رفتن به محتوای اصلی

تأخير اشتباه و بحران سازي غيرضرور در سوريه
10.09.2013 - 11:42

 قابل درك است كه اوباما چون صلح طلب است و مايل به صدور فرمان جنگ نيست، اتخاذ تصميم گيري براي حمله برايش دشوار است، اما قابل درك نيست، چرا خود را وارد بازي غيرضروري كرده كه شانس بردي ندارد و تنها احتمال باخت اش افزايش مي يابد!

اوباما با تصور افزايش حمايت هاي دروني آمريكا و جهاني، مسأله گرفتن رأي اعتماد از كنگره را مطرح كرده است. اما چرا اين بازي براي اوباما برد ندارد؟ چون هر كسي كه با جنگ مخالف است، به صرف رأي مثبت كنگره و سنا تغيير نظر نمي دهد، زيرا يا با نفس جنگ مخالف است و يا با انجام اقدامات يكجانبه و بدون تأييد شوراي امنيت كه رأي مثبت كنگره، هيچ تغييري را در آن دو به وجود نمي آورد و اما شانس باخت اوباما هم وجود دارد و هم زياد است، چون اگر كنگره آن را رد كند و يا با آراي ضعيف تأييد كند، بر شمار مرددان و حتي برخي موافقان سابق جنگ، كه بر اثر آن تغيير نظر دهند، خواهد افزود و دقيقاً هم دارد همين گونه مي شود، و اين در حالي است كه اوباما هيچ منع قانوني نيز براي ورود به جنگ بدون مجوز كنگره نداشت. علاوه بر آن، اجماع جهاني براي مخالفت با جنگ، پس از جنگ هاي اخير در خاورميانه بديهي بود كه افزايش مي يابد. به همين سبب و با اين تأخير، اوباما دست خود را در همكاري نزديك ترين متحدان اش نيز بست و بريتانيا اولين و مهمترين نمونه است و بقيه نيز تحت فشار شديد هستند. مخالفت در نزد افكار عمومي جهان نسبت به جنگ در سوريه تا حدي نيز طبيعي است، چون كساني با حمله مخالفت مي ورزند كه نه تنها با چشمان خويش در سوريه مرگ غيرنظاميان را فوج فوج نديده اند، كه بعضاً حتي خبر ندارند كه دو سال و اندي در سوريه جنگ است و تصور مي كنند كه تازه آمريكا مي خواهد جنگي را آغاز كند!

مهمتر از همه، وقتي شما با وجود مخالفت كنگره تصميم گرفته ايد، حمله كنيد، اين موجب مي شود كه به شكل بسيار زيادي ميزان اثرپذيري حملات تان كاهش يافته و ميزان تخريب مجددي كه رژيمي چون اسد كه به هيچ اصول انساني پايبند نيست، بر مردم و رزمندگان سوريه وارد مي سازد، افزايش يابد. آنان هم اينك زندانيان را به مناطقي كه قبلاً در آن مستقر بودند و مطمئناً به آن حمله مي كنيد، منتقل كرده اند تا طي بمباران كشته شوند، سلاح هاي حساس شان را به نه تنها مناطقي ديگر، كه حتي به منطقه اي از كشوري ديگر-مناطقي از لبنان كه در دست حزب الله است- منتقل مي سازند و به لبنان كه ديگر نمي توانيد حمله كنيد! كدام نظامي دانشكده افسري ديده است كه بگويد هر وقت مي توانيد حمله كنيد و زمان فرقي نمي كند! در حالي كه آن از ابتدايي ترين اصول جنگ است كه سن تزو مي گويد به محض تصميم گيري نسبت به حمله، بي درنگ حمله كنيد و فرصت واكنش را بايد از طرف مقابل بگيريد، كه آن در تمامي دانشكده هاي جنگ دنيا تدريس مي شود. و با چنين تصميم تأخيري، تمام اين زمان براي هر واكنش نسبت به هر حمله را بدان ها داديد و اين همه براي تصميمي كه هيچ كمكي كه به شما نكرد هيچ، كه تنها شما را در انزوا برد!

تصور مي كنم، آن فاجعه انساني كه در سوريه هر روز در حال وقوع است، آن قدر اهميت دارد كه ولو به قيمت دلخور شدن از من، به هر طريقي مانع اش شوم و اينك صراحت زبان و لحن تنها سلاحي است كه دارم: يعني شما پس از دو سال و نيم جنگ در سوريه و بعد از خط و نشان كشيدن مكرر نسبت به عدم استفاده از سلاح شيميايي توسط رژيم اسد و به قول خودتان 11 بار حمله شيميايي اسد كه مورد اخير تنها گسترده ترين شان بود، هنوز تصميم براي حمله نگرفته بوديد و همه متحدان و مردم و اپوزيسيون سوريه را سر كار گذاشته بوديد و تازه مي خواهيد به تصميم گيري برسيد؟! اينك كاملاً مي توان درك كرد كه چرا مقامات اسرائيل تا بدين حد نسبت به قول هاي تان بدبين و نگران هستند. نكند چون ملاهاي ايران استخاره زده ايد، بد آمده؟ اما نديديم هيچ استخاره اي نيز اين همه طول بكشد!

شما همان حمله محدودي را كه گفتيد، به راحتي مي توانستيد بدون اعلام قبلي (همچنان كه اسد براي حمله شيميايي كسي را قبلاً خبر نكرد و هم بدان سبب كه قبلاً با او چند بار اتمام حجت كرده بوديد و اين تنها آخرين مورد استفاده اش از سلاح شيميايي بود) و تنها با حملات موشكي رزمناوهاي تان انجام دهيد و سپس براي حملات بعدي به اسد هشدار دهيد كه يا سلاح هاي شيميايي اش را تحويل مي دهد يا منتظر حمله بماند و پس از آن نيز يك اجماعي با متحدان تان صورت مي داديد و طي نطقي با مردم آمريكا نيز سخن مي گفتيد. اگر خواستيد كه توپ را در زمين كنگره بياندازيد تا بعدها مورد انتقاد براي جنگ قرار نگيريد، بايد بدانيد كه با نمايندگان هوشياري طرف هستيد كه چون مجلس بريتانيا از آن ميزان ذكاوت برخوردارند كه بدانند چه مي كنيد و مي خواهيد مسئوليت را به گردن آنان بياندازيد و آنان همچون نمايندگان بريتانيا با وجود درك ضرورت اقدام بر عليه اسد، به خاطر فرار از انتقادات بعدي كه همواره پس از هر جنگ هست، بدان رأي منفي مي دهند و آن گاه مشكل تان دو چندان مي شود. درضمن، كساني كه قانون اساسي آمريكا را نوشتند، براي تفريح شرط موافقت كنگره را براي تصميم گيري پيرامون آغاز حملات برنداشتند، بلكه كاملاً آگاه بودند كه وقتي كشوري مورد حمله واقع مي شود يا براي پيشگيري از مورد حمله واقع شدن بايد حملات بازدارنده صورت گيرد، تصميم گيرنده بايد يك نفر باشد و تأخير و چرتكه انداختن در كنگره و سنا تنها مي تواند ابتكار عمل فرماندهان نظامي را از ايشان سلب كند و به فاجعه منتهي شود، اما پس از آن فرصت هست تا نمايندگان براي تداوم جنگ تصميم گيري كنند. باز به همين خاطر بود كه در روم باستان، زمان صلح مجلس و جمهوري برقرار مي شد و زمان جنگ امپراطوري تا انعطاف براي شرايط مختلف برقرار شود. اگر از انتقادات و حملات افكار عمومي پس از تصميم تان نگران ايد، حق داريد، اما اين باري است كه هر رهبر معنوي بزرگ بايد به جان بخرد و باري را بردوش كشد كه هيچ كس به غير از او نمي تواند و در حالي كه براي نجات جان انسان ها تلاش مي كند، همزمان او را به چيزي متهم كنند، كه او از آن مبرا و فراري است، اما او بداند كه بايد براي نجات مردم چه تصميمي بگيرد، ولو به قيمت بدنامي خويش و اين رسم روزگار ماست و تفاوت رهبران سياسي بزرگ با رهبران معنوي بزرگ. گاندي در تمام جهان محبوب است، مگر يك مكان: هندوستان. يعني در همان شبه قاره اي كه براي نجات اش تمام زندگي اش را فدا كرد و براي آن كه كشتار بي رويه مسلمانان و هندوها تداوم نيابد، تصميم دشوار پذيرش تجزيه را مقابل فاجعه نسل كشي به جان خريد و ارزش معنوي رهبران بزرگ تاريخ آن است كه برخلاف عوام فريبان و سياستمداران فرصت طلب، در پي محبوبيت نبودند، بلكه به رسالت انساني خويش عمل مي كردند؛ حتي به قيمت بدنامي خويش، اگر آن بتواند مانع از كشتار بيشتر مردم شود. آرامش يك رهبر معنوي بزرگ در آن نيست كه برايش كف بزنند و در نظرسنجي ها آمار حمايت از او بالا نشان دهد، بلكه چه بسا دوباره نديدن چهره پدري است كه از سر استيصال اجساد فرزندان شيميايي اش را بغل كند و عاجزانه بگويند: «بچه هايم از خواب برخيزيد؛ آخر من بدون شما ديگر چگونه زندگي كنم».

گذشته از اينها، هيچ مي دانيد كه با مردم سوريه و رزمندگاني كه اين دو سال و اندي را به اميد ممانعت تان از استفاده اسد از سلاح شيميايي و برخورد با آن و اتمام اين كشتار بي وقفه سپري كردند، چه كرديد و چه بر سرشان آورديد؟ چگونه با اين لاس زدن مداوم با حمله كردن و نكردن، روحيه و حتي روان مردم را ناخواسته به بازي گرفتيد و نادانسته خرد نموديد؟ از فرماندهان ارتش آمريكا بپرسيد تا به شما بگويند، بزرگترين ضربه يك فرمانده به سربازان اش آن است كه ماه ها و سال ها مقاومت كنند و با حداقل امكانات در مقابل هر جنايت يك ارتش بايستند، به اميد آن كه نيروي كمكي برسد و منتظر اقدام فرمانده شان بنشينند و سپس به آنان بگويند كه از حمله خبري نيست و عملاً بفهمند كه آنان را به سخره گرفته اند!؟ چمبرلين نه جنايتكار بود و نه جنگ طلب و اتفاقاً صلح طلب نيز بود، اما تعلل او در باور و پذيرش فاجعه اي كه در جلوي ديدگان اش در حال رشد بود، ناخواسته و نادانسته منجر و منتهي به جناياتي به وسعت يك جهان شد كه خيلي از جنگ طلبان جهان نكردند و برعكس چرچيلي كه به هيچ وجه صلح طلب نبود، با درك اهميت فاجعه اي كه در حال رشد بود، سبب شد تا آن فاجعه بيش از آن بزرگ نشود و در نهايت خاموش گردد، اما متأسفانه با تاوان هايي بسيار. به بيان واضح تر، براي تحقق فاجعه جنگ جهاني دوم، تنها حضور هيتلر در تاريخ كافي نبود، بلكه حضور صلح طلب ساده انديشي چون چمبرلين در مقابل آن نيز ناخواسته نقشي مكمل را بازي مي كرد. يعني ما نبايد از تاريخ درس بگيريم و مانع از تكرارشان در زمان خود شويم، و تنها بايد فجايع از پي هم بيايند و بروند و ما تنها سال ها بعد، از بابت شان تأسف بخوريم و سر بجنبانيم!؟

باري، اخيراً رژيم اسد و حاميان اش، سوريه را به سه منطقه متمايز تقسيم كرده اند كه هر منطقه به شكلي مستقل اداره شود و فرمانده آن منطقه به شكلي مجزا بتواند درخصوص هر چيز تصميم بگيرد. اين بدان معناست كه براي استفاده دوباره از سلاح شيميايي، ديگر نيازي به تأييد اسد نيست و هر فرمانده نظامي مي تواند مستقلاً و بدون اطلاع اسد و سايرين، فرمان كاربرد سلاح شيميايي را صادر كند؛ اين نكته موقعي مهمتر جلوه مي كند كه توجه كنيم، پيام هايي كه مابين اسد و فرماندهان نظامي رژيم رد و بدل مي شده و توسط سازمان هاي اطلاعاتي شنود شده، به كرات شنيده كه فرماندهان از اسد خواسته اند تا اجازه استفاده از سلاح هاي شيميايي را صادر كند، اما او مخالفت كرده است. نكته اي ديگر: همين حالا اگر رژيم اسد بگويد كه سلاح هاي شيميايي اش را تحويل مي دهد، چه خواهيد كرد؟ تا از آن طريق زمان بخرد و تنها تعدادي اندك از آنان را تحويل دهد و مابقي را نگه دارد! كدام كارشناس شيميايي است كه تأييد مي كند، ظرف يك هفته مي توان تمام سلاح هاي شيميايي يك كشور را تحويل گرفت و نابود كرد؟ يادتان نيست كه صدام چند سال با همين سلاح هاي شيميايي بازي در آورد و زمان خريد؟ شرط تان براي توقف حمله علاوه بر تحويل سلاح شيميايي، بايد "توقف كامل جنگ" و "اعلام آتش بس از طرف اسد" باشد و گرنه اين بازي را كه اسد راه انداخته باخته ايد. در آن صورت، راه برون رفت از تله اي كه براي خود پهن كرده ايد، تنها آن خواهد بود كه ناگهان و غافلگيرانه، پيش از رأي گيري كنگره و سنا، يك ضربه كوبنده با اهداف محدود به اسد بزنيد و اعلام كنيد كه به عنوان رئيس جهمور آمريكا اين اجازه را داشتيد كه برحسب توصيه فرماندهان ارتش آمريكا چنين تصميمي بگيريد و تنها تداوم حملات را به رأي گيري كنگره و سنا موكول كنيد. و گرنه بنشينيد تا دست پخت گزينش تان را با چشمان تان ببينيد.

 

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

لاله موذن

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.