رفتن به محتوای اصلی

روز جهانی کودک
26.10.2011 - 13:09

زمین می چرخد و روزِ من فرا می رسد. روزی که من تاریخِ آن را نمی دانم. روزی که همه ی کودکانِ دنیا منتظرند فرا برسد.. روزی که خیلی ها برایشان مانند هر روز است. روزی که کودکانِ کار آن را نمی فهمند و نمی بینند همانطور که من نمی دانم امروز چندمین روزِ من است. شاید آخری باشد شاید نه، ولی برای خیلی ها این آخرین روزِ جهانی شان است و شاید آخرین روزِ زندگیِ آنهاست من فقط همین یک روز را دارم. من فقط یک کمی شاد هستم، آن هم در همین روز.. من از کودکانِ کارِ دیگر وضعیتم بهتر است. من امروز فهمیده ام که روزِ من است، ولی آن ها امروز هم در حال کارند... شاید در حالِ کتک خوردن.. شاید منتظرِ مرگ... آن ها از زندگی هیچ چیز ندیده اند، هنوز باور نکرده اند که انسانند.. هنوز باور نکرده اند که کودکند... امروز لبخندِ تلخ آنها هر لحظه آنها را به مرگ نزدیک تر می کند. چه کسی می تواند روزهایی را که از دست داده اند برای آنها برگرداند؟ آنهایی که امروز را به نامِ ما زدند از ما شادترند، آنها همیشه می خورند، می خوابند و می خندند. امروز نیز از ما به سودِ خود استفاده خواهند کرد. آنها امروز به ما روحیه می دهند تا فردا بیشتر کار کنیم. نه..؛ آنها نمی توانند، آنها نمی توانند حتی یک ثانیه از کودکیِ ما را که در اوجِ سختی از ما گرفتند پس دهند. آیا آنها هیچ وقت کودک نبوده اند تا بدانند که کودکی برنگشتنی ست....!؟ ولی من خواهشی دارم، از طرفِ خود و تمامی کودکانِ کار: کودکیِ ما را که نمی توانید برگردانید، کودکیِ دیگران را از آنها نگیرید بگذارید دیگر کودکی بیهوده نمیرد.. بگذارید کودکی بدونِ اینکه خود را و دنیا را شناخته باشد از دنیا نرود.. بازی را از کودک نگیرید، آموزش را از او نگیرید.. او را بگذارید زندگی کند بیایید از امروز شادی را به کودکان بیاموزیم. یک روز برای کودکان کافی نیست.. هر کودکی حق دارد از لحظه ای که به دنیا می آید تا لحظه ای که می میرد زمان برای او باشد و برای خودش باشد.. من، کودکی ام را از دست داده ام ولی هنوز نمرده ام. من تا حالا شادی را نمی شناختم. درد و غم بهترین دوستانِ من بودند. امروز اولین هدیه ی خود را به من بدهید: امروز از من و هم نوعِ من طرفداری کنید. امروز نگاهِ خود را انسانی کنید و امروز به من و هم نوعِ من زمان را هدیه کنید. بازی را، درس را هدیه کنید، و من و هم نوعم را از دشمنمان؛ کار، جدا کنید، و امروز به ما زندگی را هدیه کنید..

جبار احمدی، 16 ساله، کودک کار و عضو جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان 

جمعيت دفاع از كودكان كار و خيابان " :

هنر کودک

کودک کار قبل از این که بازی کردن را یاد بگیرد، باید به اقتصاد خانواده فکر کند. و قبل از این که دوستی پیدا کند، باید به نوع رابطه خود با صاحب کارگاه شکل بدهد و همینطور که بزرگتر می شود بیشتر بین دیواره های خانواده و محل کار فشرده می شود، و آن قدر بین فک های این گیره شکل می گیرد که جزئی از آن می گردد.

در گیر و دار این تنگنا فرصتی برای گفتن و فکر کردن به "من هستم" نمی ماند، جز زد و خوردهای خیابانی با هم سن و سالان برای این که فراموش نشود که او "هست".

هنر، در هر شکل و قالبی، قبل از هر چیز، خلقِ چیزی است که بالفعل وجود نداشته. پس درکی است متقابل بین سوژه و ابژه. مخلوق و خالق در ارتباط دیالکتیکی با هم مفهوم پیدا می کنند و بدون یکی، دیگری ماهیت وجودی فعلی را ندارد.

بازی کردن، نقاشی کردن و حتی عکاسی کردن حق کودک است؛ چون هر انسانی حق دارد که باشد و وقتی چیزی خلق می کند که قبلاً وجود نداشته به خودش یادآوری می نماید که"هست"، حتی اگر این حق با کندن کلمه ای یا شکلی با چاقو بر پوست درختِ سرِ کوچه بروز کند.

با این مقدمه می توان گفت هنر ابزار این هدف است و فراتر از این که چقدر این آثار هنری مورد توجه منتقدان، روانشناسان کودک، دیگر کارشناسان و عموم جامعه قرار گیرد، وسیله ای است برای احقاقِِ حقِ بودن و تنها سلاح ما در برابر نظم موجود اجتماعی که ما را از خود بیگانه می سازد.

وقتی می خواهیم به کودکان راه ابراز افکارشان در قالب های هنری را بیاموزیم، باید متدهای آکادمیکِ آموزش هنر را فراموش کنیم. محیط ارتباط با کودک چنان متلاطم و غیر قابل پیشبینی است که شاید بهترین کار این باشد که خود را به دستِ امواج بسپاریم و خیلی دست و پا نزنیم. تنها کافی ست دوربین یا قلم مو به دستِ او داد و تنها کاری که باقی می ماند نشان دادنِ دکمه ی "شاتر" است. دیر یا زود "ویو فایندر" را خودش کشف می کند. کودک خودش به ما می گوید که چه چیزهایی را می خواهد بیاموزد و در این فرایند ما یاد می گیریم که چگونه آن چیزها را درست انتقال دهیم. این فرآیندِ شناخت از لحظه ی دست گرفتن دوربین آغاز می شود و تنها زمانی پایان می پذیرد که اثر روی دیوار بالا برود، حتی اگر بازدید کننده ای جز مربی و خالق اثر نداشته باشد.

با این نگاه در جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان، هر یک از ما بسته به تجربه و علاقه به یک قالب خاص هنری، تصمیم گرفتیم که تدارکاتچیِ این فرایند جذاب باشیم و در مقابل در موقعیتی قرار بگیریم که قبل از دیگران از نتیجه ی آن لذت ببریم. نقاشی، عکاسی، تئاتر، مجسمه سازی، قصه نویسی و ... در این جعبه ی ابزار قرار گرفت؛ هر چند جا برای ابزارهای بیشتر در این جعبه هنوز خالی است.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.