ساعت به وقت تجدد
دكتر تورج اتابكي، رييس دپارتمان خاورميانه و آسياي مركزي در پژوهشكده بينالمللي تاريخ اجتماعي در شهر آمستردام است. او همچنين صاحب كرسي تاريخ اجتماعي خاورميانه و آسياي مركزي در دانشگاه «ليدن» هلند است. اتابكي كه ابتدا تحصيلات خود را در رشته فيزيك نظري دانشگاه ملي آغاز كرده بود، به سراغ علوم انساني رفت، راهي دانشگاه لندن شد و تاريخ خواند. او هماكنون در دپارتمان تاريخ دانشگاه آمستردام نيز به تاريخ اجتماعي خاورميانه ميپردازد. علاوه براين، اتابكي در موضوعات مربوط به مطالعات ايران و ژورنال بينالمللي مطالعات آذربايجان نيز اشتغال دارد. تاريخ اجتماعي خاورميانه، قفقاز و آسياي مركزي، تجدد، مهاجرت، ناسيوناليسم، طبقات فرودست و تاريخنگاري دوران پسااستعمار از حوزههاي پژوهشي اوست. تاكنون كتابهاي «فهرستگان قفقاز» و «ايران و جنگ جهاني اول» با ويراستاري او و «آذربايجان در ايران معاصر» و «تجدد آمرانه: جامعه و دولت در عصر رضاشاه» به قلم وي منتشر شده است. آنچه در ادامه ميخوانيد، گزيدهيي از فصل نخست كتاب «دولت و فرودستان»، تازهترين اثر تورج اتابكي است كه با ترجمه آرش عزيزي به زودي توسط انتشارات ققنوس روانه بازار كتاب خواهد شد و از سوي انتشارات ققنوس در اختيار صفحه انديشه روزنامه اعتماد قرار گرفته است. مجموعه مقالات اين كتاب، سازش و مقاومت در برابر مدرنسازي و رابطه بين مردم عادي و دولت در تركيه و ايران را بررسي ميكند كه عمدتا دستاورد كارگاهي در پاييز 2003 با موضوع «فراز و فرود تجدد آمرانه در تركيه و ايران: نگاهي به تاريخ قرن بيستم از لايههاي پايين جامعه» است.
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ويژگيهاي تجدد يا مدرنيته و ضروريات مدرنسازي معمولا با درك جديدي از زمان، اندازهگيري زمان و قابليت هماهنگسازي و تنظيم دقيق زمان همراه است. سكولارسازي زمان، در مقام نظام انتزاعي و دلبخواهي اندازهگيري، زمان را به واحدي غيرشخصي، عام و قابل تبديل بدل كرد. اندازهگيري دقيق زمان به پيششرط علم و فناوري مدرن و در نتيجه پيشنياز زندگي خصوصي و عمومي در جامعهيي مدرن بدل شد. از اينرو هم ساعت و هم جدول زماني آلاتي هستند كه مدرنيته را با آنها تجربه ميكنيم. ساعت مكانيكي عمومي در اروپا اوايل قرن چهاردهم اختراع شد و تا اوايل قرن هجدهم ساعتهاي كليساها و ساعتهاي عمومي در تمام شهرهاي بزرگ و مهم و شهرهاي كوچك و داراي بازار بزرگ پديد آمده بودند. در ايران و امپراتوري عثماني اولين ساعتهاي مكانيكي عمومي در تبريز (قرن شانزدهم)، اصفهان (قرن هفدهم) و استانبول (اواسط قرن نوزدهم) برپا شدند. اما تنها در اواخر (قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم بود كه اين جلوه وقت عمومي به تدريج مورد توجه جمعيت شهري قرار گرفت. اولين موج صنعتي شدن كه در قرن نوزدهم آغاز شد، از زمان، از كار گروهي، از سازماندهي و همكاري ـ اگر نه از نظر وحدت از نظر هماهنگي ـ درك جديدي را به همراه داشت. انضباط كاري اساسا برپايه مقررات جديد روزگاري بود كه شامل ساعات كاري مشخص و فواصل از پيش تعيينشده ميشد و جايگزين فواصل پيشامدرن شد كه به اوقات طلوع و غروب مرتبط بود. آغاز به كار ارتباطات تلگرافي و حمل و نقل عمومي مدرن، به خصوص راهآهن، كه در زماني مشخص مسافتي عظيم را طي ميكرد و ساعتهاي حركت و رسيدنش از قبل تعيين شده بود، عامل شاخصي در ايجاد دقت بسيار در اندازهگيري زمان بود. اما تنها در قرن بيستم و به واسطه اتخاذ زمانهاي يكسان بينالمللي در سراسر جهان و همچنين اولين قوانين كار، كه انضباط كاري سراسري را به شدت اعمال كردند، بود كه درك مدرن از زمان بالاخره در تركيه و ايران تجربه شد. هدف اين فصل مطالعه اقدامات اتخاذ شده براي آوردن زمان به حوزه عمومي و اعمال انضباط كاري است تا واكنش مردم به اين فرآيند و همچنين پذيرش و دروني شدن آن در مردم هر دو كشور را بررسي كنيم. اين فرآيند را تا چه حد تحميل كردند و تا چه حد پذيرفته شد؟
ورود ساعت به حوزه عمومي
اعتماد: براي نخستين بار ساعتهاي مكانيكي چرخدندهدار را حدود سال 1285 ميلادي در اروپا به كار بردند. اين ساعتها محور و چرخ و دنگ داشتند و زنگي را به صدا درميآوردند. نام clock در اصل به معني bell (زنگ) بود و وقتي از آن استفاده كردند كه زمانسنجهاي مكانيكي عظيمالجثهيي را در برجهاي زنگدار اواخر قرون وسطي نصب كردند. پيش از اختراع ساعت مكانيكي، يكي از خدام كليسا مسوول زدن زنگ و فراخواندن مردم براي دعا بود. اما با استقرار ساعتهاي مكانيكي عمومي در كليساها، كاركرد مرد زنگبان به تدريج از بين رفت. واكنش اوليه ايران و امپراتوري عثماني به ورود ساعتهاي عمومي گوناگون بود. مسلمانان در هر دوي اين كشورها، حتي در محافل مذهبي خود، از به كارگيري ابزار مكانيكي اندازهگيري وقت استقبال كردند. اما مخالف ساعت زنگدار بودند چرا كه يادآور كليساها بود و كاركرد موذنهاي محلي را ناديده ميگرفت. وقتي «اوگيركيسلين ده بوسبك» در سال 1554 در سمت سفير امپراتوري مقدس روم در دربار عثماني به استانبول سفر كرد، بارها نارضايتي خود را از بود و باش مردم آن ديار نشان داد. براي مثال او مدعي شد كه «تركها هيچ تصوري از گاهشماري و تاريخ ندارند و تمام دورههاي تاريخ را به طرز عجيبي با هم قاطي ميكنند.»علاوه براين، او ادعا كرد كه اگر ساعتهاي عمومي را به كار گيرند، اقتداري براي موذنها و رسوم كهن باقي نميماند.مشاهده مشابهي را، اين بار راجع به ايرانيها، در گفتههاي جان اولين، خاطراتنويس انگليسي، ميتوان يافت كه در سال 1683 با اشاره به گفتوگويش با ژان شاردن سياح مشهور اعلام كرد كه ايرانيها «نه ساعت عمومي دارند و نه ساعت شخصي.» مسلما ميتوان نظرات ماهيتگرايانه «بوسبك» و «اولين» در مورد استفاده از زمانسنج ـ هورولوگيوم در ايران و امپراتوري عثماني را با ترديد نگريست.
اختراع ساعت مكانيكي در اروپاي غربي اوايل قرن چهاردهم بيشك متاثر از ايده ساعت آبي بود كه در ايران پيشاصفويه و آسياي صغير پيشاعثماني شناخته شده بود. به غير از چرخدنده، كه ساعت مكانيكي را ممكن كرد، تمام اجزاي ديگر اين ساعت همچون ماشين خودكار، وزنه، دنبالههاي دندهيي و دنده قطعهيي در كلپسيدرا يا ساعت آبي وجود داشت. علاوه براين، تا جايي كه به ساعت مكانيكي برميگردد، نشانههايي در دست داريم كه نشان ميدهد حتي در قرن پانزدهم بعضي ايرانيها و عثمانيها با اين ساعت آشنا بودند. محمد حافظ اصفهاني اوايل قرن شانزدهم در كتاب سه رساله در صنعت، به چيزي اشاره ميكند كه شايد اولين ساعتي باشد كه از اروپا به هرات آمده است. به گفته حافظ اصفهاني «از آنجا كه ساعت ابزاري بسيار گرانبها در تعيين وقت دقيق نماز روزانه است» شاه تيموري هرات تصميم گرفت آن را «كشف كند» و سپس به طور بومي آن را توليد كند. اما پس از جستوجوي بسيار براي يافتن كارشناس، در آخر حافظ اصفهاني را، كه آن زمان در تبريز بود، براي انجام اين وظيفه يافتند و حافظ اصفهاني نيز با موفقيت از عهده آن برآمد. در قرن شانزدهم ـ همزمان با ديدار بوسبك از استانبول ـ مصطفي چلبي و بعدها تقيالدين ابنمحمد ابناحمد (1585 ـ 1520)، منجم مصري و سازنده رصدخانه استانبول، رسالهيي راجع به ساعتهاي وزنهدار و فنردار نوشتند.تقيالدين در اثري كه در سال 1565 نوشته است «ساخت ساعتي وزنهدار را شرح ميدهد كه شامل محور و چرخ و دنگ، چرخدندههاي زنگدار، زنگ اخبار و تصويري از اهله قمر است. او ساخت ساعتي فنردار را نيز شرح داده است كه چرخ و دنگ ماسورهيي دارد. او به چند ساز و كار اختراع خود اشاره ميكند. از جمله سيستم جديدي براي دنباله زنگدار ساعت ميدانيم كه او ساعت رصدخانهيي هم ساخته و در جايي ديگر از نوشتههايش به استفاده از ساعت جيبي در تركيه اشاره ميكند.»اما از قرن شانزدهم به اين طرف مسلمانان عثماني و ايران از ساعتهاي بدون زنگ و ساعتهاي شخصي به طور فراگير استفاده كردند. از اين ساعتها به خصوص در مساجد و براي تعيين وقت پنج نوبت نماز روزانه استفاده ميكردند. در ايران حتي در مرقدهاي مقدس مختلف همچون مرقد امام رضا(ع) در مشهد، از همان قرن هفدهم يا در مرقد شاهچراغ شيراز، از قرن نوزدهم ساعت عمومي بدون زنگ نصب شد.اما با ساعت زنگدار عمومي همچنان مخالفت ميكردند. اولين اشاره به وجود ساعت مكانيكي عمومي در ايران به اوايل قرن شانزدهم برميگردد. ميشل ممبره در سفرنامه خود شرح ميدهد كه در تبريز ساعتي عمومي ديده كه ساخته دست يكي از ايرانيان ساكن آلاچيقي در بازار شهر بوده است. درون آلاچيقي قرار گرفته بود با چوبهاي رنگشده كه چهار ال بلندي و دو ال عرض داشت و درون ميداني احاطه شده بود... در بالاي آلاچيق مذكور زنگي بود با زنگوله كه هر ساعت به صدا درميآمد... زنگ وسط بالاي آلاچيق قرار گرفته بود و در مقابل آلاچيق مذكور دو مرد با اسب و شلاق به بزرگي يك مرغ در كنار دو دلقك به بزرگي موشهاي گنده خانه وجود داشتند و وقتي زنگ ساعت زده ميشد، به همان تعداد زنگهاي ساعت، سواران با شلاق جلو ميآمدند و دلقكها پيشانيهايشان را به هم ميكوبيدند و همه اينها همزمان صورت ميگرفت؛ اين ساعت ماه هنگام كسوف را نيز نشان ميداد.اشاراتي به ساعتهاي عمومي ديگر در شهرهاي ايران همچون اصفهان و مشهد نيز يافت ميشود. در اصفهان در زمان شاهعباس (1629 ـ 1588) «پدران نحله مسيحي آگوستيني ساعتي بزرگ به شاه تقديم كردند كه در سردر ورودي بازار سلطنتي قرار گرفت. زنگ كليسايي كه در فتح هرمز در سال 1622 به دست آمده بود بالاي ساعت قرار گرفت اما هرگز به صدايش درنياوردند.»