رفتن به محتوای اصلی

نقدی بر پایان یک پندار
24.12.2007 - 07:51

hamid

hamid_244@hotmail.com

پایان یک پندار

حال جا دارد از آقای امینی و حشمت رءیسی ها داریوش همایون ها پرسید اگر فکر میکنید ملت کرد با قربانی ملیونی و آوارگی ها تحقیرها جنوسیاید زبانی فرهنگی سرزمینی که‌ در چند

قرن اخیر متحمل شدند برای تمامیت ارضی.ایران.ترکیه.عراق.سوریه‌ بوده‌ سخت در اشتباه هستید، و نسل تازه‌ ‌و جوانان کرد به‌ چیزی کمتر از آزادی تمام و کمال و استقلال کردستان رضایت

نخواهند داد.

سخنی در گوشی با آقای امینی حتمأ آقای امینی خوب به‌ یاد دارند که‌ در سال 1358 چگونه‌ از اقسا نقاط ایران که‌ از جمهوری اسلامی دل خوشی نداشتند و به‌ کردستان می آمدند و آن

سرزمین را به‌ اسطلاح سنگر آزادی نام داده‌ بودند و مردم کرد با آغوس باز از آنها استقبال کردند و به‌ آنها جا و مکان دادند آقای امینی این بار وضعیت فرق کرده‌ در عرض این 30 سال

مرزهای کردستان عملأ از بین رفته‌ امروز احزابی برای ازادی و استقلال تمام کردستان به‌ وجود آمده‌ اگر 30 سال قابل تلویزیون یکی از خواسته‌های این مردم بود امروز 15 کانال پڕ

قدرت 24 ساعته‌ برای تمام مردم کردستان با امکانات خود مردم کرد برنامه‌ پخش می کنند.

اینجا لازم شد به‌ آقای امینی یاد آوار شوم در کوچکترین خلاء در ایران کردستان جولانگاه چپ سردرگم ایران مسله‌ سابق نخواهد شد اینبار 10000 ها و 100000 ها جوان کرد از

کردستان ترکیه‌ ،عراق ، سوریه‌ در خیابانهای کرمانشاه و سنندج و مهاباد رژه‌ خواهند رفت آقای امینی باور کنید هیچ نیروی در جهان نخواهد توانست از تمامیت ارضی ایران اینبار پاسداری

کند ایران آبستن هست به‌ قول دوستمان از این ایران کشورهای کردستان،بلوچستان.آذربایجان.الاهواز.متولد خواهد شد تولد این کشورها یا از طریق سزارین خواهد بود یا از راه طبیعی

آن من امیدوارم مردم ایران به‌ این درجه‌ از فهم و شعور رسیده‌ باشند که‌ راه حال متمدنانه‌ آن را انتخاب کنند

کشتارهای رضا شاه برای به‌ سرانجام رساندن دولت ملت در ایران بر همگان آشکار هست، کشتارهای محمد رضا شاه در کردستان نیزدر وسعت وسیع در 2 دوره‌ انجام گرفته‌ یک کشتارهایی

که‌ در سال 1324 و متاقب آن و شکست جمهوری کردستان انجام گرفت و اعدام رهبران جمهوری کردستان و بخصوص اعدام (پیشوا) و ریس جمهور کردستان قازی محمد لکه‌ ننگی بر

پیشانی حکومت پهلوی اعدام پیشوا قازی محمد از یک طرف به‌ بی اعتمادی ملت کرد به‌ حکومتهای تهران و تنفر از برپا کننده‌گان این اعدام ها تبدیل شد و از طرف دیگر همبستگی ملت کرد

را بیشتر کرد و به‌ تسریع هویت ملی کرد در تمام بخشهای کردستان کمک کرد و قازی محمد به‌ أستوره‌ ملی تبدیل شدند و در فردای آزادی کردستان آرامگاه پیشوا قازی محمد به‌ زیارتگاه

ملیونها کرد تبدیل خواهد شد ، دوم کشتارهای سالهای 1347و 1348 و کشتار بهترین فرزاندان کردستان از قبیل شریفزاده‌ها و معینی ها .

سوم دوره‌ اخیر کشتارهای جمهوری اسلامی در کردستان و اعلام جهاد خمینی و حمله ی‌ گله‌ وار پاسداران برای شهادات و رسیدن به‌ 72 حوری در بهشت بمب باران و تۆپ باران تمامی

شهرها و آبادیها و اعدامهای دستجمی که‌ یک نمونه‌ آن 53 نوجوان را فقط در یک روزاعدام کردند و ملت کرد در تمام طول دوران سیاه جمهوری اسلامی در 30 سال گذشته‌ برای آزادی

کردستان یک لحظه‌ ساکت ننشسته‌اند و در عرض این 30 سال کمتر خانواده‌ هست در کردستان که‌ عزیزی را از دست نداده‌ باشد یاآواره‌ نشده‌ باشد.

شاه عباس صفوی در حمله‌ای به‌ کردستان قلعه‌ دم دم (قلای دم دم) را در نزدیکی أرومیه‌ ی کنونی را به‌ محاصره‌ در می آوردو در مقابله‌ یک ماه محاصره‌ قلعه‌ که‌ موفق به‌ تسخیرآن نمی شود بلاخره‌ راه چشمه‌آب آشامیدنی درون قلعه‌ از آنجا تأمین میشده‌ پیدا میکند و با مسموم کردن و زهر ریختن به‌ درون چشمه‌ تمام ساکنین درون قلعه‌ حتی جانوران

آن نیز به‌ هلاکت میرسند و داستان این مقاومت به‌ یکی از حماسه‌ های ملی تبدیل شده‌ .

در آغاز شیخ محمود برزنجی خود را ملک (پادشاه کردستان ) اعلام نمود و استقلال کردستان را اعلام کرد و در همین رابطه‌ با حکومت انگلیس درگیر شد و متأسفانه‌ شکست خورد ولی قیام

ملت کرد برای آزادی در عرض این 80 سال حتی برای لحضه‌ای کوتاه نیز در این سرزمین خاموش نشد و بعدها توسط شیخ احمد بارزانی و مصطفی بارزانی در قالب پ د ک و مسعود بارزانی

و جلال طلبانی در قالب پ ئ ک (اتحادیه‌ میهنی کردستان ) و کومله‌ رنجدران ادامه‌ پیدا کرد تا همگان که‌ اطلاع دارند مبارزه‌ در این بخش از کردستان تا حد زیادی به‌ اهداف نهای خود نزدیک

شده‌ و سرزمینی را که‌ به‌ وسیله‌ حکومتهای عراق ویران شده‌ بود بیش از 3000 آبادی ان سوزانده‌ و تمام چشمه‌های آب را با سیمان بتون ریزی کرده‌ بودند در این بخش از کردستان نیز

بیش از 500 هزار کرد جان خود را برای ازادی و استقلال کردستان از دست داد 185000 انسان بیگناه کرد، زن کودک و جوان و سالخوردگان در گۆرهای دستجمی زنده‌ بگور شدند فقط

در عرض چند ثانیه‌ 5000 انسان به‌ وسیله‌ بمب شیمیای در حلبجه‌ کشته‌ شدند بیش از 200000 انسان کرد در این مدت زندان شدند شکنجه‌ شدند و یا قسمتی از عضو بدن خود را از دست

شاه عباس صفوی در حمله‌ای به‌ کردستان قلعه‌ دم دم (قلای دم دم) را در نزدیکی أرومیه‌ ی کنونی را به‌ محاصره‌ در می آوردو در مقابله‌ یک ماه محاصره‌ قلعه‌ که‌ موفق به‌ تسخیرآن نمی شود بلاخره‌ راه چشمه‌آب آشامیدنی درون قلعه‌ از آنجا تأمین میشده‌ پیدا میکند و با مسموم کردن و زهر ریختن به‌ درون چشمه‌ تمام ساکنین درون قلعه‌ حتی جانوران

آن نیز به‌ هلاکت میرسند و داستان این مقاومت به‌ یکی از حماسه‌ های ملی تبدیل شده‌

قیام احسان نوری پاشا و جمهوری آرارات این قیام دار منطقه‌ آرارات جمهوری کردستان را اعلام کرد و برای اولین بار پرچم کردستان در این جمهوری برافراشته‌ شد.

و آخرین آن قیام( پ ک ک) که‌ در 30 سال اخیر لرزه‌ به‌ قامت بی هویت تمام اشغالگران سرزمین کردستان> ترکیه،ایران، سوریه،انداخته‌ آرزو میکردم آقای امینی و همفکران تمامیت خواه

آن از نصیب (روژ) تلفیزون بی بهره‌ نبودند تا وسعت و عمق قیام اخیر پ ک ک را با چشم خود در این بخش از کردستان میدیدند تا حمله‌ هوأیی ترکیه‌ را به‌ آبادیها و کشتار مردم بیگناه را

پایان یک پندار ندانند ‌‌

و کم و بیش تمام قیامهای ملت کرد در همین راستا بودند و هر بار دولت عثمانی و جمهوری فاشیست نو پای ترکیه‌ را به‌ چالش جدی کشیدند البته‌ ملت کرد در این بخش متظرر تلفات سنگین

شدند نزدیک به‌ 500 هزار انسان کرد قتل و عام شدند و روستاهای کردستان را به‌ آتش کشیدند

2-باشور کردستان =جنوب کردستان یا( کردستان تحت اشغال عراق) این کشور از آغاز تأسیس 80 سال گذشته‌ تا کنون هچ وقت به‌ مثابه‌ یک کشور منسجم و یکدست نه‌ در عرصه‌ بین المللی

و نه‌ داخلی نتوانسته‌ ظاهر شود و دولت انگلیس کشور عراق را درست کرد برای به‌ تاراج بردن منابع زیر زمینی آن و ملت کرد در ابتدای تأسیس کشور عراق با آن مشکل داشته‌ چه‌ با حکومت

انگلیس و‌ چه‌ حکومتهای پشته‌ سر هم که‌ با کودتاه در عراق به‌ قدرت رسیدند

و استقلال خود مبارزه‌ کرده‌ و خواهند کرد،آقای امینی با حمله‌ ترکیه‌ به‌ کردستان سر از پا نمی شناسند و این حمله‌ را به‌ زعم ایشان پایان یک پندار میدانند زهی خیال باطل و آقای امینی

و همفکران ایشان باید بدانند برای ملت کرد آغاز هست و ملت‌ کرد در تمام طول تاریخ خود به‌ این چنینن هویت ملی یکپارچه‌ ای دست نیافته آقای امینی همانند ژنرال های ترک که‌ بارها اعلام

کرده‌اند وجود یک کردستان مستقل را در قاره‌ آفریقا نیز تحمل نخواهند کرد ایشان نیز با حمله‌ هواێێ ترکیه‌ به‌ مناطقه‌ مسکۆنی و آبادیهای کردستان سورنا را از سر گشاد ان میدمند و

آرزۆهای ملت کرد را برای ا‌ستقلال و آزادی که‌ در راه آن این همه‌ فداکاری کردند و آواره‌ شدند ژنوساید شدند بمب باران شدند آن را پایان یک پندار میدانند.

من اینجا قصد ندارام از تمامی مبارزات ملت کرد و فداکاری این ملت در حداقل 100 سال گذشته‌ را برای استقلال و آذادی خود برای آقای امینی بازگو کنم چون بر این امر واقف ام ایشان

به‌ خوبی بر آن آگاهند ، ولی برای اطلاع خونندگان به‌ نکاتی از آن اشاره‌ میکنم .

1- باکور کردستان =شمال کردستان یا (کردستان تحت اشغال ترکیه‌ ) در این بخش از کردستان در 1 قرن گزشته‌ نزدیک به‌ 16 شورش بزرگ انجام گرفته‌ از قبیل شورش شیخ سعید پیران

و احسان نوری پاشا و سید رضا که‌ شورش شیخ سعید به‌ اندازه‌ای بزرگ و همه‌ گیر بود که‌ 2 امپراتوری عثمانی و ایران قاجار را به‌ چالش کشید و در ایران تا نزدیکی تبریز به‌ تصرف

نیروهای استقلال طلب کرد در آمد .

هر از چند گاهی آقای محمد امینی نوشته‌ای را در سایت ایران گلوبال میگذارند که‌ به‌ خیال خود از تمامیت ارضی ایران دفاع کند و سیر بحثها را در جامعه‌ ایران به‌ این سمت به‌ کشاند

ولی ایشان اینبارهمانند قلندران سر ناتراشیده‌ به‌ دفاع از تمامیت ارضی عراق و ترکیه نیز پرداخته‌ اند و دادستانی دفاع از این 2 کشور را نیز بر عهده‌ گرفته‌ اند جو سازیهای امینی تنها

به‌ کردستان ایران ختم نشده‌ ایشان به‌ تمام مبارزه‌ آزادیبخش ملت کرد در منطقه‌ حمله‌ میکنند، که‌ بیش از 100 سال به‌ قدمت عمر ایشان و پدر و پدر بزرگ ایشان این ملت برای آزادی

ساوالان

عدم رعایت حقوق بشر در رژیم پهلوی

ثانیاً این خصوصیات مورد اشاره شما در مورد مردم شامل رضاخان و "دستهای قدرتمند" او نیز میشود ، لذا کسی که خود راه را نمی شناسد ، چگونه راهنمای مردم میشود و از چه طریق یک آدم بیسواد که به گفته سفیر انگلیس "با توحش چندان فاصله ای ندارد " به «دیکتاتور صالح" تبدیل میشود ؟ ثالثاً آنگونه که شما فرموده اید ، رضاخان را « پدران دوران مشروطیت" به «دستهای قدرتمند" وی نسپردند و برخلاف فرمایش شما « این کار را با آگاهی کامل از ماهیت وی انجام" ندادند ، بلکه این کار را را دولت فخیمه انگلیس انجام داد و اقدامات باصطلاح مصلحتگرایانه رضاخان هم طبیعتاً نمیتوانست بر تشخیص وی مبتنی باشد ، چرا که او مجری سیاستهای انگلیس بود و بس . البته شما مختار هستید رضاساه را بهترین و حتی «تنها پاسخ ممکن به نیاز آن زمان جامعه ایران" بدانید ، اما مجاز نیستید به شعور مردم اهانت روا بدارید . آقای کردی بنظر می رسد اطلاعات شما در باره رضاخان فقط و فقط از کانال سلطنت طلبان سرچشمه میگیرد ، هنوز هستند کسانی که قلدری رضاخان را با چشم خود دیده اند و ادامه آن را نسل من و شما از نزدیک شاهد بودیم

نمیدانم شما چه اصراری دارید که در صف مجرمان رژیم پهلوی قرار گیرید . تا آنجا که من میدان هیچ یک از نیروهای دموکرات جامعه ایرانی ، احدی را بخاطر سلطنت طلب بودن مجرم نمی شناسد ، کما اینکه بسیاری از جوامعه دموکراتیک امروز جهان ، در سیستم سلطنتی شکل گزفته است و چه بسا جمهوریهایی که بمراتب از نظام های سلطنتی گذشته نیز مستبد تر هستند و این امر برای ایرانیان پدیده ای مشهود و عینی است . برادر عزیز شما بخاطر چنین نگرشی است که نیروهای مخالف را هم مجرم ، تجزیه طلب و ... تلقی می کنید . امیدوارم در نگرش خود تجدید نظر بفرمایید و همراه با نیروهای دموکراتیک ، حول محور حقوق بشر ، با حفظ دیدگاه سیاسی خود و بدون تاکید نفیی یا اثباتی به مقوله مذهب ، بعنوان یک امر اعتقاد شخصی ، در جهت آزادی ایران به فعالیت خود اسمرار بخشید .

آقای کردی عزیز ، اینکه سطح آگاهی مردم در زمان انقلاب مشروطیت نازل بود ، جای بحث ندارد . نبود فهم «حقوق بشر" هم کاملاً مورد نایید است ، و درست است که مردم در مورد رای و مداخله زنان در امور سیاسی چیزی نمیدانستند . اولاً این اصل کلی در همه جای دنیا حاکم بوده و اختصاص به ایران ندارد ، مسئولیت روشنفکر امروز هم خرده گرفتن به نادانی دیروز مردم نیست ، بلکه باید «علل" و «ریشه های تاریخی" جهل و نادانی را بشکافند و راه حل امروزی برای آن ارائه دهند

شما تصور نکنید وقتی که انگلیس ، رضاخان را تبعید کرد مردم از جهل و نادانی ، کسی را که به تعبیر شما آگاهانه به سلطنت گمارده بودند ، واکنشی نشان ندادند و حتی خوشحالی کردند . شما اگر پله ای از وهم و خیال پایینتر تشریف بیاورید ، انقلاب 57 را محصول نادانی ملت تلقی نمی کنید . من به عقیده شما در زمینه سلطنت طلبی احترام می گذارم اما بعنوان یک هموطن ، شما را به پذیرش واقعیتها( نه آرزوها و ایدآل ها ) دعوت می کنم .

جناب کردی ، سرتاسر نوشته شما ستایش از دیکتاتور و دیکتاتوری است و اینکه این خصلت یک از خصایص ذاتی ایرانیان ، بنابر این با وجود افکاری اینچنینی نمیتوان منکر روحیه دیکتاتوری در این مملکت شد . خاتمی هم با معلق بازی چند صباحی مردم را سرکار گذاشت و اعتباری کذایی بدست آمده خود را به بهایی اندک فروخت لذا امروزه دیگز اصلاحات خاتمی خریداری ندارد . آقای کردی در این مملکت بارها سر مردم کلاه رفته است و به مردم خیانت شده است اما چه نادان هستند کسانی که خیال می کنند مردم نمی فهمند . مردم می فهمند و حتی بنده کاملاً مطمئن هستم که مردم عادی و بیسواد ما خیلی بهتر از روشنفکران درک می کنند اما چون مانند روشنفکران دوز و کلک نمیدانند ، با خوش قلبی تمام عنان اختیار بدست آنان می سپارند و خود را مغبون و روشنفکران را شرمنده تاریخ می سازند .

سیامک ایرانی (غریبه ی آشنا)

جبهه واحد براي ايجاد حکومت سکولار در ايران

نمی دانم شما را درست فهمیده باشم یا خیر، به هر روی گویا نگر شما این است که گزیدار ج.ا. یک جریان گیتی گرا و همزمان چندین گرا است که رهبری سیاسی را بر گرده گیرد. اگر اینگونه باشد، پس باید گروه های گیتی گرا توان همکاری سیاسی برای پدید آوردن آن رهبری نام برده از سوی شما را داشته باشند. در صورتی که می بینیم چنین نیست. به دیگر سخن، ویژگی گیتی گرایی برای همکاری سیاسی بسنده نیست. چپ ایرانی اگر چه گیتی گرا است، ولی همزمان هیچگاه تن به یک همکاری با راست چون خود اش گیتی گرا نمی دهد. در همان حال با پاد ِ خود، یعنی جریان های اسلام گرا- از میانه رو تا تند رو-، همرای می شود و در پی بازگشت به مجد و قدرت است، و یا دست کم، می کوشد تا بازگشت راست را به مجد و فرمانرانی سیاسی کشور جلوگیری کند. بیشینه ی گروه های قومی، گیتی گرا هستند. اما با هیچ یک از گروه های غیر قومی، حتا اگر گیتی گرا باشند، همکاری نمی کنند. حتا همکاری میان خودشان نیز فقط و فقط تاکتیکی است و میانگاهی: برای کنار گذاشتن "سد" بزرگ فارس، تا سپس نوبت سدهای کوچکتر، یعنی قوم های دیگر فرارسد.

برایند اینکه، پیچه و گره ی کار تنها در گیتی گرایی نهفته نیست و با گیتی گرایی ِ تنها نمی توان کاری به پیش برد. همزمان کوچک جلوه دادن تجزیه طلب ها نیز از سوی شما غیر منطقی ست. اگر اینها نیم درسدی بودند که شما می گویید، هرگز اینچنین سراسر فضای سیاسی را از آن خود نمی توانستند بکنند. از حزب دمکرات کردستان تا کومله، و از آنجا تا پژاک بر سر جدایی از ایران و ساختن کردستان بزرگ همرایی دارند. بخش بزرگی از سرامدان آذربایجانی که از چپ های پیشین هستند، - رضا براهنی تنها یکی از نامدارترین شان است- به چیزی جز تکه تکه کردن ایران خشنود نیستند. در همین حال، بخش نه چندان کوچکی از چپ های فارس - بنگرید به واپسین نوشتار ف.تابان- می گویند یا باید "حق" تعیین سرنوشت تا مرز جدایی را پذیرفت، وگرنه انسان گرا نیستید، به دیگر سخن، هر گونه ایستادگی در برابر خواست تجزیه به نژادپرستی فروکاسته می شود. با یک چنین پسزمینه ای، گمان نمی کنم سخن از نیم درسد راندن تجزیه طلبی منطقی باشد. ایرانیان، به انگیزه اش در اینجا کاری ندارم، هم دیگر را نمی خواهند. با گیتی گرایی و سخن های دانشی نمی توان جلوی این خواست به نخواستن را گرفت. شاخک زمان بر روی فروپاشی ایستاده است. در این میان دو راه هست:

یا جدایی آشتی جویانه و فروپاشی ایران و یا پذیرش بازسازی ایران با زور. یک راه بدتر هم هست: نه اولی را توانستن و نه دل دومی را داشتن. به نگر می آید که ایرانیان راه سوم را برگزیده باشند، یعنی حتا در شکست هم شکست خوردن. گروه های قومی بیهوده هم به میخ می زنند و هم به نعل: هم از ماندن در چارچوب ایران سخن می گویند، و هم از هیچ گزینه ای برای جدا شدن کوتاهی نمی کنند. گروه های به گفته ی رفقا خاک گرا نیز، هم از "یکپارچگی و دیگر هیچ" سخن می گویند و هم یکروند دم از آشتی گرایی و عدم خشونت دم می زنند.

دریغ از یک چهره ی برجسته در چهارسوی ایران. میانمایگی، نابُرنایی، و هراس از راستین بودن همه چیز را درنوردیده است. همه همه چیز هستند و هیچ چیز نیستند. مسلمان هامان سکولارند، سکولارهامان مسلمان. راست هامان چپ اند، چپ هامان هوادار امام زمان. تجزیه طبان مان یک پارچه گرا هستند و یک پارچه گرایان مان پیامبران حقوق بشر. نمی توان هم ناپلئون بود و هم مارتین لوترکینگ. راست این است که همیشه نمی توان راستی را نزد خود داشت، راستینی را ولی چرا. آنچه که ایرانیان می نماید بس کم داشته باشند، راستینی است. به دیگر سخن: روشن اندیشیدن، روشن گفتن، و روشن ورزیدن؛ - نیکی پیشکش.

کیانوش توکلی

جناب حمید لطفا دستی به سر وروی نوشته تان بکشید و دوباره برایم ارسال نمائید تا در سایت درج شوددر ضمن سایت ایران گلوبال سایتی واقعا بدون سانسور است چرا که اگر ما چاپ نکنیم شما می توانید در بخش دیدگاه با گرفتن یک کد هر مقاله ای را دوستداشتید چاپ کنید

برخی دوستان به نویسنده فحش " ناموسی" می دهند و ان وقت انتظار دارند ان را پاک نکنیم واقعیت این است خیلی از نویسندگان سایت از ما گله دارند که چرا بخش اظهار نظر را دو زمانه نمی کنیم

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.