این روزها مسابقه ای برای امداد از روح رهبر وبنیان گذار حکومت جهل و جنایت ، که درعوامفریبی و به غلیان درآوردن احساسات توده جاهل استاد بود در جریان است ، بدنبال نامه 55 زندانی سیاسی به رئیس جمهور امریکا ، طومار پشت طومار است که در محکوم کردن تحریم ها و تقاضای لغو آنها امضا میشود ، و این برای هم نسلان من و بسیاری از ایرانیان ، جمله ی معروف و تکراری خمینی را تداعی مینماید که تا زنده بود برای منحرف ساختن اذهان عمومی از واقعیت ها میگفت : "هرچه فریاد دارید سر امریکا بکشید"! مبتکر وامضا کنندگان طومارهائی که به کاخ سفید امریکا روانه میگردندعمدتاً همان خط امامی های سابق اند که روزگای از دیوار سفارتخانه های کشورهای خارجی بالا میرفتند و در و دیوار مدارس و دانشگاهها و کارخانه ها و ادرات و کوچه ها و خیابانها و حتی قبرستانهای ایران را با شعار"مرگ برامریکا" پُرمیکردند تا به ندای امام خدعه گر خود که گفته بود "هرچه فریاد دارید سر امریکا بکشید" لبیک گفته باشند !
خط امامی های سابق که دردگردیسی خود پس از چند دهه به اصلاحات واینک به اعتدال رسیده اند و این روزها برای اوباما ، شکوائیه ها و طومارهای امضا ارسال میدارند و از"شیطان بزرگ" استمداد میطلبند که تحریم ها را لغو و یا از وضع نمودن تحریم های جدید جلوگیری نماید ، پس ازسالها خدمتگزاری در ارکان های سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ، گویا هنوزتصور مینمایند که اوباما در امریکا ، نقش ولی فقیه را در دولت آن کشوردارد که فرمانش فوق هر قانون وهردولتی است ! و گویا خط امامی های معتدل شده هنوزنمیدانند که تحریم هائی چنین سنگین و فلج کننده علیه ایران ، با فرمان رئیس جمهور و دولت امریکا بوجود نیامده است ، تحریم هائی به این گستردگی ، نتیجه صدور قطعنامه های کشورهای عضو سازمان ملل متحد است که احمدی نژاد ، رئیس جمهور منتخت ولی فقیه ، مدعی بود که : آنقدر قطعنامه صادر کنند که قطعنامه دانشان پاره شود! و یا سردار نقدی فرمانده بسیج مستضعفان و بساری از ائمه جمعه که میگفتند : هرچه تحریم های استکبار جهانی بیشتر شود بنفع ما است چون باعث خودکفائی بیشتر و رشد بیشتراقتصاد جمهوری اسلامی میشود! شکوائیه نویسان و امضا کنندگان طومارها که امروزه برای حل بحران هسته ای ایران ، ناشیانه و ازفرط استیصال ، دست بدامان رئیس جمهور امریکا شده و به کاخ سفید دخیل می بندند ، زمانی که پرونده هسته ای ایران بخاطرسیاست های احمقانه و ضدملی خامنه ای و رئیس جمهور برگزیده اش ، ازآژانس جهانی اتمی به شورای امنیت سازمان ملل متحد احاله میشد چرا شکوائیه و طومارامضائی را برای خامنه ای ننوشتند و پیامدهای ماجراجوئی ها او گماشته های جاهل او را در عرصه سیاست خارجی ، خاطر نشان نساختند !
بسان کرامات آن شیخی که شیره را خورد و گفت شیرین است ، خط امامی های سابق ، درطومارها و شکوائیه های خود به رئیس جمهوری امریکا ، از آثار شوم و مخرب تحریم ها براقتصاد و لاجرم بر زندگی مردم ایران قلمفرسائی میکنند بدون اینکه حتی یک کلمه از علت وضع این تحریم ها سخن بگویند! و از لزوم لغو تحریم هائی چنین سنگین که باعث تشدید فقر و بیکاری میشود صحبت میکنند بدون اینکه اشاره ای به موانعی که برسر راه حل بحران هسته ای ایران وجود دارد بکنند ! و کیست که نداند بزرگترین سدی که در مقابل حل مسالمت آمیز بحران هسته ای ایران وجود دارد بیت رهبری و شخص خامنه ای است .
