رفتن به محتوای اصلی

همه اینها شبیه ماجرای ناصر الدین شاه قاجار است
06.04.2009 - 17:37

ناصر مستشار

چرا سلطنت طلبها درکنارسیاست های جمهوری اسلامی ایستاده اند؟

من هیچگاه سلطنت طلب نبوده وجمهوریخواه بوده ام ودر تمام مقالات سیاسی خود به بی تدبیری های شاه انتقاد کرده ام که همه اینها در بخش نویسندگان سایت ایران گلوبال موجود است.تمام انتقاد من به روشنفکران و سازمانهای سیاسی در این بود که چرا در انقلاب 57از خمینی حمایت کرده اند وبجای شاه بهتر از اورا جایگزین نکرده اند .اما در این مملکت از دست این سلطنت طلب ها هیچ کاری نمی شود کرد نه از آزادی احزاب می توان سخن گفت ونه از نظام دمکراتیک و نه از عدم تمرکز قدرت و نظام دمکراتیک فدرال که همه اینها شبیه ماجرای ناصر الدین شاه قاجار است که روزی گفته بود که نه می توان به شمال مملکت سفر کرد چراکه روسیه ناراحت می شود و نه به جنوب مملکت می شود سفر کرد که انگلیسی ها ناراحت می شوند وراه تهران و شهر ری را هم نمی توان کشید چون آخوندها ناراحت می شوند ،پس در این مملکت چکار می توان کرد؟بقول حافظ ـ ما چنینیم که نمودیم ،دگر ایشان دانند!

فردین نیکجو

fnikjoo@yahoo.com

نيروهاى امنيتى عراق مانع ورود پزشكان به اشرف شدند .

به دوستان عزیز توصیه می کنم که به هوش خوانندگان توهین نکنند. محدودیت را رهبران این فرقه برای ساکنان این قرارگاه نظامی ایجاد کرد ه اند، و به دلایل قابل فهم؛ شدیدا نگران آزادی و افشاگری این افراد هستند. افشاگری از حقوقی که در طی این سالها از آنان ضایع شده است. چرا رهبران ناقض حقوق این افراد به این بیماران اجازه خروج جهت مداوا را نمی دهند؟! از خودتون سوال کردید؟

توجه داشته باشید که خوانندگان ایرانی مطالب، انسانهای دارای عقل و شعور هستند. با احتیاط بیشتر به آنان توهین کنید!

کامران

نيروهاى امنيتى عراق مانع ورود پزشكان به اشرف شدند

مدتهاست عوامل سید علی خامنه ای در عراق کنترل شهر اشرف را بعهده گرفته اند و اجازه دیدار از اشرف را حتی به نمایندگان پارلمان اروپا هم نمی دهند. اینبار مانع رفتن پزشکان عراقی برای در مان مریض ها شدند. مسئولیت فشارها به افراد اشرف با دولت آمریکاست. آمریکا زمانی شعبان بی مخ ها را علیه دکتر مصدق بسیج نمود و امروز مقلدان خامنه ای ربیعی و دباغ را مامور این کار کرده. ساز مان ملل متحد و صلیب سرخ جهانی باید کنترل شهر اشرف را بعهده بگیرند و در درازمدت آنها را به نقاط امن انتقال بدهند. آمریکا همدست ارتجاع و حامی شیعیان وابسته به ولایت فقیه در عراق می باشد و می خواهد به کمک اینها مجاهدین خلق را از سر راهش بردارد بدون اینکه مستقیم دخالت داشته باشد. در سال 2003 آمریکا و انگلیس افراد مجاهدین را بمباران کردند که صدها نفر کشته و زخمی شدند. آمریکا در جنگ مجاهدین و آخوندها نه تنها بی طرف نیستند بلکه جانبدار جمهوری اسلامی هم هستند. نمونه اش لیست سیاه می باشد. آمریکا حمایتش را از آخوندها علنی تر خواهد نمود.

منوچهرجمالی

mail@jamali.info

حمله كيهان ولىفقيه مرتجع به رئيسجمهور آمريكا

آنچه را اوبا درپیام نوروزی اش ستود، فرهنگ کهن ایران بود که مانند خار، درچشم رژیم اسلامی ایران میخلد . او برپایه این فرهنگ خواست که ایرانیان، بااوسخن بگویند . این را ایرانیان برونمرزی، درهمه بحث های پرازجاروجنجالشان،نادبده گرفتند. این درواقع ، به مبارزه طلبیدن حکومت اسلامی هست . آخوندها متوجه این موضوع شدند، هرچند به رخشان نیاوردند. آخوندها ازاین فرهنگ « فراسوی ادیان و مذاهب » است که به وحشت افتاده اند . کوروش ، آزادی به بُت پرستان داد . درحالیکه اسفندیارشاگرد مستقیم زرتشت ،دمار از بُت پرستان درآورد و هرکه زرتشتی نمیشد میبایستی جزیه بدهد . برضد این تحمیل دینی بود که رستم ایستاد . شاهنامه، باجنگ اسفندیاربا رستم، نشان داد که ایرانیان برضدتحمیل دین اسلام نیزمانند تحمیل دین زرتشتی خواهند ایستاد.

مزدک

سخنرانی در کنفرانس حقوق بشر و مساله ملی درایران (بروکسل)

ایران کشوری کثیر الملله است و در ان ملیتهای ترک، کرد، عرب، بلوچ و ترکمن که جمعتشان در حدود دو سوم کل جمعیت ایران تخمین زده میشود،...(از مقاله) جای تعجب است که کسی واقعا معتقد باشد که اقلیهای قومی در ایران 3/2 مردم ایران را تشکیل میدهند ولی به تشویق و ترغیب بدون شرط برای اتحاد مردم جهت سرنگونی حرامیان اسلامی دست نمی زنند.بلکه...

با بهانه های بنی اسراییلی و سنگ اندازی جلوی مبارزات مردم هر روز طرحی نو دراندازند!آیا خرد انسان سالم چنین یاوه سرایی را کار ابلهان نمی داند؟ شمایی که چنین ادعایی دارید در یک سیستم دمکراتیک می توانید با وجود داشتن چنین اکثریتی براحتی حکومت را قبضه کنید.پس چرا بجای بهانه سازی و سنگ اندازی به تشویق و تحریک مردم بدون گذاشتن پیش شرطهایی نمی پردازید؟ بعد از 30 سال حتی مردگان هم فهمیده اند که باوجود حکومت این ددمنشان ووحوش اسلامی هیچگونه امیدی برای برقراری یک حکومت دمکراتیک و سکولار و برابری طلب و دادگرانه و انسان محور میسر نیست.و امیدوارم که شماها هم اینرا فهمیده اید!؟؟؟پس درد شما با این اکثریت مطلق چیست؟آیا این هم تقصیر فارسهای شونیست هست(که در صورت راست بودن ادعای شما نباید بر آنها خرده گرفت چون بقول شما قوم حاکمند و برای قدرت خود مبارزه می کنند هرچند که اکثر رهبران حرامیان اسلامی و هوادارانشان را اتراک و اعراب تشکیل داده باشد)؟ یا درماندگی و به بن بست رسیدن شما و یا غلط و دروغ بودن آمارهای مورد اعای شما؟یا اینکه سالیان دراز در غرب پرسه زدن و از این دیسکوتک به ان بار بدنبال پیرزالهای خوشبخت غرب دم تکان دادن شماها را نیز بران داشته تا بادی از سر معده خالی کنید؟خوشبخت حکومتی که مخالفانی چون شماها دارند و بیچاره مردمیکه دل درگرو رهبرانی چون شماها بسته اند!شماها را راضی کردن همان پیرزالان خوشبخت غرب لایق تراست تا رهبری مردم ایران!

پاسخ به مستشار.

خنده دار اينجاست در طیف پادشاهی اگر تندرو و ميانه رو باشد و ميانه رو ممکن است

بگويد بله می شود با قسمتی از نيروهای ترقی خواه ايران همکاری کرد. ولی وقتی شما واژه

سطنت طلبها را بکار می بريد. اين طيف از تندرو ترين دشمنان جمهوری اسلامی هستند وبيشترشان

از بستگان افسران اعدامی هستند. جداً جای شگفتی است که چه اندازه انسان بايد بی سواد باشد.

کل جمله از ريشه و بـُن غلط و متضاد است.

ما اگر حتی روزی بخاطر وطن و مردم مجبور شويم در کنار آخوند اگر بنشينيم، خواهيم

نشست ولی در کنار کسانیکه می گويند شاه ديکتاتور بود و بر عليه او به اصطلاح خودشان انقلاب

کردند و به پشت همان آخوندی راه افتادند که امروز از آورده خود می نالند، هرگز نخواهيم نشست

زيرا اينگونه افراد نمی توانند در پشت نقاب مردمسالاری خود را پنهان کنند و دندان تيز خون آلودشان

از پشت نقاب بيرون می جهد.

آخوند که گناهی نکرده. شماها آورديد نش و انقلاب هم فرزندان خود را در همان اوان انقلاب بلعيد.

چگونه می شود انسان اين همه زيربنای ساختار ملی و اقتصادی را نبيند ولی چهارتا پيت حلبی را می بيند!!

کشور در آستانه انقلاب صنعتی بود و هجوم آنی کارگر ها به شهرها برای کاريابی بود. کشوری

که خان بازی و فئوداليزم را تازه برچيده است و گذار صنعتی شدن را می پيمايد و سه چهارم ليوان پر را

نديديد و حلبی آباد ديديد؟ امان از دست روشنفکران انقلابی!

هنوز هم از برج ميلاد گرفته تا مترو و فرودگاه از طرح همان (به اصطلاح شما) ديکتاتورها ست!

در همين امروز در کشورهای جهان از آمريکا گرفته تا اروپا چه اندازه ما بی خانمان داريم؟

آنها با آنهمه ابوغریب ها و معاملات پنهان اسلحه و شيمیایی باز شعار مهد دمکراسی سر می دهند!

من در چندين سال پيش پاسخ دادم و باز تکرار می کنم. روشنفکران ما مطلق گرا هستند و زاييده

همان درون فرهنگ اسلامی هستند. از بخت بد ما ديکتاتوری در خانواده های ايرانی نهادينه شده

و با چنين مردمی شاه توانست باز ايران را به چنين جايگاهی برساند همان جايگاه حضرت فيل است.

ذات شما مطلق گراها از ابتدا نيز پيدا بود هميشه به چپ چپ می زنيد يا به راست راست.

تا ديروز در راديو اسراييل بهبه چهچه می زديد به ناگهان به دفاع از يک مشت تروريست حماسی برآمديد

و نام آنرا مردم بی دفاع گذاشتيد. جالب است نه؟

کسی از حماس دفاع می کند ولی احزاب ديگر را متهم به همکاری با آخوندها می کند.!

برخی ها ثابت کردند که لايقتشان همان جمهوری اسلامی است.

ولی آقای مستشار آنچيزی که شما و امثال شما از آن غافل هستيد آنستکه همان نسلی که شما از آن

نام می بريد که امروز اکثريت جامعه را نيز تشکيل می دهند،می گويند شما همان ديکتاتوری

شاه را واسه ما بياوريد. اگر توانستيد هنر کرديد. دمکراسی پيش کش شما انقلابيون دوچهره.

شما همان کشور را به همان حالتی که ديکتاتور می ناميد که اکنون صد ها سال از آن فاصله

داريد و به طالبان نزديک شديد و اگر جلوی شما را نگيرند به عصر حجر هم می رويد،

برای ما برگردانيد. فدراليزم پيش کشتان.

اين انتظار از شما ها می رفت. از نسل آينده اصلا حرف نزنيد که آنها اول شماها را به

ميز محاکمه میکشانند. ميدانــيـد پرسش نسل نوين چيست؟

چرا کشور را به آن حال روز اندخته اند و خود در رفاه کشورهای اروپايی زندگی می کنيد؟

مگر انقلاب نکرديد؟ مگر شاه ديکتاتور نبود؟ پس بمانيد در کنار همان روحانيتی که آورديد!

اما نـــه!! گويا آنها را در بازی قدرت سهيم نکردند!؟ نسل نوين خيلی چيزها برای گفتن دارد.

چون من خود جز آن نسلی هستم که نسل مارا سوزاندند به اسم اينکه شاه ديکتاتور بود و امروز با

نسل خاطی سخن می گويم و در زمان شاه هم کاره ای نبودم و نوجوان بودم.

در پايان هم بگويم البته ما بدنبال سلطنت نيستيم و نوعی از ساختار فدراليسم در نهان مشروطه پادشاهی نهفته است.

درست مانند ماشين بـــنــز اگر در 20 سال پيش ماشين بنز توليد میشد و خيلی ايراد داشت، اولاً

در زمان خودش بهترينها بود. دوماً اگر آن هنگام ماشين بنز چندتا ايراد داشت دليل بر توقف توليد

بنز نبوده و نيست امروز هم توليد می شود و باز سرآمد همه ماشين ها هست.

شاه در زمان خودش بهترينها در منطقه بود که غير قابل انکار است و بنيان اين سيستم پارلمانی پادشاهی

در ايران ريشه دارد و کوروش بانی آن بود و هيچگاه باز نمی ايستد. شايد نسلی شاهد ديدن آن نباشد.

پرواز جاودانه است ممکن است خود پرنده مردنی باشد. جعفرزاده

مازیار

نيروهاى امنيتى عراق مانع ورود پزشكان به اشرف شدند

به آقای فردین نیکجو!: عنوان فرقه به مجاهدین فکر نمی کنم برازنده آنها باشد, ضمن اینکه در مورد رخ دادن اشتباهات تاکتیکی در نزد آنان میشود باب بحث را گشود. که در هر مقاومت مردمی و سراسری این امری بدیهی است, چرا که مقاومت انقلابی مانند یک درخت هست که رویش و ریزش از ارکان تشکیل دهنده و اجتناب ناپذیر آن می باشد. و اما در رابطه با این نظریه که چرا رهبران سازمان در اشرف اجازه خروج افراد بیمار را نمیدهند!! باید عرض کنم که داری کم لطفی میکنی!! اول شما برادری را ثابت کن تا بعد بریم دنبال تقسیم ارث!! یعنی اول شما ثابت کن که حقِّ وود و خروج افراد مستقر در پایگاه مراعات میشود و پایبندی دولتهای عراق و آمریکا به قراردادهای بین المللی حفاظت از اشرف به درستی اجرا میشود, آنوقت در باره تئوری! شما میشود بحث کرد. از این فرافکنی نا هشیارانه دست بردارید!!و اینقدر در دام تبلیغات گوبلزی وزارت اصلاعات رژیم گرفتار نشوید.!

مزدک

بهاییان هرچند پیروان خود را از تعصب بری می دارند ولی درمورد اعتقاد به دین بهایی این امر مجاز وواجب است.یعنی هر فرد بهایی بهیچ وجه اجازه ندارد که دین خود را حتی در موردیکه احتمال قتل او می رود انکار کند. چیزی که درست برعکس حرامیان اسلامی و شیعیان 12 الاغی است.بنابراین تعصب و حماقت در بین بهاییان از حرامیان اسلامی بیشتر است و قربانی انسان بپای بهاالله ملموستر و ستمکارانه تر...و

الله بهایی از الله حرامیان اسلامی خونخوارتر و ووحشی تراست.ما ایرانیان به افراد بهایی بخاطر انسان بودن و ایرانی بودن در مقابل حرامیان اسلامی و پس ماندهای وحوش اسلانی-عربی در ایران و بخاطر از پای افکندن حرامیان شیعی 12 الاغی حمایت می کنیم ولی هرگز اجازه قدرت گرفتن اللهی جنایتکارتر از الله عربی را درایران نخواهیم داد!شما بهاییان نیز چنانچه ایران را دوست دارید بهتر است با سایر ایرانیان برای نابودی جرثومه فساد اسلامی درایران همگام شوید.منافع ملی ما در گرو همکاری و همپرسی و دوستی ما ایران دوستان و میهن پرستان است.مسلما در ایرانی آزاد و دمکراتیک و سکولار شماها میتوانید آزادانه بزندگی و عبادت خود با آرامش خاطر و بدون ترس ووحشت ادامه دهید.

جناب کامران

مجاهدینی را که در دامن پرمهر تروریستهای فلسطینی با پولهای سوریه ولیبی اموزش ادمکشی میدیدند واموزه های خود رادرداخل با کشتن بیگناهان وهم گروه های سابقشان اعمال میکردند, دگراندیش نامیدن صحیح نیست انها دگر کش بودند.

شاه وساواک تروریستها را از بین میبردند نه همه الترناتیو های ممکن را.مگر اینکه شما خود را تنها الترناتیو بدانید!.از طرف دیگر میفرمایید"توابین و سرخوردگان گروههای سیاسی از روی پیسی و بی آلترناتیوی اسیر سلطنت شده اند",شماخود خود را الترناتیو نمیدانید از دیگران چه انتظاری دارید؟وهرکس چون شما نیاندیشداز "توابان حقیر","سرخوردگان" است. درست فرمودید که"فقط یک جامعه دمکراتیک قادر به پاسخگوی به نیازهای ایران آینده است" ولی امیوارم مقصودتان دموکراسی مدل مجاهدینی نباشد که نمونه های انرا از ترور دوستان سابق تا مغزشویی های اشرف وخودسوزی های دموکراتیک ماه تابان فرموده دیده ایم. نوشته ایدشاه"در مقابل فدائی ها و مجاهدین شرور و بی رحم" بود.اسلحه برداشته بودید وادم کشی را انداخته بودید.انتظار پاداش داشتید.در تمامی کشور های حتی دموکراتیک تروریست را به شدیدترین وجهی سرکوب میکنند. نمونه بریگاد سرخ ایتالیا,بادرماینهوف المان, گروگان گیران چچنی در روسیه...

چه خوشمان بیاید وچه نیاید,متاسفانه ویا خوشبختانه در حال حاضر پرطرفدارترین گروه اپوزیسیون در داخل مشروطه خواهان هستند وهمین علت سراسیمه کردن 11% ها وامثال شماست.

کامران

چرا سلطنت طلبها درکنارسیاست های جمهوری اسلامی ایستاده اند؟

جناب مستشار سلام. شاه در دامن پرمهرش روحانیت را پرورش داد و با تاسیس دانشکده الهیات آخوند مفتح و مطهری را استاد نمود. آخوند بهشتی و شاگردش خاتمی را راهی اروپا نمود و مسجد مجلل را در هامبورگ بنا گذاشت. در زندان ساواک حافظ اسلام سنتی آخوندها شد و به جنگ دگراندیشانی همچون ساز مان مجاهدین پرداخت و انان را مارکسیت اسلامی نامید. شاه بعد از کودتا علیه دکتر مصدق خود را مدیون روحانیت می دانست و حسابی به آنها رسید و کله وار پرورششان داد.

هرچقدر در مقابل آخوندها ذلیل و خادم بود در مقابل فدائی ها و مجاهدین شرور و بی رحم. شاه و ساواک همه آلترناتیوهای ممکن را از بین بردند و این بوزینگان دین فروش را پرورش دادند.سیستم شاه و ولایت فقیه دو دیکتاتوری فردی را نمایندگی می کنند و ضد دمکراسی و ازادی هستند. حالا عده ای از توابین و سرخوردگان گروههای سیاسی از روی پیسی و بی آلترناتیوی اسیر سلطنت شده اند دلیل مترقی بودن آن نیست. مسلما شاه خیلی از خمینی بهتر بود و نباید منکر آن گردید. دستگاه اهریمنی تروریستی ولایت فقیه صد بار بدتر از سلطنت شاه می باشد. خود این جنایات فاشیسم دینی موتور متحرکه خوبی برای تبلیغات شاه پرستان و بخصوص توابان حقیر پیوسته به اردوگاه سلطنت هست. فقط یک جامعه دمکراتیک قادر به پاسخگوی به نیازهای ایران آینده است و نه تبلیغ استبداد فردی. در افغانستان و عراق هم سلطنت طلبها شانسی نداشتند و آمریکا متوسل به دیگران شد تا دولتهای را در این دو کشور سرهمبندی نماید.

چرا بیهوده زور می رنید؟

چرا سلطنت طلبها درکنارسیاست های جمهوری اسلامی ایستاده اند؟

چرا بیهوده زور می رنید؟ آیا یک بار شما سلطنت طلبها تابه امروز سرکوب های رژیم علیه ملل تحت ستم را محکوم کرده اید یا نه؟ نه اینکه محکوم نکرده اید ونخواهید کرد، بلکه علیه ملل تحت ستم دست به تبلیغ هم می زنید.شما سلطنت طلبها هنور هرساله کشتار مردم آذربایجان را در 21 آذر جشن می گیرد و از طرف دیگر به قتل میرزا کوچک افتخار می کنید و سالروز اعدام قاضی محمد پایکوبی می کنید و هنوز اعمال چاقو کش های شهرنوئی را قیام ملی می دانید.شاه خودش در کتاب پاسخ به تاریخ گفت که امریکا مرا مانند یک موش مرده از ایران بیرون انداخت ؛دیگر چه می خواهید از مردم ایران؟چرا صورت حساب پول هائی که خاندان پهلوی از ایران دزدیده را روشن نمی کنید؟چرا هرچی انتقاد درست وحسابی را به حزب توده نسبت می دهید تا این خزب منفور اینقدر بزرگ شود؟مگر دیگر نیروهای سیاسی عقل و شعور ندارند؟. فقط حزب توده همه چیز را می فهمد؟ بی حیا بازی هم اندازه ائی دارد بس کنید رسوائی هم حدی دارد؟

Javat

بهاییان از کسی طلبکار نیستند

جناب هامون

قلب واقعیت نکنید.اینکه میفرمایید"در خوزستان از بین اعراب حتی به عنوان کارگر ساده هم استخدام صورت نمیگیرد".دروغ محض است .من خود در خوزستان زندگی کرده ام. بدنه سپاه ونیروی انتظامی خوزستان اعرابند. چطور زنان عرب میتوانند کار کنند ومردانشان خیر. در اهواز در مرکز شهر بسیار زنان زحمت کش عرب در حال دستفروشی اند ودر عین حال مردان بی عارشان با دسترنج انان صیح تا شب در قهوه خانه ها مشغول اند."با خرید زمینها و منازل و حتی تخریب آنها مجبور به مهاجرت اجباری میشوند" فقط مخصوص اعراب نیست.درتخریب محله کولی نشین اهواز ایا اعراب بی خانمان شدند؟. اعرابی که دم از فدرالیسم وتحصیل به زبان مادری وستم به اقوام میزنند, اول از همه بهتر است به ستمی که زنان عرب میشود توجه کنند که واجب تر است. روزی نبود که مردان عرب خواهر وزن خود را سر نبرند(متد مورد علاقه کشتن زنان)ویا زن ودختر جوانی خودسوزی نکند. حتی در موردی مرد عربی سرزن سابق! خود را بریده بود که چرا از شوهر فعلی اش! باردار شده است. سر را در دستمالی به دادگستری اهواز اورده بود برای اعتراف!.( روزنامه سلام پوشش کامل در رابطه با این فاجعه داد). بروید اول حق وحقوق زنان عرب را برسمیت بشناسید بعد ادعای ستم و... کنید. براستی چرا در بین شما حتی یک زن نیست؟ ودر بین سایر پان جماعت تعداد زنان در اقلیت مطلق نزدیک به صفر است؟

بهراد

ایران، سرزمین بحران ها و تفاوت ها

آن چند تنی که ملت های ایران و ملل ایران راه انداخته اند ایرانی نیستند و برای آغاز خونریزی در ایران برنامه ریزی میکنند و شما آقای لاجوردی که نیمدستی در دست آنها دارید بهتر است تکلیف خود را با آنها روشن کنید. کسی با عدم تمرکز مخالف نیست ولی بهتر است یاد بگیرید تفاوت فدرالیسم و انجمن های ایالتی ولایتی را و بیش ازین خود را بازیچه مرادی ها و تجزیه طلبان و فدرالیست های قومی و نژادی قرار ندهید. با قسم و آیه به تمامیت ارضی و در عین حال خشوع در مقابل کسانی که ملت ایران را قبول ندارند فقط بین دوکرسی نشسته اید.خوشبختانه در این کنگره ملل تا مدتها تخته شد و کسی تره هم برایش خورد نکرد ولی از شما بعید است در چنان سمتی قرار داشتن و اینچنین خود را در مورد مفهوم فدرالیسم به بیخبری زدن. یک کلمه در نامه شما به ملت سازان اعتراضی به تکه پاره کردن ملت ایران و ساختن شش ملت دروغین از آن دیده نشد. بروید آقا، سر خود را زیر برف کرده اید و فکر میکنید دیگران شما را نمی بینند

مسعود رضی

شماره شناسنامه ۲۳ صاده از سوسنگرد

آقای گرگین، این «یک بهایی» که این چنین هدف خشم و غضب شما شده‌ است مگر چه گفته‌ بود؟ آیا شرافتمندانه نبود، که در میان اینهمه بد و بیراه، لینک مقاله ایشان را هم جای می دادید، تا خوانندگان بدانند که علت اینهمه ناراحتی و عصبیت شما چیست؟ فرق یک بهایی با شما مانند فرق بین مقاله آقای میلانی است با مقاله شماست. ایشان اولا لینک مقاله شما را در مقاله گذاشت و هرچه شما فحش گفتید و بهایی را متهم به چپ و راست کردید، ایشان با شما با ملایمت و ادب و وقار برخورد کرد. این احساساتی نوشتن شما بیماری ۵۰-۶۰ اخیر ادبیات سیاسی ایران بوده است. هرچه شعارها محکم تر، دندانشکن تر، و در نتیجه بی مغز تر بهتر. راستی قبل از آنکه خود را نماینده فردوسی بدانید، بد نیست املای کلمه «اطوار» را بیاموزید تا دوبار آنرا «اطفار» ننویسید و مایه شرمندگی نشوید.

ایران

چرا سلطنت طلبها درکنارسیاست های جمهوری اسلامی ایستاده اند؟

چونکه هیچکس چند نفر چپی و قومگرای ضد ایرانی را که دنبال حمام خون انداختن هستند را ایرانی حساب نمیکند و آنها را دشمنان ایران حساب میکنند. هیچ حقوق قومی در ایران نقض نمیشود (حقوق مذهبی چرا). کسانی که دشمنی با رسمی بود زبان فارسی دارد آنها را نمیتوان فعالین قومی دانست بلکه اینها به اکثریت مردم و رای ملت در مشروطه و انقاب 1979 در این مورد باور ندارند. در ایران تمام زبانها برخلاف ترکیه یا جمهوری آذربایجان آزاد است و کسی هم کاری به آنها ندارند. ولی دشمنی با هویت مشترک ایرانیان را هیچ ایرانی واقعی نمیتابد و در این راستا فرقی نمیکند دولت چی باشد زیرا جلوگیری از تجزیه ایران الویت دارد و این سازمانهای دو سه نفره قومی در واقع با ترساندن اغلب مردم ایران به جمهوری اسلامی خدمت شایانی میکنند و اغلب مردم را به سوی جمهوری اسلامی میکشانند زیرا تجزیه ایران خط قرمز است و کسی "فعالین هویت طلب" و چنین چرندهایی را برای یک مشت گرگ خاکستری و بی هویت نمیخرد.

وضعيت قوم تالش‌ و دانشمند زنداني

در باكو

دکترعارف محمدزاده

بار دیگر نوروز از راه رسید اما نوروز علی محمد اف دانشمند برجسته تالش همچنان در زندان باکو است.

بازتاب تداوم زنداني شدن دانشمند برجستة ‌تالش در باكو روز به روز بيشتر و جهاني‌تر مي‌شود. اگر چه رژيم حاكم بر ايران شمالي (جمهوري آذربايجان) از بدو دستگيري دانشمند برجستة‌ تالش، نوروزعلي‌محمداف، كوشيده است تا اين واقعه در مطبوعات و رسانه‌ها بازتاب نداشته باشد و به همين دليل، شبكه‌هاي تلويزيوني و مطبوعات باكو كه اغلب آنها به صورت رسمي و غيررسمي به محافل حكومتي وابسته‌اند، تنها به انتشار خبرهاي كوتاهي از اين دانشمند مشهور تالش بسنده كرده‌اند، اما به دليل وجهة‌ علمي و فرهنگي نوروزعلي‌محمداف در كشورهاي مختلف اخبار مربوط به وضعيت اين دانشمند پيگيري مي‌شود. وي نه تنها براي تمام تالش‌هاي جهان و مردم ايران شمالي چهره‌اي شناخته شده است، بلكه به دليل ارتباط با محافل علمي، فرهنگي و دانشگاهي كشورهاي اروپاي شرقي، روسيه، تركيه و ايران و انتشار آثار علمي و تحقيقاتي‌اش در اين كشورها نيز شناخته شده و مورد احترام است. در ميان تالش‌شناسان جهان، نوروزعلي‌محمداف، در مقام نخست قرار مي‌گيرد و به اين علت، تاكنون به بسياري از كشورها از جمله روسيه، تركيه، ايران و كشورهاي اروپايي دعوت شده و سخنراني‌هاي علمي ارايه كرده است. به دلايل ياد شده، پس از آن كه حدود سه سال پيش و به دنبال انتشار يك نشريه علمي ـ فرهنگي با واكنش خشن دولت باكو دستگير و زنداني شد، مجامع علمي و دانشگاهي و نيز رسانه‌هاي كشورهاي مختلف نسبت به بازداشت وي واكنش نشان دادند.

اخبار منتشر شده دربارة وضعيت اين دانشمند تالش، نگران‌كننده است. وي كه در آستانة‌ هفتاد سالگي قرار دارد، به شيوه‌هاي خشن استاليني از سوي مأموران وزارت امنيت دولت الهام‌علي‌اف دستگير و مدتها تحت بازجويي‌هاي غيرانساني و حتي شكنجه قرار گرفت. با گذشت مدتها از زنداني شدن وي، تلاش گروههاي علمي و فرهنگي در كشورهاي مختلف بخصوص در اروپا براي آزادي وي گسترش يافت. به دنبال اين تلاشها براي نخستين بار بعد از حدود سه سال از بازداشت اين دانشمند مشهور تالش، آكادميسين، مدير مركز فرهنگي و تحقيقاتي تالش و سردبير نشريه « تولشي صدو» (صداي تالش) جمعي از نمايندگان مجامع اروپايي با وي ديدار كردند.

اخيراً « ورونيكا كوتك» نماينده ويژه شوراي اروپا در ايران شمالي و نمايندگان دفتر سازمان امنيت و همكاري اروپا و سفارت نروژ در باكو با نوروزعلي‌محمداف در زندان شماره 15 شهر باكو ديدار و گفتگو كردند.

اين ديدار بعد از سه سال از بازداشت دانشمند مشهور تالش در حالي صورت مي‌گيرد كه علاوه بر پيگيري محافل علمي و دانشگاهي، تاكنون خانواده اين دانشمند نامه‌هاي مكرري به مراكز بين‌المللي و سفارتخانه‌هاي خارجي در باكو ارسال داشته‌اند.

رژيم باكو از تماس خبرنگاران با نماينده ويژه شوراي اروپا بعد از گفتگوي وي با نوروز‌علي‌محمداف جلوگيري كرد. برخي مطبوعات مستقل باكو، تنها به درج خبر ديدار نمايندگان اروپايي با دانشمند تالش اكتفا كردند و نوشتند كه از محتواي گفتگوهاي نمايندگان اروپايي و دانشمند زنداني اطلاعي كسب نشده است.

نوروزمحمد‌علي‌اف كه به عنوان «ريش سفيد» قوم تالش در ايران شمالي شناخته مي‌شود، اكنون سالهاست كه در زندان به سر مي‌برد. اما خانواده و دوستان نزديك وي نيز از فشارها و آزارهاي دولت شوونيستي باكو در امان نمانده‌اند.

در پي دستگيري نوروز‌علي‌محمداف، خانواده وي نيز تحت فشارهاي غيرانساني دستگاه امنيتي رژيم باكو قرار گرفت و كامران محمداف (فرزند ارشد دانشمند تالش) به طرز مشكوكي درگذشت. گفته مي‌شود مرگ كامران محمداف با اقدامات وزارت امنيت دولت باكو در ارتباط است.

از سوي ديگر چندي پيش خبري مبني بر دستگيري فرزند ديگر نوروزعلي‌محمداف توسط ماموران امنيتي باكو منتشر شد. علت دستگيري وي اين بوده كه آزادي پدرش را پيگيري كرده است.

نوروز‌علي‌محمداف نويسنده، روزنامه‌نگار و دانشمند زبان‌شناس تالش كه از حدود سه سال پيش و در پي انتشار يك نشريه به زبان تالشي زنداني شده است. شرايط سختي را سپري مي‌كند. وي طي سه سال زنداني شدن در شرايط سخت، به بيماريهاي مختلف از جمله رماتيسم پا و ديسك كمر دچار و به شدت ضعيف و لاغر شده است. گزارشگران اروپايي كه به علت عضويت دولت باكو در شوراي اروپا توانسته‌اند با اين دانشمند زنداني ملاقات كنند نتوانستند با خبرنگاران ديدار كنند. يك منبع موثق از قول نمايندگان اروپايي گفت كه وي (نوروزعلي‌محمداف) به علت ضعف و كهولت سن و قرار داشتن در وضعيت نامساعد و شكنجه‌هاي روحي و جسمي و سوءتغذيه در معرض مرگ قرار دارد.

عاكف حميداف تحليل‌گر سياسي و عضو «كميته تلاش براي آزادي نوروز‌علي‌محمداف»

در تماس تلفني خبرنگار « حركت آزاديبخش ايران شمالي» گفت:

«‌ در هيچ يك از كشورهاي جهان، با دانشمند هفتاد ساله‌اي كه عمر خود را در دانشگاه و تحقيق و علم و نوشتن كتاب‌هاي علمي سپري كرده، اينگونه برخورد نمي‌كنند. اين برخوردهاي استاليني فقط از سوي دولت باكو متصور است. دولت باكو نه تنها نوروزعلي‌محمداف را زنداني كرده، بلكه براي از بين بردن خانوادة‌ وي نيز تلاش مي‌كند. بعد از دستگيري وي، بارها و بارها شبانه به خانة‌ وي يورش برده و رعب و وحشت ايجاد كرده‌اند. كامران محمداف فرزند ارشد نوروزعلي‌ بود كه به دليل پيگيري آزادي پدرش بارها از سوي مأموران امنيتي تحت فشار و آزار قرار گرفت و در نهايت در شهريور 1386 به طرز مشكوكي درگذشت. بعد از مرگ مشكوك كامران محمداف، تنها فرزند باقيمانده نوروزعلي نيز از سوي مأموران امنيتي تحت فشارها و آزارهاي مستمر قرار دارد.»

وي افزود: «‌ مقامات امنيتي باكو اعلام كردند كه كامران محمداف بر اثر سكته درگذشته است اما اجزاه ندادند پزشكان مستقل و غيرنظامي علت مرگ وي بررسي و روشن كنند. علاوه بر اين، رژيم باكو حتي به دانشمند زنداني اجازه نداد، در مراسم دفن فرزند جوان خود حضور يابد.»

عاكف‌حميداف دربارة علت دستگيري نوروزعلي‌محمداف گفت: «‌علت اصلي دستگيري و رفتار غيرانساني دولت باكو با اين دانشمند مشهور اين است كه وي از ميان قوم تالش برخاسته و توانسته به مدارج عالي علمي دست يابد. اگر چه قوم تالش با جمعيتي حدود يك ميليون نفر، محروم‌ترين قوم ساكن در قلمرو حاكميت دولت باكو است، و مناطق تالش‌نشين مانند آستارا، لئريك، ماساللي، لنكران و ... از كمترين امكانات خدمات عمومي حتي برق و گاز و آب بهداشتي نيز بهره‌مند نيستند، با اين حال هرگز نوروز‌علي‌محمداف به عنوان يك چهرة سياسي محسوب نمي‌شد. بعد از فروپاشي شوروي، نوروز‌علي‌محمداف به عنوان روشنفكر و دانشمند پيش‌كسوت به دو اقدام دست زد؛ تداوم فعاليت در مركز فرهنگي تالش (مركز تالش‌شناسي) و انتشار نشريه صداي تالش. در اين مراكز مسايلي مانند شعر و ادب، تاريخ، زبان، فرهنگ و آداب و رسوم قوم تاريخي تالش مورد مذاكرة دانشمندان قرار مي‌گرفت و نتايج فعاليت‌هاي علمي به صورت محدود منتشر مي‌شد. دولت باكو به صورت رسمي بارها اعلام كرده كه اين دولت نه برپايه عدالت، اخلاق و اسلام و انسانيت كه براساس ايدئولوژي شوونيستي پان‌آذريسم اداره مي‌شود و اين سخن را بارها حيدرعلي‌اف و الهام‌علي‌اف در همايش‌ها به صورت آشكار بر زبان آورده‌اند. معناي اين ايدة قرون وسطايي اين است كه در ايران شمالي (جمهوري آذربايجان)، دولت هيچ‌ گونه حق و حقوقي براي اقوام مختلف ساكن در كشور مانند تالش‌ها و لزگ‌ها قايل نيست. و اصولاً مقامات دولتي وجود اقوام مختلف را به شيوه‌هاي مختلف انكار مي‌كنند، تعداد جمعيت تالش‌ها و لزگ‌ها را بسيار ناچيز نشان مي‌دهند. با اين حال حضور دانشمند مشهور مانند نوروزعلي‌محمداف در مجامع علمي بين‌المللي و كشورهاي همسايه هميشه اين پيام را با خود داشت كه قومي و كهن و تاريخي به نام تالش در ايران شمالي وجود دارد كه در معرض نسل‌كشي فرهنگي قرار گرفته است. به همين دليل و براي جلوگيري از حضور وي در مجامع علمي خارج از كشور، توطئه‌اي از سوي وزارت امنيت باكو طراحي و اجرا شد، اما در جلسة محاكمه وي كه تحت فشارهاي مجامع علمي به صورت نيمه علني برگزار شد، آشكار گرديد كه اتهامهاي وزارت امنيت باكو عليه وي بسيار خنده‌دار است. اتهام اساسي او اين است كه در مقابل دريافت 300 دلار (سيصد دلار) در همايش تالش‌شناسي در شهر رشت در سال 1382 ( 2003) به نفع ايران جاسوسي كرده است!»

حميداف افزود: «تالش‌ها يك قوم تاريخي و كهن هستند و زبان آنها شاخه‌اي از زبان فارسي است. اين قوم در مناطق مرزي با ايران زندگي مي‌كنند، و به همين دليل دولت باكو از قوم تالش احساس خطر مي‌كند. به نظر مي‌رسد دليل اصلي دستگيري دانشمند مشهور تالش و برخوردهاي بسيار خشن با وي اين است كه دولت باكو به فعالان فرهنگي و مردم تالش نشان دهد كه در صورت كوچكترين تحركي آنها را سركوب خواهد كرد.»

شايان ذكر است، دولت باكو در تلاش براي نابودي قوم تالش سياستهاي اقتصادي و فرهنگي ويژه‌اي را اجرا مي‌كند. از لحاظ اقتصادي، در مناطق تالش‌نشين هيچگونه سرمايه‌گذاري براي احداث واحدهاي توليدي صورت نمي‌گيرد و اغلب اهالي در اين مناطق در فقر شديد و بيكاري زندگي مي‌كنند و حداكثر به مشاغلي مانند كارگري در مزارع مي‌پردازند.

مردم اين مناطق از ابتدايي‌ترين خدمات عمومي مانند برق، گاز، آب بهداشتي بهر‌ه‌مند نيستند. با اینکه در دوره شوروی تالشها از خدمات عمومی مانند برق و گاز بهره مند بودند ، اما با فروپاشی شوروی و از هم پاشیدن مراکز خدمات دولتی، برق و گازرسانی در این مناطق با مشکل مواجه شد و با گذشت 17 سال دولت باکو نسبت به تامین نیازهای اولیه تالشها اقدام نکرده است .

از لحاظ فرهنگي نيز برنامه‌اي به زبان تالشي از راديو و تلويزيون‌هاي دولتي و نيمه‌دولتي پخش نمي‌شود. انتشار كتاب و نشريه نيز به زبان تالشي نيز ممنوع است.همچنین دولت باکو قانونی تصویب کرده که مطابق آن شبکه های رادیوی و تلویزیونی حق پخش برنامه به زبان اقوام مختلف ساکن در ایران شمالی برای داخل کشور را ندارند.

زندگي‌نامه نوروز‌علي‌محمد اف :

ـ متولد 1942 (1321) ، روستاي ارجيوان ـ آستارا (ايران شمالي)

ـ اتمام تحصيل در انستيتوي عالي تربيت معلم در رشتة زبانهاي اروپايي در سال 1964 (1343)

ـ ‌انجام خدمت وظيفه نظام (1967 ـ 1965) (1346 ـ 1344)

ـ تحصيل در آكادمي علوم ايران شمالي، انستيتوي عالي زبان و ادبيات (1970 ـ 1967) (1349 ‌1346)

ـ اخذ دكترا درعلم زبان‌شناسي (1971) (1350)

ـ از تدريس تا رياست دانشكدة زبان‌شناسي در آكادمي علوم ( از سال 1970/1349)

ـ مدير شعبه ارتباطات زبانها از سال 1989/1368

ـ مدير شعبة ارتباطات زبانها و گروه زبان شناسي عمومي آكادمي علوم از سال 1991/1370

ـ انتشار بيش از 100 اثر و مقالات علمي دربارة زبان‌هاي مختلف از جمله زبان آذري، تركي، تالشي، فارسي و زبانهاي اروپايي طي حدود چهل سال فعاليت علمي.

ـ تأسيس نشرية « تاليشي صدو» (صداي تالش) در سال 1992/1371

ـ مدير مركز فرهنگي تالشهاي ايران شمالي از سال 1989/1368 تاكنون

ـ حضور در همايش‌ها و مجامع علمي كشورهاي مختلف جهان

ـ دستگيري توسط وزارت امنيت باكو 2006/1385

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.