رفتن به محتوای اصلی

خودم را تبعه ي مملکت پر افتخار گل و بول نمي دانم
31.08.2013 - 23:58

 Missing media item.

«از فکر مراجعت به مملکت مشدي تقي و مشدي نقي چندشم مي شود. يک نوع degout کهنه توي حلقم مي آيد. و در صورت اجبار به ياد جمله ي معروفِ to be or not to be مي افتم مي افتم - در يک دنياي تازه اي - شکست خورده و زخم بر داشته و پير متولد شده ام. . . دنياي گندِ احمق - قربان عصر جحر که مردمانش آزادتر، با هوش تر و انسان تر از اين دوره ي خلايي بوده اند...

نه تنها خودم را تبعه ي مملکت پر افتخار گل و بول [ قياس با گل و بلبل ] نمي دانم بلکه يک جور احساس محکوميت مي کنم . محکوميت عجيب و بي معني و پوچ . فقط از خودم مي پرسم چقدر بي شرم و مادر قحبه بوده ام که در اين دستگاه مادر قحبه ها توانسته ام تا حال carcasseا [ لاشه] خود را بکشم . قي آلود و کثيف و يک چيز قضا و قدري و شوم با خودش دارد ... جائي که منجلاب گه است دم از اصلاح زدن خيانت است ... بايد همه اش را دربست محکوم کرد و با يک تيپا توي خلا پرت کرد . صادق هدايت، هشتاد و دو نامه به حسن شهيد نورايي»

ناسیونالیستهای سلطنت گرا به همه چیز دست می یازند که دستگاه شکست خورده ی  گند احمق را بار دیگر بر مملکت  به اصطلاح «گل و بلبل» حاکم کنند و در این راه از صادق هدایت نیز در نمی گذرند و از او یک ناسیونالیست دو آتشه میسازند. از رمان بوف کور تفسیرهای ناسیونالیستی استخراج میکنند و ...
هدایتی که این دستگاه و سیستم برده داری نوین آنرا تنها لایق یک «تیپا» و «خلاء» میدانست. 
 
صادق هدایت بخوبی میدانست در جامعه ی ایران چی به چی ست. و کی به کی ست. و چرا مردم یک جامعه به چنین و چنان وضعیتی دچار شده و میشوند. نه تنها در ایران بل در سراسر جهان. او نه تنها شرایط آدمها بل وضعیت بد حیوانات را هم میدانست. چرا که « سیستم اقتصادی-اجتماعی جامعه» را دقیق درک میکرد. و بخوبی با آن آشنا بود. میدانست یک چنین سیستم فاسدی شخصیت انسانها و حتی حیوانات و گیاهان را نیز فاسد میکند. توجه خواننده را به دست پختهای آن -سیستم- جلب میکرد. و هچ جا «انسان» را با « روابط اقتصادی-اجتماعی-سیاسی»حاکم عوضی نمیگرفت. آفرینش داستانهایش نیز بر این اساس بود. که خواننده را با تصویر هنری زندگی درناک آدمها و حیوانات ، زشتی و زیبایی ها ، به تفکر واداشته و متوجه علت اصلی زشتیها کند. نیروی آگاهی به تغییر محیط را در جامعه بیدار کند.
 
درک هدایت ساده نیست. نخست باید کافکا را درک کرد. هدایت در پیام کافکا که در حقیقت پیام خود اوست لب فلسفه خود را بیان کرده است. ببینید چه ارتباطی با ناسیونالیسم دارد. هیچ. حتی راحت میگوید در پی ویرانی چه «مناسباتی»در جامعه است.او در شاهکار اجتماعی خود «جاجی آقا» فساد سیستم را بخوبی نشان میدهد. و میگوید «هرزه ها و مادرقحبه ها» چگونه پدید میایند و چه چیزها آنها را خلق میکنند و اینان کیانند. و چه میتوان کرد. اما متاسفانه برداشت غلط « ناسیونالیستها» از نوشته های صادق هدایت این نویسنده ی شیفته ی «انسان» را به «لجن» میکشد. او نویسنده ای ست عاشق انسان و سعادت و آزادی و بهروزی آدمیان. در چهارچوبه ی « ناسیونا لیسم» جا نمگیرد. هدایت از هر چارچوبه ی ایده لوژیک آزاد است.
 
فحش های او به همه چیز و همه کس نشانه عشق اش به انسان و آزادی و سعادت اوست. او با هر یک از شخصیتهای داستانهایش هولناک درد میکشد، میگرید ، میمیرد و زنده به گور میشود. حتی وقتی از خودش حرف میزند - در حقیقت از همه سخن میگوید. او نه تنها ناسیونالیست نیست بل به این چیزها قئ اش میگیرد. او نویسنده ایست که با تمام وجودش دردهای عمیق انسانها را درک میکند. و این عشق را با تمام توانش در هر جمله اش نشان میدهد. و در هر فحش و آخ و تف اش. فحش و آخ و تف او از چیزهای «معمولی» نیست که دیگران استفاده میکنند. باید این چیزها را مثل فندق شکست و درونشان را دید. تفاسیر ناسیونالیستی از هدایت نشانه ی عدم درک اوست. و جای حیرت نیز نیست . درک عمق روح هدایت نیاز به خیلی چیزها دارد که مراجعه کنندگان فاقد آنند.
 
«مناسبات اقتصادی-اجتماعی حاکم» که « روابط» حاکمی ست فراسوی «اراده ی اشخاص» ، اگر شخص آگاه به «چبود» آنها نباشد، نمیتواند در تضاد با آنها قرار بگیرد. و اگر در تضاد نیافتد به ناچار در مسیر آنها حرکت میکند و همجنس آنها میشود. این است که هدایت هم جنس « مادر قحبه ها» که سیستم را برقرار کرده اند و مردم را همتای خود میافرینند، نیست و هیچ ارتباطی با آنها ندارد چرا که همیشه در تضاد با این مناسبات و پدید آورندگان و حامیان و هم جنسانش بوده است. تف او به اشخاص درحقیقت نه به انسان است بل به روابطی ست که او را چنین و چنان خلق کرده است. تف او در جوهر خود «تف به روابط» است. به سیستم همین روابط است. اما همه آنها در میوه های این مناسبات، ظاهر شده و داستانها آنها را به تصویر کشیده است. هدایت بخوبی نشان میدهد «میوه های فاسد» نتیجه ی «باغ مناسبات فاسد» است.
 
او با داستانهایش کمک میکند خود را بشناسیم. از خود به باغ مناسبات متوجه شویم که از کجا میاییم و به کجا میرویم. او راه و مسیر مناسباتی را که از «حاجی آقا های رضا و محمد رضا آغاز شده و به حاجی آقاهای امروزی ختم میشود به روشنی نشان داده است» . «همای گو میفکن سایه شرف هرگز- برآن دیار که طوطی کم از زغن باشد». حاجی آقا.منظور هدایت از «مادر قحبه» فحش معمولی این و آن نیست. او به علت «تن فروشی» واقف است. و زن را در چهره ی اثیری و لکاته و در امتزاج این عناصر، و شرایطی که مرد را هم مثل زن به این وضعیت دچار میکند درک میکند. با این کلمات او «مادر قحبگی روابط اقتصادی- اجتماعی و سیاسی» را بیان میکند که چهره ی زیبای انسان را زشت کرده است. همانطور که قید شد این دید در پیام کافکا ، نوشته هدایت خیلی واضح آمده است. مسئله  « خصایل و کردار زشت اشخاص» که کاراکتر آنها را میسازند علت اقتصادی و فرهنگی و تربیتی دارد.
برای مثال : رابطه ی اقتصادی «خرید و فروش» که بر اساس «سود فروشنده» تنظیم شده« بدون توجه به کیفیت جنس و کار، و سود و نیاز» خریدار، یک رابطه ی متضاد است. و این تضاد مادر « دروغ، حیله، دزدی، بی اخلاقی، گلاه گذاری و...» در جامعه است. رابطه ایست خارج از اراده ی هر دو طرف.
 
همانطور که او در مورد کافکا می نویسد، هدایت «معتقد بود که این دنیای دروغ و تزویر و مسخره را باید خراب کرد و روی ویرانه اش دنیای بهتری ساخت. » پیام کافکا.

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

آ. ائلیار

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد!