رفتن به محتوای اصلی

نگاهي به 23 سال روابط پرتنش ايران و امريكا
05.11.2011 - 10:56

اين كلاف پيچ واپيچ

نزديك به 33 سال از انقلاب اسلامي ايران مي‌گذرد و به جرات مي‌توان گفت كه در تمام اين سال‌ها بحث روابط ايران و امريكا يكي از جدي‌ترين مباحث در عرصه سياست خارجي بوده است. امريكا كشوري است كه ايران از همان ابتداي انقلاب آن را به عنوان دشمن خود شناخته و هنوز پس از 30 سال هيچ رخداد و تحولي در روابط اين دو كشور رخ نداده است كه بتواند اندكي از خصم و دشمني ميان اين دو بكاهد. هر دو كشور همواره تلاش كرده‌اند تا منافع يكديگر را در هر كجاي دنيا تهديد كرده و تحت فشار بگذارند و در طول اين ساليان بوده است تحولاتي كه نه تنها از شدت دشمني ميان اين دو كشور كم نكرده بلكه به آن افزوده است. اين رخداد حتي برخي از روزنه‌‌هاي اميد در روابط دو كشور را كه به صورت مقطعي گشوده مي‌شد، كور كرده است. نخستين جرقه ايجاد تنش در روابط دو كشور به 13 آبان سال 1358 برمي‌گردد. تا آن زمان و با وجود گذشت نزديك به يك سال از پيروزي انقلاب سفارت امريكا در تهران همچنان داير بود. اما اتفاق ديگري رخ داد كه سرنوشت اين سفارتخانه و كاركنانش را تغيير داده و سرنوشتي نو در روابط ايران و امريكا رقم زد. محمدرضا پهلوي كه پس از فرار در كشورهاي مختلفي آواره شده بود، ايران بارها درخواست بازگشت و محاكمه وي را مطرح كرده بود كه با مساعدت مقامات امريكايي به يكباره سر از آن كشور درآورد. ‏ پذيرش شاه از سوي امريكا به نوعي موجب غليان احساسات انقلابي دانشجويان ايران شد. از سوي ديگر امام خميني(ره) طي پيامي در 12 آبان 58 در اعتراض به پذيرش شاه از سوي رژيم امريكا از دانشگاهيان و طلاب حوزوي خواست «با قدرت تمام مبارزه خود را عليه امريكا گسترش دهند.» به اين ترتيب بود كه فكر تظاهرات در مقابل سفارت امريكا در هسته‌ دانشجويان پيرو خط امام شكل گرفت. اما كسي نمي‌دانست كه اين تظاهرات به ناگاه تبديل به تسخير سفارتخانه خواهد شد. ساعت 10:30، 13 آبان حدود 400 نفر از دانشجويان كه در حال شعاردادن در خيابان آيت‌الله طالقاني به سوي دانشگاه تهران در حركت بودند، هنگامي كه جلوي در اصلي سفارت امريكا رسيدند، مسير خود را تغيير دادند و پس از گشودن زنجيرهاي اين در به داخل سفارت رفتند. در همان زمان گروهي از دانشجويان نيز از ديوار خود را به داخل سفارت رساندند و پيشروي به سوي ساختمان‌هاي داخلي سفارت را آغاز كردند. از همان لحظه‌هاي اول تصرف سفارت امريكا، گروه‌هاي مختلف مردم در مقابل در سفارت اجتماع كردند و به دادن شعارهاي ضدامريكايي مي‏پرداختند. دانشجويان در سه بيانيه‏ كه تا ساعت 18همان روز از طريق بلندگو پخش كردند، اعلام كردند كه ساختمان اصلي سفارت تا ساعت 15 به تصرف كامل درآمده است. از ساعت 16 آزاد كردن گروهي از ايرانياني كه به عنوان ارباب‌رجوع يا كارمند در داخل سفارت بودند آغاز شد و امريكاييان با چشم بسته به محل ديگري منتقل شدند. جيمي كارتر، رييس‌جمهور وقت امريكا در كتاب خاطرات خود مي‌گويد: «4 نوامبر 1979 (13 آبان 58) تاريخي است كه من آن را هرگز فراموش نخواهم كرد. ما شديدا نگران بوديم. در روزهاي نخست تصور مي‌كردم گروگان‏ها بزودي آزاد خواهند شد، اما پس از آنكه بازرگان، نخست‌وزير دولت موقت در كوشش‏هاي اوليه خود براي آزادي گروگان‏ها با شكست مواجه شد، نگراني‌ها افزايش يافت.» در دولت امريكا نيز درباره راه برخورد با ايران اختلافاتي پيش آمده بود. گروهي به نمايندگي سايروس ونس وزير خارجه، راه‌هاي ديپلماتيك و گفت‌وگو و در نهايت تحريم‌هاي اقتصادي و پروازي را پيشنهاد مي‌كردند و گروهي ديگر به رهبري زيبيگينو برژينسكي مشاور امنيت ملي، دخالت نظامي را براي حل مساله گروگانگيري لازم مي‏دانستند. اين اختلاف تا به آنجا پيش رفت كه سايروس ونس پس از حمله نظامي امريكا در صحراي طبس كه منجر به شكست امريكا شد، استعفا كرد. امريكا در نخستين واكنش، اقدام به تحريم اقتصادي ايران و بلوكه كردن اموال و دارايي‏هاي ايران در بانك‌هاي امريكايي و بانك‌هاي خارجي مستقر در امريكا كرد و به اين ترتيب روابط ميان ايران و امريكا وارد فاز تنش شديد و حتي دشمني شد. در نهايت البته مذاكراتي ميان دولت كارتر و ايران صورت گرفت. نتايج اين مذاكرات قرارداد الجزيره در سال 1981 بود كه براساس آن ايران گروگان‌ها را آزاد مي‌كرد و امريكا نيز متعهد مي‌شد در سياست‌هاي ايران دخالت نكند.

دوره نخست‌وزيري ميرحسين موسوي ماجراي مك فارلين

مهم‌ترين اتفاق در اين دوره در روابط ايران و امريكا در سال 65 رخ داد. ماجرايي كه با نام ايران كنترا يا مك فارلين مشهور است. در14 ژوئن 1985 در ماجراي پرواز تي‌دبليواي847كه دو لبناني، اقدام به ربايش هواپيما كردند و خلبان را مجبور كردند در فرودگاه بيروت بر زمين بنشيند، در نهايت اما با ميانجيگري هاشمي‌رفسنجاني در سفرش به سوريه و لبنان، گروگانگيرها گروگان‌ها را آزاد كردند. اين مساله توجه رونالد ريگان، رييس‌جمهور وقت امريكا را به خود جلب كرد. به اين ترتيب بود كه امريكا مدتي بعد براي حل بحران ربايش برخي كاركنان سفارت امريكا در بيروت تلاش كرد مجددا از كمك ايران سود ببرد. ژاپن و پاكستان نيز در اين خصوص نقش ميانجي امريكا را بازي مي‌كردند. به اين ترتيب هياتي در تاريخ4خرداد 1365جهت مذاكرات وارد تهران شدند كه عبارت بودند از: اليور نورث، رابرت مك‌فارلين، تحليلگر سازمان سيا و مشاور امنيتي رونالد ريگان، جورج كيو، از مقامات شوراي امنيت ملي و هوارد تيچر و اميرام نير، يكي از ماموران سرويس امنيت اسراييل. بر اساس گفته‌هاي هاشمي‌رفسنجاني مك‌فارلين و همراهانش با نام ايرلندي با يك هواپيماي حمل سلاح وارد ايران شدند. در بدو ورود به ايران، اعضاي اين هيات به يك هتل برده شدند. در مدت 5روز مكررا به درخواست‌هاي رابرت مك‌فارلين مبني بر ملاقات با يكي از مسوولان رده‌بالاي ايران پاسخ منفي داده مي‌شد. ماموران ايراني اعضاي هيات را تهديد مي‌كردند در صورتي كه هدف و نقشه اصلي حضور غيرمنتظره در ايران را شرح ندهند، هويتشان در رسانه‌هاي جمعي معرفي خواهد شد. بعد از آن نخستين دور مذاكرات بمدت 2ساعت انجام شد. در اين جلسه مقامات سياسي ايران حاضر نبودند و تنها فرماندهاني از سپاه پاسداران هيات ايراني را تشكيل مي‌دادند. دور دوم مذاكرات به دليل ترك جلسه توسط مك‌فارلين تنها نيم‌ساعت ادامه پيدا كرد. وي اين اقدام را به نشانه اعتراض به بي‌توجهي مقامات ايراني نسبت به حضور وي در ايران انجام داد. دور سوم بدون حضور مك‌فارلين و با حضور چند ديپلمات ايراني و بمدت 6 ساعت انجام شد. در دور سوم، چهارم و پنجم توافقات نسبي بين طرفين انجام شد. در پايان دور ششم مذاكرات، هيات امريكايي به اين دليل كه نتيجه مذاكرات را مورد قبول نمي‌ديدند، درخواست بازگشت به