شهر مونیخ المان، این روزها میزبان جشنواره آبجو_ که در جهان بسیار معروف است_ را تدارک می بیند. هزاران نفر جشن اکتبر را با آبجوهای المان جشن می گیرند. این جشن در کشورهای دیگر اروپا یی با همین نام برگزار می شود. کسانی که با تاریخ وسنن اروپا اشنایی دارند، بخوبی می دانند که بسیاری از این جشن هایی که این روزها در کشورهای غربی برگزار می شود ریشه در کشورهای دیگر دارد و یا دقیقا خود ساخته است. سازمانهای مدنی، روانشناسان و فرهنگ سازان با حمایت دولت ها در شش دهه گذشته اینگونه جشن ها را به وجود آورده و یا آن را توسعه داده اند...
شهر مونیخ المان، این روز ها میزبان جشنواره آبجو_ که در جهان بسیار معروف است_ را تدارک می بیند . هزاران نفر جشن اکتبر را با آبجو های المان جشن می گیرند . این جشن در کشورهای دیگر اروپا یی با همین نام برگزار می شود .کسانی که با تاریخ وسنن اروپا اشنایی دارند ، بخوبی می دانند که بسیاری از این جشن هایی که این روز ها در کشورهای غربی برگزار می شود ریشه در کشورهای دیگر دارد و یا دقیقا خود ساخته است. سازمانهای مدنی ، روانشناسان و فرهنگ سازان با حمایت دولت ها در شش دهه گذشته اینگونه جشن ها را به وجود آورده و یا آن را توسعه داده اند. در یک دهه گذشته علیرغم بحران اقتصادی و بیکاری ، چهر ه شهرهای اروپایی تغییر محسوسی یافته است ومراکز تفریحی ، کنسرت ها ،فستیوال ها ، کلوب ها ، رستوران ها ، بار ها و دیسکوتک هاو...بیشتر شده شده است ووسایل ارتباط دیجتالی هم در توسعه شادی کمک موثری کرده است . .کارشناسان جوامع غربی بخوبی فهمیده اند که در جامعه غم زده، انرژي افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتي شده و ديگر فرصتي براي توليد و توسعه باقي نمي ماند. به تجربه ثابت شده شادي و نشاط، ماده اوليه تغيير جامعه و تحول و تکامل دروني انسان هاست. در جامعه خوشحال و خرسند، توليد بهتر، اشتغال بيشتر و اقتصاد سالم تر خواهد بو .برعکس در کشورهای اسلامی و بطور مشخص پس از انقلاب اسلامی 57 مراسم سوگواری و عزداری بیشتر شده است .سه ماه محرم و یک ماه رمضان و دهها روز برای وفات فلان امامی که 1400 سال پیش فوت کرده است وساخت صد ها مسجد و امامزاده ، قمه زنی و زنجیر زنی از جانب جمهوری اسلامی تشویق شده است و صد ها میلیارد تومان صرف عزاداری و گریه مردم شده است و متاسفانه شادی در ایران زیر زمینی شده است. به گفته کارشناسان بیماری های روانی به میزان وحشتناکی در کشور افزایش یافته است. .در جامعه غم زده، انرژي افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتي شده و ديگر فرصتي براي توليد و توسعه باقي نمي ماند.امير عباس ميرزا خاني در این باره می نویسد:
آخرين باري که از ته دل خنديديد کي بود؟ يادتان مي آيد؟ البته اگر نتوانستيد به اين سوال پاسخ بدهيد، اين فراموشي ربطي به آلزايمر ندارد.
بسياري از افراد نمي توانند به اين سوال پاسخ صحيحي دهند. ديدن چهره هاي غمگين، افسرده، عصباني و اخمو چيز جديدي نيست که در مورد آن بگوييم و دنياي بدون غم، خشم و جنگ و سرشار از مهرباني و شادي، آرزويي است که ريشه در خلقت و نهاد آدمي دارد؛ آرزويي که مقدمه غلبه بر تمام ناکامي هاست. شادي، اين معجزه دروني گره گشاي بسياري از رنج هاست که امروزه براي ما مفهوم غريبي است. مي گويند نخستين معجزه زرتشت خنديدن وي در بدو تولد بوده است....
در جامعه غم زده، انرژي افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتي شده و ديگر فرصتي براي توليد و توسعه باقي نمي ماند. به تجربه ثابت شده شادي و نشاط، ماده اوليه تغيير جامعه و تحول و تکامل دروني انسان هاست. در جامعه خوشحال و خرسند، توليد بهتر، اشتغال بيشتر و اقتصاد سالم تر خواهد بود. بدون شک در چنين محيطي امنيت اجتماعي و فردي راحت تر به دست مي آيد. در محيط شاد، ذهن انسان پويا، زبانش گويا و استعدادش شکوفا مي شود. شاد بودن جامعه يکي از عوامل بسيار موثر در توسعه اقتصادي، فرهنگي، اجتماعي و سياسي است و باعث کاهش نابساماني هاي خانوادگي، طلاق، افزايش ميزان ميل و رغبت تحصيلي و دل به کار دادن و افزايش توليد مي شود. شمار زيادي از جامعه شناسان بر اين عقيده اند که جامعه ايراني شاد نيست و از نبود بسترها و زمينه هاي لازم براي ابراز شادماني در شکل جمعي و عمومي رنج مي برد. به عبارتي ديگر در جامعه، شيوه هاي شناخته شده و متعارف کمتري براي شادماني هاي همگاني وجود دارد و در برخي مواقع اين شادماني عمومي در تعارض با نظم و امنيت اجتماعي قرار مي گيرد. آنها معتقدند از پيامدهاي خطرناک فقدان يا کمبود شادي و نشاط در جامعه اعتياد به مواد مخدر، انواع و اقسام جرائم و نابهنجاري هاي اجتماعي در روابط اجتماعي است و افزايش اميد به زندگي مطمئناً مي تواند در شادي و شادماني ما تاثيرگذار باشد و متقابلاً نااميدي را دور کرده و باعث جلوگيري از منزوي شدن نقش افراد مي شود. روانشناسان نيز معتقدند افسردگي در تمام دنيا از جمله کشور ما بالاترين ضرر و زيان شغلي و کاري را به همراه دارد که عمده ترين آن کاهش بهره وري در ميان جامعه است. در واقع بيماري هاي رواني علاوه بر پايين آوردن بهداشت رواني جامعه، بيشترين نمود را در نظام اقتصادي جامعه دارند. نفي وجود اختلالات و بيماري هاي رواني در جامعه پديده انگ زني (برچسب زني) را در جامعه گسترش داده است. فقر از جمله عوامل ايجادکننده اختلالات رواني شايع افسردگي در جامعه ايران است. البته دليل کاهش نشاط اجتماعي، افسردگي هاي گسترده نيست، بلکه مي توان گفت افسردگي يکي از مهم ترين دلايل افت شادي جمعي و نشاط اجتماعي است و در بسياري از موارد افراد به علت سردرگمي و مشکلاتي که با آن مواجه هستند، نمي خواهند تظاهر به شادي کنند. امروزه جوانان نگراني هاي زيادي درخصوص آينده شغلي خود دارند و طبيعي است اين نگراني و افسردگي ناشي از آن را به ساير اعضاي خانواده خود منتقل کنند و به دنبال آن، نشاط در خانواده ها و اجتماع کم رنگ مي شود. وقتي ازدواج و کار دو معضل بزرگ جوانان به صورت اميدي واهي برايشان تبديل شده و تازه پس از رسيدن به اين دو هدف شان، نگران حفظ آن هم هستند، پس نمي توان از قشر جوان کشور انتظار شادي داشت. اگر شادي هاي جمعي و غيرمضر انجام شود، تقويت کننده بعضي از روابط اجتماعي هستند. اين نوع شادي ها مانند تمامي اعمالي که در هر جامعه به قوام آن جامعه کمک مي کنند، مي توانند به روابط آن جامعه نيز کمک کرده و باعث سرخوش شدن افراد جامعه شوند. اين جزء کارکردهاي سنتي لازم و ضروري براي جامعه است. ممکن است طي زمان، بعضي از اين کارکردها از بين بروند ولي چون جامعه طالب لذت و رفاه بيشتر است نه تنها بر هم زننده نظم و آرامش جامعه نيست بلکه لازمه نظم و قوام اجتماعي نيز است. در اين رهگذر، نوجوانان و جوانان به خاطر وجود مسائل اجتماعي - اقتصادي، بيش از همه آسيب پذير شده اند و به نظر مي رسد چون الگوهاي رفتار شادمانه را در بزرگ ترها نديده اند با انتخاب الگوهايي بسيار متفاوت شادي را به شکلي ديگر و در قالب يک هيجا ن طلبي و شايد بي اعتنايي و مقابله با ارزش هاي بزرگ ترها نشان مي دهند.
متاسفانه فرهنگ شادي در جامعه ما به درستي تبيين نشده است و با اينکه در چند سال اخير رسانه ها به خصوص صدا و سيما سعي کرده اند فرهنگ شادي را در برنامه هايشان بيش از پيش افزايش دهند، اما هنوز به معناي واحدي از شادي و چگونگي آن دست نيافته اند، حتي خود جوانان در هاله يي از ابهام مانده اند که شادي حقيقي چيست؟ بايد گفت شاد بودن تنها يکي از شاخصه هاي زندگي مطلوب در جامعه است و هر قدر ملتي شادتر باشد مطمئناً احساس رفاه بيشتري دارد. ممکن است افراد بتوانند تمام نيازهاي اساسي و مادي را تهيه کنند و براساس معيارهاي مرسوم بگوييد يک فرد، گروه يا جامعه در رفاه هستند، اما اگر افراد را از دسترسي به چيزهايي که برايشان واجب است و نياز دارند- مثلاً ابراز شادي- بازداريم، خواهيم ديد که اين جامعه حتي با داشتن خيلي از تسهيلات مادي در رفاه نيست.
در جوامع شاد افراد معمولاً نگرشي خوش بينانه نسبت به زندگي و امور پيرامون خود و جامعه دارند. در جامعه غم زده افراد مايوس و غمگين زندگي را سياه و تاريک مي بينند و معمولاً نگرش بدبينانه نسبت به عموم دارند. تحقيقات نشان داده است که در تمام جوامع شاد بودن باعث افزايش کارايي مي شود. اين مساله تقريباً از دهه 1930 ثابت شده و اصلاً تئوري روابط انساني در تشريح اين مساله شکل گرفته است. به همين دليل همه کشورها سعي مي کنند همه عناصر لازم را براي بروز شادي فراهم کنند و اگر نتوانستند، سعي مي کنند حداقل دست به ابتکارهايي براي سوق دادن جامعه به سمت شاد زيستن بزنند.
دیدگاه و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمیکند.
افزودن دیدگاه جدید