موجی براه افتاده است تا تحریم ها را تحت الشعاع 34 سال ویرانگری و سیاست های ضدملی و ضدبشری جمهوری اسلامی قراردهند و چنین وانمود سازند که گوئی فقر و فلاکت مردم ایران همه ناشی از تحریم ها است ! و گوئی که پیش از تحریم ها ، مردم ایران درناز ونعمت و بهشت برین میزیسته اند و خبری از گرانی و فقرو بیکاری و اعتیاد و فحشا و دزدیهای میلیاردی و فرار روزانه مغزها از ایران و غیره نبوده است ! ولی کیست که نداند آنچه برسر ایران وایرانی آمده است فقط حاصل تبهکارهای دوران احمدی نژاد وتشدید تحریم ها نیست ، بلکه حاصل 34 سال اعمال سیاست های مخرب داخلی و خارجی رژیمی است که اصولاً اعتقادی به دفاع ازمنافع ملی ایرانیان و تأمین رفاه و آسایش شهروندان ایرانی ندارد . و کسانی که امروزه تلاش دارند امریکا و اسرائیل را مسئول و مسبب تشدید تحریم ها و مانع حل بحران هسته ای ایران معرفی نمایند ، عوامفریبانی هستند که از سیره امام راحلشان که در آدرس عوضی دادن استاد بود پیروی مینمایند .
برای حمایت و پشتیبانی از کارزار نامه نویسی به اوباما ، نظریه پردازان اصلاحات نیز که بتازگی نقاب اعتدال گرائی نیز برچهره زده اند وارد میدان شده و با تهمت زنی به منتقدین این کارزار ، آنان را به جنگ طلبگی و تجزیه طلبی و مخالف فضای باز سیاسی در ایران متهم میسازند ! چند روز پیش آقای سعید حجاریان مغز متفکر اصلاحات ، لابی گری مجاهدین خلق و بهائیان را از عوامل تشدید تحریم ها دانست ! و دیروز نیزآقای عباس عبدی تئوریسین دیگراصلاحات ، در مصاحبه با خبرنگارپایگاه خبری "عصرایران" ، کسانی را که از نامه تعدادی از زندانیان سیاسی به اوباما انتقاد کرده اند مورد حمله و افترا قرار داد و آنان را حقوق بگیرانی معرفی نمود که برای نوشتن این گونه نقد ها پول میگیرند !
از آنجائی که اینجانب نیز از منتقدان نامه 55 زندانی سیاسی ایران به رئیس جمهور امریکا بوده و هستم و مقاله ای نیز در فردای آن روز با عنوان "یکجانبه نگری در نامه زندانیان سیاسی به اوباما" برشته تحریر درآوردم و نه بابت نوشتن آن نقد و نه بابت صدها نقد دیگر که طی 35 سال گذشته نوشته ام هیچ پولی از جائی دریافت نکرده ام و مطمئن هستم که دهها تن از دوستان و هموطنان نویسنده و منتقد نیز بابت نوشته های خود از هیچ کجا دستمزد و پولی دریافت نمیکنند ، لازم میدانم برای افشای برچسب زنی این نظریه پرداز اصلاحات به منتقدین آزادیخواه ایران ، در اینجا بخشی ازمصاحبه ایشان را به نقل ازپایگاه خبری "عصر ایران" ذکر مینمایم تا نسل جوان کشوربا چهره واقعی تئوریسین های اصلاحات بهترو بیشتر آشنا شوند.