امريكا را مطرح كردند. اين گروه در پايان دور هفتم مذاكرات (7خرداد 1365) گذرنامه خود را دريافت و ايران را ترك كردند. در نهايت اما اينگونه به نظر مي‌رسد كه توافقاتي ميان دو هيات به انجام رسيد. چه اينكه بنيامين وير گروگان امريكايي در لبنان، در 24مهر 1365 آزاد شد و دومين گروگان نيز در تاريخ 11 آبان1365آزاد شد. هاشمي‌رفسنجاني نيز در خاطرات سال 65 خود در تاريخ 14 آبان مي‌نويسد: «جلسه سران قوا در نخست‌وزيري بود. تصويب شد كه مساله آزادي گروگان‌ها و تامين نيازها ادامه يابد، وزارت خارجه مساله را با فرانسه تعقيب كند و پيشنهاد مبادله جاسوس امريكايي، با پول‌هايمان در امريكا را نيز تعقيب كند. همچنين مقرر شد اگر بتوانيم، لبناني‌ها را راضي كنيم تا دونفر از گروگان‌ها را با خواست سوريه آزاد كنند». هاشمي‌رفسنجاني البته در اين بخش از خاطرات خود نكته‌يي را بي‌توضيح رها كرده است. او در اين پاراگراف از «تامين نيازها» سخن به ميان آورده است اما توضيح نداده كه اين نيازها چه بوده‌اند؟ آيا محموله سلاحي كه مك‌فارلين به همراه آورده بوده، در ازاي آزادي گروگان‌ها دريافت شده بود يا اينكه بعد‌ها محموله‌هايي از سلاح مورد نياز در جنگ با عراق به ايران ارسال شد؟ هاشمي‌رفسنجاني البته درباره اين ماجرا همواره بر وجه پيروز ايران تاكيد كرده است. او در 16 آبان سال 65 در نماز جمعه تهران درباره ماجراي مك‌فارلين گفت: «من بطور جدي معتقدم كه امريكا مي‌خواهد از مساله گروگان‌ها به جمهوري اسلامي برسد و اين نشانه باخت آنها و برد ما است». او به سخنان آلكساندر هيگ وزير خارجه سابق امريكا اشاره كرد كه گفته بود: « امريكا با قبول قدرت اول بودن ايران در منطقه نمايندگانش را به ايران گسيل داشت». هاشمي سپس اين اعتراف مقام امريكايي را نشانه پذيرش شكست‌ناپذيري ايران در جنگ از سوي امريكا دانست. اما واضح به نظر مي‌رسد كه در اين ميان معامله‌يي ميان ايران و امريكا صورت گرفته بود چه اينكه هاشمي در تاريخ 20 آبان سال 65 در خاطرات خود با صراحت از انجام معامله‌يي ميان ايران و امريكا ياد مي‌كند و مي‌نويسد: «در جلسه سه‌شنبه نمايندگان شركت كردم. توضيحاتي درباره جنگ، سفر مك‌فارلين، معامله با امريكا بر سر گروگان‌ها در لبنان و بازداشت ميرزايي و احمد كاشاني دادم و نمايندگان را نصيحت كردم كه به اختلافات دامن نزنند».

