رفتن به محتوای اصلی

سکولاریسم و تئوری های دمکراسی - بخش یکم
20.08.2011 - 14:34

■ سکولاریسم سنگِ زیر بنایِ جهان بینیِ لیبرالیسم و از زیر مجموعه هایِ بنیادی پروسهءِ تئوریهای متنوعِ دمکراسی و کلید بازگشایی دروازهءِ عصر جدید مدرنیته و دورانِ راسیونالِ روشنگری است. پرداختن به مباحثِ فلسفی و کند و کاو در پروسهءِ خطی سکولاریسم با روندِ تئوریهایِ دمکراسی سر انجام این موضوع را به میدانِ قانونمندی و به مرحلهءِ عملیِ راسیونال زمینی هدایت میکند. از واژه و اصطلاح "قانون" در عرصه هایِ متفاوت معانی و مفاهیم گوناگونی برداشت میشود. در بخش عمومی اصطلاحِ "قانون" به پرنسیپ های نظم، چگونگی و رابطهءِ حرکاتِ اجسام در طبیعت، منش و روابطِ اجتماعی انسانها در جوامع، تناسب و رابطه ها در رشته هایِ علوم تجربی را بیان میکند.

■ از دیدگاهِ سیاسی در ساختار حکومتیِ سکولار و دمکراتیک در عصر مدرنیته، میتوان قانون را در سه میدان موردِ بحث قرار داد: 1- منبعِ حقوقی که قواعدِ دمکراتیکِ عمومی در یک جامعه را برای همزیستیِ مفید و مسالمت آمیز همراه با امنیّتِ فردی و گروهی با ایجادِ بستر مناسب برای شکوفایی در عرصه هایِ چند گانه را در بر میگیرد 2– نُرمهایِ حقوقی در بخشهایِ کشورداری که از سویِ دولت و ارگانهایِ وابسته به آن معیّن میشوند 3- قوانینی که بدونِ واسطه و مستقیم از سویِ مردم (دمکراسی رادیکال) و یا از سویِ پارلمانِ انتخابیِ مردم ( اریستوکراسی) در ساختاری کاملأ دمکراتیک به تصویب میرسند.

■ ▬ حکومتِ الهیِ آسمانی و حکومتِ زمینیِ

دورانِ تکاملیِ ماتریالیسم تاریخی از آغاز پیمودنِ مسیر قانونمندیِ خود در جهان بینی های مختلف و نا همگونِ قبل از مدرنیته و دورانهایِ بعد از عصر رنسانس و روشنگری تا به امروز در دیدگاهِ لیبرالیسم که اشکالِ مختلفی از عصر مدرنیته میباشند، دارایِ ساختار هایِ سیاسی، اقتصادی، منبع حقوقیِ و قضایی، روابطِ و مناسباتِ اجتماعی، و دارای شاخ و برگِ فرهنگیِ خاصِ خود هستند، امّا در مجموعهءِ ساختار هایِ حکومتی از گذشته تا به امروز، فلسفه و قوانین کُلیِ آنها به دو بخش نمادین به قرار زیر تقسیم بندی میشوند:

1- « قوانینِ متافیزیک دینی » که اساس قرار دادنِ این قوانینِ الهی در فرم نهادِ قدرتِ سیاسی "حکومت الهی و آسمانی" [Gottesstaat] نامیده میشود. انسانها با داشتن هر تفکر عمیق و خلاقیّت و با برخورداری از هر میزانِ شناختِ عمومی از فلسفهءِ آفرینش هستی و گردش کار آن، حقِ دخالت و تغییر و تحوّل در این قوانین الهیِ آسمانی را ندارند. در چنین حکومتی وظیفهءِ انسانهاست که بدون چون و چرا و بدون توسل به خرد راسیونالِ فردی و جمعیِ جامعه، این قوانینِ واپسگرا را بپذیرند و از حاکمیّت و فرمانرواییِ دینکارانِ مستبد و از نمایندگانِ خدا و الله بر رویِ زمین پیروی و اطاعت کنند، مانند دورانِ قرون وسطی در اروپا و حاکمیّتِ اعراب و چند سلسلهءِ دیگر در ایران. شرایطِ اسفبار 32 سال ملّتِ ایران در نظامِ برده داری جمهوری اسلامی به رهبریِ ولایتِ فقیه در قرن بیست و یکم نمونهء بارز این قوانین متافیزیکِ دینی و ساختار حکومتیِ آن میباشد.