سئوال خبرنگارپایگاه خبری "عصر ایران" از آقای عباس عبدی : چنانکه میدانيد ، اخيرا زندانيان وقايع پس از انتخابات سال ۸۸ ، نامهای به باراک اوباما نوشته و از او بابت تحريمهای موجود عليه کشور ايران انتقاد کردهاند . برخی از منتقدين اين نامه ، به يکجانبه بودن آن اشاره کردهاند . شما درباره اين نامه چه نظری داريد؟
جواب آقای عباس عبدی : « قرار نيست که در هر نامهای به همه مسائل کشور پرداخته شود . هر نامهای هدف خاص خود را دارد . مگر ما در هر يادداشتی که مینويسيم به همه مسائل میپردازيم؟ همهجانبه بودن نگاه نويسندگان يک نامه را بايد در مجموعه مواضع آنها لحاظ کرد نه فقط در يک مورد خاص . نويسندگان اين نامه ، متن خود را با توجه به هدفشان تنظيم کردهاند ولی اتفاقاً در همين نامه نيز به مشکلات داخلی نيز اشاره شده است . آنجا که به تغييرات داخلی کشور پس از انتخابات ۲۴ خرداد اشاره کرده و گفتهاند که قدرتهای خارجی هم بايد به اين تغييرات ، پاسخ درخوری بدهند. کسانی که اين نامه را نوشتهاند، به اين نکته اشاره کردهاند که ايالات متحده آمريکا که مخالف سياستهای دولت قبلی ايران بود، چرا نسبت به روی کار آمدن دولت جديد – که از جنسی ديگر است – نه تنها واکنش مثبت نشان نداده بلکه پاسخ منفی هم داده است . »
ملاحظه میکنید که این نظریه پرداز اصلاحات مانند احمدی نژاد ، چگونه از پاسخ دادن به یک سئوال مشخص طفره میرود ! انتقاد منتقدین و از جمله اینجانب به نامه کذائی این بوده و هست که کلید قفل بحران هسته ای ایران در دست خامنه ای است و بتهر است که زندانیان سیاسی نامه ای هم به ایشان بنویسند و موقعیت خطیر کنونی که ناشی از سیاست های ماجراجویانه بیت رهبری است به او گوشزد نمایند و از او بخواهند که به عنوان نخستین گام در جهت حل بحران ، به تعهدات بین المللی خود عمل کرده ، شفاف سازی پرونده اتمی ایران را آغاز نماید . عباس عبدی بجای اینکه به نقد انتقادکنندگان مبنی بر یکجانبه بودن نامه زندانیان سیاسی پاسخ دهد ، به دولت امریکا انتقاد میکند که چرا با روی کار آمدن دولت اعتدال از شدت تحریم ها کاسته نشده است بلکه تحریم های شدید تری نیز در کنگره امریکا به تصویب رسیده است . گمان نمیکنم که نظریه پرداز اصلاحات نداند که مبنای سیاست خارجی همه کشورها از جمله امریکا ، قبل از هر چیر و در درجه اول ، حفظ منافع ملی کشور خودشان میباشد نه حفظ منافع طرف مقابل . آقای عباس عبدی شاید فراموش کرده است که تنها حکومتی که مبنای سیاست خارجی اش برضد منافع ملی مردم خود تنظیم کرده است ، حکومت جمهوری اسلامی است ، حکومتی که منافع حزب الله لبنان و بشار اسد و جهاد اسلامی فلسطین و گروههای شیعه در عراق و بحرین و یمن و دهها گروه ریز و درشت تروریست دیگر را برمنافع ملی کشور خود مقدم میداند! رژیم ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است .
خبرنگار : در مقام بيان مصداقی انتقادها، میتوانم بگويم برخی از منتقدان ، اين نامه را شبيه يک "بيانيه حکومتی" دانستهاند و دليلشان هم اين است که نويسندگان نامه در برابر اقدامات حکومت سکوت کردهاند و فقط دولت آمريکا را نقد کردهاند.
آقای عباس عبدی : « اولاً: نويسندگان نامه بارها نسبت به مسائل کشور انتقاد کرده و الان هم به همين اتهام زندانی هستند. ثانياً: اگر درباره کسانی که اينگونه انتقاد میکنند، گفته شود که خود آنان هم بيش از آن که يک فعال سياسی مستقل باشند، يک پولگير وزارت خارجه آمريکا هستند، میپذيرند؟ آيا میتوان در نيويورک و واشنگتن زندگی کرد و برای کسی که در ايران زندانی است از اين حيث اتهام زد و تعيين تکليف کرد؟ يعنی او از آنجا درد و رنج مردم را حس میکند ولی کسانی که در زنداناند، توجهی به دردهای مردم ايران ندارند؟ چنين منتقدانی، از آنجا که اساساً فضای سياسی جامعه ايران، پس از انتخابات ۲۴ خرداد را مخلّ منافع خودشان میدانند، اين نگاه شعاری و متوهّمانه را به مسائل سياسی ايران دارند.»