دوره رياست‌جمهوري سيدمحمد خاتمي

دوره بيم و اميد

سال 1376 سيدمحمد خاتمي در انتخابات رياست‌جمهوري ايران به پيروزي رسيد و به عنوان رييس‌جمهوري اصلاح‌طلب كه سياست تنش‌زدايي با غرب را در راس سياست خارجي خود داشت قدرت را در دست گرفت. و به جرات مي‌توان گفت كه در اين دوران سياست‌خارجي ايران در رابطه با غرب دوره‌ شكوفايي خود را سپري مي‌كرد. از سوي ديگر مدت كوتاهي پس از انتخاب، سيد محمد خاتمي در گفت‌وگو با شبكه «سي‌ان‌ان» خواستار گفت‌وگوي تمدن‌ها شد. اين امر موجب شد زمينه‌هايي براي بهبود روابط ميان ايران و امريكا به وجود ‌آيد. مدتي بعد مادلين آلبرايت وزير خارجه وقت امريكا در جريان سخنراني خود به خاطر دخالت‌هاي امريكا در براندازي دولت محمد مصدق در سال 1953 از مردم ايران عذرخواهي كرد. به دنبال آن دولت كلينتون تحريم‌هاي ايران در بخش فرش، پسته و خاويار را لغو كرد اما تحريم‌هاي بخش نفت و گاز را تغيير نداد. در مقابل ايران نيز علامت‌هايي مبني بر حسن نيت خود را نشان داد. پس از آن در ماه سپتامبر، آلبرايت و كلينتون همزمان با حضور خاتمي در نشست سالانه سازمان ملل در اين نشست شركت كردند. آلبرايت پس از آن با كمال خرازي وزير خارجه ايران در جريان نشست شش‌جانبه افغانستان ديدار كرد. اين ديدار بالاترين ديدار در سطح ديپلماتيك بين دو كشور پس از بحران گروگانگيري در سال 1979 بود. دليل اين مذاكرات كمك ايران براي برقراري ثبات در افغانستان و مبارزه با طالبان بود. به ناگاه اما حملات 11 سپتامبر موجي جديد در روابط ايران و امريكا به راه انداخت. و جورج بوش در سخناني حيرت‌آور ايران را در كنار عراق از جمله محورهاي شرارت ناميد. همين امر موجب شد كه تمام تلاش‌هاي دولت خاتمي براي تنش‌زدايي از بين برود و بار ديگر ابرهاي سياه سوءتفاهم بر آسمان روابط ايران و امريكا سايه افكند. البته پس از اين نيز ايران و امريكا مذاكرات خود را درباره افغانستان ادامه دادند. پس از حمله امريكا به افغانستان براي سرنگوني طالبان، ديپلمات‌هاي ايراني و امريكايي در جريان مذاكرات نمايندگان اعضاي سازمان ملل براي تشكيل دولت جديد در افغانستان ديدار كردند. جيمز دابينز نماينده ويژه امريكا در امور افغانستان پس از آن در روزنامه واشنگتن‌پست نوشت: هيچ‌يك از شركت‌كنندگان به اندازه ايران موثر نبودند. ايران همچنين با سازمان ملل متحد براي استقرار حدود يك ميليون مهاجر افغاني در خاك خود همكاري كرد. اما در نهايت كانال‌هاي ايجاد شده براي برقراري روابط ميان واشنگتن و تهران با اقدام دولت جورج بوش در قرار دادن ايران به همراه عراق و ليبي در «محور شرارت» بسته شد.

