری در مورد افلاتون و ارستو و اورژین و آگوستین و دیگران برپا نشود

هیچ کس نیز آنان را متهم نمی کند که برای نمونه می خواهند شرایط جمهور افلاتون را پیاده کنند. بحث، مفهومی ست و بس. آلمانی ها واژه ی زیبایی دارند به نام ideengeschichte یعنی تاریخ ِ ایده، و یا ، تاریخ ِ نگره (eidos یونانی و نگره ی فارسی به یک معنی اند)؛ بحث بنده نیز در خطوط کلی اش مفهومی ست و همزمان، می کوشد تا تاریخ ایران را در کلیت اش صورت بندی کند. برای نمونه در عروض بحثی است که از جفری آغاز شده است و تا امروز، توسط مارتین شوارتز آمریکائی دنبال می شود. شوارتز نشان می دهد که صنایع ادبی ای که حافظ استفاده می کند، به طور عمده در گاتاها ریشه دارد. پژوهش گری دیگر چند معنائی ویژه ی حافظ را نزد زرتشت نیز می یابد و آن را thematische mehrdeutigkeit (چندمعنائی موضوعی) می نامد. همزمان، صنعتی مثل ردیف را نیز آغاز شده در گاتاها می شمارند و استفاده ی گسترده از صنایعی چون anapher، ephipher، anadiplose و یا kyklos را بررسی می کنند. بحثی ست بسیار فنی و در عین حال، فوق العاده جالب برای علاقه مندان به امر. مسلم است که بنده این بحث ها را در این سایت مطرح نمی کنم، اما، از روزن تاریخ فلسفه ی سیاسی و بازسازی کردن فلسفه ی سیاسی ایرانشهری، هر چه نیز بکنیم، کم کرده ایم و جای اش، این جا است!

ما، ایرانیان، حامل یک نگاه فلسفی ویژه به سیاست، فرد، طبیعت، حق، قانون، نیکی، راستی، دروغ، زیبایی، و دیگر مفاهیم بنیادی هستیم که اگر نتوانیم آن ها را با بنمایه های دستگاه شناخت شناسی خودمان صورت بندی کنیم، دچار انحراف در دید می شویم و همه چیز را، هم خود (ego)، و هم دگر-خود (alter-ego) را کژ و مژ می بینیم. فرهنگ ایرانزمین زیر بته به بار نیامده است و با او چنان رفتار نکنیم، که گویی زیر بته به عمل آمده است. چپ ها، مسلمانان، و شترمرغ های فرنگی، هر یک به سهم خود، چنین رفتاری با این سرزمین دارند. فصل مشترک آنان، ایران شناسی است در فقدان مفهوم ایران. ما، به اینان می گوئیم: نع!

ایران گلوبال

مساله زبان مادری

دوستان گرامی

این جا فقط و فقط برای اظهارنظری است که شما می نویسید؛ اخبار؛ بریده مقالات و تبلیغ سایت های دیگر مجاز نیست متاسفانه پاک می شود

البته شما می توانید هر مطلبی را که مفید تشخیص می دهید با گرفتن یک کد مقالات و اخبار را خود در بخش دیدگاهها بگذارید که تیتر ان در صفحه اول ایران گلوبال می اید و متن مقاله در لوگو سمت چپ با عنوان دیدگاهها درج می شود

مسعود

کیانوش عزیز

بیا و در همیاری و همراهی با دیگر روزنامه نگاران اسکاند یناوی ، که با دلیری زیادی جلوی تهدیدات و عربده کشیهای گروههای اسلامی / فاشیستی ایستاده اند ، برای دفاع سمبلیک از آزادی بیان ، همه کاریکاتورهای محمد را در این سایت منتشر کن .

کیانوش توکلی

چرا دانمارک در آتش ؟!

_ ایران گلوبال به دلیل اینکه دو تن از دانمارکی های عرب تبار در سال 2006 برای تحریک مسلمان به خاورمیانه سفر کرده و کاریکاتورهایی قلابی را به معرض نمایش مسلمانان خاورمیانه قرار داده بودند ؛ اقدام به پخش کاریکاتورهای واقعی محمد در ان سال را نموده بود.

اقدام این بار روزنامه های دانمارکی که بطور همزمان اقدام به پخش مجدد این کاریکاتورها نموده اند بنظر م اقدامی تحر یک امیز و از این رو کای ر احمقانه ای محسوب می شود که جز تشدید فعالیت بیناد گرایان مذهبی نتیجه دیگری نداشته است اکنون بخش بزرگی از دانمارکی ها پخش مجدد کاریکاتورها را کار نسنجیده ای ازریابی می کنند و این اقدام روزنامه را که برای دفاع از ازادی بیان در دانماک است را تحریک امیز می دانند وبسیار هم از این روزنامه ها دلخورند

_ دیشب هفمین شب" شورش های" خیابانی در دانمارک بود کار اشوبگران مسلمان به اتش کشیدن مدارس و مهد کودک ها کشیده شده است اینها کاملا سازمان یافته عمل می کنند و با اس ام اس و موبایل برای قرار و فرار عمل می کنند و پلیس و مردم در این مسئله گیر کرده اند و در مانده شده اند

_ در این شکی نیست که تبعیض و برخورد راسیتسی یکی از دلایل خشم جوانان است که بعنوان نسل دوم و کسانی که در این کشور متولد شده اند

_ این جوانها از همه کشورهای مسلمان دیده می شوند خوشبختانه هیج جوان ایرانی در بین انان نیست و این موضوع قابل توجه ای است اگر تبعیض است چرا جوانان ایرانی در این اقدامات خرابکارانه شرکت نمی کنند

_ کارشناسان و تحلیلگران دانمارکی از جوانب گوناگون به بررسی این مسایل پرداخته که موضوع بطور کلی هم جنبه داخلی و هم متاثر از مسایل جنگ بین اسلام سیاسی و غرب دارد

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.