رفتن به محتوای اصلی

البته شما تنها نیستید!
16.12.2007 - 21:26

ناصر مستشار

جناب راد از اهواز

از کامنت بسيار تحقيقي شما که نشان مي دهد در امور قوانين شرعي مذهب شيعه اطلاعات ارزنده ائي داريد بسيار بهره بردم!بنده اصلا نمي دانستم که جانشين مهدي (عج الالله فرجه تعالي) يعني ولي فقيه به نيابت از آقا مهدي سرمايه دار، صاحب اين همه ثروت نه فقط ايران بلکه همه دنيا مي باشد.پس بفرمائيد يک شغل ديگر ولي فقيه بنکداري وامانت داري مثل با نکداران است که تابه حال ما نمي دانستيم؟

چرا به حاکمیت تاریک اندیش نباید التماس کرد؟

مطابق قوانین شرع , همه منابع معدنی که از زمین استخراج میشود مثل آب چاه , متعلق به خدا است و هر استخراج کننده ای فقط به اندازه نیاز خود و نه فروش آن حق برداشت دارد , همانطور که امام علی نیز در طول مدتی که از حکومت کنار کذاشته شده بود چاه آب حفر میکرد و به اندازه تشنگی اش آب مینوشید و باقی را برای مصرف عموم رها میکرد. نه از صدقه بلکه حکم شرعی این عمل معلوم بود. اکنون نیز نفت از زیر زمین استخراج میشود و استخراج کنندگان حق دارند به اندازه نیاز برداشت نمایند که به جای این حق حقوق میگیرند. باقی متعلق به خدا است . خدا فرستاده دارد , فرستاده او امام دارد , امام آخر فعلا غایب است ولی جانشین دارد پس هر چه مواد کانی اعم از نفت , طلا , اورانیوم , ... استخراج میشود متعلق به ولی فقیه است و به هیچ کس هم نباید جواب پس بدهد جز خدا , به ملت هم مربوط نیست این مسئله ای شخصی است بین ولی فقیه و خدا .

میبینید شرع چطور حق تاراج را قانونی کرده است . اگر باور نمی کنید اینان طلبکار آن بخش از ثروت دنیا هم هستند که توسط کفار یا نا آگاهان به مسائل شرعی بهره برداری میشود. و بمب اتم را برای گرفتن حقشان میخواهند . دعوا بر سر پول است . ولی فقیه شاهی است که به هیچ کس جز خدا جوابگو نیست .

پذیرش و یا عدم پذیرش حکم شرعی پیشکش ,آیا هیچ کس سوال میکند که تو ( خامنه ای ) این حکم را از کدام خدا گرفتی که ادعای داشتن آنرا میکنی ؟ آیا به هر ادعائی میتوان جواب مثبت داد ؟

رکسانا

برگی از یک داستان

آقای مستشار

من قبلا هم مطالبی از شما دیده بودم که مرا متاثر کرده بود ولی این بار لازم دیدم چند سطر بنویسم. آخر شما تا کی میخواهید با دیدگاه تنگ نظرانه تان حتی در مورد یک بیوگرافی و مطلب عاطفی برمبنای مواضعتان در مورد مصالح سیاسی روز قضاوت کنید. کشور ایران پیچیده تر از آن است که بدو بخش اصلاح طلب و سلطنت طلب سرنگونی طلب تقسیم شود.

من خانم سطوت را در همایش برلین دیدم. آنجا من بعنوان تماشاچی شرکت کرده بودم و از اینکه شنیدم مسئولیت چنین برنامه از لحاظ سازماندهی بی نظیری، با ایشان بوده و اینکه در میان این همه مردان مشهوری که هریک داعیه رهبری سیاسی کشور را دارند، اینقدر مورد تایید و احترام است و یکی از بالاترین رای ها را دارد بعنوان یک زن احساس غرور کردم و به رفتار متین و اعتماد به نفس ایشان آفرین گفتم. و بعدها که خاطرات ایشان را در وبلاگ اقای فتاپور دیدم، برایم علت این اعتماد به نفس و توانایی ها روشن تر شد. آقای مستشار وقتی آدم مطالبی مثل خاطرات ایشان و یا نوشته های آقای فتاپور را میخواند از اینکه بعضی ها میتوانند با خودشان این قدر راحت باشند و ابایی ندارند از اینکه نوشته هایشان مورد استفاده سیاسی آدمهایی مثل شما قرار بگیرد، لذت میبرد و وقتی اظهار نظر افرادی مثل شما را میبیند که اینقدر محدود نگرید تاسف میخورد. البته شما تنها نیستید. در یکی از سایت های چپ رادیکال هم وقتی چنین مطالبی منتشر میشود من همین روش برخورد شما را البته بی ادبانه تر مشاهده کرده ام. مثل اینکه دو طرف طیف همیشه عملکردشان مثل هم است.

