رفتن به محتوای اصلی

محض رضای خدا دو تا دلیل الکی هم که شد چاشنی اظهارنظرتان می کردید
28.01.2008 - 21:26

راد از اهواز

آينده نگري و انقلاب 57

مساجد هم اکنون نیز رکن سازماندهی تهیجی عوام است . نقش مسجد بعنوان یک مرکز فرماندهی لجستیکی بسیار قوی است و مردم در مقابل آن هیچ ندارند . چه چیزی میتواند با مسجد که پایگاه مقاومت , مرکز اطلاع رسانی و دفتر اقتصادی محل است , مقایسه شود .

سوال : آیا آینده نگری که شما تعریف میکنید میتواند همان آینده سازی باشد ؟

جناب آقای مستشار

آمار های آقای گنجی غلط نیست , جمعیت شهری به هر دلیل بیشتر شده , جمعیت درس خوانده ها با هر کیفیتی بیشتر شده , نسبت زنان شاغل بیشتر شده , رشد خرد جمعی و دانش عمومی سیاسی بیشتر شده , نتیجه گیری اشتباه است اگر فکر کنیم اینها زمینه مدرنیته هستند , متاسفانه جمعیت روستائی شهری بیشتر شده نه جمعیت دمکرات شهر نشین . سطح کیفی دانشگاه را آمار به خوبی نشان میدهد که لیسانس در سطح دیپلم داریم تا فوق دیپلم و هر کی سرش بیارزد سر به خارج دارد . زنان از زور ناچاری گرفتار دو دوتا چهارتای خانه شده اند و این با فعالیت اجتماعی زنان تومنی هفت صنار فرق میکند. اما واقعیت این است که برای رشد اقتصادی نیاز به جمعیت بیکار( آماده به کار ) است . و این بود که انقلاب سفید روستاها را تخریب میکرد .

جناب خشایار

یکی از اخلاقیات غلط این است که بدون تخصص و تجربه در کار اظهار نظر حرفه ای انجام شود . این تحلیلی که شما از شخصیت آقای مستشار کردید میبایست توسط یک تیم متخصص و فوق متخصص روانشناسی و رفتارشناسی اجتماعی در طول حداقل 6 ماه یک فرد انجام شود تا چنین نتیجه گیری شود . ولی ماشاء الله شما این کار سنگین را در یک جمله کرده اید . اگر میدانید که روانشناسان برای آنکه یک وجه از شخصیت فردی را توصیف کنند چه مراحلی را باید طی کنند و شما آنرا طی کرده اید که احسنت بر شما ولی اگر مانند خیلی از هموطن های من بدون اینچنین دانش و مطالعه عمیقی اظهار نظر کرده اید , خطا است . بهتر است اگر قصد انتقاد دارید ,انتقاد از نوشته را بدون توجه به نویسنده انجام دهید تا قضاوت عادلانه باشد. و اگر قصد اظهار نظر دارید با ذکر متن اشاره کنید همانطور که آقای مستشار در مورد صحبت های آقای گنجی کرده اند .

سام قندچي

آينده نگري و انقلاب 57

دوست عزيز ببخشيد آقاي راد خيلي تلگرافي مجبورم جواب بدهم چون در چند روز اينده خيلي گرفتارم.

من شخصاً اصطلاح آينده سازي را دوست ندارم هرچند بنطر من براي توصيف آينده نگري مشارکتي اصطلاح غلطي نيست. همان اصطلاح آينده نگري مشارکتي را براي اين منظور ترجيه ميدهم. قبلاً در يک کامنت توضيح مفصلتري دادم. اساساً حتي در زبان انگليسي اصطلاح

futuring

را که ادوارد کورنيش مبدع ان است و در زبان انگليسي چنين لغتي وجود ندارد را ترجيه ميدهم. خوشبختانه در زبان فارسي اصطلاح آينده نگر وجود دارد که دقيقاً همين هدف را بيان ميکند. در انگليسي اصطلاح فيوچريست که جندان دلچسب نيست بکار ميرود که برخي در فارسي معادل آينده گرا را براي آن بکار ميبرند که بنظر من اصطلاح بسيار بدي است چون حالت آن را دارد که گوئي آينده چيزي است مشخص که کسي به آن گرايش دارد و جکايت از ايستائي دارد. ديدگاه من از آينده شبيه کارل پاپر است که در نوشتاري تحت عنوان جهان يونيورس غير دترمينيستي در سالهاي 50 نوشته است و از لحاظ نظري مبناي نوشتار معروف وي در نقد تاريخ گرائي مارکسيستي است هر چند آن نوشتار چندان شناخته نيست. به هر حال نوشته زير من شايد در جهت روشن شدن منظورم کمک کند:

http://www.ghandchi.com/468-AyandehnegariChist.htm

در رابطه با بحث مسجد در دوران کنوني اتفاقاً نقش جمهوري اسلامي بر عکس بوده است ولي آن هم بحث مفصلي است. در رابطه با آلترناتيو براي سکولارها در گذشته نظرم را نوشته ام:

http://www.ghandchi.com/396-zarf-plus.htm

با پوزش مجدد از اينکه وقت کمياين چند روزه دارم.

با احترام

دکتر آزادي از ايران

بر سر دوراهی زندگی سیاسی

وقتي محسن کردي مي نويسيد که:مگر میهن پرستان راستین مرده اند!! پاسخ تان این است که آری، مرده اند، از همان تابستان سال 57 مریض شدند و مثل برگ خزان ریختند و آخرینهای شان در قیام نوژه جان دادند". از ايشان بايد پرسيد مگر براي جنابعالي شاهزاده سيروس رضا پهلوي يک ميهن پرست نيست که شما خودتان را به او نزديک مي دانيد؟کمي در فکر وعمل خود صادق باشيد.شاهزاده نيز از هم اينک اينرا مي داند که با محس کردي ها که هر روز حرفش را عوض مي کند نمي توان کاري کرد!محسن کردي که گاهي اوقات دلش براي مادر بزرگش تنگ مي شود يا براي گردش در خيابانهاي لاله زار و رفتن به شکوفه نو بي تابي مي کند! ملت ايران مطمئنا با رهبران فکري مانند محسن کردي به قعر دره خواهند رفت!

atta

عین‌الله ....!

تعداد ایرانیان کشته شده در تمام دوره حکومت پهلوی بسیار کمتر از تعداد ایرانیانی است که از سال 1357 به این طرف کشته شده و یا آواره گشته اند. با اینهمه رضا شاه و محمد رضا شاه را با دیکتاتور خون آشام اسم می برند و از آیت الله خمینی با عنوان " آقای خمینی"، و فراموش می کنند که در دوره حکومت پهلوی ترکیه و یونان گرفتار دیکتاتوری نظامیان بودند، اسپانیا و پرتقال دمکراسی نداشتند، آمریکای جنوبی و لاتین و مرکزی درزیر چکمه های ارتشیان، اروپای شرقی در چنگال دیکتاتوری کمونیستی و همسایه ما شوروی بود که همه را می خواست ببلعد و ما را به سرنوشت یمن جنوبی و مغولستان دچار کند.

خشایار

نظام ایران هر چه هست ارتجاعی نیست

من با همه نظرات آقای گنجی موافق نیستم ولی انتقاد بی پایه از ایشان را نیز نا عادلانه میدانم.

آنها که هنوز مداح حکومت ا ستبدادی خاندان پهلوی هستند و هنوز عدم آزادی بیان، عدم آزادیی های سیاسی در نهاد های برنامه ریزی و تصمیمگیری مملکت و نظام بیدادگری آنها را در قوه قضایی که بوسیله این خاندان اعمال میشد، نشانه ای از مدرنیته آن رژیم و پرواز بسوی "دروازه های تمدن" میدانند، باید که از خود پرسش کنند که اگر سیاست های "مدبرانه" رژیم پهلوی، ایران را در پیوند با رعایت آزادی های سیاسی، اجتمایی و اقتصادی به بهشت روی زمین بدل کرده بود، چرا مردم بر علیه شاه عادل شوریدند؟ آیا خوشی زیر دل مردم زده بود و یا اینکه چون مردم ایران به لحاظ فکری "بالغ " نبودند، گول آخوندها را خوردند، و در نتیجه به همچین مصیبتی گرفتار آمدند. اگر واقعا اینچنین فکر میکنید که مردم ایران بخاطر عدم بلوغ فکر قربانی فریب آخوندهای مکار شده اند، دقیقا از همان نظری دفاع میکنید که نظریه ولایت فقیه بر آن استوار است: "مردم را بسان گوسفندان میداند و فقیه عالم را چوپان آنها". دیگر اینکه آنها که مردم ایران را به "نادانی" متهم میکنند، هیچ از خود پرسش کرده اند که چه عواملی زمینه آنچنان عقب افتادگی فکری و اجتمایی را در این جامعه فراهم آوردند که در نتیجه آن مردم با دست خود زیر "بخت و اقبال" خود زدند؟

گیرم که مردم ایران "بالغ" نبودند. آیا پس از پنجاه سال حکومت خاندان پهلوی در این کشور، مسئول این عقب افتادگی و بیخبری مردم از فرایندهای توسعه اجتمایی سیاسی که نتیجه مستقیم عدم دخالت مردم و نمایندگان منتخب آنها در تصمیم گیریهای کلان کشور بود، متوجه کیست؟ نظام قرون وسطایی اسلامی و ارتجائی در ایران با دکترین ولایت فقیه نتیجه و ادامه آن نظامی است که شاه را سایه خدا میدانست و مردم را رعایا که از هر گونه حقوق اجتمایی محروم بودند. صدسال از انقلاب مشروطیت مردم ایران برای رسیدن به دمکراسی و آزادی میگذرد. آیا پنجاه سال دوران حکومت پهلوی زمان کافی نبود تا حاکمیت تنها با احترام به قانون اساسی مشروطیت و اجرای آن، دمکراسی را در ایران نهادینه کند؟ ادعای دمکراسی طلبی و آزادیخواهی کسانیکه نه تنها حاظر نیستند از مردم ایران درخواست پوزش کنند بلکه هنوز به عصر "طلایی" پنجاه سال دوران حکومت پهلوی افتخار میکنند تنها میتواند به یک شوخی بیمزه و یا یک تراژدی کمدی تعبیر شود.

محسن کردی

فردا ممکن است خیلی دیر باشد، نامه سرگشاده جمعی از روشنفکران آذربایجانی خطاب به نمایند گان مجلس

حزب مشروطه ایران در پیوستی به منشور خود، بندهای منشور در مورد حقوق بشر و اقوام ایران بدین گونه آورده و به خواستهای روشنفکران آذربایجانی اینگونه پاسخ می گوید؛

۳ ــ حقوق اقوام و مذاهب در يک نظام مردمسالار مبتنی بر اعلاميه جهانی حقوق‌بشر و ميثاقهای آن با اصل يک کشور، يک ملت منافاتی ندارد و همه اقوام و مذاهب ايران می‌توانند زير يک حکومت مرکزی با يک قانون غيرمذهبی و عرفيگرا بسر برند و فرهنگ و هويت ويژه خود را نيز در پناه همان قانون نگهداری کنند. زبان رسمی ايران زبان ملی يعنی فارسی است ولی مردم در هرجا می‌توانند به زبان مادری خود آموزش ببينند و سخن بگويند و رسانه‌های همگانی داشته باشند؛ رسوم خود را نگهدارند و از هر مذهبی پيروی کنند.

و علاوه بر آن؛

۴ ــ عدم تمرکز به معنی تقسيم اختيارات ميان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی برای کارايی و دمکراسی بيشتر ضرورت دارد. تصميم گيری امور محلی در هر محل بايد تا پايين‌ترين واحد تقسيمات کشوری توسط مردم محل انجام گيرد. حزب ما در ادامه سنت انجمن‌های ايالتی و ولايتی قانون اساسی مشروطه، حکومتهای محلی را در سطح استان و شهرستان و دهستان و روستا پيشنهاد می‌کند. حکومتهای محلی بر اصل تجزيه‌ناپذير بودن حاکميت sovereignty و تقسيم‌پذير بودن حکومت government استوار است. کشور ايران يکپارچه خواهد ماند و مردم ايران زير يک قانون خواهند زيست. اما ايران از يک مرکز اداره نخواهد شد و واحدهای تقسيمات کشوری، امور محلی را از اجرای قانون تا خدمات اجتماعی مانند آموزش و بهداری و امورشهری و اجرای طرح‌های توسعه و مانندهای آن که در صلاحيت حکومت مرکزی نيست با ارگانهای انتخابی خود اداره خواهند کرد.