خبرنگار : منظور شما از منافع منتقدان اين نامه چيست؟
آقای عباس عبدی : «اگر سياست داخل کشور تلطيف شود، برخی از کسانی که در ايران نيستند و از راه نقد اين وضع معيشت خود را میگذرانند، ديگر کار چندانی برايشان نمیماند! کسانی که نان کمبود آزادی را میخورند، اگر آزادیها توسعه يابد ديگر چه کار میتوانند بکنند؟ اين مساله برای کسانی که در ايران هستند يا میخواهند به کشورشان بازگردند تفاوت دارد. نان آنان در وجود آزادی است و چوب نبودنش را میخورند. اما کسانی که در محيط بیهزينه، از طريق پرداختن به کمبود آزادیهای قانونی در داخل کشور ارتزاق میکنند، قاعدتاً از توسعه آزادیها در ايران خوشحال نمیشوند، و اين امر موجب بيکاری آنها می شود.
شايد بدانيد که نه تنها وزارت امور خارجه آمريکا که بنيادهای مختلف بودجه های زيادی برای فعالان در اين امور اختصاص داده اند. اتفاقا مطابق قانون شهروندان امريکا می توانند منابع مالی اينها را جويا شوند چون از ماليات آنان تأمين می شود. خوب اگر وضعيت مدنی در ايران بهبود يابد و تنشهای موجود در روابط ايران و دولت های غربی کم شود، ممکن است بسياری از بودجه ها قطع شود و خيلی ها بيکار شوند.»
خبرنگار : يعنی انجمن بين المللی گزارشگران بدون مرز هم، که يکی از اعضايش منتقد اين نامه بوده، در نهايت مايل است آزادیها در ايران توسعه نيابد؟
آقای عباس عبدی : « مگر اين انجمن در اين مورد انتقاد کرده است؟ اگر چنين باشد بايد پرسيد فارغ از درستی يا غلطی مواضعش منطق دخالتش چيست و با کدام رسالت روزنامهنگاری انطباق دارد؟ و اگر فقط برخی از اعضايش چنين گفتهاند آن افراد شخصيت حقيقی دارند و نمیتوان پشت انجمن پنهان شد. در هر حال من نمیتوانم مصداقی سخن بگويم و اين که فلان فرد خاص در نهايت چه ميلی دارد.»
این پرسش و پاسخ آنقدر گویا است که نیازی به هیچ توضیح و تفسیری ندارد . فقط در پایان برای اطلاع نسل جوان ایران بگویم زمانی که آقای عباس عبدی و یاران خط امامی اش در "لانه جاسوسی" (بخوانید سفارتخانه سابق امریکا) مشغول بهم چسباندن تکه پاره های کاغذهای باطله و بریده شده ای که بعدها با عنوان "اسناد لانه جاسوسی " چاپ و منتشر شد تا تنور هیستری ضد امریکائی و ضد غربی را در جامعه داغ نگهدارند ، بسیاری از منتقدان کنونی حکومت ولایت مطلقه فقیه ، در زندانها و شکنجه گاههای جمهوری اسلامی ، هر شب مشغول شمردن تیر های خلاصی بودند که دوستان خط امامی آقایان حجاریان و عبدی بر سر جوانان آزادیخواه این مرز و بوم شلیک میکردند . آری بسیاری از منتقدان کنونی که آقای عباس عبدی آنان را به بی دردی متهم میکند و مدعی میشود که با نقدی که مینویسند "ارتزاق" میکنند ، از جان به در بردگان کشتار های دهه شصت میباشند که تنها نیروی محرکه آنان در نوشتن ، عشق و امید به آزادی و بهروزی مردم ایران ، و ادامه راه هزاران جوان ایرانی است که قلب های عاشق و پاکشان بفرمان خمینی و توسط نوچه های خط امامی اش شکافته شد .
31 مرداد 1392
22 اوت 2013
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید