رفتن به محتوای اصلی

جامعه‌شناسی شناخت-کارل مانهایم
20.10.2011 - 15:10

کارل مانهایم از خلاق ترین و با نفوذترین نظریه پردازان نیمه دوم قرن بیستم و به گفته بسیاری از متخصصان بنیان گذار دانشی است که از آن چون "جامعه شناسی شناخت" یاد می کنند.

کتاب "جامعه شناسی شناخت" کارل مانهایم، که برگردان فارسی آن با ترجمه روان فریبرز مجیدی در روزهای گذشته منتشر شد، از مطرح ترین آثار اوست و برخی از مهم ترین نظریات و مفاهیم او را در عرصه نسبت شناخت و ذهن شناسنده با تاریخ، جامعه،موقعیت طبقاتی و روان شناسی در بر دارد.

متن "جامعه شناسی شناخت" را انتشارات ثالث منتشر کرده است. پیش از این، برخی از بخش های این کتاب با ترجمه ها و عنوان های مختلف چاپ شده بود.

مترجم "جامعه شناسی شناخت"، کتاب "ایدئولوژی و اوتوپیا" اثر با ارزش کارل مانهایم را در دهه چهل به فارسی ترجمه و منتشر کرد. این ترجمه، که در سال ۱۳۸۰ نیز یکی از جوائز کتاب سال را دریافت کرد، حتی پس از گذشت نزدیک به ۵ دهه، از بهترین ترجمه های متون فلسفی و اجتماعی در زبان فارسی به شمار می رود.

کارل مانهایم در کتاب "جامعه شناسی شناخت" و دیگر آثار خود دستاوردهای شناخت شناسی را در مکاتب عقل گرای کانت به بعد، دستاوردهای کارل مارکس را در عرصه نقد عقل مطلق کانتی و هگلی و کشف نسبت هستی اجتماعی با شعور اجتماعی و آموزه های گئورگ لوکاچ را در عرصه نسبت شعور و آگاهی طبقاتی بسط داد و با کشف و تدوین مفاهیم نو دانشی پایه نهاد که در قالب آن ذهنیت و شعور آدمی و مبحث شناخت و معرف را نه چون مبحثی منتزع، مستقل و مجرد در فلسفه و شناخت شناسی، که چون پدیده ای اجتماعی تاریخی در جامعه شناسی شناخت بررسی می شود.

فلسفه با پرسش درباره هستی و ذات شناسی آغاز و در ارتقاء خود به پرسش هائی در باره ذهن شناسنده و نسبت شناخت با موقعیت فاعل شناسائی برکشید و از موضوع شناسائی و ذات شناسی به فاعل شناسائی، ذهن شناسنده و شناخت شناسی فرارفت.

سوفسطائیان با طرح پرسش هائی بنیادین درباره معیار شناخت و تاثیر ذهن و حواس شناسنده بر روند و منتجه شناخت، انقلابی بزرگ را در تحول ذات شناسی به شناخت شناسی زمینه سازی کردند.

نگرش مذهبی قرون وسطای اروپا وحی و کتاب مقدس را چون معیار حقیقت معرفی می کرد و مکاتب عقل گرای کانت به بعد، عقل خودبنیاد بشری را چون شناسنده ای مطلق، مستقل و فرا تاریخی مطرح کردند.

مارکس در نقد عقل خودبنیاد کانتی و هگلی و در کشف و طرح مفاهیم مهمی چون «شعور کاذب» و نسبت ایدئولوژی با موقعیت اجتماعی، طبقاتی و تاریخی، نشان داد که عقل و ذهن شناسنده، برخلاف آراء کانت و دیگر عقل گرایان، هویتی خودبنیاد، مستقل، مجرد، مطلق، فراتاریخی و خودمتعین نیست.

از منظر مارکس، که مانهایم نیز در بنیان گذاری جامعه شناسی شناخت از آن بهره می گیرد، شناخت و ذهن شناسنده را موقعیت اجتماعی و تاریخی و هستی اجتماعی فاعل شناسائی شکل می دهند و به گفته مارکس "وجود اجتماعی، شعور اجتماعی را تعیین کرده و آدمی چنان می اندیشد که می زید، نه چنان می زید که می اندیشد"؛ هرچند شعور کاذب و ایدئولوژی بر این واقعیت پرده می کشند.

زیگموند فورید نیز در نقد عقل خود بنیاد و مطلق تاثیر عوامل و مکانیزم های ناخودآگاه و پس رانده شده روانی را در شکل دهی عقل و ذهنیت نشان داد و کارل مانهایم در بسط این دستاوردها جامعه شناسی شناخت را پی ریخت.

مانهایم با ارائه تعریفی متفاوت با مارکس ایدلولوژی را جهان نگری لایه هائی می داند که از وضع موجود سود برده و خواهان ادامه آن اند و نگرش اتوپیائی را نگرش لایه هائی می داند که خواهان دگرگونی وضع موجوداند.

در جامعه شناسی شناخت مانهایم شعور، آگاهی، عقل و شناخت پدیده های اجتماعی می شوند که در نسبت با منافع طبقاتی، گروهی و فردی و با شیوه های جامعه شناختی تحلیل پذیرند.

تعریف تازه ای برای روشنفکر

مانهایم با نقد نظریات مارکس تعریفی تازه از روشنفکر به دست داد چرا که به نظر او آدمی تا پیش از مارکس و فروید بر نسبت وجود اجتماعی با شعور و شناخت خود آگاهی نداشت و تابع جبر این قانون بود اما پس از کشف این قانون گروهی، که او آنها را روشنفکران طبقات گوناگون می نامد، از این امکان برخوردار شدند که از آگاهی خود بر این قانون برای آزادی خود از جبر آن بهره گیرند و شناخت و شعور خود و دیگران را در پرتو دستاوردهای جامعه شناسی شناخت نقد کنند.

مانهایم بعدها کوشید تا با بهره گیری از همین برداشت شیوه های جامعه شناختی گذر از دموکراسی سیاسی را به مردم سالاری واقعی تدوین کند.

کارل مانهایم در ۱۸۹۳ در خانواده ای یهودی تبار در بواپست، مرکز کنونی مجارستان، متولد شد. مادرش آلمانی تبار و پدرش مجار بود.

تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه های بواپست و برلین آغاز کرد و در دانشگاه های فرایبورگ و هایدلبرگ آلمان و دانشگاه پاریس ادامه داد و رساله دکتری خود را با عنوان تحلیل ساختاری شناخت با راهنمائی استادانی چون گئورگ لوکاچ نوشت.

مانهایم که چپ گرا اما منتقد خشک اندیشی بود در سال ۱۹۱۵ انجمنى از روشنفکران طرفدار لوکاچ را در بواپست تشکیل داد اما استبداد و بالا گرفتن موج یهودی ستیزی او را به مهاجرت وادار کرد.

مانهایم پس از پایان گرفتن جنگ جهانی اول و تاسیس جمهوری چپ گرای شوراها در مجارستان به زادگاه خود بازگشت اما عمر آزادی چندان نپائید و ارتش راست گرا دولت انقلابی مجارستان را سرنگون کرد و مانهایم و اغلب روشنفکران یهودی تبار به ناچار راه مهاجرت را پیش گرفتند.

کارل مانهایم به آلمان رفت و در دانشگاه هایدلبرگ و پس از آن در دانشگاه فرانکفورت به تدریس پرداخت. با قدرت گرفتن حزب نازی در آلمان کارل مانهایم نیز به ناچار به لندن رفت و تدریس را در دانشگاه اقتصاد لندن ادامه داد و در سال ۱۹۴۷ در این شهر درگذشت.

از آثار مهم کارل مانهایم علاوه بر "ایدلولوژی و اوتویپا" و "جامعه شناسی شناخت" می توان به کتاب های "انسان و جامعه در عصر بازسازی"، "شناخت روزگار ما"، "آزادى، قدرت و برنامه ریزى دموکراتیک"، "نقد نظریه رمان لوکاچ"، "مسئله نسل ها" و "رقابت چون پدیده ای فرهنگی" اشاره کرد.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال
برگرفته از:
بی بی سی

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.