رفتن به محتوای اصلی

«بهار عربی» یا «خزان زود رس»
09.12.2011 - 20:19

 

بیش از یکسال از آغاز تحرکات و جنبش های مردمی در کشورهای عربی شمال آفریقا و خاورمیانه که “بهار عربی” نام گرفت، می گذرد. در این یکسال، مردم این کشورها و نیز همه جهان، نظاره گر تغییر و تحولاتی بودند که به سرعت از مرزهای جنبش اعتراضی خیابانی فراتر رفته و در هر کشوری، بسته به کنش و واکنش نیروهای حاکم و شرکت کنندگان در این جنبشها از تعویض الیت سیاسی گرفته (نمونه های تونس و مصر) تا سرنگونی رژیم در پی جنگ داخلی و دخالت نظامی خارجی (نمونه لیبی)، و یا مانند بحرین، سرکوب شدید با استفاده ازتوان سرکوب کشورهای همسایه، همچنین نمونه یمن که علی عبدالله صالح تحت فشار نیروهای داخلی و خارجی، مجبور به وا گذاری قدرت می گردد، و در نهایت سوریه که تداوم نا آرامی ها و خشونت هم از طرف رژیم بشار اسد و هم از جانب مخالفان، کشور را دریک قدمی جنگ داخلی تمام عیار، قرارداده است.

در رابطه با علل و چگونگی آغاز این تغییر و تحولات درهریک ازاین کشورها مطالب بسیاری نوشته شده اند و تا همین چندی پیش نیز آنچه که در بیشتر بررسی ها برجسته بود، هدف این جنبش ها بود که در سرنگونی دیکتاتورها، معنا پیدا می کرد. اما روند های طی شده در هریک از این کشورها، پس از سرنگونی دیکتاتورها از اریکه قدرت، درمیان ناظرین و دنبال کنندگان اخبار و تحولات اخیر دراین کشورها، نگرانی از تغییرماهیت “بهارعربی” به “خزان زود رس” را موجب گشته اند. نگاهی دقیقتر به آنچه که بوقوع پیوست و آنچه که در حال وقوع است، می تواند در تقویت نظر “تداوم بهارعربی” و نادرستی ایده “خزان زود رس”، به ما یاری رساند.

عواملی چند در شکل گیری تقویت ایده “خزان زود رس” موثر بودند، ازآنجمله اند: پیروزی نسبی حزب اسلامی نهضت در تونس، از سر گیری تظاهرات و در گیری های بین مردم و نیروهای پلیس در مصرو نتایج مقدماتی انتخابات جاری مصرکه اخوان المسلمین درصد قابل توجهی از آرا را به خود اختصاص داده و این روند همچنان ادامه دارد؛ وقایع لیبی و دخالت نیروهای ناتو در این کشور چه در جریان جنگ و چه پس ازکشته شدن قذافی و وقایع پس از آن، و …

اگر آنچه که در لیبی بوقوع پیوست، چه در طول جنگ و چه پس ازآن که منجر به ویرانی های بسیار و نیز فاجعه کشتارتعداد بیشماری ازکارگران بیگناه و همچنین سربازان مزدور آفریقائی که درحما یت از قذافی جنگیده بودند را حلقه ای خونین درزنجیره “بهار عربی” نام دهیم، اما در دیگر کشورها ی عربی، تاثیرات مستقیم و یا غیر مستقیم “بهار عربی” را می توان به خوبی مشاهده کرد. این امر که در مراکش، تونس و نیز مصرانتخابات واقعی، صورت می گیرند و نمایندگان “انتصابی” خودکامه گان جای خود را به نمایندگان انتخابی مردم می دهند، حرکتی است به جلو دراین کشورها که باید به فال نیک گرفته شوند و مورد حمایت قرار گیرند.

بسیاری با چشم هائی نگران، شاهد به قدرت رسیدن احزاب اسلامی در این کشورها هستند. پرسش این است:آیا با توجه به همه فاکتها و شواهد عینی از ترکیب جمعیتی و نیز جایگاه نخست قبیله و سپس مذهب در این جوامع، انتظار چیز دیگری به غیر از آنچه که اکنون در حال وقوع است، می رفت؟ مصرزادگاه اخوان المسلمین است، و اخوان المسلمین در طول همه این سالها بگونه ای واقعی در کنار مردم حضور داشته اند و برآمدشان نیز با تکیه بر همین مردم است که صورت می گیرد. اگر در برخی شهر های بزرگ و مدرن مصر، شاهد موفقیت نسبی نیروهای لیبرال و مترقی در کسب آرای رای دهنگان هستیم، چند دلیل دارد که چه بسا تمایل و خواست رای دهندگان به فاصله گیری از نیروهای مذهبی در جامعه نقش اصلی را ایفا می کند، اما این یکطرف قضیه است، طرف دیگر تمایل اخوان مسلمین به دادن لیست های مشترک با نمایندگان این احزاب بود که انگیزه اصلی نیز در تلاش بر کمتر کردن آرا و متقابلن کرسی های پارلمانی سلفی های متشکل در حزب “نور” بود که رقیبی خطرناک و نیروئی بغایت افراطی و رادیکال در منطقه به حساب می آید.

در معدلات نوین سیاسی در منطقه از”اخوان المسلمین” به عنوان نیروئی که دارای پتانسیل اعتدال است و قادر به کنترل نه تنها سلفی ها در مصر و منطقه، بلکه در چشم انداز، به عنوان نیروی تاثیر گذار بر رادیکایسم اسلامی درمنطقه، نام برده می شود.

در انتخابات تونس، اما فاکتور دیگری عمل می کرد که حزب اسلامی نهضت را مجبور به تمکین در برابر خواسته های رای دهندگان به دیگراحزاب مترقی و لیبرال کرد. از جمله این فاکت ها و شواهد باید به وضعیت اقتصاد این کشور توجه نمود. صنعت توریسم برای تونس مانند نفت است برای قطر. هم اکنون به دنبال نا آرامی ها، و ضربه خوردن صنعت توریسم، وضعیت زندگی درصد بالائی از مردم بسیار بد و در چند قدمی فاجعه فقر بسر می برند. حزب اسلامی نهضت بخوبی بر این امر واقف است که “با حفظ شئونات اسلامی”، قادر به نجات کشور از سقوط به فقر و ورشکستگی کامل، نخواهد بود و الزامات اقتصادی و سیاسی، تحمل احزاب و نظرات غیر و نیز تحمل “توریست غیر مسلمان” و همچنین توجه نسبی به آزادی زنان، نکاتی هستند که در رابطه مستقیم با امکان حضور در دستگاه قدرت سیاسی کشورو جلوگیری از سقوط هرچه بیشتر اقتصاد کشوربه ورطه ورشکستگی، قرار دارند.

در رابطه با کشور یمن ضمن تائید موفقیت مردم دراجبار علی عبدالله صالح به کناره گیری ازقدرت، اما هنوزجنبش مردم در آغازراه است و خطرات بسیاری این جنبش را تهدید می کنند. از مهمترین این خطرات، حضور نیرومند “القاعده یمنی” در این کشور است. چرا از “واژه “یمنی” استفاده می کنم؟ زیرا که پس از تجربه عراق و پاکستان در تحمل ضربات وارده به “القاعده بین المللی”، این جریان از شکل بین المللی خارج شد و در هر کشوری چهره و نام مشخص آن کشور را به خود گرفت، و با توجه به استفاده ابزاری علی عبدالله صالح از این جریان با هدف ترساندن مردم کشور خود و نیز جامعه جهانی از”خطر” این جریان و اهمیت حضور ع. ع. صالح در”ایستادگی” در برابر این جریان، حال شاهد این هستیم که صالح خودش رفت ولی “القاعده یمنی” نه تنها حضور دارد بلکه از مدعیان مسلح تسخیر قدرت سیاسی در آینده، به حساب می آید. بازگشت مجدد علی ناصر محمد، به عرصه سیاست، که تا قبل از شکل گیری یمن واحد، رئیس جمهور یمن جنوبی بود، خود نشان از تلاش هائی دارد که نیروهای موجود در یمن با هدف ایستادگی وی و حامیانش در برابر دو نیروی خطرناک آینده نزدیک، یعنی “القاعده یمنی” و نیزسربرون آوردن “جدائی طلبی جنوب”، صورت می گیرد.

در رابطه با سوریه، نظرم بر این است که هنوز هم امکان کنار زدن مسالمت آمیز بشار اسد از قدرت سیاسی، بطور کامل منتفی نشده است؛ تجربه تونس، مصر، مراکش، اردن، یمن، و تجربه تلخ هنوزهم ادامه دار لیبی، با وجود تمامی تفاوت هائی که بین این کشورها وجود دارند و عمل می کنند، نشانگر این امر هستند که، سوریه نیز نیازمند اراده و خواست نیرومندی است که هم در داخل کشور و هم در خارج ازآن بتواند با استفاده ازتمامی امکانات صلح آمیز، نوید موفقیت مرحله ای “بهار عربی” در این کشور را با کنار زدن بشار اسد از قدرت، بدهد.

“بهار عربی” با تمامی کاستی هایش که ناشی از شرایط درونی و بیرونی کشورهای عربی درگیرمستقیم و یا غیر مستقیم با آن هستند، همچون “ویروسی” شده است که از شمال آفریقا، مرزها را در نوردیده و قطعن از خاورمیانه نیز فراتر خواهد رفت. این “ویروس” تا کنون موفق به بسیج میلیونها انسان علیه خودکامه گان و کنار زدن آنها از قدرت بوده است. “بهار عربی” کودکی است که به تازگی یکساله شده است، این کودک نیازمند آن است که بار ها زمین بخورد و دوباره بر پاهای خود بایستد. ممکن است “بهار عربی” به خزان زودرسی منجر گردد، اما تنها با تداوم و بسط “بهار عربی” است که نجات و شکوفائی آن متصور خواهد بود.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.