به پراکندگی جغرافیایی امضا کنندگان توجه کنید، همه ساکن آذربایجان نیستند. شاید آذریهای مقیم سایر نقاط ایران باشند شاید هم نباشند. اما بهرحال این ایده آل است که پراکندگی جغرافیایی وجود دارد و همین اصل یک کشور و یک زبان و در عین حال امکان آموزش به زبان مادری آنچنان که در بندهای منشور حزب مشروطه آمده را توجیه می کند. آیا نیروهای سیاسی از این مطالبات حمایت کرده اند؟ نظر سازمانهایی که بلافاصله برای آزادی اصلاح طلبان از زندان اطلاعیه بیرون میدهند در مورد این مطالبات چیست؟

بخشی دیگر از منشور حزب مشروطه ایران؛ " ۵ ــ در تقسيم بندی استانهای ايران که بطور سنتی جنبه جغرافيايی داشته است علاوه بر نظر مردم هر محل، ملاحظات مربوط به توسعه اقتصادی بايد در نظر گرفته شود. ايرانيان و کسانی که اجازه اقامت در ايران دارند می‌توانند آزادانه در هر جای کشور سکونت کنند. در تخصيص منابع ملی ميان استانها به آنها که از امکانات کمتری برخوردارند بايد بيشتر داده شود تا به ميانگين ملی برسند. در ادامه سياست عدم تمرکز، يک مجلس سنا با نمايندگان برابر از همه استانها در کنار مجلس ملی در قانونگزاری شريک خواهد بود.

يگانگی ملی در يک جامعه آزاد و همسود، با نظام دمکراتيک و غيرمتمرکز، به ما امکان خواهد داد که با بهره‌گيری از ظرفيت اقتصادی و فرهنگی بزرگ ايران بهترين سطح زندگی را برای همه مردم ايران فراهم آوريم.

خشایار

وقتی افراد چهره واقعی خود را نشان می دهند؟

اگر کارشناسان فنون مختلف در یک جامعه بدون داشتن مهارتی انجام وظیفه کنند، ضرر این کار به جامعه موضعی خواهد بود و باعث نابودی جامعه نخواهد شد. ولی اگر جامعه شناسان در یک جامعه از فنون کار خود بی اطلاع بوده و لیاقت انجام وظیفه را نداشته باشند، میتوانند با وصف و ترسیم تئوری های بیهوده و اشتباه، کشور و ملتی را به باد فنا دهند. یکی از نمونه های بارز این جامعه شناسان آقای ناصر مستشار است. ایشان بجای اینهمه دلواپسی نسبت به تحولات سیاسی درایران باید که نخست به رفع مشکلات شخصی خود همت کنند زیرا که مقالات ایشان آینه تمام نما و بیانگر وسعت و گستردگی مشکلات روحی ایشان شده است. نگرانی ایشان نسبت به مشکلات سیاسی در ایران قابل درک است ولی او باید که قبل از پیچیدن هر گونه نسخه ای برای برطرف کردن مشکلات مردم ایران به رفع مشکل روحی خود همت کند. زیرا دشمن دانا به از دوست نادان است. با آروی تندرستی برای ایشان.

ترانه

عین‌الله ....!

من آن زمانها هنوز بدنیا نیومده بودم میشه لطفا یک نفر بگه اشاره این داستان یا واقعه به چه کسانی و در چه زمانی هست؟ البته خیلی منسجم هست ولی اشاره و استعاره هاش فقط برای اهلش قابل فهمه

دکتر ازادي از ايران

بر سر دوراهی زندگی سیاسی

نخواهند توانست همان رهبری را بوجود بیاورند که خمینی برپا کرد. یعنی یک رهبری که تمامی ایرانیان از آن حرف شنوی و فرمانبرداری داشته باشند. در مورد دوم نیز نگاهی به حرکتهای جدایی طلبانه در اطراف و اکناف کشور و رادیکال شدن آن من یکی را شدیدا از آینده ایران میترساند. من جمهوری اسلامی با همین وضعیت را به تبدیل شدن ایران به فغانستان و عراق ترجیح میدهم. (اينكه پر واضح شما اصلا با جمهوري اسلامي مشكلي نداري و بعنوان مهره اي منتظريد تا به موقع وارد عمل شويد)

...