در زمان حكمراني شاهعباس دوم (1666ـ 1642) «آلاچيق ساعتي ويژهيي در ميدان سلطنتي اصفهان، به مناسبت تاجگذاري شاه، ساخته شد.»كورنليس دهبرويين، نقاش هلندي، هنگام بازديد از اصفهان در سال 1703 هر دوي اين ساعتها را «ساعتهاي زنگداري بالاي دروازه بازار»مينامد. در امپراتوري عثماني، از همان قرن شانزدهم، ساختن برجهاي ساعت در كليساها و بازارها در محل زندگي اجتماعهاي مسيحي معمول بود. براي مثال، در قرن هفدهم در ازمير برجي با ساعت زنگدار در كليساي ايافوتيني موجود بود. اما استقرار ساعتهاي عمومي در برجها يا ساير ساختمانهاي مناطقي كه مسلماننشين محسوب ميشد تا پيش از قرن نوزدهم، هنوز معمول نبود. ساخت تاريخي برجهاي ساعت بدون زنگ در اوايل قرن نوزدهم آغاز شد و در سال 1901 و در جشن بيستو پنج سالگي حكومت سلطان عبدالحميد بود كه دولت عثماني فرمان ساخت برجهاي ساعت بدون زنگ را در تمام شهرهاي بزرگ امپراتوري صادر كرد.ناصرالدينشاه قاجار در بازگشت از اولين سفرش به اروپا در سال 1873 تصميم گرفت قصري با مدل اروپايي در تهران بسازد كه شمسالعماره نام گرفت. علاوه براين، او دستور داد ساعتي عمومي روي هر يك از برجهاي اين ساختمان مستقر كنند: يعني ساعت زنگدار چهارطرفهيي كه سر ساعت به صدا درميآمد. كار به اعتراض عمومي كشيد. طولي نكشيد كه در تمام پايتخت شايع كردند كه صداي زنگ به بيماران آسيب ميرساند و حتي ميتواند موجب زايمان زودرس زنان باردار شود. اعتراض عمومي در آخر، شاه را مجبور كرد تكه نمدي دور زنگ بكشد تا صدايش را كاهش دهد. «ساعتي چهارطرفه كه از چهار جانب صفحهاش هويدا و زنگ بزرگي نمايانگر ساعاتش بود. زنگي كه طبق عادت مبالغهآوري ايرانيان ميگفتند صدايش تا چهار فرسخ ميرسيد و سالمندان بيهودهگوي و پشت هماندازها كه پا را از اين فراتر نهاده ميگفتند نه تنها تا چهار فرسخ ميرسيد بلكه بيمار از صدايش هول كرده پس ميافتاد و زن آبستن بچه سقط ميكرد كه اهالي جمع شده شكايت به ناصرالدين شاه برده شاه حكم كرد دور زنگ او را نمدپيچ نموده كر بكنند.»بهرغم اين نمونههاي اوليه از ساعتهاي عمومي در ايران و در ضمن اشاراتي از تجار خارجي همچون فريزر (1826) به ساعتهاي ديواري و مچي در فهرست صادرات احتمالي به بازار ايرانتا قرن نوزدهم از ساعتهاي ديواري و مچي تقريبا تنها به عنوان هديه استفاده ميكردند و به ندرت در ايران معامله ميشد. اين وضعيت با واردات ساعتهاي ارزانقيمت از اروپا به تدريج تغيير يافت. اروپا توليد ساعت را از قرن هجدهم آغاز كرده بود. در بررسي استفاده از ساعتهاي ديواري و مچي، مساله تعمير آنها نيز حوزه شايان توجه ديگري است. تعمير ساعتهاي مكانيكي هميشه براي مقامات دردسرساز بود. از قرن پانزدهم به بعد، استفاده از خدمات تعميركاران خارجي ساعت از تقاضاهاي دايمي مطرح در مكاتبات و مذاكرات شاههاي ايران و عثماني با قدرتهاي اروپايي بود. از همان قرن شانزدهم در هر دو امپراتوريهاي عثماني و ايران گروهي از ساعتسازان خارجي جايگاه خاصي در دربار داشتند. تا قرن هجدهم تعداد ساعتها و ساعتسازان در پايتخت افزايش يافت. در استانبول و تهران به تدريج منطقهيي شكل گرفت كه بيشتر ساكنينش ساعتساز بودند. اگر در روزهاي آغازين اين ساعتسازان بيشتر از كشورهاي اروپايي بودند، تا اواخر قرن نوزدهم ساعتسازان محلي به اين صنف راه يافتند. علاوه بر اين، فرهنگ تعميرات با واژههاي خاص خود در اين صنف شكوفا شد كه به روشني نشانه رد و قبول فرآيند مدرنيته در اين جوامع است.
وقت شناس شدن
پيش از اختراع و ساخت ساعت مكانيكي قانون ساعتهاي برابر و روز متشكل از 24 ساعت برابر در تمام سال تنها در محاسبات نجومي شناخته شده بود. مردم، هم در اروپا و هم در شرق، در زندگي روزمره با ساعتهاي متغير كار ميكردند و روشني و تاريكي را به 12 بخش مساوي تقسيم ميكردند و در نتيجه طول ساعتها، روز به روز متفاوت بود. طول روزها به نسبت فصل متفاوت بود: در تابستان ساعتهاي روز طولانيتر از ساعتهاي شب بودند و در زمستان برعكس. ساعتهاي آبي هم برمبناي اصل «ساعتهاي نابرابر» كار ميكردند. اما با اختراع و استفاده عمومي از ساعتهاي مكانيكي، هم در غرب و هم در شرق، استفاده از ساعتهاي متغير در زندگي روزمره پايان يافت و ساعتهاي مساوي جاي آنها را گرفت. استفاده از ساعت مكانيكي در شهرهاي بزرگ به تدريج به يكي از شاخصهاي متعدد زندگي صنعتي و شهري بدل شد. اما استفاده از ساعتهاي برابر نزد عثمانيها و ايرانيها متفاوت از كار درآمد. هر دو ساعتهاي برابر را با تقسيم روز به 24 بخش مساوي حساب ميكردند اما روز جديد در غروب شروع ميشد و در نتيجه از غروب تا غروب، دو بار 12 ساعت را ميشمردند. نتيجه آنكه ساعتهاي ديواري و مچي را هر روز در غروب كوك ميكردند. ايرانيها آن را «غروب كوك» ميناميدند و اروپاييها زمان مبتني بر اين كوك را «آلاتوركا» (در مقابل «آلا فرانكا»ي اروپايي) ميناميدند.چيزي كه باعث اتخاذ سريع زمانبندي «آلافرانكا» در خاورميانه، و به خصوص در تركيه و ايران شد، سرعت صنعتي شدن بود كه در نيمه دوم قرن نوزدهم بر تمام حوزههاي زندگي عمومي اثر ميگذاشت. زندگي شهري و صنعتي بشدت ساختبندي شدهاند و صنعتي شدن به همكاري، كار گروهي و، اگر نه از نظر وحدت، از نظر هماهنگي به سازماندهي نياز دارد و براي اجراي هدف مشترك، بازيگران مختلف نقشهاي مختلفي بازي ميكنند. قابليت هماهنگي، جور كردن دقيق ساعتها و از اين رو اندازهگيري دقيق زمان به ويژگي ضروري تجدد و در نتيجه، پيشنياز مدرنسازي بدل ميشود.