ناصر مستشار

برگی از یک داستان

خانم رکسانا

من هم در همايش جمهوري خواهان حضور داشتم! من از ديدن آنهمه ايراني که از هر نحله فکري وسياسي آمده بودند تا براي معضل سياسي در ايران چاره جوئي نمايند در پوست خود نمي گنجيدم!اما من مي دانستم که در پشت صحنه کساني هستند که همه امور وسياست گذاريها را هدايت مي کنند؟ من دلهره داشتم چون آشکارا در طي اجلاس مي ديديم که چگونه افراد ذينفوذي در تلاش بودند تا فراخوان جمهوري خواهان را که مبني بر شکل گيري يک جمهوري سکولار تنظيم شده بود را که براي من وهمه دوستداران مبارز سياسي که به منزله پايان جمهوري اسلامي تلقي مي شد و مبناي وحدت قرار همه نيروها قرار داده بودند کم کم بي رنگ مي شود! تقاضاي تحريم شرکت در انتخابات مجلس دوره هفتم از جانب نيروهاي صادق آن تجمع با بي رحمي هرچه تمام بايکوت شد! ديگر چيزي براي آن همايش نمانده بود. بهترين شاهد ادعا هاي من دکتر مهران براتي است که ابتدا به ايشان گفتم شما هرگز نخواهيد توانست با فرخ نگهدار ها وبابک امير خسروي هاي به پيروزي دست يابيد؟ مهدي فتاپور جزو هيئت رئيسه بود و همزمان کانديداي شوراي رهبري نيز شده بود و نامبرده در عين حال مسئول شمارش آراي افراد نيز بودند که با تذکر بنده به دکتر براتي مبني بر غير قانوني بودن حضور مهدي فتاپور در امر شمارش آرا از مهدي فتاپور خواسته شد تا در شمارش آراء دخالت ننمايند! من از سازماندهي مادي خانم مريم سطوت انتقاد نکرده ام بلکه از سياست گذاري ايشان که به حفظ نظام منتهي مي شود انتقاد نمودم اگر مي توانيد بين اينها تفکيک قائل شويد!

مزدک

خواست‌های جنبش زنان ایران در آستانه انتخابات تیتر مقاله

خانم کشاورز مگر انهاییکه در مجلس ششم بودند جزو همین ارازل و واوباش اسلامی نبودند؟چه انتطاری از پیروان محمدیکه 23 زن(انسان)را گوسفند وار در طویله می کرد و دختر 9ساله رابزنی میگرفت و کنیزانش را حتی ایقدر بی ارزش می شمرد که شامل عقد اسلامی هم نمی دانست .اینست حرمت زن و انسان در اسلام ناب محمدی!حال خاتمی و اصلاح طلبان با کدام ادله وبا چه پشتوانه دینی میخواهند با برادران دینی خود و درثانی برای کی بمبارزه برخیزند؟چرا یک دفعه دست از این ذلت و خواری نمیکشید و آب پاکی روی دست همه نمیریزید؟مرگ بکبار زندگی هم یکبار!

شیوا

جناب آقای تبریزیان!

با تشکر و سپاس فراوان! از زهرا بنی یعقوب گفتی و نعره ای که در دلت گره خورده است! و بالاخره به قولت وفا کردی و در باره ی دوستت نوشتی! من هم شعری را که ایشان به مناسبت رسیدن محرم سروده و در آن از زهرا بنی یعقوب و منصور اسانلو یاد کرده، جهت اصلاع شما و دیگر دوستدارانتان در اینجا کپی می کنم. پیروز باشید!

محرم در راه است!

فرزاد جاسمی

زهرا بنی يعقوب مگر، مظلوم چون زينب نبود

يا خوداسانلو کمترست،از برده های شهر شام؟

ماه محرم می رسد، ما خود به عاشورا مدام

يک روزه ني، سی سال خون، مر شيخ را باشد به جام

گل های باغ ميهنم، سی سال پر پر می شوند

نی عمر به پايان می رسد، نی کار اين دونان تمام

هفده بلوچ بالای دار، يک روز از ظلم يزيد

اين جانيان اهريمنند، تا کی به سر سودای خام

ويرانه گرديده وطن، از عدل نامی هم نماند

سرگرم غارت روز و شب، دزدان بد کيش و مرام

دم از کدام آئين زنند؟ بهر حسين گريان چرا؟

شمر و يزيد و ابن سعد، اينسان شدند آلوده نام؟

هر روزه اعدامست و خون، يغمای بی حد و حساب

صدها هزاران کودک و زن در پی نان حرام

در فقر و نکبت ملتي، حکام از سيری مريض

از عدل هم دم می زنند، آدمکشان بی لجام

در کربلا ظلم و ستم، بر زينب و کلثوم برفت

زن های ايران جملگي، زهر اسارت ها به کام

زهرا بنی يعقوب مگر، مظلوم چون زينب نبود

يا خوداسانلو کمترست، از برده های شهر شام؟

آيا حسين نيز همچو تو، با ظالمان در گير بود

يا تو نه بگرفتی از او، يا خود ز خون وی پيام؟

دم از ديانت می زني، بر شاه دينی مويه گر

اما نظاره می کني، خود ظهر عاشورا مدام؟

***

هشتم دی ماه هشتاد و شش

سام قندچي

ایمیل

آينده نگري و انقلاب 57

دوستان عزيز،

در کامنت چند روز قبل مقاله زير را براي بحثي که داشتيم توصيه کردم:

http://www.ghandchi.com/313-Judgment.htm

اصل بحث مقاله بالا اين است که تفاوت دموکراسي و ديکتاتوري در اين نيست که مردم در انتخاب هاي خوداشتباه نميکنند بلکه در اين است که ميتوانند رأي خود را عوض کنند و يا حتي پس بگيرند مثلاً قبل از پايان دوره يک رئيس جمهور ميتوانند با ضوابط معين وي را خلع يد کنند.

مسأله من هم در رابطه با غير انتخابي بودن سلطنت شخص رضا پهلوي فقط نيست بلکه هر گونه غير انتخابي بودن بنظر من بايد نفي شود. اگر فردا چاوزي پيدا شد و خواست قانون اساسي اي بنويسد که رئيس جمهور مادام العمر شود آنهم بايد رد شود. براي درک تاريخ سلطنت ايران هم نياز نيست که به دوران آغامحمدخان قاجار برويم، کافي است که خاطرات علم را بخوانيم. ولي بحث من اساساً تاريخ نيست. وگرنه حتي بسياري چپي هاي سابق نيز امروز لنين و استالين را در کمتر از 100 سال کنار گذاشته اند و بسياري از سلطنت طلبان سابق هم رژيم پادشاهي را کنار گذاشته اند. خود جبهه ملي مشروطه خواهان ايران بودند که در سلطنت واقعي دنبال برنامه مشروطه بودند. هم بعد از انقلاب مشروطه و هم در سالهاي 1320 تا 1332 امکانات براي نيروهاي دموکرات بوجود آمد و عده اي دنبال برنامه سلطنت مشروطه رفتند.

بعد از انقلاب 57 موضوع *انتخابي* بودن همه سالهاي خاتمي و حالا نيز اصل مبارزات در ايران بوده است. بنظر من حتي ديوان عالي کشور مدل آمريکا هم ديگر درست نيست و براي ارگانها با تداوم ميشود دوره آن را مثلاً ده ساله کرد و نه اينکه غير انتخابي باشد. اينکه کسي قبلاً سلطنت طلب بوده يا لنينيست هم مسأله من نيست. موضع کنوني شان چيست. آيا مقام غير انتخابي قبول دارند يا نه.

درست است که در اروپا بسياري از سلطنت ها تعديل شدند و مقامات غير انتخابي باقي ماندند. ولي وقتي امروز جامعه ما ديدگاه قبول سيستمي با مقام غير انتخابي را پشت سر گذارده و از همين ديدگاه ولايت فقيه را مورد حمله قرار ميدهد نبايد به عقب رفت.