2- « قوانین زمینی یا راسیونال که امروز قوانین سکولار » نامیده میشوند. این گونه قوانین نتیجهء اندیشه و خردِ جمعیِ یک جامعهءِ خود آگاه بر پایهءِ دانش تجربی با ضروتهایِ تاریخی و مراحلِ تکاملیِ در ابعادِ مختلف، بدونِ دخالت دادنِ دین و قوانینِ متافیزیک میباشند. از دورانِ آنتیک تا عصرِ امروز سیستم حکومتهایی که میتوانستند بر اساسِ قوانین زمینی و یا سکولار شکل بگیرند را «حکومتهای زمینی» [irdische Staat] مینامیدند که امروز در ماهیّتِ «حکومتهای لیبرال دمکراتیک و سکولار» [Säkularer Staat] شناخته میشوند،

■ اندیشهءِ سکولاریسم راسیونالِ زمینی با فرمانروایی دینِ ایدئولوژیک و بنیادگرایِ رادیکال و با دینِ حکومتی مخالفت میورزد، ولی جهان بینی سکولاریسم و قوانینٍ زمینیٍ دمکراتیک و سکولار با دین و فرهنگِ دینیِ مردمی سر ستیز ندارند و جایگاهِ مناسب و شایستهءِ آنرا در حوزهء فرهنگی و به دایرهءِ زندگیِ خصوصیِ افرادِ جامعه واگذار میکند. اندیشهءِ سکولاریسم علاوه بر آشتی دادن و ایجادِ امکانِ همزیستیِ مسالمت آمیزِ قوانین راسیونال زمینی با قوانین حوزهءِ دینیِ الهی، جنبه هایِ مفیدِ فرهنگی و اجتماعی [هومانیسم] دینی را که در بطنِ دمکراسی های امروزی آمیخته است بکار میگیرد، ولی برعکس "قوانین الهی و حکومتِ دینی" مانند قرون وسطی در اروپا و از جمله حکومتِ اسلامی و ولایتِ فقیهِ تهران با شیوهءِ دیکتاتوری و با بی توجهی به شناختِ فلسفی، تئولوگی، سیاسی و تجربیاتِ عملی با مهارتهایِ دانش محورِ انسانها، هیچگونه قوانین و ساختارهایِ حکومتیِ دیگر غیر از حکومتِ الهی با اصولهایِ دینیِ قرونِ وسطاییِ آن و به جز دستوراتِ دینکاران را نمیپذیرد و با نسبت دادنِ گناهان، جرایم و القاب ناشایست در صددِ نابودیِ طرفدارانِ قوانین و حکومت زمینی و حکومتهای سکولار این جهانیِ آنها میباشند، باشد که طیفِ وسیعی از طرفدارانِ سکولاریسم اعتقاداتِ دینیِ راستین هم داشته باشند.

■ این روش دگماتبسم و استبدادیِ دینی تقریبأ در همهء ادیان شبیه بهم بوده اند ولی در دین اسلام بنا به ساختار منوکراتیِ آن یعنی «آمیختگی جدایی ناپذیر دین،حکومت، با سرمایه و ملکیّت سنتی تجاری اقتصاد»، و طبق متونِ سنّت و شریعت و بنا به فرهنگ و روابطِ اجتماعی آن شدّت بیشتری دارد. از این گذشته هر دین و مذهبی با انشعابات و با راه اندازیِ جنگهایِ دینی و عقیدتی میکوشد که برتریِ خود را بر سایر ادیان به اثبات رساند و هژمونیِ هر دو جهان را هم بخود اختصاص دهد.

■ ▬ جایگاه دین در دورانِ آنتیکِ قبل از میلاد

در پروسهءِ شکل گیری تئوریهای دمکراسی در دورانِ آنتیکِ [از 800 ،1200 سال قبل از میلاد تا 400 تا 600 سال بعد از میلاد] تاریخ اروپا که فیلسوفان یونان و روم مانند: «هِرُدُت Herodot / پلاتُن Platon / ارسطو Aristoteles/ سی سِرُ Cicer/ پِریکلِس Perikles / هراکلیتوس، هراکلیت Heraklit/ سقراطSokrates /، از چهره هایِ نمادینِ آن هستند و ساختارهایِ سیاسیِ حکومتیِ "دمکراسی( یونان بوستان) و جمهوریّت (رُم باستان)" از سویِ افرادی از همین گروه مطرح کردید، قوانینِ الهی و دینیِ متافیزیک در فلسفه و شکل سیاسی و حکومتیِ "دمکراسی یونان و جمهوریّتِ رُم" نقش بر جسته ای را نداشته و بیشتر قوانینِ زمینیِ این جهانی با حاکمیّتِ طبقاتی رواج داشته است. جایگاهِ طبقاتیِ افراد با توجّه به شناختِ عمومی و آزمودگیِ تجربیات، با پیشگویهایِ آینده نگری و با پرهیزکاری و برخورداری از صفات و اخلاقِ نیکو در جامعه، در ساختار حکومتی و سیاسی تأثیرِ بسزایی داشته است. درک از دینداری در ماهیّت اعتقاد به پدیده های طبیعی و زمینیِ ناتور آلیسم و یا باورمندی به فلسفهءِ Pantheismus رواج داشته است. بطور مثال ستایش آتش و مراسم آتش اوّلین دین حکومتی نژاد سفید بوده است.

■ در مرحلهءِ تکاملیِ دورانِ آنتیک، بحث فلسفیِ جهانِ شناسیِ زمینی هم آماده سازی بستر جدالِ دورانِ گذار از متافیزیک به خردگرایی بدونِ بکار گیری فلسفهءِ تئولوگی دینی بوده است (از Mythos به Logos). در اواخر قرونِ وسطی و با آغاز عصر مدرنیته چهارچوب جهان شناختی اروپا و غرب بر پایهء فلسفه پردازی یونان باستان بنا شده است. فلسفهء آغازین یونان هم بر سه عرصهءِ طبیعی: 1- فیزیک ( تئوری و فلسفهءِ طبیعی) 2- إتیک، (فلسفهءِ اخلاقیّات) 3- لوگیک (منطق) استوار بود. بنیاد گذاری "فلسفهء فیزیک و طبیعی" را به متفکرانِ قبل از سقراط به گروهِ"هراکلیتوس، یا هراکلیت" Heraklit نسبت میدهند. پایهءِ دیدگاهِ فلسفیِ هراکلیت بر ماتریالیسم دیالکتیک بنا نهاده شد و به خدا و خدایگانِ بیشمار اعتقادی نداشت. هراکلیت نظم جهان را نتیجهءِ جنگ و کشمکش بین چند گانگی و پلورالیستی بودنِ پدیده ها و نتیجهءِ برآمده از دوآلیسم بین تضادها میداند، بر یگانگی و ایستایی و با آفریده شدهء طبیعت از سوی قدرتی متافیزیک باور ندارد، او تکامل را در تغییر و تحوّلِ مداوم و تکامل را پیوسته در حالِ "شدن" ارزیابی میکند، "هراکلیت" اگر در شهر آتن آنزمان روزگار میگذراند مانند سقراط به مناسبتِ نداشتن اعتقادات متافیزیک و با کافرشمردن او حتمأ هم به مرگ محکوم میشد.

■ سقراط Sokrates در سالِ 399 قبل از میلاد به مناسبت آتئیسیم بودنش و به جرم گمراه کردنِ نسل جوان با فلسفهءِ این جهانی به مرگ محکوم شد و بدونِ ترس جام زهر و سم را نوشید. متدولوژیکِ فلسفهءِ طبیعی و این جهانیِ سقراط برای رسیدن به شناخت و حقیقتِ واقعی، با مطرح کردن سئوالهای پیگیرِ هستی شناسی و با یافتنِ پاسخهایِ مناسب زمینی و قانونمند به سئوالهای مطرح شده در تشریح و درکِ جهانِ پیرامونی بود. گویند و در تاریخ هم ثبت هست که سقراط قبل از نوشیدنِ جام زهر، از روش و عادتِ دیالکتیکِ خود دست بر نداشت و با کنایه و طنز آخرین سئوالِ خود در زندگی را در موردِ پیرامون شناسیِ هستی به مسئولانِ حاضر که برایِ پایان داد به حیاتش گرد آمده بودند، چنین مطرح کرد که: [ آیا اجازه دارد چند قطره از این جام زهری که باید اکنون بنوشد را تقدیم خدایگانِ بیشمار شما باورمندان متافیزیک کنم ؟].

■ ▬ پیدایش دین مسیحیّت و ادیان دیگر،

سقراط و پلاتون را بنیادگذار فلسفهء إتیک یا فلسفهء اخلاقیّات، ارسطو را هم بنیادگذار فلسفهء "لوگیک یا منطق" میدانند. فلسفهءِ پیدایش ادیان بزرگِ آسمانی بر اساس نظریات فیلسوفانِ قبل از میلاد از دورانِ اواخر آنتیک و اوایلِ قرونِ وسطی پدید آمده و بنا درستی بر دیدگاههایِ این فیلسوفان با داشتن افکار این جهانی و غیره دینی سوار و استوار کرده اند. در حقیقت این دین و دینداری نیست که فلسفهءِ طبیعی و فیزیکی و یا فلسفهء زبانی با گفتمان روند اثباتی در رابطه با شناخت و حقیقت را با خود می آورد، بلکه این دینکاران و کلیسا و مسجد و حوزه میباشد که با نیرنگ تلاش بر آن داشته اند که فلسفهء متافیزیک الهی و سر درگم دین باوریِ منوکراتیِ تغییر ناپذیر غیر پژوهشی و خارج از دایرهءِ علوم تجربی را بر فلسفهء منو کرات اصل گرایی غیر دینی و طبیعی و یا بر اندیشهء دوآلیسم ماتریالیسم دیالکتیک فیلسوفان یونان باستان سوار کنند و نسبت دهند .

■ مباحث دوآلیسم در دین مسحیّت و منو کراتی دین اسلام و سایر ادیان آسمانیِ دیگر، ریشه در بینش های این فیلسوفان در بالا مذکور دورانِ آنتیک و در جهان بینی زردشت ایرانی دارد . عده ای از این فیلسوفان وحدت و نظمِ موجودِ در طبیعت را عامل وجود "یک" نیرویی طبیعی میدانند (منوکراتی) و عده ای دیگر تکامل هستی را نتیجهء تضادها و جنگ و گریز مداوم در بین پدیده های طبیعی و زمینی در جهان هستی میدانند( تضاد و رقابت، دوآلیسم و پلورالیسم، تکامل پیوسته در حال شدن) ارزیابی میکنند. هیچکدام از فیلسوفانِ یونان باستان اعتقادات دینیِ متافیزک و کلاسیکِ مرسوم در مسیحیّت و اسلام دیروز و امروز را نداشتند. ولی بنادرستی فیلسوفان و دینکاران دینی هر کدام از این ادیانِ آسمانی و متافیزیک را بنا چاری در پناهِ و در اندیشهء این فیلسوفان پنهان کرده و از آنجا در مقابل اندیشهءِ راسیونالیسم سنگر گرفته اند.

■ در عصر مدرنیته و در دورانِ روشنگری است که بر این رازهای غیر منطقی الهی پرده برداری میشود که در نهایت فلسفهء دو آلیسم و راسیونال دروازه های بسیار و ابدی ایی را برای تحقیات و شناخت باز میگذارند. بنا بر این دو آلیسم در دین مسیحیّت تنها بر مبنای وجود دو قطب قدرت و دو گانگی و جدایی بین نهادِ کلیسا و دستگاهِ پادشاهان و قیصرها نیست، بلکه ریشه در بینش دوآلیسم فیلسوفانِ یونان باستان از جمله هراکلیت و سقراط دارد که شاخهء مترقی و موازی با زمان دین مسیحیّت بر آن استوار شده و شکوفایی در ابعاد مختلف را در این جوامع را شامل شده است. فلسفهء متافیزیک و منوکراتی دین اسلام هم بر پایهء خمیر مایهءِ فلسفیِ منوکراتی طبیعی و غیره دینیِ یونان باستان استوار است که از آن قوانین الهی آسمانی را بیرون آورده اند که پیامدهای ناگوار آنرا در جهان اسلام براحتی میتوان مشاهده کرد.

■ ▬ فلسفهء جهان بینیِ ایرانی دوآلیسمِ خردگرایی هست،

موازی با فرمهایِ حکومتیِ «دمکراسی یونان و جمهوری رُم»،در سیستم"ساتراپ" کشور داریِ ایرانیانِ باستان چنین قاعده ای در شکلِ پیشرفته تر آن هم بکار گرفته شده است. گرچه دین داری ایرانیان باستان بر اساس فلسفهءِ طبیعی ناتورآلیسم و پانتِیسم بوده است، با وجود این جدایی دین و حکومت با همکاریِ مشورتیِ آنها رواج داشته است. آزادی دین و باورمندی با آزادی فرهنگی، همچنین نوعی از تقسیم قدرتِ سیاسی بصورتِ عمودی و افقی در ساختار سیاسی "ساتراپ" مطرح بودده است که متأسفانه تاریخ و پروسهءِ تئوریهای دمکراسی مانند سایر عرصه های دیگر فقط به قارهء اروپا از جمله یونان و رُم می پردازد. در صورتیکه در دوران هِلِنیسم Hellenismus دیدگاه فلسفی و فرهنگی یونان با شرق، خاورمیانه، ایران، و هند آمیخته شد در نتیجه فلسفهء یونان بُردار برآیندِ از فیلسوفانِ چندین کشور و ملّت های شرق از جمله ایرانیان بوده است،