رياست‌جمهوري محمود احمدي‌نژاد

دوره احتياط و اشتياق

مدت كوتاهي پس از حمله امريكا به عراق، ايران پيشنهاد مذاكره با واشنگتن را مطرح كرد. بنا به گفته برخي كارشناسان اين درخواست ايران به سفارت سويس در اين كشور تحويل داده شده بود و در آن از قول ايران گفته شده بود كه ايران حاضر است درباره موضوعاتي مختلف و مورد نظر امريكا با واشنگتن مذاكره كند. البته كاندوليزا رايس وزير خارجه امريكا با حضور در كنگره اعلام كرد از چنين درخواستي اطلاعي ندارد. اين اقدام پس از آن صورت گرفت كه منتقدان بوش گفتند سال 2003 زمان بهتري براي مذاكره با ايران بود. در نوامبر 2004 كالين پاول، وزير خارجه مستعفي امريكا با كمال خرازي همتاي ايراني خود در نشست شرم‌الشيخ ديدار كرد. اما در واقع اين نشست نتايج عملي در روابط دو كشور نداشت. پاول كه در اين زمان فاقد قدرت رسمي بود به قول تحليلگران مثل يك «اردك چلاق» عمل كرد. اما پس از به قدرت رسيدن محمود احمدي‌نژاد، يك اتفاق بسيار غيرمعمول رخ داد. محمود احمدي‌نژاد رييس‌جمهوري ايران در ماه مه ‌سال 2006 نامه‌يي را براي جورج بوش همتاي امريكايي خود فرستاد. هرچند اين اقدام از زمان پيروزي انقلاب اسلامي در ايران بي‌نظير بود اما با استقبال مقامات امريكايي روبرو نشد و نامه بي‌پاسخ ماند. بسياري از تحليلگران داخلي و خارجي ايران اقدام محمود احمدي‌نژاد را اينگونه تحليل كردند كه او اشتياق زيادي به اصلاح روابط ميان ايران و امريكا دارد. اقدام احمدي‌نژاد در ارسال نامه براي جورج بوش رييس‌جمهور وقت امريكا در حالي صورت گرفت كه ايران سخت‌ترين فشارها را به خاطر برنامه هسته‌يي خود از سوي امريكا و هم‌پيمانانش متحمل مي‌شد و قطعنامه‌يي نيز از سوي شوراي امنيت سازمان ملل با پيشنهاد امريكا دريافت كرده بود. در نهايت برنامه هسته‌يي ايران تمام روابط ايران و امريكا را تحت‌الشعاع خود قرار داد. حتي اين مساله موجب شد تا مذاكرات ميان دو كشور درباره مسائل داخلي عراق و برقراري ثبات در اين كشور با خلل مواجه شود. اما در برهه‌يي از زمان دولت امريكا تحت فشارهاي متحدان اروپايي خود پذيرفت كه درباره برنامه هسته‌يي ايران اندكي نرمش نشان دهد. آنچنان كه گفته مي‌شود، كاندوليزا رايس وزير امور خارجه وقت امريكا سه هفته از وقت خود را صرف طراحي طرحي براي ايجاد راهي ميانبر براي آغاز مذاكره با ايران كرد. گفته مي‌شود كه كاندوليزا رايس حتي اين طرح را به صورت زمان‌بندي شده و براساس يك تقويم دقيق تهيه كرده بود. در همين زمان بود كه بسته پيشنهادي گروه 1+5 با موافقت امريكا به ايران ارايه شد. اين بسته حاوي مشوق‌هايي بود كه در صورت پذيرش ايران به تهران ارايه مي‌شد و در آن تاكيد شده بود كه اگر ايران اين بسته را نپذيرد مجبور است تنبيهاتي را متحمل شود. فروش قطعات هواپيما و همچنين برداشته شدن بخشي از تحريم‌ها از جمله مشوق‌هاي اين بسته بود. ايران اما در نهايت اين بسته پيشنهادي را قبول نكرد و به اين ترتيب بار ديگر شرايط وضع پيچيده‌يي به خود گرفت.