اصل مسأله مقام غير انتخابي هم موضوع رضا پهلوي نيست. هر رهبر سياسي هر جرياني ميتواند باشد. اصل غير انتخابي بودن بنظر من بايد کاملاً مردود اعلام شود و جنبش مردم ما سالهاست اين کار را کرده ولي جنبش سياسي بويژه خارج عقب است و اين هم محدود به سلطنت طلب ها نيست. کدام تشکيلات سياسي واقعاً انتخابي در خارج وجود دارد. اينجا که نميشود ديکتاتوري را بهانه کرد.

اصل بحث هم اين است که با نهادينه شدن عدم قبول هر مقام غير انتخابي جلوي چاوز ها و بشار اسدها و کيم ايل سونگ ها در آينده گرفته شود. و نميشود سلطنت را خواست و گفت انتخابي است چون با قبول آن اصل بالاترين مقام سيستم که غير انتخابي است را پذيرفته ايم. در نتيجه دعوا شخصي نيست. بحث بر سر سيستم است. البته بازهم بگويم که يکنفر ميتواند خواهان رژيم کمونيستي لنينيستي يا سلطنت هر گونه باشد. آزادي يعني همين. من نظر خود را دارم و آن فرد هم نظر خود.

ضمناً گرچه من در اينحا به بخش هاي قانوني غير انتخابي دولت اشاره کردم ولي اين به اين معني نيست که سد کردن هاي فرا قانوني در بحش هاي انتخابي دولت هم در رژيم کنوني و هم در رژيم گذشته وجود داشته و دارد و بخش مهمي از مبارزات مردم نيز با تضييقات فراقانوني است و ناديده گرفتن آنها نيز هدف من نيست.

ايران و بيدار انديشي تیتر مقاله

ممکن است دولت احمدي نژاد جواب حتي ناله و زاري کردن هاي اصلاح طلبان در رد شدن صلاحيت ها را نيز با لگد بدهد. اساساً همه امتيازاتي که در يکي دوساله اخير اصلاح طلبان از دولت احمدي نژاد گرفتند نه بخاطر حمايت مردمي که ندارند و سالهاست از دست داده اند، بلکه بخاطر تهديد هاي نظامي آمريکا بوده است، و تغييرات تازه در روابط دولت ايران با امريکا بسياري معادله ها را تغيير داده است. در نتيجه بنظر من بعد از رد صلاحيت ها، اصلاح طلبان اگر دو اقدام فوري را انجام ندهند خودشان هستند که در معرض حمله جدي دولت احمدي نژاد قرار دارند:

1. دفاع روشن از نيروهاي سکولار براي مشارکت دادن نيروهاي سکولار در پروسه سياسي و مشحصاً در انتخابات مجلس. همچنين بطور روشن و بي اما و اگر دفاع از اينترنت کاملاً آزاد و برچيدن همه فيلترينگ اينترنت در ايران:

http://www.ghandchi.com/412-PowerReligion.htm

2. ارتباط روشن و شفاف با آمريکا و اعلام روابط دوستانه با آمريکا. من در مقاله زير منظورم را توضيح داه ام:

http://www.ghandchi.com/317-Khrushchev.htm

نيروهاي سکولار و دموکرات فعال در ايران نيز در معرض خطري نظير دوران پايان جنگ با عراق هستند و بنظر من دو اقدام در اين لحظه خيلي ضروري است:

1. تقويت هرچه بيشتر تشکيلاتهاي جنبش هاي مدني نظير جنبش زنان معلمان، کارگران، و جنبش هاي اتنيکي و پايان دادن به تفرقه افکني هاي قومي که با شعارهاي مقابله با تجزيخ طلبي انجام ميشود. قدرت اين تشکيلاتهاي مدني است که باعث ميشود هم اصلاح طلبان و هم رژيم بخواهند نيروهاي سکولار را در انتخابات هاي پارلماني جلب کنند و نه چانه زدن با سران رژيم و سران اصلاح طلب که همه اين سالها نيروهاي سکولار را حذف کرده اند و تاکتيکهاي امثال حزب توده که ترس از حمله آمريکا را تبليغ ميکنند تا از رژيم امتياز بگيرند ديگر فايده ندارد. فقط قدرت تشکيلاتهاي مدني قوي نظير تشکيلاتهاي جنبشهاي فمينيستي و اتنيکي، دانشجوئي و کارگري، معلمان و دانش آموزان، ميتوانند باعث شوند نيروهاي سکولار جدي گرفته شوند:

http://www.ghandchi.com/396-zarf.htm

2. گسترش رابطه با نهادهاي مدني در غرب و روابط محترمانه با دولت هاي غربي که بر عکس تصوري که رژيم ميدهد اين امر بيشتر مانع از سرکوبشان خواهد شد همانطور که سالهاست اينگونه بوده است و همچنين روابط محترمانه با غرب نظير مورد هاي مشابه اروپاي شرقي، کشورهاي غربي را در کمک به جنبش دموکراسي خواهي ايران مصمم تر ميکند و سياست غرب ستيزي از ترس برچسب زني هاي رژيم را بايد براي هميشه کنار گذاشت هرچند ما خواهان روابط يک جامعه مستقل با غرب هستيم و نه روابط ارباب و نوکري:

http://www.ghandchi.com/346-West.htm

در رابطه با طرح هائي نظير اعتصاب عمومي بنظر من کسانيکه در داخل کشور هستند بهتر است نظر دهند و اينکه آيا قدرت تدارک براي چنين طرح هائي را در لحظه کنوني دارند يا نه. من همه اين سالها تا توانستم از دادن نظر درباره اينکه در داخل کشور در هر زمان معين چه تاکتيکي بايد اتخاذ کرد اجتناب کردم و در اينگونه موارد نظرات مختلف داخل را منعکس کردم. در نتيجه اگر از داخل ايران نظري در رابطه با اعتصاب عمومي ببينم منعکس ميکنم ولي خود از دادن چنين دعوت هائي اجتناب ميکنم. اگر تشکيلاتي هم چنين دعوت هائي يا دعوت به قيام يا امثالهم بکند اميدوارم نظير مجاهدين در ميدان فردوسي در خرداد سال 1360 بي حساب نباشد که با جان فعالين جنبش بازي کرد و جنبش را عقب انداخت و به حود نيز لطمه جبران ناپذيري زد. هنوز يادم نميرود که آن روز در ميدان فردوسي چگونه خودم غافلگير شدم و ابداً نميدانستم که يک نيروي سياسي در ايران دنبال چنين روياروئي نظامي است. يک تشکيلات بايد به اندازه کافي در ميان مردم نفوذ داشته باشد و خوب است همه جوانب کار را فکر کرده باشند که رهبرانش بتوانند چنين پيشنهادات مشخص تاکتيکي بکنند وگرنه نتيجه اش لطمه زدن به جنبش مردم است. دوباره تکرار ميکنم که من نه ميگويم تاکتيک اعتصاب عمومي در ايران امروز درست است و نه ميگويم که نيست، آنها که در داخل ايران در سازماندهي جنبش فعال هستند بايستي بگويند که اين تاکتيک يا هر تاکتيک ديگري در لحظه کنوني درست است و يا نه.

با آرزوي موفقيت براي جنبش مردم ايران در شکست دادن استبداد قرون وسطائي جمهوري اسلامي

راد از اهواز

ايران و بيدار انديشي

تکلیف ملت در این انتخابات چیست؟

هاشمی جنم JANAM این چنین حرکتی را ندارد

کروبی به دنبال سهم اش است و درک کافی ندارد که جهت جریان باد را تشخیص دهد .

خاتمی حداکثر حرکتی که میکند گله و سخنرانی بعد از 6 ماه است .

باقیمانده که جرات اعتراض و تحصن دارشتند و دارند نیز قابل سرکوب هستند .

هر روز از هم میپرسیم چکار کنیم ؟ رای بدهیم یا نه ؟ رای ندهیم نان را از دست میدهیم رای بدهیم امید را.

چرا به حاکمیت تاریک اندیش نباید التماس کرد؟

در اصفهان به رستورانی برخورد کردم که گرانفروش تر از بقیه بود! وقتی سوال کردم علت چیست جواب داد این محل متعلق به امام زمان است اگر بیشتر هم بدهید جای دور نمیرود. اعتراض نکردم فقط نخریدم فردای همان روز رفتم و گفتم من حسابرس هستم از طرف امام زمان برای حسابرسی آمدم . هر چند که موضوع به طنز و کنایه تمام شد ولی میتوانید به ریشه قدرت طلبی حکومت پی ببرید . این حکومت مذهبی نیست و حکومتی تاراجگر است که قرنها به دنبال حکومت بوده ولی متاسفانه چهره خود را در این زمان نشان داد .

آخوند روزه میگیرد تا 11 ماه شکم بارگی کند

آخوند صدقه میدهد تا 1000 برابر مفتخوری کند

آخوند نمی میرد تا همه را بکشد

بن بست انتخابات درایران تیتر مقاله

رد صلاحیت ها بحرانی جدید است که از شگردی کهنه شده بیرون می آید. این حکومت به بحران زنده است . بحران انتخابات پروژه ای از قبل کلید خورده است , از زمانی شروع شد که بحران خارجی از تب و حرارت افتاد .

ايرج عبدالهي

گنجي جانش را ميدهد تا انقلاب نشود

يكي از سلاحهايي كه به دست رژيم افتاد و با پلشتي تمام به كار گرفته شد ؛ كلن اپوزيسيون ؛ و يا كپي كردن جعلي اپوزيسيون به زمخت ترين شكل ممكن بود .

دنياي توده ايها به راستي دنياي كوچكي است . از آن روزي كه قهرمانان خودشان از علي اف ( كه به زريح آمريكا دست يازيد ) ، تا گورباچوف ( كه مدرس تاريخي بر باد رفته شد ) ، از كيانوري ( كه به تته پته افتاد ) تا سوسولوف ( كه خاصييتش دوده گرفت ) ، از دور خارج شده و آنان را با بحران قهرمان و قحطي رجال روبرو ساخت ، تصميم گرفتند كه از ميان اعضاي رژيم محبوبشان ( رژيم اسلامي ) قهرماناني علم كنند تا هم مشكل خودشان را رفع و رجوع كنند و هم از اين تريق از شر انقلاب آتي نجات يابند . اكبر گنجي يك نمونه منحصر به

فرد اين قهرمان تراشي اسلامي-توده اي بر لبه دوران ناقهرمانيهاست !

در روز ٢٩ نوامبر در دانشگاه بريتيش كلمبيا به همت همين توده ايها و فرزندان افراد رژيم كه در اين دانشگاه مشغول تحصيل اند براي گنجي جلسه سخنراني ترتيب داده شده بود كه با كمي دقت بافت در هم تنيده اين همياري ميان توده ايها و رژيميها را ميتوانستي ببيني. با وصاطت يك توده اي ( صاحب رستوران مجلل ) كه مدتي را در امنستي اينترناشنال داوطلب بوده ٢ استاد آن دانشگاه ميزباني گنجي را به عهده گرفته بودند، كار تبليغات و انداختن عكس گنجي روي جلد نشريه پر تيراژ شهر كه مديريت آن را توده ايها به عهده دارند هم كه نياز به گفتن ندارد . يكي دو مامور اطلاعاتي رژيم هم تابلووار در رديف اول نشسته بودند . فيلمبرداري جلسه را هم يك كهنه اكثريتي بر عهده داشت . مسوليت جلوگيري از به اصطلاح زياده روي سوال كننده گان مخالف هم به عهده دانشجويان جوان پرو رژيمي و از تاريخ ده شصت بي خبر افتاده بود !

استاد ميزبان در معرفي گنجي فرمودند : او قهرمان ملت ايران است ! روزنامه نگاريست كه در روزهاي اول انقلاب كمي به رژيم نزديك شد ولي بلافاصله از آنها فاصله گرفت و از آن پس در جبهه دمكراسي شمشير ميزند !!! به درستي معلوم نيست كه چرا و چگونه اين استاد ١٠ سال از فعالترين سالهاي عمر گنجي ( همان سالهايي كه پاسدار گنجي هنوز روزنامه نگار نشده بود ) را قلم گرفت ؟

در آن جلسه گنجي چندين ادعا كرد كه در طول صحبتش به زبان خود به پوچ بودن آن ادعاها اعتراف كرد :

١- ادعا كرد كه در زندان زجرها كشيده و ١٢٠ روزي هم اعتصاب غذاي خشك كرده و روي بابي ساندز را كم كرده و كذا و كذا .... ، در ادامه صحبتش اما گفت { آمريكا خودش خوب ميداند كه وضعيت زندانهاي خودش و تركمنستان و تاجيكستان و همه كشورهاي ديگر از زندانهاي جمهوري اسلامي ده ها برابر بدتر است ، به همين خاطر ادعاي دمكراسي خواهي براي ايران نميكند و فقط ادعا ميكند كه ايران به عراق تروريست ميفرستد ( آقاي گنجي صدور تروريسم توسط رژيم را ادعاي آمريكا ميداند نه حقيقت ثابت شده ) ، يعني نظر گنجي اين است كه زندانهاي جمهوري اسلامي ده ها برابر بهتر از زندانهاي بقيه جهان است }