اندازهگيري دقيق گذشت زمان مسلما پيشنياز علم و فناوري مدرن است، اين مساله آنقدر آشكار است كه معمولا در زندگي خصوصي و عمومي جامعه مدرن آن را مسلم ميگيرند. جدول زماني ترتيب وقايع كه در مقاطع از پيش معلوم و با دقتي موشكافانه تعريف و مجزا شدهاند، وسيلهيي بنيادي است. اين غير چشمگيرترين و قدرتمندترين آلت تغيير در كل فرآيند مدرنسازي است و به نظر ميرسد با راهآهن آغاز شده است اولين صورت حمل و نقل عمومي سازمانيافته كه فواصلي هرچه بيشتر را در زماني مشخص طي ميكند و در اختيار تمام كساني است كه بليتي ميخرند... راهآهن جدول زماني را به خاورميانه آورد و پس از آن تمام ملزومات حمل ونقل مدرن و در نتيجه زندگي مدرن از پي آمد.ديگر صورتهاي متعدد حمل و نقل عمومي كه با سرعت روزافزون، فواصل روزافزوني را پوشش ميدادند در پي راهآهن آمدند و جدول زماني، كه زمانهاي حركت و رسيدن را مشخص ميكرد به يكي از ويژگيهاي زندگي روزمره بدل شد. بدون يكي از انواع جداول زماني، نه جامعه درست عمل ميكرد و نه اقتصاد، و دولت به سرعت از شلوغي به آشوب سقوط ميكرد حتي اداره ضروريترين ويژگيهاي زندگي مدرن همچون رژه و تظاهرات، احزاب سياسي و شركتهاي كسب و كار، برنامه مدارس و تمام سطوح نيروهاي مسلح، از ارتشهاي بزرگ تا جوخههاي ساده پيادهنظام، غيرممكن ميشدند. اما زندگي شهري بيشك نميتوانست حال و هواي فرهنگ ملي را تعيين كند. در جامعهيي كه اساسا از طبقه بالاي روشنفكران باسواد و توده عظيم دهقانان تشكيل شده بود كه زمان را با «روز و ماه و نه با دقايق و ساعتها اندازه ميگرفتند، احتمال كمي وجود داشت كه ساعت بتواند وسيلهيي مفيد و عملي باشد.»در نبود ساعتهاي مچي و ديواري، آنچه كارگران را متوجه انضباط زماني در محل كار ميكرد، شيپور يا بوق بود كه معمولا در بالاي برجي قرار ميگرفت. روز كاري به دو نوبت 12ساعته تقسيم شده بود و دوبار در روز، آغاز صبح و آغاز شب، شيپور به نشانه تغيير نوبت نيروي كار زده ميشد. در شمال ايران، در منطقه جنوب درياي خزر، اين شيپور را «سيستو» ميناميدند (از كلمه روسي سويستوك به معناي تجهيزات شيپور يا بوق). يكي از اين سيستوها را در كارخانه ابريشمبافي در منطقه امينالضرب شهر رشت برپا كرده بودند. در خوزستان، در صنعت نفت، اين شيپور را فايدوس ميناميدند و دو بار در روز، ساعت هفت صبح و پنج بعدازظهر صدا ميداد. پنجشنبهها ساعتهاي كاري كمتر بود و تنها ظهرها شيپور ميزدند. اصلاح تقويم نهايتا در زمان رضا شاه و مصطفي كمال اجرا شد. در تركيه در اول ژانويه 1926 تقويم گرگوري را رسما برگزيدند و علاوه بر اين ساعت 24 ساعته به عنوان تنها شيوه قانوني و معتبر اندازهگيري زمان تصويب شد.مجلس ايران در سال 1927 با تصويب قطعنامهيي تقويم شمسي را تقويم رسمي كشور و ساعت 24 ساعته را ساعت رسمي، دانست. تقويم جديد و اين جدول زماني تاثير عظيمي بر شكل دادن به فضاي عمومي داشتند. با اين حال گرچه پذيرش 24ساعته در حوزه عمومي نسبتا به راحتي انجام شد، اما در حوزه شخصي، اكثريت عوام تا مدتها از طلوع، ظهر، غروب و وقتهاي نماز استفاده ميكردند. چنين عباراتي در مكالمات روزمره رايج بود: «يك ساعت بعد از نماز صبح، دو ساعت بعد از ناهار، سه ساعت پيش از غروب.»