دوران رياست‌جمهوري اوباما

دست دوستي با دستكش مخملين

در سال 2009 ميلادي (1388) باراك اوباما رييس‌جمهور دموكرات امريكا شد. اوباما سخن از ايران و تغيير رويكرد كشورش در برابر تهران را از همان زمان رقابت‌هاي انتخاباتي به ميان آورد. او تاكيد داشت كه به دنبال تغيير در سياست خارجي امريكا در قبال همه جهان و دوستي و گفت‌وگو حتي با دشمنان امريكاست. اين رويكرد پس از پيروزي او نيز ادامه داشت اما تحريم‌هاي ايران در دوران او نيز تمديد شد. قطعنامه شوراي امنيت با تلاش امريكا درباره برنامه هسته‌يي ايران به تصويب رسيد و حتي فراتر از اين، اقدامات يكجانبه و سختگيرانه امريكا براي تحريم بخش انرژي ايران نيز در كنگره اين كشور با موافقت نمايندگان امريكايي مواجه شد. همه اين رخدادها را از ابتدا تهران در قالب ظاهري بودن تغيير در سياست خارجي امريكا پيش‌بيني مي‌كرد. تهران از ابتداي آمدن اوباما تاكيد داشت كه تغيير بايد در عمل نشان داده شود. اما با وجود همه اين فشارها احمدي‌نژاد بار ديگر در اقدامي غيرمنتظره در پيامي پيروزي اوباما در انتخابات را به وي تبريك گفت و به مانند بوش براي او نيز نامه نوشت. در همان زمان كه تبريك احمدي‌نژاد به اوباما منتشر شد، بسياري از تحليلگران نويد آغاز فصل جديدي از ارتباط ميان دو كشور را دادند اما نه پيام تبريك او و نه نامه ارسالي او براي رييس‌جمهور جديد امريكا با جوابي روبرو نشد. اين‌بار اما باراك اوباما دست به اقدامي متقابل اما متفاوت زد و پيام‌هاي تبريك نوروزي براي ملت ايران و نه براي دولتمردان ايران فرستاد كه دو سال پياپي تكرار شد. با ارسال اين دو پيام نيز زمينه اين تحليل فراهم آمد كه مي‌توان به تغيير رويكرد امريكا در برابر ايران اميد داشت اما عملا بازخوردي از اين تغيير در سياست‌هاي اين كشور مقابل ايران ديده نشد. زمان زيادي نگذشت كه انتخابات رياست‌جمهوري در ايران و ناآرامي‌هاي پس از آن نيز موجبات تيرگي بيشتر روابط ايران و امريكا را به دنبال خود آورد. اما در آخرين تحول در روابط ايران و امريكا اخيرا هيلاري كلينتون، وزير خارجه امريكا سخن از تلاش امريكا براي برقراري رابطه با ايران به ميان آورد. اما سخنان كلينتون در مصاحبه اختصاصي با دو شبكه فارسي‌زبان بي.‌بي.سي و صداي امريكا كه از ديد واشنگتن گامي در پيشبرد هرچه بيشتر ديپلماسي عمومي در قبال ايران توصيف شد، با واكنش سرد جمهوري اسلامي مواجه شد. اين سخنان گرچه از ديد كلينتون نشان از تلاش پيگير امريكا براي بهبود رابطه با ايران دارد اما در ايران با نگاه مداخله‌جويانه تعبير و تفسير شده است. دو فراز مهم سخنان كلينتون مربوط به حوادث بعد از انتخابات سال 88 و تقاضا براي رابطه با ايران بود. وي در گفت‌وگو با بي.‌بي.سي عنوان كرد: دليل عدم حمايت كافي دولت امريكا از «جنبش سبز» اين بوده كه در زمان آغاز اعتراضات دو سال پيش در ايران، درخواستي از سوي رهبران اين جنبش براي اعلام حمايت امريكا از جنبش دريافت نشد. كلينتون همچنين با بيان اينكه دولت امريكا از مردم ايران بطور جدي حمايت مي‌كند، افزود: آقاي اوباما در پي برقراري روابط دوستانه با ايران بود، اما مقامات ايران به تلاش‌هاي او پاسخ مناسبي ندادند. كلينتون همچنين در سخناني كه به نظر نمي‌رسد اقناع‌كننده مقامات و مردم ايران باشد، گفت: «تحريم‌هاي بين‌المللي براي ترغيب ايران به تغيير رويه اعمال مي‌شود.» او همچنين درباره برقراري رابطه با ايران گفت: «آقاي اوباما تمايل خود را براي گفت‌وگو با رهبران ايران اعلام كرد، اما ساختار حكومت ايران گيج‌كننده است و معلوم نيست چه كسي تصميم مي‌گيرد». كلينتون همچنين از برقراري سفارت مجازي امريكا براي ايران خبر داد و گفت: «دولت امريكا مي‌خواهد روابط خوبي با ايران داشته باشد و حتي مي‌خواهد تا پايان امسال يك سفارتخانه مجازي اينترنتي در تهران داشته باشد كه بتواند به پرسش‌هاي مردم ايران پاسخ دهد.» كلينتون همچنين از ايران به خاطر نقش داشتن امريكا در سقوط دولت دكتر محمد مصدق و همچنين سقوط هواپيماي مسافربري ايران بر فراز آب‌هاي خليج فارس عذرخواهي كرد و گفت: «دولت امريكا عملكردي شفاف دارد و اشتباهات خود را مي‌پذيرد و آماده گفت‌وگو درباره انتقاداتي است كه به عملكردش مي‌شود». در اين سو اما علي‌اكبر صالحي، وزير امورخارجه ايران در واكنش به سخنان كلينتون گفت: «اظهارات وزير خارجه امريكا مبني بر آمادگي كشورش براي برقراري رابطه با ايران متناقض با ديگر سياست‌هاي مطرح شده از سوي اين كشور است. از يك سو آنها اظهار علاقه مي‌كنند و از سوي ديگر صحبت‌هايي عليه ايران مطرح مي‌كنند كه هم‌سنگ صحبت‌هاي اول آنها نيست. بناي ما برقراري رابطه با تمام كشورهاي جهان است، البته غير از رژيم صهيونيستي كه آن را مشروع نمي‌دانيم اما برقراري روابط فقط زماني معنادار خواهد بود كه طرفين به صورت مساوي بدون پيش‌‌شرط و به صورت هم‌‌سطح وارد گفت‌وگو شوند و البته به نظر مي‌آيد هنوز زمان آن نرسيده است.» تا به امروز نيز با وجود تحليل‌هاي اكثر تحليلگران مبني بر اينكه دو كشور ايران و‌امريكا در صورت مذاكره با يكديگر حرف‌‌هاي زيادي براي گفتن خواهند داشت، كلاف سردرگم روابط ايران و امريكا به دست هيچ دولتي نه در دولت‌هاي امريكا و نه در دولت‌هاي ايران باز نشده است. شايد بتوان گفت كه مهم‌ترين عامل اين ناتواني در عدم اعتمادي است كه طرفين به يكديگر دارند و اين بي‌اعتمادي در طول سي و چند سال گذشته هر از چند گاهي بيشتر و بيشتر مي‌شود.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
اعتماد

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.