سوال اینجاست که به محض به هم ریختن اوضاع و به محض آنکه کنترل اوضاع از دولت مرکزی و نیروهای انتظامی کشور خارج بشود، و نیروهای انتظامی و نظامی با توجه به انقلاب قبلی هفت تا سوراخ موش را بجورند و پنهان شوند کلانتری ها و مراکز نظامی و امنیتی و سلاحهای سبک و سنگین و بطور کلی قدرت به دست چه کسانی خواهد افتاد؟ و این کسان در چنین حالتی تا چه درجه از اطاعت و همکاری را با همان شواری مرکزی رهبری انقلابی که حالا دولت جانشین موقت و انقلابی را تشکیل داده خواهند داشت و تا چه اندازه بر قول و قرارهای وفاداری قبلی پایبند خواهند بود؟ وقتی نهادهای انتظامی و امنیتی یاد شده در ایده آل ترین حالتش به تسخیر مردم محلی در بیاید، در چنین حالتی کنترل "نهادهای" تشکیل شده یا کمیته های بزرگ و کوچک مرکب از دهها تا هزاران نفر مسلح را چه کسانی در تهران و تبریز و مشهد و زاهدان و سنندج و "الاحواز" بدست خواهند گرفت؟ آیا این کسان مثل سال 57 شامل مشت حسن بقال یا آقای حسینی معلم مدرسه و آقای بهادری کارمند فلان اداره نیز خواهد بود؟ یا این گونه کسان توسط فلان "فدایی و پیشگام فلان خلق"

محسن کردی

بر سر دوراهی زندگی سیاسی

جناب دکتر آب زرشک، شما هم مثل آن هم میهن رکن 2 ارتش مان که مرا به دادگاه صحرایی پس از سقوط جمهوری اسلامی و برقراری نظام پادشاهی سابق تهدید میکرد، در خرج تهدید و خالی بندی و الدرم بلدرم بسیار سخاوتمندید قربان! من نیازی به بلند گو ندارم و کپیه کردن مطلب من پاسخ گویی بمن نیست و جای دیگر کامنتها را با این کار اشغال می کنید. من یک سری فرضیات را بر شمردم که خطراتی در بین دارد. شما شعار تحویل من میدهید که؛ "مگر میهن پرستان راستین مرده باشند تا..). جناب دکتر آب زرشک، تفاوت "دکتر محسن کردی" با شما در این است که من مریض را می بینم و مطابق حال زارش نسخه می پیچم اما شما بجای مریض یک پهلوان سالم می بینید و نسخه شعار می پیچید که مگر میهن پرستان راستین مرده اند!! پاسخ تان این است که آری، مرده اند، از همان تابستان سال 57 مریض شدند و مثل برگ خزان ریختند و آخرینهای شان در قیام نوژه جان دادند. (که مسلما شما از آنها نبودید). بجز آن قیام کنندگان دیگر در این کشور میهن پرستی وجود نداشت که اگر داشت غیر ممکن بود خمینی اینطور سوار گرده مردم سودا زده ما بشود. اگر امروز من چنین می نویسم بخاطر آن است که همه "میهن پرستان" ایران از قماش شما هستند که اگر شناسنامه تان را نگاه کنید مهری نمانده که در این جمهوری اسلامی برای انتخاباتهایش تعیین کرده باشند و در شناسنامه تو میهن پرست نخورده باشد. مگس گرد شیرینی جناب آنقدر عقل دارد که سرمایه مخالفت بیست ساله اش را، حتا در جریان 18 تیر 2003 از تلویزیون پارس که دانشجویان را روزها و ساعتها به قیام دعوت میکرد به خطر نیاندازد و اینجا مطابق نظر "میهن پرستانی" نظیر شما قلم بزند و الدرم بلدرم توخالی بکند و فردا مدعی سهم اش بشود. تا میهن پرست نظیر شما در ایران میلیون میلیون ریخته به امید شماها ماندن چیزی بجز افزایش عمر رژیم نیست.