به علاوه بعدها وقتي قاعده وقت تابستاني طرح شد، واكنش مردمي كه آن را ضداسلامي ميدانستند بارز شد.در سال 1977 در حالي كه ناآراميهاي اجتماعي و اقتصادي روز به روز بيشتر ميشد، دولت ايران سياست جلو كشيدن ساعت را براي صرفهجويي در مصرف برق برگزيد كه سبب شد مراكز پرجمعيت، بويژه پايتخت يعني تهران، بشدت فلج شوند. ساعت را در بهار يك ساعت جلو ميكشيدند و در پاييز دوباره عقب ميآوردند. اين در واقع دومين تصميم بسيار جنجالي دولت ايران در مورد زمان بود. شاه در سال 1976 تاريخ آغازين تقويم ايران را از هجري (بر اساس هجرت محمد(ص) از مكه به مدينه در سال 622 بعد از ميلاد) به تقويمي تغيير داد كه مبدأ آن بنيانگذاري شاهنشاهي هخامنشيان بود. در نتيجه سال ايران را در آن زمان از 1355 هجري به 2535 شاهنشاهي تغيير دادند.اما تقويم جديد زياد دوام نياورد و دو سال بعد، در تابستان 1978 آن را دوباره به نظام قديمي هجري خورشيدي بازگرداندند. انتقاد عمومي از تغييرات جديد زماني، هم تغيير تقويم و هم جلو كشيدن ساعت، بسيار شديد بود. روحانيون استفاده از تقويم جديد را نشانه ديگري از سياست شاه براي خيانت به اسلام ناميدند و از مردم خواستند كه از تقويم سابق استفاده كنند.
اما واكنش به جلو كشيدن ساعت حتي شديدتر بود. هزاران اعتراض عليه اين طرح ثبت شد. اداره برق هر روز مملو از نامهها و تلفنهاي اعتراضي بود. روزنامههاي ايران هر روز صدها نامه و سرمقاله چاپ ميكردند كه اين طرح را بيهوده و غلط اعلام ميكرد. كمدينها با استفاده از ماهيت دلبخواهي زمان رسمي ميكوشيدند مردم را براي تمسخر حكومت بسيج كنند. بسياري علنا طرح را رد كردند و با زمان قديمي كار ميكردند. بعضيها هر دو زمان را حفظ كردند. وقتي از كسي ساعت را ميپرسيدي، بلافاصله جواب ميداد: «وقت قديم يا وقت جديد؟»در هر دو مورد، مخالفت با ابتكارات دولت به نماد مبارزه عليه رژيم شاه بدل شد. اما ماهيت اعتراضات در اين دو مورد متفاوت بود. از آنجا كه برگزيدن تقويم جديد شاهنشاهي به نوعي با مشروعيت بخشيدن به نهاد سلطنت مرتبط بود، اعتراضات عمدتا درون محيطهاي خصوصي باقي ماند. اما در مورد سياست جلو كشيدن ساعت كه اقتصادي بود، اعتراضات آشكارتر بودند. در ضمن بايد زمان اعمال اين ابتكارات را نيز در نظر گرفت. دولت ايران در سال 1975 كنترل كاملي روي جامعه داشت، اما در سال 1978 اقتدار مطلقش به تدريج از هم پاشيد. موحدي بر پايه نظرسنجياي كه در سال 1978، چهار هفته پس از جلو كشيدن ساعت در تهران انجام شد، به اين نتيجه ميرسد: تحليل دادههاي به دست آمده از 767 نفر نشانه مخالفتي عظيم نسبت به تغيير ساعت است. احساسات ضددولتي با رويكرد منفي نسبت به جلو كشيدن ساعت همبستگي داشت. اما جالبترين الگوي پاسخها نگرش رابطهيي به جلو كشيدن ساعت با هرگونه پاسخ يا فقرهيي است كه ظاهرا به ذهنيت سكولار- مقدس، تجدد- سنت يا احساسي- دركي ميپردازد.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
توجه داشته باشید کامنتهایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!
افزودن دیدگاه جدید