رفتن به محتوای اصلی

تمام نشست ها اپوزیسیون مترقی برسرمسالهءملی باشکست روبروشده است
12.12.2007 - 22:51

ناصر مستشار

ابتدا 16 سازمان اطلاعاتي امريکا اعلام مي دارند که جمهوري اسلامي تا 2003 بدنبال سلاح اتمي بوده ولي حالا ديگر نيست؟

دولت احمدي نژاد از اين گزارش استقبال مي کند و وزير امور خارجه ايران مي گويد70 درصد اين گزارش درست بود.

اما سپس جورج بوش، رئیس‌جمهور آمریکا بار دیگر از ایران مي خواهد برنامه‌ی اتمی خود را فاش سازد. وی گفت، تهران باید توضیح دهد که به چه علت در گذشته تا سال 2003 بدون اطلاع جهانيان، برنامه‌‌ای برای تولید بمب اتمی داشته است.

آيا همه اينها از جانب امريکا دام بود يا موشه و گربه بازي بين ايران اسلامي وامريکا!

در روز هاي گذشته جان بولتون گفته بود که در درون حاکميت امريکا عليه جرج بوش کودتا شده است.

احمدي نژاد به کرشمه گري افتاده است وامريکا ظاهرا ناز مي کند.اسرائيل به امريکا مي گويد اگر نمي تواني سلاح اتمي ايران اسلامي رااز ميان برداري اين ماموريت را بسپار به خود اسرائيل!

یک ایرانی حقیقت جو

عقاید پنهانی در ماوراء طرح تمامیت ارضی /الف- میثاق

دوستان عزیزآقایان مزدک وکریم

راست میگوئیدبایداین رژیم را بااتحاد وهمبستگی و"همه باهم"برداشت،ولی ایندفعه برای اینکه"همه باهم"باشیم بایداین "همه"رابطوردقیق وروشن تعریف کنیم.اگرتوجه کرده باشیددرسه چهارسال اخیرتمام نشست هاوتجمعات اپوزیسیون مترقی درخارج برسرمسالهءملی باشکست روبروشده است،نشست های هانوفر-پاریس-لندن- برلین و..بحثهای اینترنتی در پالتاک هم همین طور.امیدوارم خود جواب چراسکست وپراکندگی بیشتر رابیابید!بنظربنده برای اینکه "همه با هم"را تعریف کنیم،بایدگروهای قوم گرای خودمحوربین وباصطلاح خود"سرتاسری"دقیقآهمان حق را بدیگران قائل شوند که برای خودمیخواهند.چگونه میشودملل چند میلیونی غیرفارس زبان را قوم خواند وخودراملت؟شما این تحقیرونابرابری راقبول میکنید؟ یعنی بیش ازنصف جمعیت ایران ،غیرفارسها خودراملت وشماراقوم بنامندآیاقبول میکنید؟فرهنگ وزبان دیگران راخرده فرهنگ وزبانهای محلی وایلی نامیدن آیامانع بزرگی برای همبستگی ملی نیست؟(ناگفته نماند زبان ترکی وعربی هردوجایزه نوبل ادبی را بردند!!!)چگونه میتوان درکشورکثیرالزبان ایران فقط یک زبان را رسمی وسر تاسری اعلام کرد ومدل چندزبانی سویس را ازنظردورداشت؟اخیرآکتابی ازدکترمجدبراساس اسنادسازمان اطلاعاتی آمریکادرموردچپاول ایران دردوره رضاخان نوشته شده که درحال ترجمه بفارسی است وازجمله به چگونگی تثبیت زبان فارسی دردوران رضاشاه توسط انگلیسی هااشاره دارد.دکترمجدازجمله میگوید:

یک ایراندوست

استاندارد دوگانه بی بی سی فارسی در انعکاس اخبار حقوق بشری! تیتر مقاله

شکی نیست که حکومت ایران یکی از بزرگترین ناقضان حقوق بشر در دنیاست و دست ترکیه و خیلی جاهای دیگر را از پشت بسته. شکی هم نیست که اقلیتهای مذهبی (از جمله سنی ) در ایران بصورت سیستماتیک سرکوب میشوند. ولی خشونت و نقض حقوق بشر در ایران به قومیت افراد ارتباطی ندارد و هرکس که برای حاکمیت دردسرساز تلقی شود بدون تبعیض سلاخی میشود! آقای تبریزی مینویسد " محافظت از جان شهروندان در برابر ترور و تهدیدات گروههای نژادپرست که در هرجامعه ای وجود دارند". نخیر آقای تبریزی، ترور و تهددات گروههای نژادپرست در ترکیه و بعضی ممالک دیگروجود دارد ولی در ایران عزیز ما وجود ندارد. آخرین باری که یک ایرانی بقول شما ملی گراو نژادپرست هموطن خود را بخاطر نژاد و قومیتش مورد خشونت قرار داد کی بود؟ از جرائم عام اجتماعی نظیر سرقت و آدمکشی که بگذریم، در ایران تنها عامل تهدید و خشونت هدفمند علیه شهروندان حکومت وعمال آنست، و قومیت فارس داشتن هم کسی را در مقابل این خشونت حفظ نمیکند. برخلاف ترکیه در ایران نیازی نیست که اقلیتهای قومی را از تهدیدات و خشونت ملی گرایان افراطی و نژادپرست حفظ کرد چون چنین تهدیداتی وجود ندارند.

یک نفرحقیقت

عقاید پنهانی در ماوراء طرح تمامیت ارضی /الف- میثاق

ادامه دکترمجد مینویسد:

"نه تنها يک سيستم کاملاً سازمان يافته بايکوت کتاب در غرب و ايران وجود دارد بلکه يک سيستم بسيار مؤثر و سازمان يافته سانسور هم وجود دارد که تلاش مي کند از انتشار کتاب هايي که تصويري متفاوت از تاريخ ايران، از آغاز قاجاريه تا پايان پهلوي، به دست مي دهند جلوگيري کند. از انتشار کتاب هايي که از ايران در دوره قاجاريه حتي يک تصوير اندک مطلوبي هم به دست دهد بايد جلوگيري شود. از انتشار کتاب در نقد انگليسي ها و پهلوي ها بايد جلوگيري شود. اين دستگاه سانسور در دانشگاه هاي ايالات متحده آمريکا، کانادا و بريتانيا بسيار استوار و منسجم و سازمان يافته است. به علاوه، بنگاه هاي انتشاراتي خاصي هم به اين شبکه سانسور تعلق دارند. شما اشاره کرديد به آي. بي. توريس در لندن. من نيز اشاره مي کنم به انتشاراتي مزدا در کاستامزاي کاليفرنيا و انتشاراتي ميج در واشنگتن. اين ناشرين هيچ کتابي را که حاوي نقد بريتانيا و پهلوي ها باشد چاپ نمي کنند. و بايد اضافه کنم که لابي سانسور- بايکوت از نظر مالي فوق العاده قوي و داراي پشتوانه است. انتشار کتاب من دربارۀ بريتانيا و رضا شاه در وهله نخست بيانگر شکست اين دستگاه سانسور است. اين کتاب اخلالي در کار آن ها ايجاد کرد. از آن زمان دستگاه سانسور فوق هشيارتر شده. ولي خوشبختانه آمريکا کشور پهناوري است و لذا آن ها نمي توانند سانسور کامل و مطلقي برقرار کنند. متأسفانه، به دليل سيطره لابي سانسور- بايکوت، مطالعات ايراني در دانشگاه هاي آمريکا و اروپا به يک حوزه سبک و بي مغز، به يک جوک، تبديل شده است. ناشريني چون ميج و مزدا از عدم موفقيت کتاب هاي خود دربارۀ ايران در بازار ايالات متحده شکوه مي کنند. پاسخ من اين است: چرا مردم بايد کتاب هايي را بخوانند که حتي کودکان هم متوجه نادرستي و بي دقتي مطالب آن ها مي شوند؟"

سام قندچي

تفاوت اساسي جنبش دموکراسي خواهي بلوک شرق و ايران تیتر مقاله

دوست عزيز آقاي شهاب،

ببينيد من خانمي را که ذکر کرديد نميشناسم.علت اينکه من اسم آوردم خواستم آدمهاي *سکولار* با عقايد مختلف را که معروف هستند خواستم مثال بياورم تا منظورم را روشن کنم. وگرنه من هم شک دارم که حزب سکولاري تشکيل شود اين دوستان از اولين کساني باشند که با آن همکاري کنند. من هم وقتي در گذشته کساني گفتند اکبر گنجي بايستي حزب آينده نگر اعلام کند فکر کردم که يا نميدانند آينده نگري يعني چه و يا نميدانند اکبر گنجي چه ميگويد. بعد هم که اکبر گنجي آمد خارج و بيشتر با نظراتش آشنا شدند ديگر کسي از اين توصيه ها نکرد. ولي به هر حال اصلاً هدف من از نام بردن افراد اين نبود که انتظار داشته باشم که اين افراد مشخص عهده دار کاري شوند. نه با آنها حرفي زده ام و نه آنکه ميدانم در اين باره چه فکر ميکنند. هدفم اين بود که نشان دهم افرادي با سايه روشنهاي فکري به اين متفاوتي ميتوانند در يک حزب *سکولار* علني در ايران جمع شوند. من اين را امکانپذير ميدانم. بنظر من برنامه هاي چپ، اسلامي، و ناسيوناليستي با همه سايه روشن هايشان قادر به ايجاد چنين تشکيلاتي نيستند ولي پلاتفرم آينده نگر ميتواند چنين تشکيلاتي شکل دهد. ولي راه حرفه اي کار کردن است. پول گرفتن نيز بنايستي از دولتي باشد. بنظر من امکان جمع کردن مالي هم هست موقعي که بخش مهمي از جنبش *مدني* ايران قبول کند که نياز به چنين حزب حرفه اي دارد. حزب دموکرات آمريکا افقراد حرفه اي دارد. حتي تشکيلات نياک در آمريکا کادر پروفشنال حقوق بگير دارد و از همه بيشتر توانسته هم از اعضائش پول جمع کند و هم grant بگيرد. بنظر من ممکن است و راه هم يک برنامه حداقلي نيست بلکه برنامه کامل آينده نگري راه کار است:

http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm

جنبش مدني ايران اکنون باندازه کافي ريشه دوانده و شما درست ميکوئيد که شير زنان ايران که در جنبش زنان هستند آنقدر کادر دارند که ميتوانند بخش اصلي رهبران چنين جنبشي شوند. همچنين جنبش جوانان ايران که بر خلاف تصور عموم نظير سالهاي 32-57 نيست که فقط محدود به دانشجويان باشد:

http://www.ghandchi.com/432-javananayandehnegar.h…

بطور خلاصه من فکر ميکنم جنبش مدني ايران بايستي سمت حزبيت سکولار بگيرد و آن هم با پلاتفرم آينده نگر ميسر است:

http://www.ghandchi.com/348-HezbeAyandehnegar.htm

وگرنه جريانات اسلامي حکومت سعي خواهند کرد اين جنبش را به درخواست هاي روز به روز تقليل دهند

پيش از اينکه بروم براي جلوگيري از هرگونه سؤء تفاهم چون نام نياک را بردم اگر دوست داريد درباره نياک که در آمريکا است بيشتر بدانيد پيشنهاد ميکنم به کليپ هاي زير نگاه کنيد:

http://www.ghandchi.com/iranscope/HassanDaiVOA061…

در رابطه با شوراي مقاومت و پيش از آن شوراي متحد چپ از همان روزهاي اول پيش از تأسيس وقتي با دوستم آقاي احمد تقوائي با بهمن نيرومند و خانبابا تهراني در سال 1359 در تهران برروي پلاتفرم کار ميکرديم من بيرون امدم و گفتم که من اساساً با برنامه اقتصاد دولتي ديگر نميتوانم

کار کنم چ.ن آنرا علت اصلي استبداد در جوامع کمونيستي ميبينم. پس از آن زمان سالها بر روي مسأله چندين دهه برروي مسأله کار کردم. به هر حال امروز روز بخش اصلي جنبش سياسي ايران و ان جي او ها فعالين مدني همه دنبال راه کارهائي ميگردند که در پي ساختن مژسسات مدني براي فانکسونهاي مختلف است و هر برنامه آي«ده نگر سعي دارد که نقش دولت را کمتر و کمتر کند هرچند تا زمانيکه دولت در هر بخش هست سعي در پيش بردن برنامه هاي مترقي درون آن دارد يعني سعي نميکند رفاه اجتماعي را بزند و تسليحات بيشتر بخرد. به هر حال اين موضوعات امروز در جنبش سياسي و مدني ايران آنقدر توسعه يافته است که روشن است در پي ساختن پيزي نظير شوراي مقاومت نيسيتم. در واقع بنظر من اتحاد چمهوريخواهان و اتحاد جمهوريخواهان لائيک و نشست پاريس همه به همين دليل که مدل حد اقلي شوراي مقاومت را دنبال کردند شکست خوردند. نميشود با برنامه اقتصاد دولتي براي آينده ايران متحد شود ولي آن را به شکل حد اقل در يک اقتصاد مختلط آورد. درک روح مشترک لازم است که امروز جنبش مدني ايران فراهم کرده است و 27 سال پيش موجود نبود. خيلي اين بحث هاي درباره آن جريانات شخصي شده است. نه تقصير بهمن نيرومند بود نه مهدي خانبابا تهراني و نه حسين باقرزاده. هنوز پلاتفرم تازه شکل نگرفته بود. امروز شکل گرفته است.

با احترام

سام قندچي

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.