■ از همه مهمتر زردشت فیلسوف ایرانی حداقل 600 سال قبل از میلاد، مسئلهء دو آلیسم (مبارزهء بین نیکی و بدی، جنگ بین روشنایی و تاریکی) را که در فلسفهءِ یونان و در دین مسیحیّت که بر پایه همین فلسفهء یونان بنا شده است را بیان داشته است. بنا بر این نزدیکی اندیشهء ایرانی با فلسفهءِ یونان و غرب و نا همگونی آن با منوکراتی و یا تک قطبی فلسفه و دین اسلام و دینهای سامی دیگر در همین دو آلیسم بودن فلسفهء جهان نگری ایرانی است و هدف از بازگشتِ ایرانیان به تاریخِ گذشته و یا روی آوردنِ دوباره به دیدگاه زردشت و یا به دیدگاههایِ دیگر ایرانی، همچنین منظور بازگشتِ به گذشتهء تخیلیِ داستانی و قبول مجدّد دینی بنام زرتشت نیست و یا منظور جایگزینیِ کتاب اوستا بجایِ کتاب قرآن نمیباشد، بلکه بازگشت به فلسفهءِ دوآلیسم، پلورالیسم، و راسیونالیسم دانش محور ایرانی در شناخت هستی و رهایی از منوکراتی متافیزیک غیر علمی دین اسلام و ساختار سیاسی و حکومتی مستبدانهءِ آن است.

■ دین یهودی بخشی عظیمی از فرهنگ و فلسفهءِ جهان بینی یهودیان است. دین اسلام تاریخ تمدن سازی و فرهنگ با ساختار سیاسی مردمان عرب میباشد، مسیحیّت هم با قبول جهان بینی دوآلیسم و راسیونالیسم به زیر مجموعه ای از فرهنگ اروپا و غرب تبدیل شد، سایر مردمان دیگر هم دارای مقدساتِ دینی هستند که اغلب ریشه در فرهنگ و تاریخ ملّی آنها دارند، امّا دین اسلام برخاسته از فرهنگ و جهان بینی ایرانی نیست، تحمیلی هست با فرهنگ و تاریخ سرزمین ایران سر سازگاری ندارد و طی 1400 سال تا کنون پیوسته سر ستیز و نقش و شیوه های مخرب جبران ناپذیری را به همراه داشته است. به بحرانِ هویّت و به بحرانِ فرهنگیِ ایرانی دامن زده است. آشفتگی و از خود بیگانگیِ شناختِ تاریخی و عقب ماندگی همه گانه را بوجود آورده است. هیچ دینی ظرفیّت ذات گرایی عقل گرا نخواهد داشت، بویژه دین اسلام منوکراتی.

■ این دین و دینکارانش هدفمند به تضادهایی دامن میزنند که از رویش تضادهای این جهانی و راسیونال و سکولارِ پیش رونده جلوگیری میکند. این دین و مروجانِ آن با ایرانیان سر سازش ندارند و هرگز از درِ آشتی وارد نخواهند شد، فقط قصد پاکسازی فرهنگی و تاریخی و نابودیِ فراگیر برایِ جایگزینیِ مطلق این دین و برقراری حاکمیّت دینکاران آنرا دارد. آنهم با هر روش و بهایی. این دین طی قرنهاست که یک جنگ نا عادلانه ای را با ایرانیان آغاز کرده است، در کدامیک از جنگهای بزرگ و کوچک کلاسیکِ جهانی شش هزار اسیر و دربند گرفتار آمدهءِ بی دفاع را بدون محاکمه و بدون دلیل مانند تابستان 67 در ایران بدستور آیت الله خمینی به یکبار اعدام و زیر لایه های خاک مدفون میکنند ؟ این تنها یک نمونه و دست آوردِ این دین هست !. آنوقت عده ای از ایرانیان عده ای دیگر را محکوم میکنند که آنها دین اسلام ستیز هستند !.

■ ▬ Aurelius Augustinus بنیادگذار حکومتِ الهی، دینی،

شناختِ جهانِ پیرامونی ار دریچهءِ قوانینِ الهی به نمایندگی و حکومت از سویِ کلیسا و مسجد و پایه قراردادن این قوانین آسمانی در ساختار حکومتی و سیاسی از سالِ 400 میلادی یعنی اوایل قرونِ وسطی تا دورانِ پیش درآمد یا زمانِ آغازینِ عصر جدید (از اواخر قرن 12 تا اواخر قرن 15 میلادی) میباشد. از چهره هایِ مشهوری که افکار و تئوریهایِ فلسفی و دینیِ او به پیدایش شاخه هایِ دینی دیگر از جمله ظهور دین اسلام دامن زد و نظریات او در تاریخ زیربنای حاکمیّتِ قوانین و حکومتِ الهی قرار گرفت، Aurelius Augustinus "آریولیوس آگوستینوس" ، (کشیش، تئولوگ، و فیلسوف دینی، و سیاست مدار در دروان باستانِ و اوایلِ قرون وسطی، (تولد 354 میلادی در شمال قارهء آفریقا، وفات 430 میلادی)، میباشد.

■ تئولوگی و سیستم فکری Aurelius Augustinusبنا درستی و با زیرکی بر اساسِ دیدگاهِ فلسفیِ این جهانی بدونِ تئولوگی پلاتُون فیلسوفِ یونانی که بر مطلق و اصل گراییِ یک حقیقت Objektivismus( یک حقیقتِ متافیزیک که تغییراتِ نسبی بیرونی بر آن اثری نمیگذارند) بنا نهاده شده است که بر اواخر دوران آنتیک و بر سراسر قرونِ وسطی سایه افکند و اسکلت بندیِ قوانینِ سیاسیِ حکومتهای آن دوره تا به امروز ( قوانین آسمانی و یا زمینی) را بخود مشغول کرده است. افکار او تا آنجا تأثیر فراگیر داشته است که "مارتین لوتر" Martin Luther بیناد فکری خود را بر اساسِ اندیشه او آغاز و در تکمیلِ این سیستم و اندیشه همت میگمارد.

■ «آریولوس آگوستینوس» به حکومت دینی و الهیِ موردِ نظر خود، همان صفات و شاخصهایی را نسبت داده است که ادیانِ بزرگ بشکلی متافیزیک به خدا و آفریدگار نسبت میدهند. با ناچیز شمردنِ قوانین و حکومتهایِ سکولار این جهانی و با پَست به حساب آوردن ارزشهایِ زمینی و سکولار، به سیستمِ حکومتِ الهی و دینی عزت و عظمتِ و به ارزشهایِ دینی آن والایی و جاودانگیِ بی نهایت عرضه میکند. به نظر او انسان در حکومتِ الهی عضوی هدفمند آفریده شده است که در این جهانِ زمینیِ زود گذر، مأموریّتی همراه با تکالیفی به او واگذار شده است که در آخر این سفر (زندگی) یک دادگاهِ الهی و دینی برای قضاوت و صدور حکمِ تنبیه و یا پاداشت (همان بهشت و جهنم در دینِ اسلام) در انتظار نشسته است.

■ Aurelius Augustinus بر این عقیده است که حکومت الهی در قلب و ایمان جای دارد، زمینهء خداشناسی و علاقه مندی به خدا و آفریدگار را برای انسانها هموار میکند، حکومتِ مقدّس دینی به انسانها و به جهان صلح، آرامش، و امنیّتِ الهی و آسمانی هدیه میکند. او به خوشبختی انسانها در ساختار حکومتی زمینی و سکولارِ دانش محور، بدونِ بکارگیری و حاکمیّتِ سیاسیِ اصول و قوانین دینی را غیر ممکن ارزیابی میکرد و تا آنجا که زبان، قلم، قدرتِ سیاسی، ادبیّاتِ فلسفی و تئولوگیِ کلیسا او را یاری داده است، حکومت زمینی و سکولار دمکراتیک را به اشکال و از زوایای مختلف موردِ حمله و سرزنش قرار داده و آنرا مردود و باطل شمرده است.

■ از دیدگاهِ Aurelius Augustinus طرفداران با پیشتازانِ معتقدانِ به حکومتِ زمینی مُشرکان و ملحدین و محاربین هستند که میخواهند قدرتِ اندیشهء انسان و مقامِ رهبرانِ سیاسیِ زمینی را در جایگاهِ خداوند و یا برتر از او بنشانند. همچنین تبلیغ میکرد که کُنشگرانِ حکومتِ زمینی تلاش میکنند که حکومتِ مقدسِ الهی و دینی را به اسارتِ مطلقِ خود در آورند که این خود تحقیر و انکارِ خدواند و توهین به مقدساتِ آسمانی اوست. "آگوستینوس" حکومت زمینی را فقط نتیجهءِ خودشیفتگی و خود بزرگ بینیِ انسانهایِ شیطان سرشت میدانست.

■ منظور از حکومتِ الهیِ Aurelius Augustinus فرمانروایی و محور قرار دادنِ منبعِ حقوقی و صدور قوانین دو جهانی از سویِ کلیسا و کشیشان(اسکولاستیک، اسکولار)، بوده است و هدف از حکومتِ زمینی ( irdische Staat) امپراطوریِ قیصریِ رومِ شرقی آنزمان میباشد.

■ در مسیحیّت، گذشته از دوالیسم فلسفیِ آن، نهادِ دین و سیاست در ارگانِ مشترکی بنام "حکومت" در اشکالی مانند: سلطانی، خلیفه گری، امامت، ولایتِ فقیه در دینِ اسلام و در شیعه گری (منوکراتی، تک قطبی)، در یکدیگر آمیخته و اشباح نشدند در واقع یک سیستم دوآلیسم و رقابت بین حکومت زمینی و قوانین الهی و کلیسا وجود داشته است امّا بنا به ضرورتِ زمان و مکان با همسویی و همکاریِ تنگاتنگ داشته اند. آما آنچه مسلم هست پیوسته جنگِ قدرت بین این دو قطبِ کلیسا و ارگان حکومتِ زمینیِ قیصر و پادشاهان، پنهان و آشکار وجود داشته است که وجودِ این تضادِ دامنه دار به پروسهءِ شکوفاییِ دمکراسی و رهاییِ مردمانِ این جوامع از استبدادِ سیاهِ دینیِ کلیسا و پاپ و از دیکتاتوریِ قیصری و پادشاهیِ سایهءِ خدا کمک هایِ چشم گیری کرده است.

■ تزهای «آریولوس آگوستینوس» بر این هدفِ نهایی استوار بوده است که حکومتِ زمینیِ قیصرها و پادشاهان را تحتِ کنترلِ حکومتِ الهی و دینی در آورد و آنرا به زیر مجموعه ای از حکومتِ آسمانی و کلیسایی تبدیل کند (Hybridsystem، حکومتی ترکیبی)، یعنی دقیقأ همین سیستم دوگانهءِ نظام جمهوری اسلامی امروز که سیستم های زمینی "جمهوریّت" و " تئولوگی دینی ولایتِ فقیهِ آسمانی" را در هم آمیخته و نظام ترکیبی "جمهوری اسلامی" را بوجود آورده اند که بخش دینی و اسلامی آن قسمت جمهوری و زمینی آنرا کاملأ در اسارت خود دارد که در حقیقت این نظام اسلامی علاوه بر اینکه دیگر نشانه ای از ساختار جمهوریّت و قوانین مدرن زمینی ندارد، پرنسیپ ها و ارزشهایِ فرهنگِ دینی و الهیِ متافیزیک مرسوم شده را هم لگدمال کرده است.

■ ▬ فلسفهءِ پیدایش حکومت آسمانیِ دینِ اسلام ،

آغاز تمدّن و فرهنگ سازی با تشکیل نهادِ سیاسی و حکومتِ متمرکز و ملّیِ اعراب که در تاریخ بنام دین اسلام شناخته میشود، از اندیشه و تزهایِ Aurelius Augustinus«آریولوس آگوستینوس» که در جغرافیایِ روم شرقی گسترش یافته بود بر گرفته شده است. در آن زمان پراکندگی قومی و اجتماعی با بُت و پیکر پرستی با شرایطِ بدِ اقتصادیِ شبه جزیرهء عربستان، نظریات دینی و سیاسی«آریولوس آگوستینوس» آلترناتیوی بسیار پیشرفته و نسخه و استراتژیِ بسیار دقیق برای متحّد کردنِ قبایل اعراب در مقابلِ دو ابر قدرت آن زمان یعنی ایرانِ ساسانی و امپراطوری روم شرقی و تمزکز قدرت سیاسی و اقتصادی در دایرهءِ خاندان و خانوادهءِ قریش بوده است.

■ پیشوایان و رهبرانِ ساختار سیاسی و دینی اسلام با کسب و حرفهءِ بازرگانی به شامات و به نقاطِ دیگر در جغرافیایِ روم شرقی که مردمانِ عرب هم سکونت داشتند و اندیشهء «آریولوس آگوستینوس» در آنجا بخوبی رواجِ عمومی داشت به مسافرت پرداخته و با فلسفهءِ دینی و ساختار حکومت دینی او آشنا میشوند.

■ بنیادگذاران و رهبرانِ ساختار دین اسلام طبق نظریهءِ حکومت الهی و دینی«آریولوس آگوستینوس» Aurelius Augustinus خود را در جایگاهِ: { فرستاده الله و خدا بر زمین و آسمان، خلیفه و پیامبر و امیر و امام، فیلسوف، رئیس دولت، ارگانِ قانونگذار، ارگان قضایی، ارگان اجرایی، سرچشمهءِ فرهنگ و روابط اجتماعی، فرماندهِ جنگی، استراتژ و سیاستمدار، رفرمیست، ایدئولوگ، آموزگار تعلیم فرامین و دستورات الهی و آسمانی بوده است.

■ بزرگان و هدایتگرانِ دین اسلام، "قدرت سیاسی ساختار حکومت زمینی و حکومت الهی دینی" را در یک ارگان در هم آمیختند و خود در رأسِ هرم این "حکومت ترکیبی" نشستند، که بخش سیاسی و زمینی آن در اسارتِ و فرمانبریِ بخش دینی و آسمانی آن بود ( مانند نظام جمهوری اسلامی امروز در ایران). با وجودِ اختلافات و جنگهایِ درونی و انشعابات عقیدتی برای کسب قدرتِ سیاسی در بین خاندان قریش و اعراب، خلفایِ راشدین و پیروانِ آنها این شکل از حکومت را با تسخیر ممالکِ دیگر با کسب غنایم و املاک و به اسارت گرفتنِ مردمان آن گسترش دادند. همان عمل و روشی که سایر امپراطوریهای زمینی هم برای گسترش فرمانروایی خود در پیش گرفتند.

■ اعراب با گسترش امپراطوری اسلامی، فلسفهء یونان باستان را اوّل خود مورد بهره برداری قرار دادند، و پس از آن فلسفهء یونان و شرق را که بوسیله فیلسوفانی مانن Avicenna (ابوعلی سینای ایرانی) و Averroes )محمد بن احمد بن رشد اندلسی) به عربی برگردانده شده بود را به اروپا انتقال دادند. از این گذشته فلسفهء یونان با تسخیر قسطنطنیّه ( استانبول امروز) 1453 میلادی و شکست امپراطوری رُم شرقی، بوسیلهء مردمانِ رومی و یونانی که به شما ایتالیا برگشتند در سراسر قارهء اروپا رواج پیدا کرد و زیر بنای مجدد اندیشه راسیونالیسم و مدرنیته در اروپا را شامل شد.

■ در بخش بعدی این نوشتار به ادامهء تئوریهای دمکراسی از آغاز عصر مدرنیته پرداخته خواهد شد تا پروسهء سکولاریسم را که از پیامدهای جانبی پیدایش تئوریهای دمکراسی است را باهم تحلیل و تجربه کنیم.

Nasser.karami@gmx.de

|آگوست|2011 میلادی| آلمان|

دیدگاه‌ و نظرات ابراز شده در این مطلب، نظر نویسنده بوده و لزوما سیاست یا موضع ایرانگلوبال را منعکس نمی‌کند.

ایران گلوبال

فیسبوک - تلگرامفیسبوک - تلگرامصفحه شما

توجه داشته باشید کامنت‌هایی که مربوط به موضوع مطلب نباشند، منتشر نخواهند شد! 

افزودن دیدگاه جدید

لطفا در صورتیکه درباره مقاله‌ای نظر می‌دهید، عنوان مقاله را در اینجا تایپ کنید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.

لطفا نظر خودتان را فقط یک بار بفرستید. کامنتهای تکراری بطور اتوماتیک حذف می شوند و امکان انتشار آنها وجود ندارد.

CAPTCHA
لطفا حروف را با خط فارسی و بدون فاصله وارد کنید CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.