پژمان

وقتی افراد چهره واقعی خود را نشان می دهند؟

تصحیح شد .

شراره خانم ! دست کم ُ محض رضای خدا دو تا دلیل الکی هم که شد چاشنی اظهارنظرتان می کردید .

عزیز جان ! همین طوری که نمی شه گفت که نوشته ی فلانی بیمایه است و نویسنده اش قادر به درک مساثل نیست . می توان با همه ی حرف های آقای مستشار در این نوشته موافق نبود. اما ( به عنوان مثالُ ) ان جایی که به ادعای آقای گنجی در مورد بالارفتن ۷۰ درصدی شهر نشینی در ایران ( بعد از انقلاب ) پاسخ می دهد نکات جالبی را مطرح می کند .

خدا به من خواننده کمی حوصله و به شما کمی انصاف بدهد .

شراره

اقای مستشار مطالب شما از بی مایه ترین مطالبی است که در این سایت یافت می شود و عجب آن است که گویا خود را نیز آن قدر نشتاخته اید و هر روز نیز یک مقاله به خورد مردم می دهید . این حرفهایی که می زنید نشان از ان دارد که شما قادر به درک مسائل نیستید و کافی است که یک جمله را بگیرید و به بقیه کاری ندارید

ناصر مستشار

وقتی افراد چهره واقعی خود را نشان می دهند؟

ملت ايران به لحاظ تاريخي محکوم به پيشرفت است! ملت ايران به لحاظ تاريخي مستقل از حکومت هائي که آمده اند ورفته اند همواره در جستجوي پيشرفت بوده است! من مي گويم اگر اکبر گنجي مي خواهد پيشرفت هاي مردم را که در حاکميت اسلامي صورت گرفته وهمه آنها را بر شمرده است به مزاياهاي حکومت اسلامي تبديل نمايد يک خطا عمدي است!من بعنوان يک جمهوريخواه ومنتقد به کمبود ها وانسداد سياسي دوره شاه به نيروهاي چپ مي گويم، در فاجعه ائي که در ايران رخ داده است شما چپ ها هم شريک هستيد.شما چپ ها اينک بايد در پس جبران بر آئيد وبه مردم ثابت نمائيد که هدفتان استقرار حکومت اسلامي نبوده است بلکه در مبارزه با شاه در فکر ساختن يک ايران آزادتر ،مترقي ،پيشرفته تر ،سعادتمندتر تلاش مي کرديد نه اينکه از اقدامات قطره چکاني رژيم اسلامي سپاسگزاري نمائيد و همه آنها را نشانه رحمت ورفعت انقلاب ارتجاعي واسلامي سال 57 بدانيد وهمه آن انتقادهائي که به شاه مي کرديد را به فراموشي بسپاريد.اينکه ايران در معرض تهديدهاي خارجي قرار دارد مقصر خود رژيم است اگر مي خواهيم ايران با آرامش در کنار همسايگانش وجامعه بين المللي زندگي نمايند ما مجبوريم تا حکومت تهديد آميز جمهوري اسلامي را برکنار نمائيم!شاه با تمام انتقادهائي که به او مي توان کرد از آغاز هر گونه جنگي در منطقه جلوگيري مي کرد و زندگي مسالمت آميز کشورهاي منطقه را دنبال مي کرد!شاه در 50 سال پيش با تاسيس کشور فلسطين در کنار اسرائيل صلح را براي منطقه توصيه مي کرد اما رژيم جمهوري اسلامي مدت 30 سال هست که با شعار و سياست نظامي مبني بر نابودي اسرائيل و تاسيس يک جمهوري اسلامي فلسطيني را در آن منطقه سر مي دهد .آيا اين دو سياست قابل مقايسه هستند؟ ما مي توانيم همچنان مخالف سياست هاي شاه باشيم اما در همه زمينه ها منصف باشيم. اما تهمت رواني بودن رادر زندانهاي استالين و حکومت اسلامي به زنداني هاي بي دفاع مي زنند!

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.