٢- گنجي ادعا كرد كه عاشق دمكراسي است و اما در صحبتهايش گفت : اين نظر سلطنت طلبها است كه آمريكا در كنفرانس گوادلوپ به اسلامي كردن انقلاب كمك كرد ، خميني رهبر توانمند و طبيعي آن انقلاب بود و من ( گنجي)معتقدم كه پيروان راه او را بد رفتند . معلوم نيست كه چگونه هم ميشود به خميني ( نابودگر دمكراسي) معتقد بود و هم عاشق دمكراسي ؟

٣- گنجي ادعا كرد كه ليبرال است و سكولار اما معلوم نشد كه چرا حتي يك چهره ليبرال ايراني (چه كلاسيك و چه نوين ) پشت او نيست اما تا دلت بخواهد توده اي و اكثريتي و رژيمي ( كه ميتوانند هر چيزي باشند الا ليبرال ) پشت او صف كشيده اند ؟ معلوم نيست كه چرا زن يك ليبرال سكولار عاشق دمكراسي هنوز بيرق اسلام سياسي را نه به عنوان پوشش ، كه به زمختترين شكل نمايشي آن بر سر مي اندازد ؟

٤- همانطور كه گفتيم گنجي از انقلابي كه ادعا ميكند مال خميني بود با همه وجودش دفاع كرد و تقصير را به گردن پيروان او انداخت، اما همين عصاره اپوزيسيون جعلي به انقلاب فرانسه كه رسيد با چنان تنفري شنوندگان را از آن ترساند كه تربچه سرخ روي خاصره آدم سبز ميشد . به انقلاب اكتبر كه رسيد وضع از اين هم بدتر شد . خلاصه كار به جايي رسيد كه قهرمان دمكراسي ابتدايي ترين حق جامعه ايران را ( يعني حق انقلاب كردن بر عليه رژيم اسلامي را ) از آنها گرفت و هدف پنهاني خود ( منصرف كردن مردم از انقلاب آتي را ) اينگونه به پايان برد : جماعت ايراني كانادا و آمريكا جماعتي بسيار پولدارند ( كه لابد از سر تفريح ميخواهند انقلاب كنند)

اولا ما ( گنجيها ) راه آنها را نبسته ايم ميتوانند برگردند ايران ( دارد به كانادايها ميگويد اينها فرار نكرده اند ، با ميل خود آزادانه به اينجا آمده اند ) ثانيا به جاي انقلاب كردن همه ما با خاتمي و رفسنجاني ( دقيقا از اين دو نفر اسم برد ) فعلا روي دفع شر آمريكا كار كنيم تا ببينيم بعدها چه پيش آيد

٢ دسامبر ٢٠٠٧

محمود

۱۶ فوریه روز اعتصاب سراسری علیه بازداشت ها

دلم گرفته

از شب و تنهایی وسکوت

صدای جیرجیرک وباد پائیزی

باز هم سکوت

دلم گرفته

از تاریکی وظلمت از قفس سیاه و افسرده

باز هم سکوت

دلم گرفته

ازجسم بی جان آدمیان

پاهای بی رمق از رفتن

در سکوت

دلم گرفته

از گوشهای گرفته شده

وحشت شنیدن

در سکوت

دلم گرفته

از بی وفایی دیدن

از گشتن عشق

از بر افراشتن پرچم جعل

در سکوت

دلم گرفته

برای شنیدن فریاد مستان عاشق

مشتاق شب گرد

در سکوت

دلم گرفته

برای دیدن پیوستن

شنیدن آواز پرنده عاشق

در سکوت

رسیدن به قله

دیدن شهر و نور شب زنده داران

در سکوت

نشستن گرد آتش

سرود رهایی خواندن

در سکوت

مست شدن

از حال رفتن

افتادن بر خاک شدن

در سکوت

دلم گرفته

از بیهوده شدن

بیهوده مردن

کنار یاران نبودن

در سکوت

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.